فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 این وعدهی تضمینشدهی خداوند است: قطعا خورشید طلوع خواهد کرد
@Farsna
💐⚘💐
💥آیتالله بهجت قدسسره:
نمیتوانیم اعمال خودمان را از خدا مخفی بکنیم؛
او قادر است، ناظر است، علیم است، حکیم است.
تا با او نسازیم، کارمان درست نمیشود.
حالا چهکار بکنیم؟
خودمان از خودمان بترسیم، فضلاً از دیگران...
🔸️بین خودمان و خدایمان در خلَوات، از تضرعات، از انابه و از توبه، و از طلب توبه، طلب توفیق به توبه، دست برنداریم.
📚 بهسوی محبوب، ص١١١
💐⚘💐⚘
برای ربط به امام زمان (عج) وسیله لازم است.mp3
2.63M
🔸️ ربط با خدا و ربط با امام زمان (عج) وسیلهاش چیست؟
وسیله فقط یک نفر است، آن کسی است که همهی دلها به طرف او متوجه است؛ او کیست؟
💥بیان از آیةالله وحیدخراسانی
🆔 @balagh_ir
💐⚘💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 معنای فرج:
💥 تعالی خانواده با خانواده آسمانی
----------------
💥بیان از علامه_حسن_زاده_ آملی_رحمه_الله
🆔 @heatalallah
💐⚘💐
🌿🍀🌿
💥رُخ دلدار :
💥آفتاب رُخ دلدار عیان خواهد شد
صفحه ارض همه اَمن واَمان خواهد شد
💥آب در جوی جهان باز روان خواهد شد
نَفس باد صبا مُشک فَشان خواهد شد
عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد
چشم نرگس بشقایق نگران خواهد شد
💥می رسد روز خوش ودل شود از غم آزاد
می کَند عدل خدا ریشه جور و بیداد
💥این خرابی که تو بینی همه گردد آباد
ارغوان جام عقیقی بِسمَن خواهد داد۱
------------------
💥اثر: از مرحوم آیت الله
ملا محمد جواد صافی ره
💐⚘
🌿🍀🌿
💥قال الإمامُ الكاظمُ عليه السلام :
🔸️ مَن طَلَبَ هذا الرِّزقَ مِن حِلِّهِ لِيَعودَ
بهِ عَلى نفسِهِ وعِيالِهِ كانَ كالمُجاهِدِ في
سبيلِ اللّه ِ عزّ وجلّ ،
🔸️ فإن غَلَبَ علَيهِ فَلْيَستَدِنْ عَلَى اللّه ِ
وعَلى رسولِهِ صلى الله عليه و آله
ما يَقوتُ بهِ عِيالَهُ .
💥 امام كاظم عليه السلام فرمود :
🔸️ هركه براى تأمين خود و خانواده اش
در پى كسب اين روزى از راه حلال بر
آيد مانند مجاهد در راه خداست .
🔸️ اما اگر نتوانست به دست آورد، به
اميد خدا و رسول او به اندازه قوت
خانواده اش وام بگيرد . ۱
----------------
۱-الكافي : 5/93/3 .
💐⚘💐
🌿🍀🌿
🔸تفاوت جوامع مؤمن و غیرمؤمن در قواعد گشایش در اقتصاد و معیشت
🔸️ اینکه قرآن میفرماید:
«ٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّكُمۡ ثُمَّ تُوبُوٓاْ إِلَيۡهِ يُرۡسِلِ ٱلسَّمَآءَ عَلَيۡكُم مِّدۡرَارٗا»
[یکی از مصادیقش] احیای امر به معروف و نهی از منکر است.
این احیاء به ما باران میدهد:
«يُرۡسِلِ ٱلسَّمَآءَ عَلَيۡكُم مِّدۡرَارٗا».
قرآن میگوید خدا بارانش را برای شما گرو گذاشته است.
بله، آنهایی که اصلاً خدا را قبول ندارند باران برایشان میبارد، اما ما وقتی گفتیم
«خدایا تو را قبول داریم»، همه چیزهایمان میافتد توی گرو! لذا خدا سند میگیرد نسبت به ادعای ما. اگر ما ادعایمان را پس بگیریم،
او هم باران میدهد؛ اما چه دادنی؟
چه فایده ای دارد؟!
🔸️ قرآن میفرماید:
«فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُكِّرُواْ بِهِۦ فَتَحۡنَا عَلَيۡهِمۡ أَبۡوَٰبَ كُلِّ شَيۡءٍ»:
وقتی تذکرات ما را فراموش کردند
خدا هم میگوید ما همۀ درها را به رویشان باز میکنیم:
«فَتَحۡنَا عَلَيۡهِمۡ أَبۡوَٰبَ كُلِّ شَيۡءٍ».
