eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.3هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
315 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ قسم به قافله‌سالار ظهر عاشورا قسم به چادر خاکی حضرت زهرا قسم به نخل رشید حرم ابوفاضل قسم به پیکر درهم‌شکسته‌ی سقا @hosenih قسم به حال رباب و دل پر از خونش قسم به زینب کبری و ذکر واویلا قسم به حضرت شش‌ماهه و به گهواره قسم به نام رقیه سه ساله‌ی مولا قسم به اکبر شبه نبیِ بی‌همتا قسم به عابس و شوذب به سینه‌ی شیدا قسم به ام بنین و چهار فرزندش قسم به لحظه‌ی تکبیر اکبر لیلا قسم به لحظه‌ی «اهلی من العسل» گفتن قسم به قاسم گلگون‌بدن شه والا قسم به عشق حبیب و به حر آزاده قسم به خیمه و آتش به موج و هم دریا @hosenih قسم به فاتح خیبر علی ولی الله قسم به لحظه‌ی محشر به وادی عقبی قسم به حضرت لطف و کرامت و ایثار قسم به دوم امام از سلاله‌ی زهرا قسم به خون گلوی حسین و یارانش قسم به ارض و سما، عرش و فرش و مافیها قسم به سجده‌ی سجاد و پاکی باقر قسم به خیل ملایک به عالم بالا قسم به حضرت صادق قسم به خاک بقیع قسم به نفخه‌ی صور و به معنی تقوا قسم به حضرت موسی بن جعفر ای جانا قسم به ضامن آهو به خالق یکتا قسم به جود جواد الائمه تا محشر قسم به قبر و قیامت قسم به آن دنیا قسم به هادی آل عبا هزاران‌بار قسم به حضرت موسی به وادی سینا @hosenih قسم به عسگری و سامرا و سردابش قسم به حضرت قائم به حجت کبری قسم به آنچه که گفتم، نران ز درگاهت تو پادشاه جهانی منم گدا آقا دوباره حال و هوای حرم به سر دارم هوا هوای حرم شد درین دل تنها @hosenih حرم نرفتم و می‌سوزم از فراق حرم بیا و بنده‌نوازی کن ای گل طاها ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ دوباره روضه گرفتی و جانمان دادی مسیر کرببلا را نشانمان دادی شکسته‌بال‌ترین فطرس زمین بودیم ولی تو بال و پر آسمانمان دادی @hosenih بدون آب و هوای بهشت می‌مردیم هوای روضه؛ هوای بهشتمان دادی اگر چه دیر رسیدیم روز عاشورا ولی برای رسیدن زمانمان دادی اگر چه دیر رسیدیم و سر به نیزه شدی به روی نیزه ولی سایبانمان دادی @hosenih از آن همه عظمت عاجزانه لال شدیم ولی به گریه دوباره زبانمان دادی به دست گریه‌ی زینب اسیرمان کردی برای این همه ماتم توانمان دادی ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ داستان عشق او عمر یک ازل دارد با دو چشم او تنها عشق راه حل دارد بین شعر عاشورا بیست و سه غزل دارد ده بهار و سیزده تا کندوی عسل دارد تیغ قاسمش گویا ارثی از جمل دارد با وجود او عباس پهلوان و یل دارد کاروان عاشورا بی‌حسن نشد عازم جلوه‌ی حسین اکبر، جلوه‌ی حسن قاسم @hosenih دست آسمان چیده دست سوره‌ی کوثر میوه‌های رویایی از درخت پیغمبر پس تو عزت عرشی از بهشت هم برتر تو بهشت بابایی زیر سایه‌ی مادر گاه جنت‌الزهرا گاه جنت‌الحیدر پس تو را نمی‌خوانیم یک غریب بی‌لشگر تو که لشگری برتر از فرشته‌ها داری هر که دیده‌ات گفته هیبت خدا داری @hosenih عده‌ای تو را حوض سلسببل می‌خوانند عده‌ای تو را یکتا؛ بی‌بدیل می‌خوانند عده‌ای تو را پیوسته خلیل می‌خوانند یا که منجی موسی بین نیل می‌خوانند عده‌ای که خود را اصحاب فیل می‌خوانند مثل خود تو را آقا هی ذلیل می‌خوانند تو عزیز زهرایی تو که تاج سر هستی گر چه خون دل خوردی گر چه خون‌جگر هستی @hosenih صحبت از غریبیِّ مرد خون‌جگرها شد باز روضه‌ی مردی که غریب و تنها شد باز روضه‌ی آقا روضه‌های زهرا شد باز بین یک‌کوچه مادری رو به اعدا شد ناگهان جسارت‌ها کینه‌ها هویدا شد مادری زمین خورد و قامت پسر تا شد بین کوچه این کودک گرد و خاک بر پا کرد زیر دست و پا افتاد جان فدای زهرا کرد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم ؛ ▶️ وقتی کنار اسم خودت "لا" گذاشتی قبلش هزار مرتبه "الّا" گذاشتی هر چیز را به غیر خودت نفی کرده‌ای خود را یکی نمودی و تنها گذاشتی اول خودت برای خودت جلوه کردی و... ...خود را برای خود به تماشا گذاشتی نوری شبیه نور خودت آفریدی و در او شکوه ذات خودت را گذاشتی حمد تو را که خواند تو گفتی که احمدی به‌به! چه خوب اسم مسمّی گذاشتی نوری از آفتاب جدا کردی و سپس یک ماه آفریدی و آنجا گذاشتی تسبیح گفت ماه برای تو و تو هم او را علی صدا زدی و اما گذاشتی چندین هزار سال بگذرد از طفل عاشقی تا اینکه عشق را تو به اجرا گذاشتی یعنی که عشق، عشق علی و محمد است یعنی برای عشق دو لیلا گذاشتی اما دو عشق، ریشه و مصدر نداشتند پس روی عشق مصدر و مبنا گذاشتی مبنای عشق چیست به جز عشق فاطمه پس عشق را تو حضرت زهرا گذاشتی اینگونه است خلقت عالم شروع شد خلقت از این سه نور معظم شروع شد @hosenih باید برای فاطمه منبر بیاورند تا مدحتی برای پیمبر بیاورند زهرا اگر چه مادر پیغمبر خداست باید نبی‌شناس از او در بیاورند خیر کثیر هدیه به پیغمبر است و بس تنها برای اوست چو کوثر بیاورند در واقع اولین نبی و آخرین نبی است فرقی نداشت اول و آخر بیاورند پیغمبران کبوتر نامه‌بَرَش شدند تا در هوای او همه پَر در بیاورند او آفتاب بود اگر سایه‌ای نداشت او با خدا یکی شد و همسایه‌ای نداشت @hosenih گلدسته‌های عرش به نام محمد است تنها خدای عرش امام محمد است آنقدر دلرباست که بال فرشته‌ها همواره صید دائم دام محمد است از او طلب نموده‌ای اصلا تو جام مِی ذکر علی علی می جام محمد است این را خود علی به همه عاشقانه گفت که مرتضی عبید و غلام محمد است حوریه چیست؟ جز گل لبخند روی او باغ بهشت چیست؟ سلام محمد است باید در آینه به جمالش نگاه کرد باید علی‌شناس شد و رو به ماه کرد @hosenih خُلق عظیم توست دل ما را اسیر کرد دست کریم تو دل ما را فقیر کرد این عطر خُلق و خوی صمیمانه‌ی تو بود دین را برای مردم ما دلپذیر کرد گرسنه‌های طمع را میان شهر این زندگی ساده تو سیرِ سیر کرد تا اینکه ما به خوف و رجا بنده‌اش شویم حق هم تو را رسول بشیر و نذیر کرد آن سجده‌های ابری و بارانی شما سجاده را به گریه درآورد و پیر کرد ما را به سجده‌های خودت رنگ و بو بده بر جانماز هر شب ما آبرو بده @hosenih یک شب ظهور کن تو به غار حرای من یعنی بخوان دعا ز چشمت برای من من آخرالزمانی‌ام آقا شروع کن ایمان بریز روی من از ابتدای من بر نفس پاک تو که همان حیدر است و بس فریاد می‌زنم که تویی مرتضای من این روزها مدینه پر از دود و آتش است شهر مدینه‌ات شده کرب و بلای من هم در شکست، هم کمر شاخه‌های یاس برچیده شد به نوبهار گل و غنچه‌های یاس ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ تا كوچه های سامره مردی نجیب داشت آری هوای شهر فقط بوی سیب داشت شب ها كه در ترنّم سجاده می نشست شب های عرش حال و هوایی عجیب داشت هر گاه با دعای فرج اوج می گرفت زیر لبش ترنم اَمَّن یُجیب داشت درد آمد و دوا شد و با یك اشاره گفت: هر گوشه از كلام لبش یك طبیب داشت آن قدر کشته شد دل و آن قدر زنده شد با تیغ ابرویی که فراز و نشیب داشت ابن الرضای سوم ما یا ابالحسن عیدی بده به دست گدا یا ابالحسن @hosenih هر جا که باده هست صفای خُمش تویی هر جا که آیه ای است ضمیر کُمش تویی آدم طمع به کسب مقام شما نمود در صورتی که آب و گلِ گندمش تویی شهر مدینه شادتر از این نمی شود چون که به لطف حق حَسن دومش تویی فهمیدم از ترنم سرداب سامرا هر جا که جمکران شده شهر قُمش تویی خورشید مردمیِ زمین؛ آسمان ترین ای خوش به حال هر که تب مردمش تویی ابن الرضای سوم ما یا ابالحسن عیدی بده به دست گدا یا ابالحسن ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ آنقدر رفت که در ثانیه‌ها هم گم شد بعد آن‌سوی زمان پنجره‌ای در قم شد @hosenih و همین زائره سبز زیارتگاهش در پرواز به سمت حرم هشتم شد گوشه‌ی چادر او روی سر قم افتاد کآفتاب آمد و تاریکی شیطان گم شد خاک قم عطر گل یاس گرفت و آنگاه قم مدینه شد و او فاطمه‌ی دوم شد یازده کعبه به همسایگی‌اش آمده‌اند یازده مرتبه اینجا حرم مردم شد @hosenih جمع بودند در اینجا همگی تا اینکه جمکران آمد و