eitaa logo
حکمت
144 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
2.3هزار ویدیو
11 فایل
حکمت های قرآنی و حکایات و احادیث حکمت آمیز ائمه اطهار (علیهم السلام) و اطلاعات مفید روز
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿🍀🌿 🔸️فصل هشتم : صفحه چهاردهم : نماز ناتمام 💥خاطرات_رزمندۀ_جانباز، حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام) .................... عرصۀ برزول بر من تنگ شده بود و شاید جبهه کمی حال‌وهوایم را عوض می‌کرد. بدون اینکه اعزامی ‌در کار باشد، خودم بلیت گرفتم و به اندیمشک رفتم. از آنجا با ماشین، خودم را به دزفول رساندم و به اردوگاه شهید مدنی رفتم. 🔸️اردوگاه خالی بود و تک‌وتوک از نیروهای کادر آنجا بودند. نزد آقای دشتی، مسئول پرسنلی واحد اطلاعات رفتم. تا مرا دید گفت: «اینجا چه‌کار می‌کنی؟» گفتم: «برای ادامۀ کارم در واحد اطلاعات اومدم.» گفت: «هیچ‌کس اینجا نیست. همه برگشتن. شما هم به صلاح نیست با این وضع دستت و گرمای هوا اینجا باشی. برگۀ ترخیصت رو می‌دم برگرد.» 🔸️به توفیق اجباری، یادی از درس‌وبحث کردم و بااینکه درس‌ها تعطیل بود به قم رفتم. در مدرسۀ مهدی موعود جای هم‌حجره‌ای‌های شهیدم، شهید امین میربک، شهید طیب خرم‌آبادی و شهید علی‌پناه شیراوند خالی بود و از دوستان، افراد اندکی حاضر بودند. کفراشی هم‌مباحثه‌ای و خدری‌ هم‌حجره‌ای من بود. روزها درس می‌خواندیم و شب‌ها درحالی‌که تفریحی غیر از حرف زدن نداشتیم، ساعات فراغت را به گعده می‌گذراندیم. فرصت خوبی برای بحث و تبادل نظر بود و جالب اینکه حرف‌های حجره هم مانند خانه به ازدواج ختم می‌شد. 🔸️انگار همه‌چیز دست به دست هم داده بود تا این دغدغه در من تقویت شود. کفراشی می‌گفت: «این‌قدر سخت نیست که شما دارید سخت می‌گیرید. کجا گفته برای ازدواج باید پول‌دار و میلیونر بود؟ حرف قرآن اینه که اگر فقیر باشن خدا از فضلش اون‌ها رو بی‌نیاز می‌کنه؛ یعنی می‌شه فقیر بود و ازدواج کرد.» 🔸️خدری جواب می‌داد: «مگه می‌شه بدون اولیات و لوازم منزل ازدواج کرد؟ مثل اینکه قیمت‌ها دستت نیست. برای همین جهیزیه با یه مراسم آبرومند عروسی و پولِ پیش خونه نزدیک صدهزار تومن نیازه. بعد، شهریۀ ما چقدره؟ اگر ازدواج کنیم 1400 تومن. در و تخته باهم جور نیست، اخوی!» 🔸️کفراشی به‌عنوان موافق و خدری به‌عنوان مخالف، مفصل صحبت می‌کردند و من هم به‌عنوان کسی که مردد است، این بین به حرف‌هایشان گوش می‌دادم. واقعاً مانده بودم کدام درست می‌گوید. اگر به پول باشد که به این زودی‌ها نمی‌توانم ازدواج کنم و اگر به خدا باشد همین الان هم دیر است. 🔸️آخرسر کفراشی گفت: «من به شما نشون می‌دم. همین روزها می‌رم نهاوند و زن می‌گیرم تا شما متوجه بشید با دست خالی هم می‌شه ازدواج کرد.» کفراشی به نهاوند رفت و بعد از یک هفته، ده روز، برگشت. گفتیم: «چه خبر؟ چرا این‌قدر زود اومدی؟» گفت: «کارم تمام شد. عقد و عروسی را انجام دادم و حالا اومدم دنبال یه خونۀ مناسب توی قم بگردم.» دهانمان از تحیر باز مانده بود. گفتیم: «شوخی می‌کنی؟» گفت: «شوخی‌م کجا بود؟ من که به شما گفتم اگه آسون بگیری، آسونه.» 🔸️با دیدن او از لحاظ اعتقادی نیرو گرفتم و شک و تردیدهایم برطرف شد. وقتی دیدم کفراشی با دست خالی به همین سادگی ازدواج می‌کند، گفتم چرا من نتوانم؟ همان شب در حرم حضرت معصومه(س) بحث داشتم. بعد از مباحثه، صاف‌وساده رفتم جلوی ضریح نشستم و به‌قول خودمان، لری با حضرت صحبت کردم. گفتم: «بی‌بی‌جان، تو که ما رو می‌شناسی. یتیمی کشیدم. از خانواده‌ای فقیرم و الان که در محضر شما هستم پول خریدن حتی یک حلقه رو ندارم. دستم خالیِ خالیه، اما به کرم شما امید دارم. اگر ازدواج سنت رسول خداست و اگر شما اهل‌بیت با این سنت حسنه خوشحال می‌شید که قطعاً می‌دونم می‌شید، دست من‌و بگیرید و شیطان رو در به‌دست آوردن نیمی ‌از دینم نا‌امید کنید.» 🔸️آن‌قدر در حال رازونیاز بودم که نمی‌دانستم صدایم بالا رفته و دارم بلندبلند حرف می‌زنم. زائری روی شانه‌ام زد و گفت: «آقا، یواش‌تر، ملت دارن می‌شنون.» صدایم را پایین آوردم و گفتم: «من نمی‌دونم چه کسی به صلاح و مصلحتم هست. دختر حاج‌اسکندر باشه یا دیگری، مهم اینه که با شرایط من کنار بیاد. من می‌خوام برم جبهه و زندگی سادۀ طلبگی داشته باشم. هرچی صلاح می‌دونید برام مهیا کنید.» 🔸️پس از ساعتی دعا و توسل، به مدرسه برگشتم. هنوز چند دقیقه‌ای نگذشته بود که صدا زدند: «شیراوند، بیا تلفن کارت داره.» ادامه دارد....... ⚘بیاد_شهدا ⚘دفاع_مقدس 💔جنگ_تحمیلی @mahale114 💐⚘💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿🍀🌿 💥عَنِ الإمامِ أبى جَعْفَرٍ عليه السلام قالَ: ...🔸️فَإنَّما كانَ شيعَةُ عَلىٍّ عليه السلام يُعْرَفُونَ بِالْوَرَعِ وَالاِْجْتِهادِ 🔸️ وَ الْمُحافِظَةِ، 🔸️وَ مُجانِبَةِ الضَغايِنِ، 🔸️وَالْمَحَبَّةِ لِأوْلِياءِاللّه ِ. 💥امام باقر عليه السلام فرمود: 🔸️ به يقين، شيعه على، به ورع و سخت كوشى 🔸️و سرّ نگهدارى (مراقبه نفس و اعضا وجوارح) 🔸️و دور بودن از كينه ها 🔸️و محبت به دوستان خدا، شناخته مى شود. ----------------------- ۱- بحارالانوار 66: 493. ⚘💐⚘
🌿🍀🌿 💥فضیلت لیله الرغائب: مرحوم سید بن طاووس ره در اقبال مینوسد پیامبر اکرم (ص) در فضیلت ماه رجب فرمودند : از اولین شب جمعه ماه رجب غافل نشوید که فرشتگان آن را به عنوان لیله الرغائب نامگذاری کردند 🔸️فضیلت و اعمال لیله الرغائب اولین پنجشنبه ماه رجب  در این شب فرشتگان از آسمان به زمین خاکی سرازیر می شوند و در کنار کعبه و اطراف گردهم می آیند 💥 خدا به ملایک میفرماید از من چیزی بخواهید هرآنچه که بخواهید درخواست کنند ای پرودگارما حاجتمان أین است که روزه گیرندگان ماه رجب را ببخشای ندا میاید این خواسته شما عملی کردم 🔸️اعمال لیله الرغائب و ذکر و نماز اولین شب جمعه ماه رجب  رسول خدا (ص) اعمالی را برای آن شب به این کیفیت بیان فرموده اند: « روز پنج شنبه اول ماه رجب را در صورت امکان روزه می گیری . چون شب جمعه فرا رسید، میان نماز مغرب و عشاء 12 رکعت نماز می گزاری (هر دو رکعت به یک سلام) و در هر رکعت از آن، یک مرتبه سوره «حمد» و سه مرتبه «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ» و 12 مرتبه «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» را می خوانی. پس از اتمام نماز 70 مرتبه می گویی: أللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد النَّبِیِّ الاُْمِّیِّ وَ عَلی آلِهِ  آنگاه به سجده می روی و 70 بار می گویی: «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَ الرُّوحِ» سپس سر از سجده برمی داری و 70 بار می گویی: «رَبِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ تَجاوَزْ عَمّا تَعْلَمُ، إِنَّکَ أنْتَ العَلِیُّ الاْعْظَمُ» بار دیگر نیز به سجده می روی و 70 مرتبه می گویی :«سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَ الرُّوحِ» آنگاه حاجت خود را می طلبی که ان شاءالله برآورده خواهد شد. 💥 رسول خدا(ص) در فضیلت این اعمال فرمود: «کسی که چنین نمازی را بخواند، خداوند همه گناهانش را بیامرزد... و در قیامت درباره هفتصد تن از خاندانش شفاعت می کند، و چون شب اوّل قبر فرا رسد، خداوند پاداش این نماز را به نیکوترین چهره، با رویی گشاده و درخشان و زبانی فصیح و گویا، به سوی قبر او می فرستد، آن چهره نیکو به وی گوید: «ای حبیب من! بر تو بشارت باد! که از هر شدّت و سختی نجات یافتی» او از آن چهره نورانی می پرسد: 🔸️«تو کیستی؟ من تاکنون چهره ای از تو زیباتر ندیده ام و بویی از بویت خوشتر به مشامم نرسیده؟!»  آن چهره نیکو پاسخ دهد: «ای حبیب من! من پاداش آن نمازی هستم که تو در فلان شهر، فلان ماه و در فلان سال به جا آورده ای؛ من امشب به نزد تو آمدم، تا حقّت را ادا کنم و مونس تنهایی تو باشم و وحشت را از تو مرتفع سازم 🔸️ (و همواره در کنارت بمانم) تا زمانی که همگی در روز رستاخیز برخیزند و در عرصه قیامت بر سرت سایه بیفکنم.هرگز از هیچ خیری از جانب مولایت محروم نشوی 🔸️معنای لیله الرغائب لیله به معنای شب است و کلمهٔ «رغائب» جمع «رغیبه» به معنای چیزی است که مورد رغبت و میل و نیز به معنای عطا و بخشش فراوان است. 🔸️بنابراین «لیلةالرغائب» هم می تواند به معنای شبی باشد که میل و توجه به آن بسیار است و هم می تواند به معنای شبی باشد که در آن عطا و بخشش خدا بسیار است. با توجه به روایاتی که در فضیلت این شب وجود دارد هر دو معنا درست است۱ ------------------- 💥۱-بیان از محقق ‌گرامی جناب آقا سیدکمال‌الدین عمادی ⚘💐⚘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 «به اندازه نیازت بردار...» 💥بیان از مرحوم آیةالله مصباح یزدی 🆔 @balagh_ir 💐⚘💐
