بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#دودمه
#مجتبی_صمدی
▶️
تا تو سر بالا بگیری با سر اُفتادم زمین
یا امیرالمؤمنين
@hosenih
یک تنه هستم سپاهت تا وداع آخرین
یا امیرالمؤمنين
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زینب_س_وفات #دودمه
#مجتبی_صمدی
▶️
زینب ای نام آور اهل زمین و آسمان
عمه صاحب زمان (2)
خطبه هایت زلزله شد ریخت کاخ دشمنان
عمه صاحب زمان(2)
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_خمینی_ره_ارتحال
#مجتبی_صمدی
▶️
تاب فراق روی تو را آسمان نداشت
داغت به دیده پیک جز اشک روان نداشت
ای پیر میکده ز غمت باده خشک شد
میخانه تاب ناله ی دردی کشان نداشت
بعد از عروج روح تو روح قصیده ها
جز رنگ آه نای سخن بر زبان نداشت
@hosenih
یک لحظه نبض ثانیه ها بی صدا طپید
زیرا که درک پر زدنت را زمان نداشت
روزی که آمدی همه گل ها شکفته شد
مثل تو خاک خسته ی ما باغبان نداشت
ای باغبان باغ شهیدان لاله گون
باغت بهشت عاطفه بود و خزان نداشت
بودی اسیر خال لب دوست ما به تو
عشق تو جز به یک یک دل ها مکان نداشت
بودی تو پیک رحمت پیغمبر عظیم
تاریخ شیعه مثل تو نامه رسان نداشت
از خطبه های زینبی ات کاخ ها شکست
سیل هجوم کفر به پیشت توان نداشت
مثل علی دلت ز گروهی شکسته بود
کی گفته نای پر ز غمت استخوان نداشت؟
یادش بخیر عطر جماران و عطر تو
عطری که عطر عشق تو بود و جنان نداشت
زهرا چو مادری به عزای تو گریه کرد
بزم مصیبت تو جز او نوحه خوان نداشت
روزی که جسم تو ز سر دست ها گذشت
در خاطرات عشق نظیرش جهان نداشت
@hosenih
جسمت به زیر سایه و مردم به گرد تو
تاب وداع روی تو پیر و جوان نداشت
ای سیدی که جد تو در خاک و خون نشست
جسم حسین جد تو یک سایبان نداشت
زینب به قتلگاه برادر نظاره کرد
بی کفن و دفن گذشت چرا که امان نداشت
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_حمزه_سیدالشهدا_ع
#مجتبی_صمدی
▶️
با حمزه سَرو و سایهء سر داشت احمد
در غزوه ها صد شیر لشگر داشت احمد
گرچه یتیم مکّه بود او با وجودش
مثل پدر یک سایه بر سر داشت احمد
وقتی علی و فاطمه با حمزه بودند
سرو روان ، کوثر ، صنوبر داشت احمد
بهتر بگویم این سه تن وقتی که بودند
بابا، برادر ، مِهر مادر داشت احمد
عشق عمو و این برادر زاده ناب است
این عشق را از لطف داور داشت احمد
وقتی می آمد قلب او آرام میشد
او را شبیه کوه باور داشت احمد
وقتی علی با حمزه می آمد به میدان
در معرکه طوفان محشر داشت احمد
صد حیف شد پشت و پناهش را گرفتند
نامردها جان سپاهش را گرفتند
@hosenih
یک نیزهء نامرد سوی او رها شد
قلب پیمبر سوخت و دارُالعزا شد
میخواستند قلب پیمبر گُر بگیرد
یک خنجر آمد سینه اش بدجور واشد
میخواستند رویش شناسایی نگردد
دیگر نمیگویم سر و رویش چها شد
پیغمبر از غم دست و پای خویش گُم کرد
وقتی صفیّه باخبر زین ماجرا شد
تا چشم خواهر جسم پُر خون را نبیند
آقا متوسّل به سِتر یک عبا شد
آقا کجا بودی که زینب لطمه میزد
وقتی حسین بی سرتو زیر پا شد
قحطی زده ها پیکرش را..........
ته ماندهء سهمش فقط یک بوریا شد
انگشت را با حرص انگشتر بریدند
قانع نبودند و ز سر معجر کشیدند
@hosenih
زهرا پس از حمزه شکایت داشت از غم
مانند شمعی آب شد آرام و کم کم
میرفت بالا قبر حمزه گریه میکرد
آهش پُرآتش بود و چشمش مثل زمزم
میگفت با صد آه و ناله ای عموجان
بعد از تو و بابا شدم مجروح ماتم
دیدند تنهائیم سوزاندند مارا
بستند دستان علی را پیش چشمم
مانند تو برسینه ام زخمی عمیق است
میخ درِآتش گرفته خورده مُحکم
سردرد دارم ای عمو از ضرب سیلی
دور سرم گردید از آن ضربه عالم
زیر در افتادم لگد باران شدم من
از آن زمان دیگر عمو شد قامتم خم
در بیت الاحزان مینشینم بر مزارت
ایکاش زهرا زودتر آید کنارت
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_زمان_عج_مناجات
#امام_صادق_ع_شهادت
#مجتبی_صمدی
▶️
کاش میشد به دل غمزده سامان بدهم
به دو چشمان کویرم نمِ باران بدهم
پیِ تو روضه به روضه همه جا رفتم من
نگرانم که ندیده رُخ تو جان بدهم
@hosenih
گُنهم حال تو را سخت به زحمت انداخت
چقدر هدیه به درگاه تو عُصیان بدهم ؟
خبط من یوسف من باعث این غیبت شد
حقم اینست که من تن سوی زندان بدهم
خویِ حیوانی من بُرد ز تو دورم کرد
حیف باشد به خودم منصب انسان بدهم
بزن امّا تو بیا چشم مرا خُشک نکن
که فقط فخر به این دیدهء گریان بدهم
با همه بی سر و پایی تو رهایم نکنی
ولی افسوس که من عشق تو ارزان بدهم
حال که آمده ام گر که برانی ز درت
چه جوابی به دل زار و پریشان بدهم
جان مادر دل ما را به مدینه برسان
عوضش هر چه بخواهی بخدا، آن بدهم
با تو خواهم به بقیع و غم آن گریه کنم
تا که شاید به دلِ سوخته درمان بدهم
@hosenih
تو بیا روضه بخوان حضرت صادق چه کشید
تا که جان پای غم ناطق قرآن بدهم
جدّ تو روی زمین خورد همه خندیدند
باید از دیدهء خود اشکِ فراوان بدهم
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_معصومه_س_مدح
#مجتبی_صمدی
▶️
ای بهشت آرزوهای بهشت
ای سراپا کوثر و کوثر سرشت
ای گل عطر آفرین باغ عشق
ای تجلی گاه بانوی دمشق
فاطمه نامت دل تو زینبی
هم به دل جای تو هم ذکر لبی
عمق ذاتت از وجود زینب است
در حقیقت تار و پود زینب است
@hosenih
ریشهءاخلاق و رفتارت ز اوست
خون او داری به رگ در زیر پوست
تو زنسلی پاکدامانی و بس
زاده ای از شاه مردانی و بس
بسکه تو هستی دل آرا و شریف
در جدال حُسن هستی بی حریف
حوریان شاگرد درس خوبیت
شهره ء آفاق شد محبوبیت
دوست و دشمن به مهرت مبتلا
چون کریمه هستی و مشکل گشا
قدرت احسان تو فوق بشر
هرکسی دارد از این شأنت خبر
خاکبوس خاک تو خاک جهان
زائرانت را بهشت حق مکان
کوی تو خود جنت الاعلی بُوَد
تربت تو تربت زهرا بُوَد
عشق را سرمشق نا مختومه ای
عصمت حق هستی و معصومه ای
ای تو شمس سینه ء شمس الشموس
ای تو ناموس امیر مُلک طوس
بارگاهت معدن لبریز جود
هرچه گشتم مثل کوی تو نبود
خاک تو دارالشفای سینه هاست
کوی تو هرشب پذیرای رضاست
@hosenih
ای برادر زائر همواره ات
ای دل دلدادگان آواره ات
شوق دلبر داشتی کردی سفر
تا بگیری یکدم از یارت خبر
عاقبت با سینه ای محزون و زار
بی خبر جان دادی از هجران یار
کاش میشد عمر زینب چون تو طی
تا نمی دید از جفا یارش به نی
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_معصومه_س_مدح_و_ولادت
#مجتبی_صمدی
▶️
کوثر امشب بازهم جاری شده
موسم مستی و دلداری شده
کوثری دیگر روان شد از جنان
بوی عطرش رفته تا هفت آسمان
غنچه ای روئید در خاک زمین
غنچه ای از باغ فردوس برین
پهنهی عرش و زمین گلشن شده
وادی هفت آسمان روشن شده
@hosenih
وجه این گل به چه زیبا و جلی ست
ریشهی این غنچه از نسل علیست
زاده ای از نسل کوثر آمده
دختر موسی بن جعفر آمده
وجه او وجه و جمالش فاطمه ست
قدر او قدر و کمالش فاطمه ست
شأن أو شأن و مقام کوثر است
نام او همنام نام کوثر است
آب دریا پیش لطف او کم است
شاه بانوی تمام عالم است
او به حوران بهشتی دلبر است
سایهی لطفش همیشه بر سر است
چادر او سایبان مردم است
کوی رضوان گونه اش شهر قم است
خواهر شاه سریر ارتضاست
عشق و معشوق علی موسی الرضاست
عالم و آدم ثنا خوان وی اند
صد چو حاتم ریزه خواران وی اند
او پناه قلبهای خسته است
ره گشای راههای بسته است
نورِ رو بندش درخشانی ترین
تارو پود چادرش حبل المتین
خاک پایش توتیای دیده هاست
تربتش رشک همه سجاده هاست
او تمام عزت است و جاه عشق
هم طراز است او با ماه دمشق
جلوه گاه حق و زهرا صورت است
فاتح دلها و زینب سیرت است
خلد گردی روی دامانش بُوَد
رخصت هستی به دستانش بُوَد
@hosenih
شهرت او رفته بالاتر زقاف
عالمان گرد حریمش در طواف
تربتش همواره غرق همهمه است
خاک قبرش خاک قبر فاطمه است
میکند عالم به خاک او سجود
لیک چون زهرا نشد رویش کبود
فاطمه گر هست نام نیکویش
لیک نشکستند از کین پهلویش
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
#مجتبی_صمدی
▶️
میخوام از تو بگم امّا زبونم وا نمیشه
روی کاغذای شعرم اسم تو جا نمیشه
خودمونی حرف زدن با تو چه عالمی داره
بی ادب نیستم آقا، جز این دلم وا نمیشه
یه دونه عاقل نمونده همه مجنون شمان
با وجودِ تو دیگه هیچکسی لیلا نمیشه
@hosenih
شب میلاد اومده باز این دلم تو مشهده
بخدا واسه دلم هیچ جایی اونجا نمیشه
هیچی مثل اینهمه زائرِ عاشق که داری
باعث کوری چشمای حسودا نمیشه
خیلی دوست دارم بیام زیارتت تو این شبا
نمیدونم واسه چی قسمت ماها نمیشه
هواپیما و قطار که جای خود تو ترمینال
یه بلیطِ اتوبوسِ ساده پیدا نمیشه
منکه اَز رو نِمیرم هی خونتو در میزنم
با دلم مثل کبوتر تا حرم پر میزنم
مثه یه آهو میام میون دامت میشینم
هرجوری که هست میخوام یه بار چشاتو ببینم
میگن از تموم مهربونا مهربون تری
رو سیاها رو تو قبل رو سفیدا میخری
آره از کعبه صفای حرم تو بیشتره
آره از بهشتم آقا حرمت دل میبره
آره واقعا حیاط حرمت دیدینیه
کاسه زردای تو سقاخونه بوسیدنیه
قربونِ دهاتی هایی که میان سالی یه بار
زیر گریه میزنن تو حرمت بی اختیار
دل من سیاهه آقا دلمو جلا بده
حال بندگی ندارم به دلم صفا بده
مثه اون مریضایی که همیشه شِفا میدی
بیا آقا به دل مریض من شِفا بده
ما به جز تو، توو حرم یه دونه پارتی نداریم
توی مهمونْ خونَت آقا به منم غذا بده
@hosenih
هم شنیدیم هم دیدیم که سگ میاد درِ خونت
فکر کن آقا من سگم به من یه گوشه جا بده
دم مُردن کار ما آقا فقط گیر شماست
واسه یه بوسه به پات آقا به ما هم پا بده
من یواش یواش دارم پیرْهن مشکی میخرم
قبل این محرّمه به ما یه کربلا بده
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
#مجتبی_صمدی
▶️
نمیدونم چه حالی داشت شاعر شیرین زبون
قربون کبوترای حرمت گفت آقا جون
قربون کبوترای تو شدن کم چیزی نیست
اونم اون کفتری که پیش تو داره آشیون
آخه هر کی پیش توست انگاری که پیش خداست
هر کی ام از تو جداس آخر میشه خوارو زبون
@hosenih
هر کسی بیاد پیشت انگاری معراجو دیده
شبیه اینه که پرزده تا هفت تا آسمون
پیش وسعتِ بلندِ آسمونِ حرمت
شبیه یه تیکه ابره آسمون و کهکشون
بینوا غنی میشه بدی پیشت خوبی میشه
گدا از توو حرمت شبیه شاه میاد بیرون
تو بَدا رو بیشتر از خوبْ خوبا تحویل میگیری
واسه اینه شهرتت شده امام مهربون
خوبیهات یکی دوتا نیست که بشه خلاصه کرد
همه از تو میخونن از کوچیک و پیر و جوون
یکی میگه توو خوبی امام رضا آخرشه
اون یکی میگه برا شناختنش قرآن بخون
بخون «اِنَّما» رو تا بفهمی از نسل کیه
از کدوم تباره و چه شاهی بوده جدشون
آقا از نسل همون شاهه که همنامِ اونه
کی میتونه باشه جدش جز علیِ پهلوون
فخر آقا بخدا اینه که اسمش علیه
اسم خوشگل علی که دلا رو میده تکون
آب سقاخونت آرزوی کام زَمزمه
کوثر بهشتی از سقاخونت شده روون
شعبهی اصلیه باغ جنته صحن و سرات
من بهشتو نمیخوام منو تو صحنت بنشون
دوس دارم که پنجه تو پنجره فولاد بزنم
مزهی زیارتت رو باز به کامم بچشون
دوس دارم هزار دفعه روزیم بشه زیارتت
بشنوم تو حرمت بازم صدای روضه خوون
@hosenih
روضه خونی که بخونه برام از کرب و بلا
تا که سینه م بشه از داغ حسین آتیش فشون
همه میگن که برات کربلا دست شماست
دست رد به ما نزن ما رو به اونجا برسون
اشک چش بده به ما برا محرم حسین
سوز دل بده به ما تا که بشیم رنگ خزوون
تو غریب الغربائی ولی تو حرم داری
زیر آفتاب مونده قبر مادرت بی سایبون
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#ورود_به_ماه_محرم
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#مجتبی_صمدی
▶️
شکر خدا که زنده هستم این محرم
بازآمدم زیر لوای اشک و پرچم
گر با بدی با خوبها ،خواندیم درهم
بوده دعای مادرت زهرا مُسلّم
آقا برای ماهتان دلتنگ بودم
دلتنگ رخت و شال مشکی رنگ بودم
@hosenih
باز آمدم تا یارسینه چاک باشم
در روضه هایت زائر افلاک باشم
اشکی بده تا پاک پاک پاک باشم
شاید که سال بعد زیر خاک باشم
ای کاش با عشق شما زیبا بمیرم
در کربلا در روز عاشورا بمیرم
از کودکی با عشقتان من قد کشیدم
بد دیدی از من از تو جزخوبی ندیدم
هرجا که بوده روضه ات باسر دویدم
باروسیاهی آمدم کن روسفیدم
من را جدا از خود مکن تا زنده هستم
حرّی بساز از من که من شرمنده هستم
تو پرچمت باشد سیه من رو سیاهم
تو عصمت مطلق لیک من در گناهم
تو پادشاهی من سیاهیِ سپاهم
امّا همیشه با شما در قتلگاهم
عُمری بود با داغتان بدحالم آقا
لطمه زنانِ روضهء گودالم آقا
تو بودی و در امتحان حق قبولی
تو بودی و مظلومی آل رسولی
تو بودی و گودال بود و شمر و خولی
آمد سنان با نیّت و قصد فضولی
یکدفعه با پا پیکر تو زیر و رو شد
دستان زینب آنطرف تر پُر ز مو شد
@hosenih
مکشوف میگویم که در مقتل چها شد
پاهای زهرا تاکه در گودال واشد
یکدم زمین لرزید غوغایی بپا شد
از مُهرهء اوّل سرت از تن جدا شد
سرها به نی شد تا به کوفه ریسه بردند
رأس شما را زودتر با کیسه بردند
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_صادق_ع_شهادت
#مجتبی_صمدی
▶️
با پیرمرد خسته که دعوا نمیکنند
با دست بسته وارد بَلوا نمیکنند
از پشت بام خانه به خانه نمیروند
وقتی که نیمه شب شده غوغا نمیکنند
@hosenih
بر خانهء امام که حمله نمیبرند
اینگونه با بزرگ حرم تا نمیکنند
در خانه ای که هست زن و بچه بین آن
آتش به پشت خانه که برپا نمیکنند
وقتی هنوز نالهء زهرا رسد بگوش
تکرار داغ حضرت زهرا نمیکنند
شاید زنی به پشت درِ خانه آمده
در را که با فشار لگد وا نمیکنند
شه را پیاده در پیِ مرکب نمیکِشند
با کینه هتک حرمت آقا نمیکنند
هفتاد ساله را که دگر هول نمیدهند
یک ذرّه رحم ، یا که مدارا نمیکنند
پیش امام پشت سرِ هم شراب خورد
این رسم را به دِیر و کلیسا نمیکنند
بزم شراب ریشه ز بزم یزید داشت
یکجا بگو که ظلم در آنجا نمیکنند
با خیزران زد و ز لبش خون دوباره ریخت
یک عدّه چشم بسته ، تماشا نمیکنند
@hosenih
دندان سنگ خورده دوباره شکسته شد
خجلت ز جای بوسهء طاها نمیکنند
تَه ماندهء شراب خودش را به طشت ریخت
فکری به حال زینب کبری نمیکنند
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_صادق_ع_شهادت
#مجتبی_صمدی
▶️
درحسرت یار جان به لب شد
مردی که بزرگ آسمان بود
برروی محاسن سفیدش
اشک دل زخمی اش روان بود
استاد بزرگ مکتب عشق
محنت زده ی همه دقایق
تنها شده در هزار شاگرد
همسایه غم امام صادق(ع)
@hosenih
در هجمه غربت مدینه
بی هم نفسی خمیده اش کرد
شد باعث لحظه رهائیش
زهری که نفس بریده اش کرد
تب ازنفسش زبانه می زد
اشک از دل چاک چاک می ریخت
درحجره میان بستر خود
لاله زلبش به خاک می ریخت
آنقدرکشید بار غصّه
تا مرگ به کامش آرزو شد
مانند تبار غم نصیبش
ازشدّت غم سفید مو شد
اجداد غریب و بی نشانش
صد زخم از این زمانه خوردند
گویا که تمام ارث غم را
بر دست دلش همه سپردند
او مثل خلیل شد درآتش
این ارث نژاد اطهرش بود
شد دفتر خاطرات او باز
انگار بیاد مادرش بود
با ضرب لگد دوباره واشد
بابی زبهشت بی نشانه
این بار که جای شکر باقی است
مسمار نداشت درب خانه
او را ز میان کوچه بردند
آوای خدا شنیده می شد
گویا که علی دوباره آنجا
بر روی زمین کشیده می شد
تا وادی کفر دین مطلق
در بند زبین کوچه ها رفت
با آنکه ز تیره عبا بود
با موی برهنه بی عبا رفت
صیاد نگفت با خودش که
این صید شکار تیر درد است
او را به عتاب می کشید و
نامرد نگفت پیرمرد است
افتاد به خاک و زیر لب گفت
آمد به سرم بلای زینب (س)
گویا که به روی خاک می دید
درخاطره ردّپای زینب(س)
با کینه بدون جرم اورا
با یک غم بی حساب بردند
او عاشق روضه بود و او را
تا معرکه ی شراب بردند
@hosenih
شمشیر به روی او کشیدند
امّا سر او به نیزه ننشست
می دید به چشم دل سری را
بازیچه ی ضرب چوب یک مست
او عاشق روضه بود آری
بانی عزای کربلا بود
مسجد همه جا حسینیّه شد
تا روضه ی جدّ او به پا بود
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e