هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
دلم از روضه های فاطمیه
گرفته در هوای فاطمیه
بیا ای التیام روی نیلی
بیا صاحب عزای فاطمیه
*
بیا از جاده های بی نشانی
بیا ای آفتاب آسمانی
بیا شب های دلگیری ست آقا
بیا که روضۀ مادر بخوانی
*
نگاهی شعله ور، ای وای مادر
هجومی بی خبر، ای وای مادر
مغیره … بی هوا … ای وای بابا
تو و دیوار و در، ای وای مادر
شاعر: #یوسف_رحیمی
@dobeity_robaey
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
پیر گشتی آخرش پای علی، ماه علی
بی تو می میرد علی، برخیز همراه علی
#قاسم_صرافان
@dobeity_robaey
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
#حضرت_زهرا_س_شام_غریبان
چون لاله به پشت در شکفتی زهرا
از شدت درد ، شب نخفتی زهرا
میسوزم از این داغ ، که تا آخر عمر
تو سوختی و به من نگفتی زهرا
*
تو رفتی و رفت دیگر از چشمم خواب
من ماندم و یک سینه از داغ کباب
دیدی به کجا کشید کار من و تو؟
زنده است ابوتراب و تو بین تراب
*
رخش طعنه به شام تار می زد
مدینه غربتش را جار می زد
خدا داند که در هنگام غسلش
کفن بر جسم زهرا زار می زد
شاعر: #علی_سلطانی
@dobeity_robaey
#حضرت_زهرا_س_شام_غریبان
وقت تنگ است و غرق غمهایم
شب گذشته... چقدر تنهایم...
بر زمین مانده کار زهرایم
چقَدَر غسلدادنش سخت است...
@hosenih
خواستم تا کفن کنم به تنش
چون که دستم نشست بر بدنش
«لاله» افتاد روی پیرُهنش
چقَدَر غسلدادنش سخت است...
تازه دیدم سپیدی گیسوش
و خراشی که مانده بر ابروش
لمس کردم کبودی بازوش
چقدر غسل دادنش سخت است
این همه درد را خدا چه کنم
با غم و بغض بیصدا چه کنم
گریههای حسین را چه کنم
چقدر غسل دادنش سخت است
صورتش را گذاشت روی بهشت
از لبانش چکید بوی بهشت
«کلّمینی نرو به سوی بهشت»
چقدر غسل دادنش سخت است
@hosenih
مانده آن یک کلام تا گودال
«یا بنی» که گفت رفت از حال
بدن بیسری که شد پامال
چقدر غسل دادنش سخت است
شاعر: #حسین_کریمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_شهادت
از داغ او نوشتم و جوهر کبود شد
پژمرد یاس و بال کبوتر کبود شد
آن لحظهای که چاه به آهش جواب داد
خرمای نخلهای تناور کبود شد
پهلو گرفت از غم او کشتی نجات
دریا کویر گشت و سراسر کبود شد
@hosenih
از آن به بعد بود که انگشتر عقیق
بر دستهای خستهی حیدر کبود شد
یک لحظه فکر کرد چرا در نبود او
دیوارها سیاه شد و در کبود شد؟
از خون روی میخ به پهنای آسمان
یک قطره ریخت، چشمهی کوثر کبود شد
از بس که چشم دوخت و از بس که اشک ریخت
چشمش میان قبله و بستر کبود شد
آرام دست فاطمه را بوسه زد ولی
با بوسه نیز جسم مطهر کبود شد
این گنبد کبود که آغاز قصه بود
از دردهای آل پیمبر کبود شد
@hosenih
هر جا که مردمی به غم او نشستهاند
آنجا هزار صورت دیگر کبود شد
تا لب گشود از غم خود چند سال بعد
محراب غرق خون شد و منبر کبود شد
ما را که پیر کرد، ببین با علی(ع) چه کرد
آن لحظهای که صورت مادر کبود شد
شاعر: #سیدسعید_صاحب_علم
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
#حضرت_زهرا_س_شام_غریبان
کوهم ولی از فراق تو لرزیدم
آمد به سرم از آنچه می ترسیدم
می سوزم از این داغ که وقت غسلت
رویی که به من نشان ندادی دیدم
شاعر: #علی_سلطانی
@dobeity_robaey
#حضرت_زهرا_س_شام_غریبان
هفت آسمان، از غم گریبان چاک می کرد
وقتی علی خورشید خود را خاک می کرد
@hosenih
دستِ لحد در آن غروبِ لیلة القدر
خاکِ تأسف بر سرِ ادراک می کرد
منظومه ی غم بی حضور آفتابش
خورشید را شرمنده ی افلاک می کرد
مردی که آن شب آرزویِ مرگ خود داشت
با گریه، اشک دخترش را پاک می کرد
یک خانه ی بی مادر و یک بستر سرد
پایان تلخ قصه را غمناک می کرد
@hosenih
آری... مدینه قدر کوثر را ندانست
آن شب خدا تفسیر "ما ادراک" می کرد
شاعر: حجتالاسلام #محمد_موحدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
فخر بر خود می کند پروردگار فاطمه
چون که باشد خلقتش در اختیار فاطمه
آرزوی حضرت مریم میان جنت است
در لباس خادمه، باشد کنار فاطمه
@hosenih
از تنور خانه اش عطر بهشتی می وزید
بود کل شهر یثرب وامدار فاطمه
مرتضی و مصطفی و آن دو سبط اطهرش
جمع بودند آل عصمت بر مدار فاطمه
از لباس کهنه اش سلمان تعجب کرده بود
زینت دنیا نمی آمد به کار فاطمه
سِرّ مَستور است قدرش، لیلةالقدر است او
گشته مستور از جهان حتی مزار فاطمه
منکرین عصمتش اولاد لاتند و هُبل
نطفه اش پاک است و طاهر، دوستدار فاطمه
بود زهرا سال ها دل بی قرار مرتضی
بود حیدر سال ها دل بی قرار فاطمه
@hosenih
با مصیبت پاک کرد اشک از دو چشم مرتضی
دید تا اشک علی را، چشم تار فاطمه
دستمالِ بسته بر سر را به رخ افکنده بود
تا نبیند جای سیلی را نگار فاطمه
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
درِ ورودیِ جَنَّت،حریم ساحت توست
بهشت؛گوشهی دنجِ حیاطخلوت توست
صدای پهنه ی لاهوت،ذکر یا زهراست
میان عالم بالا همیشه صحبت توست
خدا به خاطر یک خنده ی تو،می خندد
رضای حضرت حق در یَدِ رضایت توست
@hosenih
پیمبری که نماد اصول بندگی است
زمان نافلهات،محو در عبادت توست
به استعانت لولاک..،امام یعنی تو
ولایت علوی پس همان ولایت توست
به فکر سفره ی همسایه های خود بودی...
چقدر رنگ عطوفت در این روایت توست
غذای گرم حسن را فقیر کویات خورد...
همین نشانهای از لطف بی نهایت توست
هنوز نانتنور تو قوت غالب ماست
هنوز رونق اطعام ما به برکت توست
فقط اجازه بده تا بگویمت: "مادر"
تمام آرزویم دیدن محبت توست
تمام گریهکنان حسین،مادریاند...
شروع عاطفهی اشک از مصیبت توست
@hosenih
یکی ز مستمعین عزای تو؛جبریل
خدای عزوجل روضهخوان هیئت توست
▪️
▪️
توان نداشته ای تا سری تکان بدهی...
همین نشانگر اوضاع پر وخامت توست
هجوم کوچه ی باریک..،میخ در..،آتش...
چگونه این همه غم در دلِ شهادت توست؟!
شاعر: #بردیا_محمدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
قطره درون خویش دارد وصف دریا را
مادر؛ مجسّم میکند امابیها را
مادر؛ همانی که پریشان هم اگر باشد
شانه زَنَد گیسوی دخترهای بابا را
@hosenih
حتی اگر بیمار؛ اگر تبدار هم باشد
هر لحظه جویا میشود حال پسرها را
آری؛ جز این هم انتظاری نیست از مادر
دیروز از زهرا گرفته درسِ فردا را
یافاطمه! ای آن که در وقت عباداتت
دیدیم در چشم مَلَک؛ شوقِ تمنّا را
در روشنای چادرِ مشکی تو دیدیم
اخلاق را اخلاص را ایمان و تقوا را
هر شب برای دوستدارانت دعا کردی
در روز محشر هم شفاعت میکنی ما را
@hosenih
مرگا به آن که رفتنت را مرگ میخواند
ای نابرادرهای من! کشتند زهرا را
مثل تو گریان علی هستیم و میدانیم
این گریهها بیدار خواهد کرد دنیا را
شاعر: #حمید_رمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_شام_غریبان
امشب چه خبر شد، نشنيديد خبر را؟!
در خاك بجوييد هلا قرص قمر را
امشب كه على غسل دهد هستى خود را
اى كاش خبردار كند مرغ سحر را
@hosenih
سرمى نهد امشب به سر شانه ديوار
تا بشنود از هر نفسى شعله در را
اين داغ سقيفه ست كجا مى رود از ياد؟
داغى كه چنان سوخته يكباره جگر را
حق دارد اگر باغچه را پر كند از اشك
هرلحظه على مى شنود زخم تبر را
همراه گلش آمده با بغض شبانگاه
بايد بسپارد به دل خاك، گهر را
@hosenih
اين بود همان ياس كه در باغ تو پژمرد؟!
حيدر چه جوابى دهد اينبار پدر را
اين روضه ى سربسته بماند كه بماند!
در چاه بيابيد مگر شرح خبر را
شاعر: #محمدمهدى_عبداللهى
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_شام_غریبان
#حضرت_زهرا_س_شهادت
بیهوا آغاز شد فصل خزانِ خانه اش
بسته شد دستان حیدر در میانِ خانه اش
در ازای نانِ نذری ها که زهرا(س) پخته بود
با هجوم انداختند آتش به جانِ خانه اش
@hosenih
فکر و ذکرش روز و شب «الجّار ثمّ الدّار» بود
سنگ بود اما دلِ همسایگانِ خانه اش
کوچه ای باریک، دیواری که دودآلود بود
یک درِ آتش گرفته شد نشانِ خانه اش
در سکوتِ نیمه شب، آهسته، دلتنگ پدر
رفت مظلومانه یار مهربانِ خانه اش
عاقبت از آنچه می ترسید آمد بر سرش
راهیِ تابوت شد یارِ جوانِ خانه اش
خانهٔ بی فاطمه(س) شد بیت الأحزانِ علی(ع)
تیره شد با کوهی از غم، آسمانِ خانه اش
بغض کرد و بچه هایش را در آغوشش گرفت
اشک آمد بیهوا شد میهمانِ خانه اش
گریه میکردند با هم! بیشتر اما حسن(ع)...
چادری پا خورده میشد روضه خوانِ خانه اش
گرچه می بوسیدشان اما غم بی مادری
بود معلوم از نگاهِ کودکانِ خانه اش
@hosenih
تشنه لب بیدار میشد نیمه شب تا که حسین(ع)
آه برمیخواست فوراً از نهانِ خانه اش
باز زینب(س) تکیه بر دیوار خوابش برده بود
می شکست اینگونه هر آن استخوانِ خانه اش!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
ناله از چوب برآمد که چرا در شده بود!
