1_48807751.mp3
6.33M
#پست_ویژه_ایام_فاطمیه😭
[ ببین صدای گریههای من شده بلند -😭😭😭😭
زمینه ] فوق العاده سوزناک 🖤🖤😭😭
اشکاتون جاری شد التماس دعا😭😭
- کربلایی محمدرضا بذرے
- فاطمیه دوم ۹۳
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌺سیره عملی سردار شهید ((حاج محمد ابراهیم همت))🌺 🌹قسمت سوم 3⃣🌹 پاچههاي شلوارش را تا ميزد تا زير
🌺سیره عملی سردار شهید ((حاج محمد ابراهیم همت))🌺
🌺قسمت چهارم4⃣🌺
سلام پدر!😌
پيرمرد قد و بالاي ابراهيم را برانداز كرد. با لبخندي كه چشمهاش را ريزتر ميكرد، جواب سلامش را داد.😌☺️
دستهاي زبر كاركردهاش، دستهاي او را محكم توي دست خودش گرفت.👌
ابراهيم همقد پيرمرد شد و همقدمش. تا زمين بابا جون كلي حرف براي گفتن داشتند. توي راه، زنهاي ده و بچهها هم سلام ابراهيم را جواب ميدادند. همه دوستش داشتند.😍😍
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
دلباخته بسیجیان😍
همانطور که بسیجی ها حاجی رو دوست داشتند😍،حاجی هم به شدت به بسیجیان عشق می ورزید و انها را مانند فرزندان و برادران خود دوست می داشت.
همیشه می گفت🗣: من خاک پای بسیجی ها هم نمی شم. ای کاش من هم یه #بسیجی بودم و در سنگر نبرد از اونها جدا نمی شدم.
می گفت: شما بسیجیان تجسمی از روح والا و برتر یک انسان کامل هستید که
امام زمان(عج)همواره در کنار شماست.
شما باید بدونید که چرا می جنگین،
چرا کشته می دین و به کشته ی خود می بالید و خرسند☺️ هستین.
اولین دوره ی انتخابات مجلس شورای اسلامی بود که برادرش از قمشه به منطقه امد و به حاجی گفت🗣:{مردم از تو خواستن که بیایی و کاندید نمایندگی بشی. باید خودتو اماده کنیم بریم.}
حاجی پس از قدری تاُمل به برادرش گفت:《من اون لحظه ای که بسیجی ها با پیشونی بندهاشون میان و واسه رفتن به خط از من خداحافظی می کنن رو با هیچ چیز و هیچ کجا عوض نمی کنم و تا لحظه ی⏳اخر هم در کنار همین بسیجی ها می مونم.》
#شهید_ابراهیم_همت
#برای_خدا_مخلص_بود
#خاطرات_شهدا
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ 😱😱👻👻 قسمت ۱۳ 🔵عاقبت ریا😱😱 هر طور بود بقیه راه را پیمودیم تا اینکه به مح
🛑سرگذشت ارواح در عالم برزخ😱😱👻👻
(قسمت ۱۴)
🔵آتش حسرت😱😱😢
🔷از کثرت اندوه و حسرتی که بر وجودم نشسته بود، بر جای نشستم و با خود گفتم:
چه مقامی! چه منزلتی! 😞😢
در حالیکه من مدتهاست در این بیابان سرگردانم و با تمام موانع و مشکلات دست به گریبانم، هنوز هم به جایی نرسیدهام، اما شهیدان با این سرعت خود را به مقصد میرسانند. براستی خوشا به حال آنان که به شهادت رفتند.😢😢
🔘اشک بر گونههایم سرازیر شد و بغض گلویم را چنگ زد.😭😔
♨️چندان بلند بلند گریستم که نیک آرام به سمتم آمد، مرا دلجویی داد و تشویق به ادامه راهی کرد که بس طولانی و طاقت سوز بود...😭
🔵 گردباد شهوات😱😱😭
🔸با اینکه راه زیادی را پس از آن پیمودیم، اما خبری از انتهای بیابان نبود. از دور، ستون سیاهی 🌪را دیدم که از پایین به زمین و از بالا به دود و آتش🔥 آسمان ختم میشد و در حال حرکت بود.😢😱
با نزدیک شدن ستون سیاه، متوجه شدم که همانند گردباد🌪 به دور خود میچرخد.
با دیدن این صحنه، خود را به نیک رساندم و با ترسی که در وجودم رخنه کرده بود، پرسیدم: این ستون چیست؟😭😐👌
✨نیک گفت: این گردباد شهوات است، که چنین با سرعت عجیبی به دور خود میچرخد.😐😕
⚡️با اضطراب گفتم: حالا دیگر، باید چه کنیم؟😢😱
نیک گفت: دستهایت را محکم به کمرم حلقه بزن و مراقب باش گردباد، تو را از من جدا نسازد. 😱😢
💥رفته، رفته آن گردباد وحشتناک با آن صدای رعب آورش، به ما نزدیک میشد و اضطراب مرا افزایش میداد، تا اینکه در یک چشم بر هم زدن، هوا تاریک شد.😱😢
🍃گردباد🌪 اطراف ما را فرا گرفته بود و سعی داشت ما را با خود همراه کند. نیک مانند کوه به زمین چسبیده بود و من در حالی که دستم را به دور کمر او قفل کرده بودم، به سختی خود را کنترل میکردم.😔😢😭
🍀هر از گاهی صدای فریادهای نیک را میشنیدم، که در هیاهوی گردباد فریاد میکشید: مواظب باش گردباد تو ار از من جدا نسازد!😱😢
🌾 لحظات بسیار سختی را سپری میکردم و بیم آن داشتم که مبادا از نیک جدا شوم.
دستهایم سست و گوشهایم از صدای گردباد، سنگین شده بود. دیگر صدای نیک را نمیشنیدم. 😒😱😢
📛ناگهان دستم از نیک جدا شد و در یک چشم به هم زدن، کیلومترها از نیک دور گشته و به بالا پرتاب شدم! 😭😔
چندی نگذشت که از شدت هیاهو و گرمای طاقت فرسایش از حال رفتم...😱😢
❌وقتی چشمانم را گشودم هیکل سیاه و وحشتناک گناه را دیدم که بر بالای سرم ایستاده بود. بوی متعفنش به شدت آزارم میداد. 😱😭
🔆به سرعت برخاستم و چون خواستم فرار کنم دستم را محکم گرفت و به طرف خود کشید و گفت: کجا؟ کجا دوست بیوفای من؟ هم نشینی با نیک را بر من ترجیح میدهی؟ و حال آنکه در دنیا مرا نیز به همنشینی با خود برگزیده بودی.🤤😪😈😈👹
❎ نیم نگاهی به صورت گناه افکندم، قیافهاش اندکی کوچکتر شده بود.👹😈😈
بدون توجه به سخنانش گفتم: چه شده که لاغر و نحیف گشتهای؟😧😧
💠 با ناراحتی گفت: هر چه میکشم از دست نیک است. 🙄😲
با تعجب پرسیدم: از نیک؟! 👹
گفت: آری، او تو را از من جدا کرده تا با عبور دادن تو از راههای مشکل و طاقت فرسا باعث زجر کوتاه مدت تو شود.👹
🌀گفتم: خوب، زجر من چه ارتباطی با ضعیف شدن تو دارد؟ 😪
🔥پرخاشگرانه پاسخ داد: هر چه تو سختی بکشی، من کوچکتر میشوم و گوشتهای بدنم ذوب میشود. 😈👿
و چنانچه تو به وادی السلام برسی دیگر اثری از من بر جای نخواهد ماند. 😐😑
💥آنگاه دندان بر هم فشرد و گفت: اکنون نوبت من است، باید همراه من بیایی...😐😲👹😈
✍ ادامه دارد...👌👌
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
💠 لیست شرکت کنندگان در 💠
💠 چله دعاے شریف مجیر 💠
🔷➖🔷
۱- خانم دلتنگ کربلایم حسین جانم
۲_خانم دلم تنگ داداش همت
۳-خانم یاحسین
۴-خانم صباحی
۵-خانم یازینب
۶-خانم مادرم زهرا هوامو داشته باش
۷-خانم سیاهکویے
۸-خانم سمانه احمدی تنها
۹-خانم شهیدهمت
۱۰-خانم آفاق بهرمانے
۱۱-خانم خشنود
۱۲-خانم حیرتے
۱۳-خانم بخشی زاده
۱۴-خانم سرباز سیدعلی
۱۵-خانم یاس ڪبود
۱۶-خانم لیلا
۱۷-خانم مامان امیرعلے
۱۸-آقاے عبادے
۱۹-خانم شهیدهادے
۲۰-خانم فاطیما
۲۱-خانم عصمت راه شهید همت
۲۲-خانم کنیزحضرت مادر
۲۳-خانم طبائي
۲۴-خانم مرادے
۲۵-خانم ریحانه فاطمے
۲۶-خانم روح الامین
۲۷-خانم عباس بابایي
۲۸-خانم سمیه نصیرے
۲۹-خانم حسینے زاده
۳۰-خانم ضحے
۳۱-خانم ابووصال
۳۲-خانم فرجے
۳۳-خانم یازهرا
۳۴-
۳۵-
۳۶-
۳۷-
۳۸-
۳۹-
۴۰-
🔷➖🔷
🔲این لیست جهت اطلاع اعضا، از تعداد شرکت کنندگان میباشد👌
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#طرح_مستطیل 👆خاکریز خاطرات ۸۷ 🌸 حرکات عجیب و بینظیر شهید کلاهدوز در قبال همسایگان خود #حق_همسایه
.
📝 متن خاکریز خاطرات ۸۷
✍ حرکات عجیب و بینظیر شهید کلاهدوز در قبال همسایگان خود👌🙄
#متن_خاطره
ما طبقۀ پایین زندگی میکردیم و آقای کلاهدوز طبقۀ بالا. هیچوقت متوجه ورود و خروجِ ایشان نشدم.😞👌
یه شب اتفاقی در رو بازکردم، دیدم آقایکلاهدوز پوتینهاش رو در آورده، توی دستش گرفته و از پلهها میره بالا. 😢
طوری رفت و آمد میکرد که مزاحمِ همسایه ها نشه. صبح ها هم چون زود میرفت بیرون، ماشینش رو خاموش تا سرِکوچه هُل میداد و اونجا روشن میکرد تا برا همسایهها مزاحمت ایجاد نشه😢😢👌
📌خاطره ای از زندگی سرلشکر شهید یوسف کلاهدوز
📚منبع: سالنامه عطش ظهور 1385
#حق_همسایه #حق_الناس #تقوا #شهیدکلاهدوز
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
. 📝 متن خاکریز خاطرات ۸۷ ✍ حرکات عجیب و بینظیر شهید کلاهدوز در قبال همسایگان خود👌🙄 #متن_خاطره ما
#طرح_مربع
👆خاکریز خاطرات ۸۸
🌸 کجای دنیا دیدی اینجور از خودگذشتگی کنن؟
#ایثار #ازخودگذشتگی #گذشت #رفاقت #بی_تفاوت_نبودن
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#طرح_مربع 👆خاکریز خاطرات ۸۸ 🌸 کجای دنیا دیدی اینجور از خودگذشتگی کنن؟ #ایثار #ازخودگذشتگی #گذشت #
#طرح_مستطیل
👆خاکریز خاطرات ۸۸
🌸 کجای دنیا دیدی اینجور از خودگذشتگی کنن؟😢😢
#ایثار #ازخودگذشتگی #گذشت #رفاقت #بی_تفاوت_نبودن
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌺سیره عملی سردار شهید ((حاج محمد ابراهیم همت))🌺 🌺قسمت چهارم4⃣🌺 سلام پدر!😌 پيرمرد قد و بالاي ابرا
🌺سیره عملی سردار شهید ((حاج محمد
ابراهیم همت))🌺
5⃣🌹قسمت پنجم🌹
همه رفته بوديم مشهد و فقط ابراهيم و وليالله مانده بودند خانه. 😌
ابراهيم تابستانها كار ميكرد.👌
وقتي برگشتيم، انگار نه انگار فقط دو تا پسر خانه داري كرده بودند.☺️
سن و سالي هم نداشتند. 😊
تازه پول تو جيبيهاشان و حقوقي كه ابراهيم از كار تابستان جمع كرده بود، روي هم گذاشته بودند و يك اجاق گاز بزرگ براي خانه خريده بودند.😍😍😊
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#نکته_های_مهدوی ۱۰ ↶نورانےترازخورشیـ|☀️|ـد°• آیه ای فکرم را مشغول کرده بود »فَآمِنُوا بِال
#نکته_های_مهدوی ۱۱
⁉️ -سؤالی شگفت انگیز!
سعیش این بود از محضر امام، خوب استفاده کند. روزی سؤالی پرسید که تعجب دیگران را برانگیخت!
معنای سلام بر رسول خدا چیست؟ با پاسخ امام، اطرافیان تازه دریافتند که داوود رقّی چقدر اهل دقت است❗️
امام صادق علیه السلام فرمودند: وقتی خداوند متعال،)در عالَم ارواح( پیامبر و جانشین و دختر و دو فرزندِ پیامبرش و همه ائمه علیهم السلام را آفرید و همچنین پیروانشان را خلق
کرد از آنان پیمان گرفت که »أَنْ یَصْبِرُوا وَ یُصَابِرُوا وَ یُرَابِطُوا وَ أَنْ یَتَّقُوا اللَّهَ« )
در برابر مشكلات( استقامت داشته باشند و در برابر دشمنان )نیز(، پایدار باشند و )از حق( محافظت و مرزبانی داشته و پرهیزگار باشند. )
و در مقابل این پیمان( به آنان وعده داد که سرزمین مبارک و حرم امن را تسلیمشان گرداند... و عالَم، آنگونه که آنان دوست دارند باشد)دشمن
خدا و ظلمی نباشد( و رسول خدا از همه، این پیمان را گرفت.
و همانا سلام بر حضرت، یادآوری آن پیمان و تجدید این عهد نزد خداست به امید آن که
خداوند در تحقق این وعده شتاب کند و در سلامی فراگیر برای همه شما)شیعیان شتاب نماید.۱
به عبارت دیگر می توان گفت: آرزوی همه انبیاء و اوصیاء علیهم السلام، تحقق هدف خلقت بوده که همه جن و انس در این عالم شاهد <یَعْبُدُونَنی ال یُشْرِکُونَ بی شَیْئا>باشند. ۲
همان چیزی که ما از آن به ظهور حق و عدالت در گستره جهانی به دست توانای امام مهدی علیه
السلام یاد می کنیم. نتیجه این که سلام بر رسول اعظم خدا، دعای برای ظهور و تعجیل فرج است و چه زیباست که: هر روز در نماز، چندین مرتبه می گوییم:
(السلام علیک ایها النبی و
رحمه الله و برکاته)
آیا تا به حال به این نكته توجه داشته ایم؟! <نماز با طعم ظهور>.
1. کافی، ج1 ،ص 151 ،کتاب الحجة، ابواب التاریخ، باب مولد النبی صلی الله علیه وآله،ح 93
2. نور، 5
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌺بسم الله الرحمن الحیم🌺
"تعاونوا علی البر و التقوی" ماعده/2
با سلام و وقت بخیر خدمت دوستان گرامی.
میخواهیم به یڪی از بندگان خدا ڪه دختری هستن ڪه پدرشون بیمارسرطانی و خوده دختر هم مریض هست و مشڪل ستون فقرات و... داره و در حال درمان هست ولی خانوادش در بدترین شرایط مالی هست و حتی ملزومات روزانه رو هم گاهی ندارن مدد برسانیم، تا بتونیم گوشه ای از مشڪلاتش رو التیام ببخشیم.😔😔
نفری حتی 2 هزار تومن هم کمک کنید کافی هست 👌
کسانی که مایل به کمک هستن به ایدی زیر اطلاع بدن👍
@deltange_hemmat68
اگه کسی مدرکی خواست بیاد پیویم بهش بدم که متاسفانه حقیقت داره 😢
اگه کسی شماره کارت خواست بیاد پیویم بهش بدم👌👌👌
ان شاالله همت کنیم وکمکش کنیم هزینشو جور ڪنیم😭😢😭
همتون کمک کنین نفری ده تومن هم بدین کلی میشه همت کنید وبسم الله بگید ودست به کارشین برای رضای خدا یاعلی👌👌
به خاطر شهداوامام زمان یاعلی بگید وکمک کنید
فقط دیدن کافی نیست دست به کارشیم👌
بسم الله👌👌👌
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#طرح_مستطیل 👆خاکریز خاطرات ۸۸ 🌸 کجای دنیا دیدی اینجور از خودگذشتگی کنن؟😢😢 #ایثار #ازخودگذشتگی #گذ
.
📝 متن خاکریز خاطرات ۸۸
✍ کجای دنیا دیدی اینجور از خودگذشتگی کنن؟😢😢
#متن_خاطره
چند تا بسیجی داخلِ جیپ بودند. یهو دشمن شیمیایی زد و بسیجی ها باید ماسک میزدند. اما یک ماسک کم بود. به همین خاطر هیچکس راضی نمیشد ماسک بزنه.😔😢
تا اینکه یک نفر از اونا، بقیه رو قانع کرد. لحظاتی بعد در حالیکه اون بندهی خدا شدیداً سرفه می کرد ، دوستاش بهش نگاه میکردند و از زیر ماسک اشک میریختند.😭😢😭
📚منبع: سالنامه عطش ظهور 1385
#ایثار #ازخودگذشتگی #گذشت #رفاقت #بی_تفاوت_نبودن
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f