eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
44.7هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
335 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
دست کریم، روزی من را زیاد داد آبی طلب نکردم و دیدم مُراد داد از خالِ هاشمیِ لبش کعبه ساختم ما را حکایتِ سر زلفش به باد داد شکر خدا که فاطمه در راه بندگی کار مرا حواله به خیرالعباد داد با یا رضا به حلقه ی این در زدم ولی دیدم جواب سائل خود را جواد داد اینجا اگر تمام گداها نظر شدند احساس می کنند که محتاج تر شدند نزد کریم تحفهء بهتر می آورند کاسه گلاب ناب ز قمصر می آورند مهمان مان کنید بگوئیم یا جواد تا اشک را ز چشمه ی کوثر می آورند در کاظمین عریضه نوشتیم دست ِ جمع دیدیم یا رضا زحرم در می آورند آنانکه آشنای همین خانواده اند کی رو به سوی خانهء دیگر می آورند از سوی عرش آمده دردانهء رضا مست شمیم فاطمه شد خانهء رضا صحرا چقدر صورت لیلا کشیده است مجنون منم که دیده به دریا کشیده است توصیف آفتاب هم بکنم باز ناقص است مثل پدر درست به زهرا کشیده است شب تا سحر دعای جوادالائمه است ما را حساب کرده و بالا کشیده است میل رسیدن ِ دو سه بوسه به مرقدش مشتاق را به آن سر دنیا کشیده است هرکس شده هوایی و دلداده ء حسین پل میزند ز جاده مشهد به کاظمین یک بام دارد و دو هوا، غیر این که نیست صحن شماست صحن رضا، غیر این که نیست هر چند برده نوکر تو آبروی تو من منتسب شدم به شما، غیر این که نیست از من مگیر گوشه ی باب الجواد را حاجات دنیوی ِ گدا، غیر این که نیست امشب اگر کسی درِ این خانه را زده دارد هوای کرببلا غیر این که نیست پس باز هم بیا و جواب مرا بده پس باز هم بیا و بخر، کربلا بده جان می کنی به خاک ولی نیست خواهری جان می کنی ولی نبریده است حنجری جان می کنی و هلهله ها زجر می دهند دور و بر تو نیست ولی آه مادری جسم تو می برند کنیزان به پشت بام اما نمی برند به سر نیزه ها سری جان می کنی به خاک ولیکن نمی رسد انگشتر و ردا و عبایت به دیگری راحت به خاک حجره خود سر گذاشتی داغ سه ساله و غم معجر نداشتی شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
یا به این کوچه معروف گدا را نکشید.. یا کشیدید ز ما دست عطا را نکشید رزق ما دیدنتان بود..غذا را نکشید! ما گداییم،شما منت ما را نکشید! منت از ماست که که بر دیدنمان آمده اید! به گدایان گرفتار، بفرما زده اید قصه ی لطف شما قصه ی اقیانوس است حکم ما شب زده ی دربدر فانوس است برسانید به هرکس ز خودش مأیوس است غصه ای هست اگر! چاره ی آن در طوس است عاقبت کلبه ی احزان رضا گلشن شد با جواد ابن رضا چشم همه روشن شد آسمان خنده به لب میل به باران دارد ماه از شوق به کف آینه قرآن دارد شاه ما گرچه حسودان فراوان دارد.. چشمشان کور که خورشید به دامان دارد! عجب است این پسر امروز پیمبر نشده هیچ مولودی از او با برکت تر نشده! وجناتش سکناتش شرف مصطفوی ریخته در نظرش معجزه های نبوی خنده اش فاطمی و جذبه‌ی چشمش علوی چه بگوییم به او؟؟ قندو نبات رضوی! قل هو الله احد ریخته بر لبهایش ای به قربان صدای خودش و بابایش سیر کردیم به قرآنِ خدا خط به خطش خیره ماندیم به تفسیر و کلام و لغتش با خداوند یکی بوده دقیقاً صفتش جان به این خالق و این دیکته‌ی بی غلطش! "چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی" سجده کردیم بر آن خال سیاه عربی! ای دل از سنگ‌شدن دل بکن و گوهر باش آب هر چشمه نشو، قطره ای از کوثر باش سلطنت خواهی اگر در دوجهان نوکر باش کاظمینی شده دست علی اصغر باش که خدا عیدی مارا دو برابر داده رزق ما میرسد امشب ز دو آقا زاده ** این پسر کیست که منظومه ی عرفان شده است شیرخواره ست ولی پیر بزرگان شده است ششمین جلوه ی سی جزء ز قرآن شده است علی دیگری از عرش نمایان شده است شیر شیر است، دلیر است، چه کوچک، چه بزرگ برمیاید ز علی ابن حسین کار سترگ نخل اگر نخل رباب است ثمردار تر است دست اگر دست حسین است گهردار تر است این پسر از همه در معرکه سردار تر است از دوصد مرد به پیکار جگردار تر است تیغ شمشیر خود از پیچش مو ساخته است جوشن جنگی خود را ز گلو ساخته است حیفِ این گل..