حسینیهامامحسنمجتبی(علیهالسلام)
یاد گیسوی رقیه؛ جگرم می سوزد ..! دست عباس کجا پنجهی اغیار کجا ..؟💔
enc_16903894943805954357400.mp3
5.63M
چشم منو دور ببینن رقیه میخوره کتک ..!💔
حسینیهامامحسنمجتبی(علیهالسلام)
اهل یثرب به خدا حاجت تان گشت روا! بعد از این وای بر احوال دل شیر خدا ..!💔
سائل سراغ نان تنور تو را گرفت .. وقتش رسیده فکر به حال گدا کنی!💔((:
هدایت شده از ˼❤️ گُلمــا ✨˹
✨چون حسن گفتم حسینی تر شدم.✨
شهادت امام حسن مجتبی عليهالسلام
کریم اهل بیت تسلیت باد🖤
حسینیهامامحسنمجتبی(علیهالسلام)
اللهُم اجعَلنی عِندکَ وجیهاً بِالحسَین علیهِ السَلام ؛❤️
اللهُم ارزقنـٰا توفیق الطاعَه وَ بُعد المَعصیه ؛❤️
حسینیهامامحسنمجتبی(علیهالسلام)
-
فردا همین که جمع کردی بسترم را
آماده کن کم کم عزیزم بسترت را ..!💔
هدایت شده از کانال رسمی شهید حسین معز غلامی
4_5976443049604025648.mp3
12.49M
امام حسن(ع)
عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/1358823425C295249d75f
هدایت شده از حسینیهامامحسنمجتبی(علیهالسلام)
غربت و تنهایے از پیامبرمان شروع شد !
همان موقع که بین امتشان مےرفتند تا بدون هیچ چشم داشتے ، خوشبختے را باران کنند و بر سرشان ببارند .
مےخواستند خدا را ، آخرت را ، بهشت را ، نعمت را ، رحمت را ، مےخواستند عشق را نشانشان دهند .
اما آنها چشم و گوش بستند و .. پیامبرشان را رد کردند !
چه کسے باورش مےشود ..؟
که بر سر پیامبرِ خدا ، بر فرستادھ ی خدا ، سنگ بزنند و خاک بریزند ..؟
چه کسے باورش مےشود کوچه باز کنند ..
راستے مےدانستید برای پیامبرمان هم کوچه باز کردند و میانِ آن ، با هرچه داشتند رسولمان را ..!
انگار هنوز از آزار دادن پیامبرمان سیر نشدھ بودند که رسولمان شهید شدند !
همین هم شد که سراغِ تک دخترِ پیامبرمان رفتند !
آنجا هم کوچه باز کردند .. در کوچه دستے بلند شد .. در کوچه ، گیسویِ مولایمان امام حسن (؏) سپید شد !
اما مادرمان زود شهید شد ..!
در حالے که دشمن هنوز کینه داشت . آنها هنوز نفرت داشتند ! هنوز جانشین پیامبر (ص) زندھ بودند ! گرچه که آنها نمےدانستند مولایمان ، موقع غسل دادنِ یاسشان شهید شدند ..!
علے بن ابےطالب را کشتند ..
حسن بن علے را کشتند ..
حسین بن علے را ..
روزِ عاشورا بود ؛ اصحاب ، یک به یک لالهی پرپر شدند . نوبت به بنےهاشم رسیدھ بود که پا به میدان بگذارند .
پسر ارشدِ ارباب ، ایشان که شمشیر زنے را از دو عمویشان آموخته بودند ؛ جامهی نبرد پوشیدند و .. رفتند !
از دور سواری مےآمد . نزدیک لشکر که شد ، سربازان ترسیدھ ، عقب کشیدند . همهمه در لشکر شکل فریاد شدھ بود : پیامبر ..! پیامبر است ! پیامبر به میدان آمدھ !
دست و پایشان مےلرزید . هنوز خاطرات جنگ بدر ، لرزھ به اندامشان مےانداخت .
ناگهان صدایے طنین انداز شد . فریادی حیدری که پای هر سربازی را به فرار مےکشاند : من ؛ علی ، پسر حسین ، پسر علی هستم !
زمزمه ها ، جریان دیگری گرفت : پسر پیامبر است ! چقدر شبیه رسول الله است !
فرماندهان تیز شدند . کینه و نفرت قدیمے ، در وجودشان تازھ شد .
جنگ شدت گرفته بود . ناگهان شمشیر بالا رفت . فرق حضرت علےاکبر (؏) شکافته شد . خندھ ی دشمنان مولا علے (؏) بلند شد ! نوهی پیامبر (ص) بر اسب افتاد . خون جلویِ چشمان اسب را گرفت . اسب .. اسب میان دشمن رفت !
مزهی خاطرهی آن کوچهای که برای رسول الله باز کردھ بودند ، زیر زبانشان آمد . شبیه ترینِ پیامبر (ص) را که میان خودشان ، تنها دیدند ، تاریخ را تکرار کردند !
کوچه باز شد ..
شمشیر بالا رفت ..
نیزھ بالا رفت ..
چوب بالا رفت ..
و ناگهان ، پیش چشم ارباب ؛
شمشیر پایین آمد ..
نیزھ پایین آمد ..
چوب پایین آمد ..
