سلام
راستش من دختری قمی هستم با خانواده ای تقریبا مذهبی...✅
از بچگی به طور فطرتی و تقلید از دیگران، چادر سرم میکردم اما بزرگتر که شدم تحت تاثیر فیلم ها و... دیگه حجاب نداشتن بیشتر خوشایندم بود.
دنبال فرصت میگشتم و چادرمو در می آوردم. البته کسی هم بهم خیلی گیر نمیداد...😒
تا اینکه مسجد محلمون باز شد و من علاقه بهش داشتم و اونم خیلی فعال بود... 😍
یه دفعه یه خانمی که در نظر همهی ما بچهها پایه و باحال و شوخ و البته مذهبی بود، درمورد حجاب صحبت میکرد... 💬
من هم کانالهایی مثل کانال شما و دیگر کانالها مبنی بر اثبات حجاب روم تاثیر گذاشتن و خداروشکر الان قدر چادرمو می دونم. ♥️
چادرمو دوستش دارم و میدونم باعث امنیت من، ثواب من، عفاف کاملم، از همه مهمتر راضی نگه داشتن خدا و امام زمانم❤️ به تاخیر ننداختن ظهور با گناهم، به گناه ننداختن دیگران، اذیت نشدن خانواده، عدم تاثیرهای ناشی از جلوهگری و..... میشه🌹😊
خدایا شکرت.
🌺 14 ساله از قم
ــــــــــــــــــــ
ارسال خاطرات: @f_v_7951
🌸 @hejabuni | دانشگاهحجاب 🎓
#گزارش
#بینالملل
♨️نزدیک به نیمی از زنان انگلیسی آزار جنسی را در فضاهای عمومی تجربه کرده اند
📊یک نظرسنجی که به سفارش بیبیسی انجام شده، نشان میدهد ۴۳% زنان در بریتانیا لمس و دست زدن ناخواسته را در فضاهای عمومی تجربه کردهاند.
📑بر اساس این تحقیق که موسسه نظرسنجی "یوگاو" انجام داده، همچنین ۲۸% زنان گفتهاند که با صحنه ناشایست برهنهنمایی در ملأ عام روبهرو شدهاند.
🔻در این نظرسنجی دو سوم زنان یا حدود ۶۶% آنان، گفتهاند که شبها، دست کم بعضی وقتها، احساس امنیت نمیکنند تنها قدم بزنند. در حالی که این آمار در میان مردان و برای موقعیت مشابه فقط ۳۹% است
🔻رییس کمیته زنان و برابریها در بریتانیا به بیبیسی گفته است که نخستوزیر باید "پا پیش بگذارد" و نشان بدهد که ایمنی زنان را جدی میگیرد.
🔻در جامعه بریتانیا فشارها برای آنکه آزار جنسی در محیط عمومی یک جرم محسوب شود، افزایش یافته است.
🌐منبع:https://www.bbc.co.uk/news/uk-60523422.amp
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت #قسمت_شصتم به روايت امير حسين مدام نگران اين بودم كه بابا سرد برخورد كنه
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_شصت_ويكم
به روايت راوي
محمد جواد مات و مبهوت اتفاقی که افتاده فقط به رفتن امیرحسین نگاه میکنه، الان فقط اون حال دوستش رو درک میکنه ، چون میدونه امیرحسین فوق العاده رو مسئله محرم و نامحرم حساسه. و البته پچ پچ اطرافیان بیشتر عصبیش میکنه. تمام نفرتش رو تو چشماش میریزه و به سمت بیتا برمیگرده.
محمد جواد:دختره احمق این چه کاری بود که کردی؟
بیتا که ظاهرا به نقشش رسیده بود لبخند موزیانه ای میزنه و با ناز و عشوه پشتش رو به محمد جواد میکنه و از اونجا میره.
همه فکر میکنن بیتا عاشق امیرحسین شده در صورتی که قصد اون فقط و فقط اذیت کردن بچه مذهبیهای دانشگاهه که با این لبخندش محمد جواد پی به نقشش میبره.
جو دانشگاه براش فوق العاده سنگینه و این رو هم درک میکنه که امیرحسین الان فقط نیاز به تنهایی داره. تصمیم میگیره در اولین فرصت با بچه ها تماس بگیره و برنامه امروز رو کنسل کنه و خودش هم به سمت خونه راه میوفته.
امیرحسین با سرعت زیاد به سمت بهشت زهرا میره ، تمام مدت تنها چیزی که ذهنش رو پر کرده ، حانیه هست. دختری که با وجود بی حجابی اما هیچ سو استفاده ای حتی از تنهاییشون نکرد و این فکرش بیشتر کلافش میکنه ، اصلا دوست نداره به نامحرم فکر بکنه اما........
بعد از یک ساعت به بهشت زهرا میرسه. قطعه 40. سرداران بی پلاک . شهدای گمنام. نزدیک به اذان مغربه و هوا تقریبا تاریک. چراغ های روشن بالای قبر شهدا فضا رو دلنشین کرده. تمام سعیش اینه که آرامش قلب بی قرارش رو از شهدای گمنام بگیره. زیارت عاشورا کوچیکی که همیشه همراهش بود رو از جیبش درمیاره و شروع میکنه به خوندن. به یاد دوست شهیدش میوفته و باهاش درد و دل میکنه. یاداوری این که چند وقته از دوست شهیدش حسابی دور شده دوباره غم عجیبی به دلش برمیگرده. با شنیدن صدای الله اکبر چشماش رو میبنده و زیر لب صلواتی میفرسته.چفیه ای که انداخته بود روی شونش رو برمیداره و روی زمین پهن میکنه. جانماز کوچیکی که از ماشین برداشته بود رو روی اون میندازه و قامت میبنده.
_ الله اکبر
#ادامه_دارد
#ح_سادات_کاظمی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
4_5823276806362369064.mp3
4.22M
35.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✂️༻ جمعه و خیاطی༺✂️ 1⃣1⃣
🌼خیاطی آسان و بدون الگو
🔰آموزش #تونیک_بدون_الگو
🔰قسمت اول
✅این تونیک فری سایز هست
خانومای باردار هم میتونن برای خودشون بدوزن
❇️ میتونید از یه روسری قواره بزرگ (عرض ۱۴۰ یا ۱۵۰ )هم استفاده کنید
❇️ عرض پارچه هرچقدر بیشتر باشه
قد آستین بلندتر میشه👌
✂️مستقیم روی پارچه علامت بزنید
#تونیک_بدون_الگو
#خیاطی_بدون_الگو #خیاطی_آسان
#آموزش_خیاطی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
41.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✂️༻ جمعه و خیاطی༺✂️
🌼خیاطی آسان و بدون الگو
🔰آموزش #تونیک_بدون_الگو
🔰قسمت دوم
👌تونیک آستین بلند فری سایز
#تونیک_بدون_الگو #آموزش_خیاطی
#خیاطی_بدون_الگو #خیاطی_آسان
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت #قسمت_شصت_ويكم به روايت راوي محمد جواد مات و مبهوت اتفاقی که افتاده
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_شصت_ودوم
_ امیرعلی
امیرعلی: بلی؟
_ بگو جونم
امیرعلی: جونم؟
_ افرین. حالا اون کتابتو ببند گوش کن.
امیرعلی:خب؟
_ این قضیه دوست شهید چیه؟ منم دوست شهید میخوام.
امیرعلی: ببین میگن هرکس بهتره یه دوست شهید داشته باشه تا باهاش حرف بزنه ، درد و دل بکنه و ازش طلب شفاعت بکنه . و اون رو الگو زندگی خودش قرار بده.
_ چه خوب. خب من چجوری میتونم دوست شهید انتخاب کنم؟
امیرعلی: شاید این جزو محدود چیزایی باشه که چهره توش دخیله. باید به عکس شهدا نگاه کنی و شهیدی که لبخندش، چهرش، تورو جذب کرد رو به عنوان دوست شهیدت انتخاب کنی.
