eitaa logo
🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
219 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
705 ویدیو
24 فایل
🍃بسم رب شهدا والصدیقین🍃 +إمروز فضاے مجازے میواند ابزارے باشد براے زدݩ در دهان دشمن..[• إمام خامنهـ اے•]😊 ↶ فضیلٺ زندهـ نگهـ داشتن یاد و خاطرهـ ے شہدا ڪمتر از شهادٺ نیسٺ.+حضرٺ آقـا 🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
#شهیدانه #معرفی_شهید_ابراهیم |•🍃 این قسمت: برخورد با دزد 🍃•| @hekayate_deldadegi
🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
#شهیدانه #معرفی_شهید_ابراهیم |•🍃 این قسمت: برخورد با دزد 🍃•| @hekayate_deldadegi
🍃🌷🍃 " برخورد با دزد " نشسته بوديم داخل اتاق. مهمان داشتيم. صدايي از داخل کوچه آمد. "ابراهيم" سريع از پنجره نگاه کرد. شخصي موتور شوهر خواهر او را برداشته و در حال فرار بود! بگيرش... دزد... دزد! بعد هم ســريع دويــد دم در. يکي از بچه هاي محل لگدي به موتور زد. دزد با موتور نقش بر زمين شد!تکه آهن روي زمين دســت دزد را بريد و خون جاري شــد. چهره دزد پر از ترس بود و اضطراب. درد ميكشيد که "ابراهيم" رسيد. موتور را برداشت و روشن کرد و گفت: سريع سوار شو! رفتند درمانگاه، با همان موتور. دســتش را پانسمان کردند. بعد با هم رفتند  مسجد! بعد از نماز كنارش نشست؛ چرا دزدي ميكني!؟ آخه پول حرام كه... دزد گريه ميكرد. بعد به حرف آمد: همه اينها را ميدانم. بيكارم، زن وبچه دارم، از شهرستان آمده ام. مجبور شدم."ابراهيــم" فكري كرد. رفــت پيش يكي از نمازگزارها، بــا او صحبت كرد. خوشحال برگشت و گفت: "خدا" را شكر، شغلي مناسب برايت فراهم شد. از فردا برو ســر كار. اين پول را هم بگيــر، از "خدا" هم بخواه كمكت كند. هميشه به دنبال حالا باش. مال حرام زندگي را به آتش ميكشد. پول حالا كم هم باشد بركت دارد. @hekayate_deldadegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌹🍃 🍃. جهیزیه .🍃 قالی می‌بافت به چه قشنگی؛ ولی درآمدش رو برای خودش خرج نمی‌کرد. هر چی از این راه در می‌آورد، یا برای دخترای فقیر جهیزیه می‌خرید و یا برای بچه‌ها قلم و دفتر. حتی جهیزیه خودش رو هم داد به دختر دم بخت؛ البته با اجازه من. یادمه یه بار برای عیدش یه دست لباس سبز و قرمز خیلی قشنگ خریده بودم. روز عید باهاش رفت بیرون و وقتی برگشت درش آورد و گذاشت کنار. ازش پرسیدیم: «چرا شب عیدی لباس نوت رو در آوردی؟» گفت: «وقتی پیش بچه‌ها بودم با این لباس احساس خیلی بدی داشتم. همش فکر می‌کردم نکنه یکی از این بچه‌ها نتونه برای عیدش لباس نو بخره... دیگه نمی‌پوشمش!». 🌹شهیده طیبه واعظی دهنوی🌹 علت شهادت: به دست ساواک کفش های جامانده در ساحل، صفحه10 الی 15 "امام صادق(علیه السّلام)" محبوب ترین مؤمنان نزد "خدا" کسی است که مؤمن تُهیدست را در امور مادیِ زندگـی‌اش یاری رساند. بحارالانوار، جلد75 ، صفحه261 @hekayate_deldadegi
🍃🍃 رو به روی توکه می ایستم نبض زمان ناخدآگاه آهسته میزند حیامیکنم به چهره ات بنگرم اما... "آقا ابراهیم" چه کردی که سرتا پا آرامشی حتی برای دردهای به ظاهربی درمان دلم 👈نشر باذکر صلوات برای "آقا امام زمان(عج)" @hekayate_deldadegi