بعد میفرماید:
«حَتَّىٰٓ إِذَا فَرِحُواْ بِمَآ أُوتُوٓاْ أَخَذۡنَٰهُم بَغۡتَةٗ». گیر آنها، در فردایشان است.
اصل انسانیت آنها ضایع میشود و تبدیل به یک موجود دنیایی و غیراخروی میشوند.
خدا هم مثل جانواران ولشان میکنند: «يَأۡكُلُواْ وَ يَتَمَتَّعُواْ وَ يُلۡهِهِمُ ٱلۡأَمَلُ فَسَوۡفَ يَعۡلَمُونَ».
اما آن کسانی که خدا به حال خودشان واگذارشان نکرده است،
بارانشان را گرو میکشد، گرو امر به معروف و نهی از منکر است.
گرو زکات است، گرو اصلاح پول است.۱
-------------------
۱- بیان از مرحوم حضرت آیت الله
حائری شیرازی ره
@haerishirazi
💐⚘💐
🔸️سرمایه
💥آیت الله سعادت پرور ره: اى عزيزان من! در جوانى عوض آن كه به فكر معيشت پيرى باشيد
🔸️به فكر خود باشيد، ملكات
و سرمايه هاى معنوى براى خود تهيه كنيد
تا در پيرى از آن استفاده كنيد.۱
---------------
۱-ازکتاب رسائل عرفانى، ص: 193
@yamahdiadrekni72
🌿🍀🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زیر پوست شهر اصفهان چه خبره؟!
آنچه برخی نمی خواهند ببینند.
#جهاد_تبیین
💔🔥💔🔥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 مراحل امر به معروف و نهی از منکر از زبان شهید آیت الله بهشتی
🇮🇷 قرارگاه اساتید و طلاب انقلابی
🍂 @gharar_a
⚘💐⚘💐
🌿🍀🌿
🔸️فصل هشتم : صفحه شانزدهم :
نماز ناتمام
💥خاطرات_رزمندۀ_جانباز،
حجتالاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
....................
فراموشنشدنی است و چیزی جز تشکر و ستایش را بر زبان نمیآورد.
در روزهای اول زندگی، روزها پشتسرهم مهمان داشتیم و دوستان و آشنایان برای تبریک به خانهمان میآمدند و شبها بهطرز رعبآوری زلزله میآمد و کار ما خواندن نماز آیات بود.
🔸️ از بین مهمانها، مؤمن کردی را بهیاد دارم که شوهر دخترعمهمان بود. او همینکه مرا دید، گفت: «بهبه! پس تو هم رفتی قاتی مرغها.»
و آنقدر با من شوخی کرد که حسابی سر کیف آمدم.
حسن ابروزن و ایرج ظفری هم دستپر آمدند و برایم پتوی پلنگی آوردند.
ایرج برادر حاجمهدی، فرماندهمان بود.
🔸️ در رفتوآمدی که به خانۀ حاجمهدی داشتم، با ایرج دوست شدم و چون حدوداً همسنوسال بودیم، رابطهای صمیمانه پیدا کردیم.
او ماشین پیکانی داشت که هرگاه میخواست برای مراسمات شهدا یا عیادت جانبازان برود، مرا خبر میکرد. گفتم: «ایرج، پول از کجا آوردی هدیه گرفتی؟»
🔸️با خنده گفت: «با حسن باهم خریدیم.»
آن زمان کار ایرج در قرارگاه سری رمضان حسابی گل کرده بود و در شناساییها یک ماه تمام، به خاک عراق در اربیل، سلیمانیه یا کرکوک میرفت و به یک کرد تمامعیار تبدیل شده بود.
بعد از یک هفته از شروع زندگی مشترک، خبرهایی از منطقه به گوش رسید.
🔸️ فرماندهانی که میشناختیم نفربهنفر نیروهایشان را خبردار میکردند و برای عملیاتی قریبالوقوع به جبهه فرامیخواندند.
رزمندههایی مثل من که عنوان نیروی ذخیره داشتند و فقط برای عملیاتها میآمدند، برای اعزام، نامنویسی کردند. من هم که عذری برای ماندن نداشتم ماجرا را با همسرم در میان گذاشتم. او چون پدرش را دیده بود و ما بچههای جبهه و جنگ را خوب میشناخت، میدانست در خانه دوام نمیآورم و خیلی طبیعی برخورد کرد.
خواهرهایم به او گفته بودند کمی ناز کن، گریه کن، نذار بره جبهه.
اما همسرم صاف، همهچیز را گذاشت کف دست من و گفت: «خواهرهات اینطور میگن. چی جواب بدم؟»
🔸️با رفقا قرار گذاشتیم و برای اعزام به نهاوند رفتیم.
