سفید موی #سپید_روی
برای پیر غلام هیئت محترم حضرت اباالفضل «ع» آران زنده یاد
#پهلوان
حسن_حیدرزاده_آرانی
« ۴ »
🖤
✍ سالهای پایانی عمر پر خیر و برکت پهلوان بود .در یکی از روزهای تاسوعا
یا عاشورا در محرم سالی که بوی
#جدایی ، میداد . باید عرض کنم کسی از عکاس و فیلمبردار جرٱت نمیکرد جهت ثبت و ضبط صحنه های
#شور_و_شیدایی میان دار هیئت پا پیش بگذارد .
هیبت و دست به کمر شدن او جلوه #خاصی داشت . این فرم از مرد سالخورده ، استخوانی و میان قد از او
چنان وارستگی و جلو داری هیئت را به نمایش میگذاشت که ناخودآگاه هر بیننده ای محو تماشای آن میشد . دوستی و ارادت دیرینه ام با مرحوم حیدرزاده دلم را کمی قرص کرده بود تا بتوانم به او نزدیک تر شوم و تند تند #شات بزنم « ولی مگر لرزش دستانم اجازه میدادند » باید عکس میگرفتم و هر جور بود به چیزی که دلم میخواست و به دنبالش بودم میرسیدم .
و این یکی از ناب ترین و خالص ترین صحنه ای از شوریدگی #پهلوان ، در اوج ارادت بود .
در تکیه زیارت تازه وقتی روی چهارپایه و در میانه سینه زنان قرار گرفت او را به دقت زیر نظر گرفتم .
هنوز زمانی از حرکت هیئت ابوالفضلی ها نگذشته بود و به اصطلاح #دایی سر حال بود ، ولی رخساره او گواهی دیگری ... باد موهای سفید و پریشان او را به بازی گرفته بودند که حالا میشد چهره عرفانی و به سماع رسیده او را بیشتر حس کرد ... روضه #حاجی شروع نشده و عبارتی را برای پهلوان آغاز کرده بود که دیگر حسن حیدرزاده
#پهلوان نبود .
سرش از آسمان به زمین دوخته شد و انگار کسی در پی بهانه خالی کردن یک عمر #دلتنگی .
و گریه ای برای یک #عمر_عاشقی
پشت هیچستانم
#دوستانه ،،،
🥀🦋❤️🦋🥀
👌کوچه راهی باز کرده ام
#روبه_امید
سو سو میزند کور نوری در امتداد #دلتنگی
باز امید دارم به تو که همیشه #هستی
فعلا بماند به یادگار ...
🍃☘🌸🌹🌸☘🍃
پشت هیچستانم
بگذار به دنبالِ واژگانی بگردم
که به اندازهٔ #دلتنگیام برای تو باشد...
برای #آغازین_امروز
👌#دلتنگی ...
🍂🍁🥀🎍🦋🎍🥀🍁🍂
پشت هیچستانم
https://eitaa.com/hichestan49