💥بصیرتی از تاریخ انقلاب 🔸️اتحادیه اروپا: ✅ اگر به نسخه پذیرش بی‌قید CFT عمل کرده بودیم، امروز درگیر پرونده پیچیده بین‌المللی می‌شدیم. 🔹 پارلمان اروپا پنجشنبه هفته گذشته مصوبه‌ای را مبنی‌بر قرار گرفتن نام سپاه پاسداران در فهرست سازمان‌های تروریستی به تصویب رساند اما تروریستی اعلام شدن سپاه در واقع زنگ خطر CFT را دوباره به صدا درآورد. 🔸 کنوانسیون بین‌المللی مقابله با تامین مالی تروریسم که مخفف آن می‌شود CFT، قراردادی بین‌المللی است که ایران برای اینکه از لیست سیاه FATF (کارگروه اقدام مالی) خارج شود، باید در آن عضو شود. برخی معتقدند پس از توافق هسته‌ای و دوری چندین‌ساله بانک‌های کشور از سیستم بین‌المللی، برای بازگشت به این عرصه رعایت استاندارد‌های مدنظر FATF از جمله پیوستن به CFT جزء اصول اولیه است؛ اما برخی از افراد و جناح‌های سیاسی پیوستن به این سیستم را مطلوب توصیف نمی‌کنند با این توجیه که لایحه۹ CFT ایران را متعهد به مقابله با گروه‌ها و نهادهایی می‌کند که دولت‌های غربی عنوان تروریست روی آن نهاده‌اند. این استدلال زمانی موجه جلوه می‌کند که بدانیم آمریکا سپاه پاسداران یعنی نهاد حافظ امنیت کشورمان را نیز در ذیل گروه‌های تروریستی قرار داده و ترور شهید سلیمانی فرمانده سپاه قدس را نیز با استناد به این حکم ظالمانه توجیه می‌کند. ✅ حال تصور کنید اروپا نیز مصوبه پارلمان اروپا مبنی‌بر تروریستی بودن سپاه که هفته گذشته تصویب شد و صرفا کاربرد توصیه‌ای دارد این هفته در شورای اروپا نیز به تصویب برسد و سپاه از نگاه این قاره نیز تروریست محسوب شود. در آن صورت اگر ایران لایحه CFT را به تصویب رسانده بود یا باید به انبوهی از اتهامات کشورهای مختلف پاسخ می‌داد و مطابق میل آنها با نهاد امنیتی خود برخورد می‌کرد یا اینکه همچون آمریکا با آنها نیز وارد یک دعوای حقوقی بی‌انتها می‌شد. 🔹 حتی اگر این مساله را نادیده بگیریم مدافعان تصویب CFT باید به این سوال پاسخ دهند که آیا به موجب این تصویب مساله حل می‌شد و ایران نیز از لیست سیاه FATF خارج می‌شد یا اینکه ایران بدون هیچ دستاوردی متعهد به اجرای مجموعه‌ای از اقدامات حقوقی می‌شد. پاسخ این سوال را محمدجواد ظریف این‌گونه می‌دهد: «نمی‌توانیم تضمین بدهیم که با پیوستن به لایحه عدم حمایت مالی از تروریسم مشکلات ما حل خواهد شد.» علاوه‌بر پاسخ وزیر خارجه سابق ایران که یکی از مدافعان پیوستن به CFT است تجربه نیز نشان می‌دهد که مانع اصلی برای خروج ایران از لیست FATF بیش از آن که به تصویب کنوانسیون بین‌المللی مقابله با تامین مالی تروریسم مرتبط باشد وابسته به گرفتن امتیازات و تضمین‌های سیاسی از جانب قدرت‌های غربی اثر‌گذار بر FATF است. 🔸 حالا و برخلاف اظهارات ظریف که مدعی بود: «با نپیوستن به این لایحه، آمریکا بهانه مهمی را برای افزایش مشکلات ما پیدا خواهد کرد»، گذر زمان و احتمال تروریستی اعلام شدن سپاه، امروز اثبات می‌کند که شورای نگهبان چگونه 4 سال قبل مانع از افتادن ایران به یک چاله حقوقی گسترده شده است. 💢 مرور تجربه کوبا اثبات می‌کند که اصل اول برای خروج از ذیل لیست سیاه FATF مذاکرات سیاسی با قدرت‌های پشت صحنه برای گرفتن تضمین‌های کافی است در غیر این صورت اتکای صرف به تصویب لوایح پالرمو و CFT چیزی جز دردسر بیشتر برای کشور به همراه ندارد. ✍علی مزروعی ۰۰ آنتی_نفوذ/ https://eitaa.com/antinofooz 🔎🔎🔥🔥
موسیقی (جدید)_(47).mp3
5.17M
💥رهبرمعظم را رو خوب معرفی نکردیم... 🔸️فرمانده ارتش : رهبری از هفت جنگ قطعی مارو عبور داده👌 🔸️پوتین: رهبری هرچه تحلیل و پیش‌بینی می‌کنه همون میشه 👌 @yamahdiadrekni72 💐⚘💐
🌿🍀🌿 🔸️فصل هشتم : صفحه پانزدهم : نماز ناتمام 💥خاطرات_رزمندۀ_جانباز، حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام) .................... مادرم پشت خط بود و برای مسئله‌ای مهم و فوری می‌خواست نظرم را بداند. ترسیدم. گفتم: «خیر باشه؛ مگه چی شده؟» «قطعاً خیره. می‌خوایم برات زن بگیریم.» «این‌دفعه کی‌و پیدا کردید؟» «این‌دفعه آشناست. از خودمونه. حقیقت مطلب من برای تو دختر حاج‌اسکندر رو زیر چشم کرده بودم و می‌خواستم هروقت اومدی بهت بگم، اما الان از کرمانشاه خواستگار پولداری براش اومده و چند دست طلا آورده. حاج‌اسکندر می‌گه اگر شما قصدتون جدیه ما اون‌ها رو رد کنیم.» 🔸️شنیده‌اید کسی از خوشحالی در آسمان سیر کند؟ من بدون بال روی ابرها قدم می‌زدم و خوشحالی‌ام حدوحصر نداشت. دیگر روی پا بند نبودم و دلم مثل سیروسرکه می‌جوشید. از یک طرف شاد بودم که به آنچه می‌خواستم رسیده‌ام و از یک طرف شرم می‌کردم و می‌گفتم: «خب هرطور صلاح می‌دونید. از جانب من مانعی نداره.» 