eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.6هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
323 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
صد زخم به بال و پر،کبوتر دارد این یاس نشانه های مادر دارد با سر به حضور او مُشَرَّف شده است... بابا چه ارادتی به دختر دارد شاعر: @dobeity_robaey
جمع صفات پنج تن یکجاست زینب اثبات ذات مادرش زهراست زینب نور حقیقت در شب ظلمت فقط اوست "اِنّا هَدَیناهُ السَّبیلِ" ماست زینب @hosenih او را صداکردم" وَ ما اَدراک" گفتند از بس مقام و رتبه اش بالاست زینب دربارگاه قدس، در سیر اِلَی الله مرکز نشین حلقهء سرهاست زینب زنجیرهء وصل امامت بر امامت در امتداد روز عاشوراست زینب گفتیم " عَرِّفنی" ندا آمد که حاشا مثل خدا معروف ناپیداست زینب بَینی و بَین الله، مجذوب حسین است زینب نگو که محشر کبراست زینب دارد گره وا میکند از کار عالم وقت نماز شب اگر تنهاست زینب @hosenih دادند دستم را به دستان ابالفضل هربار که حاجات من را خواست زینب محکم گره زد معجر خود را از امشب یعنی علمدار حرم فرداست زینب شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
"من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم" آینه بودم و از غربت تو تــار شــدم روز اول که دلم از غم تو خلق شده با تو همسایهء دیوار به دیوار شدم مست بودم زشعاع نگهت ای خورشید که ز کم نوری چشمان تو هوشیار شدم دل سنگ آب شد از غربت یک لحظهء تو روزهای خوشی ام رفت و عزادار شدم من که پای نظرت هستی خود را دادم هرچه را هم، بدهم باز بدهکار شدم نیتّم بود که شرمندهء زینب نشوی تازه فهمیده ام ای یار که انگار شدم من که عمری به سر چشم ترت جایم بود خواب دیدم که تو رفتی و دگر خوار شدم  مانده ام بی کس و تنها، همه هستم به فدات اگر از داغ تو من نیز شکستم به فدات @hosenih  تا ابد باد سلامت ثمر من، سرتو می چکد خون دل من ز دو چشم تر تو روح سرگشتهء من غمزدهء ماتم توست دل صد پاره من هست حسین،  پرپر ِ تو جان زهرا بپذیر این دو کفن پوش مرا طفل هایم به فدای علی ِ اکبر تو دو گل آورده ام اینجا سر بازار غمت تا نبینند به سر نیزه سر اصغر تو بپذیر این دو پسر را که خدا ناکرده تا نبینند اسیری من و دختر تو دربساطم به جز این دو پسرم هیچ نبود شرمگین است، ندارد بجز این، خواهر تو دست ردّ بر جگر سوختهء من نزنی من که بودم عوض مادر تو مادر تو  از سرم آب گذشته است و چنین میگویم رمقی نیست زداغ تو بر این زانویم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
رفت هرچند که عمرم همه بر باد حسین عوض‌اش بیشتر از عمر به ما داد حسین من نبودم کسی و او به حسابم آورد حق بده داد زنم خانه‌ات آباد حسین @hosenih قبل از آنیکه شبِ قبر دهانم بندند نَفسی تا بزنم یکسره فریاد حسین چند وقتی است که خواب حرمت می‌بینم می‌روم باز دمِ پنجره فولاد حسین مادرم گفت حسین و پدرم گفت حسن نامتان از لبِ ما شُکر نیافتاد حسین تا مرا دید برای تو سیه پوشیدم مادرم گفت که آقا " اوون آباد حسین" @hosenih مادرم چشم ندارد حرمت را بیند مادرت در عوضش چشمِ دلش داد حسین دخترت تا که لبِ زخمی بابا را دید آنقدر زد به لبش از نفس اُفتاد حسین شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مجنون شدم از بسکه لیلا را ندیدم آمد محرّم، باز آقا را ندیدم کو آنکسی که پیرهن مشکی تنم کرد من کور بودم، ماه زهرا را ندیدم @hosenih طوبی لکم می گفت با هر یاحسینم در روضه هم آن قدّ طوبا را ندیدم خیمه زدم در کوچهء ماتم، ولی حیف! خیمه نشین