بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_شهادت
#مرضیه_نعیم_امینی
▶️
حتی بریده شد به گمانم امان صبر
آری، نبود صبر علی در گمان صبر
@hosenih
تنها نه با حق است، مع الصبر هم علیست
این افتخار تا به همیشه از آن صبر
دست فلک به مرد تعارف نمی کند
جز خون دل که ریخته در استکان صبر
وقتی تنور خانه به سردی گذاشته
باید که در تنور جگر پخت نان صبر
لات و عزی به منبر و توحید در عزا
در چشم خار و بین گلو استخوان صبر
این دست بسته شد که شد آن چشم نیمه باز
هم این، هم آن نبود به غیر از نشان صبر
در بین دود و آتش و هیزم چه می کند
حوریه ی مبارکه ی دودمان صبر؟
@hosenih
محبوبه ی حبیب خدا بین شعله هاست
از خود گرفته است خدا امتحان صبر.....
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#علی_اصغر_یزدی
▶️
غاصبانی که خیره سر بودند
تک و تنهاست پشت در مادر
ولی آن سو «چهل نفر» بودند
@hosenih
نا نجیبی به شعله دامن زد
سَخت سرگرمِ هَتکِ حُرمَت شد
بی حیا با لَگَد به دَر می زد
میخِ دَر سُرخ از خجالت شد
روضه را باز تر نباید خواند
«دست بسته ست» حیدر کرار
تلخیِ خاطراتِ آتش را
هر "نفس" تازه می کند مسمار
تاوَلِ دست های او می سوخت
دردِ پهلو زیاد تر شده بود
زینب از حال رفت…وقتی دید
مادرش دست بَر کَمر شده بود
شانه می زد به موی سوخته اش
ولی انگار نا امید شده
باورش هم نمیشود زینب
گیسوی مادرش "سفید" شده
بازویش باز هم وَرَم کرده
مرهم درد پهلوی او چیست!؟
حرف های علی نشان می داد
دلخور از «رو گرفتن» او نیست
@hosenih
تار می دید خانه را می گفت:
نکند! باز! آتش آوردند!؟
اشک می ریخت در غم محسن
آخر آن ها چقدر نامردند..
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_روز_شهادت
#سیدمجتبی_شجاع
▶️
ای باخبر از آه و فغانم...فضه
ای شاهد اشک دیدگانم...فضه
@hosenih
این "جامه" و این کمی"غذا"…من رفتم...
جان تو و جان کودکانم...فضه
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#حسن_لطفی
▶️
همینکه زود بمیرم بِجای تو ، کافی است
همینکه جان بدهم در عزای تو ، کافی است
برای هر تپشِ من تبسمی بس بود
برای هر نفسِ من هوایِ تو کافی است
@hosenih
قسم به نقطهی فاءِ تو کارِ من گیر است
برای نافلههایم هجای تو کافی است
مدینه سیر شده... شهرِ دیگری برویم
چه غم که گفته اگر هایهایِ تو کافی است
برای ساختنم با غمِ مدینه بمان
برای سوختنم انزوای تو کافی است
بمان که با تو بماند توان به زانویم
بمان که بی کسیِ مرتضایِ تو کافی است
بمان و آه بکش با خیالِ قنداقه
برای محسنم این لای لایِ تو کافی است
برای آنکه بفهمم چه آمده به سرت
لباسِ سرخِ تو کافی است جایِ تو کافی است
صدای آینهی خُرد میدهی ای وای
به شب نشینیِ ما این صدایِ تو کافی است
خجالتم نده با این نَفَس نَفَس زدنت
که وضعِ سینهات از از وای وایِ تو کافی است
نمیرسید به من زورشان و فهمیدند
برای کُشتنِ من ماجرای تو کافی است
تو شیشه بودی و یک سنگریزه هم بس بود
کسی نگفت که حالِ عزای تو کافی است
کسی نگفت که نامرد آتشت بس نیست
کسی نگفت مزن ضربِ پایِ تو کافی است....
کسی نگفت مغیره به تازیانه مکوب
کسی نگفت که برگی برای تو کافی است
کسی نگفت که قنفذ غلاف را بردار
نزن نزن نزن این ضربههای تو کافی است
کسی نگفت به غیر از یهودیِ این شهر
که گفت غربتِ خیبر گشای تو کافی است
تو را زدند و شکستی و من زمین خوردم
تو را زدنت همین هفت جایِ تو کافی است...
تو را زدند و لبِ تو نکرد نفرینی
که آهی از تو برای خدای تو کافی است
***
پس از تو دخترِ تو داد میزند نزنید
حسین داغ تو واغربتای تو کافی است
@hosenih
برای آنکه سپاهی غنیمتت ببرند
هزارو نهصد پنجاه جای تو کافی است
گلیم ، پاره عبایی ، حصیر ، زیرانداز
یکی اگر که شود بوریایِ تو کافی است
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زهرا_س_شام_غریبان
#حسن_لطفی
▶️
این بار چندم است کفن باز میکنم
دارم به این بهانه تو را ناز میکنم
پلکی تبسمی نفسی یا شکایتی
باشد بخواب فاطمه هر طور راحتی
@hosenih
باشد بُرو ولی جگرم را نگاه کن
پُشتم شکستهای کمرم را نگاه کن
برخیز باز چارهی درد مرا بده
برخیز و دستمالِ نبرد مرا بده
مثل قدیم پشت سرم آب را بریز
جای علی تو برجگرم آب را بریز
این بار چندم است کفن باز میکنم
دارم به این بهانه تو را ناز میکنم
داریم مثل سوز خزان گریه میکنیم
با آستین بین دهان گریه میکنیم
دارم به دوش خویش دو تابوت میکشم
دستی به زخم گوشهی اَبروت میکشم
این مرد کوه بود که درهم شکسته شد
دیدم که هفت جای تو باهم شکسته شد
تو غرق زخم رفتی و حیدر تمام کرد
امروز بی تو فاتح خیبر تمام کرد
دارند بچهها همه از دست میروند
خواهر تمام کرد برادر تمام کرد
پیش حسن حسین به زانو نشسته است
وقتی به گریه گفت که مادر تمام کرد
دیدم که قاتلت اثر ضربِ خویش را
با چوبهای شعلهورِ در تمام کرد
وای از غلاف ، زخمش از اول عجیب بود
وای از مغیره کارِ خود آخر تمام کرد
@hosenih
روز دوشنبه بود به آتش شروع کرد
روز دهم به ضربهی خنجر تمام کرد
این بار چندم است کفن باز می کنم
دارم به این بهانه تورا ناز می کنم....
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#حسن_لطفی
▶️
گاهی تکان میداد سر را پیکرش را نه
این روزهای آخری حتی سرش را نه
پلکش جوابِ السلامِ همسرش را داد
اما جوابِ التماسِ دخترش را نه
@hosenih
بر چشمِ خیسِ زینبش با رویِ بستهاش
وا میکند چشمانِ خود را معجرش را نه
این شانه سنگین است وقتی بازویش خُرد است
زینب ببین بازوی او را بسترش را نه
خون سرفههایش بسترش را غرقِ خون کرده است
چاره کند تب را اگر ، دردِ سرش را نه...
تنها علی را خوب میبیند در این خانه
با چشمهای زخمیاش دوروبرش را نه
هر روز زینب در حیاط خانه میآید
در را تماشا میکند میخِ درش را نه
فهمید دشمن با هجومش هم محال است او...
خالی کُنَد در بینِ آتش سنگرش را نه
پس آنقدر زد روی در تا که زِ جایش کَند
هُل داد در را نشنود وا حیدرش را نه
نه تنها خودش رد شد جماعت هم که رد شد آه
مادر صدا زد : فضه اما شوهرش را نه
بارش زمین اُفتاد دیگر او نمیبیند
از بچههای کوچکش کوچکترش را نه
بُردند بابا را یتیمانش دویدند و...
در را جدا کردند از او میخ ترش را نه
در کربلا میگفت مادر بین گودالش
او را زدید اُفتاد اما خواهرش را نه
@hosenih
بیرون کشید از زیر شالش خنجر خود را
خانم صدا میزد حرامی حنجرش را نه
بر روی نیزه میزنی جان مرا اما
در پیش چشمان ربابم اصغرش را نه
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_شهادت
#جواد_شیخ_الاسلامی
▶️
فکر کردن به غم و غصهی مادر سخت است
خواندن روضهی «در» چند برابر سخت است
@hosenih
از حسین(ع) اصرار کردن که: حسن(س)! حرف بزن
از حسن(ع) هی بغض کردن که: برادر! سخت است
زیرِ بار غم تو میشکند پشت پدر
زندگی بی سر و بی همسر و سرور سخت است
دلِ حیدر دل کوه است، دلِ کوه، آری!
ولی این داغ برای دل حیدر سخت است
@hosenih
من همان اولِ بسم الله اشکم جاری است
چقدَر زمزمه ی سورهی کوثر سخت است...
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
#علیرضا_خاکساری
▶️
شکستن ات کمرم را شکست فاطمه جان !
علی کنار تو از پا نشست فاطمه جان !
تمام ماحصل عمرمان در این نه سال
هر انچه بافته بودم گسست فاطمه جان !
@hosenih
هجوم و هیزم و بی حرمتی بعید نبود
از ان جماعت اتش پرست فاطمه جان !
رفیق راه عبورم شده است نامردی
که راه را به تو در کوچه بست فاطمه جان !
نشسته بر رخ تو جای پنج انگشتش
چه ها ندیدی از آن ضرب دست فاطمه جان !
@hosenih
کجاست هدیه ی شام زفاف مان بانو؟
بگو به گوش علی هرچه هست فاطمه جان !
بگو چکار کنم با خودت مرا ببری ؟
مدینه بی تو عذاب اور است فاطمه جان !
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_شهادت
#میترا_سادات_دهقانی
▶️
از در بگویم یا که از دیوار یا کوچه
چون گفتنی شیعه بسیارست با کوچه
از آتش و از سیلی و مسمار تا تابوت
دیده ست مظلومیتش را بارها کوچه ...
@hosenih
اینسو در و دیوار، آنسو دستها بسته
آوار شد وقتی که دید این صحنه را کوچه
حال بدش را دید و با دلواپسی برداشت
همراه دست مجتبی دست دعا کوچه
تنها خدا دانست مولا با چه احوالی
تابوت او را روی دوش آورد تا کوچه
@hosenih
داغ تو ما را میبرد آهسته آهسته
صحرابه صحرا تا قیام کربلا کوچه
وقت طلوع حضرت خورشید می بینیم
وا می کند مشت خودش را ابتدا کوچه ...
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_مناجات
#وحید_قاسمی
▶️
غصه بی انتهاست مادرجان
آه ! قبرت کجاست مادرجان؟
شرح این درد را توانی نیست
از مزارت چرا نشانی نیست؟
@hosenih
حقت این نیست بی حرم باشی!
حسرتِ دیده ی ترم باشی
حقت این ست محترم باشی
صاحب بهترین حرم باشی
گنبدی پُر فروغ می خواهی
صحن های شلوغ می خواهی
کاش قانونِ عشق حاکم بود
جایِ هر شُرطه، چند خادم بود
شُرطه های مدینه بدبین اند
دلشان سنگ و دست سنگین اند
@hosenih
کارشان بی گناه را زدن است
زائر بی پناه را زدن است
حرف زخم ست و استخوان مادر
بشکند دستهایشان مادر
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_روز_شهادت
#علیرضا_خاکساری
▶️
شب تا به صبح غسل تنم وقت می برد
آماده کردن کفنم وقت می برد
مانند دردهای دل تو شمردن
گل های سرخ پیرهنم وقت می برد
@hosenih
مرثیه خوان غربت کوثر به گوش چاه!
تفسیر آیه ی محنم وقت می برد
دیروز در دلت متولد شدم علی
فردا وداع از وطنم وقت می برد
آشفتگی زینب مان را به من ببخش
آسودگی یاسمنم وقت می برد
شاید که دخترم شود آرام لحظه ای
پایان گریه ی حسنم وقت می برد
با یاد کوچه تا به سحر ضجه میزند
بزم عزای سینه زنم وقت می برد
اسما _عصای دستم_ از این درد خسته شد
این روزها قدم زدنم وقت می برد
این کندی زبان اثر ضرب سیلی است
دیگر شنیدن سخنم وقت می برد
@hosenih
سنگین شده ست گوشم اگر پرس و جو نکن
نگذار حرف در دهنم ؛ وقت می برد
مانند قتل صبر حسینم ؛ ببین !که جان
بیرون کشیدن از بدنم وقت می برد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_شام_غریبان
#محسن_راحت_حق
▶️
می رود تابوتِ تو بر شانه هایِ اهل بیت
بازهم محبوس شد نا و نوایِ اهل بیت
می زند بر صورتش گاهی حسین گاهی حسن
دردِ هجرانِ تو سخت ست از برایِ اهل بیت
@hosenih
شوهرت در احتضار افتاده است بانویِ من
می رود از دست قطعاً مرتضایِ اهل بیت
بیشتر از هر کسی حالِ حسن باشد خراب
خاطره دارد ز کوچه ،مجتبایِ اهل بیت
گوشه ی تابوت می لرزد به رویِ شانه اش
یادش افتاده گمانم از جفایِ اهل بیت
@hosenih
این همان کوچه ست که بر تو جسارت کرده اند ؟
فاطمه! خاکی شده اینجا ردایِ اهل بیت
یک دعایی کن بمیرد شوهرِ مظلوم تو
با تو تا دفنم کنند آل عبایِ اهل بیت
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih