🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
🍃🌸 علمدار 🌸🍃 #قسمت_بیست و ششم
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
#مجروحیت
#راوی :پدر شهید
به ما خبر دادند كه سيد در عمليات والفجر 10 مجروح شده. اما كسي از محل
بستري شدنش خبر نداشت. هرچه گشتيم او را پيدا نكرديم. حتي به بنياد شهید
هم سر زديم، اما خبري نبود.
رفتم مسجد، يكي از دوستان سيد را آنجا ديدم. او به ما گفت، سيد را بردهاند
بيمارستان رشت.
از همان جا تماس گرفتيم. گفتند: »چهار مجروح را به تهران منتقل كرده ايم
و در بين آنها فاميلي شخصي هم علمداري است.«
با خودم گفتم: »شايد اشتباه شده و منظور همان علمدار است.«
به سمت تهران حركت كرديم. در فرودگاه مهرآباد تهران سؤال کردیم
مجروحاني را كه از رشت آوردهاند به كدام بيمارستان منتقل كرده اند؟ اما کسی
نميدانست.
از همان لحظه تا فردا ظهر با تمام بيمارستانها تماس گرفتيم. نزديك ظهر
همسايه مان در ساري با ما تماس گرفت و گفت: »سيد در بيمارستان رشت است.«
سيد خودش تماس نگرفته بود، بلكه دوست هم اتاقي او تلفن زده و خبر داده بود.
ما هم از تهران به طرف رشت حركت كرديم. اذان مغرب بود كه رسيديم.
بعدها از او پرسيدم كه چرا اطلاع ندادي؟
گفت: »ميترسيدم كه مادر ناراحت شود و نتواند تحمل كند. راضي نبودم
كه شما من را در آن وضع ببينید.«
مادر سيد گفت: »من از خدا خواستم كه آنقدر به من قوت قلب دهد كه اگر
زماني شما را در وضع بدي ديدم، خودم را نبازم.«
سيد با شنيدن این حرف بسيار خوشحال شد و گفت: »من هم دوست داشتم
شما همين گونه باشيد.«
فرداي آن روز سيد را به همراه چند نفر از مجروحان به بيمارستان بوعلي
ساري منتقل كردند. سيد مدت بيست روز در بيمارستان بود. اما چه ماندني! آرام
و قرار نداشت.
مراسم سوم شهيد بهروز مستشرق از بيمارستان بدون آنكه به كسي بگويد به
آرامگاه آمده بود. بعد از بیست روز با همان مجروحيت دوباره رفت به جبهه! باز
هم مجروح شد. اما به ما چیزی نميگفت.
خودش ميآمد و جلوي آيينه مي ايستاد و پانسمان زخمش را عوض ميكرد.
يك بار پيراهنش خوني شده بود كه مادرش از اين طريق متوجه مجروحیت
سید مجتبی شده بود.
به هر حال تيري كه به پهلويش خورده بود باعث شد در بيمارستان طحال و
بخشي از روده اش را بردارند.
فراموش نميکنم. در آن موقع به دوست هم اتاقی خود گفته بود من بيشتر از
سي سال عمر نميكنم.
👈صلوات
🍃کانال شهید ابراهیم هادی🍃
✨@hekayate_deldadegi✨
ببخشید یه خبر فوری 👇👇
سلام علیکم اگر کسی را سراغ دارید که توان خرید مانتو شلوار مدارس را ندارن "انشاءالله"از تاریخ ۲۴ شهریور تا ۲ مهرماه در نمایشگاه بین المللی در غرفه پوشاک آیلا با کمترین قیمت ممکن که مانتو شلوار ابتدایی به قیمت ۱۵۰۰۰هزار تومان و مانتو شلوار راهنمایئ و دبیرستان به قیمت ۲۰۰۰۰ تا ۲۵۰۰۰ هزار تومان به فروش میرسد لطفا اطلاع رسانی کنید و "ان شاءالله" در صورت امکان در گروه هاتون بذارید که انهایی که تا الان خرید نکردن و توان مالی زیادی ندارن از تخفیفات عالی بهره مند شوند.ممنون
قادری ۰۹۱۸۳۸۰۵۵۳۸
هدایت شده از 🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
#قرار_شبانه
فرستادن 5صلوات جهت تعجیل در امر فرج
به نیت #شهید_حججی و #شهید_ابراهیم_هادی
🍃کانال شهید ابراهیم هادی🍃
🆔 @hekayate_deldadegi
🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
🔰 #شهید_ابراهیم_هادی و #۱۷شهریور ۵۷
🌸صبح روز #۱۷شهریور با #ابراهیم_هادی رفته بودیم جلسه مذهبی که ناگهان از اطراف #میدان_ژاله سر و صدایی بلند شد.
🌺فرياد #مرگ_بر_شاه طنين انداز شده بود و #ساواکی ها از چهار طرف ميدان را محاصره کرده اند و...
🌼از همه طرف صدای تيراندازی می آمد. ابراهيم سريع يکي از مجروح ها را آورد و با موتور رفت سمت #بيمارستان_سوم_شعبان ، تا نزديک ظهر حدود هشت بار رفتيم بيمارستان.
🌸ابراهيم را گم کردم! عصر رفتم منزل ابراهيم. مادرش نگران بود. هيچكس خبری از او نداشت. خيلی ناراحت بوديم.
🌺آخر شب خبر دادند ابراهيم برگشته. خيلي خوشحال شدم. با آن بدن قوی توانسته بود از دست #مأمورها فرار کند.
🌼روز بعد رفتيم "بهشت_زهرا (سلام الله علیها)" و در مراسم تشييع و تدفين شهدا کمک کرديم.
🔰 خاطرهی "رهبر انقلاب(مدظله العالی)" از روز هفدهم شهریور پنجاه و هفت
⚠️ طرفداران "امام(ره)" را افراطی میخواندند
🔻 رهبرانقلاب: از روز #هفدهم_شهریور سال ۱۳۵۷ خاطرهای در ذهن دارم. قبل از آنکه این حادثهی خونبار در تهران اتّفاق بیفتد، سیاست رژیم ستمشاهی بهدنبال این بود که مبارزان و به تبع آن ملّت ایران را، به تندرو و کندرو، افراطی و معتدل تقسیم کند. این، نکتهی خیلی قابل توجّهی است که امروز مثل آیینهای، همهی عبرتها را به ما درس میدهد.
🔹️ کسی که روزنامههای آنوقت و اظهارات مسئولان رژیم ستمشاهی را مطالعه میکرد، میفهمید که اینها میخواهند کسانی را که در مقابل آنها هستند و مبارزه میکنند، از هم جدا کنند.
🔸️ عدّهای را که طرفداران و علاقهمندان مخلص امام بودند و راه امام را علناً اظهار میکردند، بهعنوان تندرو و افراطی و متعصّب معرفی میکردند. در مقابل اینها هم، بعضی از کسانی را که علاقهمند به مبارزه بودند، ولی خیلی جدّی در آن راه نبودند، یا جدّی بودند، ولی دستگاه آنطور خیال میکرد اینها جدّیّتی ندارند، بهعنوان افرادی که معتدلند و با اینها میشود مذاکره و صحبت کرد، معرّفی میکردند.
🔹️ من در آن روز این احساس خطر را کردم. آن زمان من در جیرفت تبعید بودم. شاید روز چهاردهم یا پانزدهم شهریور بود. به یکی از آقایان معروف که در قم بود، نامهای نوشتم و این سیاست رژیم را برای آن آقا تشریح کردم و گفتم اینها با این تدبیرِ خباثتآمیز میخواهند بهانهای برای سختگیری بر مخلصان و عشّاق امام بزرگوار به دست آورند و شما را بدون اینکه خودتان بخواهید، در مقابل آنها قرار دهند. این نامه را نوشته بودم؛ امّا هنوز نفرستاده بودم.
🔸️ روز شنبه هجدهم شهریور بود که رادیو و روزنامهها، خبر کشتار هفدهم شهریور را پخش کردند. فردای آن روز، ما در جیرفت از این قضیّه مطّلع شدیم. من برداشتم در حاشیهی آن نامه برای آن آقا نوشتم که: «باش تا صبح دولتش بدمد، کاین هنوز از نتایج سحر است». آن نامه را بهوسیلهی مسافر، برای آن آقای محترم فرستادم.
🔺️ آنها شروع کردند سختگیریها را علیه مبارزان و انقلابیّون حقیقی راه انداختن که نمونهاش کشتار هفدهم شهریور بود. ۷۶/۶/۱۹
@Khamenei_ir
@hekayate_deldadegi
🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
🍃🌸 علمدار 🌸🍃 #قسمت_بیست و هفتم
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
#پایان جنگ
#راوی :جمعی از دوستان
سوم راهنمایی بودم. آقا سید به من قول داده بود. اگر معدلم باالی هفده شود،
مرا به جبهه ببرد.
روزی برای دیدن آقا سید به منزلشان رفتم. مادر سید گفت که او مجروح
شده. به زودی مرخص ميشود و به خانه ميآید.
چند روز بعد برای عیادتش رفتم. چهرهاش باآن ریش های انبوه و موهای بلند
شبیه میرزا کوچک خان شده بود.
با آقا سید شوخی داشتم. آن شب خیلی با هم گفتیم و خندیدم. بعد گفتم:
»شما شهید نميشوی، بیخودی اینقدر تلاش نکن!«
تیر خورده بود به پهلوی سید. روده اش را سوراخ کرده بود؛ چون داخل بدن
ترمیم شدنش مشکل بود، سوراخی روی شکمش ایجاد کرده بودند. روده به
کیسهای متصل شده بود.
به شوخی گفتم: »سید، این دیگه چه وضعیه، این بوی بد ما رو خفه کرد!«
آقا سید خندید و گفت: »اگر بوی گند باطن ما نمایان شود، همه از ما
فرار ميکنند. حاال باز خوبه که این بوی ظاهری مانع از بروز بوی گند باطن
ميشود.«
این جمله او مرا به فکر برد. آقا سید در حال شوخی هم یک معلم به تمام
معنا بود.
٭٭٭
روزهای سختی بود. در ایام بهار 1367 هر روز خبرهای نگرانکننده از
جبههها ميرسید.
نیروهای دشمن توسط تمامی سران استکبار تقویت شدند. دشمن هر روز به
منطقهای حمله و آنجا را تصرف ميكرد.
هر روز خبر شهادت یکی از دوستان و رفقا ما را در غم فروميبرد.
ماه رمضان بود. در مسجد نشسته بودیم. یکی از بچهها خبر آورد که سید علی
دوامی در شلمچه به شهادت رسید.
یکباره حال و هوای همه ما تغییر کرد. همه بچهها سید علی را دوست
داشتند. همه گریه ميکردند.
بعد از مراسم تشییع، یکی از دوستانی که تازه از جبهه برگشته بود گفت:
»سید علی دوامی، در شب 21 ماه رمضان سال 1346 به دنیا آمد. در شب 21
رمضان سال 1367 او را دیدم که تا صبح گریه ميکرد!«
سید علی از خدا توفیق شهادت ميخواست. ميگفت: »خدایا به زودی این
سفره جهاد و شهادت جمع خواهد شد. خدایا ميترسم بعد از این همه سال
حضور در جهاد، با مرگ طبیعی از دنیا بروم و ... .«
تا اینکه صبح همان روز به همراه نیروها به سمت خط مقدم شلمچه رفت.
ساعتی بعد خبر رسید که سید علی مجروح شده. بعد هم خبر شهادت او اعالم
شد.
روزهای سختی بود. خیلیها احساس کرده بودند که به روزهای آخر حماسه
رسیدهایم. مجتبی با آن حال و روز و با کیسهای که به او متصل بود تصمیم
گرفت به جبهه بازگردد!
به دنبال رضا علیپور و چند نفر دیگر رفت. گفت: »امام; پیام داده و فرموده
جبههها را پر کنید. من ميخواهم بروم. بقیه دوستان نیز همراه او آمدند. در اولین
روزهای تابستان راهی هفتتپه شدند.
حاج تقی ایزد وقتی چهره مجتبی و دیگر دوستان مجروح را دید جلو آمد.
بعد از دیده بوسی گفت: »رفقا، شما با این وضعیت توان رزم ندارید. از شما
خواهش ميکنم برگردید.«
با اصرار حاجی همه برگشتند. یک ماه بعد، با پذیرش قطعنامه از سوی
حضرت امام;، دوران جهاد اصغر به پایان رسید.
بدن مجتبی طی این دوران پنج بار به سختی مجروح شد. سید یک بار هم
شیمیایی شد که اثرات آن بعدها در بدن او نمایان شد.
زخم های ظاهری بدن سید، مدتی بعد برطرف شد. اما داغی که از هجرت
دوستان شهیدش بر دل او ماند هرگز التیام نیافت.
👈صلوات
🍃کانال شهید ابراهیم هادی🍃
✨@hekayate_deldadegi✨
✅حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
اگر کسی بفهمد دنیایش، نظیر آخرتش به دست خداست و اوست که مطالب دارَین (دنیا و آخرت) را امضا میکند، خیلی راحت میشود. در عین اینکه برای تجارت، یکی به غرب میرود و یکی به طرف شرق، ولی همه از یک کیسه استفاده میکنند و همه باید از یک جا امضا شود؛ بااینحال، شخص غافل همه را به خود نسبت میدهد!
📚 در محضر بهجت، ج١، ص٣٢٨
@bahjat_ir
@hekayate_deldadegi
🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
📹 ببینید| اگر ملتی از اخم استکبار جا نخورد، ابرقدرتها را به عقبنشینی وادار خواهد کرد
🔻 "رهبر انقلاب(مدظله العالی)" صبح امروز در دانشگاه علوم دریایی امام خمینی شهر نوشهر در استان مازندران:
🔸️ جمهوری اسلامی چهل سال است که آماج خرابکاری آمریکا و همدستان آمریکا است.
🔹️ در این چهل سال در جمهوری اسلامی چه اتفاقی افتاده است؟ جمهوری اسلامی از یک نهال باریک تبدیل شده است به یک درخت برومند و پُرثمر. جمهوری اسلامی برخلاف میل قدرتهای استکباری و آمریکا توانسته است توطئهی آمریکا را در منطقه با شکست مواجه کند. ۹۷/۶/۱۸
💻 @khamenei_ir
@hekayate_deldadegi
🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
📣 "رهبر انقلاب(مدظله العالی)" صبح امروز در استان مازندران:
❤ جوانان عزیز من به شما کاملاً امیدوارم
امروز دشمن در فضای مجازی و... بشدت فعال است
⚠️ مراقب باشید وسوسه و نفوذ دشمن در فضای عمومی زندگی تأثیر نگذارد
🔻 #من_به_شما_کاملاً_امیدوارم، من آنچه را که دربارهی جوانان مؤمن و آمادگیهای روحی آنها در این میدان گفته شد همه را #باور دارم، میدانم شما قدرت ایستادگی و ثبات قدم دارید، انگیزهی آن را دارید و این توانایی را "انشاءالله" در میدانهای مختلف چه میدان علمی، چه میدان سازمانی، چه میدان رزم، چه میدان پیشرفتهای گوناگون این آمادگی را به کار خواهید بست و نشان خواهید داد.
🔸️ #عزیزان_من مراقب باشید وسوسهی دشمن در فضای عمومی زندگی تأثیر نگذارد، #نفوذ دشمن نتواند در صفوف یکپارچهی #جوانان_مؤمن اختلال ایجاد کند. در همهی بخشها، امروز در بخشهای #فضای_مجازی و در بقیهی زمینهها دشمن بشدت فعال است، البته تلاش دشمن مأیوسانه است، این را از سخنان آنها کاملاً میشود فهمید اما تلاش میکنند.
🔺️ باید بایستید، باید از خودتان آمادگی و #اقتدار نشان بدهید، باید #ابتکار خودتان و انگیزهی خودتان را در بخشهای مختلف به کار ببندید، "خدای متعال" به شما کمک خواهد کرد. ۹۷/۶/۱۸
💻 @Khamenei_ir
@hekayate_deldadegi
🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
فرزند شهید مدافع حرم #سید_جلال_حبیب_الله_پور پس از ۲ سال فراق با پدرش در #معراج_شهدا دیدار کرد.
یاران مژده باد
وعده دیدار رسید ...
وداع با پیکر مطهر
شهیدان مدافـع حـرم
#شهید_سیدجلال_حبیب_الله_پور
#شهید_سیدسجاد_خلیلی
یکشنبه (امروز) ساعت ۱۶
معراج شهدای تهران
دارند گوشه کنار شهر، تکیه می زنند
من در غم بی تکیه گاهی زینب ام
#ابراهیم_هادی
#مداح _اهل بیت
#السلام علیک یا شیب الخضیب
#رفیقجان
#سلام_سردار_دلها
@hekayate_deldadegi
🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
دارند گوشه کنار شهر، تکیه می زنند من در غم بی تکیه گاهی زینب ام #ابراهیم_هادی #مداح _اهل بیت #السل
بسم رب الحسین ع
بحق الحسین ع
اشف صدرالحسین ع
بظهورالحجه عج...
یازده ماه از "خدا" این روزها را خواستم
دیدۀ تر خواستم حال بکا را خواستم
اذن دق الباب این خانه برای ما بس است
استجابت پیشکش فیض دعا را خواستم
یازده ما هست می خواهم که سلطانی کنم
پشت این در ماندن و دست گدا را خواستم
قول دادم این محرم معصیت کمتر کنم
همت توبه به "درگاه خدا" را خواستم
از "علی موسی الرضا" رزق لباس مشکیه
دستباف "حضرت خیرالنسا" را خواستم
هر محرم زیر دین صلح آقاییم ما
یا "امام مجتبی" اشفع لنا را خواستم
"کربلایی" نیستم اما تو شاهد باش که
هردعایی کردم اول "کربلا" را خواستم
شصت شب از صبح تا شب نوکری در روضه ها
طعنه خوردن،سوختن پای شما را خواستم
گرچه ناقابلتر از این حرف ها هستم ولی
یک زیارت اربعین "پایین پا" را خواستم
از نجف تا کربلا پای پیاده دست جمع
روضه خواندن بین این صحن و سرا را خواستم
اهل عالم دارد از ره ماه ماتم میرسد
هیئتی ها "یاعلی"! دارد محرم میرسد...
#سه_شنبه_های_مهدوی
#خیری_که_جاری_میشود
#نذر_ظهور_امام_زمان_عج
@seshanbehayemahdaviNoshabad
@hekayate_deldadegi
🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
🍃🌸 علمدار 🌸🍃 #قسمت_بیست و هشتم
🌺🌺
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
#بنی فاطمه
#راوی :حمید فضل الله نژاد
بهار سال 1367 بود. سید مجتبی مدتی است در ساری مانده. باید وضعیت او
بهبود مي یافت.
با شرایطی که داشت اما لحظهای بیکار نبود. به دنبال حل مشکل خانواده
شهدا و ... بود. با همان وضعیت نامساعد به دیدار خانوادة شهدا ميرفت.
بیشتر شبها با دیگر دوستانی که همگی مجروح بودند در مسجد جامع یا
مسجد دهقانزاده دور هم جمع ميشدند.
طبق صحبتها قرار شد هیئتی راهاندازی کنند. سپس در غالب این هیئت به
خانواده شهدا سر بزنند. البته ارتباط با خانوادة شهدا از قبل برقرار بود اما این بار
منظمتر پیگیری ميشد.
هیئت بنی فاطمه در روزهای سهشنبه و شبهای جمعه در منازل شهدا
تشکیل ميشد. قرائت دعای توسل و دعای کمیل و سرکشی به خانوادة شهدا
از کارهای این هیئت بود.
مجتبی، که از دو سال قبل مداحی را آغاز کرده، به عنوان ذاکر این هیئت
شناخته شد. جاذبه صدا و سوز درونی سید بسیار در مردم تأثیرگذار بود.
