#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
چه هیئتی ست تو را زیر این کبود مسقف
که ماه هم شده با قد خم به روضه مشرف
اقامهی غم تو بندِ ماه نیست که عمری
شده ست کعبه به پوشیدن سیاه مکلف
فدای ماتم نام حسینِ در پس تکرار
هرآن چه شعر مقفی، هرآن چه شعر مردف
"تو را به خاطر دِرهم چه دَرهمت"...چه بگویم
که بیت بیت مرا سوخت این جناسِ محرف
میان روضه به یاد رباب و داغ تو هر شب
به سینه میزنم و میرود قرار من از کف
دعای خیر تو پشت تمام گریهکنان است
فإنّ رحمةَ رَبّی لِمَن بکی لک فی الطّف
✍️ #مسعود_یوسف_پور
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
خدا نگیرد از من این دو چشمهی حیات را
که گریهام گرفت راهِ کشتی نجات را
نوشتم از حسین، کاغذ و قلم به سر زدند
و اشکِ روضه سرخ کرد کاسهی دوات را
دو قطره تشنگی به کامِ روضهخوانیام چکاند
برای سوزِ شعر، دیدهام دَمِ فرات را
پیاده میروم به کربلا و بعد از آن مسیر
به شوقِ دیدنِ تو میدوم پلِ صراط را
صراطِ مستقیم چیست، غیر راه کربلا؟
پناه بردم از خودم به سرپناه کربلا
پناه میبرد به کامِ تشنهی تو آب هم
به دستِ ساقی تو دجله میشود سراب هم
فقط در این حریم قطره میکُشد جَحیم را
بهشتِ اشک میرسد به آیهی عذاب هم
هر آن زمان که سمتِ نور رفتهایم، دیدهایم
پناه برده پشتِ گنبدِ تو آفتاب هم
به خاکِ سجدهدارت از شهادتِ تو خاکها
به سجده میروند، تربتِ ابوتراب هم
به زیر قُبّه دیدهایم پابهپای دستِ ما
دخیل میزند گره دعای مستجاب هم
قنوتِ مستجاب، دستِ خورده بر ضریح توست
درست گفته هر که گفته عرش در ضریح توست
از آن زمانکه هیچکس نبود، جز خدا فقط
خدای اشک، خوانده است روضهی تو را فقط
برای هرکسی که مشتِ چشم، وا نمیشود
همیشه مشکِ اشکِ ماست، نذر روضهها فقط
به شوق عطرِ سیب، جانماز باز میکنم
نمازخوان شدم به عشقِ مُهرِ کربلا فقط
شهادتینْ چیست غیرِ دعوت از قدوم تو
در آن سکوت میزنم حسین را صدا فقط
اگر عتاب میکنی اگر عذاب میکنی
بیا به میهمانی مزارمان، بیا فقط!
سیاهی مزارمان سیاهی محرم است
بیا که دیدنت شروعِ روضهی مجسّم است
چه روضهای؟، همانکه ریخت اشکِ حنجر تو را
به حجّ خون طواف کرد خنجری سرِ تو را
همان غمی که بازگشتِ ماتمِ مدینه بود
که زخمِ سینهات دوباره کُشت مادر تو را
همان دَمی که تلّ زینبیّه قتلِآه شد
نگاه کرد خواهر احتضارِ مُضطر تو را
چه روضهای؟، همانکه تازیانههای تسلیت
سیاه کرد دَمبهدَم لباسِ خواهر تو را
چه روضهای؟، فرات هم نشسته زار میزند
که داغِ رو زدن به آب، کُشت اصغرِ تو را
گِلآبِ در عزای خود نشسته را زلال کن
ببخش روضهی عطش، فرات را حلال کن!
چقدر روضه ریختهست بر زمین کربلا
نگاهِ ماست گریهگریه همنشین کربلا
چنان زمین به خون نشست در طلوعِ سرخِ تو
شد آسمانِ در غروب، شرمگین کربلا
چنان برای پیرهن ربودن از تو گریه کرد
هنوز اشک میچکد از آستین کربلا
هنوز راه هجرت تو را ادامه میدهد
هنوز -مادرت، مسافرِ مدینهکربلا-
هنوز ردّ پای خواهرت مرور میشود
که میرسیم از نجف به اربعین کربلا
چنانکه از نگاه ما به تو سلام میرسد
به پرچمت قسم زمانِ انتقام میرسد
✍️ #رضا_قاسمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#پیراهن_مشکی
داروندار ماست این پیراهن مشکی
ارثیهی زهراست این پیراهن مشکی
روزی که هر کس میرود دنبال کار خود
دنبال کار ماست این پیراهن مشکی
تنها دلیل عزت دیروز و امروز و
دلگرمی فرداست این پیراهن مشکی
بیدستوپا هستم ولیکن دستگیر من
در محشر کبراست این پیراهن مشکی
من قبلهام کعبه است که تنها لباس آن
از بعد عاشوراست این پیراهن مشکی
چون چادر زهرا و زینب تا ابد در جنگ
با دشمن مولاست این پیراهن مشکی
هم کوهی از دلدادگی را میزند فریاد
هم جامهی تقواست این پیراهن مشکی
از جنس آن پیراهن کهنه است ای مردم
ارثیه زهراست این پیراهن مشکی
✍️ #محمدحسین_رحیمیان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
چیزی شبیه پرچم سرخ تو در باد است
این دل، دلی که در هیاهوی تو افتادهست
هی روضهخوان! بنشین و دریا را روایت کن
یک روضهی سقّا بخوانی چای آمادهست
گفتی: "جوانان بنیهاشم..." صدا برخاست
گفتی: "هنوز این ابتدای داغ شهزادهست..."
گفتی: "حسین(ع) " و آه از جان جهان جوشید
گفتی: "صلا بر نیزهها، آغاز این جادهست..."
آدم چه دارد جز دلی از درد آکنده
خوش باد آنکه هست خود را دست او دادهست...
::
یک تکیهی کوچک، علم، یک نوحهی آرام...
در بارگاه شاه دین، عاشق شدن سادهست
✍️ #فائزه_زرافشان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
کاش تا لحظۀ مردن به دلم غم باشد
محفل اشک برای تو فراهم باشد
روضهات آب حیات است برایم، ایکاش
در دلم تا نفسی هست محرم باشد
آبرویی بده آنقدر که تا آخر عمر
تا سری هست فقط پیش شما خم باشد
مرگ صدبار مبارکتر از آن روزی که
در دلم ذرهای از مهر شما کم باشد
خاکِ نفرینشده آن است که در ماتم تو
خالی از نام تو و روضه و پرچم باشد
✍️ #زهرا_نظری
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
#فرزندان_حضرت_زینب_س_شهادت
بگو که صبر، همیشه به نام زینب شد
بگو که راحت دنیا حرام زینب شد
بگو که شاهی عالم، مقام زینب شد
بگو که طایفهی ما غلام زینب شد
وجود او سبب اقتدار آفاق است
بگو که مرکز فرماندهي عشاق است
قشم به هر چه که خوبیست در زمین و زمان
ندیده هیچکسی مثل او چنین و چنان
ندانم اینکه فرشته است یا که یک انسان
سزاست تا که به تعظیم او شود دوجهان
مفسری که کلامش کلام حیدر بود
یقین کنید که زینب از این جهان سر بود
زن است و قلب صبورش شده است غمخانه
زن است دُرّ حیا را شده است دردانه
زن است و جانبهکف آورده بود جانانه
زن است و پای غم ایستاد مرد و مردانه
همانکه بین اسارت بهحق دلیل آورد
به چشم، واقعه را ماتمی جمیل آورد
اگر که ام ابیهاست، مادرش زهرا
خودش که ام مصائب شده در این دنیا
به صبر، سلسله کوه و دلش شده دریا
به عشق، سایهی همراه سیدالشهدا
خدا کند که پر از شهیرش جدا نشود
دعاش بوده که از دلبرش جدا نشود
به روی صفحهی تاریخ مجلسی برپاست
چه مجلسی که در آن خواستگار او آنجاست
پر است خانهی مولا و این ندا برخاست
حسین، شرط عروسي زينب کبراست
در آن زمآنکه گمان خطر رود باشد
به هرکجا که حسینش سفر رود باشد
شمیم جنت اعلا ز بوی چادر اوست
نجابت است غباری که روی چادر اوست
کسی که آبرو از آبروی چادر اوست
کدام دست پلیدی بهسوی چادر اوست؟
خداست حافظ بنیان چادر زینب
ملائکاند نگهبان چادر زینب
ازل برای ابد غم برای او میخواست
غمی به وسعتِ عالم برای او میخواست
بگو مصیبت اعظم برای او میخواست
و درد و داغ دمادم برای او میخواست
ز غصهاش قدِ عالم هنوز تا مانده
چه خاطرات عجیبی از او بهجامانده
به کودکی غم جانسوز مصطفی را دید
به مادرش اثر ضرب کینهها را دید
سرشکسته و ابروی مرتضی را دید
کسی که تشت پر از خون مجتبی را دید
هزار مرتبه خونجگر ز چشمش ریخت
چقدر رخت عزا را به پیکرش آویخت
رسید کربوبلا با حسین و عاشورا
شکست قامتش از قصههای کرب و بلا
دوید در وسط خیمهها که ای اَبنا!
برادرم شده تنها میان این اعداء
به گریه گفت سری زیر دین آوردم ...
دو نوجوان به فدای حسین آوردم
گذشت تا که زمان وداع آخر شد
زمان زندگیاش با برادرش سرشد
زمین به لرزه درآمد که چشم او تر شد
زمان بوسهی زینب به زیر حنجر شد
نشست و گفت که جان میبری تو از خواهر
مباد اینکه ببینم تن تو را بیسر
فغان ز جانب عرش کبود میآمد
غروب از وسط خیمه دود میآمد
و بوي آب خنک که نبود میآمد
حسین، تشنه ز مرکب فرود میآمد
زمان قطع سر عشق اول شب بود
و آنکه اینهمه را دیده بود، زینب بود
رسید بر سر گودال و گفت ای مظلوم!
سلام بر تو که از آب هم شدی محروم
چه دید با دل خونین و چهرهای مغموم
سری بریده شد اما به طرز نامرسوم
هزار و نهصد و پنجاه زخم بر تن داشت
دوازده اثر ضربه پشت گردن داشت
✍️ #مهدی_قربانی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
#فرزندان_حضرت_زینب_س_شهادت
چنان تیری شدند از چلهی زینب رها باهم
چنین رفتند راه عشق را تا انتها باهم
برای اذن میدان التماس شاه میکردند
به امر زینب افتادند روی دستوپا باهم
به یاری نوه در کربلا مادربزرگ آمد
قسم دادند دایی را به زهرا یکصدا باهم
چنان جنگاوریهاشان به داییهایشان رفته
که میدان میروند عین حسین و مجتبی باهم
سرود عشق سر دادند و سر دادند پای عشق
به خون افتادهاند از یاری خون خدا باهم
به پاشان گردوخاکی باشد اما کوفیان دیدند
دو تا خورشید را در آسمان کربلا باهم
از آنجائی که جنگ کربلا جنگ ولایت بود
زدند این طفلها را دشمنان مرتضی باهم
پس از اکبر دگر روی تمام دشمنان وا شد
بهاینعلت به آنها حمله میشد بارها باهم
عقیله لحظهای از خیمهاش بیرون نمیآید
اگر سرهای طفلانش ز تن گردد جدا باهم
یکی فرق سرش زخمی، یکی پهلوش خونآلود
عجب ارثیهای بردند آقازادهها باهم
آتش گرفت و سوخت زینب آن زمانی که
کنار خیمه آوردند جسم هر دو را باهم
سر جسم پسرها مادر از اندوه اکبر خواند
و بعداً در مدینه یاد اکبر کرد باباهم
اگرچه سنگها از هم جدا کرده است آنها را
ولی بر روی نی رفتند تا شام بلا باهم
و زینب گفت به امالبنین: بهتر پسرهایم،
نبودند و ندیدند از غم بزم شراب آهم
✍️ سروده گروه #یا_مظلوم
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
#طفلان_حضرت_زینب_س_شهادت
قامت کمان کند که دو تا تیر آخرش
یکدم سپر شوند برای برادرش
خون عقاب در جگر شیرشان پر است
از نسل جعفرند و علی این دو لشکرش
این دو ز کودکی فقط آیینه دیدهاند
«آیینهای که آه نسازد مکدّرش»
واحیرتا که این دو جوانان زینباند
یا ایستاده تیغ دو سر در برابرش؟
با جان و دل، دو پاره جگر وقف میکند
یک پاره جای خویش و یکی جای همسرش
یک دست گرم اشک گرفتن ز چشمهاش
مشغول عطر و شانه زدن دست دیگرش
چون تکیهگاه اهل حرم بود و کوه صبر
چشمش گدازه ریخت ولی زیر معجرش
زینب به پیشواز شهیدان خود نرفت
تا که خدا نکرده مبادا برادرش...
::
زینب همان شکوه که ناموس غیرت است
زینب که در مدینه قُرُق بود معبرش
زینب همان که فاطمه از هر نظر شدهست
از بسکه رفته این همه این زن به مادرش
زینب همان که زینت بابای خویش بود
در کربلا شدند پسرهاش زیورش
::
گفتند عصر واقعه آزاد شد فرات
وقتی گذشته بود دگر آب از سرش
✍️ #سیدحمیدرضا_برقعی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
7.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#اصحاب_امام_حسین_ع
با عزت و احترام گفتند: حسین
مردان همه یککلام گفتند: حسین
روزی که تمام دشت گفتند: یزید
«هفتاد و دو بامرام» گفتند: حسین
✍ #احمد_علوی
↳ @hosseinieh_net
#جناب_حر_بن_یزید_ریاحی_ع
چگونه آب نگردم که دست یخزدهام را
دویدی و نرسیده به خیمهگاه گرفتی
✍ #قاسم_صرافان
↳ @hosseinieh_net
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
بردهست بنده سوی مولا هر زمان دست
شد واسطه بین زمین و آسمان، دست
جز از درِ این آستان خیری ندیده
وا کرده هر کس رو به دست این و آن، دست
در سجده و بر خاک افتادن، زبان، سر
وقت قنوت و ربنا گفتن زبان، دست
در پهنهی تاریخ اگر کنکاش باشد
دارد برای ما هزاران داستان، دست
خیبر برای خود دژ مستحکمی بود
تا آن زمان که زد به در، یک پهلوان، دست
اسلام را پیروز میدان کرد حیدر
حق زد برای قدرت این بازوان، دست
جانها به قربان مرام آن که از لطف
در اوج قدرت میگرفت از ناتوان، دست
با دست پر برگشته مسکینی که حتی
یکبار برده بر در این آستان، دست
با قصد بیعت سوی او آمد که آن روز
انداخت بر دستان مولا ریسمان، دست
یک روز در جنگ اُحد آقای عالم
تهدید را از جانب مولاش رانده است
::
یک روز حیدر در دفاعِ از پیمبر
امروز عبدالله پای کار مانده است
تا گفت پیرِ کلِ عالَم یَنصُرونی
در بیعتش بالا گرفت این نوجوان، دست
راه گلو را داشت طی میکرد خنجر
سد کرد راه حملهاش را ناگهان، دست
مانند ابراهیم شد در آزمونش
چون سربلند آمد برون از امتحان، دست
آمد به مهمانیِ آغوشِ عمویش
هدیه چه آورده برای میزبان؟ دست
زینب دو دستی بر سرش میزد در آنجا
میرفت وقتی سمت چوب خیزران، دست
::
هر قدْر کمتر در غم او زد به سینه
روز قیامت بیشتر بیند زیان، دست
✍ #عباس_جواهری_رفیع
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e