💥حضرت معصومه(س) امان نداد آن شب به صبح برسد و یک‌شبه کار را تمام کرد. همان شب، مادرم انگشتری را به‌عنوان نشان به خانۀ حاج‌اسکندر برد و همسرم را برایم نامزد کرد. جریان انگشتر هم بسیار خاطره‌انگیز است. نه من، بلکه در خانواده پولی برای خرید انگشتر نداشتیم. وقتی جریان خواستگار کرمانشاهی پیش می‌آید و همه‌چیز یک‌شبه می‌بایست تعیین شود، زن‌داداشم سارا خانم، انگشتر خود را به مادرم می‌دهد و می‌گوید: «فعلاً با انگشتر من برید جلو، بعداً هروقت پولی دستتون اومد و انگشتری خریدید، نشان رو جابه‌جا می‌کنیم.» 🔸این انگشتر تا مدت‌ها در دست همسرم بود و جالب اینکه چون برایش خیلی بزرگ بود، با لطایف‌الحیلی چفت‌وبست شده بود تا نیفتد. نامزدی ما پنج روز قبل از عید قربان، بدون حضور من صورت گرفت و به‌فاصلۀ کمتر از دو هفته، در عید غدیر مراسم عقد و عروسی ساده‌ای برگزار شد. در روز اول شهریورماه1365 خواهرم زهرا خانم، عروس را به نهاوند برد تا لباسی خریداری کنند و من هم با همان پیراهن و شلوار شش‌جیب خاکی که داشتم، به خانۀ نعمت در نهاوند رفتم. احمد، حاج‌آقا مغیثی امام‌جمعۀ نهاوند را برای خواندن عقد دعوت کرده بود و شمار مهمانان از بیست نفر فراتر نمی‌رفت. فی‌المجلس همه‌چیز معین شد و حاج‌آقا شروع کرد به خواندن خطبۀ عقد. همۀ نگاه‌ها روی من و همسرم بود و ما از خجالت نمی‌توانستیم سرمان را بالا بیاوریم. چشمم از دیدن حاج‌اسکندر برحذر بود و زبانم برای وکالت دادن به‌سختی باز شد. جملات حاج‌آقا که تمام شد از صدای دست و شادی که خانه را پر کرد، فهمیدم عقد خوانده شده است. این بار نگاه دیگری به همسرم کردم و بیش از پیش پسندیدم 🔸به شیرینی و شربتی پذیرایی شدیم. ناهار را خوردیم و برای مراسم عروسی، به‌سمت خانۀ پدری در برزول راه افتادیم. بااینکه یک گروه زودتر رفته بودند، اما باز ماشین به‌تعداد همه نبود. همان لحظه رفتم بیرون و یک تاکسی نارنجی‌رنگ دیدم. اتفاقاً راننده‌اش را می‌شناختم. کمی احوالپرسی کردم و گفتم: «ما رو می‌بری برزول؟» «چند نفر هستید؟» «من و خانمم و شاید یه نفر دیگه.» با خوشحالی گفت: «اِ؟ مگه عروسی کردی؟» «بله عروسی‌مه.» «معلومه که می‌برم. این هم برای برکت زندگی من.» من و همسرم عقب نشستیم و زن‌داداشم جلو نشست و بدین ترتیب، ساده و بی‌پیرایه عروس‌کشان تا برزول رفتیم. محلۀ ما سه شهید داشت. محمود پسردایی‌ام، کنار آن‌ها خانوادۀ موسیوند با سه شهید و بالاتر، خانوادۀ ترکی داغدار شهادت سلطان‌مراد از خوبان زمانه بودند. به‌حرمت آن‌ها، عروسی‌مان بیشتر شبیه به یک مهمانی شبانه بود. اما همین هم مرا از خجالت آب می‌کرد و بی‌نهایت شرمنده بودم. مخصوصاً برای شهادت پسردایی‌ام محمود که در شرف ازدواج بود، نمی‌توانستم در چهرۀ زن‌دایی‌ام نگاه کنم. فقط می‌خواستم از تاکسی پیاده شوم و بپرم توی خانه. خاله نازنین، همسایۀ روبه‌رویی ما که دید داریم خیلی ساده وارد خانه می‌شویم، گفت: «تو رو خدا وایسید. همین‌جور خشک‌وخالی که نمی‌شه عروس آورد.» سریع رفت اسپندی دود کرد، بقیه را خبر کرد و با سلام و صلوات ما را به خانۀ بخت فرستاد. در خانۀ ما مادر و برادرم احمد زندگی می‌کردند. در کنار آنان یک اتاق نیز برای ما اختصاص داده شد و زندگی ما شروع شد. این اتاق با یک موکت دست‌دوم، فرش اهدایی پدرخانم و مقداری لحاف گوشۀ اتاق، تزئین شده بود. دیگر هیچ وسیله‌ای نداشتیم و منتظر چیزی هم نماندیم. اطرافیان برای روی پا ایستادن ما خیلی زحمت کشیدند. برادرهایم نعمت، احمد و خواهرهایم زری، گوهرتاج، زهرا و زن‌داداش‌هایم طاهره خانم و سارا خانم از هیچ لطفی دریغ نکردند و صبوری هرچه تمام‌تر همسرم و خانواده‌شان سبب شد تا این زندگی ساده آغاز شود. فداکاری‌های آنان حتی پس از گذران جوانی و گذشت سال‌های سال، ادامه دارد........ ⚘بیاد_شهدا ⚘دفاع_مقدس 💔جنگ_تحمیلی @mahale114 💐⚘💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿🍀🌿 💥قال الإمامُ الصّادقُ عليه السلام : للقائمِ غَيبتانِ : 🔸️ إحْداهُما طويلةٌ ، والاُخرى قصيرةٌ ، 🔸️ فالاُولى يَعلَمُ بمكانِهِ فيها خاصّةٌ مِن شيعتِهِ، 🔸️والاُخرى لا يَعلمُ بمكانِهِ فيها (إلّا) خاصّةُ مواليهِ في دِينهِ . 💥 امام صادق عليه السلام فرمود : 💥 قائم را دو غيبت است: يكى طولانى و ديگرى كوتاه. در غيبت نخستين [كه كوتاه است]، جايگاه آن حضرت را شيعيان خاصّ او مى دانند 🔸️و در غيبت دوم [كه طولانى است] از جايگاه او كسى خبر ندارد بجز خواصّ از بستگان هم آيين او. ------------------- ۱- بحار الأنوار : 52 / 155 / 10 . 💐⚘💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 این وعده‌ی تضمین‌شده‌ی خداوند است: قطعا خورشید طلوع خواهد کرد @Farsna 💐⚘💐
💥آیت‌الله بهجت قدس‌سره: نمی‌توانیم اعمال خودمان را از خدا مخفی بکنیم؛ او قادر است، ناظر است، علیم است، حکیم است. تا با او نسازیم، کارمان درست نمی‌شود. حالا چه‌کار بکنیم؟ خودمان از خودمان بترسیم، فضلاً از دیگران... 🔸️بین خودمان و خدایمان در خلَوات، از تضرعات، از انابه و از توبه، و از طلب توبه، طلب توفیق به توبه، دست برنداریم. 📚 به‌سوی محبوب، ص١١١ 💐⚘💐⚘
برای ربط به امام زمان (عج) وسیله لازم است.mp3
2.63M
🔸️ ربط با خدا و ربط با امام زمان (عج) وسیله‌اش چیست؟ وسیله فقط یک نفر است، آن کسی است که همه‌ی دل‌ها به طرف او متوجه است؛ او کیست؟ 💥بیان از آیةالله وحیدخراسانی 🆔 @balagh_ir 💐⚘💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 معنای فرج: 💥 تعالی خانواده با خانواده آسمانی ---------------- 💥بیان از علامه_حسن_زاده_ آملی_رحمه_الله 🆔 @heatalallah 💐⚘💐
🌿🍀🌿 💥رُخ دلدار : 💥آفتاب رُخ دلدار عیان خواهد شد صفحه ارض همه اَمن واَمان خواهد شد 💥آب در جوی جهان باز روان خواهد شد نَفس باد صبا مُشک فَشان خواهد شد عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد چشم نرگس بشقایق نگران خواهد شد 💥می رسد روز خوش ودل شود از غم آزاد می کَند عدل خدا ریشه جور و بیداد 💥این خرابی که تو بینی همه گردد آباد ارغوان جام عقیقی بِسمَن خواهد داد۱ ------------------ 💥اثر: از مرحوم آیت الله ملا محمد جواد صافی ره 💐⚘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿🍀🌿 💥قال الإمامُ الكاظمُ عليه السلام : 🔸️ مَن طَلَبَ هذا الرِّزقَ مِن حِلِّهِ لِيَعودَ بهِ عَلى نفسِهِ وعِيالِهِ كانَ كالمُجاهِدِ في سبيلِ اللّه ِ عزّ وجلّ ، 🔸️ فإن غَلَبَ علَيهِ فَلْيَستَدِنْ عَلَى اللّه ِ وعَلى رسولِهِ صلى الله عليه و آله ما يَقوتُ بهِ عِيالَهُ . 💥 امام كاظم عليه السلام فرمود : 🔸️ هركه براى تأمين خود و خانواده اش در پى كسب اين روزى از راه حلال بر آيد مانند مجاهد در راه خداست . 🔸️ اما اگر نتوانست به دست آورد، به اميد خدا و رسول او به اندازه قوت خانواده اش وام بگيرد . ۱ ---------------- ۱-الكافي : 5/93/3 . 💐⚘💐
🌿🍀🌿 🔸تفاوت جوامع مؤمن و غیرمؤمن در قواعد گشایش در اقتصاد و معیشت 🔸️ اینکه قرآن می‌فرماید: «ٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّكُمۡ ثُمَّ تُوبُوٓاْ إِلَيۡهِ يُرۡسِلِ ٱلسَّمَآءَ عَلَيۡكُم مِّدۡرَارٗا» [یکی از مصادیقش] احیای امر به معروف و نهی از منکر است. این احیاء به ما باران می‌دهد: «يُرۡسِلِ ٱلسَّمَآءَ عَلَيۡكُم مِّدۡرَارٗا». قرآن می‌گوید خدا بارانش را برای شما گرو گذاشته است. بله، آنهایی که اصلاً خدا را قبول ندارند باران برایشان می‌بارد، اما ما وقتی گفتیم «خدایا تو را قبول داریم»، همه چیزهایمان می‌افتد توی گرو! لذا خدا سند می‌گیرد نسبت به ادعای ما. اگر ما ادعایمان را پس بگیریم، او هم باران می‌دهد؛ اما چه دادنی؟ چه فایده ای دارد؟! 🔸️ قرآن می‌فرماید: «فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُكِّرُواْ بِهِۦ فَتَحۡنَا عَلَيۡهِمۡ أَبۡوَٰبَ كُلِّ شَيۡءٍ»: وقتی تذکرات ما را فراموش کردند خدا هم می‌گوید ما همۀ درها را به رویشان باز می‌کنیم: «فَتَحۡنَا عَلَيۡهِمۡ أَبۡوَٰبَ كُلِّ شَيۡءٍ». بعد می‌فرماید: «حَتَّىٰٓ إِذَا فَرِحُواْ بِمَآ أُوتُوٓاْ أَخَذۡنَٰهُم بَغۡتَةٗ». گیر آنها، در فردایشان است. اصل انسانیت آنها ضایع می‌شود و تبدیل به یک موجود دنیایی و غیراخروی می‌شوند. خدا هم مثل جانواران ولشان می‌کنند: «يَأۡكُلُواْ وَ يَتَمَتَّعُواْ وَ يُلۡهِهِمُ ٱلۡأَمَلُ فَسَوۡفَ يَعۡلَمُونَ». اما آن کسانی که خدا به حال خودشان واگذارشان نکرده است، بارانشان را گرو می‌کشد، گرو امر به معروف و نهی از منکر است. گرو زکات است، گرو اصلاح پول است.۱ ------------------- ۱- بیان از مرحوم حضرت آیت الله حائری شیرازی ره @haerishirazi 💐⚘💐
🔸️سرمایه 💥آیت الله سعادت پرور ره: اى عزيزان من! در جوانى عوض آن كه به فكر معيشت پيرى باشيد 🔸️به فكر خود باشيد، ملكات و سرمايه ‏هاى معنوى براى خود تهيه كنيد تا در پيرى از آن استفاده كنيد.۱ --------------- ۱-ازکتاب رسائل عرفانى، ص: 193 @yamahdiadrekni72 🌿🍀🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زیر پوست شهر اصفهان چه خبره؟! آنچه برخی نمی خواهند ببینند. 💔🔥💔🔥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 مراحل امر به معروف و نهی از منکر از زبان شهید آیت الله بهشتی 🇮🇷 قرارگاه اساتید و طلاب انقلابی 🍂 @gharar_a ⚘💐⚘💐
🌿🍀🌿 🔸️فصل هشتم : صفحه شانزدهم : نماز ناتمام 💥خاطرات_رزمندۀ_جانباز، حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام) .................... فراموش‌نشدنی است و چیزی جز تشکر و ستایش را بر زبان نمی‌آورد. در روزهای اول زندگی، روزها پشت‌سرهم مهمان داشتیم و دوستان و آشنایان برای تبریک به خانه‌مان می‌آمدند و شب‌ها به‌طرز رعب‌آوری زلزله می‌آمد و کار ما خواندن نماز آیات بود. 🔸️ از بین مهمان‌ها، مؤمن کردی را به‌یاد دارم که شوهر دخترعمه‌مان بود. او همین‌که مرا دید، گفت: «به‌به! پس تو هم رفتی قاتی مرغ‌ها.» و آن‌قدر با من شوخی کرد که حسابی سر کیف آمدم. حسن‌ ابروزن و ایرج ظفری هم دست‌پر آمدند و برایم پتو‌ی پلنگی آوردند. ایرج برادر حاج‌مهدی، فرمانده‌مان بود. 🔸️ در رفت‌وآمدی که به خانۀ حاج‌مهدی داشتم، با ایرج دوست شدم و چون حدوداً هم‌سن‌وسال بودیم، رابطه‌ای صمیمانه پیدا کردیم. او ماشین پیکانی داشت که هرگاه می‌خواست برای مراسمات شهدا یا عیادت جانبازان برود، مرا خبر می‌کرد. گفتم: «ایرج، پول از کجا آوردی هدیه گرفتی؟» 🔸️با خنده گفت: «با حسن باهم خریدیم.» آن زمان کار ایرج در قرارگاه سری رمضان حسابی گل کرده بود و در شناسایی‌ها یک ماه تمام، به خاک عراق در اربیل، سلیمانیه یا کرکوک می‌رفت و به یک کرد تمام‌عیار تبدیل شده بود. بعد از یک هفته از شروع زندگی مشترک، خبرهایی از منطقه به گوش رسید. 🔸️ فرماندهانی که می‌شناختیم نفربه‌نفر نیروهایشان را خبردار می‌کردند و برای عملیاتی قریب‌الوقوع به جبهه فرامی‌خواندند. رزمنده‌هایی مثل من که عنوان نیروی ذخیره داشتند و فقط برای عملیات‌ها می‌آمدند، برای اعزام، نام‌نویسی کردند. من هم که عذری برای ماندن نداشتم ماجرا را با همسرم در میان گذاشتم. او چون پدرش را دیده بود و ما بچه‌های جبهه و جنگ را خوب می‌شناخت، می‌دانست در خانه دوام نمی‌آورم و خیلی طبیعی برخورد کرد. خواهرهایم به او گفته بودند کمی ناز کن، گریه کن، نذار بره جبهه. اما همسرم صاف، همه‌چیز را گذاشت کف دست من و گفت: «خواهرهات این‌طور می‌گن. چی جواب بدم؟» 🔸️با رفقا قرار گذاشتیم و برای اعزام به نهاوند رفتیم. این بار خواهرم زری‌خانم، پسرش علی را با من به جبهه فرستاد. علی نوجوانی پرشروشور بود و می‌دانستم کنترل او خیلی سخت است. هرچند با شناختی که از روحیۀ خواهرم داشتم، خیالم راحت بود هر اتفاقی برای پسرش بیفتد، مشکلی ندارد و از این جهت نگرانی وجود نداشت. در جریان عملیات والفجر5، وقتی پای علی برای اولین بار می‌خواست به جبهه باز شود، همه انتظار ترحم‌های مادرانه را از خواهرم می‌کشیدند، ولی او آب پاکی را روی دست همه ریخت و ما را خیلی خنداند. 🔸️او به علی گفت: «علی، تو رو در راه خدا به جبهه فرستادم. چیزی هم که در راه خدا دادم دیگه پس نمی‌گیرم. اگه بترسی یا فرار کنی بیای خونه، خودم شهیدت می‌کنم.» علی در برگشت از والفجر5 وقتی حتی یک خراش هم برنداشته بود، از مادرش می‌ترسید و روی به خانه رفتن نداشت. به‌ناچار به خانۀ برادرم نعمت پناهنده شد تا او بیاید و برایش وساطت کند. پایان فصل هشتم ادامه دارد... ⚘بیاد_شهدا ⚘دفاع_مقدس ⚘جنگ_تحمیلی @mahale114 💐⚘💐⚘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿🍀🌿 💥قال الامام الكاظم عليه السلام : 🔸️ سَاَلَ رَجُلٌ رَسولَ اللّه صلي الله عليه و آله: ما حَقُّ الْوالِدِ عَلى وَلَدِهِ؟ 🔸️قالَ: لا يُسَمّيهِ بِاسْمِهِ، وَ لا يَمْشى بَيْنَ يَدَيْهِ، 🔸️وَ لا يَجْلِسُ قَبْلَهُ، وَ لا يَسْتَسِبُّ لَهُ؛ 💥 امام كاظم عليه السلام فرمود: 🔸️مردى از رسول اكرم صلي الله عليه و آله پرسيد: حقّ پدر بر فرزند چيست؟ فرمودند: 🔸️پدر را به نامش صدا نزند-- و جلوتر از او راه نرود 🔸️و قبل از او ننشيند ---و باعث ناسزاگويى ديگران به او نشود.۱ --------------------- ۱-كافى، ج 2، ص 158، ح 5. ⚘💐⚘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 خدا را نباید فراموش کرد، بیانی ازمرحوم آیت الله علامه محمد حسین طباطبایی ره @Farsna 💐⚘💐
