eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.4هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
315 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحيم شاعر: ▶️ تابیدی و تلألو نور خدا شدی یعنی تجسم همه ی ماورا شدی @hosenih تو آفتاب خانه ی حیدر شدی و بعد کم کم خودت برای خودت مرتضی شدی دلهای عاشقان شما زینبیه است از آن زمان که ساکن دلهای ما شدی پیدا نشد ز آیه ی صبرت فصیح تر محبوب هرچه گفت؛به امرش رضا شدی نازل نموده است تو را برعلی؛خدا همتای سوره های کتاب خدا شدی @hosenih از تو سرودن از قلم من بنا نبود تو آمدی؛بهانه ی این بیت ها شدی... ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم شاعر: ▶️ کار ِما امشب است با زینب شب ميلاد نورها ، زینب سِرِّ وَالنجم و وَالضُحی زینب آمده محور ِکسا زینب دختر صبر مرتضا زینب السلام علیک یازینب ای نبوت به شأن زن زینب اسدالله بت شکن زینب فاطمه حیدر و حسن زینب یک تنه کُلِّ پنج تن زینب از ازل غرق خویشتن زینب تا ابد غرق ِ درخدا زینب @hosenih شب میلاد گریه مرسوم است زیر پایت بهشت معلوم است چشم های تو حَیُّ قیوم است قلم عاجز به وصف خانوم است در حقیقت امام معصوم است درلباس فرشته ها ، زینب زینت روزگار بابایی سند افتخار بابایی درجلالت کنار بابایی دختر با وقار بابایی تو همان ذوالفقار بابایی ای تجلیِّ لافتی زینب آمدی سروری به تو دادند شأن پیغمبری به تو دادند تبر ِحیدری به تو دادند تا که بال و پری به تو دادند لقب مادری به تو دادند مات و حیرانت انبیا، زینب آمدی انّمَا الحیاتِ حسین آمدی زمزم و فرات حسین ساحل کشتی نجات حسین سرپناه مخدرات حسین خنده های تو خاطرات حسین خلقک من حسین یا زینب عشق خیرالعمل درست کند نامت از غم عسل درست کند این برادر بغل درست کند تاکه ضرب المثل درست کند سایه بان در محل درست کند ای برادر تو را فدا زینب اول عرش جانماز تو بود زنده اسلام با نماز تو بود رمز توحيد را نماز تو بود بسكه غرق خدا نماز تو بود حسرت انبيا نماز تو بود اي قنوت پر از دعا زينب آمدی و گدا شدیم همه در مقامت فناشدیم همه در به در هرکجا شدیم همه راهی کربلا شدیم همه به خدا با خدا شدیم همه قل هواللهْ را نَما، زینب سنگ خورده در آسمان توييم از تولد پى نشان توييم تا دم مرگ نوحه خوان توييم اگر امشب بر آستان توييم همه ياد مدافعان توييم تا شهادت ببر مرا زينب سه برادر کبوترت بودند بچه های برادرت بودند راه بندان ِ معبرت بودند پاسبانهای معجرت بودند همه پروانه یِ سرت بودند که مبادا به کوچه ها. ..زینب… @hosenih ...در مسیر تو یک نفر باشد شمع روشن در این گذر باشد ناشناسی به دور و بر باشد تا مسیر تو بی خطر باشد یک قبیله تو را سپر باشد وای از روز کربلا زینب غصه و درد بی کران هم بود کتک و سنگ بی امان هم بود ترس از کشتن زنان هم بود دور تو خولی و سنان هم بود خنده تلخ ساربان هم بود چادرت زیر دست و پا زینب ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم شاعر: ▶️ شب طولانی هرسال زمان بیشتر است تاکمی فکر دعا؛ گرم عبادت باشیم ساعتی هم که شده گوشه سجاده خویش بنشینیم و به دنبال سعادت باشیم @hosenih شب طولانی هرسال خدا منتظر است چشم یک عبد گنهکار کمی تر گردد رحمت واسعه آغوش خودش واکرده یک گنهکار مگر توبه کند برگردد شب طولانی هر سال امان ازغفلت چشمی آیا زدلی غمزده بارانی شد؟ شب طولانی هرسال کمی فکر کنیم غیبت یار چرا اینهمه طولانی شد؟! شب جمعه است نگاه همه سوی زهراست بوی سیب از حرم کرببلا می آید مادری با کمری خم شده و موی سپید بادلی سوخته از عرش خدا می آید می زند ناله «بنی» چه بهم ریخته ای هرچه میگردم عزیزم سر تو نیست چرا؟ هرچه می چینم عزیزم بدنت را بر خاک قسمتِ بیشتر از پیکر تو نیست چرا؟ @hosenih چونکه با ضربه و از پشت بریدند سرت نیمی از حنجر تو روی زمین ریخته است چون کنار تن تو معجر زینب بُردند گیسوی خواهرتو روی زمین ریخته است ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به مناسبت دورِ هم؛خنده به لب؛کرسی و فال حافظ شب یلدا شب زیبای غزل خوانی شد شب طولانی سال است کمی فکر کنیم غیبت یار چرا اینهمه طولانی شد؟! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم شاعر: ▶️ پیچیده باز در شهر ، آوای مهربانی آری رسیده از راه ، یلدای مهربانی در خانه های کوچک برسفره های خالی جمعی امیدشان بر آقای مهربانی @hosenih درپشت شیشه انگار یک نازدانه دختر مانده در انتظارِ بابایِ مهربانی . . . برخیز و همدلی کن بامردم تهیدست تا چشم دل ببیند غوغای مهربانی برخیز ،جانمانی ، دل رابزن به دریا گوهر زیاد دارد دریای مهربانی در اوج برف وسرما درماه آذر و دی ازهمت تو گرم است دنیای مهربانی @hosenih ما اهل شهر عشقیم همسایه سعادت همراه مهر ورزی ، همپای مهربانی شکر خدا دوباره پیچیده در دل شهر آوای دلنشین و زیبای مهربانی ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بر یُمن قدوم بنت حیـدر صلوات بر نـائبـه ی حضرت مـادر صلوات لبخنـد به لبهـای حسین است و حسن خوشنودی قلب دو بـرادر صلوات شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ماه گردون شرمسار از روی ماه زینب است هردلی که شدحسینی درپناه زینب است مرقد او را مپرس از اهل شام و اهل مصر سینه ایرانیان آرامگاه زینب است © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بهاران رفت و دل تنهاست بی تو زمستان از زمین برخواست بی تو «هوا بس ناجوانمردانه سرد است» همه شب های ما یلداست بی تو! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم شاعر: ▶️ خیر با اولاد شر درگیر شد آه با سیل شرر درگیر شد کم کم آوردند هیزم پشت در خانه با موج خطر درگیر شد @hosenih ساقه ی گل زیر پا افتاد، آه یاس حیدر با تبر درگیر شد آتش بیداد بالا رفت و بعد شعله ها با موی سر درگیر شد بازویش با ضربه ی های پشتِ هم سینه اش با میخ در درگیر شد ناگهان مادر زمین افتاد و بعد ناله هایش با جگر درگیر شد راه بند آمد، نمی دانم چه شد صد نفر با یک نفر درگیر شد کوچه من را تا دل گودال برد لشکری با یک نفر درگیر شد @hosenih شمر آمد در میان قتلگاه دست او با موی سر درگیر شد خنجری با حنجری درگیر شد خواهری بالای مقتل پیر شد ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم شاعر: ▶️ بیا که شب ز فراق تو بی سحر مانده بیا که داغ فراق تو بر جگر مانده @hosenih بیا که دیده عالم دگر ندارد تاب ز فرط گریه برای تو بی گوهر مانده الا که یوسف حسنی ز اوج هجرانت هزار حضرت یعقوب بی پسر مانده بیا که رنگ خزان دارد آرزو هامان بیا که باغ امید تو بی ثمر مانده جواب طعنه زنان را دهم به این جمله که یار و صاحب من در ره سفر مانده دل شکسته ی من هستی من زار است تمام هستی من بر سر گذر مانده @hosenih شفا دهنده به زخم دل شکسته تویی بیا که ناله ی زهرا به پشت در مانده ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم شاعر: ▶️ قنوت اوست تجلیِ جار ثُمّ الدار زنی که می کند ایثار لحظه ی افطار شمیم و شبنم و شمشاد هرسحردارند برای بوسه به چادر نماز او اصرار @hosenih خدا بخیر کند جنگ نور و ظلمت را به سمت خانه ابرار می روند اشرار رسیده شعله ی نمرودیان به خانه ی وحی چرا نمی شود آتش برای او گلزار ؟ تمام سوختگان غمش خبر دارند هنوز ناله بلند است از در و دیوار دلیل خلقت عالم نهفته در زهر است میان شعله ی در سوخت مخزن الاسرار اگر قبول ندارید؟ شعله ی این در اگر گواه بخواهید تیزی مسمار اگر چه بود خودش اختیار دار جهان ولی به خانه ی او آمدند با اجبار طناب بسته به دستان دست گیر علی کسی که دست گرفته از او علی بسیار @hosenih کسی که روز به او پشتِ دَرجسارت کرد دلیل غربت تدفین اوست در شب تار ** گذشت واقعه اما دوباره آتش ظلم کنار خیمه ی مظلوم می شود تکرار ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم شاعر: ▶️ با ضرب پا افتاد گل، گلزار خونی شد در بی هوا پرتاب شد، دیوار خونی شد خیلی نمی دانم چه پیش آمد ولی ناگاه گل غرقِ خون شد، تیزیِ مسمار خونی شد @hosenih وقتی دو دستش بسته شد با ریسمان صبر چشم پر آب حیدر کرار خونی شد از بس فشار آمد به بار شیشه ی آن گل روی سپید غنچه اش انگار خونی شد بالقوه محسن یک حسین و یک حسن بوده بالفعل در راه علی، آن یار خونی شد تا سِرّ مُستودع فدا شد فضه راهی شد بال و پر آن مَحرم اسرار خونی شد @hosenih در کربلا جسم حسین آن قدر زخمی بود هم پیرهن، هم شال، هم دستار خونی شد از بس که با کینه به جسمش نیزه را جا کرد حتی لباس و دستِ نیزه دار خونی شد ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم شاعر: ▶️ یار ما هر نیمه شب که بر سر سجاده است آنقدر آقاست یاد قوم نوکر زاده است گر گدا کاهل بود تقصیر صاحب خانه نیست ما نمیخواهیم ورنه لطف او آماده است @hosenih گریه هایم کم شده یعنی که بی برکت شدم بی حیایی من آخر کار دستم داده است به دل سنگی من این حرف ها سودی نکرد حل کار سنگ کی در طاقت سمباده است امر مولا روی چشم و نهی مولا روی چشم کار سختی نیست اصلا،عبد بودن ساده است در تمام سالها من فکر خود بودم ولی او دم خیمه به شوق دیدنم اِستاده است @hosenih فاطمیه جمع را یک کربلا مهمان کنید قلب ما سینه زنان دربه بدر آن جاده است بوی دود از خانه مولا به عالم میرسد بوی دود از چادر آن بانوی آزاده است ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم شاعر: ▶️ ز بسکه چشم تو تصویر تار می گیرد تمام آینه ها را غبار می گیرد @hosenih سرت چه آمده وقت کشیدن جارو به گریه فضه ترا از کنار می گیرد چه زحمتی شده این گندم آسیا کردن چه زود پهلوی تو حین کار می گیرد به روی گونه ی تو سیب قرمزی هر شب ز چشمهای ترم اختیار می گیرد لباس نو به تنت بود و گفت زینب باز؛ چقدر مادرم آب انار می گیرد نه صبح مانده برایم، نه ظهر مانده، نه شب! ز ناله ات کمرم هر سه بار می گیرد @hosenih بخند جان علی، جان به لب شدم زهرا بخند خانه سکوت مزار می گیرد ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم خطاب به سلمان شاعر: ▶️ تویی که یاور و منّای احمدی سلمان چرا به گریه فتادی، مردّدی سلمان بیا به داخل خانه، خوش آمدی سلمان چه خوب شد که سری هم به ما زدی سلمان درست آمده ای! خانه ی علی اینجاست درست آمده ای! این گرفته رو زهراست @hosenih عزای صاحب عزا را کسی نمی خواهد بیا که خاطر ما را کسی نمی خواهد علی ولی خدا را کسی نمی خواهد مریض هست و شفا را کسی نمی خواهد درون سینه شان ارزنی ارادت نیست خداوکیل، کسی نیتش عیادت نیست مگو که چشمِ من ِزار، خون گرفته چرا مگو که خانه ام این بار، خون گرفته چرا مگو که این در و دیوار، خون گرفته چرا مگو که بستر بیمار، خون گرفته چرا سئوال کن که چه دیدند فضه و اسماء سئوال کن ولی از من نه... از خود زهرا به قدر غایت یک مرد، پای من جنگید زمین نخورد و به پای ولای من جنگید ز ذوالفقار، فراتر برای من جنگید چو صبر دست مرا بست، جای من جنگید نداشت دشمن حیدر، تصور زهرا ببین پناه گرفتم به چادر زهرا @hosenih دعای فاطمه ام را گذاشتم مسکوت گمان کنم که هوایی شده رود لاهوت وصیتی شده دیشب، که مانده ام مبهوت بیا بگو که بسازم چگونه یک تابوت بیا که راز دلم را به چاه می گویم ببین چگونه شده رو به قبله بانویم ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ هنوز این خانه بر تن رخت اندوه پدر دارد کجا دنیا از اندوه دل زهرا خبر دارد؟! اگر خورشید مان رفت از میان، هان ای شباویزان! هنوز این آسمان در دامنش قرص قمر دارد @hosenih مخواهید از علی در دست هاتان دست بگذارد که او مرد است و مرد از جمع نامردان حذر دارد مخواهید از علی سخت است در جمع شما بودن که در جمع شغالان شیر بودن درد سر دارد بترسید از جسارت بر حریم اهل بیت عشق خدا هر لحظه بر احوال این منزل نظر دارد ... کسی می آید از این کوچه با یک صورت نیلی خدایا! مادر ما دست در دست پسر دارد هلا ای خارهای خشک صحراهای بی مهری! کجا یک یاس، تاب آتش و مسمار در دارد؟! میان آتش و خون پشت در سخت است با این حال تماشای علی از دور دردی بیشتر دارد @hosenih به استقبال می آید رسول نور و بیداری شباهنگام خورشید از زمین قصد سفر دارد ... همیشه رسم این تقویم بی احساس این بوده: که هر گل سبزتر باشد خزانی زرد تر دارد ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ در شهر حرف کوچه و بازار بشنوم در خانه طعنه در و دیوار بشنوم @hosenih هر بار از کنار در خانه رد شوم آوای آه... مثل همان بار... بشنوم هر بار، باز دست برم سوی ذوالفقار از غیب، باز «دست نگهدار» بشنوم از کودکان مدام همین یک سؤال را: «بهتر شده ست مادر تب دار؟...» بشنوم اینها جدا جدا همه سخت است و سخت تر حرف جدایی است که از یار بشنوم @hosenih سخت است از نفس نفست هم صدای بال... بال پرنده های سبکبار بشنوم ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ بر زانوی تنهایی ام دارم سرت را با گریه می بینم غروب آخرت را من التماس لحظه های درد هستم آیا نگاهی می کنی دور و برت را؟ @hosenih دست مرا بستند و پشتم را شکستند می بینی آیا حال و روز حیدرت را؟ حالا که روی پای من از حال رفتی فهمیده ام اوضاع و احوال سرت را! پروانه حرف عشق را هرگز نمی زد می دید اگر یک مشت از خاکسترت را @hosenih افتاده ام پشت درِ قفل نگاهت واکن دوباره چشمهای نوبرت را بر زانوی تنهایی خود سر گذارم وقتی ندارم بر سر زانو سرت را ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ کیستم من فاطمــه س محبـوبۀ جان‌آفرینـم جنــةالاعـلای قــربِ رحمـة للعـالمینم لیلة القدری که کس غیر از خدا قدرش نداند معنــی «انا فتحنـــا»ی امیــرالمؤمنینم مادر پیغمبران از شخص آدم تا محمّد بانــوی مـلک خـدا در آسمان‌ها و زمینم از ازل پیشانــی توحیــد را بــودم ستاره تا ابـد انگشـتر ختــم رســالت را نگینم ذات حق کرده اراده تا که باشد یک حسینش ور نه ریزد تا صف محشـر، حسین از آستینم آن جناب مریـم عـذرا و این یکتـا مسیحش این مـن و ایـن یـازده عیسـای عیساآفرینم @hosenih راستـی رکـن همه ارکان عالم کیست؟- حیدر در حقیقـت مـن همـان رکـن امـام راستینـم ایـن عجب نبْوَد چو پا در عرصۀ محشر گـذارم عفـو جوشــد از یسـار و رحمـت آید از یمینم سجـده و والشمس و واللیـل دخـان و عادیاتم کوثر و تطهیر و قـدر و فجـر و نور و یا و سینم هم به سیرت مصطفی فرموده در شأنم «فداها» هم به صــورت گفتــه صــورت‌آفرینم، آفرینم در حقیقت عبد حق خوانده، سپس گویید مدحم گرچــه فــوق مــدح خلــقِ اوّلیـن و آخرینم گاه مـی‌خوانند حــورم، گــاه مـی‌گویند انسان هر چه باشم بهتر از آن، هر چه هستم فوق اینم عصمتـم، زهـدم، عفافم، کعبه‌ام، رکنم، طوافم مـام نفس مطمئنـه، قـلب تقـوا، جـان دینـم @hosenih نی عجب گر چشم حق در من بیند روی حق را نیستـم هرگـز خـدا امـا خـدا را جانشینم مرتضی در من خدا را دید با چشم خدایی مـن خدا را دیده‌ام هر گاه حیدر را ببینم شب که همچون کوکب دُرّی جمالم می‌درخشد تــا فــلک انــوار ثــارالله خیــزد از جبینم هـم نبــوت را یگانــه چشمــۀ عین‌الحیاتم هـم ولایـت را فـروزان آیــت حــق الیقینم بهتریـن ســادات عالــم: چـار بانوی بهشتی مـن میـان چـار سـادات بهشتــی، برترینـم ایستـادم روی پـا چـون کوه، بر حفظ ولایت سیل اگر سیلی زنـد، آن نیستم کز پا نشینم بستـه دست حـق زمام آسمان را در کمندم کوردل دشمن که پشت در ستاده در کمینم @hosenih این حمایت از علی، این ضربه‌های دست دشمن آن شــرار آتــش و ایـن خطبه‌های آتشینم بـا وجـود آنکــه در راه علــی اولْ شهیـدم پیش‌تـر از مـن فــدا گردیــد طفـلِ نازنینم یـک مدینـه دشمـن و یـک خانۀ آتش‌گرفته کس نبود آنجا به جز دیوار و در یار و معینم من که پیغمبر «فداها» گفت در حقم، همانا اولیــن یـــار فـــداکار امیـــرالمؤمنینم دست دادم لیک بند از دست مولایم گشودم تا بداننــد اهــل علـم حامی حبل المتینم من شدم نقش زمین، بردند مولا را به مسجد؛ آه یـارب تــا قیــامت از امـامم شـرمگینم من بـه یـاری علی «میثم» مقـاوم ایستـادم شد خجـل مسمـار آهن، پیشِ عزمِ آهنینم ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ شهر چندی است که آرام تر از هر روز است شهر چندی است که آرام ولی مرموز است شهر ماتم زده این بار چه در سر دارد نقشه ای شوم پس از مرگ پیمبر دارد @hosenih شهر آبستن یک فتنه ی نا مشروع است بعد از این گفتن اوصاف علی ممنوع است با علی، شهر نبی یکسره دشمن شده است "کفر پنهانی این جامعه روشن شده است" در دل سنگینشان سوسوی ایمانی نیست پس به جز پنج نفر هیچ مسلمانی نیست ریشه ی بغض علی در دلشان پا برجاست کینه های شتری، خوی بیابانی هاست سالیانی به خداوند خیانت کردند چونکه از لات ترین لات اطاعت کردند بوی گندم همه حیثیت آدم را برد دیو انگشتر پیغمبر خاتم را برد رفت پیغمبر و این طایفه مستی کردند بعد از او قوم عرب گاو پرستی کردند روز و شب آیه ی تبلیغ بخوان جبرائیل باز بر پا شده آیین بنی اسراییل با نبی کیست هم اندیشه و هم خون باشد؟ و علی نص صریح است که هارون باشد تا فقط پیرهنی کهنه بماند از دین جانشین، خانه نشینی بکند بعد از این این همه معجزه دیدند ولی کور و کرند از ابوجهل هم این قوم ابوجهل ترند قاری و حافظشان نیت قربت کردند و به قرآن خداوند جسارت کردند اگر این عده ی نامرد چهل تن مردند پس چرا هیزم افروخته می آوردند؟ ناگهان می شود از بیت خدا دود بلند از دل بتکده ها خنده ی نمرود بلند هر نفس می چکد از چشم علی صبر جزیل ای خدا معجزه ای مثل گلستان خلیل... چه بگویم که کمی قابل باور باشد در دل شعله محال است که کوثر باشد یا محال است که دستان خدا بسته شود معنی زندگی از زندگی اش خسته شود آتش خشم علی شعله به عالم نزند ذوالفقار دو دمش بغض کند دم نزند اندکی بعد علی نیمه ی شب راه افتاد دیده اش خون دلش آشوب، سکوتش فریاد مثل کوهی ست بلا دیده، چه حالی دارد بر سر شانه ی خود ماه هلالی دارد صد و ده بار علی کشته شد از بی تابی تا که بر آیه ی تطهیر بریزد آ بی @hosenih کیست در غربت تشییع کند یاری او؟ انبیا آمده بودند عزاداری او مردم اما همه در خواب فراموشی ها شهر ماند و شب و تاریکی و خاموشی ها ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ اگه این سینه می‌سوزه اگه دل خونِ حق داره نگام کن که دلم میگه هنوز پلکات رمق داره سه ماهی هست بی حالی تو این خونه تبسم نیست رویِ لبها فقط آهِ تو این دستاس گندم نیست دوباره بوی نون اومد دوباره وقتِ پختن شد چی شد بعد سه ماه امروز تنور خونه روشن شد @hosenih نمی‌چسبه به ما نونِ کسی غیر از تو خانومم اگه پختی مواظب باش تو این بازو رو خانومم خدا رو شکر می‌بینم بازم این خونه جارو خورد چرا خوابیدی اما باز مگه دستت به پهلو خورد تماشا کن شده یکبار تو این چشمای مایوسو الهی بعد من مَردی نبینه درد ناموسو نبینه هرچی که داره فقط آتیش پناهش بود چهل تا رد پا بدجور روی چادر سیاهش بود می دونم هرچی که داشتی تو کوچه خرجِ من کردی که با میخ و قلاف و سنگ تو جنگِ تن به تن کردی @hosenih تو ای آئینه بدجوری تَرک خوردی زمین خوردی حلالم کن سرِ من بود کتک خوردی زمین خوردی نگو دیگه نمی‌تونی نگو امروز مجبوری دلِ مظلومتو خوش کن شده با خنده‌ای زوری جواب بچه هامونو نمیدی فاطمه برگرد اگه بهتر شدی خانم کنار علقمه برگرد ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ کاش لبخندِ تو یکروز به ما برگردد باز از نانِ تو این سفره معطر گردد می‌شود پیشِ خودت گریه کنم آهسته؟ می‌کنم دِق اگر این درد مکرر گردد @hosenih قول دادم به تو حرفی نزنم اما کاش دو سه شب داد کِشَم سینه سبکتر گردد می‌شود روضه بخوانم؟ همه خوابند ببین می‌شود گریه کنم؟ چشم کمی تَر گردد کاش می‌شد بنویسند سَرِ کوچه‌ی ما آینه زود به یک آه مکدر گردد کاش می‌شد بنویسند خدایا نکند پسری شاهدِ اُفتادنِ مادر گردد شیر شد تا که علی را وسط کوچه ندید خواست تا بغضِ علی مُزدِ پیمبر گردد کوچه‌ای تنگ ، پُر از سنگ حریفت بیمار اثرِ ضربه چنین چند برابر گردد یادم اُفتاد که بالای سرت می‌گفتم چه کنم تا نَفَست تا نَفَست برگردد * * * یادم اُفتاد که آرام بسوزم با تو وای اگر خانه پُر از هِق هِقِ دختر گردد @hosenih زینبت پا بشود خانه بهم می‌ریزد نوبتِ او که شود حالِ تو بدتر گردد: کاشکی تشنه‌ی ما آب نخواهد از شمر نکند حنجرِ او قسمتِ خنجر گردد ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ در بین بستری و مداوا نمی شوی بانوی آسمانی من! پا نمی شوی!؟ برخیز ای شکوفه ی باغ بهاری ام برخیز ای توسلِ شب‌زنده‌داری ام @hosenih برخیز و حال و روز مرا روبه راه کُن با چشم کَم سوی‌ات به علیّ ات نگاه کُن زهرِ بدونِ یارشدن را چشیده ام من کم محلی از همه ی شهر دیده‌ام تنها تو اعتنا به کلامم کُنی بس است جای تمام شهر سلامم کُنی بس است برخاستی و شد پُر خون جای پیکرت آلاله کاشتی وسط باغ بسترت خونابه را به ورطه ی سیلاب می کِشی این رختخواب را چِقَدَر آب می کِشی! مَرهَم به پیش زخم تنت سد نمی شود ردِّ غلافِ بازوی تو رد نمی شود دردت به جانِ من..،تو قنوتِ دُعا نگیر با دستِ بی تعادل خود رَبَّنا نگیر حجم غم تو در دل من بی حساب شد آن بانویِ رشیده‌ی من آبِ آب شد ثانیه های رفتن تو تند می شود دارد نفس نفس زدنت کُند می شود با سنگ،شیشه ی دل من را محک زدند آئینه ی مرا وسط کوچه چک زدند در کوچه..،خاک بوی لباس تو را گرفت آن تکّه‌گوشوارِ تو را مجتبی گرفت لطفاً بیا بمان و نرو یارِ غارِ من زهرا!نمی شود نَروی از کنارِ من!؟ مهتابِ من سری به دلِ شب نمی زنی!؟ شانه به زلف درهم زینب نمی زنی!؟ گیسوی پُر گره شده را غرق بوس کن زهرا بمان و زینبمان را عروس کن خانُم!دعای رفتَنَت از خانه زود بود خانُم!سه ماه آخرِ عمرت کبود بود آه اِی کتاب عشق که بندت گسسته شد آه ای کبوتری که پر تو شکسته شد لطفاً بمان و ترک نکن اهل لانه را بگذار روبه راه کنم وضع خانه را من آن دری که بر سر تو خورد..،می کَنم آن میخ کج که بر پر تو خورد..،می کَنم ای خانه دارِ عرش! سرت درد می کند جارو نزن‌..،تمام پرت درد می کند این آسیا ست گریه نموده به حال تو دستاسِ خانه سُرخ شد از شرمِ بال تو من دست هم به لقمه یِ امشب نمی زنم نانی که پخته‌ای بخدا لب نمی زنم دست از کفن بشوی و علی را کفن نکن این قدر خون به قلبِ نحیف حسن نکن بس کن!که آفتاب امیدم غروب کرد دیدی! لب حسین تو را گریه چوب کرد @hosenih بی تو حسین چشم به خوابی نمی بَرَد این تشنه! لب به کاسه ی آبی نمی برد باشد..،برو..،محل نده زهرا به اشک و آه باشد..،قرار و وعده ی ما بین قتلگاه ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ از قنوتم گشته پیدا ربنای رفتنم چشمهای خسته ام دارد بنای رفتنم @hosenih من که از یمن دعایم خلق میگیرد حیات حال تسییح نمازم شد دعای رفتنم از همان وقتی که بار شیشه ام یکجا شکست در میان خانه پیچیده صدای رفتنم آفتاب نه بهارم بوده ای حالا علی بارش اشک غروبی در هوای رفتنم @hosenih اشکهایت را علی در کاسه ای لبریز کن تا که آن را هم بریزی پیش پای رفتنم ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ چنان زدند به هم روز و روزگار مرا گرفته دست خودش گریه اختیار مرا زن جوان که نباید عصا بدست شود گرفت جور فلک لذت بهار مرا @hosenih شکسته است غرورم میان این خانه شکسته اند سر یار خانه دار مرا نفس نداشت ولیکن به من نفس میداد و باز کرد گره های سخت کار مرا لباسها به تنش زار میزند دیگر که آب کرده جراحت تن نگار مرا قرار بود که باهم‌ دوباره حج برویم به هم‌ زدند حسودان من قرار مرا عجیب نیست که شب دیر میروم خانه برای  آنکه نبینند حال زار مرا @hosenih بدون فاطمه بودن نمیخورد به علی خدا زیاد کند طول عمر یار مرا آهای اهل مدینه زن مرا کشتید شکسته اید دگر بغض ذولفقار مرا ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e