eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.3هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
315 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
دلم از روضه های فاطمیه گرفته در هوای فاطمیه بیا ای التیام روی نیلی بیا صاحب عزای فاطمیه * بیا از جاده های بی نشانی بیا ای آفتاب آسمانی بیا شب های دلگیری ست آقا بیا که روضۀ مادر بخوانی * نگاهی شعله ور، ای وای مادر هجومی بی خبر، ای وای مادر مغیره … بی هوا … ای وای بابا تو و دیوار و در، ای وای مادر شاعر: @dobeity_robaey
پیر گشتی آخرش پای علی، ماه علی بی تو می میرد علی، برخیز همراه علی @dobeity_robaey
چون لاله به پشت در شکفتی زهرا از شدت درد ، شب نخفتی زهرا میسوزم از این داغ ، که تا آخر عمر تو سوختی و به من نگفتی زهرا * تو رفتی و رفت دیگر از چشمم خواب من ماندم و یک سینه از داغ کباب دیدی به کجا کشید کار من و تو؟ زنده است ابوتراب و تو بین تراب * رخش طعنه به شام تار می زد مدینه غربتش را جار می زد خدا داند که در هنگام غسلش کفن بر جسم زهرا زار می زد شاعر: @dobeity_robaey
وقت تنگ است و غرق غم‌هایم شب گذشته... چقدر تنهایم... بر زمین مانده کار زهرایم چقَدَر غسل‌دادنش سخت است... @hosenih خواستم تا کفن کنم به تنش چون که دستم نشست بر بدنش «لاله» افتاد روی پیرُهنش چقَدَر غسل‌دادنش سخت است... تازه دیدم سپیدی گیسوش و خراشی که مانده بر ابروش لمس کردم کبودی بازوش چقدر غسل دادنش سخت است این همه درد را خدا چه کنم با غم و بغض بی‌صدا چه کنم گریه‌های حسین را چه کنم چقدر غسل دادنش سخت است صورتش را گذاشت روی بهشت از لبانش چکید بوی بهشت «کلّمینی نرو به سوی بهشت» چقدر غسل دادنش سخت است @hosenih مانده آن یک کلام تا گودال «یا بنی» که گفت رفت از حال بدن بی‌سری که شد پامال چقدر غسل دادنش سخت است شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از داغ او نوشتم و جوهر کبود شد پژمرد یاس و بال کبوتر کبود شد آن لحظه‌ای که چاه به آهش جواب داد خرمای نخل‌های تناور کبود شد پهلو گرفت از غم او کشتی نجات دریا کویر گشت و سراسر کبود شد @hosenih از آن به بعد بود که انگشتر عقیق بر دست‌های خسته‌ی حیدر کبود شد یک لحظه فکر کرد چرا در نبود او دیوارها سیاه شد و در کبود شد؟ از خون روی میخ به پهنای آسمان یک قطره ریخت، چشمه‌ی کوثر کبود شد از بس که چشم دوخت و از بس که اشک ریخت چشمش میان قبله و بستر کبود شد آرام دست فاطمه را بوسه زد ولی با بوسه نیز جسم مطهر کبود شد این گنبد کبود که آغاز قصه بود از دردهای آل پیمبر کبود شد @hosenih هر جا که مردمی به غم او نشسته‌‌اند آنجا هزار صورت دیگر کبود شد تا لب گشود از غم خود چند سال بعد محراب غرق خون شد و منبر کبود شد ما را که پیر کرد، ببین با علی(ع) چه کرد آن لحظه‌ای که صورت مادر کبود شد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کوهم ولی از فراق تو لرزیدم آمد به سرم از آنچه می ترسیدم می سوزم از این داغ که وقت غسلت رویی که به من نشان ندادی دیدم شاعر: @dobeity_robaey
هفت آسمان، از غم گریبان چاک می کرد وقتی علی خورشید خود را خاک می کرد @hosenih دستِ لحد در آن غروبِ لیلة القدر خاکِ تأسف بر سرِ ادراک می کرد منظومه ی غم بی حضور آفتابش خورشید را شرمنده ی افلاک می کرد مردی که آن شب آرزویِ مرگ خود داشت با گریه، اشک دخترش را پاک می کرد یک خانه ی بی مادر و یک بستر سرد پایان تلخ قصه را غمناک می کرد @hosenih آری... مدینه قدر کوثر را ندانست آن شب خدا تفسیر "ما ادراک" می کرد شاعر: حجت‌الاسلام © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فخر بر خود می کند پروردگار فاطمه چون که باشد خلقتش در اختیار فاطمه آرزوی حضرت مریم میان جنت است در لباس خادمه، باشد کنار فاطمه @hosenih از تنور خانه اش عطر بهشتی می وزید بود کل شهر یثرب وامدار فاطمه مرتضی و مصطفی و آن دو سبط اطهرش جمع بودند آل عصمت بر مدار فاطمه از لباس کهنه اش سلمان تعجب کرده بود زینت دنیا نمی آمد به کار فاطمه سِرّ مَستور است قدرش، لیلةالقدر است او گشته مستور از جهان حتی مزار فاطمه منکرین عصمتش اولاد لاتند و هُبل نطفه اش پاک است و طاهر، دوستدار فاطمه بود زهرا سال ها دل بی قرار مرتضی بود حیدر سال ها دل بی قرار فاطمه @hosenih با مصیبت پاک کرد اشک از دو چشم مرتضی دید تا اشک علی را، چشم تار فاطمه دستمالِ بسته بر سر را به رخ افکنده بود تا نبیند جای سیلی را نگار فاطمه شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
درِ ورودیِ جَنَّت،حریم ساحت توست بهشت؛گوشه‌ی دنجِ حیاط‌خلوت توست صدای پهنه ی لاهوت،ذکر یا زهراست میان عالم بالا همیشه صحبت توست خدا به خاطر یک خنده ی تو،می خندد رضای حضرت حق در یَدِ رضایت توست @hosenih پیمبری که نماد اصول بندگی است زمان نافله‌ات،محو در عبادت توست به استعانت لولاک..،امام یعنی تو ولایت علوی پس همان ولایت توست به فکر سفره ی همسایه های خود بودی... چقدر رنگ عطوفت در این روایت توست غذای گرم حسن را فقیر کوی‌ات خورد... همین نشانه‌ای از لطف بی نهایت توست هنوز نان‌تنور تو قوت غالب ماست هنوز رونق اطعام ما به برکت توست فقط اجازه بده تا بگویمت: "مادر" تمام آرزویم دیدن محبت توست تمام گریه‌‌کنان حسین،مادری‌اند... شروع عاطفه‌ی اشک از مصیبت توست @hosenih یکی ز مستمعین عزای تو؛جبریل خدای عزوجل روضه‌خوان هیئت توست ▪️ ▪️ توان نداشته ای تا سری تکان بدهی... همین نشانگر اوضاع پر وخامت توست هجوم کوچه ‌ی باریک..،میخ در..،آتش... چگونه این همه غم در دلِ شهادت توست؟! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
قطره درون خویش دارد وصف دریا را مادر؛ مجسّم می‌کند ام‌ابیها را مادر؛ همانی که پریشان هم اگر باشد شانه زَنَد گیسوی دخترهای بابا را @hosenih حتی اگر بیمار؛ اگر تبدار هم باشد هر لحظه جویا می‌شود حال پسرها را آری؛ جز این هم انتظاری نیست از مادر دیروز از زهرا گرفته درسِ فردا را یافاطمه! ای آن که در وقت عباداتت دیدیم در چشم مَلَک؛ شوقِ تمنّا را در روشنای چادرِ مشکی تو دیدیم اخلاق را اخلاص را ایمان و تقوا را هر شب برای دوست‌دارانت دعا کردی در روز محشر هم شفاعت می‌کنی ما را @hosenih مرگا به آن که رفتنت را مرگ می‌خواند ای نابرادرهای من! کشتند زهرا را مثل تو گریان علی هستیم و می‌دانیم این گریه‌ها بیدار خواهد کرد دنیا را شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
امشب چه خبر شد، نشنيديد خبر را؟! در خاك بجوييد هلا قرص قمر را امشب كه على غسل دهد هستى خود را اى كاش خبردار كند مرغ سحر را @hosenih سرمى نهد امشب به سر شانه ديوار تا بشنود از هر نفسى شعله در را اين داغ سقيفه ست كجا مى رود از ياد؟ داغى كه چنان سوخته يكباره جگر را حق دارد اگر باغچه را پر كند از اشك هرلحظه على مى شنود زخم تبر را همراه گلش آمده با بغض شبانگاه بايد بسپارد به دل خاك، گهر را @hosenih اين بود همان ياس كه در باغ تو پژمرد؟! حيدر چه جوابى دهد اينبار پدر را اين روضه ى سربسته بماند كه بماند! در چاه بيابيد مگر شرح خبر را شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بیهوا آغاز شد فصل خزانِ خانه اش بسته شد دستان حیدر در میانِ خانه اش در ازای نانِ نذری ها که زهرا(س) پخته بود با هجوم انداختند آتش به جانِ خانه اش @hosenih فکر و ذکرش روز و شب «الجّار ثمّ الدّار» بود سنگ بود اما دلِ همسایگانِ خانه اش کوچه ای باریک، دیواری که دودآلود بود یک درِ آتش گرفته شد نشانِ خانه اش در سکوتِ نیمه شب، آهسته، دلتنگ پدر رفت مظلومانه یار مهربانِ خانه اش عاقبت از آنچه می ترسید آمد بر سرش راهیِ تابوت شد یارِ جوانِ خانه اش خانهٔ بی فاطمه(س) شد بیت الأحزانِ علی(ع) تیره شد با کوهی از غم، آسمانِ خانه اش بغض کرد و بچه هایش را در آغوشش گرفت اشک آمد بیهوا شد میهمانِ خانه اش   گریه میکردند با هم! بیشتر اما حسن(ع)... چادری پا خورده میشد روضه خوانِ خانه اش گرچه می بوسیدشان اما غم بی مادری بود معلوم از نگاهِ کودکانِ خانه اش @hosenih تشنه لب بیدار میشد نیمه شب تا که حسین(ع) آه برمیخواست فوراً از نهانِ خانه اش باز زینب(س) تکیه بر دیوار خوابش برده بود می شکست اینگونه هر آن استخوانِ خانه اش! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ناله از چوب برآمد که چرا در شده بود! کوچه باران زده ی روضه ی مادر شده بود پیش مردی که دلش سوخته از هُرمِ جفا زندگی با هوسِ مرگ برابر شده بود @hosenih یاسِ یاسین سپرِ حق شد وافتاد زمین آسمان شاهد بر پاییِ محشر شده بود نوک مسمار که آرامش از آن خانه گرفت تیر غم بر جگر فاتحِ خیبر شده بود؛ هیزمِ پشت در و شعله ی بی رحمیِ آن مجریِ سوختن یاسِ پیمبر شده بود؛ شاعران،با قلمِ بُغض بگویید مُدام یاد آن گل بنویسید که پرپر شده بود یاد تنها شدن دستِ خداوندِ وَدود بنویسید دلِ آینه مضطر شده بود علی وفاطمه گفتند زِ پیمانِ رسول ولی افسوس که گوش همگی کر شده بود @hosenih کوفه هم راه تو را رفت مدینه به خدا، وسعت حق طلبی کمتر وکمتر شده بود میخِ در گریه به پهلوی کسی کرده و بعد، نیزه هم گریه کن روضه ی آن سر شده بود. شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چشم در راه مانده ام ، مادر! اشک را بی اراده می داند غصه ی ما زداغ مرگت را مادر از دست داده می داند مادر از دست داده یعنی ما -ما که قربان نام یار رویم- مثل هر داغدیده ای، یارب! "کاش" می شد سرِ مزار رویم...! @hosenih کاش می شد سر مزار بتول با هیاهو می آمدیم، خدا...! کاش چون کودکان بی مادر به سر و سینه می زدیم، خدا ...! اینک اما تفاوتی نکند! بسته ایم عهد عشق با زهرا از همین راه دور ، می خوانیم: «السلام علیک یا زهرا» السلام علیک یا امّاه ازچه پاسخ نمی دهی؟ مادر! گله دارم -به اذن تو- با «میخ» شِکوِه دارم -به اذن تو- با «در» آه... ای میخ در! بتول است این...! از چه این قدر شعله ور شده ای!؟ آه... ای در! به این فشار عجیب، قاتل مادر و پسر شده ای !! آه... ای در! چگونه رویت شد!؟ چه کسی گفته خون به پای تونیست!؟ میخ در! شرم کن ز اطفالش ... "سینه ی حوریه" که جای تو نیست! @hosenih سینه ی حوریه ست جای حسن سینه ی حوریه ست جای «حسین» ... نامِ «ارباب» آمده! برویم، از همین جا به «کربلای حسین» دست نامرد پای مرکب ها نعل نو تا که بست، یازهرا زیرپای ستور... در گودال... استخوانها...شکست... یازهرا... شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فرض است اقامه عزای زهرا(س) فرض است کنی گریه برای زهرا(س) سرباز امام عصر (عج) خود باید شد این است پیام روضه های زهرا(س) شاعر: @dobeity_robaey
با توام در! با تو، تا دیوارها هم بشنوند قلبِ «یاسین» است، این یاسی که پرپر می‌کنی شاعر: @dobeity_robaey
مثل هر شب خواب را در بسترش تنها گذاشت رفت پای جانمازش؛ روی دنیا پا گذاشت با قیامش آسمان می‌رفت زیر چادرش قابِ قوسینِ رکوعش عرش را هم جا گذاشت @hosenih سجده‌اش را بُرد آنجایی که جز مسجود نیست سر به خاکِ سجده‌دارِ مسجدالزهرا گذاشت با صدای آب آب؛ از عرش، باران شد چکید رفت بالای سرِ لب‌تشنه‌اش دریا گذاشت باز تا نان‌آورش برگشت از شب‌گردی‌اش مرهمِ اشکی به زخمِ شانه‌ی مولا گذاشت گرچه رویش سرخ بود از ردّ سیلی‌های اشک گوشه‌ای هم جا برای خنده‌ی حاشا گذاشت در هجومِ سنگ‌ها با آنکه بار شیشه داشت پای اینکه نشکند آیینه جانش را گذاشت @hosenih مشکِ‌‌ اشکش را غمِ روز مبادا آب کرد گریه‌هایش را برای روز عاشورا گذاشت چارده قرن است، می‌گردد زمین دنبال او آرزوی تربتش را بر دلِ دنیا گذاشت شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شمیم فاطمیه عطر و بوی غم دارد چقدر شرح غم فاطمه اِلَم دارد عزیز فاطمه مهدی شود دعاگویش کسی که فاطمیه چشم خیس و نم دارد @hosenih خوشا به حال کسی که به ماتم زهرا به روی شانه خود پرچم و عَلَم دارد در این عزا به در خانه گر زدی پرچم بدان که شیعه‌ای و ذات تو جَنَم دارد بزن به سینه بدانند از رگ سلمان چقدر فاطمه گریه‌کن عَجم دارد بگو شهید شده فاطمه، بگو شیعه قسم به فاطمه این ادّعا قسم دارد چه شد که بانوی حیدر خمیده شد قَدّش چقدر روضه آن کوچه زیروبَم دارد میان کوچه چه شد که غریب گیر افتاد؟ کسی که خیل ملک خادم و حَشَم دارد به‌جز حسن کسی این را ندید که مادر زکوچه آمد و یک گوشواره کم دارد نوشته شیخ مفید در به روی او اُفتاد گمان کنم که همین شد که قَدِّ خَم دارد زراه هر کسی آمد لگد به زهرا زد چقدر فاطمه در کوچه مُتّهم دارد @hosenih نشد بگوید علی رو اگر که پوشاندم ازآن کشیده همه صورتم وَرم دارد کجا رویم و به که این غم گران گوییم؟ که فاطمه نه مزاری نه یک حرم دارد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