سلام داداش ابراهیم ممنونم بخاطر ارامشی که به خواهرت دادی ممنونم بخاطر اینکه مهمان خانه خواهر تازه عروست شدی ممنونم بخاطر تمام کمک های که به خواهرت کردی نگاه تو نگاه غیرت صلابت اقتدار است خوشا به حال من که تو را دارم برادرم ابراهیم جان ما همیشه نمک گیر سفره شما هستیم 🌸داداش ابراهیم خیلی دوست دارم 🌸 #ارسالی_کاربر_گرامی @hekayate_deldadegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همین تهران، ارتفاعات کلکچال، کنار مزار شهدای گمنام خوراکی ها را چیده‌اند تا هر کسی که خواست بردارد، و پولش را هم در جعبه کنار خوراکی‌ها بگذارد! حتی اگر پول هم نیاز داشت می‌تواند از آن جعبه بردارد! @tafahoseshohada @hekayate_deldadegi
ابراهیم هادی: اختتامیه جشنواره شهید ابراهیم هادی در گناباد جمعی از جوانان شهرستان گناباد سه ماه تلاش کردند تا جشنواره ای شایسته ابراهیم هادی در گناباد بر گزار شود این جشنواره نه پیرو بخشنامه ای رسمی بلکه نتیجه زحمات دلی عده ای عاشق به شهدا و مسیر شهدا ست که امشب مراسم اختتامیه آن امشب در مصلی شهر گناباد برگزار شد امام جمعه گناباد که مسوول جشنواره شهید ابراهیم در گناباد نیز بر عهده داشت در مراسم اختتامیه گفت : پدر یکی از دانش اموزان به من گفت فرزندم وقتی از مدرسه امد دست و پایم را بوسید این حرکت او برایم عجیب بود علت را از او پرسیدم گفت یکی از راویان جنگ نقل کرد که شهید ابراهیم هادی دست و پدر خود را می بوسیده است این از تاثیرات برگزاری جشنواره شهید ابراهیم هادی است حجت الاسلام حسن صادقی نسب با تشکر از اداره اموزش و پرورش گناباد و مسوولین دانشگاههای گناباد گفت : تلاش این عزیزان باعث شد که کتاب سلام بر ابراهیم در مدارس و دانشگاهها توزیع شود و آزمون نیز بر گزار شود 👉 @Alamdarkomeil 👈
آغاز شد امروز هم بہ یاد تو♥️ میخواهم امروز ابراهیمی باشم دستم را بگیر ڪه بی شما زمین گیرم✋ روزم بہ نامتان جانم فدایتان به_نام_خدای_ابراهیم @hekayate_deldadegi
برو جلو ... نترس ... زانو بزن جلوی دوست شهیدت ... بخواه که دستتو بگیرند ... بخواه که حال دلتو خوب کنن ... بخواه که بیقرارت کنن ... شهید_واسطه_رسیدن_به_خداوندمتعال 👈نشر باذکر صلوات برای "آقا امام زمان(عج)" @hekayate_deldadegi
من هنوز امانتدار تو هستم ☺️ رفیق شهیدم ادامہ ے راه را یارے ام ڪن... "حجاب،خون بهاے شہیدان است"❣ @hekayate_deldadegi
﴾﷽﴿ پدر معظم شهید #روح‌الله_قربانی در مراقبت‌های ویژه‌ی بیمارستان بستری می‌باشند. ملتمسانه از شما بزرگواران می‌خواهیم تا برای بهبود و سلامتی ایشان دعا بفرمایید. قرائت سوره حمد و ذکر صلوات @shahid_roohollah_ghorbani
🍃🌹🍃 " شهادت اصغر وصالی " محرم ســال 1359 اتفــاق مهمــي رخ داد. اصغر وصالي و علــي قرباني با نيروهايشان از سرپل ذهاب به گيلانغرب آمدند.قرار شد بعد از شناسايي مواضع دشمن، از سمت شمال شهر، عملياتي آغاز شود. آن ايام روزهاي اول تشــكيل گروه اندرزگو بود. قسمتي از مواضع دشمن شناسايي شده بود.شــب عاشــورا همه بچه ها در مقر سپاه جمع شــدند. عزاداراي با شكوهي برگزار شد. مداحي ابراهيم در آن جلســه را بســياري از بچه ها به ياد دارند. او با شور و حال عجيبي ميخواند و اصغر وصالي مياندار عزادارها بود.روز عاشــورا اصغر به همراه چند نفر از بچه ها براي شناســايي راهي منطقه «برآفتاب» شد. حوالي ظهر خبر رسيد آنها با نيروهاي كمين عراقي درگير شدهاند. بچه ها خودشان را رساندند، نيروهاي دشمن هم سريع عقب رفتند اما...علي قرباني به شــهادت رسيد. به خاطر شدت جراحات، اميدي هم به زنده ماندن اصغر نبود. اصغر وصالي را سريع به عقب انتقال داديم ولي او هم به خيل شهدا پيوست.بعــد از شــهادت اصغر، ابراهيــم را ديدم كه با صداي بلنــد گريه ميكرد. ميگفت: هيچكس نميداند كه چه فرمانده اي را از دست داده ايم، انقلاب ما به امثال اصغر خيلي احتياج داشت.اصغر در حالي كه هنوز چهلم بردار شهيدش نشده بود توفيق شهادت را در ظهر عاشورا به دست آورد. ابراهيم براي تشييع به تهران آمد و اتومبيل پيكان اصغر را كه در گيلانغرب بــه جا مانده بود به تهــران آورد. در حالي كه به خاطر اصابت تركش، تقريبًا هيچ جاي سالم در بدنه ماشين نبود! پس از تشييع پيكر شهيد وصالي سريع به منطقه بازگشتيم. ابراهيم ميگفت: اصغر چند شب قبل از شهادت، برادرش را در خواب ديد. برادرش گفته بود: اصغر، تو روز عاشورا در گيلان غرب شهيد خواهي شد. روز بعد بچه هاي گروه، براي اصغر مجلس ختم وعزاداري برپا كردند. بعد بچه ها به هم قول دادند كه تا آخرين قطره خون در جبهه بمانند و انتقام خون اصغر را بگيرند.جواد افراســيابي و چند نفر از بچه ها گفتند: مثل آدمهاي عزادار محاســن خودمان را كوتاه نميكنيم تا صدام را به سزاي اعمالش برسانيم. @hekayate_deldadegi
‌‌ 🏴 رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی درگذشت فقیه عالیقدر و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام آیت‌الله هاشمی_شاهرودی را تسلیت گفتند. ‌‌ 📝 متن پیام حضرت آیت الله خامنه‌ای به این شرح است: بسم الله الرحمن الرحیم انا لله و انا الیه راجعون ‌‌ ◾با تأسف و اندوه خبر درگذشت فقیه عالیقدر و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، آیةالله آقای حاج سیدمحمود هاشمی شاهرودی رضوان الله علیه را دریافت کردم. این ضایعه‌ی اسفبار که پس از حدود یک سال بیماری سخت و دردناک واقع شده است مایه‌ی تالّم همه‌ی کسانی است که به مقام علمی و خدمات با ارزش ایشان به نظام اسلامی و نیز به مجموعه‌های فقهی و اصولی و حقوقی حوزه‌های علمیه آشنا میباشند. ایشان استادی_بزرگ در حوزه علمیه قم و کارگزاری با_وفا در مهمترین تشکیلات نظام جمهوری اسلامی، عضو مؤثری در شورای نگهبان و رئیس موفقی در مجمع تشخیص مصلحت بودند و آثار و برکات علمی بسیاری از خود بر جای نهادند. ‌‌ ◾ ایشان همچنین برادر سه شهید و از یاران و شاگردان و همراهان شهید نام‌آور و بزرگوار سیدمحمدباقر صدر بود. ‌‌ ◾ اینجانب مصیبت درگذشت این عالم برجسته را به خاندان مکرم، همسر گرامی و فرزندان محترم و همه وابستگان و نیز به حوزه‌ی علمیه قم و شاگردان و همکاران علمی و ارادتمندان ایشان تسلیت میگویم و رحمت و مغفرت الهی و علوّ درجات ایشان را از خداوند متعال مسألت مینمایم. ‌‌‌‌ ◾ سیّد علی خامنه‌ای ۴ دی ۱۳۹۷ @hekayate_deldadegi
گاهی وقت ها یکی میاد توی زندگیت و میشه تموم_زندگیت مثل تو که آمدی و شدی تمام_زندگی_ما دوست آسمانی من❤️🕊 شهید_ابراهیم_هادی @hekayate_deldadegi
🍃🌹🍃 🍃. "غریبه آشنا .🍃 هیچ وقت با لباس نامرتب یا کثیف ندیدمش؛ حتی تو اوج مبارزات، این برام خیلی عجیب بود. تو نظم لنگه نداشت. یادمه وقتی از بیرون می‌اومد و چادرش رو در می‌آورد، حتما باید خیلی قشنگ و دقیق اون رو تا می‌کرد و یه گوشه می‌ذاشت. ولی بر خلاف ظاهر منضبطش اصلاً آدم خشکی نبود؛ بلکه بر عکس خیلی هم خون‌گرم و مهربون بود. هر وقت کسی رو برای اولین بار می‌دید، یه جوری باهاش گرم می‌گرفت که انگار چند ساله می‌شناسدش. 🌹شهیده محبوبه دانش آشتیانی🌹 علت شهادت: شرکت در راهپیمایی های ضد شاهنشاهی مجله شاهد یاران، شماره27، صفحه21 "امام علی(علیه السلام)" شما مردم را به تقوای "الهی" و داشتن نظم و انضباط در کارهایتان سفارش می کنم. نهج البلاغه، صفحه 421 @hekayate_deldadegi
#شهیدانه #معرفی_شهید_ابراهیم |•🍃 این قسمت: روزی حلال 🍃•| @hekayate_deldadegi
🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
#شهیدانه #معرفی_شهید_ابراهیم |•🍃 این قسمت: روزی حلال 🍃•| @hekayate_deldadegi
🍃🌹🍃 "روزی حلال" "پيامبراعظم (صلی الله علیه و آله و سلم)" میفرمايد: «فرزندانتان را در خوب شدنشان ياري كنيد، زيرا هر كه بخواهد می تواند نافرماني را از فرزند خود بيرون كند.» بر اين اساس پدرمان در تربيت صحيح "ابراهيم" و ديگر بچه ها اصلاً كوتاهي نكرد. البته پدرمان بسيار انسان با تقوائي بود. اهل مسجد و هيئت بود و به رزق حلال بسيار اهميت م يداد. او خوب ميدانست "پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)" می فرمايد: «عبادت ده جزء دارد كه نه جزء آن به دست آوردن روزي حلال است »براي همين وقتي عده اي از اراذل و اوباش در محله اميريه(شاپور)آن زمان، اذيتش كردند و نمی گذاشتند كاسبي حلالي داشته باشد، مغاز هاي كه از ارث پدري به دست آورده بود را فروخت و به كارخانه قند رفت. آنجا مشغول كارگري شد. صبح تا شب مقابل كوره می ايستاد. تازه آن موقع توانست خان هاي كوچك بخرد. "ابراهيم" بارها گفته بود: اگر پدرم بچه هاي خوبي تربيت كرد به خاطر سختی هایی بود كه براي رزق حلال می كشيد.هر زمان هم از دوران كودكي خودش يادم يكرد م يگفت: پدرم با من "حفظ قرآن" را كار م يكرد. هميشه مرا با خودش به مسجد م يبرد. بيشتر وقت ها به مسجد "آیت الله نوری" پائين چهارراه سرچشمه می رفتيم.آنجا هيئت "حضرت علي اصغر (علیه السّلام)" بر پا بود. پدرم افتخار خادمي آن هيئت را داشت. يادم هست كه در همان سالهای پاياني دبستان، "ابراهيم" كاري كرد كه پدر عصباني شد و گفت: ابراهيم برو بيرون، تا شب هم برنگرد. "ابراهيم" تا شب به خانه نيامد. همه خانواده ناراحت بودند كه براي ناهار چه كرده. اما روي حرف پدر حرفي نمي زدند. شب بود كه ابراهيم برگشت. با ادب به همه سلام كرد. بلافاصله سؤال كردم: ناهار چيكار كردي داداش؟! پدر در حالي كه هنوز ناراحت نشان مي داد اما منتظر جواب ابراهيم بود. "ابراهيم" خيلي آهسته گفت: تو كوچه راه مي رفتم، ديدم يه پيرزن كلي وسائل خريده، نمي دونه چيكار كنه و چطوري بره خونه. من هم رفتم كمك كردم. وسايلش را تا منزلش بردم. پيرزن هم كلي تشكر كرد و سكه پنج ريالي به من داد. نمي خواستم قبول كنم ولي خيلي اصرار كرد. من هم مطمئن بودم اين پول حلاله، چون براش زحمت كشيده بودم. ظهر با همان پول نان خريدم و خوردم. پدر وقتي ماجرا را شنيد لبخندي از رضايت بر لبانش نقش بست. خوشحال بود كه پسرش درس پدر را خوب فرا گرفته و به روزي حلال اهميت میدهد.