📚 زنی از اجنّه
علی بن حسان می گوید :
زنی از جنیّان نزد رسول خدا
صلی الله علیه و آله اسلام آورد .
این زن هفته ای یکبار به محضر پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله می آمد . اما یکبار بعد از چهل روز خدمت ایشان رسید .
رسول خدا به او فرمودند :
ای زن جنی ! چه چیز باعث دیر آمدنت شد ؟!
عرض کرد : یا رسول الله ! برای کاری به دریای بسیار عظیمی رفتم . در ساحل آن دریا ، صخره ی سبزی دیدم که مردی روی آن نشسته بود و دست به آسمان بلند کرده بود و میگفت :
« ... اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ إِلَّا مَا غَفَرْتَ لِي ...
خداوندا ! من تو را به حق محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین _ علیهمالسلام _ قسم می دهم که مرا بیامرزی ؟
به او گفتم : تو کیستی ؟
گفت : #ابلیس هستم .
گفتم : این ها را از کجا می شناسی ؟
گفت : من پروردگارم را در روی زمین فلان مقدار عبادت کردم و در آسمان فلان مقدار سال عبادت کردم . و در این مدت هیچ ستونی در آسمان ندیدم مگر اینکه روی آن نوشته شده بود :
« لَا إِلَهَ إِلَّا الله مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ أَيَّدْتُهُ بِهِ .
جز خدای یگانه خدایی نیست ؛ محمد رسول خدا و علی امیرالمؤمنین است که پیغمبر را به واسطه ی او یاری و کمک نمودم . »
📚منبع :
محاسن برقی ، ج ۲ ، ص ۳۳۲
بحارالأنوار ، ج ۳۹ ، ص ۱۶۶
👇💎 #وسوسه 🔥😈
🌸امیرالمؤمنین (ع):
🔥 #شیطان بر بنده گُماشته شده است و #گناه را در نظرش تزئین کند، تا مرتكب آن شود، و او را به #توبه كردن (در آینده) اميدوار مى سازد تا آن را به تأخير اندازد.
📗 نهج البلاغة : الخطبة 64 🍃
💎____
🌸 پیامبر خدا (ص):
💓 من [فقط] براى دعوت و رساندن [پيام خدا] برانگيخته شده ام و در كار هدايت (شدنِ مردم)، هيچ اختيارى ندارم و #ابلیس نيز براى آراستن [گناهان در نظر مردم] آفريده شد و در كار گمراه كردن هيچ اختيارى ندارد.
📗 كنز العمّال : 546 🍃
🔴 یعنی اگه خودِ فرد نخواد هدایت بشه، کاری از دست پیامبر خدا هم برنمیاد، چون تصمیم گیرنده، خود فرد هست.
🔴 و اگر شیطان با تمامِ سپاهش بخواد فردی رو به گناه و گمراهی بندازه، اما اون فرد اراده به عدم انجام گناه کنه، شیطان موفق به گمراهی فرد نمیشه!
چون تصمیم گیری اصلی با خود فَرده. شیطان فقط با تزئین کردن و جذاب جلوه دادنِ گناه، افراد رو #وسوسه میکنه. 🔥
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
#قصه_ششم
💎 #ابلیس
3⃣ #قسمت_سوم
🔸 #حارث که در آتش کینه میسوخت اینچنین ادامه داد:میخواهم بر آدميان مسلط گردم، میخواهم که مانند خون در رگهايشان جاری شوم و وسوسه کنم، دارای فرزند شوم،در ازای ھر انسان دو فرزند میخواهم،میخواهم که از چشم آدميان پنهان باشم،میخواهم بتوانم بر بنی آدم در صورتهای مختلف ظهور یابم.
🔹خداوند فرمود علاوه بر آن سينه آنان را نيز جايگاه تو قرار میدھم.۱
🔸اینگونه بود که حارث راضی شد و گفت:خواهی دید که همه را گمراه میکنم ﻣﮕﺮ آنان ﻛﻪ ﺧﺎﻟﺺ ﺷﺪﮔﺎﻥِ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻧﻮﻉ ﺁﻟﻮﺩﮔﻲ ﻇﺎﻫﺮﻱ ﻭ ﺑﺎﻃﻨﻲ ﺍﻧﺪ.
