eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
44.6هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
333 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
می‌شود بر شانۀ لطفت پریشان گریه کرد پابرهنه سویت آمد، مثل باران گریه کرد هر دم ای آیینه! با آهت دل عالم گرفت چشم دنیا تار شد، سر در گریبان گریه کرد خون به جای اشک از زنجیر دستانت چکید پابه‌پای تو در و دیوار زندان گریه کرد از شکوه تو زن آوازه‌خوان لکنت گرفت با نوای ربّنای تو نگهبان گریه کرد تازیانه خط‌به‌خط بر پیکرت مقتل نوشت تازیانه زخم‌هایت را فراوان گریه کرد ** بیت آخر خواند دعبل از غریب کاظمین بی‌صدا زیر عبا شاه خراسان گریه کرد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عصر آشوب و بلا ...ولوله و بحران‌ها جامعه از همه سو دستخوش توفان‌ها رویش معتزله، زیدیه و جنبش فخ عصر سرکوب و فراوان شدن زندان‌ها ای امامی که دلت نرم‌تر از باران بود یا ابا الصبر! شمارا چه به این زندان‌ها خاک‌پای تو چه بسیار هشام بن حکم تربیت‌یافته‌ی مکتب تو صفوان‌ها کاظمین است دل شیعه ...ز داغ غمتان به فدای تن رنجور تو گردد جان‌ها عطری از پیرهن پاره تو در زندان می‌کند باز دل و چشم همه کنعان‌ها ای عزیزی که خداوند فرومی‌ریزد از دعا و نفس گرم شما باران‌ها زینت مجتهدان! لطف تو کاری کرده است که مرید تو شدند آن‌همه زندان‌بان‌ها پیکرت روی پل و...رافضی‌ات می‌خواندند از همان نسل که بر نیزه زده قرآن‌ها گرچه تشییع تو بسیار غریبانه گذشت وای بر آن بدن دوخته با پیکان‌ها... چند دربان تن بی‌جان تو را چرخاندند روی یک‌تخته‌ی چوبی وسط میدان‌ها زیر تابوت تو رفتند ملائک تا عرش ختم در نور شده با تو همه جریان‌ها... شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 شهادت جانسوز امام موسی کاظم (علیه‌السلام) تسلیت باد. موسایی و صد جلوه به هر طور کنی هر جا گذری، حکایت از نور کنی تو باب حوائجی و ما حاجتمند ما را نکند ز درگهت دور کنی شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
يَامُخَلِّصَ‌الرُّوحِ‌مِنْ‌بَيْنِ‌الْأَحْشَاءِوَالْأَمْعَاءِ خَلِّصْنِي‌مِنْ‌يَدِ‌هَارُون‏ در شامِ تارِ بی کسی ام رَدِّ ماه نیست اینگونه روزگارِ اسیری سیاه نیست دارند زنده زنده مرا دفن می کنند قعر سیاهچال کم از قتلگاه نیست پلکی که مشت خورده به آن..،وا نمی شود چشم مرا توان همین یک نگاه نیست هر شب به جای نان ، لگدی سیر میخورم افطارِ روزه‌داریِ من گاه گاه نیست! با هر تکانِ سر..،نَفَسَم قطع می شود... زنجیرِ دور گردن من بی گناه نیست ساقی که ساق عرش خدا بوده..،خُرد شد وضع وخیم زانوی من روبه‌راه نیست تصویر جسم لاغر من را خیال کن : یک کوه پُر غرور که هم‌وزن کاه نیست آخر عذاب بددهنی می کشد مرا زخمی شبیه زخم زبان نیست..،آه..،نیست تشییع من به گردن یک تخته ی "در" است... میخش ولی ز پهلوی من سهم‌خواه نیست شکر خدا که چند کفن قسمت من است عریان‌رهاشدن بخدا شأن شاه نیست حتی لباس های تنم دست هم نخورد در انتظار غارت من یک سپاه نیست معصومه ام به بزم شرابی نمی رود شکر خدا که دختر من بی پناه نیست شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای یاکریم زخمی و بدحال، السلام زندانی غریبِ سیه‌چال، السلام آیینه ای و از همه جانب شکسته ای از زخم های حلقه ی زنجیر خسته ای دور از وطن شدن، شده داغ و غم دلت معصومه ات کجاست، شود مرهم دلت هر کس رسید بر سر راهت، درست شد بدکاره هم به لطف نگاهت درست شد ماندن درون حجره ی نمناک، مشکل است تشخیصت از عبا به روی خاک، مشکل است رنجیدن از ملال، برایت شده روال قدت شده میان مطامیر، چون هلال رنگت شده چقدر دگرگون، کلافه ای از ناسزای سِندی ملعون، کلافه ای با تازیانه موجب رنجت، همیشه شد آنقدر زد که پیرهنت ریشه ریشه شد آلاله های دور و برت نامرتب است ذکرت شبیه فاطمه، خَلِّصنی یارَب است بین عراق، آرزوی مرگ می کنی از درد ساق، آرزوی مرگ می کنی ساقِ شکسته را به مشقت تکان مده بینِ فشار حلقه ی زنجیر، جان مده بر تخته‌، گرچه پیکر پاکت بلند شد کِی روی نیزه ها سر پاکت بلند شد؟ سنگین شده اگرچه تنت بین سلسله اما نبود دور و برت داد و هلهله عریان به روی خاک، تنت بر زمین نماند بی غسل و بی کفن، بدنت بر زمین نماند شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مادربزرگم خانه‌ای از جنس باور داشت آجر به آجر در دلش سوغات قمصر داشت کنج حیاط کوچکش باغ بزرگی بود گلدان به گلدان شعرهای روح پرور داشت   از بیت های بوستانش معرفت می‌ریخت بر شاخه‌‌ی سبز گلستانش کبوتر داشت بوی خوش گل‌های قالی بس که می‌پیچید چون بارگاهی بود که صحنی معطر داشت حتی به جای پرده، پرچم دلبری میکرد حتی به جای صندلی، آن خانه منبر داشت آن خانه‌ای که ابرها همسایه‌اش بودند از هر طرف رفتم به سمت آسمان در داشت از پنجره هم‌دست باران میشدم هر بار بال خیالم تا بلندای فلک پر داشت قطعا ملائک استجابت را می‌آوردند وقتی قنوت ناودان ها عطر کوثر داشت مادربزرگ دائم الذکرم سحر تا شام هر روز ختم چارقل را با سماور داشت همسایه ها حاجت روای خانه اش بودند روزی که نذر سفره‌ی موسی بن جعفر(ع) داشت صفحه به صفحه روضه خوان غم را نفس می‌زد قطره به قطره چشم ها، آیینه ای تر داشت می‌گفت آن مردی که دنیایی اسیرش بود سجاده‌ای در کنج زندانی محقر داشت با اشک‌هایش پایه های عرش میلرزید در سجده‌ی نیمه شب خود صبح محشر داشت با یک اشاره خیر و شر را جابجا می‌کرد آنقدر که بدکاره‌ دست از کار خود برداشت هرگز نباید سر به خاک حجره بگذارد مردی که خاک مقدم او قیمت زر داشت زنجیرها حتی دخیل دست او بودند باب الحوائج با همه، لطفی برابر داشت مادربزرگم گریه کرد و شانه اش لرزید بغضی شکست و استکان از غم ترک برداشت مولای مظلوم و غریب شیعیان در بند ای کاش سلمان داشت و ای کاش قنبر داشت او روزه‌داری که طعام سفره اش غم بود او روضه‌داری که همیشه ذکر مادر داشت بر شانه‌ی شب پیکر خورشید را بردند تقدیر روی شانه‌هایش دُرّ و گوهر داشت پای گریز روضه خوان تا کربلا می‌رفت می‌گفت صد رحمت که مولا پیکرش سر داشت از بوریا و نعل تازه زود رد می‌شد از بس که در دل غیرت آل پیمبر داشت صفحه به صفحه روضه خوان غم را نفس می‌زد قطره به قطره چشم ها، آیینه ای تر داشت گفتم که آن خانه چنان صحنی معطر بود باید بگویم چون حرم صحنی مطهر داشت شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
قربان آنکه بر دل ما غم کشیده بر پیکر ما جامه ی ماتم کشیده ما خانه هامان را حسینیه کشیدیم سردار بی سر، سَردَرش پرچم کشیده این کار،کارِ روضه ی شیب الخضیب است در چشمه ی چشمم اگر زمزم کشیده زهرا دم در دم گرفته ؛یا بُنیَ چایی روضه با دم او دم کشیده ** ای حا و سین و یا و نونِ قلب زهرا دستِ که اینگونه تورا دَرهم کشیده با نیزه ها شد پیکر تو قطعه قطعه با نعل ها شد پیکرت، مبهم، کشیده پیراهنت، عمامه‌ات، آقا سرت کو نقّاش تو چندين هِجا را کم کشیده خون کرده قلب عالمی را ساربان، تا_ انگشتر و انگشت را باهم کشیده جان ها فدای دختری که گفت بابا در پاسخش خورده ولی محکم، کشیده شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در یا مَن أرجُوه لِکل خَیر، رسوایم نکن با غضب در پیش مولایم تماشایم نکن من پشیمانم از اعمالم که اینجا آمدم شرمسار از مهدی موعود، مولایم نکن از امام خود، سر دنیا تغافل کرده ام بعد از این دیگر مرا مشغول دنیایم نکن بی دعاهای امام عصر، ذلت می کشم بی نصیب از رحمت فرزند زهرایم نکن مبتلایم کن به عشق حضرت صاحب زمان احتیاجم را ببین، امروز و فردایم نکن مونس تنهایی ام، آرامشم، ذکر علی است لحظه ای دور از علی، حیران و تنهایم نکن یاد آغوش ضریحش آه حسرت می کشم بیش ازین محروم از آغوش بابایم نکن کربلایی کن مرا در ماه پُر خیر رجب باز هم جامانده از صحن معلایم نکن ** رو به سوی علقمه با گریه آقا ناله زد: لشگر کوفه طمع بر چشم سقایم نکن از زمین برخیز عباسم، تمام لشگرم اینچنین حیران میان دشت و صحرایم نکن شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🏴 به‌مناسبت سالروز وفات حضرت ابوطالب علیه السلام (۲۶ رجب) بابای یکتا گوهرِ دنیا ابوطالب معنای ایمان، چشمه‌ی تقوا ابوطالب هم معتمد در وادیِ بطحا ابوطالب هم عابد و فرزانه و والا ابوطالب او همنشینی کرده با احرار و با ابرار تکیه به او کرده همیشه احمد مختار ارث شجاعت دارد از او حیدر کرار بِالذّات یکتا پرور و یکتا ابوطالب بی اذنِ فرزندش قیامت پا نمی‌گیرد فرزند، ارثیه جز از بابا نمی‌گیرد با این حساب انگار که معنا نمی‌گیرد یا حیدر کرار جز با یا ابوطالب اسلامِ نوپا را محافظ بود و سنگر بود در روزهای سخت همگامِ پیمبر بود با غیرتش الگوی بی‌همتای حیدر بود پشت و پناهِ حضرت طاها ابوطالب ایثار در ذات و شجاعت بود در خونش اسلام هم حتی به نوعی بود مدیونش شِعبِ ابی‌طالب، پیمبر بود ممنونش اسطوره شد در روز وانفسا ابوطالب شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🏴 ۲۶ رجب، سالروز وفات موحد و مؤمن قریش، حضرت ابوطالب(ع) پدر بزرگوار امیرالمؤمنین(ع) تسلیت باد. در صف محشر، کف افسوس برهم می‌زند... هرکسی گامی دراین دنیا برایت برنداشت... ✍ @hosenih@dobeity_robaey
صدای وحی می رسد به گوش احمد امین صدا بلند تر شود برای بار دومین زمان به شوق می دود، سکوت میکند زمین بخوان به نام خالقت که هست رکن دین همین بخوان و سرفراز کن قبیله ی قریش را مژده بده سلسله ی جلیله ی قریش را غار حرا منوّر از جمال کبریایی اش امین وحی هم شده واله دلربایی اش منتخب خدا شده شکوهِ مصطفایی اش محور مهربانی است سینه ی خدایی اش سلام میکند به او، خدا و جمله خلقتش زبان گرفته آسمان، مبارک است بعثتش شبهه جزیره ای شده مفتخر از کلام حق کویر تشنه ای شده لبالب از پیام حق به دست مصطفی ببین سلسله ی زمام حق مژده دهد نبی حق به اولین امام حق که ای شکوه نام تو جذبه ی هر سخن علی! منم رسول خاتم و تویی وصی من علی! عبد مناف! فخر کن به آدم ابوالبشر عبدمطلّب از شرف، تاج گذار روی سر گشته یتیم مکه بر امت ماسوا پدر کاش که بود آمنه کنار این پیامبر به مادرش سلام حق به همسرش سلام حق خدیجه ای که سر نزد لحظه ای از کلام حق خموش ای سخنوران ناطق وحی آمده فضل تمام انبیا از این جناب سر زده آیه ی "لا اله" را بخوان میان بتکده مگر که نور حق دمد به قلب های یخ زده اگر چه از یهودیان به او عذاب می رسد از آن وجود مهربان صبر و صواب می رسد خُلق عظیم او دهد پاسخ صد ابولهب به جز خدا، به جز دعا، نیاورد به روی لب به صبح روزه گیرد و به شب کند نماز شب به حیرت اند مشرکان از این وقار و این ادب که در جواب آن همه بی ادبی به محضرش کند عیادت از کسی که شعله ریخت بر سرش مردم غم رسیده را مرهم قلب و جان شود به نور عقل و راستی حامی دختران شود مدعی برابری به مردم جهان شود چشم کِشد بلال او که لحظه ی اذان شود صدای خشک و خسته ای نوای عشق سر دهد چو آفتاب جلوه ای به چهره ی سحر دهد بَرده ی رنج دیده را به اوج آسمان بَرد عقیده های شوم را ز خاطر زمان بَرد به هر کجا که می رود طراوت جنان بَرد به گوشه ی تبسمی دل از بهشتیان بَرد معجزه ی نگاه او به قلب مرده جان دهد لحن سلامِ گرم او سرشت را تکان دهد شیوه ی جذب کردنش رسالتی است دیدنی به کودکان کند سلام حالتی است دیدنی رو به خدا که می کند عبادتی است دیدنی او و خدیجه و علی، جماعتی است دیدنی دو آفتاب و یک قمر نور دهد حجاز را کعبه به خود ندیده است این چنین نماز را ببین یگانه ی بشر قامت خود دوتا کند ببین علی نوجوان به دوست اقتدا کند ببین خدیجه این دو را رهبر و مقتدا کند بگو به دشمن نبی اقامه ی عزا کند از این سه نورِ متصل بقای دین داور است مثلثی که محورش فاطمه ی مطهر است جان به فدای احمد و هجرت بی نظیر او گشوده شد مسیر دین به سعی چشمگیر او ببین به لیلة المبیت، کوشش وزیر او علی که در مباهله بیان شده غدیر او برای ختم الانبیا همیشه جان نثار شد علی است جانشین او نه آنکه یار غار شد غدیر برکه ای بُود ز چشمه سار بعثتش مدینه قبله گاه شد از آفتاب هجرتش ظهور مهدی اش شود ادامه ی نبوتش کوفه زمان مهدی است مرکز حکومتش طلوع نور مهدی است آفتاب سرمدی به دست او جهان شود مدینه ی محمدی شاعر: حجت‌الاسلام © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
رباعی بر روز حساب خود براتی بفرست در باغچه‌ی دل نفحاتی بفرست با نام علی دهان خود شیرین کن با نام محمد صلواتی بفرست شاعر: @dobeity_robaey