دانشگاه حجاب 🇮🇷
📚 نظر بانوے رهیافتہ ے غربے #زنیبتیلور در رابطه با دین اسلام:👇 🔶 در سنین جوانی به دنبال #معنویت اصی
#غربِ_نو
#تولدے_دوباره🌸
📚 مجذوب شخصیت علی بن ابیطالب(علیه السلام) شدم:
🔶 خانم زینب تیلور ماجرای به #اسلام روی آوردن و شیعه شدنش را چنین شرح میدهد: «در سنین جوانی به دنبال #معنویت اصیل میگشتم. یک روز چشمم به کتابی به زبان انگلیسی افتاد که سه مقاله درباره معرفی امیرالمومنین علی بن ابیطالب(علیه السلام) بود و #نویسنده مقالات، امام خمینی(ره)، علامه طباطبایی و شهید مطهری بودند❗️
🔶 با مطالعه این کتاب مجذوب شخصیت امام علی(علیه السلام) شدم و همین جاذبه سبب شد تا درباره دین اسلام و حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) مطالعاتم را آغاز کنم و در نهایت #مسلمان شدم، بعد به سراغ مذاهب مختلف اسلامی رفتم❗️
آن علی را که من شناخته بودم در هیچ کدام نیافتم تا اینکه به تشیع رسیدم...
🔶 خانم تیلور در راستای #تبلیغ دین اسلام و مذهب تشیع، مدرسهای با نام «مدرسه اسلامی امام مهدی(عج) در #استرالیا تاسیس کرده که پذیرای ۱۴۰ دانش آموز است❗️
🎓 دانشگاه حجاب 🎓
📚✨ eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872 ✨📚
#اربعین
#داستان
😔 زود اشك هايش را پاك كرد و به همسرش خيره شد كه جلوى درب #چادر ايستاده بود...
- چرا چشم هايت قرمز شده حورا؟
- چيزى نيست، براى اين بى خوابى هاست.
- فرصت براى خواب هست، بلند شو كه اذان نزديك است.
- روى چشم، صبحانه چند دقيقه ديگر آماده ست، زينب را گذاشته ام كنار ديگ كه آتش را مراقب باشد
- حيدر كجاست؟
- توى #موكب . خواب است، ديشب تا ديروقت هيزم جمع كرد، بگذار بخوابد.
- قبل از اذان بيدارش ميكنم.
🍃 با عجله جارو را برداشت و جلوى چادر را جارو زد...
زمان گذشت و صداى قدم هاى جاده بين صداى اذان صبح گم شد.
با لهجه عربى محلى اش زوار را بيدار كرد، " " " ياعلى #زائر "، "صلاة".
زوار نماز را كه خواندند، نشستند سر سفره ى موكب.
پاهاى زينب و حيدر از خستگى بى رمق بود اما سفره ها را خودشان انداختند و جمع كردند و موكب را جارو زدند...
👣 زوار كفش ها را پوشيدند و بعضى "شكرا" گويان و بعضى بدون حرف زدند به دل جاده.
ابوحيدر نفس راحتى كشيد و رفت به خيمه ى #حورا ، بچه ها باز خوابشان برده بود.
- چرا گريه ميكنى حورا؟
- آقا هنوز چند روز به اربعين مانده، ديگر هيچ چيز در خانه نداريم.
- داريم! خرماها! خرما كه داريم؟
- بله آقا اما قدر يك سينى.😔
- خدا را شكر، آماده شان كن.
🌞 صبح فردا
ابوحيدر سينى خرماها را روى سر گذاشت و وسط #جاده نشست.
اشك ميريخت، زبان گرفته بود...
- آقا تمام شد، روسياهم، شرمنده ام غير از اين، ديگر هيچ چيز ندارم. اهل خانه ام فدايتان...😭
اشك، روى گونه ى حورا و زينب و حيدر ميچكيد...
#خرما ها داشت تمام ميشد.
موكب خالى ابوحيدر بوى #ياس گرفته بود،
نهمين فرزند #حسين(ع)، آخرين خرماى سينى را برداشت...🌸😭
🎓 دانشگاه حجاب 🎓
📚✨ eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872 ✨📚
#چ_مثل_چرا_چادر ❤️
بعضے وقتها؛
میبینم پروفایلت...
مُزیّن است بہ...
دخترے مشڪین ردا...
بالاے #ڪوہ...
یا ڪنار رود...
در هوهوے باد❗️
و بوجد مے آید نگاهم...
نہ از سر #هوس...
و یا هوا...
ڪہ از رنگ #نجابت...
و شڪوہ و جلال❗️
بعد میروم سروقت پُست هایت...
یڪ در میان...
چطور ممڪن است...
این همہ تفاوت...
فاز بہ فاز❗️
و نگاهم بے #فروغ و بے وجد میشود...
پر از علامت تعجب...
و چند سوال❗️
مثلا...
یڪ پست...
از #حسین است و لب عطشان...
و درست پست بعد...
از طنازے و انتخاب #لباس حنابندان❗️
آن هم در جمعے مختلط...
و ڪامنت ها روان❗️
و یا یک پست...
از #عشق بازے با خدا...
پراز ادعا و دعا دعا...
و درست پست بعد...
عڪس نوشته:اگر بگویم دوستت دارم...
چہ جوابے میدے،انتخاب ڪن یڪ تا دہ،
تو را بہ خدا❗️
بہ من حق بدہ ڪہ بمانم...
بین این #تضاد...
و بگویم وات د فاز و ماذا فازا❗️
میمانم گیج و #گمراہ...
وسط دو علامت سوال⁉️
ڪہ آیا...
آن چادر در جایگاہ اشتباہ گرفتہ قرار❓
و یا تو ڪہ ندانستے قدر آن جایگاہ❓
زمان،زمان تعارف نیست...
و باید روبرو شد اندڪے با واقعیت ها...
تو بودے ڪہ یادت رفت...
آمیختہ بودن چادر را بہ #حیا❗️
تو بودے ڪہ تاختے و باختے...
#چادر را بدون حیا❗️
تو بودے ڪہ گرفتے دست ڪم...
معنا و تفسیر پوشش و ردا❗️
وگرنہ که...
چادر جایش درست هست...
درست بالاے سرت...
با همان ابهت و #اقتدار بی مثال❗️
پس...
مثال دیگران نگویمت...
تعویض ڪن عڪس #پروفایل را...
یا ڪہ اول چادر بردار...
بعد بتاز و بتاز❗️
چرا ڪہ چادر تقصیرے ندارد...
و این تو هستے...
ڪہ نیستے قدردان❗️
خب❗️
من با تو...
دارم چند ڪلمہ حرف حساب❗️
چادرے ماندن،نگهدارے میخواهد...
عزیزِ #خواهر جان...
براحتے نبودہ و نیست...
ارزندہ نگہ داشتن این دُرِّ گران❗️
یڪ تڪہ پارچہ بے معنا...
ڪہ مفتخر بودن ندارد،جنس ارزان...
پس برگرد...
برگرد...
برگرد بہ جایگاهت...
تو را قسم بہ...
گوشہ ے چادر مادرجان❗️
تصورڪن❗️
عروسے ڪہ...
براے بالا رفتن...
دست داماد را گرفتہ...
و میرود پلہ بہ پلہ...
آرام آرام...
تو اے #عروس مشڪین پوشم...
نگاہ ڪن بہ دستان مادر...
بگو یا #فاطمہزهرا...
و برگرد...
برگرد...
پلہ بہ پلہ...
آرام آرام❗️
بہ جایگاهت...
بہ چادر❗️
بعلاوہ ے حیا❗️
✍ #میم_اصانلو
🎓 دانشگاه حجاب 🎓
📚✨ eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872 ✨📚
#چرا_چادری_شدم؟
سلام
من یه دختر کاملا بی حجاب و بی قید و بند بودم.
یه بار رفته بودم قم، بهم گفتن آیت الله بهجت (ره) چشم برزخی داره و اگر خیلی گناهکار باشی اصلا نگاهت نمیکنه!! 😕😔
رفتم سر کوچه ی دفترشون ایستادم؛
با خودم گفتم «اگر بهم نگاه کرد، چادری میشم و کارهای بدم رو کنار میگذارم!» 😌
آیت الله بهجت تو مسیر پیاده شدن از ماشین به دفتر بودن؛
خودمو جلو کشوندم و بهشون سلام کردم...
{اینکه ندونی یه عالم بزرگ که چشم برزخی داره چه واکنشی بهت نشون میده، خیلی حس مضطرب کننده ایه...!}
اما سلامم رو جواب دادن و یه نگاه پدرانه و شیرین بهم کردن و گفتن: "انشاالله موفق باشید"
و زندگی من تغییر کرد .... 😇😇
🎓دانشگاه حجاب🎓
💕 eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872 💕
دانشگاه حجاب 🇮🇷
📚 دیدگاهِ بانوے رهیافتہ ے غربے #جنهالحیدری در رابطہ با حجاب :👇 🔶 حجاب ارزشی است برای خودم چرا که..
#غربِ_نو
#تولدے_دوباره🌸
📚 حجاب وسیله ای است برای نزدیک شدن به #خالق :
🔶 خانم جنه الحیدری بانوی تازه #مسلمان و شیعه کانادایی است که در اونتاریو زندگی میکند....
او #نویسنده و تصویرگر کتابهای کودکان است و داستان آخرین کتابش با نام «نخستین حجاب ضحی» روایتگر زندگی دختربچه مسلمانی است که در برای نخستین بار بعد از رسیدن به سن تکلیف شرعی، حضور با حجاب در #جامعه را تجربه میکند❗️
وی همچنین مدیر سایتی است که به تازه مسلمانان سراسر جهان اطلاعات لازم در مورد دین مبین #اسلام را میدهد❗️
🔶 این بانوی شیعه میگوید: «نخستین باری که در جامعه با حجاب ظاهر شدم برایم بسیار سخت بود چون هیچ زن مسلمان و با حجاب دیگری در اطراف من #زندگی نمیکرد اما من میخواستم این بار به جامعه نشان دهد که من مسلمان شده و در راهی که قدم گذاشتهام محکم هستم ولی بعدها به این نتیجه رسیدم که حجاب ارزشی است برای خودم چرا که وسیلهای برای نزدیکتر شدن به خالقم خواهد بود»❗️
🎓 دانشگاه حجاب 🎓
📚✨ eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872 ✨📚
متعجبم!!
همچون بانوی ایران باستان،
که در هیچ نقشینهای #بی_حجاب نیست.
اما؛
با نام او،
بدون #حجاب بیرون می آیند...‼️😒
🎓 دانشگاه حجاب 🎓
🌺 eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872 🌺
#چرا_چادری_شدم؟
داستان من از اونجایی شروع شد ک ب سن تکلیف رسیدم.
چادرو دوس داشتما...😍 ولی بدم میومد😖 سرم کنم 😐
نمیدونم چرا؟؟🤔
از اون ۹سالگی تا ۱۲سالگی با بلوز شلوار بودم😓
مانتو پوشیدن تو کتم نمیرف 😁
تا اینکه یه مانتو خوشگل نظرمو جلب کرد😍
ولی شدم لات محل مانتو کوتاه استین سه رب😁شلوار شیش جیب☺️
همیشه با خودم چاقو اینور اونور میبردم🔪 واقعا خانواده ام ازم میترسیدن 😁
پاشونم ب کلانتری باز شد ولی ب خیر گذشت☺️
گذشت و من هیچ وقت نخواسم چادر سرم کنم😔
تا اینکه برنامه از لاک جیغ تا خدا رو دیدم🙂
باحرفای اون خیلی گریه کردم زار زدم 😭
قرار بود همون روز بریم عروسی گفتم چادر میخوام بپوشم همه تعجب کردن😊
واقعا جای تعجب داشت چادر خریدم و رفتم عروسی☺️
تا وارد شدم تیکه ها بود ک از همه میشنیدم بخصوص پسرا اخه من همیشه رقاص بودم و ب قول معروف سرچوپون 😁
محل نزاشتم و رفتم نشستم خیلی حرف شنیدم ولی اهمیت ندادم😊😔
دیه هیچ وقت چادرمو از سرم در نیوردم عاشقش بودم میپرستیدم با تمام وجودم 😍
بعد از اینکه چادری شدم رفیقای چادری هم پیدا کردم ♥️
هنوز ک هنوز وقتی یاد اون زمانا میفتم افسوس میخورم چرا من اینطور کردم سخته خیلی چند سال با جاهلی بزرگ شی و ب حرف خانواده مذهبیت گوش ندی 😔😔
عاااااااااااااشقتم خدا ک راهمو عشقمو وجودمو بهم نشون دادی💋😘
● ارسالی از ♥️Maryam♥️
🎓دانشگاه حجاب🎓
💕 eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872 💕