دوستي پدر با ابراهيم از رابطه پدر و پسر فراتر بود. محبتي عجيب بين آن دو برقرار بود كه ثمره آن در رشد شخصيتي اين پسر مشخص بود. اما اين رابطه دوستانه زياد طولاني نشد! "ابراهيم" نوجوان بود كه طعم خوش حمايت هاي پدر را از دست داد. در يك غروب غم انگيز سايه سنگين يتيمي را بر سرش احساس كرد. از آن پس مانند مردان بزرگ به زندگي ادامه داد. آن سال ها بيشتر دوستان و آشنايان به او توصيه مي كردند به سراغ ورزش برود. او هم قبول كرد. @hekayate_deldadegi
﴾﷽﴿ مراسم تشییع پیکر مرحوم حاج داوود قربانی پدر شهید #روح‌الله_قربانی از مقابل منزل مرحوم واقع در پاکدشت نرسیده به شریف آباد، روستای خسرو، کوچه امامت اول چهارشنبه ۵ دی ماه از ساعت ۸ صبح لطفا اطلاع رسانی کنید. @shahid_roohollah_ghorbani
🍃🌸 علمدار 🌸🍃 #قسمت_پنجاه_و_پنج
🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
🍃🌸 علمدار 🌸🍃 #قسمت_پنجاه_و_پنج
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 فتح :خانواده و جمعی از دوستان شهید واقعًا شجاع بودند. به همراه رزمندگان در خطوط مقدم نبرد حضور داشتند. شجاعانه مبارزه ميکردند اما اسلحه نداشتند! سلاح آنها دوربینی بود که روی دوش گرفته و پابه‌پای رزمندگان حماسه ی آنها را ثبت ميکردند. حماسه ی فرزندان این مرز و بوم توسط این تصویربرداران بینشان به تصویر کشیده ميشد. مردم ایران، دفاع مقدس را از لنز دوربین آنها مشاهده ميکردند. گروه تلویزیونی روایت فتح با کارگردانی شهید مهندس سید مرتضی آوینی نقش مؤثری در انتقال روح ایثار و شهادت در جامعه داشت. در دیداری که پس از پایان جنگ با مقام معظم رهبری داشتند، حضرت آقا فرمودند: »روایت فتح را ادامه دهید. بر این اساس دوباره این گروه فعالیت خود را آغاز کرد.« ضبط دهها فیلم از مناطق عملیاتی و تفحص شهدا از کارهای این مجموعه بود. در فروردین ماه سال 1372 مسئول این گروه به قافلة شهداپیوست. اما گروه کماکان به کار خود ادامه داد. سال 1373 مجموعه‌ای به نام شلمچه در چندین قسمت توسط روایت فتح ضبط و از شبکه اول سیما پخش شد. کارگردان مجموعه ميگفت: »برای ضبط خاطرات شلمچه به سراغ فرماندهان و سرداران سپاه مازندران آمدیم. کار فیلمبرداری به پایان رسید. وقتی مشغول جمع آوری وسایل بودیم مشاهده کردم که از دور دو نفر به سمت ما ميآیند؛ جانبازی قطع نخاع که روی ویلچر نشسته بود. به همراه جوانی خوش‌سیما که هنوز شمایل بسیجیان مخلص دوران جنگ را حفظ کرده بود. به دوستان گفتم: ”دوربین را آماده کنید. از این دونفر فیلم بگیرید.“ وقتی جلو آمدند فهمیدم که آن جوان سید مجتبی علمدار از ذاکران و بسیجیان لشکر 25 کربالاست و آن جانباز پسرعموی او سید مصطفی علمدار است. از سید مجتبی خواستیم برای ما از شلمچه بگوید. او هم "بسم الله" گفت و آنچه در درون پاک خود از شلمچه نگاه داشته بود به زبان آورد. این مصاحبه یکی از بهترین برنامه های ضبط شده ما در آن سفر بود. مصاحبه سید مجتبی در برنامه روایت فتح، قسمت هشتم از مجموعه شلمچه پخش شد و مخاطبان زیادی داشت.« ٭٭٭ خیلی‌ها سید را از برنامه روایت فتح شناختند. او در این برنامه به ویژگیهای شلمچه پرداخت و گفت: »شلمچه خودش خيلي چيزها دارد كه بگويد. اين خاطرات را بايد از دل شلمچه شنيد، نه از زبان ما. نميدانم ولي فكر ميكنم "شلمچه از جمله جاهايي است كه همه آمدند، چهارده نور پاك آمدند، انبيا(علیهم السّلام)، اوليا(ره)، و ... همه آمدند.«" شب عمليات چهار کيلومتر آبگرفتگي بود. رسيدیم به ساحل شلمچه. موقعيت طوری شد كه گفتند: »بايد بزنيد به آب.« سرماي آب از يك طرف، مين و موانع از طرف ديگر. بعضي از بچه ها به دليل سردي آب سنگ كوب كردند! دو نفر از بچه ها كه قد بلندتري داشتند تفنگ را روي دوش ميگذاشتند تا آنهايي كه قد كوتاهتري داشتند. آن را بگیرند و به خشكي برسند. وقتي به ساحل رسيديم از دور نور چراغهاي شهر بصره ديده ميشد. آن نور همه را به خود جذب كرد. براي يك لحظه وقتي بچه ها وارد ساحل شلمچه شدند و آن نور را ديدند، فكر كردند رسيده اند كربلا، فكر ميكردند رسيده اند به ابا عبدالله ع. اصلًا شلمچه بو و عطر خاصي داشت؛ زمينش، هوايش، همه چيزش انرژي خاصي به بچه ها ميداد. بچه ها )در شلمچه( سؤال اولشان اين بود: »از اينجا تا كربلا چقدر راه است! ميگن شلمچه به كربلانزديكه. براي همينه كه اينجا بيشتر بوي امام حسين ع رو ميده.« ميتوانم به تعبير ديگري بگويم، خاك شلمچه، نه به همان قداست، اما بوي خاك چادر حضرت زهرا ع را ميداد. تربت شلمچه بوي تربت ابا عبدالله ع را ميدهد. خاكش همرنگ خاك تربت ابا عبدالله ع است. چند روز پيش شخصي تربت ابا عبدالله ع را برايم آورده بود ... هر كدام از بچه هايي كه شلمچه رفته بودند آن را بو كردند، بدون استثنا گفتند: »این خاک بوي شلمچه را ميدهد. بوي جبهه را ميدهد.« فكر نميكردم روزي شلمچه زيارتگاه شود. ماشين هاي مدل بالا ميآمدند و از صبح تا غروب در شلمچه ميماندند زيارت ميكردند، نماز ميخواندند. بچه‌ها بازي ميكردند و ... آخر هم كه ميخواستند بروند مقداري خاك بر ميداشتند و ميرفتند. 👈صلوات 🍃کانال شهید ابراهیم هادی🍃 ✨@hekayate_deldadegi
#قرار_شبانه فرستادن 5صلوات جهت تعجیل در امر فرج به نیت #شهید_حججی و #شهید_ابراهیم_هادی 🍃کانال شهید ابراهیم هادی🍃 🆔 @hekayate_deldadegi
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 ❣ بسم الله الرحمن الرحیم دوستان بزرگوار سلام وعرض وادب❄️ درنظر داریم به حول قوةالهي و استعانت از امام زمان (عج)برای سالروز شهادت شهید ابراهیم هادی مراسمی در بهشت زهرا برگزار ڪنیم.🌷 به همڪاری شما دوستان گرامی داریم. دوستانی ڪ تمایل به ڪمڪ مالی دارندبه این شماره ڪارت ارسال ڪنند؛👇👇 5022291051394581 خدابنده لو بعد از پرداخت واریزی حتما اطلاع دهید.👌 بعد از پرداخت واریزی خود به خادم گروه اعلام کنید @Hadi_delha_ebrahim ان شاءالله ذخیره آخرت و شفاعت شهدا شامل حالتان . یاعلی🌸🍃 🌹 🌺 🌸 🌿🍃 🍃🌺🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌸🌹🌺
عشق رازیست که تنها به "خداوند(متعال)" باید گفت... دلم یک دنیـا میخـواهد شبیه دنیای_تو🍃 که همه چیـزش بـوی "خـداوند(متعال)" بدهد... روزتون منور به نگاه شهدا @hekayate_deldadegi