روا نبوده فدک، دست اشقیا باشد که مال شرعیِ از آن انبیا باشد و رفت تا که بگیرد دوباره حقش را زنی که وارث میراث مصطفی باشد @hosenih شکاند خطبه ی غرّاش ظلمت شب را که منطق سخنش نور را جلا باشد برای بودن خفاش ها ولی بد شد که کوچه راوی ابعاد ماجرا باشد رسید سیلی نامحرمی به گوش ای وای همین گریز عجیبی به کربلا باشد امام صادق ما گفت دیده ام انگار که گوشواره ی او نقش خاک‌ها باشد چگونه دق نکنم گفته در سند اثرِ لگد به پیکر ناموس مرتضی باشد @hosenih و چشم های حسن دید هتک حرمت را به لحظه پیر شد او غیرت خدا باشد چه زود اجر رسالت به مصطفی دادند چقدر شیوه این قوم ناروا باشد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کار دنیا رو میبینی فاطمه چجوری با من و تو تا میکنه تا میخوایم یکم باهم حرف بزنیم زخمای تنت دهن وا میکنه @hosenih خنده های تو همه دلخوشیمه من همون علی خوش روی توام بخدا درد توام درد منه نگران زخم پهلوی توام با خودم میگم کی فکرشو میکرد یه روزی تو از علی رو بگیری تو زن جوون خونه ی منی مجبوری که دست به پهلو بگیری نزديك سه ماهه از خونه ی ما صداى بگو بخند نيومده نفست بند اومده اما هنوز خون زخم سينه بند نيومده دل نازکت رو با زخم زبون از همون روز عروسی نیش زدن چِش نداشتن ببینن با هم خوشیم خونه زندگیمونو آتیش زدن @hosenih غصه مو به کی بگم؟! نمیدونم حق داره دلم اگه آهی داره غصم اینه: میدونستن همه شون این خونه بچه ی توو راهی داره شعر از گروه " " © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
باز هم عده ای بر آن سفره چه کریمانه میهمان شده اند دلشان گرم مثل تابستان گر چه آمادۂ خزان شده اند سیصد و سیزده نفر عاشق سخت مشتاق لحظۂ دیدار بیقرارانه مهزیار-نشان باعث غبطۂ جهان شده اند @hosenih کنج محرابِ نابِ فیروزه ذکر «إیّاکَ نَعبدُ» خواندند عرشیان از چنین ارادتِ خاص همه انگشت بر دهان شده اند بعدِ نهج البلاغه و قران شد گلستان چه کلبۂ احزان نیّت یار کرده و فالِ؛ حافظ آورده شعرخوان شده اند @hosenih همه سرگرم ِ زرق و برق اما عدّه ای یک دقیقه عاشق تر رفته با إذن حضرت زهرا(س) وقفِ صاحبِ زمان(عج) شده اند خوش بحال تمام آنها که شب یلدا به قصد صبحِ ظهور محوِ گنبد قدم قدم با اشک راهیِ صحن جمکران شده اند! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
با گریه شب هامو سحر میکنم با غصه هام یه جوری سر میکنم برو بخواب اگه حالم بد بشه فضه و اسما رو خبر میکنم قرار نبود خنده به ما حروم شه دیدن محسن همه آرزوم شه روزای خوبم پیش بابات علی فکر نمیکردم اینجوری تموم شه @hosenih غصه نخور اگه چشام میباره خنده‌ی تو زخممو هم میاره هر طور شده تورو بغل میکنم نگی که مادرم دوسم نداره تو کی دیدی که من بگم نمیشه؟ تحمل این همه غم ، نمیشه! شونه زدم موهاتو با درد ، آخه انگشتای من دیگه خم نمیشه وقتی که گل گیر تبر میفته تیغ تبر با غنچه در میفته پهلوی من دوباره تیر میکشه وقتی چشام به میخ در میفته @hosenih مثل الان وقتی زیاده تبم عجل وفاتی میشینه رو لبم روضه‌ی روضه‌های عالم منم گریز روضه ها تویی زینبم از پشت در روضه میاد کربلا آتیش میگیره مثل در خیمه ها اینجا به محسنم لگد میزدن اونجا حسینم میزنه دست و پا شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
زیر غلاف و تازیانه خورد شد بازو زهرا به مسجد رفت اما دست بر پهلو زهرا به مسجد رفت ، اما گرم فریاد است سلمان ! بگو مسجد چرا در لرزه افتاد است @hosenih فریادهای فاطمه دیوار را لرزاند سلمان بگو دیدی که مسجد را صدا لرزاند زهرا اگر نفرین کند دنیا نمی ماند مسجد فرو می ریزد و بر پا نمی ماند تنها نمی ماند علی وقتی که زهرا هست - پهلوی او‌ هم‌ بشکند - زخمی است ، اما هست سرباز مولا می شود وقتی علی تنهاست زهراست حیدر ، ای جماعت ! مرتضی زهراست وقتی که مسجد در دل لات و هبل شد گم بتخانه با مسجد چه فرقی می کند مردم! منبر بدون مرتضی چوب است و جز این نیست بی مرتضی هرجا که باشی حرفی از دین نیست مردم ! فدک ارثیه ی قانونی زهراست آیا غلاف و تازیانه اجر ذی القرباست؟! زهرای مجروح علی آن روز غوغا کرد دست علی را فاطمه با خطبه اش وا کرد حیدر به زهرا گفت ؛ ما بی هم چه می کردیم؟! زهرا بیا با هم به سمت خانه برگردیم می دانم از بس درد داری ناتوانی تو اما عزیزم با علی باید بمانی تو با من بیا این روزها غوغاست در خانه زهرا به زینب فکر کن تنهاست در خانه همپای حیدر ! دست در دست علی بگذار حالا که اذیت می شوی کم کم قدم بردار هم صحبت تنهائیم ! تا خانه راهی نیست باید بمانی ، بی تو حیدر را پناهی نیست من بی تو بغضم ، گریه ام ، فریاد خاموشم باید بمانی بار غم برداری از دوشم زهرا چرا هی دست را بر گونه می گیری زهرا بگو از مرتضایت رو نمی گیری @hosenih الجار ثم الدار می‌خواندی تو قبل از این حالا چرا عجّل وفاتی می کنی تلقین هر شب دعایت می کنم ، با من بمانی کاش زهرا بمان ، شبها تو سقای حسینم باش شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
یک شهر حسینیه و منبر کوچه ناموس خدا شکسته شد در کوچه یک عمر حسن سرود در هر کابوس یک مرد غریبه...وای مادر...کوچه! دیوار شد از درد تو مضطر مادر شد کوچه هم از اشک شناور مادر من راز نگهدار تو هستم اما این بغض مرا می‌کشد آخر مادر چندیست نگاه تار دارد مادر از در دل داغدار دارد مادر از خویش میان گریه زینب پرسید با شانه‌ی من چکار دارد مادر؟ سخت است که ساکت بنشیند بابا از پیرهنت لاله بچیند بابا گفتی که تو را نیمه‌ی شب غسل دهد تا زخم تن تو را نبیند بابا عرش از جریان خانه اش می‌لرزید از روضه‌ی عاشقانه‌اش می‌لرزید دیوار و در سوخته بود و یک مرد مردی که پس از تو شانه‌اش می‌لرزید شاعر: @dobeity_robaey
عشق یک سینه‌ی پر از آه و یک دل بی‌قرار می‌خواهد خواب راحت برای عاشق نیست عاشقی حال زار می‌خواهد دیدن یارگرچه شیرین است نیست عاشق کسی که خودبین است حرف عشاق واقعی این است هرچه میل نگار می‌خواهد @hosenih مدتی هست یادمان رفته پسری مانده از تبار علی او که مثل حسن برای قیام بی‌سپاه است و یار می‌خواهد یار هرکس به غیر او بودیم دل به هرکس به غیر او دادیم چه کسی را عزیزتر از او دل از این روزگار می‌خواهد؟ چند روزی به سمت آقاییم چندماهی به سمت دنیاییم بی‌تفاوت به اینکه جاده‌ی وصل قدمی استوار می‌خواهد خوش به حال مدافعان حرم عشق را در عمل نشان دادند تا بفهمیم یوسف زهرا عاشقی جان‌نثار می‌خواهد شیعه تنهاست یا اباصالح با همان هیبت علی برگرد گردن دشمنان آل‌الله گردش ذوالفقار می‌خواهد @hosenih گر بگویی بمیر، می‌میرم بین دستان توست تقدیرم عبد بی‌دست و پا برابر تو کی ز خود اختیار می‌خواهد منتقم! جان مادرت زهرا بازگرد و بگو به آن دو نفر زدن بانویی بدون پناه، قلب تاریک و تار می‌خواهد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e