کوچه باران زده ی روضه ی مادر شده بود
پیش مردی که دلش سوخته از هُرمِ جفا
زندگی با هوسِ مرگ برابر شده بود
@hosenih
یاسِ یاسین سپرِ حق شد وافتاد زمین
آسمان شاهد بر پاییِ محشر شده بود
نوک مسمار که آرامش از آن خانه گرفت
تیر غم بر جگر فاتحِ خیبر شده بود؛
هیزمِ پشت در و شعله ی بی رحمیِ آن
مجریِ سوختن یاسِ پیمبر شده بود؛
شاعران،با قلمِ بُغض بگویید مُدام
یاد آن گل بنویسید که پرپر شده بود
یاد تنها شدن دستِ خداوندِ وَدود
بنویسید دلِ آینه مضطر شده بود
علی وفاطمه گفتند زِ پیمانِ رسول
ولی افسوس که گوش همگی کر شده بود
@hosenih
کوفه هم راه تو را رفت مدینه به خدا،
وسعت حق طلبی کمتر وکمتر شده بود
میخِ در گریه به پهلوی کسی کرده و بعد،
نیزه هم گریه کن روضه ی آن سر شده بود.
شاعر: #محمدحسن_جنتی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_شهادت
چشم در راه مانده ام ، مادر!
اشک را بی اراده می داند
غصه ی ما زداغ مرگت را
مادر از دست داده می داند
مادر از دست داده یعنی ما
-ما که قربان نام یار رویم-
مثل هر داغدیده ای، یارب!
"کاش" می شد سرِ مزار رویم...!
@hosenih
کاش می شد سر مزار بتول
با هیاهو می آمدیم، خدا...!
کاش چون کودکان بی مادر
به سر و سینه می زدیم، خدا ...!
اینک اما تفاوتی نکند!
بسته ایم عهد عشق با زهرا
از همین راه دور ، می خوانیم:
«السلام علیک یا زهرا»
السلام علیک یا امّاه
ازچه پاسخ نمی دهی؟ مادر!
گله دارم -به اذن تو- با «میخ»
شِکوِه دارم -به اذن تو- با «در»
آه... ای میخ در! بتول است این...!
از چه این قدر شعله ور شده ای!؟
آه... ای در! به این فشار عجیب،
قاتل مادر و پسر شده ای !!
آه... ای در! چگونه رویت شد!؟
چه کسی گفته خون به پای تونیست!؟
میخ در! شرم کن ز اطفالش ...
"سینه ی حوریه" که جای تو نیست!
@hosenih
سینه ی حوریه ست جای حسن
سینه ی حوریه ست جای «حسین»
... نامِ «ارباب» آمده! برویم،
از همین جا به «کربلای حسین»
دست نامرد پای مرکب ها
نعل نو تا که بست، یازهرا
زیرپای ستور... در گودال...
استخوانها...شکست... یازهرا...
شاعر: #احمد_بابایی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
#حضرت_زهرا_س_شهادت
#طلیعه_فاطمیه
فرض است اقامه عزای زهرا(س)
فرض است کنی گریه برای زهرا(س)
سرباز امام عصر (عج) خود باید شد
این است پیام روضه های زهرا(س)
شاعر: #سیدمجتبی_شجاع
@dobeity_robaey
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
با توام در! با تو، تا دیوارها هم بشنوند
قلبِ «یاسین» است، این یاسی که پرپر میکنی
شاعر: #قاسم_صرافان
@dobeity_robaey
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
مثل هر شب خواب را در بسترش تنها گذاشت
رفت پای جانمازش؛ روی دنیا پا گذاشت
با قیامش آسمان میرفت زیر چادرش
قابِ قوسینِ رکوعش عرش را هم جا گذاشت
@hosenih
سجدهاش را بُرد آنجایی که جز مسجود نیست
سر به خاکِ سجدهدارِ مسجدالزهرا گذاشت
با صدای آب آب؛ از عرش، باران شد چکید
رفت بالای سرِ لبتشنهاش دریا گذاشت
باز تا نانآورش برگشت از شبگردیاش
مرهمِ اشکی به زخمِ شانهی مولا گذاشت
گرچه رویش سرخ بود از ردّ سیلیهای اشک
گوشهای هم جا برای خندهی حاشا گذاشت
در هجومِ سنگها با آنکه بار شیشه داشت
پای اینکه نشکند آیینه جانش را گذاشت
@hosenih
مشکِ اشکش را غمِ روز مبادا آب کرد
گریههایش را برای روز عاشورا گذاشت
چارده قرن است، میگردد زمین دنبال او
آرزوی تربتش را بر دلِ دنیا گذاشت
شاعر: #رضا_قاسمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#طلیعه_فاطمیه
#حضرت_زهرا_س_شهادت
شمیم فاطمیه عطر و بوی غم دارد
چقدر شرح غم فاطمه اِلَم دارد
عزیز فاطمه مهدی شود دعاگویش
کسی که فاطمیه چشم خیس و نم دارد
@hosenih
خوشا به حال کسی که به ماتم زهرا
به روی شانه خود پرچم و عَلَم دارد
در این عزا به در خانه گر زدی پرچم
بدان که شیعهای و ذات تو جَنَم دارد
بزن به سینه بدانند از رگ سلمان
چقدر فاطمه گریهکن عَجم دارد
بگو شهید شده فاطمه، بگو شیعه
قسم به فاطمه این ادّعا قسم دارد
چه شد که بانوی حیدر خمیده شد قَدّش
چقدر روضه آن کوچه زیروبَم دارد
میان کوچه چه شد که غریب گیر افتاد؟
کسی که خیل ملک خادم و حَشَم دارد
بهجز حسن کسی این را ندید که مادر
زکوچه آمد و یک گوشواره کم دارد
نوشته شیخ مفید در به روی او اُفتاد
گمان کنم که همین شد که قَدِّ خَم دارد
زراه هر کسی آمد لگد به زهرا زد
چقدر فاطمه در کوچه مُتّهم دارد
@hosenih
نشد بگوید علی رو اگر که پوشاندم
ازآن کشیده همه صورتم وَرم دارد
کجا رویم و به که این غم گران گوییم؟
که فاطمه نه مزاری نه یک حرم دارد
شاعر: #مجتبی_صمدی_شهاب
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_کوچه_بنی_هاشم
روا نبوده فدک، دست اشقیا باشد
که مال شرعیِ از آن انبیا باشد
و رفت تا که بگیرد دوباره حقش را
زنی که وارث میراث مصطفی باشد
@hosenih
شکاند خطبه ی غرّاش ظلمت شب را
که منطق سخنش نور را جلا باشد
برای بودن خفاش ها ولی بد شد
که کوچه راوی ابعاد ماجرا باشد
رسید سیلی نامحرمی به گوش ای وای
همین گریز عجیبی به کربلا باشد
امام صادق ما گفت دیده ام انگار
که گوشواره ی او نقش خاکها باشد
چگونه دق نکنم گفته در سند اثرِ
لگد به پیکر ناموس مرتضی باشد
@hosenih
و چشم های حسن دید هتک حرمت را
به لحظه پیر شد او غیرت خدا باشد
چه زود اجر رسالت به مصطفی دادند
چقدر شیوه این قوم ناروا باشد
شاعر: #زهرا_آراسته_نیا
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
#زمزمه #محاوره
کار دنیا رو میبینی فاطمه
چجوری با من و تو تا میکنه
تا میخوایم یکم باهم حرف بزنیم
زخمای تنت دهن وا میکنه
@hosenih
خنده های تو همه دلخوشیمه
من همون علی خوش روی توام
بخدا درد توام درد منه
نگران زخم پهلوی توام
با خودم میگم کی فکرشو میکرد
یه روزی تو از علی رو بگیری
تو زن جوون خونه ی منی
مجبوری که دست به پهلو بگیری
نزديك سه ماهه از خونه ی ما
صداى بگو بخند نيومده
نفست بند اومده اما هنوز
