ای #عشق_همه_بهانه_از_توست
برای سرباز بی ادعا ، خدمتگزار حضرت
#عشق
سلطان قلب جوانان هئیت
پهلوان حیدرزاده#دایی_اصغر
🌱🍎🌱
✍...قلمم یاری نمیکند چیزی بنویسم ، اصلا مات و مبهوتم . چه باید بنویسم !؟
برای کسی که خواهش و التماسش این است تا نامی از او برده نشود . ولی مگر میشود!؟ « برای او الان هیچ ندارم عرضه کنم که وجود مهر آیینش ، آرام کننده دلهای بی قراری ست به وقت عاشقی ، پس واگویه هایم باشد به بهانهی دیگر » ولی در حال حاضر یک خواهش و تمنا از همه دارم که دست دعا بلند کنیم برای #شفای ، پیش قراول قافله سالار ارادتمندان آقا قمر منیر بنی هاشم
حضرت اباالفضل العباس «ع» .
آقای اصغر حیدر زاده با استرس و نگرانی هر چه تمام در شب سوم ماه محرم ناخوش احوال میشوند و نهایت باید در بیمارستان بستری شوند .
شب چهارم ماه محرم در دیدار چند دقیقه ای از او در بیمارستان سیدالشهداء آبادی مان شاهد صحنه ای از پروانه هایی بودم که نگران و مضطرب گردا گرد شمع وجود اصغر آقا حلقه زده بودند .
دوستاران مرحوم #پهلوان_حیدرزاده با وجود آقا زاده هایش بویژه #دایی دلشان آرام میشود و تماشای این همه لطف ، محبت و عشق ورزی به سربازی از دلباختگان کوی دوست ، در چند سطر نوشته جای نمیشود و باز چون نمیتوانم حق مطلب را ادا کنم فعلا از آن میگذرم . در حال حاضر خبرها حاکی از آن است ، جناب حیدرزاده برای درمان و انجام عمل در بیمارستان احتیاج به دعای خیر همه عاشقان و ارادتمندان به اهل بیت « ع » دارند . گرچه ایمان دارم آقای بی دست مان ، یاری گر و خودش خوب میداند برای آرامش دل مان چه باید بکند .
یا عباس بن علی مددی
☘❤️☘
پشت هیچستانم
سفید موی #سپید_روی
برای پیر غلام هیئت محترم حضرت اباالفضل «ع» آران زنده یاد
#پهلوان
حسن_حیدرزاده_آرانی
« ۴ »
🖤
✍ سالهای پایانی عمر پر خیر و برکت پهلوان بود .در یکی از روزهای تاسوعا
یا عاشورا در محرم سالی که بوی
#جدایی ، میداد . باید عرض کنم کسی از عکاس و فیلمبردار جرٱت نمیکرد جهت ثبت و ضبط صحنه های
#شور_و_شیدایی میان دار هیئت پا پیش بگذارد .
هیبت و دست به کمر شدن او جلوه #خاصی داشت . این فرم از مرد سالخورده ، استخوانی و میان قد از او
چنان وارستگی و جلو داری هیئت را به نمایش میگذاشت که ناخودآگاه هر بیننده ای محو تماشای آن میشد . دوستی و ارادت دیرینه ام با مرحوم حیدرزاده دلم را کمی قرص کرده بود تا بتوانم به او نزدیک تر شوم و تند تند #شات بزنم « ولی مگر لرزش دستانم اجازه میدادند » باید عکس میگرفتم و هر جور بود به چیزی که دلم میخواست و به دنبالش بودم میرسیدم .
و این یکی از ناب ترین و خالص ترین صحنه ای از شوریدگی #پهلوان ، در اوج ارادت بود .
در تکیه زیارت تازه وقتی روی چهارپایه و در میانه سینه زنان قرار گرفت او را به دقت زیر نظر گرفتم .
هنوز زمانی از حرکت هیئت ابوالفضلی ها نگذشته بود و به اصطلاح #دایی سر حال بود ، ولی رخساره او گواهی دیگری ... باد موهای سفید و پریشان او را به بازی گرفته بودند که حالا میشد چهره عرفانی و به سماع رسیده او را بیشتر حس کرد ... روضه #حاجی شروع نشده و عبارتی را برای پهلوان آغاز کرده بود که دیگر حسن حیدرزاده
#پهلوان نبود .
سرش از آسمان به زمین دوخته شد و انگار کسی در پی بهانه خالی کردن یک عمر #دلتنگی .
و گریه ای برای یک #عمر_عاشقی
پشت هیچستانم
#شکرانه ...
🍃☘🌸🌷🌸☘🍃
✍ خدا را شاکریم دعای خیر ، نذر ، نیاز و دعاهای خوبان روزگار نتیجه داد و با همه دلنگرانی ها #دایی ،
جناب آقای اصغر حیدرزاده علیرغم کسالت و نیز شرایطی که برایش پیش آمد کرده بود با عنایت و لطف آقا
قمر منیر بنی هاشم «ع» به جمع خانواده و بویژه آغوش گرم دوستدارانش و هیئتی های ابوالفضلی دهنو بازگشت .
حمد و سپاس #خدای را که دوباره شاهد حضور پر مهر و آغشته به
#مروت_مردانگی یکی از سربازان با غیرت اباالفضلی های آران هستیم .
شامگاه سه شنبه مورخه سوم مردادماه ۴۰۲ مصادف با شب هشتم محرم ۴۴۵ ه ،ق به نام و یاد #موذن_دشت_کربلا
حضرت شاهزاده علی اکبر امام حسین «ع» طبق معمول سنوات گذشته ، در این مقطع حساس و اضطراب دار برای احوال اصغر آقای نازنین ، ایشان و جمعی از دوستان جوان و هیئتی در معیت این بزرگوار تشریف آوردند منزل پدری و یادی داشتند از #شما ، علی اکبر موذن و قاری قرآن . سرباز گمنام و بی ادعایی که دیگر در بین هیئتی ها نیست ، #جایت_سبز و در چهارمین سال عروج آسمانی ات هنوز نام و یادت را برای خاطر #قرآن
خواندنت در شب های هیئت به گرمی هرچه تمام پاس داشتند .
#دایی، اصغر در پایان مراسم مهربانانه قاب عکس تو را بغل کرده و به چشم ظاهر که نه به #چشم_دل ،، تماشا میکرد و عکس دسته جمعی ثبت شد به یادگار .
روحت قرین رحمت مغفرت و آمرزش الهی ، محتاج دعایت هستیم .
برادر داغدارت ، سعید
🍂🍁🌱🖤🌱🍁🍂
پشت هیچستانم
https://eitaa.com/joinchat/1942683888Cd71dac5320
👌شور و شیدایی از قاب دوربین
#سوگواره شماره « ۱۰ »
پیشتر یاد آوری کرده بودم به جهت دوستی و الفت خانوادگی با این پیر غلام حضرت اباالفضل ع او را #دایی خطابش میکردم.طبق سنوات هر ساله از ابتدای خیابان اباالفضل به سمت حسینیه اولین ثبت عکسم به جهاتی از ایشان شروع میشد دیروز تاسوعا وقتی به صندلی خالی و مزین به قاب آن سرباز هیئتی و با مرام برخورد کردم اصلا توانی برای عکس گرفتن نداشتم.تازه گام اول بود و باید پا به پای هیئتی ها سوژه شکار میکردم. از بغض فرو خفته تماشای این صحنه دستانم یاری گر نبودند.چند عکسی گرفتم که به دلم نبود روبه خیمه گاه و صدا زدم یا اباالفضل ع خودت کمک کن و به راهم ادامه دادم
مرحوم زنده یاد آقای#رضا_مصلح معروف به دایی آقا رضا تقریبا آخرین سرباز پیشکسوت باقی مانده از هم قطارانش در هیئت بود که او نیز چندی پیش آسمانی شد و این محرم اولین سالی ست که تاسوعا و عاشورا وجود ارزشمند و یادگار سینه سوخته هیئت را نداشتیم
او که قبل از شروع حرکت دسته عزاداران به کمک خانواده اش با عشق و عاشقی به تماشای سربازان محترم هیئت مینشست مایه دلگرمی و غرور دوست دارانش بود
واما حیف که دست گلچین روزگار این سرمایه های معنوی را نوبت به نوبت از ما جدا کرده و انشاالله روزی خوار آقا و مولایشان در جنت خواهند بود
یاد و نام این مرد بزرگ و خادمی بی ادعا را همراه با یاد همه پیشکسوتان،خون دل خوران، زحمت کشان هیئتی که رخ در نقاب خاک کشیده اند را گرامی بداریم با حمد و سوره و ذکر شریف#صلوات
یاد و نامشان به قامت و رشادت هیئت محترم حضرت اباالفضل ع زنده و ماندگار باد
ارادتمندشان
✍ سعید بوجار آرانی
هیچستانم