قدم آخر این راه شد و چشم برهم زدنی آمد و شش ماه شد و نفسش تنگ شد و بسته و کوتاه شد و.. دیر از آمدن حرمله آگاه شد و.. همه گفتند که این بار نباید بزند هیچکس فکر نمیکرد چنین چنین بد بزند! حنجر سرخ و سفیدش که به یک سو خم شد بین خون، آینه ی صورت او مبهم شد گلوی نازک و آن تیرِ سه لب توام شد بدن و صورت و حنجر همگی درهم شد.. سری اصلا به تنش نیست ولی جان دارد لطف تیر است که این طفل سه دندان دارد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شب بود و تاریکی به سرعت پخش می‌شد در کوچه ها ظلم و جنایت پخش میشد حبس عدالت بود  و ابراز جسارت انگار  رفته بود عقل و دین به غارت یک عده سرگرم زر اندوزی و شهوت یک عده مشغول هیاهوی سیاست آشفتگی در قلب ایران بود آنروز کاخ امید و عشق ویران بود آنروز در خاک ایران در قضاوتگاه کشور "ایرانی" از حیوان غربی بود کمتر خاری و خفت بود سهم مردمانش بودند همچون بردگان پیر و جوانش تا آنکه نخل استقامت بارور شد خورشید "آمنت بربّه" جلوه گر شد تاریکی ظلم از سر این خاک کم شد از میهن ما سلطه ی ناپاک کم شد آن روزگار تلخ تر از زهر طی شد عطر بهاران  شهر پشت شهر طی شد از سوی مغرب ای عجب خورشید آمد از آسمان سیاره ی امید آمد بهمن بهاری تازه شد با یک دم او یاد شهیدان بود خیر مقدم او اسلام در ایران هویدا شد در آنروز ایران اسلامی شکوفا شد در آنروز طاغوت در تاریخ زندانِ ابد شد راه نفوذ خصم استکبار، سد شد با همت والای یاران خمینی آخر نتیجه داد غوغای حسینی شور عزا پیروزی شیرین به ما داد داغ محرم داشتن تسکین به ما داد فقه امام صادق و شور حسینی شد تکیه گاه حرکت پاک خمینی لطف و رئوفی رضا شد شامل ما با حضرت معصومه حل شد مشکل ما این انقلاب این چشمه ی پر خیر و برکت این نخله ی سرسبز آزادی و عزت اکنون که دست غیرت نسل جوان است شکر خدا در اوج عزت همچنان است ایران همانا سرزمین ارغوان است خون شهیدان در رگ نسل جوان است من یک جوانم کشورم را دوست دارم از عمق جانم رهبرم را دوست دارم من یک جوانم ایده و اندیشه دارم چون کاوه در تاریخ ایران ریشه دارم من یک جوانم کوه استعداد هستم مشکل اگر شد بیستون، فرهاد هستم با همت و با استقامت پیش آیم با سعی خود غالب به هر تشویش آیم آید اگر دیوار سختی در مسیرم در سازم از دیوار و راه خویش گیرم شور جوانی را شعور انگیز سازم روح بهار از خشکی پاییز سازم آنان که از خیل جوانان ناامیدند باید بگویم کور بودند و ندیدند نسل جوان بازوی روح الله بودند دروازه های فتح ملت را گشودند آن قدر پا در چرخه ی تدبیر کردند تا لانه ی جاسوس را تسخیر کردند نسل جوان در جبهه ها غوغا نمودند دنیای استکبار را رسوا نمودند امروز هم نسل جوان آماده باشند سرباز های رهبری آزاده باشند نسل جوان با پشتکاری فوق العاده پای تمام آرمان ها ایستاده با فکر آبادی و اقدامی جهادی بی وقفه تازد مثل ابراهیم هادی این خوش دلان مانند همت کم نظیر اند مانند کاوه گوش بر امر امیر اند از آنچه می بینیم این باور عیان است خون شهیدان در رگ نسل جوان است آید اگر در صحنه نیروی جوانی گر متحد باشند اردوی جوانی ایران از این آشفتگی سامان بگیرد این نیمه جان خاکِ گرامی، جان بگیرد در عرصه ها خود را نشان دادند این نسل در هر کجا خوب امتحان دادند این نسل در هسته ای با نور عشق و نور ایمان دنیا به حیرت آمد از کار جوانان در صنعت و علم فضا ممتاز بودند با لطف مولانا رضا ممتاز بودند با ردّ خون راه هنر را باز کردند در منطقه ممنوع هم پرواز کردند باید ز جا برخواست تا فتح جهانی یک