یک تسبیح دیگر از آل الله ، دانه دانه شد !
آری ؛
غربت و تنهایے ، از پیامبرمان شروع شد !💔
ـــــ
🏴 ؛
#شهادت_پیامبر_اکرم (ص)
#شهادت_امام_حسن_مجتبی (؏)
حسینیهامامحسنمجتبی(علیهالسلام)
فردا همین که جمع کردی بسترم را آماده کن کم کم عزیزم بسترت را ..!💔
بخاطر زهرا، بلند شو پدرجان ..!💔
هدایت شده از ⌝مجنونِ رقیھ ³¹⁵ ؛🇵🇸
میگه آقاجان :
من می رم حسین رو آروم میکنم ،
زینب رو آروم میکنم ؛
بچه کوچیک تره ، آروم میشن . .
اما هرچی حسن رو آرومش میکنم
آروم نمیگیرھ . .💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه چیزایی تو این دلمه، به هیچکس نتونستم بگم ..!💔
ــــ ـ
یا امام حسن علیهالسلام✨
حسینیهامامحسنمجتبی(علیهالسلام)
اللهُم ارزقنـٰا توفیق الطاعَه وَ بُعد المَعصیه ؛❤️
اللهُم صَل عَلی فاطِمة وَ اَبیها وَ بَعلها وَ بَنیها وَ سِرّ المُستودع فیها بِعدد ما اَحاط بِه علمُک ؛❤️
حسینیهامامحسنمجتبی(علیهالسلام)
-
Mehdi Rasoli - Allahumma.mp3
7.66M
اللهُم اِنّٰا نَشکو اِلیکَ فَقدَ نَبینـٰا (صَلواتُک علیهِ وَ ٰالِه) ..
غیبَة وَلیِنـٰا ..💔
#آقا_بیا
• چرا روضه پسرم را نمیخوانی ..؟💔
شیخ عبدالزهرا دوسال آخر عمر خود را هرجا که دعوت میشدند، قید میکردند که یک شب برای امام حسین و یک شب برای امام حسن علیهماالسلام روضه میخواهند بخوانند. من علت این کار را از شیخ پرسیدم؛ فرمودند: «محمدباقر! بنشین تا راز این کارم را به تو بگویم.» در ایام آخر ماه صفر، شبی بعد از روضهخوانی که به منزل آمدم، ساعت نزدیک به اذان صبح بود. من نیز مشغول مناجات و نافله سحر شدم. درحین نماز، پرده کنار رفت و حضرت زهرا سلاماللهعلیها را در کنار سجاده خود دیدم. حضرت فرمودند: «شیخ عبدالزهرا شما برای ما خوب نوکری میکنید. ما از شما راضی هستیم.»
عرض کردم: «بیبی جان! روضهای هست که من آن را نخوانده باشم؟»
حضرت فرمود: «چرا روضه پسرم را نمیخوانی؟»
عرض کردم: «بیبی جان من همیشه روضه خوان حسینِ شما هستم.» حضرت شروع به گریه کردند و فرمودند: «مگر حسن پسر من نیست؟»
ناگهان همه چی تمام شد و از آنجا متوجه شدم که روضه امام حسن علیهالسلام دغدغه بیبی جانمان است.
از آن به بعد برای شادی دل حضرت زهرا سلاماللهعلیها یک شب روضه امام حسن علیهالسلام و یک شب روضه امام حسین علیهالسلام را میخوانم.
ــــ
السلامُ علیکَ یا بنَ فاطِمهالزهراء !💚
هدایت شده از اِناٰ اعطیناٰک؛
شب های جمعه من سلامی میدهم بر؛
شش گوشه کرب و بلاٰیی که نداری...
@kateb_javan🥀
حسینیهامامحسنمجتبی(علیهالسلام)
شب های جمعه من سلامی میدهم بر؛ شش گوشه کرب و بلاٰیی که نداری... @kateb_javan🥀
قدم.mp3
4.8M
دلم میگیره ..
آقام حسن (علیهالسلام) یه دونه زائر هم نداره ..!💔
حسینیهامامحسنمجتبی(علیهالسلام)
دلم میگیره .. آقام حسن (علیهالسلام) یه دونه زائر هم نداره ..!💔
قدم قدم ..
با یه علم ..
یه شب میریم تو صحن زیبای حسن (علیهالسلام) ..!💚((:
#جانم_حسن (علیهالسلام)✨
حسینیهامامحسنمجتبی(علیهالسلام)
دلم میگیره .. آقام حسن (علیهالسلام) یه دونه زائر هم نداره ..!💔
تصورش کن ؛
تو باب قبلهی حسن (علیهالسلام) وایسی ایشالا ..! ((:
حسینیهامامحسنمجتبی(علیهالسلام)
دلم میگیره .. آقام حسن (علیهالسلام) یه دونه زائر هم نداره ..!💔
قرارِ ما تو صحن مادرت باشه ..!💚((:
حسینیهامامحسنمجتبی(علیهالسلام)
دلم میگیره .. آقام حسن (علیهالسلام) یه دونه زائر هم نداره ..!💔
غلط گفتم که چیزی توی کاسهم نیست ..
منو دست حسین (علیهالسلام) دادی حواسم نیست ..!❤️((: