8.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایت سوزناکی از فرزند شهیدی که به
شهید حاج قاسم می گفت بابا!😭😢
فرزند شهید مدافع حرم حسین بواس؛😔
همون بچه ای که تو نماز به حاج قاسم گل
میداد😭
بابامو میخوام😭😭
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#طرح_مستطیل 👆خاکریز خاطرات ۸۶ 🌸 تا حالا رفیقی داشتی که حاضر باشه اینجوری برات جون بده؟😢 #رفاقت #د
.
📝 متن خاکریز خاطرات ۸۶
✍ تا حالا رفیقی داشتی که حاضر باشه اینجوری برات جون بده؟😢😢
#متن_خاطره
مونده بودیم وسط میدان مین. همه مجروح بودند و خسته.😭😢
یه رزمنده زخمی چند متر آنطرفتر از من افتاده بود که انگار درد شدیدی داشت.😔
دیدم با آرنج خودش رو کشید جلوتر و داشت از من دور میشد.😢
فکرکردم میخواد از میدانِ مین خارج بشه. بهشگفتم: با اینهمه درد چرا اینقدر به خودت فشار میاری؟😳😭
گفت: چند تا مجروحِ دیگه آن طرف هستند، من چند دقیقه بیشتر زنده نیستم، می خوام قمقمهی آبم رو برسونم به اونا ...😞😞😢
📚منبع: کتاب خدمت از ماست82 ، صفحه 179
#رفاقت #دوست #ایثار #گذشت_و_فداکاری #بی_تفاوت_نبودن
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
. 📝 متن خاکریز خاطرات ۸۶ ✍ تا حالا رفیقی داشتی که حاضر باشه اینجوری برات جون بده؟😢😢 #متن_خاطره مو
#طرح_مربع
👆خاکریز خاطرات ۸۷
🌸 حرکات عجیب و بینظیر شهید کلاهدوز در قبال همسایگان خود
#حق_همسایه #حق_الناس #تقوا #شهیدکلاهدوز
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#طرح_مربع 👆خاکریز خاطرات ۸۷ 🌸 حرکات عجیب و بینظیر شهید کلاهدوز در قبال همسایگان خود #حق_همسایه #
#طرح_مستطیل
👆خاکریز خاطرات ۸۷
🌸 حرکات عجیب و بینظیر شهید کلاهدوز در قبال همسایگان خود
#حق_همسایه #حق_الناس #تقوا #شهیدکلاهدوز
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
1_48807751.mp3
6.33M
#پست_ویژه_ایام_فاطمیه😭
[ ببین صدای گریههای من شده بلند -😭😭😭😭
زمینه ] فوق العاده سوزناک 🖤🖤😭😭
اشکاتون جاری شد التماس دعا😭😭
- کربلایی محمدرضا بذرے
- فاطمیه دوم ۹۳
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌺سیره عملی سردار شهید ((حاج محمد ابراهیم همت))🌺 🌹قسمت سوم 3⃣🌹 پاچههاي شلوارش را تا ميزد تا زير
🌺سیره عملی سردار شهید ((حاج محمد ابراهیم همت))🌺
🌺قسمت چهارم4⃣🌺
سلام پدر!😌
پيرمرد قد و بالاي ابراهيم را برانداز كرد. با لبخندي كه چشمهاش را ريزتر ميكرد، جواب سلامش را داد.😌☺️
دستهاي زبر كاركردهاش، دستهاي او را محكم توي دست خودش گرفت.👌
ابراهيم همقد پيرمرد شد و همقدمش. تا زمين بابا جون كلي حرف براي گفتن داشتند. توي راه، زنهاي ده و بچهها هم سلام ابراهيم را جواب ميدادند. همه دوستش داشتند.😍😍
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
دلباخته بسیجیان😍
همانطور که بسیجی ها حاجی رو دوست داشتند😍،حاجی هم به شدت به بسیجیان عشق می ورزید و انها را مانند فرزندان و برادران خود دوست می داشت.
همیشه می گفت🗣: من خاک پای بسیجی ها هم نمی شم. ای کاش من هم یه #بسیجی بودم و در سنگر نبرد از اونها جدا نمی شدم.
می گفت: شما بسیجیان تجسمی از روح والا و برتر یک انسان کامل هستید که
امام زمان(عج)همواره در کنار شماست.
شما باید بدونید که چرا می جنگین،
چرا کشته می دین و به کشته ی خود می بالید و خرسند☺️ هستین.
اولین دوره ی انتخابات مجلس شورای اسلامی بود که برادرش از قمشه به منطقه امد و به حاجی گفت🗣:{مردم از تو خواستن که بیایی و کاندید نمایندگی بشی. باید خودتو اماده کنیم بریم.}
حاجی پس از قدری تاُمل به برادرش گفت:《من اون لحظه ای که بسیجی ها با پیشونی بندهاشون میان و واسه رفتن به خط از من خداحافظی می کنن رو با هیچ چیز و هیچ کجا عوض نمی کنم و تا لحظه ی⏳اخر هم در کنار همین بسیجی ها می مونم.》
#شهید_ابراهیم_همت
#برای_خدا_مخلص_بود
#خاطرات_شهدا
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ 😱😱👻👻 قسمت ۱۳ 🔵عاقبت ریا😱😱 هر طور بود بقیه راه را پیمودیم تا اینکه به مح
🛑سرگذشت ارواح در عالم برزخ😱😱👻👻
(قسمت ۱۴)
🔵آتش حسرت😱😱😢
🔷از کثرت اندوه و حسرتی که بر وجودم نشسته بود، بر جای نشستم و با خود گفتم:
چه مقامی! چه منزلتی! 😞😢
در حالیکه من مدتهاست در این بیابان سرگردانم و با تمام موانع و مشکلات دست به گریبانم، هنوز هم به جایی نرسیدهام، اما شهیدان با این سرعت خود را به مقصد میرسانند. براستی خوشا به حال آنان که به شهادت رفتند.😢😢
🔘اشک بر گونههایم سرازیر شد و بغض گلویم را چنگ زد.😭😔
♨️چندان بلند بلند گریستم که نیک آرام به سمتم آمد، مرا دلجویی داد و تشویق به ادامه راهی کرد که بس طولانی و طاقت سوز بود...😭
🔵 گردباد شهوات😱😱😭
🔸با اینکه راه زیادی را پس از آن پیمودیم، اما خبری از انتهای بیابان نبود. از دور، ستون سیاهی 🌪را دیدم که از پایین به زمین و از بالا به دود و آتش🔥 آسمان ختم میشد و در حال حرکت بود.😢😱
با نزدیک شدن ستون سیاه، متوجه شدم که همانند گردباد🌪 به دور خود میچرخد.
با دیدن این صحنه، خود را به نیک رساندم و با ترسی که در وجودم رخنه کرده بود، پرسیدم: این ستون چیست؟😭😐👌
✨نیک گفت: این گردباد شهوات است، که چنین با سرعت عجیبی به دور خود میچرخد.😐😕
⚡️با اضطراب گفتم: حالا دیگر، باید چه کنیم؟😢😱
نیک گفت: دستهایت را محکم به کمرم حلقه بزن و مراقب باش گردباد، تو را از من جدا نسازد. 😱😢
💥رفته، رفته آن گردباد وحشتناک با آن صدای رعب آورش، به ما نزدیک میشد و اضطراب مرا افزایش میداد، تا اینکه در یک چشم بر هم زدن، هوا تاریک شد.😱😢
🍃گردباد🌪 اطراف ما را فرا گرفته بود و سعی داشت ما را با خود همراه کند. نیک مانند کوه به زمین چسبیده بود و من در حالی که دستم را به دور کمر او قفل کرده بودم، به سختی خود را کنترل میکردم.😔😢😭
🍀هر از گاهی صدای فریادهای نیک را میشنیدم، که در هیاهوی گردباد فریاد میکشید: مواظب باش گردباد تو ار از من جدا نسازد!😱😢
🌾 لحظات بسیار سختی را سپری میکردم و بیم آن داشتم که مبادا از نیک جدا شوم.