این بار خواهرم زریخانم، پسرش علی را با من به جبهه فرستاد.
علی نوجوانی پرشروشور بود و میدانستم کنترل او خیلی سخت است. هرچند با شناختی که از روحیۀ خواهرم داشتم، خیالم راحت بود هر اتفاقی برای پسرش بیفتد، مشکلی ندارد و از این جهت نگرانی وجود نداشت.
در جریان عملیات والفجر5، وقتی پای علی برای اولین بار میخواست به جبهه باز شود، همه انتظار ترحمهای مادرانه را از خواهرم میکشیدند، ولی او آب پاکی را روی دست همه ریخت و ما را خیلی خنداند.
🔸️او به علی گفت: «علی، تو رو در راه خدا به جبهه فرستادم.
چیزی هم که در راه خدا دادم دیگه پس نمیگیرم.
اگه بترسی یا فرار کنی بیای خونه، خودم شهیدت میکنم.»
علی در برگشت از والفجر5 وقتی حتی یک خراش هم برنداشته بود، از مادرش میترسید و روی به خانه رفتن نداشت. بهناچار به خانۀ برادرم نعمت پناهنده شد تا او بیاید و برایش وساطت کند.
پایان فصل هشتم
ادامه دارد...
⚘بیاد_شهدا
⚘دفاع_مقدس
⚘جنگ_تحمیلی
@mahale114
💐⚘💐⚘
🌿🍀🌿
💥قال الامام الكاظم عليه السلام :
🔸️ سَاَلَ رَجُلٌ رَسولَ اللّه صلي الله عليه و آله:
ما حَقُّ الْوالِدِ عَلى وَلَدِهِ؟
🔸️قالَ: لا يُسَمّيهِ بِاسْمِهِ، وَ لا يَمْشى
بَيْنَ يَدَيْهِ،
🔸️وَ لا يَجْلِسُ قَبْلَهُ، وَ لا يَسْتَسِبُّ لَهُ؛
💥 امام كاظم عليه السلام فرمود:
🔸️مردى از رسول اكرم صلي الله عليه و آله پرسيد:
حقّ پدر بر فرزند چيست؟ فرمودند:
🔸️پدر را به نامش صدا نزند-- و جلوتر از او راه نرود
🔸️و قبل از او ننشيند ---و باعث ناسزاگويى ديگران به او نشود.۱
---------------------
۱-كافى، ج 2، ص 158، ح 5.
⚘💐⚘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 خدا را نباید فراموش کرد،
بیانی ازمرحوم آیت الله علامه
محمد حسین طباطبایی ره
@Farsna
💐⚘💐
🌿🍀🌿
💥 گسترش عدالت:
🔸️ امام سجاد (سلام الله علیه)
چه فرمود؟
در این دعای نورانی بیستم [صحیفه سجادیه]
که دعای مکارم_الأخلاق است، وجود مبارک حضرت دستور داد که ما از ذات أقدس الهی اموری را بخواهیم:
رابطه خود با خودمان را حل کنیم، مشکل داخلیمان را حل کنیم، رابطه خودمان را با مردم حل بکنیم،
این دو پیوند را در سایه رابطه اصلی
که رابطه عبد_و_مولا است، رابطه مخلوق_و_خالق است حل کنیم؛
اگر آن حل بشود، هم رابطه خودمان
با خودمان حل می شود، هم پیوند خودمان با جامعه [حل میشود].
🔸️ اول عرض بکند:
«وَ عَبِّدْنِی لَک وَ لَا تُفْسِدْ عِبَادَتِی بِالْعُجْبِ»؛[1]
خدایا من را بنده خاص خودت قرار
بده، این توفیق توست! مبادا اگر عبادت کردم با عُجب عبادت من را باطل کنی.
پس رابطه عبد با مولا، خلق با خالق
باید اولاً تحکیم بشود
«عَبِّدْنِی لَک وَ لَا تُفْسِدْ عِبَادَتِی بِالْعُجْبِ»، حالا که این رابطه درست شد و من بنده تو شدم،
🔸️ آنگاه «وَ أَجْرِ لِلنَّاسِ عَلَی یدِی الْخَیرَ وَ لَا تَمْحَقْهُ بِالْمَنِّ»،
چون دستِ بگیر را خدا دوست ندارد و دست بگیر بدترین دستهاست!
«الْیدُ الْعُلْیا خَیرٌ مِنَ الْیدِ السُّفْلَی».[2] آنگاه اگر کسی این رابطه را تحکیم کرد، به خدا عرض میکند:
خدایا من هم باید نسبت به مردم کار خیر بکنم،
خیر مردم از دست من جاری بشود، نه دیگری کار خیر بکند و من تماشاچی باشم
🔸️«وَ أَجْرِ لِلنَّاسِ عَلَی یدِی الْخَیرَ وَ لَا تَمْحَقْهُ بِالْمَنِّ»،
یک آدم تماشاچی در آخرت هم تماشاگر درجات است و به او مقام نمی دهند!
عرض کرد خدایا تو که به مردم خیر می رسانی، آن توفیق را بده که من مجرای خیر باشم!
🔸️اگر اهل عمل هستم، کاسب هستم، کشاورزم، دامدار و تاجرم، تولید خوب و توزیع خوب داشته باشم؛
اگر حوزوی و دانشگاهی هستم نوآوری خوب داشته باشم، حرف خوب بزنم، خوب حرف بزنم، خودم عمل بکنم تا گفتار من در جامعه اثر بکند،
خیری از من به مردم برسد:
🔸️ «وَ أَجْرِ لِلنَّاسِ عَلَی یدِی الْخَیرَ وَ لَا تَمْحَقْهُ بِالْمَنِّ»،
بعد دیگر آن توفیق را هم به من بدهد
که این را به هم نزنم این را که من منّت بگذارم که بگویم من آن هستم که این کارها را کردم و از بین ببرم، این کار نشود.
🔸️ پس رابطه ما با خدا در سایه عبادت محکم میشود، یک؛
پیوند ما با خلق در ناحیه خیررسانی تحکیم میشود، دو؛
اما خودمان با خودمان چه کار بکنیم؟! «وَ هَبْ لِی مَعَالِی الْأَخْلَاقِ وَ اعْصِمْنِی مِنَ الْفَخْرِ»؛
خدایا من نمیخواهم اخلاق متوسط داشته باشم، می خواهم اخلاق_عالی داشته باشم؛ نه تنها جهاد اصغر، جهاد اکبر را داشته باشم.
🔸️ اگر به آن درجات عالیه علم و عمل رسیدم، آن توفیق را هم به من بده که من گرفتار فخرفروشی و امثال آن نشوم «وَ هَبْ لِی مَعَالِی الْأَخْلَاقِ وَ اعْصِمْنِی مِنَ الْفَخْرِ»
از این افتخارات بیجا که من آن هستم «کذا و کذا», من را نجات بده! پس با این بیان نورانی حضرت اضلاع سه گانه مثلث روشن می شود،
🔸️ بعد اگر که این اضلاع سه گانه را در خود حفظ کرد، سعی میکند نسبت به جامعه در همه کارها عدالت را گسترش بدهد.۳
----------------------------
[1]. الصحیفة السجادیة، دعای20.
[2]. الکافی(ط ـ الإسلامیة)، ج4ص18
💥۳-بیان از حضرت آیت_الله_جوادی_آملی
🆔 @a_javadiamoli_doross
💐⚘💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ خاخامهای یهودی:
جموری اسلامی نباید ۴۰ سالگیش
رو ببیند
🔸️اگر به ۴۰ برسد قدرتش چندین برابر خواهد شد و یهود را نابود خواهد کرد
🔸️ برژینسکی در جلسه ناتو آتلانتیک شمالی :
دنیا وارد یک پیچ تاریخی شده که تابلوهای این پیچ را خمینی و خامنه ای نصب کردهاند!
💐⚘💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر مي خواهيد بدانيد چرا کشورهاي غربي به قرآن و پيامبر و رهبر انقلاب اسلامي ايران توهين مي کنند کشيش مسيحي با عصبانيت توضيح مي دهد. تا آخر اين کليپ را ملاحظه بفرماييد🖕
🔎🔎🔥
🌿🍀🌿
🔸️فصل نهم صفحه اول
ایثارگران برزول
کتاب نماز ناتمام
💥خاطرات_رزمندۀ_جانباز
حجتالاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
مصاحبه: مرتضی سمیعینیا؛ کمیل کمالی
تدوین: کمیل کمالی
🔸️اروند؛ دری نیمسوخته به روضههای مدینه
کربلای 4 و 5
شهریورماه1365 خودم را به جبهه رساندم.
ما جزو اولین گروههایی بودیم که برای عملیات حاضر میشدیم. در نگاه اول ملموس بود که حضور پرشور رزمندگان در این اعزام با دفعات قبل متفاوت است.
این حضور از شهریور تا دیماه که موعد عملیات کربلای4 بود، رفتهرفته بیشتر شد و بهتدریج نیروهای جدید ملحق شدند تا جایی که جبهه پر از نیرو شد. خیل بسیجیانِ به جبهه شتافته، نوید یک پیروزی بزرگ در عملیات را میداد و
امیدوار بودیم با دلاوری رزمندگان، نابودی بعثیها در همین سال رقم بخورد.
