eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
44.8هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
339 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
شده تسبيحِ باران: يا اباالفضل نوای چشمه ساران: يا اباالفضل اگر که تشنگی جان بر لبت کرد بگو با کام عطشان: يا اباالفضل@dobeity_robaey
روزی که پا به عرش معلا گذاشتی! بر هر چه داشت نقش «تو» را، پا گذاشتی در هیئت کنیزی اولاد فاطمه این‌گونه پا به خانهٔ مولا گذاشتی می‌ریخت از نگاه تو احساس مادری مرهم به زخم زینب کبری گذاشتی «مولا صدا بزن، نه برادر! حسین را...» این جمله را تو بر لب سقا گذاشتی در کربلا برای دل سنگ کوفیان چار آینه به رسم تماشا گذاشتی با تو بقیع داغ دلش تازه شد که تو پا جای پای غربت زهرا گذاشتی پیش از تو نوحه، شور حماسی نمی‌گرفت رسم خوشی‌ست آنچه که بر جا گذاشتی از خوان نوحه‌خوانی تو آب می‌خورد چشمان خیس ما که بر آن پا گذاشتی ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
▪️السَّلامُ عَلَیکِ یَا أُمَّ البُدُورِ السَّوَاطِع ▪️سلام بر تو‌ ای مادر ماه‌های درخشان‌ (فرازی از زیارتنامه حضرت ام‌البنین) به درگاه حیدر دو زانو نشین است ادب از کرامات او خوشه‌چین است سرش بر شکوه بلندای عرش است اگر چشم او از ادب بر زمین است چنان مادری بوده آموزگارش اگر که ابالفضل او این‌چنین است خیالش پس از مرگ جمع است زهرا که گنج علی نزد فردی امین است به تکریم او باید از جای برخاست که او هر کسی نیست، ام البنین است.. ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بار دیگر قافیه "یا فاطمه جان" می‌شود شاد از آنم طبع شعرم وقف جانان می‌شود با نگاه لطف تو من صاحب دیوان شدم شاعری غافل شود از تو، پشیمان می‌شود چهره‌ی زهرایی‌ات همواره ثابت می‌کند هر که "زهرایی" شود، خورشید تابان می‌شود طفل دامان تو عالم را هدایت می‌کند ارمنی با دست عباست مسلمان می‌شود مادر باب الحوائج! خانه‌ات دارالشفاست با نگاهت درد عالم زود درمان می‌شود روضه خواندی چشم مروان هم به حالت گریه کرد دشمنت هم با تماشای تو گریان می‌شود پابه‌پای ناله‌ی جانسوز هر روز رباب فکر و ذکرت مشک آب و کام عطشان می‌شود  "چَشم گفت و چِشم داد و چِشم پوشید از عطش" اینقدر با خود نخوان، زینب پریشان می‌شود مادر عباس‌های بی نظیر عالمی یک نفر از نسل تو "عباس دوران" می‌شود ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آسمان بودی و در دامان مهرت ماه بود قله‌ی ايثار! هر كوهی كنارت كاه بود همسر مولا شدي اما درون خانه‌اش كودک زهرا به چشم تو ولی الله بود نيستي زهرا ولي اينقدر می‌دانيم كه مثل او تنها علی از رتبه‌ات آگاه بود زود از داغ پسرهای رشيدت سوختی آه، عمر نامت ای ام البنين كوتاه بود در كنار چار نقش قبر، كارَت روز و شب آه بود و اشك بود و اشك بود و آه بود با خجالت از رباب آخر وجودت آب شد تا كه حرف مشك می‌شد اشك تو در راه بود خواستم وصفی كنم از عشق عباس و حسين مصرعي كوتاه شد، خورشيد محو ماه بود ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
خوب است بانوان جهان این‌چنین شوند چون خاک پای فاطمه بالانشین شوند چون فاطمه‌ست حجت کبرای اهل بیت خوب است خاک مقدم امّ‌البنین شوند یعنی ادب کنند به زهرا و مرتضی یعنی که در مصیبت آنان حزین شوند آه از حرم نداشتنش، از غریبی‌اش باید که خلق در غم او شرمگین شوند می‌خواستم دخیل ببندم برای او دیدم که او ضریح ندارد، فدای او آئینه‌ی مزارش اگر چه مکدر است از آسمان پریدن بالش فراتر است دنیا کنیز آنکه به کرّات گفته بود عمرم تمام وقف کنیزی حیدر است خواندش به نام فاطمه او گفت: یا علی امّ‌البنین بگو به من اینگونه بهتر است در وصف او بس است بگوییم با غرور او شیر بانویی‌ست که عباس‌پرور است روزی که پا گذاشته در خانه‌ی علی جز غم ندیده در دل ویرانه‌ی علی گاهی به دور حیدر کرّار گشته است گاهی به دور یک در و دیوار گشته است هی پشت در به سینه زده گریه کرده است با چشم خیس خیره به مسمار گشته است هر روز صبح گردش دستاس شاهد است دستش به یاد فاطمه هر بار گشته است زهرا نبود، زینب او حال خوش نداشت امّ‌البنین همیشه پرستار گشته است این زن که بی‌قرار علی بود و دخترش با این سخن فدای غم یار گشته است: مولا! فدای دست به ناچار بسته‌ات زینب! فدای مادر پهلو شکسته‌ات ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
با نور استجابت و ایمان عجین شدی وقتی که با ولی خدا همنشین شدی عطر بهشت در نفست موج می‌زند حالا دگر تو بانوی خُلدبرین شدی زهرا که رفت دلخوشی از خانه رفته بود تو آمدی و این همه شورآفرین شدی بی‌شک برای مادری زینب و حسین شایسته‌ای که فاطمهٔ دومین شدی... با خود دوباره خاطره‌ها را مرور کن از روزهای خوب مدینه عبور کن این روزها که خاطره‌ها همدمت شدند تنها انیس قلب پر از ماتمت شدند چندی‌ست پاره‌های دلت رفته‌اند آه تو مانده‌ای و نم‌نم این اشک گاه‌گاه با قلب تو حکایت هجران چه‌ها نکرد یک لحظه هم تو را غم و غربت رها نکرد تنگ غروب بود و دلت ناگهان گرفت مانند چشم ابری تو آسمان گرفت پر شد ز عطر سیب غریبی هوای شهر پیچید بوی پیرهنی در فضای شهر مثل نسیم کوچه به کوچه خبر وزید: مادر بیا که قافلهٔ کربلا رسید یک شهر چشم منتظر و اشک بی‌امان برگشته است از سفر عشق کاروان برگشته با تلاطم اشک و خروش آه دارد هزار خاطره از دشت و خیمه‌گاه تو می‌رسی و روضه هم آغاز می‌شود بغض از گلوی خاطره‌ها باز می‌شود هرکس نشسته گوشه‌ای و روضه‌خوان شده اما سکینه با دل تو همزبان شده هم‌ناله با دو چشم ترت، حرف می‌زند از جای خالی پسرت حرف می‌زند: یادش بخیر لحظهٔ شیرین گفتگو یادش بخیر زمزمه‌های عمو عمو یادش بخیر دیدهٔ بیدار کربلا شب‌ها صدای پای علمدار کربلا یادش بخیر مشک و علم در دو دست او آرامش تمام حرم در دو دست او سقای عشق و آب و ادب بود ماه تو نام‌آور تمام عرب بود ماه تو داغ تو تازه‌تر شده با حرف‌های او وقتش شده تو روضه بخوانی برای او رو می‌کنی به او که فدایت سکینه جان جانم فدای حُجب و حیایت سکینه جان شاید نگاه توست به قدّ خمیده‌ام یا این‌که شرم می‌کنی از اشک دیده‌ام دیگر شکسته قامت ام‌البنین، بخوان از روضه‌های ماه من ای نازنین، بخوان نام‌آوران به شوکت او بُرده‌اند رشک در علقمه چه شد که به دندان گرفت مشک؟ از چشم خون گرفته برایم سخن بگو از ماجرای تیر سه‌ شعبه به من بگو آخر چگونه بر سر ماهم عمود؟... آه دستی مگر به پیکر سقا نبود؟... آه شرمنده‌ام ز روی تو و مادرت رباب شرمنده‌ام اگر نرسیده به خیمه آب قلب مرا بیا تو رها از ملال کن آرام جان من! پسرم را حلال کن ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تقدیم به میان بارش بارانی از ستاره رسید اگرچه مثنوی... اما چهارپاره رسید چهار پاره‌ی تن، نه چهارپاره‌ی دل چهار ماه شب بی‌کسی ولی کامل چهار ابر به باران رسیده در ساحل چهار رود به پایان رسیده، دریادل چهار فصل طلایی ولی میان خزان چهار بغض غم‌انگیز و مادری نگران چهار مرتبه وقتی به غم دچار شوی برای دشمن خود نیز گریه‌دار شوی مدینه، حسرت دیرینه‌ی دو چشم ترش چهار قبر غریب است باز در نظرش چقدر خاطره مانده‌ست در مفاتیحش و دانه‌دانه‌ی اشکی که بوده تسبیحش نشسته بود شب جمعه‌ای کنار بقیع کمیل زمزمه می‌کرد در جوار بقیع غروب، لحظه‌ی تنهایی‌اش دوباره رسید غروب‌ها دل او خون‌تر است از خورشید به غصه‌های جگرسوز می‌زند پهلو دوباره شعله کشیده است آب وقت وضو شروع می‌کند او لیلة المصائب را همین‌که دست به پهلو نماز مغرب را… چهار رکعت دلواپسی پس از مغرب چهار نافله در بی‌کسی پس از مغرب در آسمان نگاهش که بی‌ستاره شده چهار آینه مانده، هزار پاره شده شکست آینه‌هایش میان گرد و غبار شلمچه، ترکش و خمپاره، کربلای چهار از آن زمان که پسرهای او شهید شدند یکی یکی همه موهای او سفید شدند و همسری که به دل غصه‌ای گذاشت، وَ رفت نماز صبح سر از سجده برنداشت، وَ رفت اگرچه بین غم و غصه‌های خود تنهاست ولی چهارم هر ماه روضه‌اش برپاست طراوتی که نرفته‌ست سال‌ها از دست بهشت خانه‌ی او سفره‌ی اباالفضل است صدای گریه بلند است بین مرثیه‌ها چه دلنواز شده یا حسین مرثیه‌ها نشسته گوشه‌ی ایوان کنار گلدان‌ها برای بدرقه با اشک خود به مهمان‌ها - در التماس دعایش چه حرف‌ها گفته است به لطف آن کمر خسته کفش‌ها جفت است... یکی یکی همه رفتند و باز هم تنهاست... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ام البنین بعد از حسین ام الادب شد شاگرد درسش کربلا امّ وهب شد در تربیت بر مادران هم مادری کرد شیر آفرینی که چُنین فخر عرب شد خود را کنیز خانه می‌دانست اما از لطف اهل خانه او زهرا نسب شد حتی ادب پیش ادب‌هایش ادب کرد حتی وفا هم از وفایش در عجب شد ام القمر یعنی که نوری در سیاهی یعنی که فرزندش چراغ راه شب شد در آن هیاهو حق مادر را ادا کرد نگذاشت روی خاک سر، زهرا سبب شد... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به نام خدای ادب آفرین به نام خداوند ام البنین به نام زنی ماورای ادب قلم می‌زنم از خدای ادب زنی در نگاه علی محترم پس از فاطمه با علی هم‌قدم به بیت ولا یاورش خوانده‌اند حسین و حسن مادرش خوانده‌اند علمدار خیبرشکن بوده است به شیر خدا شیرزن بوده است نثار حسین است لبخند او عموی رقیه است فرزند او ملائک قیامت سلامش کنند امامان همه احترامش کنند نشستم شبی فکر کردم به او شدم با خیالات خود روبرو شنیدم صدایی ز ام البنین که می‌گفت با شاه دین اینچنین الا ای امیر دو دنیا علی به عرش خدا مقتدا یاعلی خدا خانه دارد میان دلت ملک جای خود، انبیا سائلت به احمد تویی بهترین جانشین نخی از عبای تو حبل المتین تویی روز و شب هم‌کلام خدا به سوی تو جاری سلام خدا سعادت درِ خانه‌ام را زده است چه عشقی به دنبال من آمده است نگین مرا اصل دانسته‌ای مرا لایق وصل دانسته‌ای ولی من کجا وصل حیدر کجا مرا پیش تو شأن همسر کجا کنار تو قلب جهان می‌تپید در این خانه زهرا نفس می‌کشید کنار تو حتی خسی نیستم پس از فاطمه من کسی نیستم نفس می‌زنی در هوایم بس است کنیز تو باشم برایم بس است غریبی اگر، یاری‌ات می‌کنم چو مردان علمداری‌ات می‌کنم در این راه زهراست الگوی من فدای تو بازو و پهلوی من من عمری به عشق تو می‌زیستم کنار تو چون کوه می‌ایستم سپاه تو را تقویت می‌کنم برای تو یل تربیت می‌کنم جگردار و غرنده مانند شیر یلانی دلاور ولی سر به زیر به راه تو از هرکه همراه‌تر به چهره یکی از یکی ماه‌تر سرافراز و سرلشکر و صف شکن ولی خاک پای حسین و حسن :: :: از آن روزها سال‌هایی گذشت ولی در فراق و جدایی گذشت ز یل‌های او قیل و قالی نماند به جز چند قبر خیالی نماند چنان یاد دست قلم گریه کرد که با گریه‌اش سنگ هم گریه کرد دلش از غم و غصه آکنده شد خبر آمد و سخت شرمنده شد خبر راوی داغی از کربلاست دراین داغ عالم بسوزد رواست که در پیش چشم تر زینبین زده چکمه پوشی لگد بر حسین ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e