#دهه_فجر
#سالگرد_پیروزی_انقلاب_اسلامی
#انقلاب_اسلامی #بیداری_اسلامی
#اجتماعی_سیاسی #بصیرت
شب بود و تاریکی به سرعت پخش میشد
در کوچه ها ظلم و جنایت پخش میشد
حبس عدالت بود و ابراز جسارت
انگار رفته بود عقل و دین به غارت
یک عده سرگرم زر اندوزی و شهوت
یک عده مشغول هیاهوی سیاست
آشفتگی در قلب ایران بود آنروز
کاخ امید و عشق ویران بود آنروز
در خاک ایران در قضاوتگاه کشور
"ایرانی" از حیوان غربی بود کمتر
خاری و خفت بود سهم مردمانش
بودند همچون بردگان پیر و جوانش
تا آنکه نخل استقامت بارور شد
خورشید "آمنت بربّه" جلوه گر شد
تاریکی ظلم از سر این خاک کم شد
از میهن ما سلطه ی ناپاک کم شد
آن روزگار تلخ تر از زهر طی شد
عطر بهاران شهر پشت شهر طی شد
از سوی مغرب ای عجب خورشید آمد
از آسمان سیاره ی امید آمد
بهمن بهاری تازه شد با یک دم او
یاد شهیدان بود خیر مقدم او
اسلام در ایران هویدا شد در آنروز
ایران اسلامی شکوفا شد در آنروز
طاغوت در تاریخ زندانِ ابد شد
راه نفوذ خصم استکبار، سد شد
با همت والای یاران خمینی
آخر نتیجه داد غوغای حسینی
شور عزا پیروزی شیرین به ما داد
داغ محرم داشتن تسکین به ما داد
فقه امام صادق و شور حسینی
شد تکیه گاه حرکت پاک خمینی
لطف و رئوفی رضا شد شامل ما
با حضرت معصومه حل شد مشکل ما
این انقلاب این چشمه ی پر خیر و برکت
این نخله ی سرسبز آزادی و عزت
اکنون که دست غیرت نسل جوان است
شکر خدا در اوج عزت همچنان است
ایران همانا سرزمین ارغوان است
خون شهیدان در رگ نسل جوان است
من یک جوانم کشورم را دوست دارم
از عمق جانم رهبرم را دوست دارم
من یک جوانم ایده و اندیشه دارم
چون کاوه در تاریخ ایران ریشه دارم
من یک جوانم کوه استعداد هستم
مشکل اگر شد بیستون، فرهاد هستم
با همت و با استقامت پیش آیم
با سعی خود غالب به هر تشویش آیم
آید اگر دیوار سختی در مسیرم
در سازم از دیوار و راه خویش گیرم
شور جوانی را شعور انگیز سازم
روح بهار از خشکی پاییز سازم
آنان که از خیل جوانان ناامیدند
باید بگویم کور بودند و ندیدند
نسل جوان بازوی روح الله بودند
دروازه های فتح ملت را گشودند
آن قدر پا در چرخه ی تدبیر کردند
تا لانه ی جاسوس را تسخیر کردند
نسل جوان در جبهه ها غوغا نمودند
دنیای استکبار را رسوا نمودند
امروز هم نسل جوان آماده باشند
سرباز های رهبری آزاده باشند
نسل جوان با پشتکاری فوق العاده
پای تمام آرمان ها ایستاده
با فکر آبادی و اقدامی جهادی
بی وقفه تازد مثل ابراهیم هادی
این خوش دلان مانند همت کم نظیر اند
مانند کاوه گوش بر امر امیر اند
از آنچه می بینیم این باور عیان است
خون شهیدان در رگ نسل جوان است
آید اگر در صحنه نیروی جوانی
گر متحد باشند اردوی جوانی
ایران از این آشفتگی سامان بگیرد
این نیمه جان خاکِ گرامی، جان بگیرد
در عرصه ها خود را نشان دادند این نسل
در هر کجا خوب امتحان دادند این نسل
در هسته ای با نور عشق و نور ایمان
دنیا به حیرت آمد از کار جوانان
در صنعت و علم فضا ممتاز بودند
با لطف مولانا رضا ممتاز بودند
با ردّ خون راه هنر را باز کردند
در منطقه ممنوع هم پرواز کردند
باید ز جا برخواست تا فتح جهانی
یک یاعلی کم دارد این شور جوانی
آینده دست حکم فرمای جوان است
امید این کشور به زهرای جوان است
ای با شهیدان هم نوا! وقت جهاد است
رمز موفق بودن ما اتحاد است
باید که از جام عدالت خورد شهدی
آماده شد بهر طلوع نور مهدی
نسل جوان! در یاری مهدی بکوشید
بهر دفاع از نائبش از جان خروشید
او چشم بر راه است و ما در راه مانده
دردا که این یوسف اسیر چاه مانده
ای آخرین امّید دنیا کیْ می آیی
أین الحسن، أین الحسین، آخر کجایی
شاعر: #سیدروح_الله_موید
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
چه کردهای که به غیر از تو، از همه سیرم
خوشا به بخت بلندم، خوشا به تقدیرم
خدا کند که نیفتاده باشم از چشمت
من از تصور دنیایِ بیتو میمیرم
مخواه عذر مرا، گرچه سست پیمانم
بگیر دست مرا گرچه دست و پا گیرم
چه شد که فکر ظهور تو نیستم دیگر
چه شد که این همه "روضه" نداد تغییرم
**
گناهکارتر از من اگر چه نیست ولی
به آب علقمه روزی دهند تطهیرم
برای جد تو خون گریه میکنم شب و روز
که آخرش غم گودال میکند پیرم
شاعر: #احسان_نرگسی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
#حضرت_علی_اصغر_ع_ولادت
رُباب روزِ تَولد به گریه گُفت: حسین
عصایِ پیریمان میشَود علی اصغر
شاعر: #علی_اصغر_یزدی
@dobeity_robaey
#امیرالمومنین_ع_مدح_و_ولادت
چنان شیری که از بیشه خرامان میزند بیرون
علی از قلب بیت الله خندان میزند بیرون
علی مرز میان کفر و ایمان است، با مهرش
یقیناً از میان کفر، ایمان میزند بیرون
کسی که حب حیدر دارد از آتش نمیترسد
که جای شعله از هیزم گلستان میزند بیرون
یقین دارم که اسماعیل ذکر یاعلی گفته است
که زمزم از لب خشک بیابان میزند بیرون
زمان خواندن مدحش میان جمع دقت کن
پس از نام علی از هر دهان جان میزند بیرون
کسی که با علی آغاز کرده کار و بارش را
سراسر برکت از روزیِ دکّان میزند بیرون
کسی که اهل تفسیر است میداند بدون شک
فقط مدح علی، از بطن قرآن میزند بیرون
اشارت میکند خورشید هم با شوق از مغرب
به عشق ماه رویش از گریبان میزند بیرون
رصد میکرد میدان را علی قبل از رجز خوانی
از این آرامش در جنگ، طوفان میزند بیرون
چنان بر قلب لشگر میزد انگار از دل دریا
به سمت ساحل، امواج خروشان میزند بیرون
علی از میمنه بر قلب لشگر میشود داخل
علی از میسره با تیغ بران میزند بیرون
**
خمارآلوده میبوسد چنان هرگوشه را انگار
شراب کهنه از دیوار ایوان میزند بیرون
به دامان نجف دست توسل میزند عالم
همیشه سائل از دربار سلطان میزند بیرون
شاعر: #سجاد_روان_مرد
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_مدح_و_ولادت
باز امشب نقش خورشیدی منور می کشند
یا که تصویری زروی ماه حیدر می کشند
تاکه خورشید ولایت پرتو افشان می شود
پرده بر رخ از خجالت، ماه و اختر می کشند
آرزومندان دل از کف داده اند امشب مگر
انتظار دیدن رخسار دلبر می کشند
گلشنآرایان همه محو گل رویش شدند
از دل خود نعره ی الله اکبر می کشند
اشک شوق امشب خریداری دگر دارد بیا
عرشیان درفرش، ناز دیده ی تر می کشند
ارزش آن قطره از هرگوهری افزون ترست
چون که میزان عمل در روز محشر می کشند
چون همای آسمان، پرواز با یاد علی
شب روان تا ساحت عرش علا پر می کشند
تشنه کامان محبت با ولایش روز حشر
جام کوثر ازکف ساقی کوثر می کشند
روز محشر زیر نور گرم خورشید فلک
دوستداران علی را چتر بر سر می کشند
ای« وفایی» آبرومندان فردا می شوند
خاکبوسانی که خود را سوی این در می کشند
شاعر: #سیدهاشم_وفایی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🍃لطفاً ابتدا برای عضو شدن در کانال، اینجا را لمس کنید؛ سپس از خواندن اشعار لذت ببرید.
#امیرالمومنین_ع_مدح
مي گذرد روز و شب ، زندگي ام با علي
بندهی يا هو شدم ، بندهی مولا علي
عرش خدا كرده است ، شهر نجف را علي
فاضل و افضل علي ، عالي و اعلی علي
جان علي فاطمه ، هستي زهرا علي
بندهی بنده نواز ، خاكي بالا نشين
وصله ی نعلين او ، نقطهی ثقلِ زمين
مالک روز جزا ، حاكم في يوم دين
موقع طوفان كه شد ، گفت خدا اينچنين..
نوح ! پريشان نباش ، زود بگو يا علي
ای دل اگرعاشقی، درپی دلدارباش
پشت درِ خانهی، حیدرکرار باش
جان بده پای علی، میثم تمار باش
خسته نشو در بزن، عاشق این کار باش
دل بکن و دل ببر، از همه الا علی
دست گدا خالي و ، دست كريمان طلاست
بر سر خوان علي ، روزي مهمان طلاست
در نجف مرتضي ، قطرهی باران طلاست
شكر خدا بر سرم ، سايه ی ايوانْ طلاست
عزت امروز علي ، عزت فردا علي
ساقي كوثر علي ، نَفْسِ پيمبر علي
زينت منبر علي ، فاتح خيبر علي
از همه بهتر علي ، ظاهر و مظهر علي
يا علي حيدر علي ، يا علي حيدر علي
شيعه ی حيدر بگو ، يكصد و ده تا علي
چشم علي روشن است ، تا قمرش فاطمه است
شكر خدا میكند ، دور و برش فاطمه است
پشت نكرده به جنگ ، پشت سرش فاطمه است
كِيْ به زمين مي خورد ، تا سپرش فاطمه است
فاطمه وقتي كه رفت ، شد تك و تنها علي
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_مدح
تداعی میکند ابروی او، نازکخیالی را
منظّم میکند گیسوی او، آشفتهحالی را
تجلی کرد و از یک جلوهاش عالم پدید آمد
خدا از روی و مویش ساخت ایام و لیالی را
نجفرفته چه داند حال ما دور از نجفها را
چه داند اهل دریا، حس و حال خشکسالی را؟!
مسیری نیست غیر از اشک تا دریای لطف او
به گریه جلب میسازد گدا لطف موالی را
به جمع عاشقان عیب است چشم خُشک آوردن
کسی در بزم هرگز برندارد جام خالی را
خجالت از عبادت بیشتر مقبول میافتد
به جای فعل، از ما میخرد این انفعالی را
به روی فرش صحنش تا نشستم خوب فهمیدم
سلیمان نیز از صحن علی بُردهست قالی را
اگر ساقی تو باشی، جان فدای جام میسازم
که در جنت نخواهم یافت حتی این زلالی را
علی و عالی و اعلی، علی و عالی و اعلی
که معنا میدهد غیر از تو این اوصاف عالی را؟!
برای گفتن از وصفت زبان شاعران لال است
تقبل کن ز لطف، از ما، همین اشعار لالی را
✍ #علی_مقدم
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_مدح
اگر که شوق شکفتن بهار را مانده
امید او به نسیمی گره گشا مانده
وزیده است نسیم محبتت در باغ
به دوش شاخه تلی از شکوفه جا مانده
درخت زنده شده با دم مسیحاییت
و تا همیشه تو را دست بر دعا مانده
دمی حقیقت تو آشکار شد،عمریست
دهان کعبه از این اتفاق وا مانده
هنوز هم که هنوز است از عدالت تو
به جای جای زمین نامی آشنا مانده
از آن شبی که به جای رسول خوابیدی
طنین نام بلندت به یادها مانده
تو آن بلندمقامی که در شکستن شرک
به روی دوش نبی از تو رد پا مانده
حسین توست همانی که در دل تاریخ
از او حماسه بشکوه کربلا مانده
خلاصه، رو به تو آورده امت اسلام
به روزگار پر از فتنه هر کجا مانده
امید آخر هر دردمند بودی تو
امید هر چه یتیم و اسیر و وامانده
رسیدن به تو عین رسیدن به خداست
بگو که چند قدم تا تو، تاخدا مانده
مباد دل بسپاریم بعد پیغمبر
به منکر تو که در فهم "انما" مانده
یقین که در دل گرداب شب گرفتار است
از آفتاب ولا هر کسی جدا مانده
خوشا دلی که دراین عصر بی وفایی ها
تمام عمر به عشق تو مبتلا مانده
**
در آستان تو این دل ، دل شکسته من
کبوتریست به دام غمت رها مانده
شاعر: #حسن_زرنقی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_مدح
هم دلبر و دلاور و دلدار مرتضی
هم سرور و سر آمد و سردار مرتضی
جان ِ گرو گذاشته در لیلة المبیت
دلواپسیِ امنیت ِ غار مرتضی
در سجده هاش گفته: انا عبدک الذّلیل
در جنگهاش صفدر و قهّار مرتضی
هر جا که ایستاده چه سجاده و چه جنگ
دارد به بندگی تو اصرار مرتضی
انگار کار کرده ترازو ترازتر
وقتی گذشته از سرِ بازار مرتضی
هر جا گره به کار می افتاد، جبرییل
میگفت یا محمد، بگذار مرتضی...
**
دیوار دینِ حق و در ِ شهر علم بود
اما چه دید از در و دیوار مرتضی؟
در کربلا به هر طرفی میکنم نگاه
تکرار توست حیدر کرار، مرتضی
شاعر: #محمد_خادم
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
#امیرالمومنین_ع_مدح
برو ضریح علی باش تا ببوسندت
چه صرفه میبری ای نقره از رکاب شدن
شاعر: #محمد_سهرابی
@dobeity_robaey
#امیرالمومنین_ع_مدح
ای نفسهایت دلیل خلقت لیل و نهار
ای به اذنت آسمانها کهکشانها استوار
ای یگانه ای پس از معبود صاحب اختیار
هر چه دارد از تودارد از تو دارد روزگار
لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار
هیچ کس مثل تو از اسرار حق آگاه نیست
ای یداله هیچ کس غیر از تو عین الله نیست
هرکه شد همراه تو تا به ابد گمراه نیست
هر که شد خاک کف پای علی شد رستگار
لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار
دل علی دلبر علی دلخواه علی دلدار علی
سر علی سرور علی ساغر علی سردار علی
فاطمه میگفت روزی یکصد و ده بار علی
بی قرارم بی قرارم بی قرارم بی قرار
لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار
یا علی و یا علی أنْتَ اَمین أنْتَ یقین
یا علی و یا علی أنْتَ و قرانٌ مبین
یا علی و یا علی أنْتَ امیرالمومنین
ای که داده نام زیبایت به دنیا اعتبار
لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار
عالم و ادم به قربان تو شاه لو کشف
لطف تو جاری ست در ارض و سما از هر طرف
با نگاهت سنگ بی مقدار شد دُرّ نجف
ای وصیُ المصطفی ای شاه ای دلدل سوار
لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار
هو علی اعلا علی بالا علی والا علی
مادر ما حضرت صدیقه و بابا علی
یا علی و یا علی و یا علی و یاعلی
این زمین و آسمان شاگرد و تو آموزگار
لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار
ای به عشقت روز و شب خیل ملائک سینه چاک
ما همه از خاک هستیم و تویی بابای خاک
یا امیرالمومنین یا مرتضی روحی فداک
در وجود پاک تو آیات حق شد آشکار
لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار
یا علی ای اولین و آخرین امید ما
یا امیرالمومنین ای مرجع تقلید ما
در حقیقت روز میلاد تو باشد عید ما
ای میان خلق عالم عاشقانت بی شمار
لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار
شاعر: #محمود_یوسفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_مدح
یکی خیریّه برپا کرد و با مردم دعا می خواند
یکی بر روی منبر از مضرّات ریا می خواند
دهان باز دکّان شاهد اخلاص حاجی بود
که نزد مشتری اذکار خود را پر صدا می خواند
به حکم اینکه اَلکاسب حبیبُ الله ، در بازار
اذان را بر در دکّان به آواز رها می خواند
صف اوّل ، صف مدّ والضّالین مؤمن هاست
به این علّت نماز ظهر را حاجی رسا می خواند
یتیم خانه ی همسایه ، نا آرام می خوابید
ولی شیخ محل با صوت غلوش، هل أتی می خواند
در این هنگامه ها از ماورای غفلت تاریخ
علی در کوچههای کوفه از خوف و رجا می خواند
علی مشغول بازی با یتیمان بود ، وقتی که
کسی چون إبن ملجم در نمازش إهدنا می خواند
به گمنامی علی سر در تنور خانه ها می برد
و از شرمندگی هایش به گوش شعله ها می خواند
علی خیریّه اش را روی دوش خود بنا می کرد
کُمیلش را به زیر کوله باری از غذا می خواند
بپرس از پیرمرد کور ساکن کنج ویرانه
که بود ؟ آن ناخدایی که برایش از خدا می خواند
تنالوا البرَّ حتی تُنفقوا ممّا تحبّون را
علی در همنشینی با فقیر بینوا می خواند
نماز زاهدان صرف ادای طا و ظا می شد
علی ذکر رکوعش را در احسان و عطا می خواند
اگر ایثار چون انسان زبان می داشت ، می دیدی
که در تعریف انفاق از علی ّ مرتضی می خواند
مگر جای قدمهایش بیاموزد به ما او را
که سلمان هم علی را از زبان ردّ پا می خواند
**
#شب_قدر از کنار کوچه ی تاریخ رد می شد
صدای فُزتُ می آمد ، نفهمیدم ، مرا می خواند
شاعر: #محسن_ناصحی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e