دستهایم سست و گوشهایم از صدای گردباد، سنگین شده بود. دیگر صدای نیک را نمیشنیدم. 😒😱😢
📛ناگهان دستم از نیک جدا شد و در یک چشم به هم زدن، کیلومترها از نیک دور گشته و به بالا پرتاب شدم! 😭😔
چندی نگذشت که از شدت هیاهو و گرمای طاقت فرسایش از حال رفتم...😱😢
❌وقتی چشمانم را گشودم هیکل سیاه و وحشتناک گناه را دیدم که بر بالای سرم ایستاده بود. بوی متعفنش به شدت آزارم میداد. 😱😭
🔆به سرعت برخاستم و چون خواستم فرار کنم دستم را محکم گرفت و به طرف خود کشید و گفت: کجا؟ کجا دوست بیوفای من؟ هم نشینی با نیک را بر من ترجیح میدهی؟ و حال آنکه در دنیا مرا نیز به همنشینی با خود برگزیده بودی.🤤😪😈😈👹
❎ نیم نگاهی به صورت گناه افکندم، قیافهاش اندکی کوچکتر شده بود.👹😈😈
بدون توجه به سخنانش گفتم: چه شده که لاغر و نحیف گشتهای؟😧😧
💠 با ناراحتی گفت: هر چه میکشم از دست نیک است. 🙄😲
با تعجب پرسیدم: از نیک؟! 👹
گفت: آری، او تو را از من جدا کرده تا با عبور دادن تو از راههای مشکل و طاقت فرسا باعث زجر کوتاه مدت تو شود.👹
🌀گفتم: خوب، زجر من چه ارتباطی با ضعیف شدن تو دارد؟ 😪
🔥پرخاشگرانه پاسخ داد: هر چه تو سختی بکشی، من کوچکتر میشوم و گوشتهای بدنم ذوب میشود. 😈👿
و چنانچه تو به وادی السلام برسی دیگر اثری از من بر جای نخواهد ماند. 😐😑
💥آنگاه دندان بر هم فشرد و گفت: اکنون نوبت من است، باید همراه من بیایی...😐😲👹😈
✍ ادامه دارد...👌👌
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
💠 لیست شرکت کنندگان در 💠
💠 چله دعاے شریف مجیر 💠
🔷➖🔷
۱- خانم دلتنگ کربلایم حسین جانم
۲_خانم دلم تنگ داداش همت
۳-خانم یاحسین
۴-خانم صباحی
۵-خانم یازینب
۶-خانم مادرم زهرا هوامو داشته باش
۷-خانم سیاهکویے
۸-خانم سمانه احمدی تنها
۹-خانم شهیدهمت
۱۰-خانم آفاق بهرمانے
۱۱-خانم خشنود
۱۲-خانم حیرتے
۱۳-خانم بخشی زاده
۱۴-خانم سرباز سیدعلی
۱۵-خانم یاس ڪبود
۱۶-خانم لیلا
۱۷-خانم مامان امیرعلے
۱۸-آقاے عبادے
۱۹-خانم شهیدهادے
۲۰-خانم فاطیما
۲۱-خانم عصمت راه شهید همت
۲۲-خانم کنیزحضرت مادر
۲۳-خانم طبائي
۲۴-خانم مرادے
۲۵-خانم ریحانه فاطمے
۲۶-خانم روح الامین
۲۷-خانم عباس بابایي
۲۸-خانم سمیه نصیرے
۲۹-خانم حسینے زاده
۳۰-خانم ضحے
۳۱-خانم ابووصال
۳۲-خانم فرجے
۳۳-خانم یازهرا
۳۴-
۳۵-
۳۶-
۳۷-
۳۸-
۳۹-
۴۰-
🔷➖🔷
🔲این لیست جهت اطلاع اعضا، از تعداد شرکت کنندگان میباشد👌
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#طرح_مستطیل 👆خاکریز خاطرات ۸۷ 🌸 حرکات عجیب و بینظیر شهید کلاهدوز در قبال همسایگان خود #حق_همسایه
.
📝 متن خاکریز خاطرات ۸۷
✍ حرکات عجیب و بینظیر شهید کلاهدوز در قبال همسایگان خود👌🙄
#متن_خاطره
ما طبقۀ پایین زندگی میکردیم و آقای کلاهدوز طبقۀ بالا. هیچوقت متوجه ورود و خروجِ ایشان نشدم.😞👌
یه شب اتفاقی در رو بازکردم، دیدم آقایکلاهدوز پوتینهاش رو در آورده، توی دستش گرفته و از پلهها میره بالا. 😢
طوری رفت و آمد میکرد که مزاحمِ همسایه ها نشه. صبح ها هم چون زود میرفت بیرون، ماشینش رو خاموش تا سرِکوچه هُل میداد و اونجا روشن میکرد تا برا همسایهها مزاحمت ایجاد نشه😢😢👌
📌خاطره ای از زندگی سرلشکر شهید یوسف کلاهدوز
📚منبع: سالنامه عطش ظهور 1385
#حق_همسایه #حق_الناس #تقوا #شهیدکلاهدوز
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
. 📝 متن خاکریز خاطرات ۸۷ ✍ حرکات عجیب و بینظیر شهید کلاهدوز در قبال همسایگان خود👌🙄 #متن_خاطره ما
#طرح_مربع
👆خاکریز خاطرات ۸۸
🌸 کجای دنیا دیدی اینجور از خودگذشتگی کنن؟
#ایثار #ازخودگذشتگی #گذشت #رفاقت #بی_تفاوت_نبودن
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#طرح_مربع 👆خاکریز خاطرات ۸۸ 🌸 کجای دنیا دیدی اینجور از خودگذشتگی کنن؟ #ایثار #ازخودگذشتگی #گذشت #
#طرح_مستطیل
👆خاکریز خاطرات ۸۸
🌸 کجای دنیا دیدی اینجور از خودگذشتگی کنن؟😢😢
#ایثار #ازخودگذشتگی #گذشت #رفاقت #بی_تفاوت_نبودن
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f