﷽
--------
کی میتونه ادعا کنه که حسادت جایی در زندگیش نداشته/نداره؟
راستش من ترجیح میدم خودِ انسانیم رو بپذیرم؛ با همهی نقصهاش... تا اینکه انکار کنم و بگم: من و حسادت؟! 😏 هیهااات😌
گاهی حسادت رو شبیه یه جور تنگی یا فشار یا اضطراب تو قلبم حس میکنم. اما... یه راههایی پیداکردم که ازش خلاص شم... درواقع یه جور «آگاهی بعلاوهی جداشدن از فکر و احساس» درهمون لحظه که این حس میاد تو دلم؛
چه میکنم؟
.
⭐اول، پذیرش: بله من حسادت دارم! هرچند برام ناخوشاینده اما دارم.
.
⭐دوم، جدایی: اما "من" حسود نیستم و حسادت نمیتونه "تمام وجود" باشه! یا مسبب رفتاری از من بشه! حسادت فقط یکی از حسهای منه.
.
⭐سوم، مرور عقایدم:
عزیزم، چیزی که به این فرد رسیده، هرگززز قرار نبوده به تو برسه! رزق خودش بوده
و اگر به این فرد نمیرسید باز هم به تو نمیرسید. به تو چیزی میرسه که قراره برسه؛ چه به این فرد هم برسه چه نرسه!
یک کلام! رزقِ کسی را هیچکس دیگر نخورد!
خب حالا چرا باید ناراحت باشم از خوبی و نعمتی که نصیب این آدم شده و نصیب من نشده؟؟ مال منو که نخورده! رزق من دنبال من میدَوه، همچون اَجل... و ذرهای از رزق دیگری نصیب من نخواهدشد! سهم منم در جهان هستی مُقدر و محفوظه.
.
⭐چهارم، شکرگزاری (میرم تو زندگی خودم):
اوووووه خداااا چقد تو نعمت به من دادی😢... نمیتونم بشمارم... من چقد زشتکارم که نگاهم به اون یه ذرهایه که به اون فرد دادی و به من ندادی😯... خدایا این حقارتِ حسادت رو از من بگیر... شُکرت خدا به انبوه دادههات😢 از همینا چه گُلی به سر دنیا زدم که هی طمع بیشترشو دارم😭
.
⭐پنجم، نگاه برعکس:
مثلاً یهو فلانی یه خونه سیصدمتری خریده. یا خواهرم تخصص قبول شده. باخودم میگم: الحممممدلله. خوب بود یه خواهر ناتوان داشتی که مدام تحقیر میشد و هیچ فعالیتی نمیکرد و ازدواج هم نمیکرد و مدام باید غصهشو میخوردی؟! یا: الحمدلله، خوب بود فلان خویشاوندت مدام مستأجری میکشید و برای پول رهنش دستش جلو این و اون دراز بود و مدام باید غصهشونو میخوردی؟!
❤ این راهکار خیلی خوبه. اصلاً حسادت رو تبدیل به شَعَف میکنه😍 و دل آدم رو هم بزرگ...
.
ما #انسان هستیم. مخلوقی با بالاترین ظرفیتهای وجودی و لذا با نقایص بالقوهی بزرگ...
#شناخت مهمترین کاریه که ما رو به جایی که باید میرسونه.
خدایا کمک کن خودم و ضعفهامو بشناسم و با مدد خود خود تو، رفع کنم.
.
.
#خودسازی #حل_مسئله #آگاهی #پذیرش #گسلش #حسادت #حسود #اسلام #دینداری #معرفت #معرفت_نفس
🎯 سؤال #مادرانه :
فکرکنید و بگید: نگاهتون به حسادت بچههاتون چیه؟
🖋هـجرٺــــ
بله https://ble.im/hejrat_kon
ایتا @hejrat_kon
اینستاگرام @dr.mother8
#نشر_فقط_بامنبع
﷽
---
آن مدت کوتاهی که شمال زندگی کردیم (یک، یک و نیم سال پیش)، خانه حیاط دار نصیبمان شده بود. رزقی بود برای خودش، هرچند کوتاه و کم.
یادم هست چقدر خوشحال بودم که بچهها از قفس خانه کوچک و بی حیاط و هوای تهران آزاد شده اند... میتواند صبح و عصر حسابی در حیاط بدوند، بازی کنند، سر به سر هم بگذارند و...