🌿🍀🌿 💥 گسترش عدالت: 🔸️ امام سجاد (سلام الله علیه) چه فرمود؟ در این دعای نورانی بیستم [صحیفه سجادیه] که دعای مکارم_الأخلاق است، وجود مبارک حضرت دستور داد که ما از ذات أقدس الهی اموری را بخواهیم: رابطه خود با خودمان را حل کنیم، مشکل داخلیمان را حل کنیم، رابطه خودمان را با مردم حل بکنیم، این دو پیوند را در سایه رابطه اصلی که رابطه عبد_و_مولا است، رابطه مخلوق_و_خالق است حل کنیم؛ اگر آن حل بشود، هم رابطه خودمان با خودمان حل می‌ شود، هم پیوند خودمان با جامعه [حل می‌شود]. 🔸️ اول عرض بکند: «وَ عَبِّدْنِی لَک وَ لَا تُفْسِدْ عِبَادَتِی بِالْعُجْبِ»؛[1] خدایا من را بنده خاص خودت قرار بده، این توفیق توست! مبادا اگر عبادت کردم با عُجب عبادت من را باطل کنی. پس رابطه عبد با مولا، خلق با خالق باید اولاً تحکیم بشود «عَبِّدْنِی لَک وَ لَا تُفْسِدْ عِبَادَتِی بِالْعُجْبِ»، حالا که این رابطه درست شد و من بنده تو شدم، 🔸️ آنگاه «وَ أَجْرِ لِلنَّاسِ عَلَی یدِی الْخَیرَ وَ لَا تَمْحَقْهُ بِالْمَنِّ»، چون دستِ بگیر را خدا دوست ندارد و دست بگیر بدترین دست‌هاست! «الْیدُ الْعُلْیا خَیرٌ مِنَ الْیدِ السُّفْلَی‏».[2] آنگاه اگر کسی این رابطه را تحکیم کرد، به خدا عرض می‌کند: خدایا من هم باید نسبت به مردم کار خیر بکنم، خیر مردم از دست من جاری بشود، نه دیگری کار خیر بکند و من تماشاچی باشم 🔸️«وَ أَجْرِ لِلنَّاسِ عَلَی یدِی الْخَیرَ وَ لَا تَمْحَقْهُ بِالْمَنِّ»، یک آدم تماشاچی در آخرت هم تماشاگر درجات است و به او مقام نمی‌ دهند! عرض کرد خدایا تو که به مردم خیر می‌ رسانی، آن توفیق را بده که من مجرای خیر باشم! 🔸️اگر اهل عمل هستم، کاسب هستم، کشاورزم، دامدار و تاجرم، تولید خوب و توزیع خوب داشته باشم؛ اگر حوزوی و دانشگاهی‌ هستم نوآوری خوب داشته باشم، حرف خوب بزنم، خوب حرف بزنم، خودم عمل بکنم تا گفتار من در جامعه اثر بکند، خیری از من به مردم برسد: 🔸️ «وَ أَجْرِ لِلنَّاسِ عَلَی یدِی الْخَیرَ وَ لَا تَمْحَقْهُ بِالْمَنِّ»، بعد دیگر آن توفیق را هم به من بدهد که این را به هم نزنم این را که من منّت بگذارم که بگویم من آن هستم که این کارها را کردم و از بین ببرم، این کار نشود. 🔸️ پس رابطه ما با خدا در سایه عبادت محکم می‌شود، یک؛ پیوند ما با خلق در ناحیه خیررسانی تحکیم می‌شود، دو؛ اما خودمان با خودمان چه کار بکنیم؟! «وَ هَبْ لِی مَعَالِی الْأَخْلَاقِ وَ اعْصِمْنِی مِنَ الْفَخْرِ»؛ خدایا من نمی‌خواهم اخلاق متوسط داشته باشم، می ‌خواهم اخلاق_عالی داشته باشم؛ نه تنها جهاد اصغر، جهاد اکبر را داشته باشم. 🔸️ اگر به آن درجات عالیه علم و عمل رسیدم، آن توفیق را هم به من بده که من گرفتار فخرفروشی و امثال آن نشوم «وَ هَبْ لِی مَعَالِی الْأَخْلَاقِ وَ اعْصِمْنِی مِنَ الْفَخْرِ» از این افتخارات بیجا که من آن هستم «کذا و کذا», من را نجات بده! پس با این بیان نورانی حضرت اضلاع سه‌ گانه مثلث روشن می‌ شود، 🔸️ بعد اگر که این اضلاع سه ‌گانه را در خود حفظ کرد، سعی می‌کند نسبت به جامعه در همه کارها عدالت را گسترش بدهد.۳ ---------------------------- [1]. الصحیفة السجادیة، دعای20. [2]. الکافی(ط ـ الإسلامیة)، ج4ص18 💥۳-بیان از حضرت آیت_الله_جوادی_آملی 🆔 @a_javadiamoli_doross 💐⚘💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ خاخام‌های یهودی: جموری اسلامی نباید ۴۰ سالگی‌ش رو ببیند 🔸️اگر به ۴۰ برسد قدرتش چندین برابر خواهد شد و یهود را نابود خواهد کرد 🔸️ برژینسکی در جلسه ناتو آتلانتیک شمالی : دنیا وارد یک پیچ تاریخی شده که تابلوهای این پیچ را خمینی و خامنه ای نصب کرده‌اند! 💐⚘💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر مي خواهيد بدانيد چرا کشورهاي غربي به قرآن و پيامبر و رهبر انقلاب اسلامي ايران توهين مي کنند کشيش مسيحي با عصبانيت توضيح مي دهد. تا آخر اين کليپ را ملاحظه بفرماييد🖕 🔎🔎🔥