🔸️فقط از برزول ما بیش از دویست رزمنده در گردانهای مختلف حاضر شده بود و هرجا نگاه میکردیم همشهریها و دوست و آشنا را میدیدیم.
البته طبیعی بود که دشمن بیکار ننشیند و خود را برای این رویارویی آماده کند.
از مدتها پیش، گردان غواصی به تیپ ما اضافه شده بود و با وجود تمرینات آبی-خاکی، انتظار نبرد در شرایطی همانند والفجر8 میرفت.
تمرینات خاکی در اردوگاه شهید مدنی و تمرینات آبی در مقری در کنار سد گتوند انجام میشد و ما در این فاصلۀ کوتاه، در رفتوآمد بودیم.
🔸️از لحظۀ اعزام تا برگشت از عملیات که مجموعاً پنج ماه به طول انجامید، برای من که تازه زندگی را شروع کرده بودم سختترین ایام و بسی نفسگیر بود.
دوستان این بار به من لقب حنظلۀ گردان داده بودند و در برابر اعتراض من به این تشبیه میگفتند:
«چرا نگیم؟ حنظله در راه پیامبر فداکاری کرد و شما در راه پسر پیامبر، ترک خانه و کاشانه گفتید.»
دیگر نمیگفتند این اسم برای شهداست و بادمجان بم که آفت ندارد.
🔸️از متأهلها هرکس پیش حاجمیرزا میرفت و طلب مرخصی میکرد حاجمیرزا میگفت:
«برید از حنظلۀ گردان یاد بگیرید. او تازهداماده و حرف از مرخصی نمیزنه؛ بعد شما اینطور بهانه میگیرید؟»
بعضی از آنها پیش من میآمدند و به اعتراض میگفتند:
«چرا اینجا موندی؟ پاشو برو خونهت.»
میگفتم: «خودتون میخواید برید، برید. دیگه چهکار به من دارید؟»
🔸️میگفتند: «تا تو باشی حاجمیرزا به ما مرخصی نمیده و مدام تو رو توی سر ما میکوبه.»
جدای از ضرورت ماندن، واقعاً دلم برای همسرم تنگ شده بود و با نامه نوشتن مدام، این جدایی را طاقت میآوردم. بهار زندگیمان بیش از آنکه به حرف زدن گذشته باشد، به نامه نوشتن سبز بود. بااینحال، به همان نامهها دلخوش بودم و گاهی چندین بار آنها را مرور میکردم.
در کادر گردان 152 تغییراتی ایجاد نشده بود.
فرماندهی گروهان شهید رجایی را هنوز حاجحسین کیانی عهدهدار بود و با دیدن من، مرا بهعنوان مسئول دستۀ «جهاد» معرفی کرد. از مسئولیت گرفتن ابا داشتم. وقتی فکر میکردم با مسئولیت گرفتن در برابر خدا و خانوادۀ معظم شهدا باید جوابگوی خون شهدا باشم، تنم به لرزه میافتاد. همۀ اینها را به حاجحسین گفتم و دیگران را پیشنهاد دادم، اما او گفت: «فقط خودت. و حتماً باید قبول کنی.»
در برابر اصرار کسی که از جان برایم عزیزتر بود، بالاخره کوتاه آمدم و فرماندهی دسته را پذیرفتم.
نیروهای دوستداشتنی در دستۀ جهاد روزی من شد و با حاکم شدن جو دوستی و برادری، این دسته خواستنیتر شد. نیمی از دستۀ ما را بچههای نهاوند و نیمی دیگر را بچههای اسدآباد تشکیل میدادند. بااینکه ترکیب ترک و کرد و لر بودن ما آبستن اختلافات بود، ولی با رفاقت و صمیمیتی که بینمان حاکم بود تا حد زیادی این مسائل برطرف شده بود.
بچهها در شیطنت و خنده کم نمیگذاشتند. بین آنها خواهرزادهام علی، دست همه را از پشت بسته بود. تا نیروهای تازهوارد به پادگان میآمدند، یکی که سنش بیشتر بود و محاسن بیشتری داشت را بهعنوان فرمانده جلو میانداختند و خودشان دورش را شلوغ میکردند تا طبیعی جلوه کند. فرمانده قلابی هم جلسۀ توجیهی برای تازهواردها میگذاشت و با کلی قانون مندرآوردی آنها را میترساند. دستآخر فرمانده اصلی میآمد و میدید نیروهای تازهوارد یا کفشهایشان را درآورده یا با وضع مضحکی نشستهاند.
من به کار آنها صحه میگذاشتم و بعضی جاها خودم سر شوخی و خنده را باز میکردم. میدانستم برای کار کشیدن از آنها در شرایط سخت این نشاط لازم است و خودم مثل یک رفیق، آنها را همراهی میکردم. در دستۀ جهاد، دو طلبه داشتیم. یکی محمدرضا گودرزی و دیگری آیت زرینی. محمدرضا قد کوتاهی داشت و برعکس او، آیت قدبلند بود. خودم عمداً آنها را پشتسرهم میگذاشتم و از جلو نظام میدادم. دست آیت برای اینکه به شانۀ محمدرضا برسد خم میشد و تا روبهروی شکمش پایین میآمد. همه از این صحنه خندهشان میگرفت.
ادامه دارد.....
⚘بیاد_شهدا
⚘دفاع_مقدس
💔جنگ_تحمیلی
@mahale114
💐⚘💐
🌿🍀🌿
🔸️ عیب پوشی
🔸️ اینها سفارش های وجود مبارك امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) به مالك اشتر است، فرمود:
«وَالْاِحْتَِمالُ قَبْرُ الْعُیوبِ أَوْ وَ الْمُسَالَمَةُ خِبَاءُ الْعُیوبِ مَنْ رَضِی عَنْ نَفْسِهِ كَثُرَ السَّاخِطُ عَلَیهِ»؛[1]
انسان اگر خیلی از چیزها را تحمّل كند،
هم راز دیگران و عیب دیگران كه دوستان او هستند آن را می پوشاند،
پهم عیبِ خود او پوشیده می شود. «احتمال» یعنی تحمّل كردن، این بار را
برداشتن.
🔸️ اینجا فرمود:
«وَ الْمُسَالَمَةُ خِبَاءُ الْعُیوبِ»؛
سِلم بودن، تند نشدن، راز را بازگو نكردن، عصبانی نشدن، پرده دری نكردن، عیبها
را می پوشاند.
هم عیب دیگران را می پوشاند كه آبروی
او محفوظ باشد، هم عیب خود انسان را
🔸️ پرده دری باعث می شود كه عیب
انسان ظاهر شود
كه انسان چقدر می تواند مثلاً خلاف
خود را كتمان كند.
🔹 «مَنْ رَضِی عَنْ نَفْسِهِ كَثُرَ السَّاخِط
عَلَیهِ»؛ كسی كه از خود راضی است دشمنان فراوانی دارد،
چون ما عیوب فراوانی داریم. انسانی
كه از خودراضی است، نقدِ خود را توانایی ندارد،
نقص خود را نمی بیند؛ وقتی نقص خودش را ندید چگونه خودش را اصلاح
كند؟
🔸️در جامعه، با همین نقص ظهور می كند؛ آن وقت جامعه نسبت به او بدبین هستند.۲
--------------
[1] . نهج البلاغة(نشر: مؤسسه نهج البلاغة)، حکمت5 و 6.
۲-بیان از حضرت_آیت_الله_جوادی_آملی دام ظله
تاریخ: 1396/12/02
🆔eitaa.com/EsraTvEitaa
💐⚘💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
می دونید دشمن کجا رو هدف گرفته؟
توصیه برژینسکی چندین سال قبل به ۱+ ۵ : مشکل ایران را برای ما دوچیز حل خواهد کرد..
🔎🔎🔥🔥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥من سقای بچههای بسیجیام،
💥اطلاعاتی در باره نابغه جنگ،
شهيد حسن باقری⚘
💥یادش گرامی باد.
@Farsna
💐⚘💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺شاهکار #سپاه و #ارتش در ایران
🔸️چرا اروپا و آمریکا میخواهند نیروهای نظامی از اقتصاد کنار بروند؟
💥بیانی از استاد حسن عباسی در
سنوات گذشته
@hadis_ashk
💐⚘💐
🌿🍀🌿
🔸️فصل نهم : صفحه دوم :
نماز ناتمام
💥خاطرات_رزمندۀ_جانباز،
حجتالاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
....................
🔸️خود آیت اگر خندهاش بگیرد دیگر نمیشود او را جمع کرد.
میافتد و از خنده غش و ضعف میکند. آیت میافتاد و من دسته را حرکت میدادم.
چند دور، اردوگاه را میگشتیم و هنوز آیت همانجا افتاده بود و میخندید.
🔸️ همین سوژه سبب میشد من چند دور بیشتر بچهها را بدوانم و حتی خودشان متوجه نشوند.
بعضی به من میگفتند این نیروهای چپاندرقیچی تو به هیچ دردی نمیخورند و همهچیز را به شوخی و مسخره میگیرند.