همسایه‌ی این خانم شد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ به پای روضه نشستیم و اشک ناب شدیم قنوت گریه گرفتیم و مستجاب شدیم @hosenih و ما که در پی خورشید نیزه ات بودیم شبانه نور گرفتیم و آفتاب شدیم دوباره اشک" گناه نسوز" ما را سوخت دوباره پاک شدیم و پر از ثواب شدیم مدینه بود و تو بودی و رأی مادر بود که ما برای عزای تو انتخاب شدیم میان سینه زدن بال و پر گرفتیم و کبوتر حرم صحن بوتراب شدیم @hosenih شبیه چشم تو و مشک خالی عباس دوباره گریه کن کودک رباب شدیم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ چشم مهتاب گریه می‌کرد و نیمه‌شب آب گریه می‌کرد و @hosenih در طواف شکسته پهلویی مثل گرداب گریه می‌کرد و غسل می‌کرد هر چقدر آن شب باز خوناب گریه می‌کرد و گریه‌ها گر چه بی‌صدا بودند دل بی‌تاب گریه می‌کرد و ماه قدش خمیده بود و با آفتاب گریه می‌کرد و مادری پا به پای طفلانش باز در خواب گریه می‌کرد و ... هر که با چشم تر زمین می‌خورد کوه هم با کمر زمین می‌خورد داشت سلمان می‌آمد از خانه که سر هر گذر زمین می‌خورد کودکی نیز پشت یک تابوت پشت پای پدر زمین می‌خورد که به داد دل علی برسد گاه گاهی که بر زمین می‌خورد @hosenih راه می‌رفت با عصا اما بین دیوار و در زمین می‌خورد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ شب است و بغض سکوت و صدای گریه‌ی آب تمام غصه‌ی عالم نشسته در محراب نگاه کن که ببینی چگونه می بارد مصیبت از در و دیوار خانۀ ارباب @hosenih برای غسل شب قدر آمده امشب فقط خدا و رسولش به منزل مهتاب بنای زندگیش را به آب می شوید الهی صبر علی را به فاطمه دریاب به قطره قطره سرشکش دخیل می بندد بر آن ضریح کبود و شکسته و بیتاب @hosenih چه آب ها که سراسیمه غسل می کردند برای آنکه نماند در آن بدن خوناب چه می رسد به علی از مرور خاطره ها که ناله های صبورش ندارد امشب تاب ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ دری به سمت حیاط تجلی اش وا کرد سپس نشست و خودش را کمی تماشا کرد و آن همه عظمت را کمی به نور کشید و نور را به تجسم کشید و انشا کرد سپس واشرقت الارض و سما نوشت و بر زمین و زمان آیه آیه املا کرد و بسته شد همه چشمهای ما وقتی که نور آینه در آینه تجلا کرد زلال آبی خود را به روی آینه ریخت تمام مهر خودش را به اسم دریا کرد باسم نور علی نور ،این الهه نور فرشته ای شد و بال اراده را وا کرد سپس به سمت خدایش پرید و زهرا شد خدا تجلی خود را به نام زهرا کرد بگیر دست گدا را بحق ساداتی بحق فاطمه یا فاطر السمواتی @hosenih سلام مادر آئینه های خورشیدی سلام مادر این بچه های توحیدی چگونه سجده گذاریم روز مادر را که مهر مادریت را به شیعه بخشیدی اگر نگاه تو افتاده سمت ما حتماً تو برق شوق علی را به چشممان دیدی سبد سبد دل ما را به دست سبز خودت از آسمان شجرهای طیبه چیدی از آن به بعد اگر چه مزار تو مخفی است ولی به جز دل ما هیچ جا نگنجیدی از آن به بعد شعاع ولایتت با ماست از آن به بعد علی در علی درخشیدی اگر که کشور ما ایمن است از فتنه برای اینکه شب راحتی نخوابیدی به دستهای قنوتت دخیل می بندیم و چشمه های بلا را به بیل می بندیم @hosenih همیشه نان جو سفره ات تبسم داشت و از صفای همین سادگی تکلم داشت ولی ملائکه ها هم همیشه می دیدند که سائل در این خانه نان گندم داشت به روی دست قنوتت چه پرورش دادی که این همه کف پایت گل تورم داشت همینکه روی گرفتی زمرد نابینا چقدر درس نجابت برای مردم داشت چهل یهود مسلمان چادر تو شدند ببین چه معجزه هایی لباس خانم داشت همین که خون خدا در رگ تو می جوشید حسین حسین به روی لبت ترنم داشت برای حق فدک ایستادی ای بانو اگر چه پهلوی یاست کمی تالم داشت بگو که داغ گذارند روی دست عقیل که باز زنده شود قصه عدالت ایل @hosenih به اسم فاطمه هر واژه موشکافی شد و با وجود تو شعر خدا قوافی شد تمام خلقت عالم ورق ورق بودند تو آمدی و کتاب خدا صحافی شد تو آمدی و نماز هزار پیغمبر برای آمدنت مثل یک تجافی شد تو آمدی هزاران رسول می گفتند رسالت همه انبیاء تلافی شد تو آمدی و علی داشت دور تو می گشت و این طواف در عالم عجب طوافی شد محبت تو برای ملاک خوب و بدی به روی دست خدا مثل ظرف صافی شد به رنگ سبز پیمبر بگیر دست مرا به رسم عطفه مادر بگیر دست مرا @hosenih و انبیای الهی که بی بدیل شدند برای درک شب قدر تو گسل شدند به هم کلامی تو عده ای کلیم شدند کنار سفره تو عده ای خلیل شدند و عده ای به نگاهت عزیز مصر شدند پیمبران بزرگی از این قبیل شدند و عده ای که به بال قنوت تو خوردند به یک دعای تو یکباره جبرئیل شدند فرشته های خدا هم یکی یکی بانو به رشته های نخ چادرت دخیل شدند کمی محبت تو به سنگها زده شد که سنگها همگی گوهری اصیل شدند بیا و چشمه ما را کمی زلالی کن مرا غبار قدوم همین اهالی کن @hosenih نشسته ام که به دست آورم نگاهت را به آسمان بزنم تا غبار راهت را ز روسیاهی من شب به شرم می افتد سپید کن شب تاریک روسیاهت را چقدر گریه برایم نموده ای مادر بمیرم اینکه نبینم من اشک و آهت را کدام روضه بخوانیم و باز گریه کنیم کدام روضه محبوب و دلبخواهت را چقدر غیرت خورشیدیت شکست آنروز که ریسمان زده بودند دست ماهت را میان کوچه تو را می زدند ای مادر بمیرم اینکه علی دید قتلگاهت را همان کسی که در آن کوچه ها جسارت کرد به کربلا کفن پاره پاره غارت کرد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ دسته دسته فرشته‌ها هر شب بر تو عرض سلام می‌کردند و بزرگان آسمانی‌ها پیش تو احترام می‌کردند @hosenih آسمان‌ها همیشه دل‌گرم‌اند بس که خورشید مهربان دارید ذره‌ای هم به ما بتابانید از نگاهی که بی‌کران دارید @hosenih باید از فاطمه اجازه گرفت تا که نام تو را ترنم کرد باید آری برای ذکر شما یا وضو داشت یا تیمم کرد @hosenih لوحی از یک زیارت جامع بهترین هدیه‌ی شما بر ماست لوح سبزی که امتداد آن در میان صحیفه‌ی زهراست @hosenih لحظه لحظه حیاتتان این‌جا جان تازه به آسمان می‌داد سیره‌های زلال و پاک شما عکس‌تان را به ما نشان می‌داد @hosenih رزق‌های تمام این عالم گر چه در دست آسمانت بود گر چه هر روز آفرینش هم احتیاجش به لقمه‌نانت بود @hosenih لیک هر روز ای تواضع محض در پی رزق کار می‌کردی و همیشه به نام بسم‌الله سفره‌ات را بهار می‌کردی @hosenih می‌نویسد زمین کلامت را می‌سراید زمان برای ما دوست داریم بشنویم از تو چند آیه بخوان برای ما @hosenih چشم‌هایت چقدر خون‌گرمند که گدا را به خانه می‌خوانند دست‌هایت چقدر پر مهرند که کسی را ز در نمی‌رانند @hosenih آه دنیا! چه کرده‌ای با خود با خودت با امام خوبی‌ها مهر دیدی و در عوض کردی دشمنی با تمام خوبی‌ها @hosenih تو چه کردی که آسمان لرزید از غم و غصه‌های خورشیدش از جگرهای پاره‌پاره‌ی او از شب و روزهای تبعیدش @hosenih این علیِ چهارمی بوده که به خانه‌نشینی‌اش بردی و شبانه دو دست او بستی به شب دل‌غمینی‌اش بردی @hosenih باز شب شد و باز مردی را سر برهنه به کوچه‌ها بردند خاطرات شکسته‌ی او را به مدینه، به کربلا بردند @hosenih کینه‌هاشان شکفت وقتی که ضربه از آفتاب می‌خوردند بی‌حیاها به ناسزا آن شب پیش چشمش شراب می‌خوردند @hosenih در همان‌جا که بزم شور و شراب داغ‌های تو را شرر می‌زد بغض سنگین اشک چشمانت به حوالی کوفه پر می‌زد @hosenih به همان‌جا که دست‌ زن‌ها را به سر شانه‌هایشان بستند و به دستان دختر حیدر همگی را به ریسمان بستند @hosenih کاش آن لحظه آسمان‌ها را روی کوفه خراب می‌کردند چون اسیران اهل بیتی را خارج از دین خطاب می‌کردند @hosenih شام مثل فضای کوفه نبود که علی را حساب می‌کردند با سری که به چوب می‌بستند خواهری را عذاب می‌کردند ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ تا زمین قدم برداشت آسمان نوشت علی آسمان كه بر پا شد كهكشان نوشت علی كهكشان كه بر پا شد یك جهان نوشت علی این جهان كه معنا شد بیكران نوشت علی بیكرانه ها پر شد لامكان نوشت علی با هر آنچه كه می شد با همان نوشت علی با قلم نوشت علی با زبان نوشت علی و سپس هر آنچه داشت در توان نوشت علی روی صورتِ انسان روی جان نوشت علی با غبار او روی چشممان نوشت علی آنقدر نوشت از او تا جهان پر از او شد تا كه دست حق رو شد ذكر عاشقان هو شد @hosenih پس دو مرتبه روی صورتم نوشت علی دوست داشت پس روی قسمتم نوشت علی در رگم كه جاری شد غیرتم نوشت علی پا شدم زمین خوردم همتم نوشت علی تا كمی ضعیف شدم قوتم نوشت علی آمدم ذلیل شوم عزتم نوشت علی پس خدا خودش روی قیمتم نوشت علی روی بیرق سبز هیئتم نوشت علی آنقدر نوشت علی روی سرنوشت من تا فقط علی باشد خانه ی بهشت من روز اول خلقت با علی حساب شدم در قنوت او بودم تا كه مستجاب شدم @hosenih زیر پای او ماندم تا غبار ناب شدم بر سرم چنان تابید تا كه آفتاب شدم آنقدر كه او تابید از خجالت آب شدم در غدیر چشمانش من هم انتخاب شدم آنقدر نگاهم كرد تا كه من خراب شدم زیر جوشش چشمش ماندم و شراب شدم مِی شدم پیاله شدم مست بوتراب شدم هی علی علی گفتم در علی مذاب شدم می نویسم از عشقم می نویسم از دردم غیر دور چشمانش هیچ جا نمی گردم @hosenih توی محفل ذكرش دُرِّ ناب می ریزند پای هر علی گفتن هی ثواب می ریزند روی ما فرشته ها هی شراب می ریزند توی جام خالی ما هی شراب می ریزند روی چشممان خاك بوتراب می ریزند در شب سیاه ما آفتاب می ریزند روی ما دعاهای مستجاب می ریزند در حساب فردامان بی حساب می ریزند كبریا كه می بخشد این همه به عشق او چون علی به ما آموخت لااله الا هو... ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ می‌خواستند داغ تو را شعله‌ور کنند وقتی که سوختی همه را با خبر کنند می‌خواستند دفن شوی زیر خاک‌ها تا زنده زنده از سر خاکت گذر کنند @hosenih می‌خواستند شام غریبان به‌پا کنند تا بچه‌های فاطمه را در به در کنند از ناسزا بگو که چه آورده بر سرت می‌خواستند باز تو را خون‌جگر کنند زنجیر دست شما بسته باشد و مثل مدینه فاطمه‌ات را سپر کنند قوم یهود را به مصافت کشیده‌اند تا تازیانه‌ها به مراتب اثر کنند @hosenih حالا بیا بگو که ملائک یکی یکی فکری برای این تن بی‌پال و پر کنند این اشک‌ها مسافر یک جسم بی‌سرند وقتش رسیده است به آنجا سفر کنند ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ زندان صبر بود و هوای رضای او شوقش کشیده بود به خلوت‌سرای او زندان نبود، چاه پر از کینه بود و بس زنده به گور کردن آئینه بود و بس @hosenih زندان نبود یک قفس زیر خاک بود هر کس نفس نداشت در آنجا هلاک بود زندان نبود، کرب و بلای دوباره بود یک قتلگاه مخفی پر استعاره بود زندان نبود یوسف در بین چاه بود زندان نبود گودی یک قتلگاه بود زنجیر بود و آینه بود و نگاه بود تصویر هر چه بود، کبود و سیاه بود زنجیر را به گردن آیینه بسته‌اند صحن و سرای آینه را هم شکسته‌اند دیگر کسی به نور کنایه نمی‌زند شلاق روی صورت آیه نمی‌زند می‌خواستند ظلم به آل علی کنند می‌خواستند روز و شبش را یکی کنند هر کس که می‌رسید در آنجا ادب نداشت جز ناسزا کلام خوشی روی لب نداشت حتی نماز و روزه در آنجا بهانه بود افطار روزه‌دار خدا تازیانه بود باران گرفته و همه‌ی شب گریسته گاهی به حال معجر زینب گریسته زندان نبود روضه‌ی گودال یار بود هر شب برای عمه‌ی خود بی‌قرار بود @hosenih حرف از اسارت و غل و زنجیر یار بود زینب میان جمعیت نیزه‌دار بود در شهر شام غیرت و شرم و حیا نبود زندان برای دختر زهرا روا نبود ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ باز از عرش غزل های مرا آوردند شیشۀ ناب عسل های مرا آوردند باز آغوش در آغوش دلم را بردند طعم شیرین بغل های مرا آوردند باز هم هیئتیان من و جشن ارباب باز هم بچه محل های مرا آوردند باز هم کرببلا، عشق، زیارت، ارباب باز هم خیر العمل ها ی مرا آوردند آنطرف وسعت من عرش حسین است ولی این طرف حداقل های مرا آوردند وسعت روز مرا روز جزا می آرند چون مرا از سفر کرببلا می آرند @hosenih ناز این آینۀ پنج تنت کشته مرا ناز زهرا و علی و حسنت کشته مرا از عقیق یمنت زیر زبانم بگذار جلوۀ سرخ عقیق یمنت کشته مرا سجده بر نیزۀ تو روح مرا بالا برد بخدا شیوۀ عاشق شدنت کشته مرا دلبری کرده مرا پیرهن سبز حسن منتها سرخی این پیرهنت کشته مرا تو همان اشک منی؛ می روی و می آیی که همین رفتن و این آمدنت کشته مرا تو همان کشتۀ عشقی که جهان خرم از اوست عاشقم بر همه عالم که جهان خرم از اوست @hosenih بین اسماء خدا اسم شما شیرین تر با شما خواندن اسماء خدا شیرین تر چهارده چشمۀ شیرینِ شفا هست ولی بخدا دست شما هست شفا شیرین تر آی حاجی به غم زمزم ما لب تر کن که به والله بُوَد زَمزم ما شیرین تر سعی در کعبۀ شش گوشه نمودم اما نچشیدم به جز این سعی و صفا شیرین تر مانده ا م تا که در خانۀ تان پیر شوم چون بُوَد میوۀ این کرببلا شیرین تر میوۀ کرببلا خون شهید است شهید عشق یک عالمه مدیون شهید است شهید @hosenih تو که یک گوشۀ چشمت غم عالم را بُرد نم اشکت گنه حضرت آدم را بُرد از بهشت تو چه گوییم که از روز ازل روضه ات را که خدا خواند؛ جهنم را برد شیشۀ عطر شما در دل آدم که شکست عطر انفاس بهشتت دل آدم را برد هر که از کرببلا رفت محرم را باخت هر که در کرببلا ماند محرم را برد زمزم کعبه پس از کرببلا شیرین شد اشک ششماهۀ تو شوری زمزم را برد تو که رفتی بخدا چادر خیمه افتاد و سپس باد جفا معجر مریم را برد کینه های عرب از بدر و حنین و اُحُدَت ساربانی شد و انگشتر خاتم را برد آه انگشتر تو دست جسارت افتاد بعد از آن پیرهنت نیز به غارت افتاد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ ای ملائکه محو جلوه های ذات تو بین آسمان پهن است، سفره ی صفات تو این همه صفات تو، ذات مشترک دارد از وجود پیغمبر، سفره ات نمک دارد @hosenih خضر کربلای من، پیر آسمانی ها روضه ی پر از نور آخر الزمانی ها از کجا تو می ریزی، جلوه های طاووسی که فرشته می افتد، پای تو به پابوسی هر که یوسفت می دید، می برید دستش را شوق روی تو می داد، سمت باد هستش را هر کسی تو را دیده، خوانده قل هو اللهی بس که مثل خورشیدی، بس که این همه ماهی صبح فیض می گیرد، از رخ مصابیحت صد بهشت می ریزد، از دل مفاتیحت @hosenih ای شبیه آیینه، ای که گرم تکثیری بر حسین تأویلی، بر حسین تفسیری عشق در تو می دیده، احتشام پیغمبر احترام تو مثلِ، احترام پیغمبر ای حسین دلتنگ لحن گرم و زیبایت آیه ای تلاوت کن از زبان لیلایت وقت رفتنت که شد، خیمه ها قیامت شد وقت داغ پیغمبر بر دل امامت شد هر که بود مجنون شد، لحظه ای که لیلا رفت پشت پای تو دیدند اشک های بابا رفت @hosenih رفتی و دو سه آیه از خدا رجز خواندی رفتی و در آن میدان ذوالفقار چرخاندی هر که بین لشگر بود، نقشه ی فرار کشید سایه ی خودش را از تیغ تو کنار کشید اخم را کمی وا کن جلوه کن تبسم را یک نفس ترحم کن ضجه های مردم را در شلوغی لشگر ابن ملجمی آمد مثل مسجد کوفه ضربه ای به فرقش زد چشم اسب پر خون شد، رفت در دل لشگر وای ارباً اربا، مصحف علی اکبر @hosenih آه رد زانویی سمت او کشیده شد تا رود کنار او قامتی خمیده شد قطعه قطعه هایش را بین یک عبا پیچید "إحملوا اخاکم" هاش بین کربلا پیچید ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ صورت خیس خودش را طرف چاه گرفت آسمان تیره شد از بسکه دل ماه گرفت بر سر سفره کمی درد دل خود را گفت یک نفس گفت؛ ولی آینه را آه گرفت @hosenih راه افتاد میسحا که نفس تازه کند زیر سنگینی گامش نفس راه گرفت خانه آوار شد و روی قدم هاش افتاد اشک هی آمد و تا پای قدمگاه گرفت سمت در رفت ولی در به تقلّا افتاد و از این حادثه یک فرصت کوتاه گرفت درب بسته شد و قلاب به پهلوش گرفت روضه ای شد که دل حضرت درگاه گرفت باز هم روضۀ دیوار و در و یک مادر... باز با دختر خود ذکر "وا اُمّاه " گرفت لحظه ای بر در این خانه به زانو افتاد "اشکِ بر فاطمه" را توشۀ این راه گرفت وقت رفتن شده بود و سحرش آمده بود پا شد و جلوه ی "یا فالق الاصباح" گرفت رفت معشوق خودش را بکشد در آغوش رفت و وقتی که تنش حالت دلخواه گرفت بوسه ای زد به سرش تیغ و تنش آتش شد آتشی که به دل سنگ و پر کاه گرفت مثل زهرا به زمین خورد و به سجده افتاد آنچنان که دل محراب و دل ماه گرفت @hosenih آه یک دست بر آن فرق شکسته که گذاشت خم شد و دست به پهلوش به ناگاه گرفت پا شد و رو به مدینه شد و با فاطمه گفت عاقبت حاجت خود را اسدالله گرفت ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شاعر: آقا سلام! ماه مبارک تمام شد شب‌های آخر من و ماه صیام شد درهایی از ضیافت حق بسته شد ولی پشت در نگاه شما ازدحام شد سفره دوباره جمع شد و دیر آمدیم دیر آمدیم و قسمت ما فیض عام شد بین دعای آخر سفره دعا کنید شاید که سال، سالِ ظهور امام شد آقا دعا کنید که شب‌های آخر است شاید که مهمانی ما هم به کام شد © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ یک عمر در عزاي تو باران نوشته‌ايم اسم "هواللطيف" فراوان نوشته‌ايم اسم هو اللطیف خدا را یکی یکی دور و بر حسینیه‌هامان نوشته‌ایم @hosenih با دست‌خط گریه، عزای حسین را یک عمر بر کتیبه‌ی ایمان نوشته‌ایم مومن دلش عزای حسین است و والسلام این را برای هر چه مسلمان نوشته‌ایم ما جمله‌ی «حسین و نعم الامیر» را روی کفن به دیده‌ی گریان نوشته‌ایم هر قطره می‌چکیم که پیدایتان کنیم بر روی پلکمان غم کنعان نوشته‌ایم @hosenih اين گريه اين عبادت شيرين خويش را نذر كبوتران خراسان نوشته‌ايم سرهاي ما اگر چه به نيزه نشد ولی در پای نیزه گریه فراوان نوشته‌ایم ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ ای اهل نظر کعبه ی اهل نظر این جاست زیرا حرم زاده ی خیرالبشر این جاست خورشید ولایت گهر بحر هدایت طوبای بهشت علوی را ثمر این جاست @hosenih آیید به شهر ری و خوانید خدا را زیرا که به حاجات همه خلق در این جاست این جا حرم عبدالعظیم است عظیم است بحر عظمت را به حقیقت گهر این جاست این تربت فرزند کریم دو جهان است ارباب کرم را به سر خاک سر این جاست با چشم دل خویش در این بقعه ببینید کافواج ملک تابه فلک جلوه گراین جاست از ری همه بر دیده دل نور بگیرید زیرا که سپهر نبوی را قمر این جاست آید به مشام همه بوی حسن از خاک هان پا به ادب نه که حَسن را پسر این جاست @hosenih زوّار حریمش همه زوّار حسینند بر اهل ولا کرب و بلای دگر این جاست اینجا حرم عبدالعظیم است عظیم است این قبر کریم ابن کریم ابن کریم است ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
وقتی که تو را عرش معظم آورد یک فاطمه زهرای مجسم آورد قنداق تو را که آسمان می‌بوسید جبریل به گریه‌های نم‌نم آورد تو آمدی و همه به هم می‌گفتند از صبر دل تو صبر هم کم آورد وقتی که تو آمدی حسینت می‌گفت با آمدنت خدا محرم آورد وقتی که تو آمدی حسینت پا شد در پیش تو هفتاد دو پرچم آورد آنگاه سپرد دست بالا دستت هفتاد و دو پرچم خدا را دستت خورشید گرفته نور خود را از تو دریا هیجان و شور خود را از تو حتی گل جانماز هم می‌گیرد شاداب‌ترین حضور خود را از تو لبخند به چهره داری و غم به دلت دارد غم ما سرور خود را از تو مردان خدا گرفته‌اند ای بانو برگ گذر و عبور خود را از تو ایوب‌ترین مرد بلا هم دارد ایمان دل صبور خود را از تو ای عمه‌ی دل‌شکسته‌ی عاشورا مهدی طلبد ظهور خود را از تو ای قبله‌نمای حاجت یوسف‌ها حاجت بده ای عمه حاجات خدا بانوی ستاره‌ها و زیبایی‌ها بانوی سحر خیز تماشایی‌ها در عرش همه از تو سخن می‌گویند ای بانوی با کمال بالایی‌ها از خانمی توست که هی می‌ریزد دور و بر تو این همه آقایی‌ها جز تو چه کسی به کربلا می‌سازد از این همه اتفاق زیبایی‌ها یک عده تو را فاطمه‌ات می‌خوانند یک عده تو را حیدر زهرایی‌ها یک عده گل مریمشان تو هستی ای مریم قدیسه‌ی عیسایی‌ها ای دسته گل مریم زیبای علی مجنون پر از فاطمه! لیلای علی افلاک حریم تو ، جهان اقلیمت یک عرش پر از فرشته در تعظیمت با شاخه‌ی گل هزار پیغمبر هم ایستاده در این مجالس تکریمت شرمنده از اینکه دستهایم خالی است اما همه‌ی زندگیم تقدیمت هر قدر ورق می‌زنم اوقات تو را جز نام حسین نیست در تقویمت با یک سر بر نیزه چه کرده‌ای که از کوفه الی شام شده تسلیمت تو از سر چشمه آب خوردی بانو تو بر سر نیزه دل سپردی بانو شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هوای تازه‌ای از عرش، سرشار از وزیدن بود و چشم «هل اتی» از نور «اعطیناک» روشن بود نگو جای زنی در خانه‌ی لولاک خالی بود که جای آینه در پهنه‌ی ادراک خالی بود عروس خانه‌ی نهج‌البلاغه، مادر حکمت بهشت رو به ایوان نبوت، دختر رحمت همان که مادری کرده است طفل آفرینش را همان که تربیت کرده است جمع اهل بینش را همان نوری که می‌بخشید بر شب‌های دنیا نور همان صبحی که می‌تابید تا همسایه‌های دور همان نوری که بر شمع و گل و باران شرافت داد همان انسیة‌الحورا که بر انسان شرافت داد علیمه، عالمه ،راضیه، مرضیه، پُر از زهرا نگین سبز پیغمبر به روی گنبد خضرا شکوه لیلة‌القدر است و ام‌الانبیا زهرا چه گویم از مقاماتش، و ما ادراک ما زهرا به دستش جاروی تنزیه داده حی سبحانش شهادت دسته گل‌هاییست در گلدان ایوانش همان که چادرش پیغمبر حجب و حیا بوده که این مستوره‌ی معصومه ناموس خدا بوده تواضع شاخه‌ای پُر بار در باغ نمازش بود خلوص و سادگی اسباب پررنگ جهازش بود زنی چون فاطمه بر عشق عصمت داد این‌گونه که زهرا خانه‌داری را شرافت داد این‌گونه دهان روزه نان را پخت اما پای افطارش به مسکینان و ایتام و اسیران کرد ایثارش علی مظلوم، اما ظالم از او واهمه دارد علی در خانه شمشیری دودم چون فاطمه دارد علی را کاشف‌الهم، کاشف الغم؛ عشق زهرا بود علی را با هزاران زخم، مرهم؛ عشق زهرا بود خلاصه! حُسن‌های عالم و آدم فقط یکجاست و آن هم خانه‌ی نور است و نورش حضرت زهراست چراغ آسمان‌ها چادر شب‌زنده‌دارش بود خدمتک یا علی؟ این پرسش لیل و نهارش بود اگر "ام الولا" یک لحظه احساس خطر می‌کرد دوباره چادر شب‌زنده‌دارش را به سر می‌کرد خطر دیروز تا امروز تحریف حقایق بود خطر جاماندن اندیشه‌ها از صبح صادق بود اگر گهواره جنبان حسینش می‌شود سلمان نگاه فاطمه پس بوده از آغاز با ایران اگر که آب و آیینه‌ست، پس روشنگری دارد اگر ام‌الجهاد است این! جهادی حیدری دارد نیافتاد از قنوتش یک نفس «الجار ثم الدار» که جوشید از قنوت پر قناتش چشمه‌های ثار قنوتش از مدینه تا همین امروز عازم بود یکی از میوه‌های مستجابش حاج قاسم بود شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
و قبل از اینکه مرا هم از این سرا ببرید کمک کنید مرا سمت کربلا ببرید تمام قامت من را شکسته داغ حسین کمک کنید مرا دست بر عصا ببرید در آن غروب فدایش شدم قبول نکرد اگر که قابلم اکنون مرا فدا ببرید کمی زخون دل عمه رنگ بردارید برای موی سفیدم کمی حنا ببرید به خیمه سوختم اما دوباره می سوزم در آفتاب اگر بستر مرا ببرید کنار بستر من روضه ای بخوانید و مرا میان همین اشک و گریه ها ببرید همان که خون سرم پای نیزه اش می ریخت مرا به دیدن خورشید نیزه ها ببرید همان کسی که سرش زیر دست و پا افتاد مرا به شِکوه از آن شام پر بلا ببرید مرا لباس اسیری کفن کنید و سپس حسین حسین بگویید و کربلا ببرید شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
یک عمر در عزاي تو باران نوشته‌ايم اسم "هواللطيف" فراوان نوشته‌ايم اسم هو اللطیف خدا را یکی یکی دور و بر حسینیه‌هامان نوشته‌ایم با دست‌خط گریه، عزای حسین را یک عمر بر کتیبه‌ی ایمان نوشته‌ایم مؤمن دلش عزای حسین است و والسلام این را برای هر چه مسلمان نوشته‌ایم ما جمله‌ی «حسین و نعم الامیر» را روی کفن به دیده‌ی گریان نوشته‌ایم هر قطره می‌چکیم که پیدایتان کنیم بر روی پلکمان غم کنعان نوشته‌ایم اين گريه، اين عبادتِ شيرينِ خويش را نذر كبوترانِ خراسان نوشته‌ايم سرهای ما اگر چه به نيزه نشد ولی در پای نیزه، گریه فراوان نوشته‌ایم ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بر قله کنار ابرها باریدند فریاد زدند و آسمان را دیدند ما گم شدگان صف آخر بودیم از اول مجلس شهدا را چیدند @hosseinieh_net