با گفتن این حرف امیرعلی ذهنم پر میکشه به سفر قم. عکسی که تو گوشی امیرعلی بود ، عکسی که با وجود اینکه هیچ اشنایی با شهدا نداشتم اما برام جذاب بود.
_ اون اون.... اون عکسی که تو گوشیت بود، گفتی دوست شهیدمه. اون شهید.
لبخندی میزنه و صفحه گوشیش رو بهم نشون میده عکس همون شهیده ، با همون جذابیتی که اون روز برام داشت. انگار خیلی وقته میشناسمش.
_ اسمش؟
امیرعلی:شهید احمد محمد مشلب
_ گفتی کجاییه؟
امیرعلی: لبنان. زندگینامه و عکساش رو برات میفرستم.
نمیدونم چرا اما ناخوداگاه اشکام جاری میشن ، گیج شدم. بدون هیچ حرفی برمیگردم به اتاق خودم. گوشیم رو برمیدارم و نتم رو روشن میکنم. بی توجه به پیامایی که پشت سرهم سر و صدا ایجاد میکنن، میرم تو کاربری امیرعلی منتظر میشم. یه حس عجیبی دارم ، حسی که نمیتونم درکش کنم. اولین عکسش میاد ، اولین صفتی که به ذهنم میرسه زیباییشه و بعد خوشتیپی. ذهنم پر میکشه پیش خانوادش. چقدر سخته از عزیزت بگذری.
عکسی خیلی توجهمو جلب میکنه. عکس یه خانوم جوون کنار همون شهید و نوشتش ؛ برگرد و تنها یک بغل فرزند من باش.
شدت اشکام بیشتر میشه، و عکس بعد ، عکس دختر کوچولوی نازی بغل همون شهید که زیرش نوشته بود ، حنین خواهر شهید مشلب.
ای جانم. چقدر برای یه خواهر سخته که از برادرش بگذره.
زندگینامش و وصیت نامش.
نفر هفتم لبنان تو رشته انفورماتیک ، پولدارترین شهید مدافع حرم. فقط یک سال از من بزرگتر بوده. اشکام پشت سر هم جاری میشن . " خدایا عجب عشقی میخواد اینجوری گذشتن "
حدود سه روز از آشنایی من با شهید مشلب و مدافعان حرم میگذره ، که باعث تصمیمی شد که برای گرفتنش دو دل بودم.
مامان: حانیه حاضرشدی؟
_ اره.
" وای باید چادر بپوشم" چادر رو دوست داشتم چون یادگار خانوم فاطمه زهرا بود ، اما نمیدونستم جمعش کنم ، و میترسیدم همین باعث بی حرمتی و توهین بشه .
چادرم رو بر میدارم و از اتاق بیرون میرم. قلبم تند تند به قفسه ی سینم میکوبه. قراره با مامان اینا بریم بهشت زهرا و من هم تصمیمم رو عملی کنم.
آروم آروم قدم میزنم، اما قلبم هنوزم بی قراره. استرس دارم ، بار دومیه که به اینجا میام. بی اختیار اشکام دوباره سرازیر میشه ، خیلی شدید و بی درنگ. به سمت مزار مدافعان حرم میرم ، کنار مزار یکی از شهدا میشینم و شروع میکنم به گفتن ، به عهد بستن. به درد و دل کردن ؛
" تو این مدت انقدر از شیرینی زندگی های مذهبی شنیدم که ارزش این عهد رو داره. خدایا ، امام زمان ، شهید مشلب ؛ میخوام همینجا ، کنار قبر همین شهید ، همین شهیدی که معلوم نیست چند نفر چشم به راه نگاه دربارش بودن ، همین شهید که نمیدونم با رفتنش شاید دختری بیوه و بچه ای یتیم شده باشه، از همینجا باهاتون عهد میبندم و قول میدم ، اگر همسرم ، یه روز تصمیم به جنگیدن توراه اهل بیت رو گرفت ، نه تنها مخالفت نکنم بلکه تشویقش هم بکنم. "
حرفم که به اینجا میرسه خودم رو روی قبر شهید که با گل رز پوشیده شده بود میندازم و اشکام دونه دونه رو گل برگای رز میشینه ،
" خدایا خودت کمکم کن."
چندتا از گلای پر پر شده رو کنار میزنم و به اسم شهید میرسم ؛ شهید محمد کامران.
#شهيد_احمد_محمد_مشلب
برگرد و تنها يك بغل فرزند من باش
#ادامه_دارد
#ح_سادات_کاظمی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
ج26هنر زن بودن7-4-94.mp3
32.4M
✅ *سلسله لوازم جلسات _ هنر زن بودن _ جلسه بیست و ششم*
🎙 مدرس: استاد محمد جعفر غفرانی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰فلسفه حجاب ۱ :(بخش دوم)
ابراز صداقت و دوستی با خدا
🎤 حجه الاسلام مختاری
#تصویری #فلسفه_حجاب
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
با نفس خودت بِجَنگــ👊🏼ـ
با استغفار زیاد گناهانت رو پاک کن و به همه اعمالت #بادقتبیاندیش و حسابرسےشون کن!🖋📄
امام علے علیهالسلام:
"با نفس خود جهاد کن و......☝️🏼
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
#پرسش_پاسخ
❓آیا با مشاهده رفتار ناپسند از افرادی که ظاهر مذهبی دارند باید آن را به پای دین نوشت ؟
🌀خیلی از افرادی که در عقاید دینی دچار انحراف شدن، دلیل این زاویه پیدا کردن رو دیدن رفتارهای نا مناسب از افراد به ظاهر مذهبی می دونن
〽️مثلاً دخترخانمی که در رعایت حجاب دچار شبهه شده و پوشش رو تغییر داده، علت این اتفاق رو دیدن رفتارهای متناقض از افراد مذهبی پیرامونش بیان می کنه
🧕مادری که پوشش کاملی داره ولی سنخیتی بین پوشش و رفتار و اعمالش نیست، معلمی که به ظاهر مذهبی هست ولی اون طور که باید خودش احکام رو رعایت نمی کنه یا حتی یک رهگذر در خیابان که علیرغم داشتن پوشش کامل برخورد نامناسبی داشته یا رفتار عفیفانه نداشته
〽️خب اگه دقت کرده باشید این دخترخانم افراد مذهبی رو بر اساس ظاهرشون قضاوت کرده یعنی توقعش از کسانی که پوشش کاملی دارند و در ظاهر احکام اسلامی رو پذیرفتن بالا رفته
📍اما اگر کسی پیدا بشه و براساس ظاهرش قضاوتش کنه و بهش بگه که احساس می کنه اعتقاداتش دچار انحراف هست، فوری جبهه می گیره و میگه اجازه ندارید براساس ظاهرم قضاوت کنید.شاید من از خیلی افراد به ظاهر مذهبی بهتر باشم
🔻انگار این آدم احکام دینش رو به زور پذیرفته و مشروط به اینکه اگر کوچکترین رفتاری از یک فرد مذهبی دید که اون رفتار از نظرش خوشایند نبود باید علت این رفتار رو در اعتقادات دینی اون فرد جستجو کنه نه در عملکرد ناقص اون شخص و به راحتی قید احکام دین رو بزنه
ادامه دارد...
#تولیدی_کامل #طراحی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب
🔴به روز باشیم «کاترین شکدم» به بیبیسی: نه جاسوس بودم، نه با مقامات ایرانی رابطه داشتم، نه به اسنا
🔴به روز باشیم
👓 حتی کرم ابریشم و زنبور هم بر مالکش واجب النفقه است!
🔹 نفقه مملوک حتی زنبور و کرم ابریشم بر مالک آن #واجب است
🔹 و نفقه چهارپا مثلاً اندازه معینی ندارد. بلکه بر مالک واجب است به آنچه حیوان به آن احتیاج دارد قیام نماید از خوردن و آشامیدن و جای رحل حیوان و مانند آن، و مالک بین علوفه دادن به آن و بین آزاد گذاشتن حیوان برای چریدن در علفزار #مخیر است؛
پس اگر چریدن برای حیوان کفایت کند حرفی نیست و اگر کفایت نکند باید به مقدار کافی به حیوان علوفه دهد!
📕 تحریرالوسیله ج۲ص۳۴۸
🔻 پینوشت: معمولا افرادی که برای تبلیغ به غرب میروند با شبهات و سوالات زیادی از طرف مردم غرب مواجه میشوند که یکی از شبهات اصلیشان #حقوق_حیوانات در اسلام است!
اگر عدهای از فضلا سوالات و شبهات رایج را استخراج کنند و پاسخ دهند در پیشبرد اسلام موثر خواهد بود.
از کانال حوزه توییت
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت #قسمت_شصت_ويكم به روايت راوي محمد جواد مات و مبهوت اتفاقی که افتاده
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_شصت_وسوم
به روایت امیرحسین
.........……………………………
روی کاناپه کنار پدر میشینم و شربت آلبالویی که مامان زحمتش رو کشیده بود رو برمیدارم.
مامان:زنگ زدم بهشون.
_ به کی؟
مامان: به مامان حانیه
کاملا میدونستم حانیه کیه ولی ترجیح دادم بگم: حانیه؟
مامان: اها. یعنی نمیدونی که کی رو میگم.
از دروغ متنفر بودم پس مجبور شدم بگم _ خانوم موسوی؟
مامان:خب حالا ، خانوم موسوی
_ خب؟
مامان : قرار شد فردا بریم خاستگاری.
با شنیدن کلمه خاستگاری مقداری از شربت میپره تو گلوم و به سرفه میوفتم.
بابا میزنه پشتم و یکم حالم بهتر میشه.
مامان: مادر جان اگه میدونستم انقدر مشتاقی که زودتر زنگ میزدم .
اولش بیخیال مخالفت میشم اما بعدش خودمو به خاطر این فکر سرزنش میکنم سریع میگم :مامان من مشتاق چیه؟ نباید زنگ میزدید.
بابا: چرا ؟
_ پدر من شما که مخالف ازدواج من با یه خانوم مذهبی بودید .
بابا: این که مذهبی نبود، مگه ندیدی حتی چادرم سرش نبود.
_ مگه هرکی چادر سرش نباشه مذهبی نیست؟ چه ربطی داره پدر من ؟
مامان: دیگه زنگ زدم. الانم فقط باید بگی چی ؟
_ چشم. دیگه چی میتونم بگم؟
حالا بماند كه از خدام بود و البته تو دلم غوغا
" واي خدايا، من چم شده؟"
مامان: اميرحسين جان. مادر. خدايي دوسش نداري؟
سرمو پايين ميندازم.
مامان:واه تو که از خداته دیگه چرا بدخلقی میکنی
_ ببخشید. شرمندم.
شكرلله حمدلله عفواًلله
واقعا به نماز شب و سجده شكر احتياج داشتم.
اينكه مونده بودم چجوري به مامان بگم كه از اين خانوم خوشم اومده و خودش پيشقدم شد، سجده شكر لازم بود.
فقط خودمم نميدونم چرا يه دفعه اونجوري مخالفت كردم. كلا خوددرگيري دارم.
سجاده رو جمع میکنم و دراز میکشم رو تخت. میخوام مرور کنم همه این چند وقت رو، از دربند تا اون شب مهمونی ، میخوام ببینم دقیقا کی دلم رو باختم؟ اما خودم هم این حس رو درک نمیکنم، منی که معیارم حجاب و چادر بود ، اما دوباره به خودم تشر میزنم ، مگه همه چی چادره ؟ این دختر، پاکی داشت که شاید تو خیلی از دخترای چادری نمیشد پیدا کرد .
شاید همون روز اول تو دربند، یا نه شایدم مسجد با دیدن چادرش ، یا نه شایدم اون شب ، شایدم اصلا اون شب تو خونشون.
نمیدونم نمیدونم نمیدونم وای خدایا. اصلا به من چه. بیا خل شدم رفت.
تو آن تك بيت نابي كه غزل هايم به پايش سجده افتادند....
شعر: افسانهصالحی
#ادامه_دارد
#ح_سادات_کاظمی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