و در کنار این لذت، حسرت اینکه این مدت تمام میشود، و باید برگشت به تهران، و چرا آن جا نباید خانه حیاط دار داشته باشیم، و چقدر دلم حیاط میخواهد برای بچهها، و بچهها چه گناهی کردهاند که آزادی ندارند، و طفلک بچهها در شهرهای بزرگ... 😞😩💔
اما دیری نپایید که فهمیدم مشکل بزرگتر از نداشتن حیاط است!
آن روزی که همسایه بابت صدای بچهها، صدای معمولی بازی چهارتا بچه، تذکر داد...
خیلی زود دستم آمد مشکل با بیست، بیست و پنج متر حیاط حل نمیشود.
قدیم اگر حیاطی و کوچهای بود و بچهها صبح و عصر مشغول بازی و فعالیت و تحرک فیزیکی بودند (که قاعدتاً و حتماً به همراهش سروصدا و داد و جیغ شادی یا حتی دعوا هم بود)، #محله و آدم بزرگها هم، #پذیرش این بچهها را داشتند...
یک کوچه بود با هفت هشت خانه، هرکدام دارای سه چهار بچه هم سن و سالِ همبازی
و یحتمل کلی نوزاد که عادت نداشتند در #سکوت_محض و ایزولاسیون مطلق ناشی از تک/کم فرزندی به خواب ناز بروند و با یک فریادِ حیاطی-کوچهایِ «بدددددش به ممممممن، میدی یا حسسسابتو برسمممم» بپرند و گریه و بی تابی عجیب غریب راه بیندازند...
خانهها عزیزهای سن و سال دار هم داشت اما آرامش و آسایششان با سروصدای گل کوچیک پسرها و گریه و قهر خاله بازی دخترها به هم نمیریخت.
خانهها مردها و حتی زنهای از سر کار برگشته خسته هم داشت اما #سلامت_روان شان با سروصدای طبیعی و «نشان از سلامتِ» بچهها مخدوش نمیشد!
چون بچه، کودک، کودکی، بازی و تحرک، بخشی از #زندگی_طبیعی آنها بود؛ پس زمینه و قوامبخش و تداوم دهنده حیات خانوادگی و اجتماعی آدمها...
امروز آنچه که از متراژ خانهها کمتر، و از فقدان حیاط محدودکننده تر است، « پذیرفته نبودنِ» موجودی به نام کودک است با همه لوازم و مختصاتش.
نهایتاً، کودک باشد اما یکی؛ آن هم ساکت و بی سروصدا و عاقل و یک گوشه بنشین و حرف گوش کن
وا! 😤
خب مگر نمیفهمد که باید مراعات اعصابِ کلی آدم بزرگ مشغله دار بی حوصله دارای هزار فکر و اولویت را بکند؟ 😒
مگر تلویزیون و گوشی و تبلت را ازش گرفتهاند که به فکر بدوبدو و لگد زیر توپ زدن و جست و خیز افتاده؟! 😠
.
.
القصه آنجا از فشاری ذهنی راحت شدم! هرچند به تلخی...
این که چرا ما نمیتوانیم در تهران خانه حیاط دار داشته باشیم؟ بچههای من چه گناهی کرده اند که حریمی شخصی برای دویدن و بازی ندارند؟
همان وقتی که فهمیدم حیاط بدون همسایه خوب و درک کننده کودک و کودکی، بدون یک محله پر بچه پذیرا، بدون همسایههای دارای کودک که همبازی بچههایم شوند، بدون #شهر_دوستدار_کودک، فایده آنچنانی (که در ذهنم متصور بودم، که در ذهنمان متصور هستیم) ندارد...
فهمیدم حیاط برای کودکان، بدون پذیرش لوازم حیات کودکان، سودی نبخشد...
✍ هـجرتــــ
بله و ایتا @hejrat_kon
اینستاگرام @dr.mother8
#نشربامنبع
#جامعه_کم_بچه 👨👩👧 👨👩👧👦 #شهر_دوست_ندار_کودک 👎
#بچه_های_اضافی 😒 #بچه_برای_چه 😌
#پس_آینده_چی؟ 😕 #نسل_چطور_ادامه_یابد؟ 🥺 #کمی_فکرکنیم 🧐 #کودکان_آینده_سازند
#داریم_پیر_میشویم 🥲 #چه_کسی_ما_را_ادامه_خواهدداد 😓
همچنین: #برشکستگی_صندوق_های_بازنشستگی با #کاهش_نیروی_جوان