دشت و صحرا را ندیدم سائل شدم، آواره باشم پشت این در عمریست که آن روی زیبا را ندیدم نوحوا علی الارباب... این دستور زهراست من طعنه های اهل دنیا را ندیدم تلخم، ولی قند فراوانم حسین است شیرینی حلوا و خرما را ندیدم دستم دخیل پرچم است الحمدلله والله! درمان اطبّا را ندیدم @hosenih آقا بیا یک سر بزن بر نوکر خود آقا بیا شاید که فردا را ندیدم حاجت روایم کن ترا جان ابالفضل دو سال شد که صحن سقا را ندیدم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
خلوت شده دور و برت جانم فدایت ای جان زینب، جان طفلانم فدایت فرزند ها هستند بی شک جان مادر من جان برایت هدیه آوردم برادر ای کعبه ی من رنجشی از زائرت نیست؟ قربانیان من قبول خاطرت نیست؟ افسوس، من، از این دو گل بهتر ندارم باید برایت عاشقانه سر بیارم @hosenih آه ای سلیمان هدیه ای ناچیز دارم از هدیه ام حالی غرور انگیز دارم در پیش مادر سربلندت می کنم من عون و محمد را پسندت میکنم من بر قامت این کودکان حق پرستم با دست های خود لباس رزم بستم از نیزه ها بر جانشان باکی ندارم از کینه ی شمر و سنان باکی ندارم شرط مواسات من است این جان خواهر باید به خون غلطند این دو مثل اکبر شاید که کارت با عدو بالا نگیرد بگذار تا فرزند من جایت بمیرد حتی تن این ها اگر شد ارباً ارباً هرگز نخواهی دید اشک خواهرت را من از همین دم دست از آنها کشیدم از تو نه اما از پسرها دل بریدم بر آسمان نیزه ها باید نشینند بهتر که عصر غارت ما را نبینند وقتی که دست مادر آنجا بسته باشد خوب است چشم غیرتی ها بسته باشد بهتر که جولان سنان ها را نبینند بر صورت مادر نشان ها را نبینند آنجا که دست و پای طفلانت بسوزد آنجا که معجرهای طفلانت بسوزد بر ناقه های بی حجاب افتاده باشیم آنجا که در بزم شراب افتاده باشیم @hosenih باشد که در خیرات نان آنها نباشند دروازه ی ساعات را آنجا نباشند بهتر مرا با چادر پاره نبینند در کوچه های شام آواره نبینند تا دور بینم از سرت سنگ بلا را نذر سپر کردم برایت بچه ها را تا سنگ ها شان سمت این دو سر بیافتد شاید سرت از نیزه ها کمتر بیافتد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ اِنَّ کَمَن زارَ العَلی مَن زار زینب عالم نمی بیند دگر تکرار زینب تاریخ جای صبر زینب می نویسد معنا گرفت ایثار از ایثار زینب با دست بسته باز کرد از دست ما بند پر شد زمین از عزت سرشار زینب یکبار حتی سایه ی او را ندیده همسایه ی دیوار به دیوار زینب چشم زمان در غیر او هرگز نبیند این حجم حسن خلق از رفتار زینب مریم مقدس شد اگر در بین زن ها در عالم زر بوده خدمتکار زینب پشت همه لرزید با یک اسکتوایش دشمن هلاک نحوه ی پیکار زینب هم میشود قبله نمای ما عقیله هم قبله ی ما کعبه ی سیار زینب هرکس نمک گیرش شود اخر شهید است چشمان ما بر سفره ی پربار زینب چشمان ما بر لطف و احسان عقیله دستان ما بر دامن سالارزینب با این که خودگرمی بازارحسین است عون و محمد گرمی بازار زینب ماهی دریا هم برایش گریه کرده وقتی فلک دارد سر آزار زینب از نور چشمانش به سختی چشم پوشید جانسوز یعنی غربت بسیار زینب با هر چه می شد در دل میدان بریدند بال و پر از دو جعفر طیار زینب باید تمام روضه را از سر بخواند مرثیه جانسوز است اگر مادر بخواند @hosenih بیرون زند خواهر اگر از قلب اردو در بین میدان میکند خشمش هیاهو مانند زهرا می زنم بر اب و اتش دختر فقط از مادرش می گیرد الگو افتاده اند از شوق جان دادن برایت امروز محسن های زینب در تکاپو عون و محمد را کفن کردم برایت سرباز تو هستند در قحطی نیرو قاسم فدایی تو باشد عون من نه ؟؟ زینب چه کم دارد مگر از نجمه بانو با دست خود راهی شان کن سمت میدان قبل از قسم بر فاطمه و پهلوی او از پا می اندازد مرا این داغ اما در پیش تو دستی نمی گیرم به زانو بگذار از موی محمد گیرد اخنس بسته ست وقتی جان تو تنها به یک مو مثل تو یاد مادرم کردم همین که بیرون کشیدی نیزه را از بین پهلو داغ جوان دیدی منم دیدم عزیزم دارم پریشان میکنم در خیمه گیسو بهتر که فردایی نباشند و نبینند. از مادرشان شمر می گیرد النگو بهتر که فردایی نباشند و نبییند از کعب نی دارم نشانی روی بازو غرق خجالت می کشی بر سر عبا را می آوری تا خیمه خواهرزاده ها را ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ تا ناله ات زبانه میانِ حرم کِشَد آهِ توشعله بر همه‌ی پیکرم کِشَد آخر غمِ غریبی تو می کُشد مرا بارِ غریبی تو دو چشمِ ترم کِشَد @hosenih لازم نکرده رو بزنی بر حرامیان شمشیر بهرِ یاری تو لشگرم کِشد دارو ندارِ خواهرِ خود را قبول کن مگذار ،کار، بر قسمِ مادرم کشد این دو زنسلِ حیدر واز خونِ جعفرند خیلِ سپاهِ مِنّت تو دلبرم کشد وقتی صدا زدند که«ابناءِ زینبیم» دستِ غرور شانه به بال وپرم کشد من فاطمه نژادم و ناموسِ حیدرم ای وای اگر که کار ،به مویِ سرم کشد مثلِ مدینه کرببلا ،زیر ورو کنم دستم اگر گِرِه ز نخِ معجرم کشد یک چشمه ای زغیرت حق را ببین حسین صوتِ علی حجاب بر این حنجرم کشد بیرون نیامدم که مبادا به یک نگاه خجلت ز اشک دیدة من دلبرم کشد بی کس شدی ولی تو بزرگِ قبیله ای جانم فدایِ تو ،تو عزیزِ عقیله ای حالا که مادرِ دوشهید است خواهرت گردیده رو سپید دگر پیش مادرت رخصت اگر دهی نگذارم در این دیار کم گردد ای عزیز دلم موئی از سرت با نجمه یادِ ناله ی لیلا کنیم ما فرزندهایِ ماهمه قربانِ اکبرت اذنِ جهاد گر بدهی ای امیرِ عشق طوفان به بپا کنم چو علمدارِ لشگرت با گوشه ای زچادرِ خود پاک می کنم هر قطره ای که می چکد از دیده ی ترت کمتر نیَم به جان تو از مادرِ وهب شمشیر می کشم دمِ خیمه برابرت @hosenih پروانه زاده ترس ندارد ز سوختن جاری بُود میانِ رگم خون مادرت امروز من به روی تو این غم نیاورم فردا توهم سراغ نگیری زدخترت ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به چه دردی بخورد بی تو پسر داشتنم چه کنم بعد تو با داغ جگر داشتنم نه پسرهای من‌اند این دو نه خواهر زاده به تو سوگند که هستند دو حیدر زاده تیغ آماده رویِ دامنشان است ببین حرزِ یا فاطمه بر گردنشان است ببین این دو پولادِ جگر تافته یعنی زینب این دو سرباز و دو سرباخته یعنی زینب @hosenih بر سر عهد تو هستیم و همان خواهد شد خواهرت مرد شود این دو جوان خواهد شد یار بی یار رسیدم که دلت غم نخورد آمدم در دلِ تو آب تکان هم نخورد دست و بازوی علمدار حرم آوردم پیشِ تو بر سرِ دوشم دو علم آوردم دو سپاه حرمِ فاطمه را می‌بینی ذوالفقار دو دم فاطمه را می‌بینی به درِ خیمه امّیدم امید آوردم تا که ردم نکنی موی سپید آوردم خواهرت موقع حج نذر دو قربانی کرد وقت نذرش شده قربانی عید آوردم دو علی‌اکبر و عباس ولی کوچکتر دو سلحشور دو شیر و دو رشید آوردم دو حسن روی دو سید دو حسینی زاده قابلت را که ندارد دو شهید آوردم این دم و بازدمم این ضربانهای من‌اند این حسین و حسن و تیر وکمان‌های من‌اند ای جوانمرده بگو که جگرم را چه‌کنم سر به زیرِ حرمِ دو رو برم را چه‌کنم تو اگر اذن دهی لشگر عالم با من مادرم گفته برو اذنِ حسینم با من.... * * * * مانده دایی که چگونه خبرش را بِبَرد خبر سوختن بال و پرش را بِبَرد با چه رویی برود دیدن زینب از