هر هفته تعداد افراد شرکتکننده بیشتر ميشد. بعضی هفتهها از دیگر
مداحان و سخنرانها در هیئت استفاده ميشد.
دوران دفاع مقدس به پایان رسید. بسیجیان به ساری بازگشتند.
هیئت بنی فاطمه بهترین مکان برای جمع دوستداشتنی رزمندگان
دیروز بود. همه به یاد روزهایی که در کنار شهدا بودند در این محفل نورانی
جمع ميشدند.
روال این هیئت ادامه داشت. تا اینکه سال بعد، با گسترش فعالیت هیئت و
افزایش تعداد شرکتکنندگان، هیئت رهروان امام خمینی)ره( راهاندازی شد.
سید در این مدت تا سال 1369 مرتب به خوزستان ميرفت. او در تیپ سوم
لشکر مشغول فعالیت بود.
٭٭٭
علاقه ویژهای به روحانیت داشت. مي ُ گفت: »سکان کشتی مبارزه، در این
نظام اسلامی به دست روحانیت است. روحانیت را قطب تأثیرگذار جامعه
ميدانست.
سید در مراسمی که برگزار ميشد از روحانیون استفاده ميکرد. یک بار
بچههای هیئت را به روستای ایرا، در اطراف شهر آمل، برد. هدف زیارت و
دیدار با علامه حسن زادة آملی بود.
یکی یکی بچهها را فرستاد داخل اتاق. خودش همان پایین مجلس در کنار
درب ورودی نشست.
حضرت علامه در بالای مجلس نشسته بودند. علامه قبل از شروع صحبت
نیم خیز شد و درب اتاق را نگاه کرد! بعد اشاره کردکه سید جلو برود و نزد
ایشان بنشیند.
سید هم رفت و در کنار علامه نشست. علامه روی شانه او زد و چیزی گفت
از دور دیدم سید سرش را به حالت ادب پایین گرفته. بعد از اتمام دیدار، به
سید گفتم: »علامه به شما چی گفت!؟«
سید جواب درستی نداد. هرچه اصرار کردم پاسخی نشنیدم. این اخلاق سید
بود، همیشه کمتر از خودش حرف ميزد.
از نفری که جلوتر نشسته بود ماجرا را پرسیدم. گفت: »وقتی علامه روی
دوش سید زد به او گفت: ”بنده، در چهره شما نوری ميبینم. بیشتر مواظب
خودتان باشید.“«
آن شب همة ما برگشتیم. وقتی همه سوار شدند و حرکت کردند، سید دوباره
به حضور علامه رسید. ساعتی را در خدمت ایشان بود. بعدها نیز سید چندین
بار دیگر به دیدن علامه رفت و خدا ميداند که چه سخنانی بین آن بزرگوار و
سید رد و بدل شد.
👈صلوات
🍃کانال شهید ابراهیم هادی🍃
✨@hekayate_deldadegi✨
✍ #دلنوشته📃
نه اینکه حرفی نباشد
هست
خیلی هم هست
اما.....
عاشق ها می دانند
دلتنگی به استخوان که برسد
می شود سکوت
#شهید_ابراهیم_هادی
#شبتون_شهدایی 🌙
هدایت شده از 🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
#قرار_شبانه
فرستادن 5صلوات جهت تعجیل در امر فرج
به نیت #شهید_حججی و #شهید_ابراهیم_هادی
🍃کانال شهید ابراهیم هادی🍃
🆔 @hekayate_deldadegi
مسیرت که درست باشد ؛
نه از بی مهریِ آدم ها دلت می گیرد ،
نه با طعنه ها و کنایه ها ، نا امید می شوی !
آدم ها ، خصلتشان است ؛
از تماشایِ سقوط ، لذتِ بیشتری می برند تا پرواز !
نا امید نباش !
سقوط ، سرنوشتِ پرنده هایِ ضعیف و بی دست و پاست ،
عقاب ها ، فقط اوج می گیرند !
#نذر_ظهور_امام_زمان_عج
#عاشقی_برای_خدا
#شهید_ابراهیم_هادی