eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.3هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
315 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
ای زینب! ای که بی‌تو حقیقت زبان نداشت خونْ آبرو، محبّت و ایثار جان نداشت آگاه بود عشق که بی‌تو غریب بود اقرار داشت صبر که بی‌تو توان نداشت در پهن‌دشت حادثه با وسعت زمان دنیا، سراغ چون تو زنی قهرمان نداشت یک روز بود و این‌همه داغ، ای امام صبر! پیغمبری به‌سختی تو امتحان نداشت گر پای صبر و همّت تو در میان نبود اسلام جز به گوشهٔ عُزلت مکان نداشت... محمل درست در وسط نیزه‌دارها یک ذرّه رحم در دل خود ساربان نداشت زینب اگر نبود، شجاعت یتیم بود زینب اگر نبود، شهامت روان نداشت زینب اگر نبود، وفا سرشکسته بود زینب اگر نبود، تن عشق جان نداشت زینب اگر کمر به اسارت نبسته بود "آزادی" این‌چنین شرف جاودان نداشت «میثم» هماره تا که به لب داشت صحبتی حرفی به‌جز مناقب این خاندان نداشت ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چه هیئتی ست تو را زیر این کبود مسقف که ماه هم شده با قد خم به روضه مشرف اقامه‌ی غم تو بندِ ماه نیست که عمری شده ست کعبه به پوشیدن سیاه مکلف فدای ماتم نام حسینِ در پس تکرار هرآن چه شعر مقفی، هرآن چه شعر مردف "تو را به خاطر دِرهم چه دَرهمت"...چه بگویم که بیت بیت مرا سوخت این جناسِ محرف میان روضه به یاد رباب و داغ تو هر شب به سینه می‌زنم و می‌رود قرار من از کف دعای خیر تو پشت تمام گریه‌کنان است فإنّ رحمةَ رَبّی لِمَن بکی لک فی الطّف ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
خدا نگیرد از من این دو چشمه‌ی حیات را که گریه‌ام گرفت راهِ کشتی نجات را نوشتم از حسین، کاغذ و قلم به سر زدند و اشکِ روضه سرخ کرد کاسه‌ی دوات را دو قطره تشنگی به کامِ روضه‌خوانی‌ام چکاند برای سوزِ شعر، دیده‌ام دَمِ فرات را پیاده می‌روم به کربلا و بعد از آن مسیر به شوقِ دیدنِ تو می‌دوم پلِ صراط را صراطِ مستقیم چیست، غیر راه کربلا؟ پناه بردم از خودم به سرپناه کربلا پناه می‌برد به کامِ تشنه‌ی تو آب هم به دستِ ساقی تو دجله می‌شود سراب هم فقط در این حریم قطره می‌کُشد جَحیم را بهشتِ اشک می‌رسد به آیه‌ی عذاب هم هر آن زمان ‌که سمتِ نور رفته‌ایم، دیده‌ایم پناه برده پشتِ گنبدِ تو آفتاب هم به خاکِ سجده‌دارت از شهادتِ تو خاک‌ها به سجده می‌روند، تربتِ ابوتراب هم به زیر قُبّه دیده‌ایم پابه‌پای دستِ ما دخیل می‌زند گره دعای مستجاب هم قنوتِ مستجاب، دست‌ِ خورده بر ضریح توست درست گفته هر که گفته عرش در ضریح توست از آن زمان‌که هیچ‌کس نبود، جز خدا فقط خدای اشک‌، خوانده است روضه‌ی تو را فقط برای هرکسی که مشتِ چشم، وا نمی‌شود همیشه مشکِ اشکِ ماست، نذر روضه‌ها فقط به شوق عطرِ سیب، جانماز باز می‌کنم نمازخوان شدم به عشقِ مُهرِ کربلا فقط شهادتینْ چیست غیرِ دعوت از قدوم تو در آن سکوت می‌زنم حسین را صدا فقط اگر عتاب می‌کنی اگر عذاب می‌کنی بیا به میهمانی مزارمان، بیا فقط! سیاهی مزارمان سیاهی محرم است بیا که دیدنت شروعِ روضه‌ی مجسّم است چه روضه‌ای‌؟، همان‌که ریخت اشکِ حنجر تو را به حجّ خون طواف کرد خنجری سرِ تو را همان غمی که بازگشتِ ماتمِ مدینه بود که زخمِ سینه‌ات دوباره کُشت مادر تو را همان دَمی که تلّ زینبیّه قتلِ‌آه شد نگاه کرد خواهر احتضارِ مُضطر تو را چه روضه‌ای؟، همان‌که تازیانه‌های تسلیت سیاه کرد دَم‌به‌دَم لباسِ خواهر تو را چه روضه‌ای؟، فرات هم نشسته زار می‌زند که داغِ رو زدن به آب، کُشت اصغرِ تو را گِل‌آبِ در عزای خود نشسته را زلال کن ببخش روضه‌ی عطش، فرات را حلال کن! چقدر روضه ریخته‌ست بر زمین کربلا نگاهِ ماست گریه‌گریه هم‌نشین کربلا چنان زمین به خون نشست در طلوعِ سرخِ تو شد آسمانِ در غروب، شرمگین کربلا چنان برای پیرهن ربودن از تو گریه کرد هنوز اشک می‌چکد از آستین کربلا هنوز راه هجرت تو را ادامه می‌دهد هنوز -مادرت، مسافرِ مدینه‌کربلا- هنوز ردّ پای خواهرت مرور می‌شود که می‌رسیم از نجف به اربعین کربلا چنان‌که از نگاه ما به تو سلام می‌رسد به پرچمت قسم زمانِ انتقام می‌رسد ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
داروندار ماست این پیراهن مشکی ارثیه‌ی زهراست این پیراهن مشکی روزی که هر کس می‌رود دنبال کار خود دنبال کار ماست این پیراهن مشکی تنها دلیل عزت دیروز و امروز و دلگرمی فرداست این پیراهن مشکی بی‌دست‌وپا هستم ولیکن دستگیر من در محشر کبراست این پیراهن مشکی من قبله‌ام کعبه است که تنها لباس آن از بعد عاشوراست این پیراهن مشکی چون چادر زهرا و زینب تا ابد در جنگ با دشمن مولاست این پیراهن مشکی هم کوهی از دلدادگی را می‌زند فریاد هم جامه‌ی تقواست این پیراهن مشکی از جنس آن پیراهن کهنه است ای مردم ارثیه زهراست این پیراهن مشکی ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
چیزی شبیه پرچم سرخ تو در باد است این دل، دلی که در هیاهوی تو افتاده‌ست هی روضه‌خوان! بنشین و دریا را روایت کن یک روضه‌ی سقّا بخوانی چای آماده‌ست گفتی: "جوانان بنی‌هاشم..." صدا برخاست گفتی: "هنوز این ابتدای داغ شهزاده‌ست..." گفتی: "حسین(ع) " و آه از جان جهان جوشید گفتی: "صلا بر نیزه‌ها، آغاز این جاده‌ست..." آدم چه دارد جز دلی از درد آکنده خوش باد آنکه هست خود را دست او داده‌ست... :: یک تکیه‌ی کوچک، علم، یک نوحه‌ی آرام... در بارگاه شاه دین، عاشق شدن ساده‌ست ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
کاش تا لحظۀ مردن به دلم غم باشد محفل اشک برای تو فراهم باشد روضه‌ات آب حیات است برایم، ای‌کاش در دلم تا نفسی هست محرم باشد آبرویی بده آن‌قدر که تا آخر عمر تا سری هست فقط پیش شما خم باشد مرگ صدبار مبارک‌تر از آن روزی که در دلم ذره‌ای از مهر شما کم باشد خاکِ نفرین‌شده آن است که در ماتم تو خالی از نام تو و روضه و پرچم باشد ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
بگو که صبر، همیشه به نام زینب شد بگو که راحت دنیا حرام زینب شد بگو که شاهی عالم، مقام زینب شد بگو که طایفه‌ی ما غلام زینب شد وجود او سبب اقتدار آفاق است بگو که مرکز فرماندهي عشاق است قشم به هر چه که خوبیست در زمین و زمان ندیده هیچ‌کسی مثل او چنین و چنان ندانم این‌که فرشته است یا که یک انسان سزاست تا که به تعظیم او شود دوجهان مفسری که کلامش کلام حیدر بود یقین کنید که زینب از این جهان سر بود زن است و قلب صبورش شده است غم‌خانه زن است دُرّ حیا را شده است دردانه زن است و جان‌به‌کف آورده بود جانانه زن است و پای غم ایستاد مرد و مردانه همان‌که بین اسارت به‌حق دلیل آورد به چشم، واقعه را ماتمی جمیل آورد اگر که ام ابیهاست، مادرش زهرا خودش که ام مصائب شده در این دنیا به صبر، سلسله کوه و دلش شده دریا به عشق، سایه‌ی همراه سیدالشهدا خدا کند که پر از شهیرش جدا نشود دعاش بوده که از دلبرش جدا نشود به روی صفحه‌ی تاریخ مجلسی برپاست چه مجلسی که در آن خواستگار او آنجاست پر است خانه‌ی مولا و این ندا برخاست حسین، شرط عروسي زينب کبراست در آن زمآن‌که گمان خطر رود باشد به هرکجا که حسینش سفر رود باشد شمیم جنت اعلا ز بوی چادر اوست نجابت است غباری که روی چادر اوست کسی که آبرو از آبروی چادر اوست کدام دست پلیدی به‌سوی چادر اوست؟ خداست حافظ بنیان چادر زینب ملائک‌اند نگهبان چادر زینب ازل برای ابد غم برای او می‌خواست غمی به وسعتِ عالم برای او می‌خواست بگو مصیبت اعظم برای او می‌خواست و درد و داغ دمادم برای او می‌خواست ز غصه‌اش قدِ عالم هنوز تا مانده چه خاطرات عجیبی از او به‌جامانده به کودکی غم جان‌سوز مصطفی را دید به مادرش اثر ضرب کینه‌ها را دید سرشکسته و ابروی مرتضی را دید کسی که تشت پر از خون مجتبی را دید هزار مرتبه خون‌جگر ز چشمش ریخت چقدر رخت عزا را به پیکرش آویخت رسید کرب‌وبلا با حسین و عاشورا شکست قامتش از قصه‌های کرب و بلا دوید در وسط خیمه‌ها که ای اَبنا! برادرم شده تنها میان این اعداء به گریه گفت سری زیر دین آوردم ... دو نوجوان به فدای حسین آوردم گذشت تا که زمان وداع آخر شد زمان زندگی‌اش با برادرش سرشد زمین به لرزه درآمد که چشم او تر شد زمان بوسه‌ی زینب به زیر حنجر شد نشست و گفت که جان می‌بری تو از خواهر مباد این‌که ببینم تن تو را بی‌سر فغان ز جانب عرش کبود می‌آمد غروب از وسط خیمه دود می‌آمد و بوي آب خنک که نبود می‌آمد حسین، تشنه ز مرکب فرود می‌آمد زمان قطع سر عشق اول شب بود و آن‌که این‌همه را دیده بود، زینب بود رسید بر سر گودال و گفت ای مظلوم! سلام بر تو که از آب هم شدی محروم چه دید با دل خونین و چهره‌ای مغموم سری بریده شد اما به طرز نامرسوم هزار و نهصد و پنجاه زخم بر تن داشت دوازده اثر ضربه پشت گردن داشت ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
چنان تیری شدند از چله‌ی زینب رها باهم چنین رفتند راه عشق را تا انتها باهم برای اذن میدان التماس شاه می‌کردند به امر زینب افتادند روی دست‌وپا باهم به یاری نوه در کربلا مادربزرگ آمد قسم دادند دایی را به زهرا یک‌صدا باهم چنان جنگاوری‌هاشان به دایی‌هایشان رفته که میدان می‌روند عین حسین و مجتبی باهم سرود عشق سر دادند و سر دادند پای عشق به خون افتاده‌اند از یاری خون خدا باهم به پاشان گردوخاکی باشد اما کوفیان دیدند دو تا خورشید را در آسمان کربلا باهم از آنجائی که جنگ کربلا جنگ ولایت بود زدند این طفل‌ها را دشمنان مرتضی باهم پس از اکبر دگر روی تمام دشمنان وا شد به‌این‌علت به آن‌ها حمله می‌شد بارها باهم عقیله لحظه‌ای از خیمه‌اش بیرون نمی‌آید اگر سرهای طفلانش ز تن گردد جدا باهم یکی فرق سرش زخمی، یکی پهلوش خون‌آلود عجب ارثیه‌ای بردند آقازاده‌ها باهم آتش گرفت و سوخت زینب آن زمانی که کنار خیمه آوردند جسم هر دو را باهم سر جسم پسرها مادر از اندوه اکبر خواند و بعداً در مدینه یاد اکبر کرد باباهم اگرچه سنگ‌ها از هم جدا کرده است آن‌ها را ولی بر روی نی رفتند تا شام بلا باهم و زینب گفت به ام‌البنین: بهتر پسرهایم، نبودند و ندیدند از غم بزم شراب آهم ✍️ سروده گروه 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
قامت کمان کند که دو تا تیر آخرش یک‌دم سپر شوند برای برادرش خون عقاب در جگر شیرشان پر است از نسل جعفرند و علی این دو لشکرش این دو ز کودکی فقط آیینه دیده‌اند «آیینه‌ای که آه نسازد مکدّرش» واحیرتا که این دو جوانان زینب‌اند یا ایستاده تیغ دو سر در برابرش؟ با جان و دل، دو پاره جگر وقف می‌کند یک پاره جای خویش و یکی جای همسرش یک دست گرم اشک گرفتن ز چشم‌هاش مشغول عطر و شانه زدن دست دیگرش چون تکیه‌گاه اهل حرم بود و کوه صبر چشمش گدازه ریخت ولی زیر معجرش زینب به پیشواز شهیدان خود نرفت تا که خدا نکرده مبادا برادرش... :: زینب همان شکوه که ناموس غیرت است زینب که در مدینه قُرُق بود معبرش زینب همان که فاطمه از هر نظر شده‌ست از بس‌که رفته این همه این زن به مادرش زینب همان که زینت بابای خویش بود در کربلا شدند پسرهاش زیورش :: گفتند عصر واقعه آزاد شد فرات وقتی گذشته بود دگر آب از سرش ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با عزت و احترام گفتند: حسین مردان همه یک‌کلام گفتند: حسین روزی که تمام دشت گفتند: یزید «هفتاد و دو بامرام» گفتند: حسین ✍ @hosseinieh_net
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چگونه آب نگردم که دست یخ‌زده‌ام را دویدی و نرسیده به خیمه‌گاه گرفتی@hosseinieh_net
ستم ندیده کسی در جهان، مقابل زینب نسوخت هیچ دلی در جهان، چنان دل زینب نگشت شاد، دلش از غم زمانه، زمانی ز آب غم بسرشتند، گوییا گِل زینب فغان و آه از آن دم! که خصم دون به لب شط بُرید سر ز قفای حسین مقابل زینب فتاده دید چو در خاک، سرو قامت اکبر قرار و صبر و تحمّل، برون شد از دل زینب میان لشگر اعدا به راه شام نبودی به غیر معجر نیلی، به چهره، حایل زینب به گِرد ناقه‌ی او، کوفیان به عشرت و امّا سر حسین به سنان، پیش روی محمل زینب نه آب بود و نه نانی، نه شمعی و نه چراغی چو گشت کنج خرابه مقام و منزل زینب چگونه شرح غمش را رقم کند، ید «جودی»؟ که جز خدا نه کس آگه، ز درد و مشکل زینب ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
برده‌ست بنده سوی مولا هر زمان دست شد واسطه بین زمین و آسمان، دست جز از درِ این آستان خیری ندیده وا کرده هر کس رو به دست این و آن، دست در سجده و بر خاک افتادن، زبان، سر وقت قنوت و ربنا گفتن زبان، دست در پهنه‌ی تاریخ اگر کنکاش باشد دارد برای ما هزاران داستان، دست خیبر برای خود دژ مستحکمی بود تا آن زمان که زد به در، یک پهلوان، دست اسلام را پیروز میدان کرد حیدر حق زد برای قدرت این بازوان، دست جان‌ها به قربان مرام آن که از لطف در اوج قدرت می‌گرفت از ناتوان، دست با دست پر برگشته مسکینی که حتی یکبار برده بر در این آستان، دست با قصد بیعت سوی او آمد که آن روز انداخت بر دستان مولا ریسمان، دست یک روز در جنگ اُحد آقای عالم تهدید را از جانب مولاش رانده است :: یک روز حیدر در دفاعِ از پیمبر امروز عبدالله پای کار مانده است تا گفت پیرِ کل‌ِ عالَم یَنصُرونی در بیعتش بالا گرفت این نوجوان، دست راه گلو را داشت طی می‌کرد خنجر سد کرد راه حمله‌اش را ناگهان، دست مانند ابراهیم شد در آزمونش چون سربلند آمد برون از امتحان، دست آمد به مهمانیِ آغوشِ عمویش هدیه چه آورده برای میزبان؟ دست زینب دو دستی بر سرش می‌زد در آنجا می‌رفت وقتی سمت چوب خیزران، دست :: هر قدْر کمتر در غم او زد به سینه روز قیامت بیشتر بیند زیان، دست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
رفت قاسم، رفت سقا و علی اکبر... عمو من ز تو تنهاتر و از من تو تنهاتر عمو نیست زور و بازویم مثل علی اکبر ولی هست اما غیرتم مثل علی اصغر عمو به سکینه گفته‌ام غصه نخور از رفتنم دست‌های من فدای معجرت دخترعمو زمزمِ خون راه افتاده‌ست، دست و پا نزن می‌دوم سوی تو مثل هاجرِ مضطر عمو جایِ بابایم پدر بودی برایم سال‌ها ای عزیزِ مهربانتر از پدر مادر، عمو آمدم یک ثانیه زنده بمانی بیشتر عمه رویت را ببیند دفعه‌ای دیگر عمو :: گیسویی که عمه‌ام دیروز می‌زد شانه‌اش آه افتاده‌ست دستِ شمر خیره‌سر عمو بینِ نیزه خوردنت جورِ مرا هم می‌کِشی زحمتت دادم حلالم کن دم آخر عمو نیزه خورده پهلویت، افتاده‌ای روی زمین آمده انگار مادر باز پشت در عمو حرمله با تیر جسمم را به جسمت دوخته برنمی‌دارم اگر از پیکرت پیکر عمو من ندارم دست؛ اما برندارم از تو دست تا دم جان دادنم مانند آب‌آور عمو چون تمام کودکی حالا در آغوشِ توأم نیست پایانی برای من از این بهتر عمو ✍سروده گروه 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
برادر تشت خون را لاله‌باران کرد، یادم هست و بغض خویش را در سرفه پنهان کرد، یادم هست صدا زد: رفتم اما با تو در هر حال خواهم بود برادر! با تو تا هنگامۀ گودال خواهم بود برادر پای حرفش ماند و با من در سفر آمد برادر پا به پایم با همان خونِ جگر آمد برادر آن‌که شمشیرش خرافات جمل را کشت شکوهش جبت و طاغوت جهان، لات و هبل را کشت سخن فرمود با لب‌های قاسم، مرگ شیرین شد و ثاراللّهی‌ام با خون عبداللّه رنگین شد درون مقتل اینک لطف خود را بیشتر کرده برایم دست خود را سایۀ سر نه، سپر کرده بیا خواهر، ببین خون جگر بر خونم افزوده شکست آن شیشۀ عطری که لبریز از حسن بوده شمیمِ عطر او را در مشامم از ازل دارم به عبداللّهِ آغوشم، حسن را در بغل دارم عجب پیراهنی از دست خواهد رفت در بازار که از بوی حسین آکنده، از عطر حسن سرشار یکی شد پیکرم با او، تو هم این را روایت کن شباب اهل جنّت را بیا با هم زیارت کن تو هم مانند من دور از وطن هستی، بیا خواهر اگر دلتنگ آغوش حسن هستی، بیا خواهر شبیه کودکی‌هامان بساط گریه برپا کن بیا یک بار دیگر چادرت را خیمۀ ما کن بیا خواهر، بیا این حنجر کوچک سخن دارد گلوی سرخِ عبداللّه آهنگ حسن دارد بیا خواهر که دارد از گلویش این دم آخر صدای روضه می‌آید، صدای روضۀ مادر ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گل کرده در ردیف غزل‌های ما حسین شوری غریب داده به این بیت‌ها حسین زیباترین تغزّل عالم به نام اوست هرجا که شعر می‌شود آغاز با حسین این واژه‌ها همیشه برایم مقدّس‌اند زنجیر، طبل، سینه‌زنی، کربلا، حسین این کوچه‌ها مسیر عبور محرّم‌اند حس کرده‌اید رد شده از هر کجا حسین؟ حس کرده‌اید در وسط روضه‌های‌مان ما را چه‌قدر می‌زند آیا صدا حسین؟ حس کرده‌اید تشنه که باشیم، زودتر سیراب می‌شویم بگوییم «یا حسین»؟ آری! حسین مرهم هر درد بی‌دواست دارد برای هر غم و دردی دوا حسین یا از سکوت خاک به پا خیز، محتشم! یا شورشی دوباره برانگیز با حسین... دیگر سکوت می‌کنم و قطره‌قطره اشک... شاید مگر ادامۀ این شعر را حسین... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گرچه تنهاست عمو جان و سراپا خشمم عمه جان، هرچه بگویی تو به روی چشمم به شهیدان حرم، دلهره دارم نرسم دست من را تو گرفتی که به یارم نرسم؟! ای که عزت همه‌اش در نظر رحمت توست آن چه خیر است برایم به خدا حکمت توست خودت ای عمه‌ی سادات بگو تا چه کنم؟! بغض پنهان شده در بین گلو را چه کنم؟! عمویم روی تراب است، به خود می‌پیچد جگرش تشنه‌ی آب است، به خود می‌پیچد بنشینم ز تنش پیرهنش را بدرند؟! رمقِ آخر مانده به تنش را ببرند؟! گرگ‌ها دور تن محتضرش ریخته‌اند چند تایی ته گودال، سرش ریخته‌اند آه... عمامه‌ی جدش ز سرش افتاده شمر با خنجر کندش شده است آماده به پرستوی زمین‌گیر و اسیر اذن بده دست خود را کمی آرام بگیر، اذن بده من نمردم که کسی سنگ به سویش بزند نانجیبی برسد، دست به مویش بزند منم عبدالله و مجنون اباعبدالله قتلگه پر شده از خون اباعبدالله حرمله، شمر، سنان، خولی و اخنس، همه را دور سازم، برهانم پسر فاطمه را دست خود را جلوی تیغ سپر می‌سازم سر خود را به فدای سر او می‌بازم عمه جان، تاب ندارم که بمانم دیگر می زنم مثل ابالفضل به قلب لشگر جد من، شیر اُحد، حیدر خیبر شکن است ذکر طوفانی من ذکر أنا ابن الحسن است رفتم و در دل گودال دلیری کردم بین روبه صفتان یک تنه شیری کردم تا که خنجر نخورد بر بدن ثارالله قطع شد دست من و ناله زدم وا اُماه ایستادم به روی پنجه، روی پاهایم حرمله دوخت تنم را به تن مولایم نام بابا حسنم بین گلو... جان دادم چه یتیمانه روی پای عمو جان دادم آه عمه بنگر، روضه چه مبسوط شده خون من با پسر فاطمه مخلوط شده ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
پروانه شد تا شعله‌ور سازد پرش را پیچید در شوق شهادت باورش را داغ گلویش تازه شد از قحطی آب وقتی به خنجر داد زخم حنجرش را... با رود جاری کرد در دشتی عطشناک آن دست‌های کوچک و نام‌آورش را تا لحظه‌ای دیگر عمویش زنده باشد انداخت بر وی، کودکانه پیکرش را با کاروان، بعد از غروب سرخ خورشید بر نیزه می‌بردند در غربت سرش را! ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چون باد در حرارت دشت و دمن دوید چون بوی گل بلند شد و در چمن دوید وارونه است شیوۀ صحرای ابتلا رو به شکارگاه، غزال ختن دوید می‌خواست ایستاده نسوزد شبیه شمع خورشید‌وار با همۀ سوختن دوید مردان، زره به قامت مردانه بسته‌اند این نوجنونِ کیست که با پیرهن دوید؟ با اشتیاق رفت به آغوش قتلگاه غربت‌کشیده بود و به سوی وطن دوید تیغ برهنه منتظر دست‌بوسی‌اش با سر به پای‌بوس تن بی‌کفن دوید آغشته شد به خون خدا خون پاک او وانگاه در رگان عقیق یمن دوید یا رب چه رفت بر سر عبداللَه و حسین؟ زینب نشست، فاطمه آمد، حسن دوید 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
روح والای عبادت به ظهور آمده بود یا که عبداللَه در جبههٔ نور آمده بود؟ کربلا بود تماشاگر ماهی کز مهر یازده لیلهٔ قدرش به حضور آمده بود یازده برگ، گل یاسِ حسن بیش نداشت که به گلزار شهادت به ظهور آمده بود یوسف دیگری از آل علی، کز رخ او چشم یعقوب زمان باز به نور آمده بود باغبان در ورق چهرهٔ گرمازده‌اش گلشن حُسن حَسن را به مرور آمده بود صورتش صفحهٔ برجستهٔ قرآن کریم صحبتش ناسخ تورات و زبور آمده بود بی‌کلاه و کمر از خیمه چو قاسم بشتافت بس‌که از تاب تجلّی به سرور آمده بود قتلگه طور و حسین بن علی، چون موسی به تماشای کلیم اللَه و طور آمده بود به طواف حرم عشق ز آغوش حرم دل ز جان شُسته به شیدایی و شور آمده بود عجب از این همه مستی چو برادر را دید که چه‌ها بر سرش از سمِّ ستور آمده بود طفل نوخاسته برخاسته از جان و جهان آسمان زین همه غیرت به غرور آمده بود بر دل و پهلوی این عاشق و معشوق، دریغ نیزه و تیر ز نزدیک و ز دور آمده بود دست شد قطع ولی دل ز عمو، قطع نکرد طفل این طایفه یا رب چه صبور آمده بود گرچه لب‌تشنه به دامان "امامت"، جان داد بر سرش فاطمه با ماء طهور آمده بود... ✍مرحوم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بارگاهی که شده عرش خدا کَفش‌کَنش لشکری پای نهادند به روی بدنش این حسین است که مانده است تنش روی زمین؟! یا روی خاک، به لب آمده جان حسنش یک‌ نفر درصدد غارت عمامه‌ی او یک نفر آمده تاکه ببرد پیرهنش دورتادورِ حرم دست حرامی‌ها بود وارد معرکه شد شیر یل صف شکنش رجز شیر جمل نعره‌ی مستانه‌ی اوست یاحسن بود که می‌ریخت ز کنج دهنش آمد و داشت به لب آیه‌ی "فَاخْلَعْ نَعْلَيْك" گفت سیناست همین سینه‌ی غرق محنش بی وضو آنکه نبرده است دمی نام عمو بود با شمر درآن مهلکه روی سخنش به ادب نافه‌گشایی کن ازآن زلفِ سیاه *جای دل‌های عزیز است به هم بر مَزَنَش* ساربانا سر من سهم تو اما عوضش دست بردار از انگشت و عقیق یمنش بود آن لحظه دعای لب عطشان عمو که میان دل خود داشت غم یاسمنش *یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش می‌سپارم به تو از دست حسود چمنش* وای از بال و پرش، رفت به غارت با تیغ وای از حنجره‌اش، حرمله شد راهزنش وطن آغوش حسین است، خوشا عبدالله لاأقل جان نسپرده است به دور از وطنش ✍ *جناب حافظ (ره) 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گفت رنجور دلش از اثر فاصله‌هاست آن که دلتنگ رسیدن به همه یکدله‌هاست از چه در خیمه بماند اگر او می‌داند چشم در راه غزالان حرم آبله‌هاست؟ آفتاب است که از زین به زمین افتاده‌ست! شیهۀ اسب یقیناً خبر از زلزله‌هاست نه که هنگام نماز است، عمو در سجده‌ست نکند وقت به پا داشتن نافله‌هاست؟ این طرف محفل پر اشک‌ترین زمزمه‌هاست آن طرف مجلس پر شورترین هلهله‌هاست به یتیمی ز نوک تیر، محبّت کردن جلوۀ بارزی از خُلق خوش حرمله‌هاست! خواستند آینۀ باغ شقایق باشد سینه‌ای که پر آواز پر چلچله‌هاست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عمه مرا رها کن من می‌روم به میدان، تنها مرا دعا کن من از تبار شیرم گاهی مرا علی و، گاهی حسن صدا کن من در طواف یارم حاجی کربلا را، قربانی منا کن عمه خدانگهدار در دل به یاد داغم، بزم عزا به‌پا کن با یاد اصغر و من بر سینه‌ی عمویم، شش‌گوشه‌ای بنا کن از غصه آب می‌شد وقتی که دید ارباب، تنها خطاب می‌شد وقتش رسیده حالا باید که بعد قاسم، او انتخاب می‌شد می‌ماند اگر به خیمه حتما که شرمگین از، روی رباب می‌شد خوشحال بود از این‌که جزءِ فداییانِ، مولا حساب می‌شد از غصه کم می‌آورد از جانب عمویش، وقتی جواب می‌شد می‌دید بین گودال رو به غروب رفته، خورشید بین گودال از شدت جراحت خون عمو حسین‌اش، پاشید بین گودال کار عمو تمام است باران سنگ و نیزه، بارید بین گودال بغضش تَرک‌تَرک شد وقتی که خنجر شمر، خندید بین گودال کم‌کم امید می‌باخت شد ناامید آن‌روز، امّید بین گودال آمد به‌کار، دستش مثل عموش عباس، در کارزار دستش از دست عمه پر زد مثل کبوتری تا، آغوش یار دستش مثل عقیق سرخی شد بر رکاب سینه، حالا سوار دستش آنقدر زخم برداشت تا که میان گودال، شد لاله‌زار دستش سر روی نیزه رفت‌و تن روی خاک ماند و بین غبار دستش... شعر از گروه ادبی انجمن شعر آیینی شهرستان بروجرد 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
وقتی عدو به روی تو شمشیر می‌کشد از درد تو تمام تنم تیر می‌کشد طاقت ندارم این همه تنها ببینمت وقتی که چلّه چلّه کمان تیر می‌کشد این بغضِ جان‌ستان که تو بی‌کس‌ترین شدی پای مرا به بازی تقدیر می‌کشد ای قاری همیشهٔ قرآن آسمان کار تو جزء جزء به تفسیر می‌کشد این‌که زِ هر طرف نفست را گرفته‌اند آن کوچه را به مسلخ تصویر می‌کشد برخیز! ای امام نماز فرشته‌ها لشکر برای قتل تو تکبیر می‌کشد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e