🔹خداوند پاسخ داد:ﻗﻄﻌﺎً ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﻢ ﺗﺴﻠّﻄﻲ ﻧﻴﺴﺖ،ﻣﮕﺮ ﺑﺮ ﮔﻤﺮﺍﻫﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﻣﻰﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﻣﺴﻠﻤﺎً ﺩﻭﺯﺥ ، ﻭﻋﺪﻩ گاﻩ ﻫﻤﮕﻲ ﺁﻧﺎﻥ ﺍﺳﺖ.۲
🔹سپس خداوند به او فرمود:از این جایگاه بیرون شو، چراکه اینجا منزل فروتنان و بندگان است.۳
🖋آری، اینگونه بود که حارث، #ابلیس نامیده شد و رانده شد از بارگاه رحمت الهی. او عرش خدا را ترک کرد در حالی که میدانست آدم(ع)، مقدمه ی خلافت خلفای حقیقی خدا در عالم است.اینک باید هرچه در چنته دارد رو کند، تا زمین به وارثان حقیقی خود نرسد.
✍
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
#قصه_ششم
💎 #ابلیس
1⃣ #قسمت_اول
✍پس از دستور خدا همه ی عرشیان در برابر آدم به خاک افتادند الا یک نفر.1
🔸#حارث، سردار فاتح جنگ با جنیان کافر، امام و مقتدای جنیان مومن، مرد نمازهای چهار هزار ساله، عالم و عابد و زاهد ترین فرد در میان عرشیان. هم او که هیچ کس را جز خود لایق ولایت و جانشینی خدا بر زمین نمیدانست. کسی که خود را یگانه وارث زمین میپنداشت. حالا با دلی مالامال از نفرت و حسد، با حیرت به صحنه ی سجده ی عرشیان بر آدم(ع) خیره شده بود و همه ی آرزوهای خود را بر باد میدید.
🔹خداوند او را مخاطب قرار داد و فرمود: چرا سجده ننمودی پس از آنکه به تو دستور سجده دادم؟!
🔸حارث گفت: الهی! مرا از آتش خلق نمودی و او را از خاک و ﻣﻦ ﺁﻥ ﻧﻴﺴﺘﻢ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﺑﺸﺮﻱ ﻛﻪ اﺯ ﮔﻠﻲ ﺧﺸﻚ ﻭ ﺑﺮﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺯ ﻟﺠﻨﻲ ﻣﺘﻌﻔّﻦ ﻭ ﺗﻴﺮﻩ ﺭﻧﮓ ﺁﻓﺮﻳﺪﻱ ، ﺳﺠﺪﻩ ﻛﻨﻢ!2
اما اگر مرا از سجده بر اين موجود خاکی معاف کنی، تو را چنان عبادتی کنم که تا به حال ھيچ کس آنگونه تو را عبادت نکرده باشد.
🖋این آخرین تلاش مذبوحانه حارث بود تا شاید بتواند جایگاه برترین مخلوق را بدست آورد.
ادامه دارد...
✍
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
📚 زنی از اجنّه
علی بن حسان می گوید :
زنی از جنیّان نزد رسول خدا
صلی الله علیه و آله اسلام آورد .
این زن هفته ای یکبار به محضر پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله می آمد . اما یکبار بعد از چهل روز خدمت ایشان رسید .
رسول خدا به او فرمودند :
ای زن جنی ! چه چیز باعث دیر آمدنت شد ؟!
عرض کرد : یا رسول الله ! برای کاری به دریای بسیار عظیمی رفتم . در ساحل آن دریا ، صخره ی سبزی دیدم که مردی روی آن نشسته بود و دست به آسمان بلند کرده بود و میگفت :
« ... اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ إِلَّا مَا غَفَرْتَ لِي ...
خداوندا ! من تو را به حق محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین _ علیهمالسلام _ قسم می دهم که مرا بیامرزی ؟
به او گفتم : تو کیستی ؟
گفت : #ابلیس هستم .
گفتم : این ها را از کجا می شناسی ؟
گفت : من پروردگارم را در روی زمین فلان مقدار عبادت کردم و در آسمان فلان مقدار سال عبادت کردم . و در این مدت هیچ ستونی در آسمان ندیدم مگر اینکه روی آن نوشته شده بود :
« لَا إِلَهَ إِلَّا الله مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ أَيَّدْتُهُ بِهِ .
جز خدای یگانه خدایی نیست ؛ محمد رسول خدا و علی امیرالمؤمنین است که پیغمبر را به واسطه ی او یاری و کمک نمودم . »
📚منبع :
محاسن برقی ، ج 2 ، ص 332
بحارالأنوار ، ج 39 ، ص 166
➥ | شیخ احمد ڪـافی
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi