eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.7هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
406 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ نشد که بال بگیرم به سوی باغ بهشت و یا چراغ بگیرم من از چراغ بهشت @hosenih بهشت چیست در عالم مگر جمال حسین خدا کند که نماند به سینه داغ بهشت بهشت روی حسین است و کربلای حسین عجیب زخم عمیقی بود فراق بهشت اگر که سائل درمانده ای برو به کرببلا رواست حاجت عالم به زیر طاق بهشت حرم نرفته چه داند که آن که رفته حرم به چشم دیده در آیینه ها رواق بهشت و یا هر آنکه شبی در حرم سحر کرده به روزگار نگیرد دگر سراغ بهشت برای گریه کن او بهشت هم روضه ست کند حسینیه برپا به هر اتاق بهشت @hosenih رسید شعله ی در تا به خیمه ها آنروز و سوخت در دل آتش دوباره باغ بهشت ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
برگرفته از این عشق ، توان جان رنجور من است همصحبت قلب از همه دور من است من در طلب رضای تو می کوشم لطف تو نشان سعی مشکور من است شاعر: @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم تقدیم به ▶️ سبز همچون سرو حتی در زمستان ایستادم کوهم و محکم میان باد و طوفان ایستادم بر تنم رخت سپیدی چون لباس رزم مانده خاکریز اینجاست، جان بر کف به میدان ایستادم @hosenih خورده ام سوگند باید مرهم هر درد باشم قول دادم، پای سوگندم به قرآن ایستادم پای تخت هر مریضی پای سجاده ست گویا، در نماز عشق با چشمان گریان ایستادم اشک هایم را نبیند هیچکس، باید بخندم من که دور از خانه، دلتنگ عزیزان ایستادم از پرستار بزرگ کربلا یاری گرفتم با صبوری گرچه غمگین و پریشان ایستادم جمع ما بوی شهادت می دهد این روز و شب ها بین همکاران خود بین شهیدان ایستادم سرفه ی خشک و گلوی خشک و تب… لرزید پایم زیر لب گفتم سلام ای شاه عطشان! ایستادم @hosenih ایستادم در دل موج بلا… دنیا بداند تا زنم بر دفتر غم مهر پایان ایستادم شاخه ی سبز دعا، رخت سپید و دیده ی خون من به پای خانه ی خود، پای ایران ایستادم... ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ نور نازل، چهارده‌ معصوم عقل‌کامل، چهارده معصوم چارده عصمت خداوندی مظهر قدرت خداوندی @hosenih چارده ماه آسمان‌افروز چارده آفتاب‌ظلمت‌سوز چارده چشمه‌ی عسل‌آگین چارده‌ اسم‌ چون‌ شکر‌شیرین چارده آبشار ربانی چارده‌تا شراب سبحانی چارده‌ فهم از خدای بزرگ چارده‌تا خدانمای بزرگ چارده قبله در میان بشر چارده کعبه‌ی امان بشر چارده‌ تکیه‌گاه هر‌ مومن چارده‌ جان‌پناه هر‌ مومن چارده‌لو‌لوء، چارده‌ مرجان  چارده سوره، چارده قرآن چارده‌ راه‌ مسقیم‌‌ به‌ او چارده‌تا شفا، دواء، دارو چارده حبل‌ متصل‌ به‌خدا چارده‌ رشته‌ی‌ توسل‌ ما چارده نور‌ و احد‌ ازلی جلوه‌ی‌ احمد‌ و‌ جلال‌ علی @hosenih چارده‌ تاج‌ِنور بر سرشان فخرشان‌فاطمه‌ست، مادرشان چارده‌خیر‌ و‌ چارده‌برکات دائماً بر‌ وجودشان صلوات ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ با یا علی، خدا را با اشک چشم خواندم با فاطمه دعا را با اشک چشم خواندم وقت اذان مغرب، چشمم به سفره تا خورد آیات هل اتی را با اشک چشم خواندم @hosenih دل مرده بودم اما زنده شدم دوباره تا ختم الانبیا را با اشک چشم خواندم دیدم دلم گرفته، ذکر حسن گرفتم با دوست ربنا را با اشک چشم خواندم وقتی در اوج گرما بی تاب و تشنه بودم سالار کربلا را با اشک چشم خواندم فورا مرا خریدند، هربار پنج تن را پنهان و آشکارا با اشک چشم خواندم وقتی دلم شکست و یاد حسین کردم با خویش روضه ها را با اشک چشم خواندم عالم به گریه افتاد، تا شرح غارت آن مظلوم سر جدا را با اشک چشم خواندم @hosenih حتی کفن نکردند آن پیکر رها را جریان بوریا را با اشک چشم خواندم از غربتش زبانم وقتی به لکنت افتاد باقی ماجرا را با اشک چشم خواندم ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ محبت علی و فاطمه ، حسین و حسن محبتی که پدر داده یادمان این است @hosenih محبتی که سرانجام در حساب و کتاب رسد به روز قیامت به دادِمان این است فقط ز درسِ الفبا " حُ سِ ی ن " را بلدیم هزار شکر که سطح سوادمان این است چه فرق می کند اصلاً عجم ، عرب ، غیره... که اهل روضه شدیم و نژادمان این است یکی زیارت دنیا یکی شفاعت حشر تمام خواهشِ دلهای خادمان این است @hosenih بقیع می شود آباد مثل کرببلا خدا گواست که ما اعتقادمان این است ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ چندشب مانده فقط برگ امان نیست مرا توشه ای از برکات رمضان نیست مرا..  یک زمان گریه کنی خوب برایت بودم خاک بر سر شده ام! اشک روان نیست مرا @hosenih توبه هایم عقب افتاد و جوانیم گذشت پیری از راه رسیدست، توان نیست مرا سرم آنقدر به دنیا و ظواهر گرم است چیزی از باطن اسرار عیان نیست مرا  آشتی کردن من باهمه بود الا او سود این دوستی ام غیر زیان نیست مرا شب قدر از کف من رفت و برای بخشش غیر روز عرفه هیچ زمان نیست مرا... تا زمانیکه حسین است رفیق دل من میل همراه شدن با دگران نیست مرا  دور هم بودن ما را بنویسید بهشت نفسی جز نفس سینه زنان نیست مرا @hosenih آه جز کرببلا هیچ نمیخواهم من آه جز کرببلا قبله جان نیست مرا خواهری رفت سوی مقتل و میگفت حسین جای تو همسفری غیر سنان نیست مرا.. ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ همه ی دشت جز سراب نبود باوجود فرات آب نبود به هوای حسین ساکت بود خبری اصلا از رباب نبود @hosenih همه گفتند بچه خوابیده تو نگو مرده بود! خواب نبود! صورت کوچکش ورم‌ کرده کاش شب بود آفتاب نبود حکم شد سوی لشگرش ببرند حکم رب بود بی حساب نبود همه باهم بلند خندیدند.. خواهش شاه بی جواب نبود وسط خطبه تیرشان آمد احتیاجی به این شتاب نبود یک نفر هم نگفت بی انصاف کشتن طفل که ثواب نبود @hosenih از چه‌ پشت لبش چنین سرخ است؟ کودکی موقع خضاب نبود کاش وقت غروب پشت حرم نیزه دنبال آن جناب نبود ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
1.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹برای گل‌های خونین افغانستان🌹 مانده چشمی که خیس و بارانی ست خنده هایی که بر لب ما نیست آه کابل! عزیز من کابل! حالم از داغ تو پریشانی ست من و تو با همیم خواهر جان مرزها سد بین دل‌ها نیست جای گل روی کفش تو خون است طرح شادی برای لیلا نیست امنیت آرزوی زیبایی ست حیف این آرزو مهیا نیست خشم و بغضم به هم رسید، اینجا جای خالی یک «سلیمانی» ست... شاعر: @hosenih
6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹برای گل‌های خونین افغانستان🌹 روز رفت و روز رفت و روز رفت و شب رسید بارِ دیگر، جانِ ما، از درد و غم، بر لب رسید بارِ دیگر، رسمِ مردی، با قساوت ذبح شد بارِ دیگر، هرچه محنت بود، بر زینب رسید گوش کن! این آه، ویران می‌کند، تزویر را از گلویِ سرخِ یاران، ناله‌ی یارب رسید سوخت عالَم، در غمِ گلبرگ‌های روزه‌دار آتشی بر جانِ ما افتاد، فصلِ تب رسید شاعر: @hosenih
🌹برای گل‌های خونین افغانستان🌹 پوشیده‌اند رخت عزا دخترانتان همسایه! غم دوباره شده میهمانتان؟ گنجشککان به مرگ پر و بال داده‌اند دردا که شعله‌ور شده باز آشیانتان @hosenih نامهربانی از همه عالم چشیده‌اید ای من فدای داغ دل مهربانتان سر رفته است از لب دیوارتان غروب در خون تپیده باز افق آسمانتان کو فرصت درخشش ماه و ستاره‌ها؟ کو چشم‌روشنی شب بامیانتان؟.. دستش به آبیاری گل‌ها نمی‌رود همدست خارهاست مگر باغبانتان؟ این بی‌بهار ماندن گل‌خانه تا کجا؟ تا کی ادامه داشته باشد خزانتان؟ عمری ببارد آه که طغیان کند مگر یک روز رودخانه اشک روانتان ما غم‌شریک حادثه‌هایی پر از دریغ ما در مرور ثانیه‌ها هم‌زبانتان @hosenih بعد از هزار و یک شب رنجی که برده‌اید آخر کجاست فصل خوش داستانتان؟ ای کاش سرنوشت کمی ساده می‌گرفت تا سخت‌تر از این نشود امتحانتان شاعر: @hosenih
🌹برای گل‌های خونین افغانستان🌹 جان پدر کجاستی؟ جان پدر، به لب رسید در قلمت چه دیده بود؟ آنکه تو را به خون کشید جان پدر کجاستی؟ چشمْ به در، نشسته‌ام زخمه به تار می‌زند، زخمِ دل شکسته‌ام جان پدر کجاستی؟ منتظرم که در زنی پیش پدر، در آینه شانه به موی سر زنی دشمن، اگر چه کینه جو درد، اگر چه بیشمار جان پدر! بلند شو تا برویم، تا «مزار» شاعر: @hosenih