eitaa logo
🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
219 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
705 ویدیو
24 فایل
🍃بسم رب شهدا والصدیقین🍃 +إمروز فضاے مجازے میواند ابزارے باشد براے زدݩ در دهان دشمن..[• إمام خامنهـ اے•]😊 ↶ فضیلٺ زندهـ نگهـ داشتن یاد و خاطرهـ ے شہدا ڪمتر از شهادٺ نیسٺ.+حضرٺ آقـا 🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸به نقل از خواهر : من خیلی از حساب می‌بردم. حتی بزرگترها هم حساب خاصی از "او" می‌بردند. طوری که وقتی "شهید" شد یک آقای مسنی آمد و گفت من واقعا پدرم را از دست دادم در حالی که ۲۵ سال بیشتر نداشت. شاید به خاطر ورزشکار بودنش بود. چون آن زمان کشتی‌گیر بودن خیلی مهم بود.  🦋
🌻به نقل از خواهر : من در چهره همیشه ابهت خاصی می‌دیدم. برای همین وقتی سفارش یا امربه معروف و نهی منکر می‌کرد، رعایت می کردم. 🦋
🌻به نقل از خواهر : شهادت "شهید بهشتی" . شهادت "شهید بهشتی" را آتش زد. خیلی داغون شد. می‌گفت دنیای ما دیگه بهم ریخت. خیلی سخت گذشت بهش شهادت "شهید بهشتی" . از دوستانش انگار خیالش راحت بود. مثل اینکه قرار دارند در همان مسیر دوباره به هم برسند و یکدیگر را می‌بینند. این جور نبود با شهادت دوستانش از پا در بیاید. شهادت راحت را هم قبول نداشت. می‌گفت کار کار. من نمی‌خواهم راحت شهید شوم. "حاج قاسم" که شهید شد گفتم سردار ممنونم ازت، هم می‌خواست مثل تو باشد. سلام ما را به برسان. 🦋
🌻به نقل از خواهر : زمانی که ما کوچیک بودیم هم تعداد بچه‌ها بیشتر بود و هم فضای خانه‌ها کمتر، اما در همان فضای کم کار‌های بزرگی انجام می‌شد. تصور کنید شما در یک خانه ۳۹ متری، شش تا بچه و پدر و مادر باشید. همانجا برای ما هم کانون خانواده خیلی جالب بود، هم روش‌های تربیتی. مثل الان نبود که فضا‌های مشخص و مجزا وجود داشته باشد. 🦋
🌻به نقل از خواهر : از روز‌های آخر عمر رژیم که تقریباً تمام شهر را سنگرسازی کرده بودند و با شن و ماسه گونی پر می‌کردند برای سنگرسازی، کارشان شد پاسداری از نهضت و انقلاب. بسیجی بودند. پاس شبانه داشتند، شهر را داشتند، انقلاب کردند و پای انقلاب‌شان ایستاده بودند. گوششان به حرف "امام(ره)" بود. قدم به قدم پای انقلاب و پشت "رهبر" ایستادند. اگرچه تا بخواهند به خودشان بیایند جنگ شد. برای همه کار داوطلب بودند. 🦋
🌻به نقل از خواهر : کسی اصلاً نمی‌فهمید و حتی حالا هم نمی‌فهمد این جوان‌ها چه کار کردند، چطور زندگی کردند و چطور از خودشان گذشتند. بچه‌های انقلاب نه سلاح دیده بودند، نه تجربه داشتند برای مدیریت بحران و … این واقعاً تحسین دارد. این بچه‌ها از صفر شروع کردند و کاملاً روی پای خودشان ایستادند. در جنگ هم همینطور بود. خیلی از کسانی که با درک شرایط خودشان را رساندند اصلاً آموزش ندیده بودند و در همان منطقه آموزش می‌دیدند. از همان‌ها بود. سال ۵۹ که شروع جنگ بود به محض اینکه اعلام کردند رفت. 🦋
🌻به نقل از خواهر :  آن روز‌ها می‌دیدم ابراهیم کاغذ‌هایی می‌آورد و می‌برد، اما خبر نداشتیم اعلامیه توی دست و بالش دارد. می‌نشست و به زبان ساده برای ما شرایط را توضیح می‌داد. رژیم آقا را اذیت می‌کند، رژیم فلان کار را می‎‌کند، هی ما را نصیحت می‌کرد. حالا جالب این بود که مگر خودش چند سال داشت؟ چهارده پانزده سال. مقایسه کنید با چهارده پانزده ساله‌هایی که گاهی بی هدف در فضای مجازی برای خودشان دور می‌زنند. 🌹 🦋
🌻به نقل از خواهر :  از روز‌های آخر عمر رژیم که تقریباً تمام شهر را سنگرسازی کرده بودند و با شن و ماسه گونی پر می‌کردند برای سنگرسازی، کارشان شد پاسداری از نهضت و انقلاب. بسیجی بودند. پاس شبانه داشتند، شهر را داشتند، انقلاب کردند و پای انقلاب‌شان ایستاده بودند. گوششان به حرف "امام(ره)" بود. قدم به قدم پای انقلاب و پشت "رهبر" ایستادند. اگرچه تا بخواهند به خودشان بیایند جنگ شد. برای همه کار داوطلب بودند. 🌹 🦋