eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
44.9هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
348 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
پریده‌ام به هوایت، پریدنی که مپرس رسیده‌ام سر خاکت، رسیدنی که مپرس اگرچه خم شدم اما کشید شانه‌ی من به دوش، بار غمت را کشیدنی که مپرس نفس‌بریده بریدم امان دشمن را به ذوالفقار حجابم، بریدنی که مپرس به طعم کعب نی و سنگ و تازیانه‌شان چشیده‌ام غم غربت، چشیدنی که مپرس غروب بود و رمیدند بچه‌آهوها ز چنگ گله‌ی گرگان، رمیدنی که مپرس مپرس از چه نماز نشسته می‌خوانم شکسته خسته دویدم، دویدنی که مپرس نه اینکه دیده فقط دید، آن‌چه کس نشنید شنیدم آن‌چه نباید، شنیدنی که مپرس ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
پیری زمین گیرم، صبوری ناخوش احوال حس می‌کنم افتاده‌ام از شیب گودال یادم نرفته ذوالجناح بی سوارت یادم نرفته دختران بی قرارت یادم نرفته سنگ بر آیینه‌ات خورد یادم نرفته چکمه‌ای بر سینه‌ات خورد یادم نرفته گریه‌ام سیلاب می‌شد طفلی رقیه پابه‌پایم آب می‌شد زهرا شدم، در تنگنا آتش گرفتم من زودتر از خیمه‌ها آتش گرفتم از کربلایت زخمی و بی بال رفتم با چشم‌هایی تار از گودال رفتم از حال و روزم بی خبر بودم برادر با شمر و خولی همسفر بودم برادر با دست خالی جنگ آن اغیار رفتم با چادر خاکی سرِ بازار رفتم زخم زبان از شهرِ پُر نیرنگ خوردم در کوفه از شاگردهایم سنگ خوردم از ازدحام کوچه‌ها رنجید زینب از هم محلی، کم محلی دید زینب خاکستر غم، بر سر من ریخت کوفه خورشید را از شاخه‌ای آویخت کوفه از راه‌های سخت و بی برگشت رفتم با دست‌هایی بسته پای طشت رفتم پیراهنت را سوختم تا پس گرفتم با خونِ دل عمامه‌ات را پس گرفتم در قتلگاهِ غم، زمین گیرم برادر دارم به قتل صبر می‌میرم برادر ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
برگشتم از رسالت انجام داده‌ام زخمی‌ترین پیمبر غمگین جاده‌ام ناباورانه از سفرم خیل خارها تبریک گفته‌اند به پای پیاده‌ام یا نیست باورم که در این خاک خفته‌ای یا بر مزار باور خود ایستاده‌ام بارانم و ز بام خرابه چکیده‌ام شرمندهٔ سه‌سالهٔ از دست داده‌ام زیر چراغ ماه سرت خواب رفته‌ام بر شانهٔ کجاوهٔ تو سر نهاده‌ام دل می‌زدم به آب و به آتش برای تو از خیمه‌ها بپرس که پروانه زاده‌ام چون ابر آب می‌شدم از آفتاب شام تا ذره‌ای خلل نرسد بر اراده‌ام ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ز نینوای تو رفتم چو نی، نوا کردم چنان که بادیه‌ها را چو نینوا کردم به هر کجا که نشستم گریستم ز غمت به هر طرف که دویدم تو را صدا کردم ز خارهای مغیلان بپرس کز داغت چقدر اشک فشاندم، چه ناله‌ها کردم طواف پیکر بی‌سر به زیر خنجرها زیارت سرِ بی‌تن به نیزه‌ها کردم نتیجه دادن خونت به عهدهٔ من بود که صبر کردم و بر عهد خود وفا کردم تو خواستی به نماز شبت دعا گویم تو را به جان تو در هر نفس دعا کردم به نیزه، خواندنِ قرآنِ تو رُبود دلم اگرچه سوختم از غم ولی صفا کردم به دست بسته بسی تازیانه خوردم تا طناب ظلم ز دست سکینه وا کردم... ✍مرحوم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از آن ساعت که خود را ناگزیر از تو جدا کردم تو بر نی بودی و دیدی چه‌ها دیدم، چه‌ها کردم گمان بر ماندن و قبر تو را دیدن نمی‌بردم ولی فیض زیارت را تمنّا از خدا کردم به یادم مانده آن روزی که می‌جستم تو را اما تنت پیدا به زیر سنگ و تیر و نیزه‌ها کردم تو را ای آشنایِ دل اگر نشناختم آن روز مرا اکنون تو نشناسی، وفا بین تا کجا کردم تن چاک تو را چون جان گرفتم در برم اما برای حفظ اطفالت، تو را آخر رها کردم به‌سان شمع، آبم کرد بانگ آب‌آب تو اگرچه تشنه بودم چشمه‌های چشم وا کردم میان خیمه‌های سوخته همچون دلم آن شب نماز خود نشسته خواندم و بر تو دعا کردم.. ولی هرگز ندادم عجز را ره در حریم دل سخنرانی میان دشمنان چون مرتضی کردم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🔰پویشی با عنوان «با چفیه می‌آییم» با محوریت هیأت هنر و دیگر هیأت‌های کشور در حمایت از مردم راه افتاده است که رئیس مرکز نوحه سازمان هیأت و تشکل‌های دینی، برای آن شعر سرود. متن این شعر به شرح زیر است: با چفیه می‌آییم در کنار یکدیگر یاد قبله‌ی اول سوی قبله‌ی آخر با چفیه می‌آییم چفیه پرچم نصر است اربعین به چشمانم شرح سوره‌ی عصر است در مسیر اقیانوس جاده‌ها چنان رود است مقصد همه عشاق سرزمین موعود است ما پیاده در راهِ سرنوشت محتومیم با برائت از ظالم رو به سوی مظلومیم یا حسین (ع) می‌گویم تا که بشنوم او را نشانم داد کل یوم عاشورا کار حضرت زینب (س) قصه‌ای حماسی بود اربعین از آن اول حرکتی سیاسی بود می‌شود مگر باشم زائر حسین (ع) اما بگذرم ز بی دردی بی تفاوت از دنیا ظلم را فقط دیدن مثل خار در چشم است سوی کربلا امسال کوله‌ام پر از خشم است خشم از جنایت‌ها خشم از ستمکاران خون کودکان جاری است از دهان خونخواران باید از میان برداشت نعش نحس کرکس را تا گرفت از ابلیس خانه‌ی مقدس را نیل تا فرات امروز امتی کفن پوش است از من و تو می‌ترسد صهیونیست چون موش است تشنه است این مرهب ذوالفقار حیدر را باز زنده باید کرد خاطرات خیبر را مژدگانی نور است هرکجا که تاریک است بعد از این نمی‌خوابیم چون که صبح نزدیک است اربعین بیداری است رو به کربلا برخیز جا نمانی ای زائر از شکوه رستاخیز گرچه زخم دوران را می‌کند تحمل قدس از نجف به کرب و بلا می‌شود طریق القدس سوی کعبه‌ی دل‌ها در قرار آئینی با چفیه می‌آییم چفیه‌ی فلسطینی 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
این محبّت آسمانی است یا زمینی است؟ این کشش فقط خیالی است یا یقینی است؟ این که می‌کِشد مرا به سوی تو چه جذبه‌ای‌ست؟ حال و روز عاشقان همیشه اینچنینی است تاول شکفته زیر پای زائر تو را بوسه می‌زنم که موسم ستاره‌چینی است کاش تاولی به پای زائر تو می‌شدم تا نوازشم کنی که اوج نازنینی است از نجف پیاده سوی کربلا روان شدن مثل اشک‌های الغدیری امینی است کربلا چه قرن‌ها بر او گذشته و هنوز از معلمان مهربان درس دینی است از کلاس عقل تا کلاس آخر جنون سطری از کتاب «إن قَطعتُموا یمینی» است عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق این صدای پای زائران اربعینی است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بانگ حرکت داشت زنگ قافله راه افتادم به شوق و حوصله دل به راه دوست کردم یکدله صوتی آمد شد وجودم ولوله "زائر! اِشرب مای وَالْعَن حرمله" راه از عشق و تفاخر مست بود سر به سر موج عطش، یکدست بود راه یأس و کج روی، بن بست بود روضه خوان با این نوا سرمست بود "زائر! اِشرب مای وَالْعَن حرمله" نوجوان و پیر در راه وصال مرد و زن در جاده‌ی عشق و کمال قلب‌ها با عشق کل در اتصال داد می‌زد صاحب موکب: تعال "زائر! اِشرب مای وَالْعَن حرمله" راه از آب و غذا پُر مایه بود خضر هم با زائران همسایه بود شور محشر زیر چتر سایه بود این کتاب عشق را یک آیه بود: "زائر! اِشرب مای وَالْعَن حرمله" سر به پای جاده می‌زد آفتاب در دل هر ذره می‌شد انقلاب آب می‌شد آب از این التهاب این نوا می‌آمد از جان رباب "زائر! اِشرب مای وَالْعَن حرمله" ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
پهن کردم خستگی‌های دلم را بر زمین ایستادم با دلم رو به امیرالمومنین صف کشیدند اشک‌ها، مأموم لبخندم شدند رو به سوی این جهان زنده‌ی شور آفرین بوسه بودم پر کشیدم سوی آغوش ضریح شد پر و بال من آن شب خنده‌ی روح الامین از ترنم تا تبسم راه من آغاز شد در نفس‌هایم دمید احساس عطری دلنشین اشک‌های روضه‌خوان و نبض‌های سینه‌زن زمزم شوقیم پای کعبه‌ی اهل یقین از تبسم‌های دشت و جنب و جوش خاک‌ها دیده بودم زندگی را در جهان اربعین چای تلخی با حلاوت گفت با لب‌های من لذت بی انتهای زندگی یعنی همین ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ابرها زائر آن خاک معطر هستند روضه‌خوانان بدن‌های مطهر هستند بادهایی که سراسیمه حرم می‌آیند جزئی از لشکریان تنِ بی‌سر هستند رودهایی که به عشق تو حرم می‌آیند قطرهٔ کوچکی از این همه لشکر هستند نخل‌ها، زلف پریشان شده و آشفته کوه‌ها، از غم و اندوه تو مضطر هستند محشری کرده به پا داغ غمت راه‌به‌راه فرش تا عرش در این پهنهٔ محشر هستند.. سفره‌ای پهن شده از نمک و نان شما همه مهمان سر سفرهٔ مادر هستند اربعین تو به صف کرده همه دل‌ها را عالمی راهی این خاک معطر هستند ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تابیده‌ای، به صبح تماشا رسیده‌ایم باریده‌ای، به دامن دریا رسیده‌ایم این کشف، این مکاشفه از کی شروع شد؟ پلکی زده، به وادی معنا رسیده‌ایم با مرکب غم تو به معراج رفته‌ایم ظهر عطش به لیلة الاسریٰ رسیده‌ایم تاریخ را ورق زده انگشت خونی‌ات ما با اشارهٔ تو به فردا رسیده‌ایم آیینه بی‌نهایت و آیین، واحد است با تو به درک تازه‌ای از «ما» رسیده‌ایم از وحشت کویر و از اندوه دره‌ها از قله‌های رنج به اینجا رسیده‌ایم ما نائب الزیارهٔ گل‌های پرپریم از باغ «التماس دعا»ها رسیده‌ایم لب‌تشنه و گرسنه نماندیم در طریق با نان گرم و آب گوارا رسیده‌ایم رخت و لباس، خاکی و پا زخم و دل دچار… به‌به! چه باشکوه و چه زیبا رسیده‌ایم :: من باورم نمی‌شود اینجایم ای حسین آغوش باز کرده‌ای… آیا رسیده‌ایم؟ ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تجلی کرده از هر سو جمال کبریا اینجا اگر دیدار حق داری هوس ای دل بیا اینجا نگاهِ بر ضریح او حجاب از دیده بردارد خدا را دیده‌اند اهل حقایق بارها اینجا ز آدم تا به خاتم را در این درگاه می‌بینی که مهمان ولی الله هستند انبیا اینجا دل خورشید هم از سایه‌ی ایوان او گرم است پناه آورده چون طفلی تمام ماسوا اینجا ملائک بال خود را فرش راه زائرش سازند به نرمی! زائرانِ نور! بگذارید پا اینجا نه تنها از غم دنیا شود فارغ در این درگاه که زائر می‌شود از خویش هم حتی رها اینجا چنان احسانِ او بی حدّ و بی حصر است ای عاصی که داده راه، آن شاه کرم حتی تو را اینجا ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e