دشت با چه جانی به حرم دو پسرش را بِبَرد دو جگرگوشه‌ی او روی زمین می‌غلتند ولی از خیمه نیامد جگرش را بِبَرد یک نفر آمده این‌سو بزند تیغش را یک نفر رفته به آن‌سو تبرش را بِبَرد یک نفر آمده این‌سو تن این را بکشد یک نفر رفته به آن‌سو که سرش را ببرد تنشه بودند و نشد جرعه‌ی دیگر بینند یا که یکبار دگر چهره‌ی مادر بینند  دید آخر چه بلایی سرشان آوردند زخمها بر جگرِ مادرشان آوردند @hosenih قصدِ جانِ دو برادر دو برادر کردند ضربه‌ی تیغ و سنان را دوبرابر کردند مانعِ بُردنشان پشتِ خَمِ دایی بود  اِرباًاِربا شدنِ این دو تماشایی بود کمرش خم شده باید که عصا بردارد باید او خیمه رود تا دو عبا بردارد زینب انگار نه انگار که بی سر شده‌اند دید بر نیزه  ولی سایه مادر شده‌اند شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🌷پیام یکی از مخاطبین درباره کتاب 🔴 برای کسب اطلاعات بیشتر و دریافت متن کامل جلسات(فایل pdf) ، به آیدی زیر مراجعه نمایید. 👇👇 🔵 @addmin_roze
وابسته ات هستم، تویی معشوقِ دلخواهِ خودم آگاهم از حال دلت با قلبِ آگاهِ خودم خورشید قلب بیقرار زینبت هستی و من نور از تو میگیرم حسینِ من(ع)؛ تویی ماهِ خودم @hosenih داریم خاطرخواهِ بسیاری و جان ها میدهند یکروز در راهِ تو و یکروز در راهِ خودم راهی شدیم و خوب می‌دانستم اینجا کربلاست فهمیدم از دلشوره هایِ گاه و بیگاهِ خودم زیباییِ انگشترت دارد مرا دق میدهد تنها خبر دارم خودم از بغض جانکاهِ خودم بیزارم از آن نامه ها که نقشهٔ قتلَت شدند از غربتت میسوزم و میسوزم از آهِ خودم هاجر شدم در پاسخ نجوای هَل مِن ناصرت آورده ام تنها دو آیه از «فَدَیناهِ» خودم @hosenih باید پسرهایم فدایی ات شوند و از خدا- میخواستم در سجده های هر سحرگاهِ خودم آورده ام عون و محمد را برایِ یاری ات آورده ام تیر و سپر از خانه همراهِ خودم! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
4_5812090482435558050.aac
10.59M
🔰🔰 🏴 روضه محرم 🏴 فرزندان حضرت زینب سلام الله علیها با تحقیق و سخنرانی:حجت الاسلام محرم ۱۴۰۰ ✅موسسه قدیم الاحسان✅ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای وسعت محبت بی منتها حسین ای روضه ات ورای همه روضه ها حسین با گریه های خویش نظر کرده مادرت بر روی پرچمی که نوشته است یا حسین @hosenih عقبای ما تویی، همه دنیای ما تویی ای از تمام خلق، حسابت جدا حسین جایی ندیده ایم بجز خانهء غمت اینقدر مفتخر به لباس گدا حسین ما را به عرش می برد این روضه های تو از بس که هست ذکر خدایی ما حسین در روز حشر دور شما حلقه می زنیم ای آبروی ما همه پیش خدا حسین غافل شدیم و توبه نکردیم از گناه دیدیم بسته شد حرم کربلا حسین یوم الفرار، روز قرار تمام ماست آنجا جواز هیئت ما هست با حسین @hosenih گودال قتلگاه پر از تیر و نیزه بود خیلی زدند بر بدنت بی هوا حسین خنجر نمی برید سرت را و می زدی با هر نفس نفس زدنت، دست و پا حسین شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آغوش بارگاه تو تا بار عام داد احلی من العسل به من تلخ کام داد عرش خدا همیشه به تو تکیه می زند اینبار تکیه بر تو در آن ازدحام داد @hosenih دیدم نگاه بی رمقت سوی خیمه ها آرامشی عجیب به اهل خیام داد لبخند تشنه تو ترک خورد از عطش وقتی فرات بر لب خشکت سلام داد ای حی لایموت چرا زیر دشنه ای جان را سزاست پای تو عالی مقام داد صبح تن تو را چه کسی بر زمین کشید جسم تو را به چکمه نا اهل شام داد دلشوره ای به سینه ی پاکت جلوس کرد باید تو را شهید غم خیمه نام داد ممنون تیغ هستم از این که در آن غروب دست مرا دوباره به دست امام داد @hosenih وقتی چکامه های لبت گفت یا حسن حسن ختام بر غزلی ناتمام داد زهرا رسید و بر تن زخمی تو گریست با گریه زخم های تو را التیام داد شاعر: حجت الاسلام © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
روضه های شب پنجم چقدر جانکاه است سینه زن ها، حسنی ها شب عبدالله است بیشتر از همه شب روضه شکسته بال است لاجرم روضه ی امشب طرف گودال است روضه امشب سخن از دست شکسته دارد غصه ی کوچه و یک مادر خسته دارد @hosenih روضه در سینه ی خود داغ عزیزی دارد تا به پهلوی شکسته چه گریزی دارد روضه امشب همه جا می رود از لطف کریم از مدینه، کربلا می رود از لطف کریم صاحب روضه کریم و کرمش قیمتی است یازده ساله شبیه پدرش غیرتی است یازده ساله ولی خیر کثیری دارد پسر شیر جمل خود دل شیری دارد بی خیال تبر و نیزه و شمشیر آمد آی ای لشکر کفتار صفت، شیر آمد آمد و دید که از زخم عمو افتاده راه یک نیزه ی وحشی به گلو افتاده لشکری تیغ کشان سمت عمو می آید شمر همراه سنان سمت عمو می آید تیرها حلقه به دور بدنش می بستند نیزه ها را همه محکم به تنش می بستند گفت باید که در این مرحله بی سر باشم می روم تا سپر لحظه ی آخر باشم گفت ای وای عمو صبر نما در راهم عاشق سوخته ی راه تو عبدللهم @hosenih پسر روضه رسانیده خودش را به عمو دست خود را سپر انداخته در راه گلو ناگهان دست شکست و نفسش بند آمد باز بر روی لب حرمله لبخند آمد در همه دشت صدایی ز شکستن پیچید بر لب خشک عمو خون گلویش پاشید شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ بگذار تا که شیرِ جمل را نشان دهم تا نعره‌ی امیرِ جمل را نشان دهم شمشیرِ بی‌نظیرِ جمل را نشان دهم عمه به روم سنِ کمم را نیاوری عباس می شوم عَلَمَم را بیاوری عمه گریست اینهمه پَرپَر نزن نشد ناخن مزن به گونه و بر سر مزن نشد حرفِ برادر است به خواهر نزن نشد با دستِ بسته سنگ به آئینه‌ات نکوب اینگونه پیشِ من به رویِ سینه‌ات نکوب @hosenih زینب اگرچه دستِ پسر را مهار کرد از بسکه داد زد زِ بسکه هوار کرد دستش کشید سمتِ عمویش فرار کرد وقتی رسید تیغِ حرامی به او گرفت جایِ عموش نیزه‌ی شامی به او گرفت @hosenih اُفتاد بر تنش سپرش را بغل گرفت از بینِ چکمه‌ها پسرش را بغل گرفت بر سینه‌اش همینکه سرش را بغل گرفت بوسید تا حسین گلویش یکی شدند چسبیده بود او به عمویش یکی شدند نزدیک اوست حرمله او را نشانه کرد اول نشست رویِ عمو را نشانه کرد پایین گرفت زیرِ گلو را نشانه کرد تیرِ سه‌شعبه قلبِ عمو را درست زد ای خاک بر سرم دو گلو را درست زد ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ وارث دست رحیم حسن است صاحب خلق عظیم حسن است از شکوه جلواتش پیداست به خدا سیب دو نیم حسن است همه ی عرش خدا محتاج کرم طفل کریم حسن است یا "اباقاسم" "اباعَبدُالله" نقش ایوان حریم حسن است حضرت فاطمه هم گریه کن روضه ی سخت یتیم حسن است نوه ی حیدر خیبر شکن اوست حسن بن حسن بن حسن اوست @hosenih غرق در رایحه ی یاس حسین مورد مرحمت خاص حسین مجتبازاده مسیحا دم شد ولی از برکت انفاس حسین نذر طفلان حسن می چرخد همه شب دسته ی دستاس حسین پدری کرده برایش همه عمر خرج او شد همه احساس حسین کرده پر جای حسن را قطعا در دل نازک و حساس حسین در دلش غیر خدا هیچ نبود رونوشتی ست ز اخلاص حسین دست خود را علمی دیگر کرد آخرین حضرت عباس حسین یک نفس تا لب گودال دوید اولین گریه کن اش شاه شهید @hosenih پیش چشمان ترش طوفان شد گرد و خاکی وسط میدان شد بازوی فاطمه یادش امد دستش از پوست که آویزان شد نجمه با ناله ی وااماه اش به سر و سینه زد و گریان شد حرمله باز به زانو رفت و ..