🌿🍀🌿 🔸️فصل نهم صفحه اول ایثارگران برزول کتاب نماز ناتمام 💥خاطرات_رزمندۀ_جانباز حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام) مصاحبه: مرتضی سمیعی‌نیا؛ کمیل کمالی تدوین: کمیل کمالی 🔸️اروند؛ دری نیم‌سوخته به روضه‌های مدینه کربلای 4 و 5 شهریورماه1365 خودم را به جبهه رساندم. ما جزو اولین گروه‌هایی بودیم که برای عملیات حاضر می‌شدیم. در نگاه اول ملموس بود که حضور پرشور رزمندگان در این اعزام با دفعات قبل متفاوت است. این حضور از شهریور تا دی‌ماه که موعد عملیات کربلای4 بود، رفته‌رفته بیشتر شد و به‌تدریج نیروهای جدید ملحق شدند تا جایی که جبهه پر از نیرو شد. خیل بسیجیانِ به جبهه شتافته، نوید یک پیروزی بزرگ در عملیات را می‌داد و امیدوار بودیم با دلاوری رزمندگان، نابودی بعثی‌ها در همین سال رقم بخورد. 🔸️فقط از برزول ما بیش از دویست رزمنده در گردان‌های مختلف حاضر شده بود و هرجا نگاه می‌کردیم همشهری‌ها و دوست و آشنا را می‌دیدیم. البته طبیعی بود که دشمن بی‌کار ننشیند و خود را برای این رویارویی آماده کند. از مدت‌ها پیش، گردان غواصی به تیپ ما اضافه شده بود و با وجود تمرینات آبی-خاکی، انتظار نبرد در شرایطی همانند والفجر8 می‌رفت. تمرینات خاکی در اردوگاه شهید مدنی و تمرینات آبی در مقری در کنار سد گتوند انجام می‌شد و ما در این فاصلۀ کوتاه، در رفت‌وآمد بودیم. 🔸️از لحظۀ اعزام تا برگشت از عملیات که مجموعاً پنج ماه به طول انجامید، برای من که تازه زندگی را شروع کرده بودم سخت‌ترین ایام و بسی نفس‌گیر بود. دوستان این بار به من لقب حنظلۀ گردان داده بودند و در برابر اعتراض من به این تشبیه می‌گفتند: «چرا نگیم؟ حنظله در راه پیامبر فداکاری کرد و شما در راه پسر پیامبر، ترک خانه و کاشانه گفتید.» دیگر نمی‌گفتند این اسم برای شهداست و بادمجان بم که آفت ندارد. 🔸️از متأهل‌ها هرکس پیش حاج‌میرزا می‌رفت و طلب مرخصی می‌کرد حاج‌میرزا می‌گفت: «برید از حنظلۀ گردان یاد بگیرید. او تازه‌داماده و حرف از مرخصی نمی‌زنه؛ بعد شما این‌طور بهانه می‌گیرید؟» بعضی از آن‌ها پیش من می‌آمدند و به اعتراض می‌گفتند: «چرا اینجا موندی؟ پاشو برو خونه‌ت.» می‌گفتم: «خودتون می‌خواید برید، برید. دیگه چه‌کار به من دارید؟» 🔸️می‌گفتند: «تا تو باشی حاج‌میرزا به ما مرخصی نمی‌ده و مدام تو رو توی سر ما می‌کوبه.» جدای از ضرورت ماندن، واقعاً دلم برای همسرم تنگ شده بود و با نامه نوشتن مدام، این جدایی را طاقت می‌آوردم. بهار زندگی‌مان بیش از آنکه به حرف زدن گذشته باشد، به نامه نوشتن سبز بود. بااین‌حال، به همان نامه‌ها دلخوش بودم و گاهی چندین بار آن‌ها را مرور می‌کردم. در کادر گردان 152 تغییراتی ایجاد نشده بود. فرماندهی گروهان شهید رجایی را هنوز حاج‌حسین کیانی عهده‌دار بود و با دیدن من، مرا به‌عنوان مسئول دستۀ «جهاد» معرفی کرد. از مسئولیت گرفتن ابا داشتم. وقتی فکر می‌کردم با مسئولیت گرفتن در برابر خدا و خانوادۀ معظم شهدا باید جوابگوی خون شهدا باشم، تنم به لرزه می‌افتاد. همۀ این‌ها را به حاج‌حسین گفتم و دیگران را پیشنهاد دادم، اما او گفت: «فقط خودت. و حتماً باید قبول کنی.» در برابر اصرار کسی که از جان برایم عزیزتر بود، بالاخره کوتاه آمدم و فرماندهی دسته را پذیرفتم. نیروهای دوست‌داشتنی در دستۀ جهاد روزی من شد و با حاکم شدن جو دوستی و برادری، این دسته خواستنی‌تر شد. نیمی ‌از دستۀ ما را بچه‌های نهاوند و نیمی ‌دیگر را بچه‌های اسدآباد تشکیل می‌دادند. بااینکه ترکیب ترک و کرد و لر بودن ما آبستن اختلافات بود، ولی با رفاقت و صمیمیتی که بینمان حاکم بود تا حد زیادی این مسائل برطرف شده بود. بچه‌ها در شیطنت و خنده کم نمی‌گذاشتند. بین آن‌ها خواهرزاده‌ام علی، دست همه را از پشت بسته بود. تا نیروهای تازه‌وارد به پادگان می‌آمدند، یکی که سنش بیشتر بود و محاسن بیشتری داشت را به‌عنوان فرمانده جلو می‌انداختند و خودشان دورش را شلوغ می‌کردند تا طبیعی جلوه کند. فرمانده قلابی هم جلسۀ توجیهی برای تازه‌واردها می‌گذاشت و با کلی قانون من‌درآوردی آن‌ها را می‌ترساند. دست‌آخر فرمانده اصلی می‌آمد و می‌دید نیروهای تازه‌وارد یا کفش‌هایشان را درآورده یا با وضع مضحکی نشسته‌اند. من به کار آن‌ها صحه می‌گذاشتم و بعضی جاها خودم سر شوخی و خنده را باز می‌کردم. می‌دانستم برای کار کشیدن از آن‌ها در شرایط سخت این نشاط لازم است و خودم مثل یک رفیق، آن‌ها را همراهی می‌کردم. در دستۀ جهاد، دو طلبه داشتیم. یکی محمدرضا گودرزی و دیگری آیت زرینی. محمدرضا قد کوتاهی داشت و برعکس او، آیت قدبلند بود. خودم عمداً آن‌ها را پشت‌سرهم می‌گذاشتم و از جلو نظام می‌دادم. دست آیت برای اینکه به شانۀ محمدرضا برسد خم می‌شد و تا روبه‌روی شکمش پایین می‌آمد. همه از این صحنه خنده‌شان می‌گرفت. ادامه دارد..... ⚘بیاد_شهدا ⚘دفاع_مقدس 💔جنگ_تحمیلی @mahale114 💐⚘💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا