eitaa logo
هجرت | مامان دکتر 🇮🇷
32.8هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
448 ویدیو
23 فایل
مادرانگی هایم… (پزشکی، تربیتی) 🖊️هـجرتــــــــ / مادر-پزشک / مامانِ۵فرشته @movahed_8 تصرف درمتن‌ها و نشربدون منبع(لینک) فاقدرضایت شرعی و اخلاقی(درراستای رعایت سنت اسلامی امانت داری+حفظ حق‌الناس💕) محصولات مامان دکتر https://eitaa.com/mamandoctor_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ ------- خُنَڪای آبِ سَــبو . وقتی خیلے شلوغے، بارِ یک ڪتاب امانتی که یڪ ماه است گذاشـتہ‌ای گوشه‌ی خانه تا یک روزی پس بدهی خیــلی سنگین مے‌شود! بار یک قلـمہ که دوهفــته است می‌خواهے بکاری😔 بار چند ڪوڪ کوچڪ کہ قراراسـت بہ جوراب دختـر و پایین چــادر خودت بزنے بار چنـد شیشه‌ی خالے مربـا که باید بروند انــبارے! بــار چسباندن چنــد صفحہ‌ے پاره شده‌ی ڪــتاب پسرک بار جواب یڪ مشاوره‌ی پیامکی بارِ ... بارهای بہ ظاہر کوچڪِ روی اعصــابِ همیــشه موجود... وقتی پر از مشغلہ‌ایم، گاهے کوچکترین ڪارها برایمان تبدیل به یک غــول می‌شوند گویے این یک فرایند طبیعے ذهنی‌ست! انباشتِ خرده کارها، آ‌ن‌ها را بزرگــــ جلوه می‌دهد اما سؤالے ... 🤔 چرا ذهن به‌طور خودکار این بزرگنمایی منفے را انجام می‌دهد اما وقتے که آن کار انجام شد، لذت انجام و اتمام آن برای ما حقیــر اسـت؟ چه ڪســے به خودش حق داده رنج‌های ما را چــندبرابر و لذت‌های ما را محدود کند؟ از کاهِ سختے کــوه بسازد اما ڪاه خوشے را به باد بدهد؟! (نمی‌دانــم؛ شاید سبڪ زندگـے شتاب‌زده و بی‌مہـــر مدرن!) . . دیروز بعد از سہ هفته یک امانتے را پس دادم. بعد از رد امانت، بہ ذهنم آمد چرا من یادم می‌رود از اتفاقات کوچڪ گاه بدیهی، لذت ببرم؟؟ چرا دقت نمی‌ڪنم یک و یک فشار حذف شده؟ امانتے انگار گوشــہ‌ے اتاق مدام آلارم میداد رفتم داخل اتاق ایستادم چشم‌هایم را بستم نفس راحـــتی کشیدم لبخند زدم و از برگرداندن امانت لذتــــــ بردم از جاۍ خالی‌اش ڪیف ڪردم! . ما همہ سرشار از مشغلہ و دغدغہ‌ایم (حتی اگر خانه‌داریم و کسے مارا حساب نمےکند! خودمان که می‌بینیم صبح تا شب جنب و جوش و فڪر و برنــامہ داریم!) بیایــید وقت‌هایی، ذهن‌های انباشته‌ی گاه آشفته‌مان را خالی کنیم روی کاغذ و بــعد هر کاری که انجام شد، ستاره بزنیم و برای هر ســـتاره، ݜـــاد شویم و بلنــد و پرانرڙی "آفرین" و "الحمدلله"‌ی بگوییم بہ داشتن حس عمیـق رضایت درونے خود ڪمڪ کنیم ما نیاز به پمپــاڙ مداوم این انرژی‌های مثبت خُــرد داریم ما را خوب نیاموخـــتہ‌ایم شاکر بودن را ڪمتر بلدیم را مخصوص زمان‌ها و مکان‌های خاص و گاه می‌دانیم ها را تمرین نڪرده‌ایم نعمت در نگاه ما در اسارت یک‌سری رفاهیات کلیشه‌ای اسـت آزادش ڪنیم! بگذاریم رو‌ح‌مان نَفَـــســے بڪشد! هرشب قبل خواب فقط سه نعمت مخصوص آن روزمان را پـــیدا کنیم، لبخند بزنیم و عمیقا خداراشکر کنیم 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
❁ـ﷽ـ❁ (بخش اول) آمارها نگران‌کننده است. انگار روی صورت عددها، یک نفر فاتحانه 👺 گذاشته تا ما را 😟😨😓 کند. عدد و رقم دادن خوب است اما ناقص است. پشت هر آمار، یک کلمه مهم وجود دارد: "چرا؟" بیایید تا چرایی این و رفتن به سمت و کاهش فرزندآوری را ما به شما و ایران بگوییم: - چون مادری ما را تحقیر کردید. مادر بودن، خانه داری، خانواده داری را به هیچ انگاشتید. دلتان خواست یکهو ارزش را بدهید به زن فلانی که پابست خانه و بچه نیست ولی عوضش فلان دانشگاه مدرک گرفته و‌ فلان اداره، کارمندی و حتی فلان بوتیک، فروشندگی می‌کند؛ عوضش درآمد دارد، درآمدی که شوهرش و شما می‌بینید و می‌توانید بشمارید! چون یادتان رفت مادری، هرچند نادیدنی، است حساس و آینده ساز. - چون در یک زمانی حس کردید وای چقدر زنها بچه می آورند، برویم جلویش را بگیریم! برنامه ریختید و کار کردید. از تبلیغات روی جلد پفک و نمک و قبض آب و برق گرفته تا قطع کوپن و بیمه بچه سوم به بعد تا عقیم کردن میلیون میلیون زن و مرد ایرانی. کردید خانواده های را. خلاف علم و عقل و شرع، با تمام توان، دو و تک فرزندی را ارزشمند جلوه دادید. در فیلم و سریال ها، بدبخت بیچاره ها چندفرزندی بودند، فرهیخته های موفق، تک فرزند. - چون به اسم توسعه و شهرسازی، هر کار دلتان خواست با خانه هایی که باید در خود جای میداد، کردید. حیاط ها را که باید ۲-۳-۴ بچه تویش بازی میکرد، محوکردید. متراژها را طوری درز گرفتید که تصور اینکه ۳-۴ بچه توی حلق مادر باشد و اعصاب برایش نگذارد، او را از فرزندآوری منصرف کند. مستأجرها را که نگو. کاری با جامعه شد که به بیش از ۲ فرزند کمتر کسی خانه می‌دهد. انصاف و رحم تان کجا رفته نسبت به خانواده هایی که هم برای سلامت و تعالی خود هم برای جامعه و آینده ، زیر بار سختی فرزنددار شدن می‌روند؟ پسفردا همین بچه‌های مایی که امروز با مال و املاک تان خردمان کردید، باید نیروی کار و علم و امنیت و رفاه شما شوند! اگر بیندیشید... - چون فکر کردید فرزندآوری فقط به دوش زنان است. مردها خودشان را کشیدند کنار. از درک نکردن جایگاه و زحمات یک مادر بگیر تا حتی سرکوفت زدن که "مگر صبح تا شب توی خانه زیر باد کولر چه کار میکنی که می‌گویی خسته ام و همدلی کن؟!" چون نفهمیدید مادر می‌خواهد. قدیم خانواده گسترده و حامی (در کنار اذیت ها!) بود. امروز زنان تنهاترند. اما هم باید دلبرترین همسر باشند، هم بانشاط ترین مادر، هم ... - چون همه این سالها متوجه نبودید باید هایی را فراهم کنید. زن هایی که بودند، بودند، حق مادر شدن نداشتند؟ باید بین تحصیل و مادری، بین اشتغال و‌ مادری، یکی را انتخاب میکردند؟ و خب معلوم است که با آن پایین کشیدن مادری از ارج و قرب حقیقی اش، انتخابشان مادر شدن نبود! مادر شوند که حتی مادرشان هم بهشان سرکوفت بزند که "بچه‌های مردم چه می‌شوند بچه ما چه شده! نشسته به آروغ گرفتن و پوشک عوض کردن!" - چون جامعه جوری با یک مادر رفتار می‌کند که انگار جُرم کرده! بیخود کرده بچه آورده، تاوانش را بدهد! نگاه های کم رحم و غیرهمدلانه به بچه و‌ مادر بچه توی مهمانی ها، جاهای کمی رسمی، حتی مسجدها ... بی تحملی نسبت به صدای بچه‌ها که صدای زندگی ست... بی اعصابیِ پدرومادربزرگها... چشم و ابرو‌آمدن و خط و‌ نشان کشیدن همه برای مادر و‌ پدر که "همین یک/دو/سه تا بس است! مبادا به سرت بزند یکی دیگر!" که البته معلوم نیست چه کسی به آنها اجازه داده که درباره شخصی ترین تصمیم آدم ها حرف بزنند! - چون در بوق و کرنا کردید بارداری برای خانم زیر ۱۸ سال و بالای ۳۵ سال یعنی حماقت! یعنی مرگ! یعنی عقب افتادگی و نفهمی! سن باروری زنان را تا شد محدود کردید. را هم برچسب کودک همسری!! زدید. هزار جور خطر هم برای حامله شدن ردیف کردید؛ خلاف علم. زایمان طبیعی را به انواع توجیه ها تبدیل کردید به سزارین. بیش از ۳ سزارین را هم گفتید خطر مرگ! این هم خلاف علم! غربالگری را اجبار کردید؛ به زنان و خانواده ها جوری در هر بارداری تا حد مرگ استرس و هزینه مالی تحمیل کردید که مبادا دیگر هوای بچه دار شدن به سرش بزند! این هم خلاف علم و استانداردهای دنیا! - چون نمی‌توانیم! نمی‌شود! رنج عظیم مگویی است. خیلی ها فکر می‌کنند بهانه می‌آوریم اما نمی‌دانند که ماه‌ها و سالهاست می‌خواهیم و نمی‌شود! دلیلش چیست؟ نمی‌دانیم. لابد از سبک زندگی غلط خودمان گرفته تا آلودگی های محیطی و... بدترش اینکه یک زوج نابارور نمی‌داند دقیقا باید قدم به قدم چه کند، کجا برود. سردرگم است و رنجور. نذر و نیاز است که می‌کند تا آغوشش میزبان یک "اَغو"ی ساده شود و چشمانش گره خورده در یک نگاه معصوم. - چون... نه اینکه اینها همه ماجرا باشد،... ادامه👇👇