eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
44.8هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
341 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
در دل من داغ‌ها از لاله‌هاست همچو نی در بند بندش ناله‌هاست با خیال لاله‌ها صحرانورد راه می‌پوید ولی با پای درد می‌رود تا سرزمین عشق و خون تا ببیند حالشان چون است، چون؟ بر مشامش می‌رسید از هر کنار بوی درد و بوی عشق و بوی یار گفت: ای در خون تپیده کیستی؟ تو حبیب ابن مظاهر نیستی؟! گفت: آری من حبیبم، من حبیب برده از خوان تجلی‌ها نصیب قدخمیده، روسیاهی موسپید آمدم در کوی او با صد امید در سرم افکند شور عشق را تا به دل دیدم ظهور عشق را بار عشقش را قامتم را راست کرد در حق من آنچه را می‌خواست، کرد ناله‌ام را رخصت فریاد داد دیده را بی‌پرده‌دیدن یاد داد دیدم از عرش خدا تا فرش خاک پر شده از ناله‌های سوزناک گرچه ما پاکیم و از لاهوتیان جان ما قربان این ناسوتیان گوی سبقت می‌برند این خاکیان در عروج خویش از افلاکیان عشق اینجا اوج پیدا می‌کند قطره اینجا کار دریا می‌کند خاکیان را می‌کند افلاک سیر پاک‌خوی و پاک‌جوی و پاک‌سیر فطرس از لطف تو بال و پر گرفت کودک گهواره و کاری شگرف رخصتی تا ترک این هستی کنیم بشکنیم این شیشه تا مستی کنیم ای دریغا ما و عشق و این محک کار عشق است این، نیاید از ملک چون‌که او خوان تجلی چیده دید آنچه را می‌خواست خود نادیده دید گفت: با آن والی ملک وجود حکمران عالم غیب و شهود: تو حسینی، من حسینی‌مشربم عشق پرورده‌ است در این مکتبم تو امیری، من غلام پیر تو خار این گل‌زار و دامن‌گیر تو از خدا در تو مظاهر دیده‌ام من خدا را در تو ظاهر دیده‌ام گر حبیبی تو، بگو من کیستم؟ تو حبیب عالمی، من نیستم عاشقان را یک حبیب است و تویی از میان بردار آخر این دویی رخصتم ده تا به میدان رو کنم رو به میدان لقای هو کنم رخصتش داد آن حبیب عالمین سرور و سرخیل مظلومان، حسین کرد آن سرحلقه‌ی اهل یقین دست غیرت را برون از آستین دید محشر را چو در بالای خون زورق خود راند در دریای خون در تنش یک باغ ِ خون گل کرده بود در بهار او، جنون گل کرده بود رفت و جان خود فدای دوست کرد آن نکومرد آنچه را نیکوست کرد نخل پیر کربلا از پا فتاد سروها را سرفرازی یاد داد زیر لب می‌گفت آن‌دم با حبیب یا حبیبی، یا حبیبی، یا حبیب در غروب آفتاب عمر من یافت فصل خون کتاب عمر من در دل هر قطره‌خون بحری‌ست ژرف کار عشق است این کاری بس شگرف این کتاب از عشق تو شیرازه یافت اعتباری بیش از اندازه یافت دیدم آخر آنچه را نادیدنی است راستی نادیدنی‌ها دیدنی است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
یکباره از تعلق دنیا رها شدی خاک تو پاک بود و چنین کیمیا شدی در تو طلوع کرده یقین دوباره‌ای از جنس نور بودی و محو خدا شدی از بس که غرق چشمهٔ مهتاب شد دلت دیدم تو را که قبلهٔ آئینه‌ها شدی حق را چه عاشقانه اجابت نموده‌ای تو سربلند عرصهٔ قالوا بلی شدی در چشم‌هات شوق شهادت چه دیدنی‌ست آئینه‌دار حضرت خون خدا شدی یک مرتبه برای تو کم بود یا زهیر هر چند با تمام وجودت فدا شدی هرگز نخواستی بدن تو کفن شود وقتی شهید بی‌کفن نینوا شدی حتی سر تو از سر مولا جدا نشد تا شام و کوفه همسفر نیزه‌ها شدی ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
زهیر باش دلم! تا به کربلا برسی به کاروان شهیدانِ نینوا برسی امام پیک فرستاده در پی‌ات ... برخیز! در انتظار جوابت نشسته... تا برسی چه شام باشی و کوفه.. چه کربلا، ای دل! مقیم عشق که باشی... به مقتدا برسی زهیر باش! بزن خیمه در جوار امام که عاشقانه به آن متن ماجرا برسی مرید حضرت ارباب باش و عاشق باش! که در مقام ارادت به مدعّا برسی تمام خاک جهان کربلاست... پس بشتاب درست در وسط آتش بلا برسی... زهیر باش دلم! با یزید نفس بجنگ! که تا به اجر شهیدانِ نینوا برسی... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تیر می‌آمد ز هر سو، ایستاد امّا سعید گفت درس عاشقی را این چنین با ما سعید تیر می‌آمد ز هر سو بی‌محابا می‌گرفت تیرها را با سر و با قلب و دست و پا سعید سینه‌اش آماج تیغ و نیزه بود، اما نبود در دلش دردی به جز تنهایی مولا، سعید تا نماز عشق در میدانِ خون برپا شود داد جانش را هزاران بار بی پروا سعید بر زمین افتاد؟ نه، کوچید سمت آسمان با پرستوهای سرخ ظهر عاشورا سعید در جواب این وفاداری، امامش مژده داد: پیش روی من تویی در جنت الاعلی سعید ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از جنس حیدر است رجزها که از بر است با یا علی همیشه دهانش معطر است در وصف او کتاب فراوان نوشته‌اند دیگر نوشته‌اند که این مرد، دیگر است در آسیاب کوفه نکرده‌ست مو سفید او پیرِ پای منبر اولاد حیدر است بر دست اگر که نیزه بگیرند، سربلند در دست اگر که تیغ بگیرند، او سر است با سنگ و تیر و نیزه و شمشیر آمدند حق داشتند، جبهه‌‌ی‌شان نابرابر است! تیغ از غلاف خویش اگر در بیاورد تنها خودش به منزله‌ی چند لشکر است با تیغ در غلاف، به میدان قدم گذاشت گفت آن‌که پای پس کشد از مرد کمتر است حاشا نفس نفس بزند پیر کارزار! این‌ها نفس نفس که نه، ذکر مکرر است وقتی حبیب روی دو زانوی خود نشست دیدند شیر معرکه دیگر کبوتر است... وقتی حبیب روی دو زانوی خود نشست معلوم بود فکر لب خشک اصغر است وقتی حبیب روی دو زانوی خود نشست پیچید بوی سیب... وَ این بیت آخر است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تا چراغ خیمه‌ی ارباب روشن می‌شود فرق بین بیعتِ اصحاب روشن می‌شود عاقبت در دامن عشقِ حسینی، زاده شد مثل «حر بن ریاحی» هرکسی آزاده شد هم «حبیب» و هم «وهب» تا پای جان دارد حسین عاشقانِ جانْ به کف، پیر و جوان دارد حسین یاوری دیگر نمانده تا بیاید در خروش؟ بانگ هل من ناصر از گودال می‌آید به گوش کاش من هم بودم آن‌جا، سر به‌راهش می‌شدم روسپید عشق چون «جونِ» سیاهش می‌شدم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
پیک نور آمده از راه که حاشا نکنی نکند امر گل فاطمه اجرا نکنی دعوتت کرده پی یاری دین، خون خدا زود برخیز دگر شاید و اما نکنی بال پرواز نداری به سوی عالم قدس بند تردید گر از پای دلت وا نکنی راه فردوس گشوده‌ست به روی تو حسین نکند روی به فردوس ز دنیا نکنی باخبر باش زهیرا که ضرر خواهی کرد تاکه جان را به ره عشق، تو سودا نکنی آن چنان دل زتو برده‌ست حسین بن علی که به غیر از رخ او هیچ تماشا نکنی پشت پا بر همه‌ی دولت دنیا زده‌ای تاکه یک لحظه دگر پشت به مولا نکنی از کلامی که تو گفتی به امامت پیداست جز شهادت زخداوند تمنا نکنی ای گوارای وجود تو شهادت، نکند روز محشر تو نگاهی به سوی ما نکنی چون «وفایی» نتوان گفت ز اصحاب حسین تا که رو جانب گلزار تولا نکنی ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هر روز کربلای تو تکرار می‌شود در عالمی عزای تو تکرار می‌شود همواره در نگاه پر از اشتیاق ما خوناب زخم‌های تو تکرار می‌شود در جان من که تکه‌ای از خاک کربلاست هر لحظه رد پای تو تکرار می‌شود هم در دلم محبت بی انتهای تو هم در سرم هوای تو تکرار می‌شود با اینکه مستحق عتاب توأم ولی در حق من دعای تو تکرار می‌شود ای آفتاب غرق به خون! هر غروب را بر روی نی نوای تو تکرار می‌شود ای حنجر بریده! به هر پرده از وجود فریاد حق نمای تو تکرار می شود هل من معین تو نه در آن روز بود و بس هر روز این ندای تو تکرار می‌شود تا هر زمان که هست یزیدی در این جهان حتماً که ماجرای تو تکرار می‌شود با هر شهید بی سر و بی دست، روضه‌ی عباس با وفای تو تکرار می‌شود با هر جوان ما که می‌افتد به روی خاک داغ پسر برای تو تکرار می‌شود  این داغ‌ها قبول؛ ولی بعد کربلا کی داغ بوریای تو تکرار می‌شود ؟! ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
رواست سجده بر این عشق و اعتقاد کنیم ز تک تک شهدای حسین یاد کنیم درودشان که به زینب همه، امید شدند به پای یوسف زهرا همه شهید شدند یکی ز جبهۀ عشاق، ابنِ عِجلان بود شهید دیگرِ راه حسین، نُعمان بود چه سخت بود، دمی که مُجَمَّعِ ابن زیاد به پیش دیده‌ی مولای خود ز پا افتاد روان شد و رجزی خواند محکم و قرّاء میان معرکۀ دشمنان ابوشَعثاء بلند شد دم تکبیر در تمام محیط چو کرد رزم نمایان یزید، ابن ثَبیط جَبَلَّة بن علی، عُقبَةِ بن صَلت و حُلاس نثار هر سۀ آنها درود باد و سپاس ندیده‌ام شهدایی به این شکوه و مقام به اَدهم بن اُمَیه درود باد و سلام به قاسط بن زهیر و به مقسط بن زهیر به بُشر و زاهِر و کَردوس و جون و اِبنِ عُمیر به جُندَبِ بن حَجیر و به مسلم بن کَثیر به نصر، ابنِ ابی نِیزَر و به ابنِ بشیر به عَمروِ بن جُناده به قاسم بن حبیب به عائِذِ بن مُجَمَّع، به عابسِ بن شبیب به ابن مَغفل و بکر بن حَیّ و پس حَجاج که خاک کرببلا شد برایشان معراج به اِبنِ خالدِ صیداوی و انیس و اَنَس به طائران غریبِ رها شده ز قفس به سیف و سعد و حُباب بن عامر و مالک که آب شد همه شمع وجودشان یک یک همه به عشق علی سربه دار و میثمی‌اند نترس مثل زهیر بن بُشرِ خَثعَمی‌اند سپاه عشق به یکباره تیر باران شد شبیه برگ خزانی سپاه یاران شد میان گرد و غبار از جفا و جور عدو غریب، نقش زمین شد غلام تُرکیِ او دریغ و درد که عبدلَله بن عُروه به خاک دو چشم بست غریبانه با تن صد چاک به دست‌های پر از خون و زخم‌های عمیق شهید راه حرم شد کَنانَة بن عَتیق چه قُرَّةِ بن ابی قُرّه‌ای! چه جنگی ساخت! که شصت و شش نفر از دشمنان به خاک انداخت ⬇️
⬆️ خوشا کسی که دهد جان به پای معشوقش شبیه قصۀ زیبای ابنِ مَسروقَش دو حارثند، درخشان به مَجمع شهدا که در رکاب شه کربلا شدند فدا به تیغ خویش به پا کرده‌اند هنگامه عجب جُناده و ابنِ یزید و ضَرغامه درود بر شهدای طف، آن سپاه خیر به یار جانیِ حضرت ، بُریر ، اِبنِ خُضِیر چه شوقِ فوقِ بیانی! چه عشق پر ثمری! چه زود نوبتشان شد یکی پس از دگری ز عشق حضرت ارباب سینه‌اش پُر شد که افتخار شهیدان کربلا حُر شد کسی که رابطه‌اش با حسین قلبی بود شهید حق وهب بن حُبابِ کَلبی بود ابوثُمامه و اِبنِ ضَبیعه، سعد و عِباد شکوه قامتشان یک به یک به خاک افتاد فتاد پیکرشان غرق خاک و خون در راه سوار اِبنِ ابی حِمیَر و عُبِیدُالله نشست روی رُخش اشک چشم، خون خدا چو دید غرقه به خون مسلم بن عوسجه را بلند شد ز خیام حسین ناله و آه چو خورد تیر جفا رافِعِ بن عبدالله در آن کشاکشِ میدان زُهِیر، ابنِ سَلیم فدای یار شدن داد بر همه تعلیم چنان مُجَمَّع و مانند واضح و مسعود به پایداری‌ات ای عَمرُوِ بن قَرظه درود حسین دُرّ و گهر در میان قافله داشت حسین قاری قرآن شبیه حنظله داشت ز حافظان حدیث و ز عالمان سپاه رواست یاد شود شؤذَبِ بن عبدالله فدایشان که حسینی شدند از هر حیث زیاد، اِبنِ عُریب و حَبَشّیِ بن قِیس دو جابرند و دو سالم، سپس دو تا عمار شجاع و عاشق و بی ادعا و پرچمدار به حربگاه فرود آمدند همچون رعد شبیب و بعد، جُوِین و اُمَیَّة بن سعد نوشت نام خودش روی تیر و کرد قتال شهید گشت غریبانه نافع بن هلال سُوِید و مُنجَح و عامِر غریب کشته شدند غریب مثل زُهیر و حبیب کشته شدند غمی رقم به ابی مِخنف و لهوف زدند ز ضربتی که به جسم ابولحُتوف زدند غریب کشت عدو در قتال، سلمان را یکی پس از دگری پنج عبدالرحمان را سعید سوی جنان کرد نیت پرواز اگر جلوی حسین ایستاد وقت نماز به پیش تیر بلا شد سپر به جان حسین به وقت مرگ سرش روی زانوان حسین پس از شهادت یحیی و قَعنَبِ بن عُمَر قلم بسوز که شد نوبت علی اکبر به خاندان بنی هاشم این مقدر شد شهید اولِ ایشان علیِ اکبر شد به خاک کرببلا شش نفر شدند قتیل ز نسل پاک و سرافراز خاندان عقیل دو تا از آن شهدای بزرگ نسل خلیل محمد بن عقیلند و جعفر بن عقیل دوتای دیگرِ آن‌ها که از بزرگانند دو فخر قافله عبدُلله، عبدالرحمانند دو یار هم که سپردند سر به قربانگاه ز خانواده‌ی مسلم، محمد، عبدالله ز نسل جعفر طَیّار چار پاره‌ی ماه شدند کشته به میدان قُربِ ثارالله دو تاش عون و محمد شهید این مکتب که بوده‌اند دو طفلان حضرت زینب دو گوهرِ دگر از آن چهار پاره‌ی ماه یکی‌ست قاسم و آن دیگری عُبِیدالله یکی به نام ابوبکر و دیگری قاسم عزیز جان حسن سرور بنی هاشم فدای کودک کم سن و سالش عبدالله که جان سپرد در آغوش گرم ثارالله رسید کار به غم‌های شیرخواره‌ی او که بود دست ملائک به گاهواره‌ی او دریغ و آه که زد حرمله به تیر سه پر به حنجر علی اصغر که نه، به قلب پدر رسید نوبت طوفان بچه‌های علی تمام کرببلا بود ردِّ پای علی نوشته‌اند مقاتل که از شه مردان شهید گشت ابوبکر و جعفر و عثمان به مقتل اسم، زِ اولاد حیدر آمده است مثال، نام ز عباس الاصغر آمده است دو تن به نام محمد که عشقشان خاص است یکی‌ست ابن علی، آن یک ابن عباس است شهید گشته ز نسل علی ولی الله عزیز دیگر مولا به نام عبدالله زبان به گفتن تکبیر وا کنی باید چو نام پاک علمدار کربلا آید سلام ما به ابالفضل و مشک و پرچم او سلام ما به ابالفضل و دین محکم او سلام ما به حسین و به کربلای حسین درود بر همه اصحاب با وفای حسین ✍ پ‌ن: نام ١٠٩ شهید کربلا از بنی هاشم و اصحاب باوفای سیدالشهدا علیهم‌السلام (طبق اسامی ذکر شده در کتابِ در کربلا چه گذشت جناب نظری منفرد) در این شعر ذکر شده است. 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دویده‌ایم که همراه کاروان باشیم رسیده‌ایم که در جمع عاشقان باشیم به شوق اوج گرفتن ستاره آمده‌ایم که خاک‌بوس قدم‌های آسمان باشیم شما و این همه غربت، چگونه جان ندهیم؟ خدا کند که سزاوار بذل جان باشیم دو چشم حضرت مادر دو چشمه باران است چگونه شاهد این درد بی‌کران باشیم؟ دویده در رگ ما خون جعفر طیّار زمان آن شده تا عرش، پرزنان باشیم دو بال سبز پریدن به اذن دست شماست اگر اجازه دهید از پرندگان باشیم دو نوجوان فدایی، دو نوجوان شهید همان که آرزوی مادر است، آن باشیم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بند پایانی یک وا می‌شود سمت سعادت بال هر دو جبرییل غبطه می‌خورد بر حال هر دو با یک قسم هم کار هر دو راه افتاد یک راهکاری داد مادر، مال هر دو بیرون نشد از خیمه اما راه افتاد با پای دل تا معرکه دنبال هر دو از فرط شور و شوق جانبازی، گل انداخت با اذن رفتن صورتِ خوشحالِ هر دو بر یاری مولا کمر بستند وقتی شد چادر ام المصائب شال هر دو با سال‌های دیگرشان فرق دارد تقدیرِ با خون شسته‌ی امسال هر دو دلشوره‌ی خلخال پای دختری هست در سینه‌ی از غصه مالامالِ هر دو از میمینه تا میسره هر جا که رفتند سرنیزه می‌آمد به استقبال هر دو تیر و کمان دنبال اقمارالمنیره‌اند خیلی زمان برده‌ست استهلال هر دو محکم زمین خوردند هر دو مثل زهرا بر خاک صحرا نقشی از تمثال هر دو حتی حسین بن علی هم گریه می‌کرد از معرکه تا خیمه بر احوال هر دو تا غُصه‌ی شرمندگی آقا نگیرد مادر سراغ بچه‌هایش را نگیرد 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e