eitaa logo
🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
217 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
705 ویدیو
24 فایل
🍃بسم رب شهدا والصدیقین🍃 +إمروز فضاے مجازے میواند ابزارے باشد براے زدݩ در دهان دشمن..[• إمام خامنهـ اے•]😊 ↶ فضیلٺ زندهـ نگهـ داشتن یاد و خاطرهـ ے شہدا ڪمتر از شهادٺ نیسٺ.+حضرٺ آقـا 🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 اذان ظهر است و چه دعایی زیباتر از صلوات.... به رسم یک #قرار روزانه 5صلوات جهت تعجیل در امر فرج و ظهور "ان شاءالله" 🌹به نیت شهید_محسن_حججی و #شهید_ابراهیم_هادی🌹 🆔 @hekayate_deldadegi
🍃 شهید بزرگوار محسن حججی 🍃 #قسمت_سوم #تحصيلات_تكميلى_و_سربازى @hekayate_deldadegi
🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
🍃 شهید بزرگوار محسن حججی 🍃 #قسمت_سوم #تحصيلات_تكميلى_و_سربازى @hekayate_deldadegi
🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🍃 شهید محسن حججی 🍃 ✅تحصيلات تكميلى و سربازى 🔸حججی در سال 87 در دانشکده علمی-کاربردی علویجه در رشته ساختمان در مقطع کاردانی پذیرفته شد و پس از اتمام تحصیل در سال 90، راهی شد. 🔸با اینکه می توانست در شهر خود بماند و سرباز سپاه شود، خدمت در یکی از سخت ترین #و دورترین نقاط مرزی ایران در جمهوری اسلامی (نقاط مرزی استان اردبیل) را انتخاب کرد. در دوران سربازی نیز دست از کار فرهنگی نکشید و با توجه به تاکید بر امر و کتابخوانی، نسبت به ترویج فرهنگ کتابخوانی در بین اهتمام جدی داشت. 🔸پس از اتمام خدمت با توجه به شکل گیری شخصیت اجتماعیش در فضای فرهنگی موسسه شهید کاظمی و اهتمام این موسسه فرهنگی بر امر کتاب، در کنار برق کشی ساختمان، کار کتاب را هم آغاز کرد. او همراه گروهی از موسسه ای خود به کارهای ترویجی کتابخوانی چون برگزاری های مختلف کتاب، حضور در مدارس و معرفی کتاب، جمعه های کتاب و معرفی کتاب در پرداخت. @modafe_haram_shahid_hojaji @hekayate_deldadegi 🍃 کانال شهید ابراهیم هادی 🍃
آری امروز زنان چهره ی شهرشان را تغییر دادند،،اما با رنگ مشکیِ ارثیه ی "مادرشان حضرت زهرا(سلام الله علیها)"، بارنگ مشکی عزای ارباب بی کفن شان امروز زنان باعمل به وصیت شهدا، چهره شهرشان را زیباتر کردند
🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
آری امروز زنان چهره ی شهرشان را تغییر دادند،،اما با رنگ مشکیِ ارثیه ی "مادرشان حضرت زهرا(سلام الله ع
🌸سوره آل عمران🌸 وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ [54] آنان مكر كردند، و خدا هم مكر كرد، و خدا بهترين مكركنندگان است. (54) @hekayate_deldadegi
🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🌷 با دزد 🌷راوی:عباس هادي عصر یک روز وقتی خواهر و شوهرخواهرم به خانه ما آمده بودند. بعد از دقایقی سر و صدایی از داخل کوچه شنیده شد. ابراهیم سریع از پنجره طبقه دوم نگاه کرد و دید که شخصی موتور شوهر خواهرمان را برداشته و در حال فرار است. ابراهیم داد زد: "بگیرش، دزد!" و بعد سریع به سمت درب خانه پائین آمد و دنبال دزد دوید. هنوز چند قدمی نرفته بود که یکی از بچه‌های محل لگدی به موتور زد و آقا دزده با موتور نقش بر زمین شد. تکه آهنی که روی زمین افتاده بود دست دزد را برید و خون جاری شده بود. ابراهیم به محض رسیدن نگاهی به چهره پر از ترس و دلهره دزد انداخت و بعد موتور را بلند کرد و گفت: "سوار شو!" آن روز با همان موتور به درمانگاه رفتند و دست دزد را پانسمان کردند. کارهای ابراهیم خیلی عجیب بود. آنها شب با هم به مسجد رفتند و بعد از نماز ابراهیم کلی با آن دزد صحبت کرد و فهمیدآدم بیچاره‌ای است و از زور بیکاری از شهرستان به تهران آمده و دزدی کرده . ابراهیم با چند تا از رفقا و نمازگزارها صحبت کرد و یک شغل مناسبی برای آن آقا فراهم کرد. مقداری پول هم از خودش به آن شخص داد و شب هم همانجا شام خوردند و استراحت کردند. صبح فردا وقتی ابراهیم به محل کارش می‌رفت خیلی از بچه‌ها اعتراض می‌کردند که چرا با یک دزد اینطوری برخورد کردی ؟ ابراهیم جواب داد: "مطمئن باشید اون آقا این برخورد رو فراموش نمی‌کنه و دیگه سراغ دزدی نمی‌ره، شك نكنيد برخورد صحیح، همیشه کارسازه. " @Ebrahimhadibot @hekayate_deldadegi 🍃 کانال شهی ابراهیم هادی 🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
shab sevom013.mp3
12.16M
حاج سید مجید بنی فاطمه [نمیدونم چی اومد سر چشمام...] @reyhanatolhossein_channel @hekayate_deldadegi
🍃🌸 علمدار 🌸🍃 #قسمت_سی و یکم
🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
🍃🌸 علمدار 🌸🍃 #قسمت_سی و یکم
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 با روح خدا :مجید کریمی چه روزهاي سختی بود. بدترين ساعات عمر ما زماني بود كه خبر رحلت حضرت امام; پخش شد. كسي اين خبر را باور نميكرد. ّ تيپ سوم لشكر در خوزستان بودم. با اينكه آماده باش من آن زمان در مقر بود اما از آنجا خودمان را به مرقد امام; رسانديم. جمعيت انبوه عزاداراني كه از شهرهاي مختلف آمده بودند صحنه هاي عجيبي را در تاريخ انقلاب رقم ميزد. از سید خبر نداشتم. او در شهرستان بود. ما هم در کنار مزار امام راحل; بودیم. دسته اي از بچه هاي بسيج و سپاه را ديدم كه از دور به سمت محل مرقد مي آمدند. در جلوي جمعيت، جواني روي دوش مردم قرار داشت. ديوانه وار شعار ميداد: خميني خميني تو پيش حسيني جمعيت به همراه او به سر و سينه ميزدند و شعار را تكرار ميكردند. يك دفعه با تعجب به شخصي كه روي دوش مردم قرار داشت خيره شدم. خودش بود! سيد مجتبي علمدار. حال خودش را نميفهميد. آنقدر در فراق امام; ناله زد كه صدايش گرفته بود. رنگ و روي پريده، موهاي ژوليده و .نشان ميداد كه داغ امام; چقدر برايش سنگين بوده. به سراغ سید رفتم. همراه او چند روزي را در مرقد امام; مانديم. خيلي از بچه هاي همراه ما به شهرهاي خود برگشتند. اما سيد همچنان در مرقد مانده بود. علاقه عجيبي به امام; داشت. كار او در آن مدت شده بود گريه. از كنار مزار امام; فقط براي رفع حاجت يا تجديد وضو جدا ميشد. غذاي او در آن چند روز شده بود آب و بيسكويت و ... كه من يا برخي از دوستان برايش ميآورديم. فراموش نميكنم. شب هفت امام; بود. دسته ای دیگر از رفقا از شمال آمده بودند. با همه رفقا در كنار سيد جمع شديم. همه ما نگران حال او بودیم. وقتی بچه‌ها همه ساکت شدند رو به ما کرد و گفت: »امشب شب بيعت با امام; است. همه بايد به امام; قول بدهيم. باید عهد ببندیم كه در راه ايشان محكم و استوار بمانيم.« بعد هم دربارة مقام معظم رهبري صحبت كرد. سيد گفت: »امروز كلام ايشان براي ما حجت است. نكنه از راه ولایت جدا شويم. نكنه از مسير امام; و شهدا فاصله بگيريم.« آن شب را خوب به ياد دارم. در كنار سيد، به جز من استاد صمدي آملي، آقاي رضا اسدي و زنده‌ياد حسن عباسي و محمد اسماعيلي و چند نفري هم از بچه هاي بسيجي و پاسدار همدان و مشهد و اهواز حضور داشتند. سيد بعد از پايان صحبتها از ما قول گرفت. اينكه هر سال براي تجديد پيمان با امام عزيز;، در شب سالگرد ارتحال امام; در همين مكان جمع شويم. حتمًا بياييم و به امام; گزارش بدهيم كه در اين يك سال چه كرديم 👈صلوات 🍃کانال شهید ابراهیم هادی🍃 ✨@hekayate_deldadegi
#قرار_شبانه فرستادن 5صلوات جهت تعجیل در امر فرج به نیت #شهید_حججی و #شهید_ابراهیم_هادی 🍃کانال شهید ابراهیم هادی🍃 🆔 @hekayate_deldadegi
این آخر شبی شب جمعه و کربلا و مادر سادات ... از هیآت هم اومدی یه چیزی تو گلوم گیره! بگم؟