eitaa logo
مسابقه کتابخوانی کنگره ملی شهدای کاشان
1.3هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
990 ویدیو
22 فایل
﷽ مسابقه بزرگ کتابخوانی 🌷کنگره ملی شهدای شهرستان کاشان 🌷 مشاوره مسابقه : @kashan_1403 _________________________________ مدیر کانال دختران حاج قاسم : @h_d_hajghasem_120
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صبحت بخیرمولای‌من🤚♥️ ای کاش قلبم همچون گل‌های آفتابگردان، همواره رو به سوی شما باشد ... ای کاش دلم تنها به یاد شما خوش باشد ... ای کاش وجودم سرزمین مهر شما باشد ... ای کاش ذره ذره‌ی هستی‌ام از جذبه‌ی قدرتمند و زندگی آفرینِ یاد شما سرشار باشد ... ای کاش ... ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ سلام رفقا جان 🤚 صبحتون بخیر و شادکامی طاعات و عبادات قبول درگاه حق التماس دعا 🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺 پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻 @heyatjame_dokhtranhajgasem
دعای+روز+هفتم+ماه+رمضان.mp3
1.35M
🤲 بسم الله الرحمن الرحیم. اللهمّ اعنّی فیهِ علی صِیامِهِ وقیامِهِ وجَنّبنی فیهِ من هَفَواتِهِ وآثامِهِ وارْزُقْنی فیهِ ذِکْرَکَ بِدوامِهِ بتوفیقِکَ یا هادیَ المُضِلّین. خدایا یاری کن مرا در این روز بر روزه گرفتن و شب زنده داری و از لغزش ها و گناهانش دورم بدار و ذکرت را همواره روزی ام کن، به توفیقت ای راهنمای گمراهان. 🤲🏻 🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺 پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻 @heyatjame_dokhtranhajgasem
ســلام🤝🏻 امروز را با یڪ دید مثبت☺️ و سخنان انرژی بخش 🤩 شروع ڪنیم ڪافے است به خودمان بگوییم امروز بهترین روز است🩵 تا بهترین شود🩷 صبحتون زیبا و دلنشین❤️ @heyatjame_dokhtranhajgasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️آقای مهربانم😍بطلب مارا حضرت عشق 🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺 پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻 @heyatjame_dokhtranhajgasem
استادم‌گفت: وابستہ ‌خدا‌ بشید گفتم: چجوری؟ گفت: چجوری وابستہ‌ یہ‌ نفر میشی؟ گفتم: وقتی ‌زیاد باهاش ‌حرف‌ میزنم زیاد‌ میرم‌، میام.. تویہ‌ جملہ‌ گفت: رفت‌ و آمدتو با خدا زیاد کن..🦋 🩵🩷🩵 🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺 پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻 @heyatjame_dokhtranhajgasem
منتخبین پویش امام عصر(عج)،دختر ایرانی🎁😍 ۱.دختر مهدوی فاطمه خانم دهقان دردانه شهید مدافع حرم عضو افتخاری هیئت (از کاشان)🌻 ۲.دختر مهدوی نازنین فاطمه شاهیدفر (از تهران)🌻 ۳.دخترمهدوی فاطمه شاهیدفر (از تهران)🌻 ۴.دختر مهدوی نفیسه اذرنگ (از کاشان)🌻 هدایای این عزیزان در ایام ولادت امام حسن مجتبی (ع)تقدیم خواهد شد.🎁 پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین👇 @heyatjame_dokhtranhajgasem
✅ همیشه با افرادی که از خودتان آگاه‌تر و موفق‌ترند، معاشرت کنین هر نشستی، تاثیری دارد این افراد ناخودآگاه، جوانه رشد و پیشرفت را در وجودتان بارور می‌کنند ... 🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺 پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻 @heyatjame_dokhtranhajgasem
سر شلوغ بودن مشکل خیلی از پدراست و بخاطر همین سر شلوغ بودن کمتر به خانواده میرسن ولی فکر نمیکنم خیلیا اندازه مارک زاکربرگ صاحب فیس بوک و اینستاگرام سرشلوغ باشن! این مرد چند وقت پیش سومین بچه اش بدنیا اومد و تو مصاحبه‌اش گفته جوری جلسات و کاراش رو تنظیم می‌کنه که سه روز در هفته رو به خانواده و بچه‌هاش برسه بعد شما فکر می‌کنید این مرد بیشتر به چی افتخار میکنه؟ به شرکتاش و سرمایه‌اش؟‌ نه. خودش گفته من به خانواده‌ام بیش از همه چیم افتخار میکنم و علت خوشبختیم همین خانواده است! جالب بود که خودش مسئول حموم بردن بچه‌هاست و گفته بارها وسط جلسات روزانه مجبور میشم‌ تایم خالی کنم که بچه‌ها رو ببرم حموم و بعد برگردم سرکار. آدمی که برای انتخاب لباس خودش وقت نمی‌ذاره برای حموم بردن بچه‌هاش وقت میذاره داشتم فکر میکردم یکی مثل زاکربرگ قطعا می‌دونه چی براش بیشتر ارزشمنده. اصلا اینهمه پیشرفت بخاطر همین بوده که می‌فهمیده چیو اولویت خودش بذاره. اینکه همچین آدمی خانواده‌اش رو می‌ذاره تو اولویت معنیش اینه که اونایی خانواده‌شون براشون اولویت ‌نیست هنوز ارزش خانواده رو نفهمیدن ✍️ مجید میرزایی 🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺 پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻 @heyatjame_dokhtranhajgasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
( ♥️ ° 📕 ) 📚| ✍| 📖| ناله‌ام بیرون نیامده کسی کنار گوشم می‌گوید؛ اما این روزها را دوست بدار. میان آشفتگی‌ها، برق گنج‌ها پیداتر است. تو تازه می‌فهمی یک عالمه هیچ، برای خودت جمع کرده‌ بودی و فقط همین‌ها که رنگ خدا دارد ارزشمند است. من در سختی این روزها دارم تمام می‌شوم از خودم و ساخته می‌شوم با او! این روزهای حیرانی و تنهایی و آشوب زندگی من و شاهرخ تمامی دارد یا نه؟ از همان روزی که از دادگاه آمده‌ام تا به حال هیچ خبری از سلما نداشته‌ام. هیچ! تلفنش خاموش است و مادر هم که هرچه تماس با خانه‌شان گرفته، برنداشتند. به مادر تاکید کرده‌ام که نه تنها سراغش را نگیرد که به کسی هم پیغام ندهد. این یک امتحان است برای خانواده‌اش که بین ما جدایی انداخته‌اند، امتحان این‌که ببینند یک مجرم را می‌خواهند یا نه! و البته هرچه کمتر مرا ببیند، سروش کمتر اذیتش می‌کند. فکر این‌که سروش با حرف‌ها و کارهایش آزارش بدهد، دیوانه‌ام می‌کند. همه‌اش دلم می‌خواسته بروم در خانه‌شان و نجاتش بدهم. اما مثل مرغ بسمل بال ‌بال زنان جان کنده‌ام تا این حماقت را نکنم. «می‌سپارمش به امان خدا!» اتوبوس که می‌ایستد، شاهرخ هم چشم باز می‌کند و می‌پرسد: - کجائیم؟ سرش را می‌خوابانم روی شانه‌ام و می‌گویم: - جایی که نه دل تو بندش است و نه بند از دل من باز می‌کند. دوباره سر صاف می‌کند و این بار از پنجره بیرون را دید می‌زند و می‌گوید: - راست می‌گی، برای یه آدم دربه‌در جا و مکان مهم نیست! اما من گرسنمه. پیاده می‌شویم. من که خوراک‌خور این‌جاها نیستم. می‌روم سمت سوپر کناری و شاهرخ می‌رود سمت دست‌شویی‌ها. دو تا کیک و آب می‌خرم و برمی‌گردم کنار ماشین. شاهرخ دیر کرده است. نگاهم دور و اطراف را می‌گردد، نیست. تمام محوطه را که می‌بینم ایستاده کنار نمازخانه. کیک و آب را می‌دهم دستش. می‌گیرد و سر پایین می‌اندازد. می‌گویم: - بخور خب. می‌گوید: - فرهاد. - هوم. - من هنوز نماز رو یاد نگرفتم! خنده‌ام می‌گیرد و کیک می‌پرد توی گلویم. دستانش که بین کتفم می‌خورد، نجاتم می‌دهد. از سرفه که خلاص می‌شوم، می‌گوید: - آدمی که اول به وجودش می‌رسه، بعد به سجودش حقشه خفه بشه. بدو بریم نماز. یعنی خدا می‌دانست به چه کسی... لااله الّاالله. همراهش می‌روم. نماز که می‌خوانم یک حالت بین امید و ناامیدی دارم. نه می‌فهمم چه می‌خوانم که امید به اثرش داشته ‌باشم، نه... فقط این‌که وقتی شروع می‌کنم به خواندن، حال خوب سال‌های قبلم مثل خاطره در سلول‌هایم زنده می‌شود. حالا این حال خوب اصالت دارد یا فقط القاء است و هیچ نیست را نمی‌دانم. نمی‌توانم رابطۀ بین خودم و خدا را تعریف کنم. از ابتدا همیشه مرا ترسانده‌اند از خدایی که سهراب می‌گفته: در همین نزدیکی است... و من این نزدیکی را دوست نداشتم. چون حس خوبی به آن نداشته‌ام. این چند جملۀ آخر را برای شاهرخ وقتی می‌نشینیم توی اتوبوس می‌گویم. ⏳ادامه دارد... ⏳ پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین @heyatjame_dokhtranhajgasem
( ♥️ ° 📕 ) 📚| ✍| 📖| می‌گوید: - ادامه بده. این حرف‌هاتو دوست دارم. با مشت می‌کوبم روی پایش و می‌گویم: - کفریات من رو می‌بره جهنم اون‌وقت تو دوست داری. برمی‌گردد سمت صورتم و می‌گوید: - همین هم باعث می‌شد که ما خیلی از حرفا و سوالامون رو از دیگران نکنیم. می‌ترسیدیم بگن کفریاته بعد هم بشیم کافر. بعد هم انگشت‌نما. فرهاد خدا همین‌قدر سخت‌گیره؟ همین‌قدر ترسناک؟ من این را نمی‌دانم. من خیلی چیزها را نمی‌دانم. من نه خدا را می‌دانم. نه می‌توانم بخوانم و نه تا به حال برایم بحث رفاقت و رابطه بوده‌است! اما می‌دانم که خودم از سر جهل است که دارم سئوال می‌کنم و حرفی می‌زنم، فرق است بین منِ جوان پر سئوال با مغرضی که فضای مجازی را با شبهه‌ها آلوده کرده است. من می‌خواهم بدانم و او می‌خواهد جوان را با شبهه و مسخره کردن دین، از خدا جدا کند. شاهرخ می‌گوید: - از خودمان بگذر و از مهدی بنویس. بلندتر از همیشه بنویس. حرف‌های نگفته را بلند بگو. اصلاً ذکر مهدی عبادت است. بیا تا برسیم کرمان ذکر مهدی بگوییم. من و شاهرخ یک حرف‌هایی از مهدی شنیده‌ایم که نوشتنش باعث می‌شود تحقیقمان متفاوت بشود. تا حالا هم ننوشتم، اما در حرم دیدم خیانت است نگفتن اندیشۀ مهدی. اندیشه و راهش را نباید تحریف کرد. نمی‌شود سانسور کرد، چون ممکن است به بعضی بر بخورد، یا عده‌ای بگویند وقت این حرف‌ها گذشته است، یا اگر بگویی به تو وصله‌ای بچسبانند و شاید حتی در غوغای کثیف فضای مجازی نگذارند که گفته و نوشتۀ حق تو به گوش کسی برسد. بالاخره یک سری سلبریتی و مغرض بی‌سوادتر از من هم هستند که پول از دشمن ایران، دشمن منِ جوان می‌گیرند و پدر هر کسی که اهل حق است را در می‌آورند؛ اما من و شاهرخ داریم زیر سایۀ مهدی زندگی می‌کنیم پس حداقل باید کمی دل و جرأت او را داشته باشیم. دارم فکر می‌کنم من که فهمیده‌تر از مهدی نیستم. او هر چه من به زحمت در آیینه می‌بینم با یک نگاه در خشت خام می‌دیده است. پس بهتر است اعتراف کنم که نه سطح دینم در حد مهدی است و نه سطح علمم. پس می‌نویسم از مهدی که معتقدم جز راست نزیسته و جز راست نگفته و خدا راستگویان مجاهد را دوست دارد! ⏳ادامه دارد... ⏳ پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین @heyatjame_dokhtranhajgasem