#آشنایی_و_آموزش_بخشی_از_هیأت_و_نجوم
استفاده از #ساعت در جهت یابی//
♦️ هرگاه در حوالی نیمروز یک ساعت مچی عقربه دار به طور افقی بر کف دست یا روی یک سطح به گونه ای قرار گیرد که صفحه ساعت رو به بالا،و عقربه ی ساعت شمار به طرف خورشید باشد،نیمساز زاویه عقربه ساعت شمار با ساعت 12،امتداد تقریبی جنوب جغرافیایی را در نیم کره شمالی نشان خواهد داد.
برای نیم کره جنوبی،ساعت 12 باید به طرف خورشید قرار گرفته و نیمساز عقربه ی ساعت شمار با خط ساعت 12،امتداد تقریبی شمال جرافیایی است...
مطابق کتاب #هیأت_و_نجوم_اسلامی_جلد1
تألیف آیت الله استاد علی زمانی قمشه ای
http://eitaa.com/joinchat/2780430336C5028e29338
#آشنایی_و_آموزش_بخشی_از_هیأت_و_نجوم
♦️ تعداد افلاک کلی و ترتیب آنها؛
1_ فلک قمر یا ماه
2_ فلک عُطازِد یا تیر
3_ فلک زهره یا ناهید
4_ فلک شمس یا خورشید
5_ فلک مریخ یا بهرام
6_ فلک مشتری یا برجیس یا هُرمُر یا اورمزد
7_ فلک زحل یا کیوان
8_ فلک البروج یا فلک ثوابت
9_فلک الأفلاک یا فلک اعظم یا فلک اطلس
مطالب و توضیحات کامل تر در کتاب #بدایة_الهیأة (#هیأت_و_نجوم_مقدماتی)
اثر #استاد_محمدخانی
http://eitaa.com/joinchat/2780430336C5028e29338
#آشنایی_و_آموزش_بخشی_از_هیأت_و_نجوم
🔴 قطر و دائره عظيمه و صغيره
چون كره بر نفس خود حركت كند و يا فرض حركت آن شود،هر نقطه اى كه بر محيط آن فرض شود بدين حركت استدارى كه اوضاع آن نسبت به جز او مبدل مى گردد،بعد از تمامى دوره دائره اى تامه رسم كند،مگر دو نقطه متقابل كه دو قطب كره و دو قطب حركت اند؛ و خطى مستقيم كه واصل ميان دو قطب است قطرى است كه آن را محور گويند و آن نيز ساكن است كه كره بر آن مى گردد و قطر آن خط مستقيم است كه به مركز دائره يا كره بگذرد و هر دو نقطه متقابل دو طرف قطرى از اقطار كره را دو نقطه متقاطر گويند،پس دو قطب حركت و يا دو قطب كره دو نقطه متقاطر خواهند بود.
آن دوائر مرتسمه از نقاط مفروضه را مدارات آن نقاط گويند و از آنها به نحو اطلاق تعبير به مدارات مى كنند؛ و دو قطب كره را در دو قطب هر يك از اين مدارات مى گويند.
اين دوائر يا با يكديگر متحد باشند و يا متوازى،و دو خط متوازى خواه مستدير و خواه مستقيم آن باشند كه بعد ميان آن دو به يك اندازه باشد؛ يعنى هر نقطه اى كه بر يكى از آن دو فرض كنند،بعد همه از آن خط ديگر برابر باشد،از اين دوائر فقط يك دائره عظيمه است كه بر مركز كره مى گذرد و بعد او از قطبين مساوى است،و آن را منطقه كره گويند؛ بدين نظر كه منطقه كمربند است و آن دائره بر ميان كره گذرد،و دوائر ديگر را صغيره گويند.
دروس هيأت و ديگر رشته هاى رياضى ج1 ص15-16
http://eitaa.com/joinchat/2780430336C5028e29338
هیأت و نجوم.pdf
760.5K
#آشنایی_و_آموزش_بخشی_از_هیأت_و_نجوم
قسمتی از کتاب #ستارگان_از_دیدگاه_قرآن
تألیف آیت الله العظمی دکتر صادقی تهرانی (ره)
http://eitaa.com/joinchat/2780430336C5028e29338
#آشنایی_و_آموزش_بخشی_از_هیأت_و_نجوم
#قبله_مدينه
غرض ما اين است كه قبله مدينه طيبه،تنها معجزه فعلى باقى رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) است كه بدون إعمال آلات رصدى نجومى،قواعد هيوى،يا در دست داشتن زيج و ديگر منابع طول و عرض جغرافيائى آن را در غايت دقت و استواء تعيين كرد و بسوى كعبه ايستاد و فرمود: [محرابى على الميزاب]
در اين موضوع معجزه فعلى پيغمبر اكرم و چيزه اى نوشته ايم به نام [تعيين سمت قبله مدينه] كه از آن نقل مى كنيم//
در [ينبوع الحيات] گفته ام:
{و معجزه الباقى من فعله ترى،بيثرب من تعيينه سمت قبلة،بلا شاخص أو جدول من جداول،بلا ربع اسطرلاب ،أو أى صنعة،و لكن بنور الله من يثرب رأى،مع البعد بيت الله يا حسن رؤية،فقام إلى الميزاب من أمر ربه،تعين سمت القبلة في مدينة،إلى الان هذا المعجز كان باقيا،و في الخوض فيه ما لنا من وجيزة}
رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) پس از آن كه مبعوث به رسالت شد،سيزده سال در مكه و چند ماه در مدينه بسوى بيت المقدس نماز مى خواند،ولى در مكه خانه كعبه را بين خود و بيت المقدس قرار مى داد،و اين عمل در مدينه ميسور نبود؛ زيرا اگر كسى در مدينه مواجه مكه باشد ناچار بايد بيت المقدس را پشت سر قرار دهد و بالعكس اگر در مدينه مواجه بيت المقدس باشد پشت به مكه خواهد كرد،اما در مكه مى تواند درطرف جنوب خانه كعبه هم به سوى كعبه باشد و هم بسوى بيت المقدس.
بيان آن اين كه عرض مكه 21 درجه و 25 دقيقه شمالى است و طول شرقى آن از گرینويچ 39 درجه و 50 دقيقه،عرض مدينه 25 درجه شمالى و طول آن از گرینويچ 40 درجه شرقى،عرض بيت المقدس 31 درجه و 47 دقيقه شمالى و طول آن 35 درجه و 15 دقيقه شرقى گرینويچ،پس مكه و مدينه تقريبا در سطح يک دائره نصف النهار واقع اند،زيرا كه تفاوت بين الطولين بغايت اندک است و مدينه تقريبا در شمال شرقى مكه واقع است،بيت المقدس در شمال غربى مدينه بلكه در شمال غربى مكه نيز واقع است//
بيت المقدس،مدينه،مكه،مشرق-مغرب
قبله مدينه آن چنان كه پيغمبر اكرم(ص) به سوى آن نماز خوانده است تا امروز به حال خود باقى است و دانشمندان رياضى بزرگ كه برخى از آنان را در درس بعد نام خواهيم برد به قواعد رياضى قبله مدينه را چنان يافتند كه رسول الله آنرا بدون إعمال قواعد رياضى و آلات رصدى و اطلسهاى طول و عرض بلاد و مانند آنها يافته است و اين ممكن نيست مگر به وحى و الهام ملكوتى.
از مدينه تا مكه به مسافت قريب صد فرسنگ است،هيچ كس نقل نكرده است كه رسول الله به قواعد رياضى و آلات نجومى توسل جسته باشد با اين كه در مراقبت به تمام احوال و اوضاع آن جناب اهتمامى اكيد و شديد داشتند،چنان كه كتب سير شهودى عادل اند و ( شمائل محمديه ) ترمذى بر گفتار ما حجتى قاطع است كه پنجاه و چهار باب است حتى بابى در نعلين و بابى در انگشترى آن جناب است،مردمى كه تا در وصف نعلين و انگشترى پيغمبر اكرم بابى تنظيم و تبويب كرده اند،اگر در تحصيل سمت قبله مدينه و بناى ديوار غربى مسجد آن براى تعيين ظهر آلات و ادوات رياضى و كتب فن بكار برده بود,مى نگاشتند؛ حق آنست كه شيخ اجل سعدى در اول بوستان گفته است:
يتيمى كه ناخوانده ابجد درست/كتبخانه هفت اقليم شست
و حافظ شيرين سخن گفته است:
نگار من كه به مكتب نرفت و خط ننوشت/بغمزه مسأله آموز صد مدرس شد
و نگارنده گفته است:
بنگر كه يارم آن قبله كل
و ان وحى مهبط و ان عشق مربط
ام الكتاب است و لوح محفوظ
ناخوانده يک حرف ننوشته يک خط
چون مدينه و مكه تقريبا در سطح يک دائره نصف النهار قرار گرفته اند و اندكى طول مدينه از مكه بيشتر و عرض مدينه نيز قريب چهار درجه بيشتر از عرض مكه است،رسول(ص) فرمود: (محرابى على الميزاب) كه به استقبال ناودان ايستاد زيرا كه قبله مدينه اندكى از جنوب بسوى مغرب منحرف است و ناودان كعبه در جانب غربى كعبه است.
انسانى كه بدون بكار بردن قوس هاى طول و عرض و ادوات نجومى به فاصله صد فرسنگ بر خطى قرار بگيرد و مواجه ناودان كعبه بايستد و بگويد (محرابى على الميزاب) كه براى ديگران با بكار بردن آلات و قواعد رياضى آن روز ميسور نباشد،كسى است كه ينظر بنور الله.
تبصره: آن كه در صدر اين درس گفته ايم: قبله مدينه طيبه تنها معجزه فعلى باقى رسول الله(ص) است در بيان آن گوئيم: معجزات سفراى الهى قولى و فعلى است؛ معجزات فعلى تصرف در ماده كائنات و تسخير آنها به قوت ولايت تكوينى باذن الله تعالى است و معجزات قولى علوم و معارف و حقائقى اند كه از حظائر قدس ملكوت بر آنان نازل شده اند.
سرسلسله معجزات قولى پيغمبر خاتم قرآن مجيد است كه معجزه باقى آن حضرت است👇👇
#آشنایی_و_آموزش_بخشی_از_هیأت_و_نجوم
#دائره_نصف_النهار
از مدارات كواكب به حركت اولى،آنچه فوق افق باشد مدارات يومى اند و آنچه تحت افق مدارات ليلى و هر گاه بخواهيم هر يك از مدارات يومى،يا ليلى را به دو نيم كنيم كه چون كوكب به نقطه منتصف رسيده است قوس النهار يا قوس الليل به دو نصف منقسم گردد به دائره نصف النهار احتياج افتد. لاجرم دائره نصف النهار عظيمه اى خواهد بود كه بدو قطب افق و دو قطب معدل النهار گذرد پس هر گاه شمس مثلا در فوق افق بدو رسيده است در اكثر معموره، به تقريب منتصف طلوع و غروب مى باشد؛ لذا بيرجندى در شرح تذكره گويد:
«لو لم تمر دائرة نصف النهار بقطبى الافق و قطبى معدل النهار لم يحصل الغرض منه و هو تنصف قطع المدارات».
مخفى نماند كه كره عالم جسمانى از دائره نصف النهار به دو نيمه شرقى و غربى منقسم مى گردد، چنانكه از دائره معدل النهار به دو نصف شمالى و جنوبى، و از دائره افق به دو قسم فوقانى و تحتانى. با اين تفاوت كه شمالى و جنوبى بودن آن ثابت است زيرا كه معدل النهار به نسبت با اشخاص و نقاط مفروض بر سطح ارض رسم نمى شود بلكه عظيمه حركت اولى است كه تغيير و تحويل نمى پذيرد، بخلاف شرقى و غربى يا فوقانى و تحتانى بودن آن اعنى كره عالم جسمانى كه به نسبت اشخاص و نقاط مفروض بر سطح ارض هر يك از دائره نصف النهار و افق رسم مى شود.
چون دائره نصف النهار از دو قطب معدل و دو قطب افق مى گذرد، آن دو نيزاز دو قطب او گذرند، و آن دو نقطه مشرق و مغرب اعتدال بود كه محل تقاطع معدل با افق است. و به همين سبب اعنى به سبب مرور دائره نصف النهار به دو قطب معدل و افق تقاطع نصف النهار با هر يك از معدل النهار و دائره افق بر زواياى قائمه بود.
آن نقطه تقاطع دائره نصف النهار با دائره افق كه به قطب شمالى نزديكتر بود نقطه شمالى گويند، و آن نقطه ديگر مقابل او را كه به قطب جنوبى نزديكتر بود نقطه جنوبى خوانند. و خط واصل ميان اين دو نقطه را خط نصف النهار، و خط زوال، و خط جنوب و شمال گويند. و اين خط، فصل مشترك بين سطح دائره نصف النهار و سطح دائره افق است.
و همين خط زوال است كه چون مركز قرص شمس بدان رسد، اول زوال يعنى اول ظهر حقيقى افقى است كه خط زوال در سطح آن افق تعيين شده است.
به همين مناسبت ساعت شمسيه را كه بوسيله آن ظهر حقيقى تحصيل مى شود چنانكه در دروس آينده معلوم مى گردد مزوله گويند، يعنى آلت زوال ياب، و يا به عبارت ديگر: آلتى كه بدان زوال ظهر دانسته مى شود.
علامه ذوالفنون حسن زاده آملی_دروس هيئت و ديگر رشته هاى رياضى ج1 ص: 63
http://eitaa.com/joinchat/2780430336C5028e29338
#آشنایی_و_آموزش_بخشی_از_هیأت_و_نجوم
#حركت_فلكی
همان طور که از اسم آن پیداست،حرکت اجسام فلکی یا همان افلاک را گویند که به صورت کروی می باشد و به اعتبارات مختلف به اقسامی تقسیم میگردد؛ به یک اعتبار به بسیط و مختلف تقسیم میگردد:
آ) بسيط یا متشابه
حرکتی میباشد كه توسط آن هر نقطه از فلک را که در نظر بگیریم دور مركز آن فلک حرکت میکند و در زمانهای مساوى،نسبت به مرکز فلک،زواياى مساوی ایجاد میکند و بهعبارتدیگر،آن نقطه در زمانهای مساوی مقدار مساوی از محيط آن فلک طی میکند.
مثلاً اگر در ساعت اول یک کیلومتر را طی کرد،در ساعتهای دوم،سوم و ... نیز همین یک کیلومتر را طی کند،نه کمتر و نه بیشتر//
ب) مختلف
این حرکت،برخلاف حرکت بسیط،حرکتی نامنظم میباشد؛ یعنی مثلاً نقطه موردنظر ما از فلک،در ساعت اول یک کیلومتر از محیط فلک را طی میکند و در ساعت دوم یک و نیم کیلومتر و در ساعت سوم نیم کیلومتر//
مطالب و توضیحات کامل تر
در کتاب #بدایة_الهیأة (هیأت و نجوم مقدماتی)
اثر #استاد_محمدخانی
http://eitaa.com/joinchat/2780430336C5028e29338
#آشنایی_و_آموزش_بخشی_از_هیأت_و_نجوم
#ارقام_بروج_و_كواكب
بروج اثنى عشر را در كتب فن به حساب جمل نويسند كه از صفر شروع مى شود و به يا ختم مى گردد!!
صفر را در علم حساب و هندسه به شكل دائره كوچک بدين صورت مى نويسند: «ه»،كه با معنى لغوى آن نيک مناسب است،چه اين كه صفر به تثليث اول و سكون وسط خالى از هر چيز است و آدم تهيدست را صفر اليدين گويند.
علم الهدى سید مرتضى،در مجلس بيست و هفتم از كتاب اماليش معروف به غرر و درر،روايتى از جناب رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) بدين صورت نقل كرده است:
«نافع عن ابى اسحاق الهجرى عن ابى الاحوس عن عبدالله بن مسعود عن النبى صلى الله عليه و آله و سلم انه قال: ان هذا القرآن...» يعنى اين قرآن ادبستان خدا است پس تا مى توانيد از آن ادب فرا بگيريد كه تهى ترين خانه ها خانه ايست كه از كتاب خدا تهى است//
صفر را در كتب هيئت و نجوم و زيجات بدين صورت مى نويسند: «ها»،پس در بيان بروج «ها» يعنى برج حمل،«ا» يعنى برج ثور،«ب» يعنى برج جوزاء،«ح» يعنى برج سرطان و هكذا تا آخر كه «يا» برج حوت مى شود؛ پس هميشه عدد بروج به حسب حساب ابجدى يک شماره از عدد ابجدى زياده است يعنى «ب» كه دو است رقم برج سه است و على هذا القياس.
چون طول كوكب بعد آن از اولين جزء برج حمل تا آخرين جزء برج حوت از دائره منطقة البروج است،هر گاه از تقويم كوكبى خبر دهند عدد اول آن برج و ثانى آن درجه و ثالث آن دقيقه و رابع آن ثانيه و خامس آن ثالثه خواهد بود؛ مثلا تقويم شمس را در وقتى معين استخراج كرده ايم نتيجه اين ارقام حاصل شده است: ط يو مح لح يعنى جدى 16 درجه و 27 دقيقه و 48 ثانيه و 33 ثالثه.
و هرگاه از عرض و بعد كوكب خبر دهند،عدد اول ارقام درجه خواهد بود و باقى بهمان وزان مذكور دقيقه و ثانيه و ثالثه و هكذا تا بدان قدر كه حاجت افتد و هيچ يک از عرض و بعد از نود درجه تجاوز نمى كند و وجه آن بدانچه گفته ايم دانسته مى شود.
در ارقام تقويم كوكب هيچگاه رقم اول از «يا» تجاوز نمى كند،زيرا كه دوره بروج تمام مى شود و نوبت به «ها» مى رسد و رقم دوم هيچگاه از «ل» زياده نمى گردد زيرا همين كه به «ل» رسيد وارد در برج بعد مى شود و «ل» يک برج است كه بر عدد بروج اضافه مى شود،مثلا اگر تقويم كوكبى «دل نو» شده است به جزء اول برج سنبله رسيده است كه بايد آن را چنين نگاشت «ه ها نو» يعنى سنبله هيچ درجه و 56 دقيقه و به همين وزان ارقام دقائق و ثوانى و بعد آنها كه چون به شصت رسيدند 60 را يكى گرفته آن را بر رقم قبل آن مى افزاييم//
خلاصه: چنانكه در حساب اعشارى ده بر يک گفته مى شود در اينجا سى بر يک و شصت بر يک است.
خواجه نصير الدين طوسى در مدخل منظوم در بيان ارقام بروج گفته است:
مرد دانا دل ستاره شناس*كه مر اين برج را نهاد اساس
رقم برجها گه اعداد*از حساب جمل گرفت و نهاد
از حمل «ها» الف زثور نشان*باز جوزا و جيم از سرطان
چون اسد دال گشت و سنبله ها*واو ميزان نهاد و عقرب زا
قوس حاطانشان جدى نهاد*دلوى با الف بما هى داد
_ بعد از هر برج،برج ششم را نظير آن برج گويند مثلا ميزان نظير حمل و عقرب نظير ثور است.
آنكه خواجه فرمود: با الف بماهى داد،يعنى ى را با الف كه ياد مى شود به حوت داده است.
علامه ذوالفنون حسن زاده آملی_دروس هيئت و ديگررشته هاى رياضى ج1ص43
http://eitaa.com/joinchat/2780430336C5028e29338
#آشنایی_و_آموزش_بخشی_از_هیأت_و_نجوم
#رصد ميل #كلّى و ميل #اعظم
ميل كلى يا ميل اعظم در اصطلاح علماى #هيئت و #نجوم مقدار زاويه تقاطع معدّل النهار است با منطقة البروج؛ يا اندازه ميل دايرة البروج و مدار انتقالى زمين از خط استواء؛ يا مقدار تمايل محور حركت زمين از مدار استوايى؛ و به تفسيرى كه در كتب هيئت معروف است بزرگترين قوسى است كه از دايره عظيمه ميل ما بين مدار ظاهرى آفتاب و دايره معدل النهار واقع شده باشد از جانب اقرب.
چون ميل كلّى از مهمات مسائل هيئت و نجوم و زيج و اسطرلاب است علماى فن براى بدست آوردن اندازه آن از اقدم ازمنه جهد كرده و در اينباره به وسايل مختلف كه از آن جمله آلت رصدى حلقه عرض و ميل و حلقه اعتدالى است متوسّل شده بودند؛ و بسيارى از منجمان كه ابو ريحان از آن جمله اسامى حدود بيست تن از آنها را از زمان اقليدس و ابرخس و اراطستانس تا زمان خودش با نتيجه رصدشان در قانون مسعودى و تحديد نهايات الاماكن آورده است در تعيين مقدار ميل كلى رنج بردند و هركدام استنباطى مخصوص داشتند.
معاصران ابوريحان از جمله ابو الوفاء بوزجانى و ابو محمود خجندى نيز در اين خصوص با رصدى تازه نتيجهاى بدست آوردند كه آن را هم ابو ريحان متعرّض شده است؛ با وجود اين احوال روح محتاط و ذهن متحرّک كنجكاو ابو ريحان بههيچ يک از اقوال و ارصاد گذشتگان و معاصرانش اعتماد نكرد و زير بار تقليد نرفت.
اين بود كه خود او شخصا درصدد رصد مقدار ميل كلى برآمد و چهار پنج بار آن را انجام داد؛ اوّل بار در جوانى كه هنوز از وطنش خوارزم خارج نشده بود؛ در محلى كه عرض بلدش 41 درجه و 36 دقيقه بود(1)؛ بار دوم پس از بيست و چند سال در جرجانيه خوارزم به سال 407 ه ق؛ سوم بار در غزنه به سال 410؛ چهارم بار هم در غزنه به سال 411 ه ق.
كه نتيجهاش بيست و سه درجه و سى و پنج دقيقه و چهل و پنج ثانيه بود؛ و آخرين رصد او به اين قرار انجام گرفت كه روز پنجشنبه 21 ماه صفر 411 اعظم ارتفاعات شمس؛ و روز چهارشنبه 25 و پنجشنبه 26 ماه شعبان آن سال اصغر ارتفاعات شمس را معلوم كرد.
شرح رصد و محاسبات نجومى خود را در «تحديد نهايات الاماكن» و قانون مسعودى [ج 1 ص 364- 366] و خلاصه آن را در كتاب «التّفهيم به اين عبارت بيان كرده است: «و اندازه اين ميل بزرگ چنان كه ما به رصد يافتيم بيست و سه جزو است و سى و پنج دقيقه: ص 76».
ناگفته نماند كه بعد از ابو ريحان نيز تاكنون بارها ميل كلّى را رصد و اندازهگيرى كردهاند؛ از جمله در رصد خواجه نصيرالدّين به مراغه آن را 23 درجه و 30 دقيقه، و در رصد الغ بيك به سمرقند 23 درجه و 30 دقيقه و 17 ثانيه يافتهاند؛ و بهطور كلى جميع ارصاد قديم تا حال مابين 23- 24 درجه است. رصد علماى امروز هم مانند ارصاد قديم است.
