eitaa logo
پشت هیچستانم
650 دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
2.2هزار ویدیو
1 فایل
ارتباط با ادمین: @Saeed_Bojar
مشاهده در ایتا
دانلود
ای برای سرباز بی ادعا ، خدمتگزار حضرت سلطان قلب جوانان هئیت پهلوان حیدرزاده 🌱🍎🌱 ✍...قلمم یاری نمیکند چیزی بنویسم ، اصلا مات و مبهوتم . چه باید بنویسم !؟ برای کسی که خواهش و التماسش این است تا نامی از او برده نشود . ولی مگر میشود!؟ « برای او الان هیچ ندارم عرضه کنم که وجود مهر آیینش ، آرام کننده دلهای بی قراری ست به وقت عاشقی ، پس واگویه هایم باشد به بهانه‌ی دیگر » ولی در حال حاضر یک خواهش و تمنا از همه دارم که دست دعا بلند کنیم برای ، پیش قراول قافله سالار ارادتمندان آقا قمر منیر بنی هاشم حضرت اباالفضل العباس «ع» . آقای اصغر حیدر زاده با استرس و نگرانی هر چه تمام در شب سوم ماه محرم ناخوش احوال میشوند و نهایت باید در بیمارستان بستری شوند . شب چهارم ماه محرم در دیدار چند دقیقه ای از او‌ در بیمارستان سیدالشهداء آبادی مان شاهد صحنه ای از پروانه هایی بودم که نگران و مضطرب گردا گرد شمع وجود اصغر آقا حلقه زده بودند . دوستاران مرحوم با وجود آقا زاده هایش بویژه دلشان آرام میشود و‌ تماشای این همه لطف ، محبت و عشق ورزی به سربازی از دلباختگان کوی دوست ، در چند سطر نوشته جای نمیشود و باز چون نمیتوانم حق مطلب را ادا کنم فعلا از آن میگذرم . در حال حاضر خبرها حاکی از آن است ، جناب حیدرزاده برای درمان و انجام عمل در بیمارستان احتیاج به دعای خیر همه عاشقان و ارادتمندان به اهل بیت « ع » دارند . گرچه ایمان دارم آقای بی دست مان ، یاری گر و خودش خوب میداند برای آرامش دل مان چه باید بکند . یا عباس بن علی مددی ☘❤️☘ پشت هیچستانم
سفید موی برای پیر غلام هیئت محترم حضرت اباالفضل «ع» آران زنده یاد حسن_حیدرزاده_آرانی « ۴ » 🖤 ✍ سالهای پایانی عمر پر خیر و برکت پهلوان بود .در یکی از روزهای تاسوعا یا عاشورا در محرم سالی که بوی ، میداد . باید عرض کنم کسی از عکاس و فیلمبردار جرٱت نمیکرد جهت ثبت و ضبط صحنه های میان دار هیئت پا پیش بگذارد . هیبت و دست به کمر شدن او جلوه داشت . این فرم از مرد سالخورده ، استخوانی و میان قد از او چنان وارستگی و جلو داری هیئت را به نمایش میگذاشت که ناخودآگاه هر بیننده ای محو تماشای آن میشد . دوستی و ارادت دیرینه ام با مرحوم حیدرزاده دلم را کمی قرص کرده بود تا بتوانم به او نزدیک تر شوم و تند تند بزنم « ولی مگر لرزش دستانم اجازه می‌دادند » باید عکس میگرفتم و‌ هر جور بود به چیزی که دلم میخواست و به دنبالش بودم میرسیدم . و این یکی از ناب ترین و خالص ترین صحنه ای از شوریدگی ، در اوج ارادت بود . در تکیه زیارت تازه وقتی روی چهارپایه و در میانه سینه زنان قرار گرفت او را به دقت زیر نظر گرفتم . هنوز زمانی از حرکت هیئت ابوالفضلی ها نگذشته بود و به اصطلاح سر حال بود ، ولی رخساره او گواهی دیگری ... باد موهای سفید و پریشان او را به بازی گرفته بودند که حالا میشد چهره عرفانی و به سماع رسیده او‌ را بیشتر حس کرد ... روضه شروع نشده و عبارتی را برای پهلوان آغاز کرده بود که دیگر حسن حیدرزاده نبود . سرش از آسمان به زمین دوخته شد و انگار کسی در پی بهانه خالی کردن یک عمر . و گریه ای برای یک پشت هیچستانم
... 🍃☘🌸🌷🌸☘🍃 ✍ خدا را شاکریم دعای خیر ، نذر ، نیاز و دعاهای خوبان روزگار نتیجه داد و با همه دلنگرانی ها ، جناب آقای اصغر حیدرزاده علیرغم کسالت و نیز شرایطی که برایش پیش آمد کرده بود با عنایت و لطف آقا قمر منیر بنی هاشم «ع» به جمع خانواده و بویژه آغوش گرم دوستدارانش و هیئتی های ابوالفضلی دهنو بازگشت . حمد و‌ سپاس را که دوباره شاهد حضور پر مهر و آغشته به یکی از سربازان با غیرت اباالفضلی های آران هستیم . شامگاه سه شنبه مورخه سوم مردادماه ۴۰۲ مصادف با شب هشتم محرم ۴۴۵ ه ،ق به نام و یاد حضرت شاهزاده علی اکبر امام حسین «ع» طبق معمول سنوات گذشته ، در این مقطع حساس و اضطراب دار برای احوال اصغر آقای نازنین ، ایشان و جمعی از دوستان جوان و هیئتی در معیت این بزرگوار تشریف آوردند منزل پدری و یادی داشتند از ، علی اکبر موذن و‌ قاری قرآن . سرباز گمنام و بی ادعایی که دیگر در بین هیئتی ها نیست ، و در چهارمین سال عروج آسمانی ات هنوز نام و‌ یادت را برای خاطر خواندنت در شب های هیئت به گرمی هرچه تمام پاس داشتند . ، اصغر در پایان مراسم مهربانانه قاب عکس تو را بغل کرده و به چشم ظاهر که نه به ،، تماشا میکرد و عکس دسته جمعی ثبت شد به یادگار . روحت قرین رحمت مغفرت و آمرزش الهی ، محتاج دعایت هستیم . برادر داغدارت ، سعید 🍂🍁🌱🖤🌱🍁🍂 پشت هیچستانم https://eitaa.com/joinchat/1942683888Cd71dac5320
👌شور و شیدایی از قاب دوربین شماره « ۱۰ » پیشتر یاد آوری کرده بودم به جهت دوستی و الفت خانوادگی با این پیر غلام حضرت اباالفضل ع او را خطابش میکردم.طبق سنوات هر ساله از ابتدای خیابان اباالفضل به سمت حسینیه اولین ثبت عکسم به جهاتی از ایشان شروع میشد دیروز تاسوعا وقتی به صندلی خالی و مزین به قاب آن سرباز هیئتی و با مرام برخورد کردم اصلا توانی برای عکس گرفتن نداشتم.تازه گام اول بود و باید پا به پای هیئتی ها سوژه شکار میکردم. از بغض فرو خفته تماشای این صحنه دستانم یاری گر نبودند.چند عکسی گرفتم که به دلم نبود روبه خیمه گاه و صدا زدم یا اباالفضل ع خودت کمک کن و به راهم ادامه دادم مرحوم زنده یاد آقای معروف به دایی آقا رضا تقریبا آخرین سرباز پیشکسوت باقی مانده از هم قطارانش در هیئت بود که او نیز چندی پیش آسمانی شد و‌ این محرم اولین سالی ست که تاسوعا و عاشورا وجود ارزشمند و یادگار سینه سوخته هیئت را نداشتیم او که قبل از شروع حرکت دسته عزاداران به کمک خانواده اش با عشق و عاشقی به تماشای سربازان محترم هیئت می‌نشست مایه دلگرمی و غرور دوست دارانش بود و‌اما حیف که دست گلچین روزگار این سرمایه های معنوی را نوبت به نوبت از ما جدا کرده و انشاالله روزی خوار آقا و مولایشان در جنت خواهند بود یاد و نام این مرد بزرگ و‌ خادمی بی ادعا را همراه با یاد همه پیشکسوتان،خون دل خوران، زحمت کشان هیئتی که رخ در نقاب خاک کشیده اند را گرامی بداریم با حمد و سوره و ذکر شریف یاد و نامشان به قامت و رشادت هیئت محترم حضرت اباالفضل ع زنده و ماندگار باد ارادتمندشان ✍ سعید بوجار آرانی هیچستانم