بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_شهادت
#میترا_سادات_دهقانی
▶️
از در بگویم یا که از دیوار یا کوچه
چون گفتنی شیعه بسیارست با کوچه
از آتش و از سیلی و مسمار تا تابوت
دیده ست مظلومیتش را بارها کوچه ...
@hosenih
اینسو در و دیوار، آنسو دستها بسته
آوار شد وقتی که دید این صحنه را کوچه
حال بدش را دید و با دلواپسی برداشت
همراه دست مجتبی دست دعا کوچه
تنها خدا دانست مولا با چه احوالی
تابوت او را روی دوش آورد تا کوچه
@hosenih
داغ تو ما را میبرد آهسته آهسته
صحرابه صحرا تا قیام کربلا کوچه
وقت طلوع حضرت خورشید می بینیم
وا می کند مشت خودش را ابتدا کوچه ...
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_مناجات
#وحید_قاسمی
▶️
غصه بی انتهاست مادرجان
آه ! قبرت کجاست مادرجان؟
شرح این درد را توانی نیست
از مزارت چرا نشانی نیست؟
@hosenih
حقت این نیست بی حرم باشی!
حسرتِ دیده ی ترم باشی
حقت این ست محترم باشی
صاحب بهترین حرم باشی
گنبدی پُر فروغ می خواهی
صحن های شلوغ می خواهی
کاش قانونِ عشق حاکم بود
جایِ هر شُرطه، چند خادم بود
شُرطه های مدینه بدبین اند
دلشان سنگ و دست سنگین اند
@hosenih
کارشان بی گناه را زدن است
زائر بی پناه را زدن است
حرف زخم ست و استخوان مادر
بشکند دستهایشان مادر
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_روز_شهادت
#علیرضا_خاکساری
▶️
شب تا به صبح غسل تنم وقت می برد
آماده کردن کفنم وقت می برد
مانند دردهای دل تو شمردن
گل های سرخ پیرهنم وقت می برد
@hosenih
مرثیه خوان غربت کوثر به گوش چاه!
تفسیر آیه ی محنم وقت می برد
دیروز در دلت متولد شدم علی
فردا وداع از وطنم وقت می برد
آشفتگی زینب مان را به من ببخش
آسودگی یاسمنم وقت می برد
شاید که دخترم شود آرام لحظه ای
پایان گریه ی حسنم وقت می برد
با یاد کوچه تا به سحر ضجه میزند
بزم عزای سینه زنم وقت می برد
اسما _عصای دستم_ از این درد خسته شد
این روزها قدم زدنم وقت می برد
این کندی زبان اثر ضرب سیلی است
دیگر شنیدن سخنم وقت می برد
@hosenih
سنگین شده ست گوشم اگر پرس و جو نکن
نگذار حرف در دهنم ؛ وقت می برد
مانند قتل صبر حسینم ؛ ببین !که جان
بیرون کشیدن از بدنم وقت می برد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_شام_غریبان
#محسن_راحت_حق
▶️
می رود تابوتِ تو بر شانه هایِ اهل بیت
بازهم محبوس شد نا و نوایِ اهل بیت
می زند بر صورتش گاهی حسین گاهی حسن
دردِ هجرانِ تو سخت ست از برایِ اهل بیت
@hosenih
شوهرت در احتضار افتاده است بانویِ من
می رود از دست قطعاً مرتضایِ اهل بیت
بیشتر از هر کسی حالِ حسن باشد خراب
خاطره دارد ز کوچه ،مجتبایِ اهل بیت
گوشه ی تابوت می لرزد به رویِ شانه اش
یادش افتاده گمانم از جفایِ اهل بیت
@hosenih
این همان کوچه ست که بر تو جسارت کرده اند ؟
فاطمه! خاکی شده اینجا ردایِ اهل بیت
یک دعایی کن بمیرد شوهرِ مظلوم تو
با تو تا دفنم کنند آل عبایِ اهل بیت
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_شام_غریبان
#علیرضا_قزوه
▶️
تا که نامت بر زبان آمد زبان آتش گرفت
سوختم، چندان که مغز استخوان آتش گرفت
@hosenih
حیدر آمد، خاک همچون باد، گرم گریه شد
خواست تا غسلت دهد آب روان آتش گرفت
هان چه می پرسی چه پیش آمد؟ زمین را آب برد
بادبانِ کشتی پیغمبران آتش گرفت
یک طرف ماهِ مرا ابرِ سیاهِ فتنه کشت
یک طرف از درد غربت کهکشان آتش گرفت
@hosenih
رفت سمت آسمان روحت! زمین از شرم سوخت
در زمین جسم تو گم شد، آسمان آتش گرفت
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_شام_غریبان
#غلامرضا_سازگار
▶️
خصم بر کف چو تازیانه گرفت
تـن پــاک تـو را نشانه گرفت
شعلهای کز حریم تو برخاست
از دل مصطفــی زبانـه گرفت
@hosenih
شب قتل علی همان شب بود
که ز دستش تو را زمانه گرفت
جان خود را نهاد در دل خاک
با تـو در قبـر، آشیانه گـرفت
دسـت پیغمبــر خـدا لـرزید
تا تـو را از علی شبانـه گرفت
بشکنـد دست آن جنـایتکار
که تـو را زیـر تازیانـه گـرفت
ای که جبریـل بـر زیـارت تو
اذن از خالــق یگانـه گـرفت
به چه تقصیر، جـان پـاکت را
خصم در بیـن آستـانه گرفت؟
جگـر سنـگ بــر علـی سوزد
که عزا بر تـو مخفیـانه گرفت
@hosenih
شیعـه آن روزهـا که روز نبود
کوه درد تو را بـه شانه گرفت
شیعه عمری بـه یاد غربت تو
بهـر گریه دلش بهانـه گرفت
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_شام_غریبان
#حسن_لطفی
▶️
دیگر بعید است این نفس بالا بیاید
باید برای یاریاش اسما بیاید
شب بود و باران بود و آب از چاه برداشت
تا که برای شستن دریا بیاید
@hosenih
این مرد خیبر مردِ خندق بود اما
باید برایِ غسلِ او زهرا بیاید
دستش به پهلو خورد زخمِ میخ را گفت
دیدی نشد تا محسنم دنیا بیاید
چشمش سیاهی رفت از بازوی خُردش
باید بماند تا که حالش جا بیاد
پشتِ سرِ هم شستنش را قطع میکرد
اما نشد تا بند این خونها بیاید
از بس حسن در آستین دندان فشرده
باید به دادِ حالِ او بابا بیاید
وقتی حسین اُفتاد بر این سینه باید
دستِ شکسته از کفن بالا بیاید
میگیرد از دوشِ ابوذر دوشِ سلمان
دنبال این تابوت آقا تا بیاد
تازه زمانِ شستنِ دیوار و در بود
ای کاش میشد زودتر فردا بیاید
@hosenih
ایکاش میشد دِق کند زینب کنارش
طاقت ندارد تا که عاشورا بیاید
طاقت ندارد تا ببیند بینِ گودال
بر روی آن سینه کسی با پا بیاید
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_بعد_از_شهادت
#سیدپوریا_هاشمی
▶️
رنگ خزان شدم ز غمت ای خزان من
زهرای من! حبیبه ی من! مهربان من
میبینی از غمت چقدر میخورم زمین؟
دیگر شدم بدون عصا آسمان من!
@hosenih
مانده هنوز بستر تو گوشه ی اتاق
با لاله اش چکار کنم باغبان من؟!
ماندست چند تار مویت بین شانه ای.
چشمم که خورد تیر کشید استخوان من!
راحت بخواب درد کشیدن تمام شد!
راحت بخواب درد کشیده جوان من!
کابوس لحظه های علی نقش قبر توست..
فکرش به هم زده ست زمین و زمان من
چهل قبر ساختم که نفهمند هیچوقت
آخر کجاست قبر تو راز نهان من..
@hosenih
گفتم درِ جدید بسازند بعد تو
تا میخ ها دوباره نگیرند جان من..
حالا دگر تمام شده امتحان تو...
حالا دگر شروع شده امتحان من...
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#محمدجواد_شیرازی
▶️
کار نکن، فاطمه جان غم به دلم بار نکن
جان علی، پیش علی تکیه به دیوار نکن
امن نبوده حرمم، جرم علی را تو ببخش
تا که رَوی از بر من، این همه اصرار نکن
@hosenih
نان نپز و درد نکش، دست به دستاس نزن
مرد خودت را به خودت باز بدهکار نکن
با غم جانکاه نرو، آه نرو، راه نرو
چادر خاکی شده را، چادر گلدار نکن
من چه کنم تا که بر این غمکده جارو نکشی؟!
خاک نکن، پاک نکن، چشم مرا تار نکن
با پر زخمی به سر زینب خود شانه نزن
بین پر زخمی خود، درد تلمبار نکن
زار و گرفتار نمان، خیره به مسمار نمان
آبرویم را بخر و حال مرا زار نکن
چشم ورم کرده ی تو قاتل جان علی است
روی نگیر از من و این حادثه انکار نکن
داغ پی داغ رسد، بقچه چرا باز شده؟!
پای کفن ضجه نزن، گریه ی بسیار نکن
@hosenih
پیرهن بافته ات، کار کفن را بکند
روضه ی گودال نخوان، صحبتِ اسرار نکن
هر دوی ما بعد نبی روزه ی غم داشته ایم
جام لقا سر نکش و فاطمه افطار نکن
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زهرا_س_بعد_از_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
#غلامرضا_سازگار
▶️
بیرون ببر ای آسمان از محفل من ماه را
کز آتش دل کردهام روشن چراغ آه را
از بسکه دود آه من گردید سدّ راه من
در کوچههای شهر خود گم کردم امشب راه را
@hosenih
گفتم به شب زاری کنم خون جگر جاری کنم
صبح آمد و دادم ز کف این رشته کوتاه را
باید که اسرار درون از سینهام ناید برون
ورنه به آتش میکشم با ناله مهر و ماه، را
از شدت اندوه و غم ریزد نیستان را بهم
در بند بیند شیر اگر بر جای خود روباه را
تا محرم اسرار من با بذل جان شد یار من
بر راز گوئی، کردهام پیدا درون چاه، را
رزم آوری آزادهام اما ز پا افتادهام
زیرا که از کف دادهام دخت رسول الله را
@hosenih
هر گه که با سوز درون از خانه میآیم برون
چشمم شود دریای خون بینم چو آن درگاه را
«میثم» اگر روشن دلی خشدار کز راه علی
دشمن به آگاهی برد یاران نا آگاه را
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زهرا_س_بعد_از_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
#یوسف_رحیمی
▶️
حس میکنم هرشب حضورت را کنارم
وقتی به روی خاک تو سر میگذارم
@hosenih
بگذار دستت را به روی شانهام باز
از دست رفته بعد تو صبرم، قرارم!
قرآن که میخوانم تو هم میخوانی انگار
کوثر بخوان تا رود رود اینجا ببارم
وقتی نگاهت از رهایی حرف میزد
احساس میکردم تو را دیگر ندارم
يادت میآيد موقع رفتن چه گفتی؟
جان عزيزت روز و شب چشمانتظارم
@hosenih
سر میگذارم روی خاکت باز امشب
ای کاش سر از خاک دیگر برندارم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زهرا_س_بعد_از_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
#غلامرضا_سازگار
▶️
خموشم و نَفَسَم در شماره افتاده
که روی خاک مرا ماهپاره افتاده
سپهر در دم و قلبم ز غصه پاره شده
که ماه پاره من با ستاره، افتاده
@hosenih
کنار قبر تو خاموشم و چنان سوزم
که آتش از جگرم در شراره افتاده
اگر چه کرد غم مصطفی زمین گیرش
علی به مرگ تو از پا دوباره، افتاده
وصیت تو مرا کرده آنچنان خاموش
که کار حرف زدن با اشاره افتاده
بوصف غربتم این قصه بس که با سیلی
ز گوش همسر من گوشواره افتاده
@hosenih
به جز تو در دل شب با چه کس توانم گفت
که چاره ساز دو عالم ز چاره افتاده
قسم به فاطمه «میثم» لب از سخن بربند
که شعله بر جگر سنگ خاره افتاده
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih