#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
در بزم عشقبازان، فرصت فراهم افتاد
قرعه به نام ما و ماهِ مُحرم افتاد
پرچم نماد قبر و ششگوشهی حسین است
بغضم شکست هر بار، چشمم به پرچم افتاد
بزم شهود یعنی تنها حسین بود و...
قبل از وجود عالم، مِهرش به قلبم افتاد
هر سائلی مسیرش بر منزلی میافتد
راهم به لطف حق بر، بیتی مکرم افتاد
صدها هزار عاشق، در خون خود تپیدند
تا این عَلَم به دستِ امثال ما هم افتاد
گرمای ماتم او، آتش زده به جانم
غیر از غمش ز چشمم، هر داغ و ماتم افتاد
آیات ابتدایِ مریم که گشت نازل
دلشورهای مکرر بر جان خاتم افتاد
**
لب تشنه شد حسین و چشمش غبار میدید
با ضربه از روی اسب، شاه دو عالم افتاد
تاریکی مجسم، آمد به سوی مقتل
با خنجرش به جانِ آن نور اعظم افتاد
تا که حسینِ خود را، تنها و بی رمق دید
زهرا کنار مقتل، با قامت خم افتاد
آن قدر دست و پا زد، تا با صدای مادر
لرزه بر آستانِ عرش معظم افتاد
✍ #محمدجواد_شیرازی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#فرزندان_حضرت_زینب_س_شهادت
#زبان_حال_حضرت_زینب_س با برادر
وقتی که زیر سایهی لطف تو بهترم
وقتی از عطر سیب نگاهت معطرم
وقتی قسم به حرمت چشم تو خوردهام
در آسمان عشق که تنها نمیپرم
وقتی پناه بردهام از بی کسی به تو
وقتی شدی پناه دلم سایهی سرم
صد بار دیدهای تو که دلتنگی مرا
لبریزِ نالههایِ برادر، برادرم
وقتی فرات چشم تو لبریز غربت است
پس من بگو چگونه به رویم نیاورم
دارم به حال و روز خودم گریه میکنم
من زنده باشم و تو بسوزی برابرم
خواهر نمرده، پشت سرت را نگاه کن
بعدش بگو به ناله، که ای وای مادرم
بغضی کبود سینهی تنگ مرا فشرد
چشمی شدهست ابری و خونْ چشمِ دیگرم
(ای مایهی قرار دل بی قرار ما)
من جان سالم از غم تو در نمیبرم
اذنم دهی به حضرت مادر قسم خودم...
خنجر به کف گرفته فقط سینه میدرم
تو حیدریترین پسرِ کوثری و من
زهراترین مدافع بی باک این درم
**
ای آسمان صبر و فضیلت، امام عرش
آوردهام دو تا پسرم، ماه و اخترم
منت گذار بر سر من، اذنشان بده
تا پیش چشمهای خودت پَر درآورم
پس رد نکن دو آهوی سَر گشتهی مرا
ناقابل است، آنچه برایت میآورم
✍ #روح_الله_قناعتیان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
دلت سیاه شده؟ نور هل أتی کافیست
ز خَلق رانده شدی؟ حجت خدا کافیست
نیازِ بندهی عاشق به مال و زیور نیست
دلی که بر غم مولاست مبتلا، کافیست
که گفته وصل، دوای تمامِ درد من است؟
هر آنچه یار بخواهد، همان مرا کافیست
از آستانِ امامی که معدنِ خیر است
برای نوکرِ درمانده یک دعا کافیست
بیا به خاطر قلب امام، قول دهیم
اگرچه دیر شد اما دگر خطا کافیست
برای هرکه هوای دلش نفسگیر است...
نفس کشیدنِ در مشهد الرضا کافیست
حرم کجا و منِ روسیاه میدانم
همین که سوختم از هجرِ کربلا کافیست
**
دوید زینب و با گریه گفت با قاتل:
نزن عزیزِ مرا، شمر بی حیا کافیست
همه کفن بخرند و همه کفن بشوند!
فقط برای حسین است «بوریا کافیست»؟!
✍ #محمدجواد_شیرازی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
شعاع نور تو هرگز شب ظلمت نخواهد دید
تو آن عشقی که عاشق پای تو ذلت نخواهد دید
به شوق پادوییِ روضه، جمع نوکران جمع است
محرم هیچکس ما را پی حاجت نخواهد دید
همان خادم که کفش سینهزن را جفت میکرده
شبی که جفت شد بند کفن، زحمت نخواهد دید
خدایا! شاکرم از این حسینی که بهمن دادی
گمانم جز محبش، بندهای رحمت نخواهد دید
دم عیسیٰ به یُمن خاک کویات مُرده را جان داد
مسیحا هم شِفا را جز در این تربت نخواهد دید
بسوزد دخل دُکّانی که خرج روضههایت نیست
بدون نذرِ هیئت، کاسبی برکت نخواهد دید
فقط تو بین جُون و اکبرت فرقی نمیبینی
کسی فرزند را هم شانهی رعیت نخواهد دید
اگر دست گدا ظرف غذا دیدی..، حسن داده
کسی ما را سر این سفره بی دعوت نخواهد دید
به جز روزی که بین دستهها زیر عَلَم رفتم
پدر دیگر مرا اینقدر باهیبت نخواهد دید
لباس مشکی ما دستبافِ زینب کبراست
جهان اینگونه بانویی پُر از شوکت نخواهد دید
هزاران بار کج رفتم..، ولی زهرا برم گرداند
پسر از مادر خود لطفِ بامنت نخواهد دید
حصیر کهنه تا دور تنت پیچید..، ارزش یافت
کسی در آستانت شِیءِ کمقیمت نخواهد دید
**
پس از آنکه تو را کشتند در اوج شلوغیها
دگر بزم عزایت را کسی خلوت نخواهد دید
✍ #بردیا_محمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ذاکرین و وعاظ گرامی
▪️تیم پژوهشی حسینیه مقتل، کتاب #روضه_های_آسمانی۵ را تدوین کرده است که pdf آن قابل ارائه میباشد.
✔️شایان ذکر است در کتاب حاضر، از عبارات عربی کلیدی مقتل بههمراه سند+ اِعراب صحیح + ترجمه صحیح + داستان مرتبط (سیره علما یا شهدا) و + اشعار مطابق با روضه، استفاده شده است.
▫️برای کسب اطلاعات بیشتر و دریافت نمونهای رایگان از کتاب، به آیدی زیر عبارت «کتاب مقتل» را ارسال نمایید:
◾️ @addmin_roze
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح
عجیب نیست که دائم سر زبان من است
حسن قشنگترین واژه درجهان من است
اگر به گفتن ذکرش همیشه مشغولم
زبان برای همین کار در دهان من است
همیشه "أشهَدُ أَنّ حسن کریم الله"
پس از علی ولی الله، در اذان من است
گدای سفره ی او بودهاند اجدادم
همین بزرگترین فخر خاندان من است
به تیرهروزی شبهای خویش مفتخرم
برای اینکه حسن، ماهِ آسمان من است
غم نداری خود را نمیخورم هرگز
چرا که مُهر حسن پای آب و نان من است
مرا به شاعر درگاه او شناختهاند
هزار شکر که در شهر، این نشان من است
قبول اگر غزلم در خور مقامش نیست
ولی محبت او برتر از توان من است
اگر چه جان جهان شد برای ما، اما
همیشه گفته حسن جان: حسین، جان من است
✍ #سجاد_روانمرد
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی؛ #امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_مناجات؛ #حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت؛ #شب_پنجم
به غیر از همین خانواده پناهی ندارم
به غیر از حسین و حسن، تکیهگاهی ندارم
شدم با امیدی به سوی در شاه، راهی
که جز حب آل علی شاهراهی ندارم
اگرچه دلم لذت بیثمر خواست، گاهی
ولی غیر این روضهها خاستگاهی ندارم
در آن دم که فرزند هم از پدر میگریزد
ز مولا تمنا به غیر از نگاهی ندارم
به جز اشک در روز محشر ندارم گواهی
به جز اشک در روز محشر گواهی ندارم
**
برای فدای نگاهت شدن ای عمو جان!
به غیر از همین دستهایم سپاهی ندارم
✍ #محمود_یوسفی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
نگاهِ ملتمساش تا به آن کران اُفتاد
زد آنقدَر به زمین پا که نیمهجان اُفتاد
حرارتِ جگرِ عمهاش تنش سوزاند
کشید آهی و آتش به استخوان اُفتاد
گرفته بازوی او را، امانتِ حسن است
به ناله گفت: مَرو عمه از توان اُفتاد
گرفته بود که ناخن به صورتش نزند
ولی به چهرهاش از زخمها نشان اُفتاد
همینکه دید رهایش نمیکند عمه
به روی سینهی خود زد به الامان اُفتاد
نگاه کن که بزرگ قبیله را کشتند
خدایِ من تَهِ گودال آسمان اُفتاد
نگاه کن به تَنِ ذوالجناح نیزه زدند
بلند مرتبه شاهی نفَس زنان اُفتاد
تلاش کرد بماند به زین، هُلَش دادند
که چند نیزه به او خورد و ناگهان اُفتاد
**
یتیم گریه کند، عرش را بهم بزند
به گریههای یتیمانهای چُنان اُفتاد...
که عمه دید حسن را میانِ کوچهی تنگ
کنارِ مادرش آنجا به سر زنان اُفتاد
کشید بازوی خود را دوید تا گودال
سرش شکست همینکه دوان دوان اُفتاد
در ازدحامِ حرامی چه سخت رد میشد
که چند دفعه دراین بِین، بی امان اُفتاد
میان شهیهیِ اسبان و نعرههای هجوم
نگاهِ او به عمو بینِ قاتلان اُفتاد
از این و آن چقدَر ضربه خود اما رفت
که دید موی عمو دست این و آن اُفتاد
رسید در تَهِ گودال روبروی سنان
میانِ حرمله و شمر و ساربان اُفتاد
عمو به خاک و سرش روی دامن باباست
کنارِ این دو، زنی با قدی کمان اُفتاد
همینکه خواست بگوید پدر، عمو را دید
همینکه گفت عمو، دستش آن میان اُفتاد
✍ #حسن_لطفی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
کاش فریاد بر سرش نکشد
به روی خاک، پیکرش نکشد
دشمنش را بگو که حداقل
عمویش را برابرش نکشد
دست خود را دهد ز دست ولی
دست از عشق دلبرش نکشد
گرچه جانی نمانده در بدنش
منت از شمر و لشکرش نکشد
کاش میشد که حرمله در سر
نقشهی ذبح حنجرش نکشد
بگذریم از تمام اینها، کاش
کار به بردن سرش نکشد
✍ #شهریار_سنجری
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
مثل خورشید یلِ شبشکن است
یازده ساله سپاه حسن است
تیغ اگر دست بگیرد غوغاست
طرز جنگآوریاش بی همتاست
نور علی نور، علی نور من است
حسن اندر حسن اندر حسن است
در دلش انس به مادر دارد
جگر حضرت حیدر دارد
میدرد برق نگاهش شب را
بوده همراهترین زینب را
یازده ساله چه شیری شده است
مثل قاسم چه دلیری شده است
ترس در چهرهی او بی معناست
در جلال و جبروتش زهراست
بی زره زد به دل یک لشکر
زنده شد باز شکوه حیدر
عشق را دید که بی یار شده
بین صد نیزه گرفتار شده
عمویش را ته گودال که دید
دیگر از زندگیاش دست کشید
قاتلی تیغ به رویش میزد
چنگ بر زلف عمویش میزد
دید دستان سنان آزاد است
نیزه و تیر و کمان آزاد است
رفته از حال عمو، با این حال
گرگها دور و برش در گودال
تیغی افتاد به راه گلویش
داشت میسوخت گلوی عمویش
دست را یاد پدر کرد سپر
گشت آیینهی روی مادر
دشت پر شد ز دم وا اُمّا...
نالهاش کشت عمو را آنجا...
✍ #حسن_کردی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به روشنایی #قرآن_کریم
کلام نوری و روشنترین کتابی تو
چرا کتاب بگویم؟! که آفتابی تو
در این زمانهی ظلمت چراغ بیداری
به دیدگان و به دلهای غرق خوابی تو
به تشنگان کویری که راه گم کردند
اگر بقیه سراباند، عین آبی تو
به دوستان چو نسیمی لطیف و روحنواز
به دشمنان خدا آتشینخطابی تو
به مؤمنین چه بگویم که آیههای بهشت
به هر چه کفر ولی آیهٔ عذابی تو
سؤال توست که «فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِه»
به این سؤال خودت بهترین جوابی تو
تو آن شراب طهوری که وعده داده خدا
بریز تا که بنوشم، همان شرابی تو!
در این زمانهٔ سرشار از فریب و دروغ
به راستی که همان حرف بینقابی تو
✍ #حسن_زرنقی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
بساط هلهله در قتلگاه برپا شد
به دور جسم عمویم چقدر غوغا شد
به نیزه تکیه زد و بی سپاه و تنها شد
در آن محاصره، مشغول ذکر و نجوا شد
صدای ناله و آهش به گوش آمده بود
سرش شکسته و خونم به جوش آمده بود
دویدم از سوی عمه به سمت قربانگاه
صدا زدم فأنا ابن الحسن به گریه و آه
به اشتیاقِ شهادت، مسیر شد کوتاه
چه خورد بر نظرم؟! لااله الا الله
کسی عموی مرا داشت با حسد میزد
حرامزاده به بال و پرش لگد میزد
شدیم تشنه و بی حال از حرارت جنگ
محاصره شده و عرصه بود تنگاتنگ
زدند ضربه به پیشانیام چنان با سنگ...
که شد تمام رُخم چون حسین خونینرنگ
صدای یا حسنم تا رسید بر گوشش
مرا کشید عمو در میان آغوشش
به فکر رأس عمو بود خولیِ بی درد
وضو گرفت در این راه، اشعث نامرد
صدای قهقههی شمر را چه باید کرد؟!
هر آنچه داد کشیدم نداشت دستاورد
شدم سپر به امامی غریب، با سر و جان
به ضربهای پَر من شد به پوست آویزان
اگر بناست کسی بشکند سبویم را
بگو به حرمله آوردهام گلویم را
بگو مرا بزند، ول کند عمویم را
خرید پیش پدر عِزّ و آبرویم را_
همین سری که جدا از تنم شد و افتاد
به خونِ ریختهام خون یار قیمت داد
رسید قاتل بی رحم و مست بعد از من
به چکمه آمد و حُرمت شکست بعد از من
به روی سینهی مولا نشست بعد از من
گرفت گیسوی او را به دست، بعد از من
عزیز فاطمه را دید گشته بی حربه
زد از قفا به گلویش دوازده ضربه
✍ #محمدجواد_شیرازی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e