دانشگاه حجاب 🇮🇷
#پست_انتخاباتی1⃣2⃣ ❌پاسخ کوتاه و مجمل به شبهه ی مطرح شده در تصویر👆 👈در یک کلام کسانی که آزادی پوشش
✅ پاسخ مفصل به شبهه:
❌متن شبهه در بالا میخواهد بگوید که زنان ایرانی در انتخاب پوشش و رفتن به استادیوم آزاد نیستند و حق انتخاب ندارند. بنابراین حق حضور در انتخابات بی معنی است.
👈بدون شک کسانی که تا دیروز از ظرفیت زن برای رای آوردن یک جریان سیاسی بهره برداری می کردند، امروز با یک لباس دیگری به میدان آمده اند. اما پاسخ این شبهه را اعضای این کانال به خوبی بلدند. اعضای کانال ما میدانند که مسئله ی زن یکی از موضوعاتی هست که همیشه از آن سوء استفاده شده است.
✅ در یک کلام کسانی که آزادی پوشش و استادیوم رفتن زن و آواز خوانی و رقصش را در جامعه طلب می کنند در واقع، منظورشان آزادی زن نیست بلکه آزادی دست یابی به زن را میخواهند. و الا کدام عقلی اجازه میدهد که با وجود اینهمه مردهای #بوالهوس، زنها با پوشش عریان و برهنه در خیابان راه بروند؟؟
✍نتیجه اش آیا چیزی جز تجاوز و آزار و اذیت زن می شود؟ اعضای این کانال مطمئنا آمارهای وحشتناک #تجاوز و آزار و اذیت زنان در جوامع غربی را که منتشر کردیم را به خاطر دارند و تصدیق می کنند که آزادی هایی که منجر شود به اینکه از هر پنج زن سه نفرشان موردتجاوز جنسی واقع شوند، نه تنها آزادی نیست بلکه #اسارت محض است. اسارت در زندان هوس مردانی که نه چشمشان سیر می شود و نه دلشان...
💢اما هدف اسلام از پوشش مناسب زن در جامعه فقط حفظ خود اوست. که البته به لطف همین حرفهای صدمن یک غاز و تبلیغات وسیع شبکه های #ماهواره ای، در ایران نیز زنها دارند همان مسیر اشتباه زنان غربی را می روند. مسیری که انتهایش فقط به ضرر خود زن است.
🌹اگر بدون غرض ورزی حرفی زده نشود میبینیم که در اسلام، زن با پوشش مناسب می تواند دوچرخه سواری هم بکند. پیش #همسر و زنان فامیل و محارم سببی و نسبی خود لباس زیبا و راحت تر بپوشد. و آوازخوانی هم پیش محارم خود دشته باشد.(البته همانند آوازخواندن مردان باید بدون غنا باشد)
مخصوصا پیش همسر خود بسیار سفارش شده به طنازی و دلبری کردن که نتیجه اش یک رابطه ی عمیق و #عاشقانه است.
🙊نه اینکه در سبک غربی، آنقدر زنان لخت و عریان به قیمت ارزان عرضه شوند که مرد هیچ #مسئولیتی در قبال همسر خود نداشته باشد و زن و مرد فقط در حد هم اتاقی و دوست باشند نه عاشق و معشوق هم.
📝 اما از اینها هم که بگذریم، در فرض صحت محتوای #مسموم شبهه، باز هم باید گفت که اولا خیلی #سبک_مغزانه است که بگوییم چون از دو سه حق برخوردار نیستیم از یک سری حقوق دیگر هم خودمان را محروم کنیم.
✌️دوما آیا حقوق زنها خلاصه می شود در استادیوم رفتن و عریان در خیابان گشتن؟!! آیا #زن_ایرانی یک روز باید به خاطر کسب این حقوق به عده ای رای بدهد و یک روز به خاطر آواز نخواندن چند خواننده زن خودش را از رای دادن محروم کند؟! مگر همه زنها رقاصه و آوازه خوان هستند و یا همه آنها تمایل به عریان شدن دارند؟ زنان ایرانی همواره به حدی از پوشش پایبند هستند و بسیار کم هستند زنانی که بخواهند برهنه به خیابان بیایند. و مابقی تقسیم میشوند به عده ای که #محجبه هستند و عده ای که اصطلاحا بدحجاب هستند نه بی حجاب کامل اینها هم امروزه در جامعه آزادانه رفت و آمد می کنند و کسی هم به آنها گیر نمی دهد.
💍از اینها گذشته مگر زن به یک زندگی آرام در کنار همسر و فرزند خود احتیاج ندارد؟ مگر زن نیاز به خرج و مخارج زندگی در یک جامعه ای با #اقتصاد_قوی نیاز ندارد؟ مگر زن به بستری مناسب برای رشد علمی و دینی و اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و نقش آفرینی در محیط خانواده به عنوان همسر و مادر و در جامعه به عنوان پزشک و معلم و استاد و .... نیاز ندارد؟! مگر زن به #امنیت و #آرامش به دور از هر گونه تهدیدی از طرف گروهک های تروریستی و کشورهای متخاصمی مانند آمریکا و اسراییل نیاز ندارد؟ آیا اینها جز در سایه ی همین انتخابها حاصل می شود؟
👈چقدر سخیف است که آزادی زن را فقط در عریان شدندش خلاصه کنیم و فقط به #جسم و #جنسش بنگریم نه به تعالی او در زمینه های معرفتی و اخلاقی و انسان سازی او در جامعه...
🔹مطلب دیگر این است که اساسا در غرب هم محدودیتهایی برای زنها در نوع پوشش اعمال می شود. که مثالهایش را در کانال دانشگاه حجاب بارها قرار داده ایم. از قوانینی که برای #پوشش_زنها در برخی دانشگاه ها محدودیت ایجاد می کرد تا وجود این قوانین در سازمانهای هواپیمایی کشورهای غربی.
🔸و فراتر از این در غرب و شرق عالم برای مردها و همه اعضای جامعه هم قوانینی #محدود_کننده که بر اساس منطق و استدلال دنیایی خودشان هست قرار داده اند که از جمله آنها میتوان به ممنوع بودن استفاده از مشروبات الکلی و استعمال دخانیات در اماکن عمومی نام برد. آیا این قوانین دنیایی معتبر و محدود کننده آزادیهای فردی نیستند و فقط قوانین #خداوندی که خالق جهانیان است، محدودکننده و ضد آزادی است؟!!!
#تولیدی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
📚 #معرفی_کتاب
🔻یکی از واقعیت های غیر قابل انکار در جامعۀ ما آمار بالای طلاق است ... در این میان آمار بالای طلاق عاطفی هم نگران کننده است . بدون تردید یکی از دلایل اصلی #طلاق، انتخاب های اشتباه است؛ انتخاب هایی که نظام عاقلانه و تعریف شده ای بر آن حاکم نیست ...
نام کتاب : از من بودن تا ما شدن
✒️به قلم : محسن عباسی ولدی
✔️ این کتاب بنا دارد قدم به قدم شما را با مهارت های انتخاب همسر آشنا کند. اگر در آستانه سن ازدواج هستید. کمی از وقت خود را برای خواندن این کتاب کنار بگذارید.
📋اثر حاضر، به بررسی #مهارت های انتخاب همسر در 4 بخش زیر می پردازد:
بخش اول: هفت نکتۀ کلیدی در انتخاب همسر
بخش دوم: #کفویت و ابعاد آن
بخش سوم: نقش محبت در انتخاب #همسر
بخش چهارم: #زمان ازدواج
#تولیدی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
💚 #شهید_چمران چگونه همسرش را #باحجاب کرد؟
#همسر #زن #روسری #حجاب #بیحجاب #چمران #غاده #ایران #لبنان #شهید #یتیمخانه #مسلمان #امربمعروف #امر_به_معروف #هدیه #زیبا #سیره_شهدا
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
4_5809800036506141474.mp3
زمان:
حجم:
1.84M
🎙میتونی به همسرت رحم کنی؟
💠 قبل از #ازدواج به این موضوع فکر کن!
💠 شاخصهای برای انتخاب #همسر
🔴 #استاد_پناهیان
موضوع:#انتخاب_همسر
نوع محتوا:#استدلالی_دینی
رده سنی:#نوجوان #جوان #بزرگسال
مخاطب:#کم_حجاب #محجبه
🌸@hejabuni|دانشگاه حجاب🎓
آسونترین عبادت
♨️چرا فکر میکنیم انقدر راهِ به خدا رسیدن وخدایی شدن سخته⁉️
🌿اصلا قشنگیِ اسلام اینه که ساده ترین کارها رو #عبادت میدونه.
🌿خودش داره صدات میکنه بنده ی من، بیا!
🍀 اهل دعا و مسجد ونماز اول وقت هستی؟آفرين !
💢 ولی چقدر حواست به همسرت هست و توی کارهای خونه کمکش میکنی؟
💠پیامبر اکرم (ص) میفرمایند :يا على هر كه در خانه در خدمت #خانواده خود باشد و آن را ننگ نداند خدواند نام او جزو #شهدا مینویسد و ثواب هزار شهید را در هر روز شب برای او محاسبه میکند.[١]
💢چقدر با مهربونی با همسرت رفتار میکنی؟
دوستدار حضرت زهرا(س)هستی؟
💠ایشون میفرمایند :بهترین شما کسی است که در برخورد با مردم مهربان تر باشد و ارزشمندترین مردم کسانی هستند که با همسرانشان مهربان و بخشنده اند. [٢]
💢راستی میدونستی اصلاً #قهر زن و شوهر چند ثانیه بیشتر نباید طول بکشه❓
💠آخه پیامبرمون میفرمایند : زمانی که زن با همسرش در منزل مرافعه و مشاجره میکند (دقیقاً) در همان زمان در هر یک از زوایای منزل یک #شیطان مشغول شادمانی است و میگوید: خدایش خوشحال کند کسی که مرا این چنین شاد کرده است! [٣]
💯همه ی این کارهاکمک👈 به همسر، همکاری تو کار خونه، خوش رفتاری، حتی نگاه محبت آمیز به #همسر و نشستن کناراو... همه اش عین عبادت و بندگی خداست😇
لحظه به لحظه اش #ثواب داره...
☝️پس از دست ندید...
💞جشن پیوندِ دو لاله ی مصطفی تهنیت باد💞 #سبک_زندگی شون رو الگوی خودمون قرار بدیم
١.جامع الأخبار ص: ١٠٢_١٠٣
٢.دلال الامامه و کنزالعمال ، ج٧، ص ٢٢۵
٣.لئالیالأخبار، ج ٢، ص ٢١٧
#تولیدی_کامل
🌸 @hejabuni I دانشگاه حجاب 🎓
❤️نحوه ی #صدا کردن #همسر❤
🌹حضرت #امیر (ع) وقتی میخواستند حضرت زهرا «س» را صدا کنند میفرمودند:
🍃نفسی لک الفدا (جان علی به فدایت)
#حبیبتی زهرا، #بنت رسول الله، #زهرا جان
و...
🌹جوابی که از حضرت #زهرا«س» میشنیدند:
🍃روحی لک الفدا(روحم به فدایت علی)
#ابوتراب، #ابالحسن، #علی جان
🌸زیبا صداکردن زن و مرد، بهترین شیوه برای ابراز #محبت است و نوعی شخصیت دادن به طرف مقابل است🌸
💚#پیامبراکرم«ص» فرمودند:
🌼سه چیز است که #محبت شخص را درباره دیگری #خالص میکند.
یکی از آنها این است که طرف مقابل را به #اسمی صدا بزند که وی میپسندد...
📚اصول کافی، جلد۲، صفحه۶۴۳
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
| شھیدنوشت ✍
اگر مےخواهید شھید بشوید ،
#همسر خوب براے شوهرتان
و #مادرے خوب براے فرزندانتان باشید ...
آن وقت #شھید مےشوید ✋
#ازمحمدبہهمہخواهران🎙
#شهید_محمد_بلباسبـی
#مادران_شهـیدپرور
#تربیت_نور_دیده ✨
#انقلابےنویسـ
🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
❤️ #تصدقت_شوم ❤️
خب خب خب !
نوبتی هم که باشه نوبت بهار انقلابه!
همه می دونیم مؤسس انقلاب امام خمینی(ره)هستن،،
⁉️به نظر شما رهبر یک #انقلاب با همسرشون با توجه به مشغله و جایگاهشون چطور رفتار میکنن؟🤔
🤨
شاید بگید #امام به همسرشون میگفتن :
زن ! برو چای برام بیار،یا ظرفارو بشور😕😟
شایدم میگفتن بدین من بشورم 😁😌
اگه کنجکاوی تون گل کرده با ما همراه باشید👇👇👇
🔹بد نیست جواب رو از زبون #همسر امام تو مصاحبه با دخترشون برای چاپ تو خبرگزاری تسنیم بشنویم👇
🔅هميشه به من ميگفتند جارو نکن. اگر ميخواستم لب حوض روسري بچه را بشويم ميآمدند و ميگفتند:« بلند شو، تو نبايد بشويي.»
من پشت سر او اتاق را جارو ميکردم، وقتي او نبود لباس بچه را ميشستم.
🔅حتي يک سال که کسي که هميشه در منزلمان کار ميکرد، نبود ـ آن موقع ما در امامزاده قاسم بوديم، بچهها بزرگ شده و شوهر کرده بودند ـ وقتي نهار تمام شد من نشستم لب حوض تا ظرفها را بشويم، ايشان همين که ديدند من دارم ظرفها را ميشويم، از بين دخترها، فريده منزل ما بود ـ گفتند:« فريده بدو، خانم دارد ظرف ميشويد» فريده دويد و آمد ظرفها را از من گرفت و شست و کنار گذاشت.
🔅هرگز از من نخواستند یک فنجان چای به ایشان بدهم،آقا خودشان چای را آماده میکردند و به محض نوشیدن چای،فنجانشان را می شویند*...
اِ😳عجب😅
🌱آقایون انقلابی لطفا الگوبرداری کنید🤨
🌱تا مادران انقلابی کمتر خسته بشن😌😇
*برداشت هایی از سیره امام #خمینی ، ج۱،ص۸۶
#تولیدی_کامل
#همسرخوبم #سیره_امام_خمینی ره
🇮🇷 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
🍃🌹
💠 رهبر معظم انقلاب:
🌱"روز ولادت فاطمهی زهرا (سلاماللهعلیها) را #روز_زن و #روز_مادر نامگذاری کردهاند؛
میشد گفت روز رهبر یا روز والاترین انسان، اشکالی نداشت؛
امّا
🌱 امروز نیاز جامعهی ما به این است که بداند مادری یعنی چه؟ #زنِ_خانه بودن و #کدبانو بودن یعنی چه؟
🌱فاطمهی زهرا با آن مقام و عظمت، یک خانم #خانهدار است؛
🌱یکی از شئون همین عظمت عبارت است از #همسر بودن یا #مادر بودن و #خانهداری کردن."
۹۵/۱۲/۲۹
#میلاد_حضرت_زهرا_سلاماللهعلیها 🌹
#عکس_تولیدی 🍃
#پروفایل ویژه ولادت 🌹
🇮🇷 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب 🇮🇷
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_پنجم 💠 انگار با بر ملاشدن احساسش بیشتر از نگاهم خجالت میکشید و دستان مرد
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_ششم
💠 حالا من هم در کشاکش پاک احساسش، در عالم #عشقم انقلابی به پا شده و میتوانستم به چشم #همسر به او نگاه کنم که نه به زبان، بلکه با همه قلبم قبولش کردم.
از سکوت سر به زیرم، عمق #رضایتم را حس کرد که نفس بلندی کشید و مردانه ضمانت داد :«نرجس! قول میدم تا لحظهای که زندهام، با خون و جونم ازت حمایت کنم!»
💠 او همچنان #عاشقانه عهد میبست و من در عالم عشق #امیرالمؤمنین علیهالسلام خوش بودم که امداد #حیدریاش را برایم به کمال رساند و نهتنها آن روز که تا آخر عمرم، آغوش مطمئن حیدر را برایم انتخاب کرد.
به یُمن همین هدیه حیدری، #13رجب عقد کردیم و قرار شد #نیمه_شعبان جشن عروسیمان باشد و حالا تنها سه روز مانده به نیمه شعبان، شبح عدنان دوباره به سراغم آمده بود.
💠 نمیدانستم شمارهام را از کجا پیدا کرده و اصلاً از جانم چه میخواهد؟ گوشی در دستانم ثابت مانده و نگاهم یخ زده بود که پیامی دیگر فرستاد :«من هنوز هر شب خوابتو میبینم! قسم خوردم تو بیداری تو رو به دست بیارم و میارم!»
نگاهم تا آخر پیام نرسیده، دلم از وحشت پُر شد که همزمان دستی بازویم را گرفت و جیغم در گلو خفه شد. وحشتزده چرخیدم و در تاریکی اتاق، چهره روشن حیدر را دیدم.
💠 از حالت وحشتزده و جیغی که کشیدم، جا خورد. خنده روی صورتش خشک شد و متعجب پرسید :«چرا ترسیدی عزیزم؟ من که گفتم سر کوچهام دارم میام!»
پیام هوسبازانه عدنان روی گوشی و حیدر مقابلم ایستاده بود و همین کافی بود تا همه بدنم بلرزد. دستش را از روی بازویم پایین آورد، فهمید به هم ریختهام که نگران حالم، عذر خواست :«ببخشید نرجس جان! نمیخواستم بترسونمت!»
💠 همزمان چراغ اتاق را روشن کرد و تازه دید رنگم چطور پریده که خیره نگاهم کرد. سرم را پایین انداختم تا از خط نگاهم چیزی نخواند اما با دستش زیر چانهام را گرفت و صورتم را بالا آورد.
نگاهم که به نگاه مهربانش افتاد، طوفان ترسم قطره اشکی شد و روی مژگانم نشست. لرزش چانهام را روی انگشتانش حس میکرد که رنگ نگرانی نگاهش بیشتر شد و با دلواپسی پرسید :«چی شده عزیزم؟» و سوالش به آخر نرسیده، پیامگیر گوشی دوباره به صدا درآمد و تنم را آشکارا لرزاند.
💠 ردّ تردید نگاهش از چشمانم تا صفحه روشن گوشی در دستم کشیده شد و جان من داشت به لبم میرسید که صدای گریه زنعمو فرشته نجاتم شد.
حیدر به سمت در اتاق چرخید و هر دو دیدیم زنعمو میان حیاط روی زمین نشسته و با بیقراری گریه میکند. عمو هم مقابلش ایستاده و با صدایی آهسته دلداریاش میداد که حیدر از اتاق بیرون رفت و از روی ایوان صدا بلند کرد :«چی شده مامان؟»
💠 هنوز بدنم سست بود و بهسختی دنبال حیدر به ایوان رفتم که دیدم دخترعموها هم گوشه حیاط کِز کرده و بیصدا گریه میکنند.
دیگر ترس عدنان فراموشم شده و محو عزاخانهای که در حیاط برپا شده بود، خشکم زد. عباس هنوز کنار در حیاط ایستاده و ظاهراً خبر را او آورده بود که با صدایی گرفته به من و حیدر هم اطلاع داد :«#موصل سقوط کرده! #داعش امشب شهر رو گرفت!»
💠 من هنوز گیج خبر بودم که حیدر از پلههای ایوان پایین دوید و وحشتزده پرسید :«#تلعفر چی؟!» با شنیدن نام تلعفر تازه یاد فاطمه افتادم.
بزرگترین دخترِ عمو که پس از ازدواج با یکی از #ترکمنهای شیعه تلعفر، در آن شهر زندگی میکرد. تلعفر فاصله زیادی با موصل نداشت و نمیدانستیم تا الان چه بلایی سر فاطمه و همسر و کودکانش آمده است.
💠 عباس سری تکان داد و در جواب دلنگرانی حیدر حرفی زد که چهارچوب بدنم لرزید :«داعش داره میره سمت تلعفر. هر چی هم زنگ میزنیم جواب نمیدن.»
گریه زنعمو بلندتر شد و عمو زیر لب زمزمه کرد :«این حرومزادهها به تلعفر برسن یه #شیعه رو زنده نمیذارن!» حیدر مثل اینکه پاهایش سست شده باشد، همانجا روی زمین نشست و سرش را با هر دو دستش گرفت.
💠 دیگر نفس کسی بالا نمیآمد که در تاریک و روشن هوا، آوای #اذان مغرب در آسمان پیچید و به «أشْهَدُ أنَّ عَلِيّاً وَلِيُّ الله» که رسید، حیدر از جا بلند شد.
همه نگاهش میکردند و من از خون #غیرتی که در صورتش پاشیده بود، حرف دلش را خواندم که پیش از آنکه چیزی بگوید، گریهام گرفت.
💠 رو به عمو کرد و با صدایی که به سختی بالا میآمد، مردانگیاش را نشان داد :«من میرم میارمشون.»
زنعمو ناباورانه نگاهش کرد، عمو به صورت گندمگونش که از ناراحتی گل انداخته بود، خیره شد و عباس اعتراض کرد :«داعش داره شخم میزنه میاد جلو! تا تو برسی، حتماً تلعفر هم سقوط کرده! فقط خودتو به کشتن میدی!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
صدا ۰۲۳.m4a
زمان:
حجم:
4.06M
💎فرستادن این صوت در گروه ها صدقه ی جاریه است🌧
🎧 صوت شماره ۱۸
🌹مبانی عفاف در خانواده🌹
(آغاز حیا در زندگی از چه زمانی هست؟)
✅ تربیت از کِی آغاز می شود؟
✅ شرایط گزینش و ازدواج...
✅ شرایط انعقاد نطفه...
✅ شرایط بارداری...
✅ شرایط تولد...
✅ شرایط انتخاب نام فرزند...
✅ برنامه های اوقات فراغت...
✅ دقت در دیدنی ها و شنیدنی ها...
💫 عفاف = غلبه عقلانیت بر شهوات
خشت اول گر نهد معمار کج❌
تا ثریا می رود دیوار کج❌
🕋 پس در قرار دادن خشت های تربیت صحیح دقت کنیم.
#تربیت
#عفاف
#ازدواج
#همسر
دریافت صوتهای دوره عفاف 👇
https://eitaa.com/Shokufayi_FK/753
کانال شکوفایی (فاطمه کفاش حسینی)
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
دانشگاه حجاب 🇮🇷
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ ✿❀بِسْـمِـ الرَّبِ الشُّہَــداءِ وَالصِّدیـقین ✿❀ ✿❀رمان #واقعی ✿❀ #زندگینامہ_شہیدایوب_ب
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿
✿❀بِسْـمِـ الرَّبِ الشُّہَــداءِ وَالصِّدیـقین ✿❀
✿❀رمان #واقعی
✿❀ #زندگینامہ_شہیدایوب_بلندے
✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵
✿❀قسمت #نوزدهم
نیت کرده بودیم که اگر خدا به اندازه یک تیم فوتبال⚽️☺️ هم به ما پسر داد، اول اسم همه را #محمد بگذاریم.
گفتم
_بگذاریم محمد حسین؛ به خاطر خوابم... اما تو از کجا میدانی پسر است؟
جوابم را نداد.
چند سال بعد که #هدی را باردار شدم هم می دانست فرزندمان #دختر است.
مامان و آقاجون کنارم بودند، اما از این #دلتنگیم برای ایوب کم نمی کرد.😒💔
روزها با گریه😢 می نشستم شش هفت برگه امتحانی برایش می نوشتم، ولی باز هم روز به نظرم کشدار و تمام ناشدنی بود.
📞تلفن می زد
همین که صدایش را شنیدم، بغض گلویم راگرفت.
_"سلام ایوب"😢
ذوق کرد. گفت:
✨_ "صدایت را که می شنوم، انگار همه دنیا را به من داده اند"😊
زدم زیر گریه
_ "کجایی ایوب؟پس کی برمیگردی؟"😭میدانی چند روز است از هم دوریم؟ من حساب دقیقش را دارم. دقیقا بیست و پنج روز.
حرفی نزدم.
صدای گریه ام را می شنید.
✨_ شهلا ولی دنیا خیلی کوچک تر از آن است که تو فکرش را می کنی. تو فکر میکنی من الان کجا هستم؟
با گریه گفتم:
_ "خب معلومه، تو انگلستانی، من تهران
خیلی از هم دوریم ایوب.😢
_ نه شهلا، مگر همان ماهی🌙 که بالای سر تو است بالای سر من نیست؟ همان خورشید،☀️ اینجا هم هست. هوا، همان هوا و زمین، همان زمین است.
اگر اینطوری فکر کنی، خیالت راحت تر می شود. بیا شهلا از این به بعد سر ساعت یازده شب🕚 هر دو به #ماه نگاه کنیم. خب؟
تا یازده شب را هر به هر ضرب و زوری گذراندم.
شب رفتم پشت بام و ایستادم به تماشای ماه...
حالا حتما ایوب هم خودش را رسانده بود کنار پنجره ی اتاقش توی بیمارستان و ماه را نگاه میکرد.
زمین🌎 برایم یک توپ گرد کوچک شده بود ک می توانستم با نگاه به ماه از روی آن بگذرم...
و برسم به ایوبم به مَردم...💞
.
نامه اش از انگلیس رسید.
_"خب بچه دار شدنمان چشمم را روشن کرد.#همسر عزیزم شرمنده که در این وضع در کنارت نیستم. تو خوب میدانی که نبودنم بی علت نیست و اینجا برای #درمان هستم. خیلی #نگران_حالت هستم. من را از خودت بی خبر نگذار. امیدوارم همیشه زنده و سالم باشی و سایه ات بالای سرم باشد. گفته بودی از زایمان می ترسی. نگران نباش، فقط به این فکر کن که موجودی زنده از تو متولد می شود."
بعد از دو ماه ایوب برگشت.
از ریز و درشت اتفاقاتی که برایش افتاده بود، تعریف می کرد.
می گفت:
_"عادت کرده ام مثل پروانه دورم بگردی، همیشه کنارم باشی. توی بیمارستان با ان همه پرستار و امکانات راحت نبودم"
با لبخند نگاهش کردم.تکیه داد به پشتی
_ شهلا ؟.. این خانم ها موهایشان خود به خود رنگی نیست، هست؟؟؟؟؟؟
چشم هایم را ریز کردم.
+ چشمم روشن!! کدام خانم ها؟😬
_ خانم های اینجا و آنجا که بودم.
خنده ام گرفت.😄
+ نخیر مال خودشان نیست، رنگشان می کنند.
_ خب، تو چرا نمی کنی؟
+ چون خرج داره حاج آقا.☹️
فردایش از ایوب پول گرفتم و موهایم را رنگ کردم.
خیلی خوشش آمد
گفت:
_ "قشنگ شدی، ولی نمی ارزد شهلا..."
آخر دو برابر ازش پول گرفته بودم.
چیزی نگذشت که ثبت نام کرد برود #جبهه
+ کجا ب سلامتی؟
_ میروم منطقه...
+ بااین حال و روزت؟ آخه تو چه به درد جبهه میخوری؟ با این دست های بسته.😕
_ سر برانکارد رو که میتونم بگیرم.
از همان #روزاول میدانستم به کسی #دل_میبندم که به چیز #باارزش_تری دل بسته است.
و اگر #راهی پیدا کند تا به آن برسد نباید #مانعش بشوم.
✾࿐༅ https://eitaa.com/hejabuni🌺