1* قانون مسعودى ج 1 ص 364- 365
(توضيحا به طورى كه از«تحديد نهايات الاماكن» مستفاد مىشود مقصود ابو ريحان از ايام جوانى ظاهرا حدود سنه 384- 385 ه ق است كه هنوز از خوارزم به عراق سفر نكرده و آنجا در كار رصد بود و منظورش از آن موضع كه عرض 41 درجه و 36 دقيقه داشت به تصريح همان كتاب قريه بوشكانز است در سمت غربى جيحون و جنوب جرجانيه خوارزم كه ابوريحان مدتى آنجا اقامت و به امور علمى و رصدى اشتغال داشت.
علاوه مىكنم كه در يک موضع از«تحديد نهايات الأماكن» خود ابو ريحان آغاز جوانى و اعمال رصدى خود را حدود سال 380 ه ق نوشته است؛ امّا در اين موضع گفتوگويى از رصد ميل كلى نكرده و فقط استخراج عرض بلد جرجانيه را متعرض شده؛ وانگهى اسمى از روستاى«بوشكانز» نبرده است؛ امّا در سالهاى 384- 385 ه ق مكرر از ميل كلى و عرض بلد هردو گفتوگو كرده و محل رصد خود را نيز همه جا همان روستاى« بوشكانز» گفته است.
منبع: اختر شناسان و نوآوران مسلمان ج3 ص 258
http://eitaa.com/joinchat/2780430336C5028e29338
#آشنایی_و_آموزش_بخشی_از_هیأت_و_نجوم
#مغناطكره
فراتر از تاج خورشيد منطقه مغناطكره و باد خورشيدى كه جويبارى از ذرات اتمى است قرار دارد و از سوى خورشيد به فضاى ميان سيارات پيوسته با سرعت بين 200 تا 900 كيلومتر در ثانيه روان است//
ذراتى كه به وسيله باد خورشيدى حمل مىشوند پس از 4 يا 5 روز به زمين مىرسند،از مهمترين آن ذرات، «هسته هيليوم» است.
خورشيد در هر ثانيه 109 كيلوگرم از جرم خود مىكاهد و آن را به پديدهاى به نام «باد خورشيدى» مبدّل مىسازد با اين روند مدتى معادل (23) 10* 6 سال وقت لازم است تا همه خورشيد بر باد رود،اين مدت تقريبا 4 10 بار طولانىتر از مدت زمان آغاز پيدايش و فعاليت خورشيد تا زمان حاضر است شايان ذكر است كه اين محاسبه بر پايه فرضى است كه نيرويى جايگزين نيروهاى از دست رفته خورشيد نباشد.
خورشيد ستاره فعالى است كه گاهگاه عوارض شگفتى به نام مشعلهاى انفجارى و زبانههاى خورشيدى كه توده گازهاى گداخته و درخشان ابر مانندى هستند در سطح آن ديده مىشود.
اين بود كاوش مختصرى اطراف خورشيد از ناحيه بحثهاى غالبا هيوى،ولى بخشهايى از قبيل تاريخچه شناخت خورشيد،تركيبات شيميايى لايهها،عناصر موجود در آنها، ميدان مغناطيسى،تجزيه و تحليل طيف خورشيدى به وسيله طيفنما،دانههاى خورشيدى،درخشش آنها، ابر دانه ها،طبقهبندى كلفهاى خورشيدى،علت تاريكى و سردى نسبى به كلفها،ساختار تاجهاى خورشيدى،چاله هاى تاجى،انرژى خورشيدى،زنجيره پروتون و بخشهاى باقيمانده ديگر كه لازم است در جاى مناسب مورد پژوهش و بررسى قرار گيرد.
مطابق کتاب #هیأت_و_نجوم_اسلامی جلد 1 ص 184
تألیف آیت الله استاد علی زمانی قمشه ای
http://eitaa.com/joinchat/2780430336C5028e29338