خون زخم سينه بند نيومده
دل نازکت رو با زخم زبون
از همون روز عروسی نیش زدن
چِش نداشتن ببینن با هم خوشیم
خونه زندگیمونو آتیش زدن
@hosenih
غصه مو به کی بگم؟! نمیدونم
حق داره دلم اگه آهی داره
غصم اینه: میدونستن همه شون
این خونه بچه ی توو راهی داره
شعر از گروه " #یا_مظلوم "
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات #شب_یلدا
باز هم عده ای بر آن سفره
چه کریمانه میهمان شده اند
دلشان گرم مثل تابستان
گر چه آمادۂ خزان شده اند
سیصد و سیزده نفر عاشق
سخت مشتاق لحظۂ دیدار
بیقرارانه مهزیار-نشان
باعث غبطۂ جهان شده اند
@hosenih
کنج محرابِ نابِ فیروزه
ذکر «إیّاکَ نَعبدُ» خواندند
عرشیان از چنین ارادتِ خاص
همه انگشت بر دهان شده اند
بعدِ نهج البلاغه و قران
شد گلستان چه کلبۂ احزان
نیّت یار کرده و فالِ؛
حافظ آورده شعرخوان شده اند
@hosenih
همه سرگرم ِ زرق و برق اما
عدّه ای یک دقیقه عاشق تر
رفته با إذن حضرت زهرا(س)
وقفِ صاحبِ زمان(عج) شده اند
خوش بحال تمام آنها که
شب یلدا به قصد صبحِ ظهور
محوِ گنبد قدم قدم با اشک
راهیِ صحن جمکران شده اند!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#محاوره #زمزمه
با گریه شب هامو سحر میکنم
با غصه هام یه جوری سر میکنم
برو بخواب اگه حالم بد بشه
فضه و اسما رو خبر میکنم
قرار نبود خنده به ما حروم شه
دیدن محسن همه آرزوم شه
روزای خوبم پیش بابات علی
فکر نمیکردم اینجوری تموم شه
@hosenih
غصه نخور اگه چشام میباره
خندهی تو زخممو هم میاره
هر طور شده تورو بغل میکنم
نگی که مادرم دوسم نداره
تو کی دیدی که من بگم نمیشه؟
تحمل این همه غم ، نمیشه!
شونه زدم موهاتو با درد ، آخه
انگشتای من دیگه خم نمیشه
وقتی که گل گیر تبر میفته
تیغ تبر با غنچه در میفته
پهلوی من دوباره تیر میکشه
وقتی چشام به میخ در میفته
@hosenih
مثل الان وقتی زیاده تبم
عجل وفاتی میشینه رو لبم
روضهی روضههای عالم منم
گریز روضه ها تویی زینبم
از پشت در روضه میاد کربلا
آتیش میگیره مثل در خیمه ها
اینجا به محسنم لگد میزدن
اونجا حسینم میزنه دست و پا
شاعر: #عماد_بهرامی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
زیر غلاف و تازیانه خورد شد بازو
زهرا به مسجد رفت اما دست بر پهلو
زهرا به مسجد رفت ، اما گرم فریاد است
سلمان ! بگو مسجد چرا در لرزه افتاد است
@hosenih
فریادهای فاطمه دیوار را لرزاند
سلمان بگو دیدی که مسجد را صدا لرزاند
زهرا اگر نفرین کند دنیا نمی ماند
مسجد فرو می ریزد و بر پا نمی ماند
تنها نمی ماند علی وقتی که زهرا هست
- پهلوی او هم بشکند - زخمی است ، اما هست
سرباز مولا می شود وقتی علی تنهاست
زهراست حیدر ، ای جماعت ! مرتضی زهراست
وقتی که مسجد در دل لات و هبل شد گم
بتخانه با مسجد چه فرقی می کند مردم!
منبر بدون مرتضی چوب است و جز این نیست
بی مرتضی هرجا که باشی حرفی از دین نیست
مردم ! فدک ارثیه ی قانونی زهراست
آیا غلاف و تازیانه اجر ذی القرباست؟!
زهرای مجروح علی آن روز غوغا کرد
دست علی را فاطمه با خطبه اش وا کرد
حیدر به زهرا گفت ؛ ما بی هم چه می کردیم؟!
زهرا بیا با هم به سمت خانه برگردیم
می دانم از بس درد داری ناتوانی تو
اما عزیزم با علی باید بمانی تو
با من بیا این روزها غوغاست در خانه
زهرا به زینب فکر کن تنهاست در خانه
همپای حیدر ! دست در دست علی بگذار
حالا که اذیت می شوی کم کم قدم بردار
هم صحبت تنهائیم ! تا خانه راهی نیست
باید بمانی ، بی تو حیدر را پناهی نیست
من بی تو بغضم ، گریه ام ، فریاد خاموشم
باید بمانی بار غم برداری از دوشم
زهرا چرا هی دست را بر گونه می گیری
زهرا بگو از مرتضایت رو نمی گیری
@hosenih
الجار ثم الدار میخواندی تو قبل از این
حالا چرا عجّل وفاتی می کنی تلقین
هر شب دعایت می کنم ، با من بمانی کاش
زهرا بمان ، شبها تو سقای حسینم باش
شاعر: #محسن_ناصحی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
#حضرت_زهرا_س_کوچه_بنی_هاشم
یک شهر حسینیه و منبر کوچه
ناموس خدا شکسته شد در کوچه
یک عمر حسن سرود در هر کابوس
یک مرد غریبه...وای مادر...کوچه!
دیوار شد از درد تو مضطر مادر
شد کوچه هم از اشک شناور مادر
من راز نگهدار تو هستم اما
این بغض مرا میکشد آخر مادر
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
چندیست نگاه تار دارد مادر
از در دل داغدار دارد مادر
از خویش میان گریه زینب پرسید
با شانهی من چکار دارد مادر؟
#حضرت_زهرا_س_بعد_از_شهادت
سخت است که ساکت بنشیند بابا
از پیرهنت لاله بچیند بابا
گفتی که تو را نیمهی شب غسل دهد
تا زخم تن تو را نبیند بابا
عرش از جریان خانه اش میلرزید
از روضهی عاشقانهاش میلرزید
دیوار و در سوخته بود و یک مرد
مردی که پس از تو شانهاش میلرزید
شاعر: #احمد_حیدری_قرا
@dobeity_robaey
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
عشق یک سینهی پر از آه و یک دل بیقرار میخواهد
خواب راحت برای عاشق نیست عاشقی حال زار میخواهد
دیدن یارگرچه شیرین است نیست عاشق کسی که خودبین است
حرف عشاق واقعی این است هرچه میل نگار میخواهد
@hosenih
مدتی هست یادمان رفته پسری مانده از تبار علی
او که مثل حسن برای قیام بیسپاه است و یار میخواهد
یار هرکس به غیر او بودیم دل به هرکس به غیر او دادیم
چه کسی را عزیزتر از او دل از این روزگار میخواهد؟
چند روزی به سمت آقاییم چندماهی به سمت دنیاییم
بیتفاوت به اینکه جادهی وصل قدمی استوار میخواهد
خوش به حال مدافعان حرم عشق را در عمل نشان دادند
تا بفهمیم یوسف زهرا عاشقی جاننثار میخواهد
شیعه تنهاست یا اباصالح با همان هیبت علی برگرد
گردن دشمنان آلالله گردش ذوالفقار میخواهد
@hosenih
گر بگویی بمیر، میمیرم بین دستان توست تقدیرم
عبد بیدست و پا برابر تو کی ز خود اختیار میخواهد
منتقم! جان مادرت زهرا بازگرد و بگو به آن دو نفر
زدن بانویی بدون پناه، قلب تاریک و تار میخواهد
شاعر: #علی_ذوالقدر
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e