اما من میگفتم: «جوجه رو آخر پاییز میشمرن و چیزی که عیار این نیروها رو مشخص میکنه این چیزها نیست، بلکه توی صحنۀ نبرد نیروها باید استوار بمونن.»
🔸️یکی از برنامههای ثابت ما فوتبال بود. حتی وقتی به هتل پرشین آبادان رفتیم این برنامه هر روز ادامه داشت. خودم هم اهل فوتبال بودم و پابهپای بچهها بازی میکردم.
بااینکه تمریناتِ سخت و خطرناکی در پشت جبهه انجام میدادیم، اما بیشترین جراحتها مربوط به همین فوتبال بود. تلفات آن هم کتانیهایی بود که بعد از چند بار بازی، پاره میشدند.
بچهها دلنسوخته خطا میکردند و با حرکات کاراتهای میخواستند روی آسفالت فوتبال بازی کنند.
🔸️ علی و دوستانش وقتی میدیدند کتانیهایشان پاره شده، هر کتانیای که دم چادرها میدیدند میپوشیدند و یک کتانی پاره روی دست صاحبش میگذاشتند.
از دست این بچهها، کتانی در حکم یک کالای حفاظتشده نگهداری میشد و نمیگذاشتند دست کسی به آن برسد.
🔸️یکی از بچههای دسته، مجتبی زیوری، جوانی از اهالی اسدآباد بود.
او معلم بود و توانسته بود بهخوبی در دل همۀ ما جا باز کند. موهای لَختی داشت و با صدای خوبش روضهخوانی میکرد. واقعاً شیفتۀ او بودم. بااینکه از لحاظ سن و علم و معنویت از من بالاتر بود، اما وقتی برای بچهها صحبت میکردم با تواضع و ادب کامل در برابر حرفهایم مینشست. خودش را تحت امر من میدانست و در اوج ولایتپذیری بود. همین اخلاق او بیشتر مرا شرمنده میکرد. وقتی با او تنها میشدم میگفتم: «من این حرفها رو برای بچههای دیگه میزنم. تو اصلاً لازم نیست بیای یا اگر میآی لااقل به من نگاه نکن. من از نگاه تو خجالتزده میشم.»
میدانستم با یک شهید زنده روبهرو هستم. حتی از او در دفترچۀ شفاعت، دستخط داشتم؛ ولی او همانطور که در معنویت در اوج بود در تواضع نیز چیزی کم نمیگذاشت و دوشادوش دیگر بچهها در تنبیه و تشویق قرار میگرفت.
روضههای زیبای مجتبی بهانهای شد تا رسم نیکویی که از شهید حاجمحسن امیدی یاد گرفته بودم اینجا اجرا کنم. هر شب حدیثی از اهلبیت(علیهمالسلام) برای بچهها میخواندم و بعد با صدای گرم مجتبی ذکر توسلی میگرفتیم. همۀ بچهها اهل روضه بودند و مانند یک پیرغلام باسابقه که دهها سال است مجلس و حسینیه دارد، روی این مجالس شبانه حساس بودند. یکی چادر را آماده میکرد، یکی چای میگذاشت و دیگری پذیرایی میکرد. البته بعد از مراسم به دقیقهای نمیکشید که دوباره شوخی و جشنپتو شروع میشد و بهزور باید آنها را میخواباندیم.
اهالی برزول مجلس مجزایی داشتند و از هر گردانی، جدای از دسته و رسته، برای زیارت عاشورا دور هم جمع میشدند. محفلمان رنگوبوی خود برزول را داشت و با مراسمات مسجد و مهدیه مو نمیزد. بعد از مراسم، مینشستیم به چای نوشیدن و صحبت. از گذشتههای برزول حرف به میان میآمد تا اخبار جبهه و جنگ و یاد و خاطرۀ شهدا.
یک روز یکی از بچهها ماجرایی نقل کرد که برایمان درخور توجه بود. او گفت: «چندین روز روزه گرفتم و از خدا خواستم یکی از اولیای خود را به من نشان دهد. یک شب در عالم رؤیا خودم را در گلزار شهدای برزول دیدم و مرا بر سر مزار شهید سلطانمراد ترکی بردند. ناگهان قبر باز شد و شهید، حی و حاضر روبهرویم قرار گرفت. به من گفتند ایشان یکی از اولیای خداست.»
سلطانمراد بنایی بیش نبود و بااینکه او را به اخلاق خوبش میشناختیم، اما بین خود ما گمنام بود و این تعبیر، مقام بلند این شهید بزرگوار را برایمان نمایان کرد.
در همان روزها، تمامی فرماندهان را خواستند و با نشان دادن کالک عملیاتی کربلای4، کلیات و جزئیات عملیات را برای ما تشریح کردند. همهچیز دقیق و حسابشده بود. حتی مأموریت دستهها بهتفکیک مشخص بود. تنها چیزی که به چشمم آمد فرق این عملیات با عملیاتهای گذشته در نحوۀ اطلاعرسانی بود. در عملیاتهای گذشته فرماندهان میانرده هم تا دو روز قبل از عملیات از چیزی خبر نداشتند و حالا ما پایینردهها، یک ماه قبل از عملیات، در جریان امور قرار گرفته بودیم. بههرحال، با درایتی که از فرماندهان سراغ داشتیم جایی برای نگرانی ندیدیم و سعی کردیم بهنوبۀ خود حافظ اسرار نظامی باشیم.
۰ادامه دارد.......
⚘بیاد_شهدا
⚘دفاع_مقدس
💥جنگ_تحمیلی
@mahale114
⚘💐⚘
🌿🍀🌿
💥قال الصادق عليه السلام :
🔸️مَنْ شَـكَرَ اللّه َ عَلى ما اُفيدَ فَقَدِ
اسْتَوْجَبَ عَلَى اللّه ِ الْمَزيدَ،
🔸️وَ مَنْ أَضاعَ الشُّـكْرَ فَقَدْ خاطَرَ
بِالنِّعَمِ
🔸️ وَ لَمْ يَأْمَنِ التَّغَيُّرَ وَ النِّقَمَ؛
💥امام صادق عليه السلام فرمود :
🔸️هر كس خدا را به خاطر نعمتى
كه به وى عطا كرده شُكر گويد
خود را شايسته افزونى نعمت از
جانب خدا نموده است
🔸️ و هر كس شكر را چنان كه بايد
به جا نياوَرَد، نعمتى را كه دارد، در
مَعرض خطر قرار داده است
🔸️و از دگرگونى ها و عُقوبت ها،
در اَمان نخواهد بود.۱
-------------------
۱-مشكاة الأنوار، ص 70، ح 115.
💐⚘💐
🌿🍀🌿
💥 یاد مُنعم
🔸️ خیلی فرق است كه انسان به یاد_نعمت باشد و شاكر باشد یا به یاد «ولی نعمت» باشد و محبّ باشد.
اگر انسان به یاد نعمت بود «شكر نعمت نعمتت افزون كند»؛
اگر به یاد ولی_نعمت بود، خودش را افزون می كنند؛ یعنی بالا می آید.
اینكه فرمود: ﴿لَئِنْ شَكَرْتُمْ َلأَزیدَنَّكُمْ﴾
نه یعنی «لأزیدنّ نعمتكم»
بلکه یعنی ما شما را بالا می آوریم،
وقتی شما را بالا آوردیم، درجات ایمانی شما بالا می آید.
دیگر «لام» محذوف نیست كه ما بگوییم آیه سوره «انفال» با آیه سوره «آل عمران» یكی است، نه، دو تا هستند و كاملاً فرق دارند؛ در یك جا فرمود:
﴿لَهُمْ دَرَجاتٌ﴾ در یك جا فرمود:
ء
﴿هُمْ دَرَجاتٌ﴾؛ نه اینكه «لام» محذوف است.
🔸️ وقتی انسان بالا آمد با خودِ درجه یكسان می شود، با خودِ درجه متّحد
می شود، می شود:
﴿فَأَمّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُقَرَّبینَ ٭ فَرَوْحٌ وَ رَیحانٌ﴾، نه «فله روح و ریحان»؛
🔸️اگر گفتند: «خویش را تأویل كن نی ذكر را»، برای همین است كه چرا ما بگوییم
«له روحٌ»؟ چرا بگوییم «لام» محذوف
است؟
اگر كسی مقرّب بود، خودش روح_و_ریحان است،
﴿جَنّات تَجْری مِنْ تَحْتِهَا اْلأَنْهارُ﴾
را هم كه دارد.
🔸️ اینكه در برخی از آیات، سخن
از «ذكر الله» است نه «ذكر نعمة الله»، این از باب حذف مضاف نیست؛
آنها كه به یاد_خدا هستند، همه نعمت
را از خدا می دانند؛
ولی در محدوده نعمت حركت نمی كنند، به سراغ ولی_نعمت می روند.۱-
------------------
۱-بیان از حضرت آیت_الله_جوادی_آملی
📚 سوره مبارکه زمر جلسه 25
تاریخ: 1393/08/27
🆔 @a_javadiamoli_esra
💐⚘💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 رهبرمعظم انقلاب: یک دهه عقبماندگی داریم
🔸️حل مشکلات اقتصادی نیازمند رشد بالا و مستمر است.
@Farsna
💐⚘💐