یاعلی کم دارد این شور جوانی آینده دست حکم فرمای جوان است امید این کشور به زهرای جوان است ای با شهیدان هم نوا! وقت جهاد است رمز موفق بودن ما اتحاد است باید که از جام عدالت خورد شهدی آماده شد بهر طلوع نور مهدی نسل جوان! در یاری مهدی بکوشید بهر دفاع از نائبش از جان خروشید او چشم بر راه است و ما در راه مانده دردا که این یوسف اسیر چاه مانده ای آخرین امّید دنیا کیْ می آیی أین الحسن، أین الحسین، آخر کجایی شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چه کرده‌ای که به غیر از تو، از همه سیرم خوشا به بخت بلندم، خوشا به تقدیرم خدا کند که نیفتاده باشم از چشمت من از تصور دنیایِ بی‌تو می‌میرم مخواه عذر مرا، گرچه سست پیمانم بگیر دست مرا گرچه دست و پا گیرم چه شد که فکر ظهور تو نیستم دیگر چه شد که این همه "روضه" نداد تغییرم ** گناه‌کارتر از من اگر چه نیست ولی به آب علقمه روزی دهند تطهیرم برای جد تو خون گریه می‌کنم شب و روز که آخرش غم گودال می‌کند پیرم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
رُباب روزِ تَولد به گریه گُفت: حسین عصایِ پیری‌مان می‌شَود علی اصغر شاعر: @dobeity_robaey
چنان شیری که از بیشه خرامان میزند بیرون علی از قلب بیت الله خندان میزند بیرون علی مرز میان کفر و ایمان است، با مهرش یقیناً از میان کفر، ایمان میزند بیرون کسی که حب حیدر دارد از آتش نمی‌ترسد که جای شعله از هیزم گلستان میزند بیرون یقین دارم که اسماعیل ذکر یاعلی گفته است که زمزم از لب خشک بیابان میزند بیرون زمان خواندن مدحش میان جمع دقت کن پس از نام علی از هر دهان جان میزند بیرون کسی که با علی آغاز کرده کار و بارش را سراسر برکت از روزیِ دکّان میزند بیرون کسی که اهل تفسیر است میداند بدون شک فقط مدح علی، از بطن قرآن میزند بیرون اشارت میکند خورشید هم با شوق از مغرب به عشق ماه رویش از گریبان میزند بیرون رصد میکرد میدان را علی قبل از رجز خوانی از این آرامش در جنگ، طوفان میزند بیرون چنان بر قلب لشگر میزد انگار از دل دریا به سمت ساحل، امواج خروشان میزند بیرون علی از میمنه بر قلب لشگر میشود داخل علی از میسره با تیغ بران میزند بیرون ** خمارآلوده می‌بوسد چنان هرگوشه را انگار شراب کهنه از دیوار ایوان میزند بیرون به دامان نجف دست توسل میزند عالم همیشه سائل از دربار سلطان میزند بیرون شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
باز امشب نقش خورشیدی منور می کشند یا که تصویری زروی ماه حیدر می کشند تاکه خورشید ولایت پرتو افشان می شود پرده بر رخ از خجالت، ماه و اختر می کشند آرزومندان دل از کف داده اند امشب مگر انتظار دیدن رخسار دلبر می کشند گلشن‌آرایان همه محو گل رویش شدند از دل خود نعره ی الله اکبر می کشند اشک شوق امشب خریداری دگر دارد بیا عرشیان درفرش، ناز دیده ی تر می کشند ارزش آن قطره از هرگوهری افزون ترست چون که میزان عمل در روز محشر می کشند چون همای آسمان، پرواز با یاد علی شب روان تا ساحت عرش علا پر می کشند تشنه کامان محبت با ولایش روز حشر جام کوثر ازکف ساقی کوثر می کشند روز محشر زیر نور گرم خورشید فلک دوستداران علی را چتر بر سر می کشند ای« وفایی» آبرومندان فردا می شوند خاکبوسانی که خود را سوی این در می کشند شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🍃لطفاً ابتدا برای عضو شدن در کانال، اینجا را لمس کنید؛ سپس از خواندن اشعار لذت ببرید. مي گذرد روز و شب ، زندگي ام با علي بنده‌ی يا هو شدم ، بنده‌ی مولا علي عرش خدا كرده است ، شهر نجف را علي فاضل و افضل علي ، عالي و اعلی علي جان علي فاطمه ،  هستي زهرا علي‌ بنده‌ی بنده نواز ، خاكي بالا نشين وصله ی نعلين او ، نقطه‌ی ثقلِ زمين مالک روز جزا ، حاكم في يوم دين موقع طوفان كه شد ، گفت خدا اينچنين.. نوح ! پريشان نباش ، زود بگو يا علي ای دل اگرعاشقی، درپی دلدارباش پشت درِ خانه‌ی، حیدرکرار باش جان بده پای علی، میثم تمار باش خسته نشو در بزن، عاشق این کار باش دل بکن و دل ببر،  از همه الا علی دست گدا خالي و ، دست كريمان طلاست بر سر خوان علي ، روزي مهمان طلاست در نجف مرتضي ، قطره‌ی باران طلاست شكر خدا بر سرم ، سايه ی ايوانْ طلاست  عزت امروز علي ، عزت فردا علي ساقي كوثر علي ، نَفْسِ پيمبر علي زينت منبر علي ، فاتح خيبر علي از همه بهتر علي ، ظاهر و مظهر علي يا علي حيدر علي ، يا علي حيدر علي شيعه ی حيدر بگو ، يكصد و ده تا علي چشم علي روشن است ، تا قمرش فاطمه است شكر خدا می‌كند ، دور و برش فاطمه است پشت نكرده به جنگ ، پشت سرش فاطمه است كِيْ به زمين مي خورد ، تا سپرش فاطمه است فاطمه وقتي كه رفت ، شد تك و تنها علي شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تداعی می‌کند ابروی او، نازک‌خیالی را منظّم می‌کند گیسوی او، آشفته‌حالی را تجلی کرد و از یک جلوه‌اش عالم پدید آمد خدا از روی و مویش ساخت ایام و لیالی را نجف‌رفته چه داند حال ما دور از نجف‌ها را چه داند اهل دریا، حس و حال خشکسالی را؟! مسیری نیست غیر از اشک تا دریای لطف او به گریه جلب می‌سازد گدا لطف موالی را به جمع عاشقان عیب است چشم خُشک آوردن کسی در بزم هرگز برندارد جام خالی را خجالت از عبادت بیشتر مقبول می‌افتد به جای فعل، از ما می‌خرد این انفعالی را به روی فرش صحنش تا نشستم خوب فهمیدم سلیمان نیز از صحن علی بُرده‌ست قالی را اگر‌ ساقی تو باشی، جان فدای جام می‌سازم که در جنت نخواهم یافت حتی این زلالی را علی و عالی و اعلی، علی و عالی و اعلی که معنا می‌دهد غیر از تو این اوصاف عالی را؟! برای گفتن از وصفت زبان شاعران لال است تقبل کن ز لطف، از ما، همین اشعار لالی را ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اگر که شوق شکفتن بهار را مانده امید او به نسیمی گره گشا مانده ‌ وزیده است نسیم محبتت در باغ به دوش شاخه تلی از شکوفه جا مانده درخت زنده شده با دم مسیحاییت  و تا همیشه تو را دست بر دعا مانده دمی حقیقت تو آشکار شد،عمریست دهان کعبه از این اتفاق وا مانده هنوز هم که هنوز است از عدالت تو به جای جای زمین نامی آشنا مانده از آن شبی که به جای رسول خوابیدی طنین نام بلندت به یادها مانده تو آن بلندمقامی که در شکستن شرک به روی دوش نبی از تو رد پا مانده حسین توست همانی که در دل تاریخ از او حماسه بشکوه کربلا مانده خلاصه، رو به تو آورده امت اسلام به روزگار پر از فتنه هر کجا مانده امید آخر هر دردمند بودی تو امید هر چه یتیم و اسیر و وامانده رسیدن به تو عین رسیدن به خداست بگو که چند قدم تا تو،  تاخدا مانده مباد دل بسپاریم بعد پیغمبر به منکر تو که در فهم "انما" مانده یقین که در دل گرداب شب گرفتار است از آفتاب ولا هر کسی جدا مانده   خوشا دلی که دراین عصر بی وفایی ها تمام عمر به عشق تو مبتلا مانده ** در آستان تو این دل ، دل شکسته من کبوتریست به دام غمت رها مانده شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هم دلبر و دلاور و دلدار مرتضی هم سرور و سر آمد و سردار مرتضی جان ِ گرو گذاشته در لیلة المبیت دلواپسیِ امنیت ِ غار مرتضی در سجده هاش گفته: انا عبدک الذّلیل در جنگ‌هاش صفدر و قهّار مرتضی هر جا که ایستاده چه سجاده و چه جنگ دارد به بندگی تو اصرار مرتضی انگار کار کرده ترازو ترازتر وقتی گذشته از سرِ بازار مرتضی هر جا گره به کار می افتاد، جبرییل می‌گفت یا محمد، بگذار مرتضی... ** دیوار دینِ حق و در ِ شهر علم بود اما چه دید از در و دیوار مرتضی؟ در کربلا به هر طرفی می‌کنم نگاه تکرار توست حیدر کرار، مرتضی شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
برو ضریح علی باش تا ببوسندت چه صرفه می‌بری ای نقره از رکاب شدن شاعر: @dobeity_robaey