eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.7هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
327 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
فقط ۱۴ روز مانده تا امیرالمومنین از زبان امام رضا علیهما السلام: ..وَ اللَّهِ لَوْ عَرَفَ النَّاسُ فَضْلَ هَذَا الْيَوْمِ بِحَقِيقَتِهِ لَصَافَحَتْهُمُ الْمَلَائِكَةُ فِي كُلِّ يَوْمٍ عَشْرَ مَرَّاتٍ وَ لَوْ لَا أَنِّي أَكْرَهُ التَّطْوِيلَ لَذَكَرْتُ مِنْ فَضْلِ هَذَا الْيَوْمِ وَ مَا أَعْطَاهُ اللَّهُ مَنْ عَرَفَهُ مَا لَا يُحْصَى بِعَدَدٍٍ... ... به خدا قسم كه اگر مردم چنانكه بايد فضليت اين روز (عید غدیر) را بدانند و به شرايط و آداب آن عمل نمايند هر روز ده مرتبه فرشتگان آسمان ها با ایشان مصافحه كنند، و اگر نه خوف طولانی شدن کلام بود هر آينه ذكر مى كردم از فضليت اين روز و رتبه هايى كه حق سبحانه و تعالى عطا فرموده است عارفان اين روز را آن مقدار كه كسى حساب آن نتواند كرد..... 📚فرحة الغري في تعيين قبر أمير المؤمنين علي بن أبيطالب عليه السلام في النجف ص: ۱۰۶ 🌹🌹🌹 شعر سوم 🌹🌹🌹 ذکر علی است مزه ی شیرین بر لبم فکر علی است طاعت هر روز و هر شبم عشق امیر را زپدر ارث برده ام عبد سرای آل علی هست منصبم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اگر مرا نظر لطفت انتخاب کند مرا که ذره ام عشق تو آفتاب کند رهین منت عالم نمی شوم هرگز اگر حسین مرا نوکرش خطاب کند @hosenih چه راحت است عروج شکسته بالانت چرا که با تو خدا آه را ثواب کند دلش اسیر زمانه نمی شود هرگز هر آنکه نام تو در قلبش انقلاب کند اگر چه کس به حسابم نیاورد اما خدا کند که نگاهت مرا حساب کند به سنگ تیره اگر اشک نوکرت افتد "به آسمان رود و کار آفتاب کند" به قلب تیره اگر نقش مهر تو افتد زهیر گونه جهان را دگر جواب کند @hosenih در این زمانه ی بن بست و بی سرانجامی مگر شمیم خوشِ روضه فتح باب کند در آن سیاه شب ناگزیر تنهایی امید آمدنت رفع اضطراب کند شاعر: @hosenih
ای که آسایش در هر دو جهان را خواهی غیرِ "عزلت" به خدا نیست برایت راهی باید از دوستِ نامرد گریزان باشی آری آنگونه که از کوسه گریزد ماهی سَرو باشی به تو گویند چه قدّی داری ریز باشی به تو گویند چرا کوتاهی؟ @hosenih گاه بالا ببرند و به تو تعظیم کنند گاه تخریب کنندت که تو "بد گمراهی" گاه تا عرش رَوی در اثرِ یک لبخند گاه پایین بکشانند تو را با آهی گاه تاریکترین لکه ی ننگِ بشری گاه خورشید شوی گاه شبیه ماهی خودزنی، طعنه زنی، رسم جوانمردی نیست شرح این نکته نگویم که خودت آگاهی بی جهت دم مزن از عشق مگو از معشوق روز محشر شود افشا که، که را می خواهی؟؟؟ گر نخواهند تو را انگِ ضلالت بزنند گر که یوسف بشوی باز درونِ چاهی @hosenih حرف باطل بزنی قبله ی دلهات کنند حق بگویی به تو گویند "علیُ اللّهی" حرف حق را بزن و دم مزن از غیر حسین جز حسین بن علی نیست جهان را شاهی غم مخور عزت و ذلت به خدا دست خداست کسب عزت به خدا در نجف و کرب و بلاست شاعر: @hosenih
آئینه‌دارِ اُمِّ اَبیها رقیه است والا نشینِ عرصه‌یِ عُقبا رقیه است عینا شبیهِ زینب و زهراست،پس بگو زینب ترین تجلی زهرا رقیه است @hosenih نامش دلیلِ بارشِ بارانِ رحمت است عالم کویر و حضرتِ دریا رقیه است وقتی حسین زینتِ دوش پیمبر است زهرا نشان و زینتِ بابا رقیه است "صد مرده‌ زنده میکند اسم رقیه جان" ذکرِ لبانِ حضرتِ عیسىٰ رقیه است در شام و کوفه بود که فهمید عالمی یار و قرارِ زینبِ کبرىٰ رقیه است @hosenih هرچند که زمانه نفهمید قدر او مسند نشینِ عرشِ مُعَلّا رقیه است با یک نظر گره زِ گرفتار وا کند کرب و بلایِ سینه‌زنان با رقیه است شاعر: @hosenih
باران گرفت تا که به سوی تو پر زدم باران کنایه بود که بر چشم تر زدم می‌خواستم به ساحت عشقت سفر کنم دیوانه وار سنگ غمت را به سر زدم بعداز فراق تو به خودم آمدم ، که حیف من روزگار وصل خودم را نظر زدم @hosenih با عاشقان نشستم و گفتند از سحر از نیمه شب نشستم و در را سحر زدم درد فراق خورده گره با سکوت پس آرام درد خوردم و آرام  در  زدم از عمر بی تو رفته نصیبی نبرده ام خسران زده منم که به عمرم ضرر زدم ** @hosenih تنگ غروب ،سرخی آتش، دلم که سوخت آوای نینوای تورا از جگر زدم بعد از تو شد هرآنچه که  با بودنت نشد دیگر مپرس از چه بر آن چوبه سر زدم می‌برد هرکه نام تو را شمر می‌رسید من بیشتر حسین گفتم و او بیشتر زدم شاعر: @hosenih
دلتنگ اسپند روی آتشم از دست روزگار از هُرم اشتیاق حرم مست وُ بیقرار تصویر و خاطرات حرم می‌کشد مرا جانم به لب رسیده شدم رو به احتضار راه زیارت حرمت بسته است و من در بازی زمانه به غربت شدم دچار "پای" سفر گلایه دمادم کند چنین اینکه چرا قدم نزدی سوی آن دیار "دنیا خلاف آنچه که میخواستم گذشت" امسال اربعین نرسیدم سر قرار با خنجر فراقِ تو دل ، تکه تکه شد کی میشوم به سمت حریم تو رهسپار بی ارزشم بدون تو وُ کربلای تو قیمت بده به زائر افتاده از عیار دلگیرم از زمین و زمان ای امیر عشق سمت شما وُ کرب‌ و بلا می‌کنم فرار شاعر: @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ باقر علم مصطفا هستم وارث حلم انبیا هستم ساکن عرش کبریا هستم از اهالی کربلا هستم سینه ام ‌از غم و بلا چاک است سنگ روی مزار من خاک است @hosenih نورم از نور حضرت زهراست پدرمن شفیع روز جزاست عشق من در تمامی دلهاست جدمن آفتاب عاشوراست سینه ام مملو از تب عشق است مکتبم چونکه مکتب عشق است @hosenih قطره قطره شبیه بارانم من امام حدیث و قرآنم از همان کودکی پریشانم بسکه با گریه روضه میخوانم اشک جاری و سوزو گریه منم چونکه همبازی رقیه منم @hosenih همۀ خاطرات من درد است زندگی و حیات من درد است دفترم که دوات من درد است تاقیامت بساط من درد است آفتاب غمم غروب نداشت عمرمن لحظه های خوب نداشت @hosenih من خودم مشک پاره را دیدم گلوی شیرخواره را دیدم غارت گاهواره را دیدم تن روی قناره را دیدم ارباً ارباًی اکبر آبم کرد زخم پهلوی او کبابم کرد @hosenih علم افتاد و عمه جان افتاد ناگهان دیدم آسمان افتاد تازیانه به جانمان افتاد روی جسم همه نشان افتاد قسمتم زخم خار صحرا شد روی عمه شبیه زهرا شد @hosenih می شود نیزه دید و اشک‌ نریخت؟ روی مقتل رسید و اشک نریخت؟ میشود دل برید و اشک نریخت؟ از گلو بوسه چید و اشک نریخت؟ دیدم از تل تنی که لرزان شد وقتی افتاد نیزه باران شد @hosenih من خودم قتل شاه را دیدم خیمۀ بی سپاه را دیدم عمۀ بی پناه را دیدم من خودم قتلگاه را دیدم پدرم ‌را اسیر تب دیدم روزها را تمام، شب دیدم @hosenih گریه های رباب را دیدم ناقۀ بی رکاب را دیدم کل بزم شراب را دیدم محمل بی حجاب را دیدم دردلم زخمهای دشنام است قاتل من خرابۀ شام است @hosenih روی دست گلی سربابا دختری مثل مادر بابا پای او بود منبر بابا سر به او گفت دختر بابا می برم با خودم تو را بابا چشم خود را ببند با بابا ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم شاعر: ▶️ یادم نمیرود که در آن عصرِ پر غبار آمد بسوی خیمه ی ما اسب بی سوار دیدم که عمه های حزینم به سوز و آه اطرافِ ذوالجناح گرفتند، ناله دار @hosenih اما چه ذوالجناح، که با زینِ واژه گون چون ابر میگریست در آن بِین، زار زار میخواست پشتِ خیمه رود، جان دهد، ز داغ اما چو دید پرسشِ طفلانِ بی قرار ناچار بازگشت به گودالِ قتلگاه پس در پی اَش زنان و عزیزان، نقابدار ای وایِ من، خدا نکند قسمتِ کسی دیدیم آنچه را که ندیده ست روزگار از روی تلِ زینبه، پیشِ دیده بود... تا انتهای حفره ی گودال، تارِ تار شمشیر و نیزه بود که میخورد بر حسین بارانِ تیر و سنگ، ز هر سویِ کارزار والشمرُ جالسُن، چه بگویم که پیشِ ما بر نیزه راسِ جدِّ غریبم شد آشکار آنشب چها گذشت،،،بماند برای بعد تازه به روز بعد، شد اسلام داغدار دشمن که عمه های مرا در طناب بست بدجور مادرم به جنان گشت اشکبار عمداً عبور داد، حرم را ز کشته ها تا اشکِ تازه گیرد از این جمعِ سوگوار مردانمان که کشته و بی سر، روی زمین زنهایمان، اسیرِ سپاهی تباهکار تا آن زمان، حرم به اسیری نرفته بود آل علی، به ناقه ی عریان، حجاب دار باور کنید عمه ام از کربلا به بعد تا شام و کوفه، پیر شد از غصه، شرمسار در شهرِ شام بود، که بابای من ز شرم میگفت: کاش زنده نبودم در این دیار یادم نمیرود که به بزم حرامیان عمه گریست، از طمعِ چشمِ نابکار با اینهمه غریبی و تحقیر و داغ و درد دشمن شکست خورد و حرم شد پر افتخار @hosenih با خطبه های پر ز طنینَش قیام کرد پیروز شد صبوری عمه، شکوه بار تنها وصیتم به شما حفظ روضه هاست تا آن زمان که میرسد از راه تک سوار ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ نینوا را سوزاند ناله ام عاقبت این بیتِ عزا را سوزاند به عبا پیچیدم می کشم آه، همین آه عبا را سوزاند @hosenih باز هم سوخت لبم کفِ آبی، عطشم کرببلا را سوزاند کربلا گفتم باز جگرم را نفسم را، سر و پا را سوزاند شد غروب و گودال دیدم آتش همه جا را، همه جا را سوزاند خیمه ای اُفتاد و بدنِ غرقِ به خونِ شهدا را سوزاند @hosenih مشعلی روشن شد دامنِ دخترکی غرقِ دعا را سوزاند شعله تا بالا رفت گیسوانِ زِ سرِ نیزه رها را سوزاند وای از نامحرم حرمله باز دلِ عمه ی ما را سوزاند... ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ چه تفاوت بکند ناله کند یا نکند که دل سوخته را ناله مداوا نکند چه تفاوت بکند پا بکشد یا نکشد کاش می‌شد خودش اینقدر تقلا نکند @hosenih زهر اینبار چه دارد متورم شده است زهر با این تن بیمار مدارا نکند این جوانی که کنار پدر اُفتاده زمین چه کند گریه اگر بر سرِ بابا نکند اینهمه جایِ جراحات برای شام است زهر هرچند که سخت است چنین تا نکند نَفَس آخر و با روضه‌ی ویرانه گریست نشد او یاد غمِ عمه‌ی خود را نکند یادش اُفتاد که هم بازیِ او می‌اُفتاد سنگ رحمی به سرِ دخترِ نوپا نکند گفت دستم... سرِ زنجیر به دستش بستند پس از آن شِکوه‌ای از آبله‌ی پا نکند کاش می‌شد که سرِ بام کسی ننشیند یا اگر رفت فقط شعله مهیا نکند یاکه رَقّاصه‌شان موقعِ هُل دادنمان خنده بر گریه‌ی ذریّه‌ی زهرا نکند @hosenih چادر عمه پناهش شد و نالید : سرم... چه کنم تا که مرا زجر تماشا نکند .... زنِ غساله چه فهمید که می‌گفت به خود بهتر این است که این مقنعه را وا نکند ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فقط ۱۳ روز مانده تا امیرالمومنین از زبان امام رضا علیهما السلام: ...فَإِذَا كَانَ آخِرُ الْيَوْمِ نُودُوا انْصَرِفُوا إِلَى مَرَاتِبِكُمْ فَقَدْ أَمِنْتُمُ الْخَطَأَ وَ الزَّلَلَ إِلَى قَابِلٍ مِثْلِ هَذَا الْيَوْمِ تَكْرِمَةً لِمُحَمَّدٍ صلي الله عليه و آله وَ عَلِيٍّ عليه السلام... ...چون آخر روز (غدیر) مى شود ندا مى رسد (خطاب به اهل جشن غدير در آسمان) كه برگرديد به جاهاى خود كه شما را ايمن ساختند از خطا و لغزش تا سال ديگر اين روز از جهت اعزاز و اكرام حضرت محمد و على صلوات اللَّه عليهما و آلهما .... 📚فرحة الغري في تعيين قبر أمير المؤمنين علي بن أبيطالب عليه السلام في النجف ص: ۱۰۶ 🌹🌹🌹 شعر سوم 🌹🌹🌹 حیدر همان کسی است که حق را اقامه بود لحظه به لحظه زندگی اش رنج نامه بود در سفره اش ندید کسی غیر نان جو فکر فقیرهای حجاز و یمامه بود شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فقط ۱۲ روز مانده تا امیرالمومنین از زبان امام رضا علیهما السلام: مَثَلُ الْمُؤْمِنِينَ فِي قَبُولِهِمْ وَلَاءَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ فِي يَوْمِ غَدِيرِ خُمٍّ كَمَثَلِ الْمَلَائِكَةِ فِي سُجُودِهِمْ لِآدَمَ وَ مَثَلُ مَنْ أَبَى وَلَايَةَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ فِي يَوْمِ الْغَدِيرِ مَثَلُ إِبْلِيسَ مؤمنينی كه ولايت امير المؤمنين عليه السلام را پذيرفتند، مانند فرشتگانى هستند كه براى آدم سجده كردند. و كسانى كه ولايت امير المؤمنين عليه السلام را در روز غدير قبول نكردند مانند شيطان هستند (که سجده بر آدم نکرد) 📚زادالمعاد : ص۲۶۰ 🌹🌹🌹 شعر سوم 🌹🌹🌹 هم مظهر است رب غفور و رحیم را هم آینه است یا علی و یا عظیم را جز او‌ ندیده ایم امیری که اینچنین بر روی شانه اش بگذارد یتیم را شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
من کیستم غبار تو یا باقرالعلوم جان و تنم نثار تو یا باقرالعلوم تو بی عصا شکافته ای نیل علم را موسی ست ریزه خوار تو یا باقرالعلوم این روضه ها که دل خوشی ما فقیر هاست هستند یادگار تو یا باقرالعلوم @hosenih کم گریه کرده ایم برایت حلال کن عرش است داغدار تو یا باقرالعلوم حجاج مکه اند ولی نیست یک نفر زائر سر مزار تو یا باقرالعلوم جانم فدای غربت زهراییت شود جز غصه چیست کار تو یا باقرالعلوم از خاطرات کودکی ات بیشتر بگو ای با رقیه همسفر از آن سفر بگو از ماجرای مجلس اغیار بردنت از خاطرات کوچه و از سنگ خوردنت @hosenih از نعل های تازه و از سینه ها بگو برخیز و از شکستن آیینه ها بگو با ما بگو که عاقبت کاروان چه شد با ما بگو که پیرُهن آسمان چه شد ((کار جهان و خلق جهان جمله درهم است سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است)) شاعر: @hosenih
همینکه ذکر احادیث قال باقر شد عجین دل همه با کردگار غافر شد دلیلِ زینتِ دین پیمبرست باقر عزیز حضرت زهرا و حیدرست باقر امام پنجم و باب النجات انسان ست شفیع محشر پروردگار سبحان ست @hosenih اگر چه اهل دیار رسول اکرم بود ولی دلش همه دم غرق حزن و ماتم بود مدینه در دل خود عالمی حکایت داشت مدینه آب و هوایش شمیم غربت داشت مدینه باغِ دلش را همیشه پرپر کرد صفای آینه اش را زغم مُکَدَر کرد میان روضه ی حیرت مکررا میسوخت همینکه چشم ترش رابه میخِ در میدوخت زداغ یاس نبی غرقِ بی قراری بود هوای دیده ی او دم به دم بهاری بود شبی مصیبت مادر قرار از او میبرد شبی زماتم سنگین کربلا میمرد گواه غربت و درد عزیز زهرا بود خودش زجمع اسیران روز غوغا بود بنا به مرثیه ی نینوا نوایی داشت به یاد کرببلا مجلس عزایی داشت به یاد لحظه ی تلخی که در زمین افتاد بلند مرتبه شاهی ز صَدر زین افتاد از آندمی که حسین بی کس و غریب افتاد میان عده ی وحشی و نا نجیب افتاد از آن زمان که غریبانه دست و پا میزد سنان میان دهان،نیزه بی هوا میزد به آندمی که حسین در یم جفا افتاد سرش به پنجه ی آن شمر بی حیا افتاد زمینِ کرببلا وادی بلا گردید به دست زاده ی بد کاره سر جدا گردید بریده شد سر و دیدند پیکری افتاد کنار مقتل فرزند مادری افتاد نوای اهل حرم تا به عرش اعلا رفت تمام دار و ندار حرم به یغما رفت @hosenih زمین ز خون ولی خدا به جوش آمد صدای نعل تر و تازه ای به گوش آمد تنی زکینه لگدمال سم اسبان شد فراز تل ز غمش خواهرش پریشان شد سری به نیزه شد اندر برابر زینب خدا کند که نباشد برادر زینب شاعر: @hosenih
آن که بر چشمان ما پیراهنی گل فام داد ذره تا خورشید گردد شبنمی انعام داد اشک را از باده ی ساقی کوثر آفرید در ضیافت خانه اش هر دیده ای را جام داد تا که دست موج ها بر دامن ساحل رسد بر دل هر عاشقی دریای نا آرام داد شام را با آل حیدر کعبه ی مستور کرد روز را بر گرد آن ها جامه‌ی احرام داد هرکسی پیغمبری می کرد در آل علی همچو ختم الانبیا او را محمد نام داد مثل خورشید که دیروز از همین مشرق دمید اولین پیغمبری که بعد پیغمبر رسید @hosenih نام زیبایش محمد بود و سیمایش علی قابی از پیغمبر و تصویر زیبایش علی نامه مکتوبی از اوصاف جنت روی او خط و خالش احمد زلف چلیپایش علی ساحل از پیغام های او پر از در و صدف موج الطاف پیمبر بود و دریایش علی چشم او بسم الله است و خال او چون نقطه اش خوشنویسی خداوند است و امضایش علی است پلک هایش پرده‌ی گنجینة الاسرار بود چشم او قاب رسول و حیدر کرار بود @hosenih مثل خورشیدی که روشن می‌کند اشراق را می شکافد نور علمش سینه‌ی آفاق را هرستاره یک شرار از شعله های علم او است با رصد قلب منجم می کشد احراق را نردبانی تا فلک باید که باشد بنگریم خاک پایش شکل داده قامت این طاق را بین گلشن گم شود عطری که هر گل داشته درصفاتش گم کنم سر رشته‌ی مصداق را اشتیاق مهر او ناچیز را خورشید کرد آسمان بر سرگرفت آن ذره ی مشتاق را هرکسی یک قطره از او خواست باران می برد مور از درگاه او تخت سلیمان می برد @hosenih قال باقرهای او تحکیم قرآن حکیم قال باقرهای او یعنی صراط المستقیم آفرینش طفل شش روز است پیش لطف او چشم او شرحی است برآیات احسان قدیم قبل ازآنی که بگویی حاجتت را می دهد نشنود آوای سائل های خود را این کریم احتیاجی نیست بر سوسوی شمعی در بقیع ماه و خورشیدند وقتی که چراغ این حریم جبرئیل اینجا تمام افتخارش نوکری است هر ملک ترفیع گیرد می شود اینجا ندیم بس که بر خاک مزارش ریخت خون از چشم تر سنگ قبرش را تراشیدند گویا از جگر @hosenih شرح جمع عشق را از اشک دامانش بپرس این حکایت را زچشمان گلستانش بپرس دانه دانه یاد یاران قطره قطره اشک ریخت ذکر هر مرثیه از تسبیح مژگانش بپرس هر چه زینب دید او هم دید در دشت بلا ما رأیت الا جمیلا را ز چشمانش بپرس پیکری از شانه‌ی شمشیرها چون زلف شد مو به مو این قصه از زلف پریشانش بپرس دشتی از نامحرمان و دخترانی بی پناه هتک حرمت را از آن چاک گریبانش بپرس هر چه می پرسی مپرس از کوچه و بازار شام یک سحر تا شام ناموس خدا در ازدحام شاعر: @hosenih
غم آمده در عزای تو گریه کند با زمزم اشک‌های تو گریه کند ای کعبه ، تو را چگونه آتش زده اند؟ ده سال مِنی ، برای تو گریه کند @dobeity_robaey
چگونه او جگر پاره روبراه کند توانِ آه ندارد که آه آه کند نشد که راه رود مثلِ مادرش شده بود نشد که خیزد و دیوار تکیه‌گاه کند @hosenih نشسته است جوانش به بستر مرگش خداکند که ننالد فقط نگاه کند چه داشت زهر که جسمش چنین تورم کرد که دست و پا زدنش را چه جانکاه کند هنوز غرقِ جراحات شام و کرببلاست بگو که رویِ پدر را به قتلگاه کند برای او همه‌اش روضه است وقتی که..‌. نظر به آب کند یا نظر به ماه کند @hosenih کنارِ عمه به زنجیر بود و حیف نشد که خویش را سپرِ طفلِ بی‌گناه کند به چنگِ پیر‌زنی سنگ بود و او می‌گفت : خدا کند نزند یا که اشتباه کند شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🏴 نه گنبد، نه حرم، نه آستانی نه خادم تا از او پرسی نشانی زیارت نامه ی این چار قبر است عزا و اشک و آه و نوحه خوانی شاعر: @dobeity_robaey
بر قبر تو خاک و یادِ تو خاک نشد عِلمت علوی و هیچ ادراک نشد در کرب و بلا هرچه که دیدی؛ یک عمر... از حافظۂ کودکی ات پاک نشد! شاعر: @dobeity_robaey
دل آیینه گریان بقیع است غم و اندوه مهمان بقیع است مدینه شمع روشن کن که هر شب شب شام غریبان بقیع است شاعر: @dobeity_robaey
ده سال به یادِ کربلا گریه کنید با روضه‌یِ شاهِ سرجدا گریه کنید ده سال بگوئید کجاها رفته!!! ناموسِ علیِ مرتضی گریه کنید شاعر: @dobeity_robaey
دلتنگ با ربنّای تو گرفته ربنّایم دور از تو وقتی می شوم، دور از خدایم از دست خود خسته شدم، از دست تو نه! جان علی ردّم نکن درد آشنایم @hosenih بخشیدی و از ظرف لطفت کم نیامد اصلاً به روی من نیاوردی گدایم پرونده‌ی عصیان من شرمنده ات کرد بین گناهم توبه ها کردی برایم شیطان مرا در منجلابش غرق کرده زنجیر را محکم بزن بر دست و پایم رفتم به مشهد گوشه‌ی باب الجوادش گفتم خجل از دیدن روی رضایم زهرا نگاهم کرده که اینجا نشستم آمین مادر بوده پشت هر دعایم @hosenih حسّ تنفر دارم از هجران و دوری خسته شدم بسکه نبردی کربلایم دارد محرم می‌رسد کاری نکردم ای کاش عوض می‌شد کمی حال و هوایم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نگاه کن! تب و تابِ عمیقِ زائر را مزارِ خاکیِ خورشیدِ عشق، باقر را بیار جامه‌ی مشکی، که باز هم امشب غمِ عزیز، مکدر نموده خاطر را @hosenih برای گریه، مسلمان!، فقط بیا بشنو نوای غربتِ آن قبرِ بی‌مجاور را عجب کرامت و فضلی! امامِ پنجمِ ما به یک نگاه، ببخشد بهشت، کافر را من، از کنارِ نگاهش، عبور کرده دلم گمان نمی‌کنم، آقا نبیند عابر را @hosenih تو دل به نور سپار و به سوی عشق برو کجا امام، رها می‌کند، مسافر را؟ ... دوباره، با دلِ پرخون، تو را صدا زده‌ام کمی زِ نورِ نگاهت ببخش شاعر را شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
غم داری و آرامش خاطر نداری دور و برت یک خادم حاضر نداری بر خاک قبرت آفتاب افتاده گریان میسوزد از اینکه چرا زائر نداری؟! @hosenih آخر چرا کنجِ بقیعِ سوت و کورت گریه کن و سینه زن و ذاکر نداری؟! یا باقرَ العلم ِ النّبي از تو سرودم تا که نگوید هیچکس شاعر نداری خیلی غریبی! ذاکر و شاعر بماند... حتی کنار قبر خود عابر نداری @hosenih من در مقاتل خواندم و اما تو دیدی یک روزِ خوش در باطن و ظاهر نداری از آتش ِ در خیمه تا خار مغیلان از کودکی جز داغ در خاطر نداری! شاعر: @hosenih
روضه خوان ها آنچه می خوانند رامن دیده ام آنچه کس را نیست یارای شنیدن دیده ام کودکی بودم میان کاروان کربلا ظلم ها با همرهان از دست دشمن دیده ام من کنار جسم صد چاک جوان کربلا جد مظلومم به حال گریه کردن دیده ام پیکر اکبر(ع) روی دست جوانان غرق خون عمه زینب(س)را در آندم غرق شیون دیده ام کودکان راتشنه درخیمه به حال احتضار دست سقا را جدا افتاده از تن دیده ام من تن صد چاک جدم را میان خاک وخون زیر شمشیر و سنان و سنگ وآهن دیده ام اهل عالم کی شنیدن مثل دیدن می شود؟ روضه خوان ها آنچه می خوانند را من دیده ام شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گرچه با این دردِ جانکاهش تبسم کرده بود فاطمه با دیدن او دست و پا گُم کرده بود زهرها با هم تفاوت داشتند اما بگو... این چه زهری بود که جسمش تورم کرده بود @hosenih آنقدر پیچید در خود سوخت از آهش زمین گوئیا در سینه‌اش آتش طلاطم کرده بود زهر از یکسو و داغ کربلا از یک طرف آب با آتش به قتلِ او تفاهم کرده بود عمه‌اش را دید و خواند از خیمه‌های سوخته مادرش را دید ه یادِ داغ هیزم کرده  بود دید گرد محرمانش حلقه‌ی نامحرمان دید طفلی را که راهِ خیمه را گُم کرده بود سرخ شد چشمش  گمانم آهِ آخر را کشید دختران شعله‌ور را که تجسم کرده بود @hosenih یادِ زنجیر و طناب و خارِ راه و سنگِ بام یادِ شام و نان خشک  و لطف مردم کرده بود وقت غسلش دید فرزندش جراحات تنش خیزران از بس که بر پشتش ترحم کرده بود.... شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
© فقط ۱۱ روز مانده تا امیرالمومنین از زبان امام رضا علیهما السلام: إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ زُفَّتْ أَرْبَعَةُ أَيَّامٍ إِلَى اللَّهِ كَمَا تُزَفُّ الْعَرُوسُ إِلَى خِدْرِهَا قِيلَ مَا هَذِهِ الْأَيَّامُ قَالَ يَوْمُ الْأَضْحَى وَ يَوْمُ الْفِطْرِ وَ يَوْمُ الْجُمُعَةِ وَ يَوْمُ الْغَدِيرِ وَ إِنَّ يَوْمَ الْغَدِيرِ بَيْنَ الْأَضْحَى وَ الْفِطْرِ وَ الْجُمُعَةِ كَالْقَمَرِ بَيْنَ الْكَوَاكِبِ روز قيامت چهار روز را زينت مي‌كنند براي خداوند متعال همانند عروسي كه براي حجله زينت مي‌كنند. پرسيده ميشود اين روزها، چه روزهائي هستند حضرت فرمودند: روز عيد قربان، عيد فطر، عيد جمعه و عيد غدير و همانا روز عيد غدير بين روز عيد قربان و فطر و جمعه مثل ماه است در بين ستارگان. 📚اقبال الاعمال _ ج۱ _ ص۴۶۵ 🌹🌹🌹 شعر سوم 🌹🌹🌹 طی شد به قرص نان ‌و نمک روزگار او همسفره با فقیر شدن بود کار او جز یک لباس کهنه دگر جامه ای نداشت جانم فدای پیرهن وصله دار او شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e