‌ کشتن طفل یتیم آسان شد طرح ذبح پسری لب تشنه دور گودال بلا عنوان شد زیر تیغ و سپر و نیزه و تیر بدن هر دوی شان پنهان شد عاقبت پیکر این طفل شهید مثل جسم عمویش عریان شد در رکاب عمویش بر نیزه سر او راهی نخلستان شد آه مثل عمویش در گودال به گمانم دهنش شد پامال ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ نوبت عشق است عشقم با حسن سفره را وا کرده این شبها حسن صبر او رزم‌ است گرچه بی صداست صلح او روح قیام کربلاست @hosenih ساختن با سوختن یک جوهر است خون این دل مثل خون حنجر است هرکه مجنون حسین و کربلاست مطمئنا زیر دین‌ مجتبی است با اجازه از علی آن صف شکن مینویسم لافتی الاحسن نامه داد و شاه را امداد کرد مذهب ما را حسن آباد کرد غربت او سِری از اسرار اوست این شلوغی حرم ها کار اوست! امشب اما تا مدینه راهیم الله الله امشب عبداللهیم کیست عبدالله عشق پنج تن حضرت باب الحسین باب الحسن یازده ساله ولی شیر نر است این نواده مثل جدش حیدر است عابد شب زنده دار هرشب است از محافظ های عمه زینب است نوجوانی ابالفضل است این؟ یا به بدر آمد امیرالمومنین؟ در رگش خون حسن جاری شده جان به قربانش چه کراری شده هست این شاخ نبات پنج تن نذر عاشورای بابایش حسن ........... ظهر شد دلهای عالم در تب است دست عبدالله دست زینب است یارب عاشوراست یا که محشر است یا حسن دستش به دست مادر است دونفر بالای تل باحال زار بی کسی تشنه میان کارزار دید از بالا که بلوا ساختند با سر آقا را زمین انداختند گرگ ها خون عمو را میخورند نیزه ها دائم به یک جا میخوردند @hosenih اب میخواهد سنانش میدهند با نوک نیزه تکانش‌ میدهند نیزه بر کتف عمو میخورد و بعد زخم ها روی گلو میخورد بعد بر تن خون خدا پا میکشند مست های موی عمو را میکشند آیه میخوانند و سنگش میزنند به دلش با خنده آتش میزدند پیش خشکی لبان شاه دین آب هارا شمر میریزد زمین هرچه را دارد به دعوا میبرند دزدها پیراهنش را میبرند روح قرآن زیر پا افتاده ست روی سینه شمر هم آمادست حنجر است و حنجر است و حنجر است خنجر است و خنجر است و خنجر است دید عبدالله عمو را داد زد زیر لب میگفت یا زهرا مدد ای عمو تنها نمان بین سپاه مجتبی دارد می آید قتلگاه یازده سال است دنیای منی جای بابایم تو بابای منی گرچه شمشیری ندارد نوکرت دست دارم میدهم پای سرت @hosenih کاش زخم من مداوایت کند تیر روی سینه ات جایم کند غم مخور جانا فدایت میشوم من بقیع کربلایت میشوم ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ در بند زلف او دل باد و نسیم هاست تازه ترین شراب سبوی کریم هاست او که طلایه دار خیام یتیم هاست نذرِ"حسن" برای "حسین" از قدیم هاست او حاضرست جان خودش را فدا کند نذرِ قدیمیِ پدرش را ادا کند مانند صاعقه شب پُرکینه را شکافت برق نگاه او دل آئینه را شکافت اسرارهای در دل گنجینه را شکافت فریاد های او قفس سینه را شکافت اینگونه سوی لشگر کفار نعره زد: وَللهُ لا اُفارقُ عَمّی اِلی الاَبد @hosenih آتش به آه شعله ورش غبطه می خورد دریا به چشم های ترش غبطه می خورد جبریل هم به بال و پرش غبطه می خورد حتی پدر به این پسرش غبطه می خورد روی زه کمانِ"حسن"،تیر آخر است این شیرزاده که نوه ی شیر خیبر است سقّا شده است تا علمش را بیاورد شمشیر کوچک دودمش را بیاورد تابیده تا سپیده دمش را بیاورد امّیدواری حرمش را بیاورد امّیدواری حرم از حال رفته است خورشید آسمان تهِ گودال رفته است او ناله ی عموی خودش را شنید و رفت از دست عمه دست خودش را کشید و رفت مثل کبوتر از دل خیمه پرید و رفت پای برهنه سمت عمویش دوید و رفت کوچیکترین ستاره ای از نسل آلِ ماه سوسو زده است در دِل گودال قتلگاه با سر رسیده تا که فدای سرش شود گودال آمده سپر حنجرش شود با جسم کوچکش زره پیکرش شود تا مرهمی به زخم دل مادرش شود درپیش فاطمه به سرش سنگ می زدند کفتارها به صورت او چنگ می زدند آمد ولی چه آمدنی..،دیر کرده بود آهوی بی رمق همه را شیر کرده بود این صحنه طفل را بخدا پیر کرده بود سر نیزه ای میان دهن گیر کرده بود با هرچه می شده به پرش ضربه می زدند با سنگ و با عصا به سرش ضربه می زدند مبهوت مانده با بدن او چه می کند با این عموی بی کفن او چه می کند با پاره های پیرهن او چه می کند آن که نشسته روی تن او..،چه می کند این تیغ ها به درد ذبیحی نمی خورد آن خنجری که تیز نگردد نمی بُرد @hosenih ناگاه حرمله به سوی معرکه دوید تیری سه شعبه از وسط تیردان کشید یک لحظه ناگهان نفس کهکشان بردید سینه به سینه،راز دو همدم به هم رسید محراب های عرش،در این لحظه سوختند تا مُهر را به سینه سجّاده دوختند دستی به ضرب تیغه ی دشمن جدا شده قاب تنی پر از اثر ردِّ پا شده بر روی جسم زخمیِ ارباب جا شده روی "حسینیه" "حسنیّه" بنا شده مانده حسین بی کس و بی یار و بی پناه دارد صدای شمر می آید ز قتلگاه... ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ ابن الکریمم وپسرِ شاهِ بی حرم از خیمه آمدم به تماشایِ دلبرم من از تبارِ شیرِ جمل هستم ای سپاه ده ساله ام ولی ز رگ و خونِ حیدرم @hosenih خالی کنید دورِ بزرگِ قبیله را تعظیم کن سپاه، به این شاهِ محترم خونِ حسن میانِ رگم موج می زند گردن زده ز ازرقِ شامی برادرم از خیمه پابرهنه دویدم به قتلگاه افتاده شاه رویِ زمین در برابرم تا استخوانِ بازوی من بی هوا شکست بی اختیار ناله زدم وای مادرم تا آمدم بغل کُنمت حرمله رسید پاشیده شد به ضربه ی یک تیر،حنجرم ممزوج شد حسین و حسن زیرِ ضربه ها اینجا به بعد روضه بخوانم من از شما باجانِ فاطمه که چنین تا نمی کنند جان دادنِ غریب تماشا نمی کنند زهرا نشسته گوشه ی گودالِ قتلگاه باحالِ مادر از چه مدارا نمی کنند خالی کنید دورِ عمویِ غریب من دورِ کسی که هلهله برپا نمی کنند یابن الدعی مکن همه جا نیزه را فرو پهنایِ نیزه را به گلو جا نمی کنند بردار پایِ نحس خود از رویِ صورتش این گونه بغضِ سینه ی خود وا نمی کنند در پیشِ چشم عمه رها کن محاسنش شیب الخضیب را همه معنا نمی کنند @hosenih در بین دنده ها مَشِکَن چوبِ نیزه را از بهرِ جایزه به تن امضا نمی کنند آقایِ عالم است برهنه نکن تنش بر بُردنِ لباس تَقَلا نمی کنند ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
4_5811946287498529611.mp3
20.66M
🔰🔰 🏴 روضه محرم 🏴 با تحقیق و سخنرانی:حجت الاسلام محرم ۱۴۰۰ ✅موسسه قدیم الاحسان✅ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
من اشک روان بر رخ این اهل خیامم بگذار بیفتم سر دامان امامم بر خال لب دوست گرفتارترینم مانند کبوتر پی این دانه و داممم در خیمه بمانم شب اول چو هلالم بر دامن خورشید روم ماه تمامم برخاسته سردار جمل از جگر من لا حول ولا قوه الا به قیامم @hosenih از نعره‌ی من میسره تا میمنه پاشید شد جلوه ای از حیدر کرار کلامم هم فاطمه ام، هم علی ام، هم حسنم من حیران شده آیینه نداند که کدامم در رکعت آخر نکند فاصله افتد هنگام تشهد شده و وقت سلامم دستش همه‌ی عمر نوازشگر من بود دستم سپرش گر نشود باد حرامم من حاضرم این زلف مرا دست بگیرند دستی نرسد بر سر گیسوی امامم من روزه ام ای پَست مزن سنگ لبش را بگذار شود این رطب افطار صیامم از فاطمه آموختم اینگونه بجنگم بازو عوض تیغ کشیدم ز نیامم حالا که در آغوش عمویم بزنیدم در خلوت خاصم خبری نیست زعامم @hosenih هر موی تنم داده اذان، حیَّ علی العشق بر تیر سه شعبه برسانید پیامم بر دامنش آویخته دستم چه شکوهی جبریل برد رشک بر این شأن و مقامم ای تیر بچرخان لب من را به لب یار تا این دم آخر شود ایام به کامم با تیغ و سه شعبه پس از آن سم ستوران هرگونه بخواهند شهید تو مدامم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
افتادی و تا خورد به گودال، لبت با گریه دوید؛ سوخت از تاب و تبت @hosenih تا پیکر خود را سپرِ جان تو کرد گفتی که عمو شود فدای ادبت اینکه نکند خار به دستش برود هر ثانیه بود؛ فکرِ هر روز و شبت بی دستش کردند و به پا شد کینه هم از جمل و هم حسن(ع) و هم نسَبت با خاک درآمیخته، یکسان شده بود در زیر قدم هایِ پیاپی رطبت زد حرمله(لع) تیر بر تنِ عبدالله(ع) پرپر زد و سخت شعله ور شد غضبت @hosenih می سوختی از غم و: «خدایا أَمْسِکْ- -عَنْهُمْ قِطَرَ السَّماء»* شد ذکر لبت! *...در این هنگام حرمله(لع) تیری به طرف عبد الله(ع) انداخت که گوش تا گوش عبد الله(ع) بریده شد و در آغوش عموی بزرگوارش جان داد. آنگاه حضرت این مردم را نفرین کرد و به خداوند عرضه داشت:«أَللّهُمَّ أَمْسِكْ عَنْهُمْ قِطَرَ السَّماءِ وَامْنَعْهُمْ بَرَكاتِ الاَْرْضِ...» «خدایا باران را از آنها قطع کن و برکات زمین را از آنها منع کن...» بحار الانوار/علامه مجلسی،جلد۴۵ مقتل اللهوف/سید بن طاووس،صفحه٧٢ مقتل مقرّم/صفحه٢۴۶ ارشاد مفید/صفحه٢۴١ شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
با عمو همراه شد با همین سنّش چه سربازی برای شاه شد طاقت دوری نداشت یک‌ تنه آمد حریف لشکر بدخواه شد @hosenih بی زره آمد به جنگ ذکر لب هایش علی مولا ولی الله شد شد فدایی حسین آه عبدالله در یک روز پیر راه شد پیش چشمان عمو دست عبدالله مثل قامتش کوتاه شد یادگاری حسن شد کفن افتاد روی جسم شاه بی کفن بی خبر از دست رفت مثل آن مادر که قبلا پشت در از دست رفت بین آغوش عمو در‌ دل پرواز یک دم بال و پر از دست رفت خواست تا حائل شود حیف اما بر روی سینه، سپر از دست رفت کار یک خنجر نبود دست عبدالله با ضرب تبر از دست رفت @hosenih حرمله آمد جلو روی پای حضرت ارباب سر از دست رفت دست از دنیا برید خوب شد رفت و تنش رخت اسارت را ندید شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چشم من آسمانی از باران اشک من حاکی از غمی سنگین مانده بر روی سینه ام امروز سایه ی زخم ماتمی سنگین بین گودال را تماشا کن عمّه ! بنگر عموی من تنهاست اشتیاق مدینه را دارم در سرم شوق دیدن باباست @hosenih پیکری زخم خورده و بی حال مانده در بین ازدحام چرا ؟! ردّ بی رحم چکمه ی قاتل مانده بر سینه ی امام چرا ؟!! نوجوانم ولی پر از شورم در دلم عشق بی مثل جاری ست قطره قطره میان رگ هایم خون فرمانده ی جمل جاری ست می روم عاشقانه جان بدهم بین مقتل به پای ثارالله می روم تا که دست هدیه کنم مثل سقّا برای ثارالله لحظه ی آخرم شده باید خواهشم را دگر مُجاب کنم ای عموجان به من اجازه بده تا شما را پدر خطاب کنم @hosenih زیر بال و پرت بزرگ شدم بنگر این نوجوان عاشق را تا نفس هست فاش می گویم ذکر " واللهِ لا اُفارِق" را بین آغوش غرق خون شما نفسم ذکر آخرین می گفت مادرت را کنار خود دیدم که به من داشت آفرین می گفت شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e