eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.7هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
327 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
نفس کشیدن من رنگ و بوی غربت داشت همیشه از غم بی انتها حکایت داشت قد خمیده‌ی امروز، ارث دیروز است چقدر پیری‌ام از کودکی شکایت داشت اگرچه آتش زهر است در تنم اما نشد حریف دلم هرچقدر قدرت داشت شبیه عمه نشسته نماز شب خواندم نماز خواندن من هم به او شباهت داشت به یاد حمله‌ی بد موقع اراذل بود که این دو چشم به بیداربودن عادت داشت چگونه می‌رود از خاطرم غروبی که هزارسال برای دلم مصیبت داشت نه هیچ‌کس کمک شاه تشته‌لب می‌کرد نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت پناه رفت و زن و بچه بی پناه شدند به نیزه رفتن او قیمت اسارت داشت خرابه بود که هم‌بازی مرا کشتند همان زمان که ز هجر پدر شکایت داشت همان زمان که تنش را کبود می‌کردند همان زمان که ز درد شدید لکنت داشت ز داغ آن نَفَس بند آمده ز کتک نفس کشیدن من رنگ و بوی غربت داشت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای شیعه‌ی ثانی عشرِ حضرت باقر دین زنده شده از هنرِ حضرت باقر بخشید به اسلامِ مبین گرمی و رونق گنجینه‌ی غرق گهرِ حضرت باقر تا روز قیامت همه چون آینه ماتند از دانش و علم و هنرِ حضرت باقر زینت ده توحیدپرستانِ جهان است گلزار گل و بارورِ حضرت باقر قدسی نَفَسانِ حرم قدس ندیدند جز نور خدا در نظرِ حضرت باقر مرغان دعا تا حرم دوست رسیدند در سجده‌ی شام و سحرِ حضرت باقر جابر چه صمیمانه ز درگاه پیمبر آورده سلامی به برِ حضرت باقر عمری زِ غم کرب‌وبلا خونِ جگر خورد قربان دل و چشم ترِ حضرت باقر داغ غم زهرا و علی در همه ایام آتش زده بر بال و پرِ حضرت باقر زهر ستم و کینه‌ی بیداد چه کرده‌ست با جان و دل و با جگرِ حضرت باقر افسوس که در سوگ نشستند ملائک زین داغِ گران با پسرِ حضرت باقر دادند مرا کوثر توفیق «وفایی» تا آن که شوم نوحه‌گرِ حضرت باقر ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بیابان بود و صحرا بود، آنجایی که من بودم هزاران خیمه بر پا بود، آنجایی که من بودم شمیم یاس یاسین دشت را پر کرده بود اما گلاب اشک زهرا بود، آنجایی که من بودم قیام عاشقانِ راست‌ْقامت بود عاشورا قیامت آشکارا بود، آنجایی که من بودم تمام سورۀ ایثار و آیات جوانمردی به هفتاد و دو معنا بود، آنجایی که من بودم پیام روشن «اَلموت اَحلی مِن عسل» یعنی شهادت هم گوارا بود، آنجایی که من بودم چرا آتش بگیرند از عطش گل‌های داودی اگر بین دو دریا بود آنجایی که من بودم کسی از اسب می‌افتاد پشت نخل‌ها، آری علم در دست سقا بود، آنجایی که من بودم صدای بت شکستن در فضا پیچیده بود اما خلیل‌الله تنها بود، آنجایی که من بودم شعاع آفتاب از مشرق گودال سر می‌زد که ثارالله پیدا بود، آنجایی که من بودم عدالت زیر سم اسب‌ها پامال شد، آری ستم در حد اعلا بود، آنجایی که من بودم شدم محو نگاه عمه‌ام زینب که در چشمش تمام دشت زیبا بود، آنجایی که من بودم چرا آن روز تل زینبیه اوج عزت شد که چشم‌انداز فردا بود، آنجایی که من بودم چه گل‌هایی که زیر بوته‌های خار پرپر شد مگر پاییز گل‌ها بود، آنجایی که من بودم؟ هلال ماه نو وقتی نمایان می‌شد از محمل فقط یک نیزه بالا بود، آنجایی که من بودم... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بغضی که پنجه زد گلوی اطهرت را عمری گرفته بود راه حنجرت را شب تا سحرگه، در دل محراب طاعت پاشیده بودی اشک‌های باورت را تو پنجمین خورشیدِ اهل نور هستی نور خدا کرده احاطه، محورت را خود سوختی بهر نجات اهل ایمان کردی تو خرج خلق، مهر انورت را در بستر بیماری و در هُرمی از تب کردی صدا با اشک حسرت، مادرت را با خاطرات کربلا و کوفه و شام پُرکرده بودی برگ‌برگِ دفترت را یاد علیِ اکبر و عباس و اصغر آتش فکنده لحظه‌های آخرت را از کربلا جان و دلت می سوخت، ازچه آتش زده زهر ستم بال و پرت را؟ شد بقعه‌ی نوری دگر، خاک مدینه بُردند زیر خاک، وقتی پیکرت را قلب «وفایی» سوخت هنگامی که بشنید پُرکرده گَرد درد و غم، دور و برت را ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای هم نوای غربت تو عندلیب‌ها خاکی‌ترین نگین بقیع غریب‌ها ای پنجمین معلم دین، باقرالعلوم شاگرد مکتبت علما و ادیب‌ها از قال باقر است هر آنچه به ما رسید علم مُنَجّمین و دوای طبیب‌ها درس است خطبه‌های فصیح و بلیغ تو زانو زدند پای کلامت خطیب‌ها :: از پنج سالگی جگرت پاره پاره شد ایوب صبر هستی و کوه شکیب‌ها مسموم زهر کینه شدی ظاهراً، ولی کشته تو را جسارت آن نانجیب‌ها پنجاه سال رفته و اما نرفته است از خاطر تو بد دهنی و نهیب‌ها پنجاه سال رفته و یادت نرفته است طفلان بی پناه و شرار لهیب‌ها بالای تل و گودی گودال ... وای وای خون شد دلت به یاد فراز و نشیب‌ها هر تکه‌ای ز "ماه" نصیب کسی شد و بردند جامه از بدنش بی‌نصیب‌ها گرگانِ بی حیا ز شعف زوزه می‌کشند عریان به روی خاک امام نجیب‌ها ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
پیش تو، ای که شکافنده دانش‌هایی! زیر و رو کردن این دل که ندارد کاری به نگاهی بشکافد دل شاعر که ندید بهتر از بیت شما، در دو جهان درباری به فدای تو و آن جد غریب تو، حسین به فدای تو و آن جد کریم تو، حسن تو کریم ابن کریمی، تو غریب ابن غریب ماه سجاد، شده برکه‌ی عشقت، دل من نه کمیتم، که به زیبایی بیتم بخری نه فرزدق، که شوم مرثیه‌خوانِ غم تو با کدامین قلم از داغ تو فریاد کشم؟ ای که پنجاه و سه سال اشک، نشد مرهم تو تا که بی‌تاب شود، هر دل عاشورایی از زبان تو سخن گفت، خداوند حسین شرحه شرحه، غم تو شرح زیارت‌نامه‌ست دید آن روز چه‌ها چشم تو؟ فرزند حسین! با نگاهی پُر از امید به دستان عمو شاهد بدرقه‌ی آخر سقا بودی فقط این روضه برای غم عمری کافی‌ست: بی عمو، جد تو می‌آمد و آنجا بودی از غم و رنج اسیری، سفر کوفه و شام خون اگر از دل هر سنگ نجوشد، چه کند؟ بعد از این کرببلایی که شدی راوی آن عالمی رخت عزا با تو نپوشد، چه کند؟ باز هم پَر زد و آمد که سلامی بدهد زائر چشم تو شد، چون دل جابر، دل من هست همنام تو، آن ماه و برایش چقَدَر، چقدر تنگ شده، حضرت باقر! دل من ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
خوشا بحال دلی که به دلبری برسد به سفره‌ی کرم ذره‌پروری برسد همه رعیت ارباب می‌شویم اما غلام باادب اینجا به برتری برسد کسی که بر در این خانه سر بلند نکرد به یک اشاره ی آقا به سروری برسد اگرچه سائل او بی نیاز از دنیاست در آخرت به مقامات بهتری برسد به نیم قطره‌ی اشک محبتش ندهد اگر خوشیِ دو عالم به نوکری برسد شبیه فطرس درمانده غصه‌ای دارم نشسته‌ام که مگر پَر...نه...شهپری برسد ز "قال باقر علیه السلام " مست شود اگر کسی به فیوضات منبری برسد کسی که بر کرمش افتخار می‌کردند اگر نبود خلائق، چه کار می‌کردند!؟ :: دلی شکسته و بغضی شکسته‌تر دارد دوباره یاد چه کرده که چشم تر دارد؟! همیشه مجلس روضه‌ش پر تلاطم بود حسین گفتن او مزّه‌ای دگر دارد مرور خاطره‌ها کار هر شب آقاست چقدر زخم روی زخم بر جگر دارد چقدر پیر شده، خم شده، شکسته شده به خاطر غم و غصه‌ست، خب اثر دارد چقدر این شب آخر به مادرش رفته میان نافله‌اش دست بر کمر دارد لهوف از غم یک صبح تا شبش گفته کجا کسی ز غم و غصه‌اش خبر دارد!؟ میان این همه ارثی که از پدر برده اگر غلط نکنم گریه بیشتر دارد همیشه بالش زیر سرش پر از اشک است چرا که روضه‌ی گودال زیر سر دارد غروب روز دهم را نمی‌برد از یاد شبیه خیمه شده، آه شعله‌ور دارد به یاد کودکی‌اش از رقیه می‌خواند چه خاطرات عجیبی ز همسفر دارد... همین که خار نشسته به پای او کافی‌ست خدا کند که دگر زجر دست بردارد میان دفتر عمرش چه خاطرات بدی ز چوب و باده و دندان و تشت زر دارد در آن شبی که سنان بین راه اسیرش کرد گرسنه بود ولی تازیانه سیرش کرد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در مزارت نفسِ ثانیه‌ها می‌گیرد باد، دَم می‌دهد و مرثیه پا می‌گیرد زائرت پنجره‌فولاد ندارد به بغل ولی از آجرِ دیوار، شفا می‌گیرد گنبدی نیست، ولی خاکِ تو تحتُ‌القُبّه‌ست هر کجا ذکر بگیریم، دعا می‌گیرد در حرم پشت حصاری که صدا زندانی‌ست های‌هایم یقه‌ی بغض مرا می‌گیرد حَرَمت آنقدَر از روضه‌ی مسکوت پُر است آستین در دهنْ از گریه صدا می‌گیرد ابرِ موقوفه‌ی بارانِ حسینیّه‌ی توست هر کسی روضه به صحرای منا می‌گیرد کفترِ نامه‌برِ رویِ مزارت ذکرِ، هر که دارد هوس کرب‌وبلا می‌گیرد در مفاتیحِ حرم راوی عاشورایی زائر از دست تو «شش‌گوشه‌نما» می‌گیرد اشک، تا می‌خورَد از مقتلِ چشمت به زمین می‌شود هم‌سفرِ ابر، هوا می‌گیرد دفتر خاطره‌ی کودکی توست «لهوف» «کربلا» در غمِ یک روزِ تو جا می‌گیرد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای پنجمین امام که معصوم هفتمی از ما تو را ز دور «سلامٌ علیکمی» بر درد جهل خلق، ز عالم طبیب‌تر نامت غریب و قبر، ز نامت غریب‌تر وقف علوم و دانش و دین کرده، همّ خویش باشی کنار ابن و اب و اُمّ و عَمّ خویش آب و گل و سجیّت تو، جز کرم نداشت دیدم چرا مزار تو صحن و حرم نداشت گلدسته‌ای نداشت حرم، مرقدی نبود صحن و سرا نیافتم و گنبدی نبود این خاک عشق باشد و بر باد کی رود؟ غم‌های عهد کودکی از یاد کی رود آتش به خرمن جگر از آه، با تو بود یک عمر، خاطرات تو همراه با تو بود از صبح تا غروب کشیدی ز سینه آه اما چه خوب شد که نرفتی به قتلگاه... تو طفل روی ناقۀ عریان نشسته‌ای بر روی رحل ناقه، چو قرآن نشسته‌ای تو طعم تازیانه و سیلی چشیده‌ای بر روی خار، همره طفلان دویده‌ای دیدی تو خیمه‌های به آتش کشیده را داغ و فرار و رنگ ز چهره پریده را ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کمیت قافیه لنگ و زبان شاعر لال چرا که وصف امام است در قصیده محال صدای پای مسیحا حیات می‌بخشد به عشق او فوران کرده ذوقِ رو به زوال چه خوب جهل ندارد محلی از اعراب چه خوب از اینکه می‌آید جواب هر چه سؤال به حکمت کلمات امام خورده گره "کلام" و "فلسفه" و "منطق" و "اصول" و "رجال" ولو ولیِ خدا را به احتجاج کشی "ابوحنیفه" که باشی، نمی‌رسی به کمال ز "قال باقر علیه السلام" فهمیدم دمش به حوزه‌ی علمیه می‌دهد پر و بال رواست گر بنویسد جناب "شیخ صدوق" برای رحمت بی منتش دوباره "خصال" خلاصه‌ی غزل من به قول "شیخ اجل" بس است عشق گرانمایه‌ی محمد و آل دم حرم متحول شود دل سنگم چه شد مدینه‌ی من، ای محول الاحوال!؟ به دوش خود بکشم حسرت بقیعش را چه می‌شود که خدا روزی‌ام کند امسال ببار چشم که تنها به داد ما برسد میان قبر همین چند قطره اشک زلال به حشر لطمه زنانش چه آبرومندند فروختند ز داغش جمال را به جلال به آیه آیه‌ی قرآن قسم نمی‌آید به طفل بی سپر پنج ساله "قدّ هلال" غروب عصر دهم با دو چشم خود می‌دید تمام روضه‌ی مکشوفه را... برای مثال: کنار اهل حرم دید دست پُر برگشت حرامزاده‌ی ذی الجوشن از ته گودال ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دلگیرم از خودم که دلم گیر یار نیست اصلاً برای آمدنش بی قرار نیست گیرم رسید روز وصالش چه فایده؟! وقتی که "دل" به شوق وصالش دچار نیست روزی هزار بار دلش را شکسته‌ام این‌گونه زیستن، ادبِ انتظار نیست همسایه‌ای گرسنه و اهل محله خواب یعنی در این محله کسی سفره‌دار نیست؟! امروز اگر که توبه نکردم، چه می‌کنم فردا که زیر خاک، مرا اختیار نیست! باید که گردگیری دل کرد و گریه کرد گریه برای عاشق دلداده عار نیست ای دل به هوش باش و ببین چرخ روزگار خالی ز لطف و رحمت پروردگار نیست :: وای از مزار و غمکده‌ی باقرالعلوم یک سایه‌بان به گستره‌ی آن مزار نیست حجاج، مکه‌اند و به روز شهادتش یک شیعه در مجاورت آن دیار نیست 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
روضه می‌خوانم از زبان کسی که خودش داغ کربلا دیده در حوالیِ قتلگاه حسین خولی و شمر بی حیا دیده باقرالعلم اینچنین فرمود جدّ ما را به پنج حربه زدند لشگری با تمام بی رحمی به غریبی هزار ضربه زدند یک نفر با هجوم شمشیرش عده‌ای با هزار سر نیزه بر تنش زخم بی شماره نشست تیر بر تیر، نیزه در نیزه یوسف افتاد بین صدها گرگ پنجه‌هایی پلید چنگش زد آنکه بی تیر بود و بی نیزه از همان راه دور سنگش زد یوسف افتاد بی رمق در خاک پیش چشم اله و محبوبش بی حیایی رسید و با کینه زد به زخم حسین با چوبش دادِ زینب بلند شد اینجا: پسر مادر مرا نزنید تن صد چاک و بی دفاعش را دیگر اینگونه با عصا نزنید ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
زهر ملعون، نفست را به شکایت انداخت گوشه‌ی حجره‌ تو را سخت به زحمت انداخت داری از درد چه بدحال به خود می‌پیچی مثل لب تشنه‌ی گودال به خود می‌پیچی چه غریبانه کف حجره زمین‌گیر شدی چقدر بیشتر از سن خودت پیر شدی زهرِ ملعون، چه به روزِ جگرت آورده خنده‌ی حرمله را در نظرت آورده خواستی آب بنوشی، جگرت تیر کشید عطشت، علقمه را زود به تصویر کشید زهر نه، گریه‌ی بسیار تو را خواهد کشت روضه‌ی دست علمدار تو را خواهد کشت سال‌ها رفته، ولی خوب به خاطر داری با رقیه دل‌تان سوخته چندین باری مو به مو، طعنه‌ی اغیار به یادت مانده ازدحامِ سر بازار به یادت مانده دل پُر خون تو، از غصه لبالب می‌شد چادری در ملأعام معذب می‌شد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ستم روزگار یادش هست غم لیل و نهار یادش هست دیده‌ی اشکبار یادش هست آن‌همه قلب زار یادش هست روضه‌ی بی شمار یادش هست نیمه جان بین بستر افتاده  باز تب کرده، مضطر افتاده به لبش ذکر مادر افتاده یاد یک جای دیگر افتاده چادر پرغبار یادش هست زهر کرده اثر به اعضایش ناتوان دست و بی رمق پایش ترک افتاده است لب‌هایش العطش العطش شد آوایش لب زخمی یار یادش هست پیر بود و خمیده قامت بود خانه‌اش کل سال هیأت بود به تنش ردی از جسارت بود قاتلش روضه‌ی اسارت بود لحظه‌های فرار یادش هست همه‌ی عمر خود پریشان بود یاد جدش همیشه گریان بود آی مردم حسین عطشان بود آبروی قبیله عریان بود یک تن و ده سوار یادش هست عمه‌هایش چقدر ترسیدند کوچه‌های شلوغ را دیدند مست‌ها آمدند رقصیدند به سر روی نیزه خندیدند زینب بی قرار یادش هست 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای بقیعِ غم تو کرببلایی دیگر کربلا بود برای تو مِنایی دیکر کوفه تا شام، تو را سعی‌وصفایی دیگر در غریبان، تو غریب الغربایی دیگر غربتت را نسرودم منِ شاعر آری راستی تو چقَدَر شاعر و ذاکر داری؟! شده آزرده تو را از عمل ما، خاطر بی سبب نیست اگر شد حرمت بی زائر از حدیث تو نگفتیم ولو در ظاهر گرچه محتاج‌ترینیم به قال الباقر همه‌ی سال پی یک شب تقویم توأیم ما فقط مرثیه‌خوان شب ترحیم توأیم دست بر دامن مهرت نرساندیم چرا؟ گاهگاهی که رسیدیم، نماندیم چرا؟ پایمان را به بقیعت نکشاندیم چرا؟ باقرالعلم! ز علم تو نخواندیم چرا؟ بگذر از ما که برای تو مؤثر نشدیم نه که بی صحن و رواقی تو، مسافر نشدیم کودکی‌های تو در اوج مصیبت طی شد کودکی‌های تو همراه شهادت طی شد پای آن خیمه که می‌رفت به غارت طی شد زیر شلاق ستم وقت اسارت طی شد طی شده کودکی‌ات گوشه‌ی بین الحرمین گه در آغوش پدر، گاه در آغوش حسین کربلا جلوه‌ی غم بود برایت مادام کربلا کشت تو را، کشت تو را بدتر شام کربلا بود و حسین و تو و سجاد، تمام کربلا بود و امام بن امام بن امام من تو را یک تنه یک کرببلا می‌بینم من تو را در همه‌ی مرثیه‌ها می‌بینم داغ بی آبی و فقدان عمو را تو بگو روضه‌خوان باش خودت، روضه‌ی او را تو بگو پرده بردار، بیا راز مگو را تو بگو بوسه‌ی تیغ به رگ‌های گلو را تو بگو تو بنا بود بمانی به امامت برسی روضه‌خوان باشی و هر شب به شهادت برسی 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای دوّمین محمّد و ای پنجمین امام از خلق و از خدای تعالی تو را سلام چشم و چراغ فاطمه، خورشید هفت نور روح روان احمد و فرزند چار امام.. وصف تو را نگفته خدا جز به افتخار نام تو را نبرده نبی جز به احترام.. حکم خدا به همّت تو گشته پایدار دین نبی به دانش تو مانده مستدام با آن همه جلال و مقامی که داشتی دیدی ستم ز خصم ستمگر علی الدوام گه دید چشم پاک تو بیداد از یزید گاهی شنید گوش تو دشنام از هشام گریند در عزای تو پیوسته مرد و زن سوزند از برای تو هر روز خاص و عام گاهی به دشت کرب‌وبلا بوده‌ای اسیر گاهی به کوفه بر تو شده ظلم، گه به شام خواندند سوی بزم یزیدت، بدان جلال بردند در خرابۀ شامت بدان مقام گه کف زدند اهل ستم پیش رویتان گه سنگ ریختند به سرهایتان ز بام راحت شدی ز جور و جفای هشام دون آن‌دم که گشت عمر تو از زهر کین تمام داریم حاجتی که ز لطف و عنایتی بر قبر بی‌چراغ تو گوییم یک سلام.. ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🌷امروز ٢۴ خردادماه، مصادف با نهمین سالگرد شهادت ، ، ، و ، حجت الاسلام حاج مهدی مطلبی می‌باشد. 📎ایشان مجاهد خستگی‌ناپذیری بود که برای حفاظت و صیانت از منافع ملی کشور در قِصه‌ی پُر غُصه‌ی برجام و مذاکرات هسته‌ای، عالمانه و مجاهدانه با زبان و قلم خود فریاد کشید و جانش را در این مسیر تقدیم کرد و در آخر پیکرش همراه با شهدای غواص تشییع شد. ✔️مروری بر حیات طیبه شهید 👇👇👇 http://kayhan.ir/fa/news/47340/%D8%AC%D9%87%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%B1-%D8%B9%D8%B1%D8%B5%D9%87-%D8%B1%D9%88%D8%B4%D9%86%DA%AF%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%AF%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%DB%8C%D8%A7%D8%B1-%D8%B1%D9%81%D8%AA https://sahebnews.ir/244557/مروری-بر-حیات-طیبه-شهید-مهدی-مطلبی.htm https://defapress.ir/fa/news/48335/%D8%AD%D8%AC%D8%AA%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D9%85%D8%B7%D9%84%D8%A8%DB%8C-%D9%85%D9%88%D9%84%D9%81-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B1%D8%A7%D8%B2-%D8%A2%D9%86%DA%86%D9%87-%D9%85%D8%B1%D9%82%D9%88%D9%85-%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%D9%86%D8%AF-%D8%AF%D8%B1-%D9%82%D9%85-%D8%AA%D8%B4%DB%8C%DB%8C%D8%B9-%D8%B4%D8%AF 🍃نثار روح بلند این شهید و شهدای انرژی هسته‌ای، ... ↳ @hosseinieh_net
32.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✔️ بخشی از بیانات دکتر سعید جلیلی (نماینده رهبرانقلاب در شورای‌عالی امنیت ملی) در مراسم تقدیر از شهید حجت‌الاسلام
🌷برخی از اظهار لطف‌های شاعران گرامی در پی عروج حجت‌الاسلام به سمت مناجات کشاندند تو را چه زود سر سفره نشاندند تو را می‌خواستی از جنس شهیدان باشی… به خواسته‌ات خوب رساندند تو را ✍ استاد هر کس که مقرب است در فکر بلاست آواره‌شدن قاعده‌ی عشق خداست "مهدی مطلبی" پَرید اما باز در صحن "حسینیه" ی او "روضه" بپاست تا حسین ارباب باشد خوش به حال نوکرش لحظه‌ی جان دادنش آید به بالای سرش بعد خدمت در حسینیه به پاس نوکری جنتش امضا شود با دست زهرا مادرش تا بوده همیشه زیر دِینت بوده در هر نفسی به شور و شینت بوده یا فاطمه، این مرد که از دنیا رفت گریه کُن روضه‌ی حسینت بوده عاقبت مهدی ما هم پَر کشید از سبوی عاشقی مِی سَر کشید رفت از دنیای سازش کارها ‏ با شهادت ذکر یا حیدر کشید‎ از طرف این عزیز، تقدیم به حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) صــلــوات
کسی که عشق بُوَد محو بردباری او روان به پیکر هستی‌ست لطف جاری او بزرگ آینۀ قدرت خدایِ بزرگ که شاهد است جهان بر بزرگواری او امام پنجم و معصوم هفتم آن مولا که چرخ یافته رفعت، ز خاکساری او بر او سلام که باشد سلام پیغمبر گواه روشن فضل و طلایه‌داری او جهان علم بُوَد یادگار او، صد حیف، به درد و داغ نوشتند یادگاری او ز کربلا سند زنده‌ای به کف دارد گواه من دل خونین و اشک جاری او هزار خاطره دارد ز راه کوفه و شام ز مهربانی زینب، ز غمگساری او پیاده رفتن او پای نیزۀ سرها مصیبتی‌ست که پیداست ز آه و زاری او به دل ز داغِ بسی کشته، زخم کاری داشت عدو ز زهر، نمک زد به زخم کاری او هشام دست به آزار حضرتش بگشود چو دید در ره اسلام، پایداری او ره شکنجه و تبعید او گرفت چو دید قرار دولت خود را به بی‌قراری او مهی که بوسه زند بر رکاب او خورشید فتاده در کف دشمن، رکاب‌داری او.. شرار زهر ستم همچو شمع آبش کرد که یافت رنگ خزان، چهرۀ بهاری او دلا بسوز ز داغش که خویش فرموده‌ست به حاجیان که بگیرند سوگواری او.. خدا کند که بیفتد قبول درگاهش غم «مؤید» و اخلاص و جان‌نثاری او ✍مرحوم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
امشب از آسمان چشمانت دسته‌دسته ستاره می‌چینم در غزل‌گریۀ زلالت آه سرخی چارپاره می‌بینم زخم‌های دل غریبت را مرهم و التیام آوردم باز از محضر رسول‌الله به حضورت سلام آوردم در شب تار تیره‌فهمی‌ها روشنی را دوباره آوردی آسمان را کسی نمی‌فهمید تا که با خود ستاره آوردی وارثِ آبروی سجاده بندگی را تو یادمان دادی دل ما شد اسیر چشمانت دلمان را به آسمان دادی آیه آیه پیام عاشورا در احادیث روشنت گل کرد امتداد قیام عاشورا در تب اشک و شیونت گل کرد دم به دم در فرات چشمانت ماتم کربلا مجسّم بود چشم تو لحظه‌ای نمی‌آسود همۀ عمر تو محرّم بود دم‌به‌دم ابری است و بارانی از غم تو هوای چشمانم چلچراغی ز گریه روشن کرد ماتمت در منای چشمانم... آه آتشفشان چشمانت دیر سالی‌ست بی‌گدازه نبود همۀ عمر خون دل خوردی داغ‌های دل تو تازه نبود دیده بودی سه روز در گودال پیکر آسمان رها مانده سر سالار قافله بر نی... کاروان بی‌امان رها مانده دل تو روی نیزه‌ها می‌رفت دست‌هایت اسیر سلسله بود قاتلت زهر کینه‌ها؟ هرگز! قاتلت خنده‌های حرمله بود ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ببار بر سر من شوق مستجیرشدن را بگیر از دل من فرصت کویرشدن را جهان به غیر سیاهی _خدا گواه_ ندارد به ماه اگر که نبخشی سر منیرشدن را چه علم‌ها که شکافنده‌اش تو بودی و هستی چه جمع کرده خدا در تو بی نظیرشدن را سیادت حَسنین است در وجود تو جاری که ارث برده‌ای از مرتضی امیر شدن را گدا که سر زده باشد به خانه‌‌ی تو نبیند تمام عمر دگر صورت فقیرشدن را شفا کنار تو مفهوم دیگری‌ست چراکه به کور می‌دهی اذن ابوبصیر شدن را پیامبر به پیامی سلام بر تو رسانده چشانده‌ای تو به جابر شکوه پیرشدن را سه ساله بودی و همراه عمه جان سه ساله تویی همان که به بازی گرفت اسیر شدن را به اقتدای سران به نیزه رفته چهل شب ادا نموده‌ای آداب هم‌مسیر شدن را رسید بر سر و دست تو روزگار و گره زد به سنگْ خار شدن را، به غُلْ حقیر شدن را.. ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
علم از سخن ناب تو صادر شده باشد حکمت ز تجلی تو ظاهر شده باشد از بس که بلند است مقامت چه بگویم در وصف تو، فهم همه قاصر شده باشد بر سایه‌ی طوبی و جنان فخر فروشد هرکس که دمی با تو مجاور شده باشد هم‌سنگ بیانات تو دُرّ و گهری نیست حرف تو گران‌تر ز جواهر شده باشد بشکافته‌ای معدن علم نبوی را جز تو چه کسی حضرت باقر شده باشد؟! تا روی تو را بیند و مدهوش تو گردد یک‌ عمر پریشان تو جابر شده باشد یا حضرت باقر! مددی کن به گدایت این لال ز الطاف تو شاعر شده باشد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
منم که زنده نمودم خداپرستی را منم که شیخ و مرادم تمام هستی را منم که زنده نمودم علوم قرآن را کشاند‌ ام به تماشا بهشت ایمان را منم که زنده نمودم قیام جدّم را منم که زنده نگه داشتم محرّم را در اوج عرش، مقامی رفیع دارم من و غربتی چو غروب بقیع دارم من منم که سنگ مزارم پر کبوترهاست منم که زائر تنهای هر شبم زهراست منم که در نفسم عطر کربلا جاری‌ست شمیم غربت من در دل مِنا جاری‌ست هزار حرف نگفته میان دل دارم هزار درد نهفته میان دل دارم هزار حرف نگفته ز ماجرای حسین چقدر روضه گرفتم فقط برای حسین هزار حرف نگفته ز ظهر روز عطش ز ماجرای رباب و ز داغ سوز عطش سه چار ساله ولی ماجرا که یادم هست سری که رفت روی نیزه‌ها که یادم هست همین که رفت عمو، قامت حسین خمید همین که رفت عمو، ضرب تازیانه رسید میان سلسله‌ها یک به یک قطار شدند به روی ناقه‌ی عریان همه سوار شدند چه زلف‌ها که در این ماجرا سپیده شدند چه حرف‌ها که در این کوچه‌ها شنیده شدند هنوز بر تن من جای سلسله‌ست هنوز هنوز بر کف پا زخم آبله‌ست هنوز هنوز قصّه‌ی بازار شام، یادم هست هنوز سنگ سرِ پشت بام، یادم هست هنوز قصّه‌ی آن نیزه‌دار یادم هست صدای دخترکی بی قرار یادم هست شکست پهلوی آن دختری که خورد زمین شبیه پهلوی آن مادری که خورد زمین «سه ساله بود ولی پیر عشق بابا بود» سه ساله بود ولیکن شبیه زهرا بود ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سوغات ما از کربلا درد و محن بود پژمردگی لاله‌های در چمن بود من غصّه‌دار غصّه‌های بی قرینم من کربلا را یادگار آخرینم من یادگار روزهای خاک و خونم من یادگار چهره‌های لاله‌گونم من تشنگی را در حرم احساس کردم یاد دو دست خونی عبّاس کردم من کودکی بودم که آهم را شنیدند دیدم سر جدّ غریبم را بریدند من دیده‌ام در وقت تشییع جنازه اسبان دشمن را که خورده نعل تازه من با خبر هستم ز باغی بی شکوفه خورشید را بر نیزه دیدم بین کوفه گرچه کنون مسموم از زهر هشامم من کشته‌ی ویرانه‌ای در شهر شامم دیدم که پرپر می‌زند هم‌سنگر من در خاطرم شد زنده داغ مادر من من روضه‌خوانی در منا برپا نمودم خود روضه‌خوان قتل آن مظلوم بودم من سوختم از داغ بانوی مدینه سنگ مدینه می‌زدم هر دم به سینه :: يارب هشام آرامش من را به هم زد او ظلم را در دفتر ظلمت رقم زد زهر عدو خون کرده قلب آتشین را گریان نموده چشم زین العابدین را ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای ولــیّ‌الــلـه داور، الــســلام ای سـلامت از پـیـمبر، الـسلام حـجّـت خـلاق اکـبــر، الـسـلام زادۀ زهــرای اطـهـر، الـسـلام الــسـلام ای بــاقــر آل‌ رســول چـارمـین فرزند زهـرای بتول ای نـبـی بـر تو فـرستاده سلام وی به زین‌الـعـابدین، ماه تـمام هفتمین معصومی و پنجـم امام مکتبت تا صبح محشر، مستدام تیغ نطقت می‌شکافـد، عـلـم را روح می‌بخشد مرامت، حلم را ای ســـلام ذات حــــیّ داورت بر تو و نطق فـضیلت‌پـرورت علم آرد سـجـده بر خاک درت حلم گردیده‌ست بر دور سرت نسل نوری، هم ز باب و هم ز مام خود امام و مادرت بنـت الامام کـیـستـی ای آیت سـرّ و عـلن؟ تو هم از نسل حسینی، هم حسن تـو امـامت را روانـی در بـدن ای ولایـت را چــراغ انـجـمـن عـلم تو، عـلـم خـداونـد جـلـیـل وحی باشد بر لبت بی‌جـبـرئیل از درخـت عـلـم، بَـر داریـم ما وز تو صد دریا گهـر داریم ما بـس حـدیـث مـعـتـبـر داریم ما از شـما کی دست بـرداریم ما؟ یابن زهـرا! سر بـرآور بـاز هم «جابر جُعفی» بـپـرور باز هم یابن زهرا گرچه با بغض تمام حرمتت گردید پامـال «هشام» بر تـنت آزار آمد صبح و شـام تـو امامـی، تـو امامی، تو امام نور از هر سو که خیزد، دیدنی‌ست چهرۀ خورشید کی پوشیدنی‌ست؟ تـو خـزانِ بـاغ زهــرا دیـده‌ای تو تن بی‌سر به صحرا دیده‌ای گـردن مـجـروح بــابـا دیـده‌ای بـر فـراز نـیزه سرهـا دیـده‌ای کاش می‌دیدم چه آمد بر سرت یا چه کرده کعب نی با پیکرت؟ تو چهل‌ منـزل اسارت دیـده‌ای از ستمکاران جسـارت دیده‌ای خود عزیزی و حقارت دیده‌ای تشنگی و قتل و غارت دیده‌ای چار ساله، کـوه مـاتـم بُـرده‌ای مثل عـمـه، تـازیـانه خورده‌ای شـام بـود و مجـلس شـوم یـزید چشم تو چوب و لب خشکیده دید گه سکینه ناله از دل می‌کـشید گاه زینب جامـه بـر پیکر درید چشم بر رگ‌های خونین دوختی سـوختی و سـوخـتی و سوختی ای دل شـیـعـه چـراغ تــربـتت دیـده‌هـا دریای اشک غـربـتت سال‌ها بـر دوش کـوه محـنـتت روز و شب پامال می‌شد حرمتت ظلم دیـدی در عیان و در خـفا تـا شـدی مسمـوم از زهـر جفا ای به جانت از عدو رنج و عذاب هم به طفلی، هم به پیری، هم شباب قلبت از زهـر ستـم گردیـد آب قبــر بـی‌زوّار تــو، در آفتــاب وسعت صحن تو مُلک عالم است لالۀ قبر تو اشک «میثم» است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
زخمیِّ زهری بود و بر غم مبتلا بود زهر جگرسوزی که بر دردش دوا بود پنجاه سالِ عمر او با درد بگذشت پنجاه سال، او روضه‌دار کوچه‌ها بود تب می‌نمود و یاد مادر گریه می‌کرد او خوب با سردرد و سیلی آشنا بود لب‌تشنه بود و زهر، آتش زد به جانش چون یادگاریِّ حسین و مجتبی بود عادت به «لایَومَ کَیَومُک» داشت حرفش یعنی گریز حرف‌هایش کربلا بود در خاطرش مانده شلوغی‌های گودال جدِّ غریبش را که زیر دست و پا بود جدِّ غریبی که لباسش را ربودند غسل و کفن، زخم زیاد و بوریا بود جدِّ غریبی که سرش منزل به منزل گاهی به نیزه، گاه در طشت طلا بود ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای جان‌جهان! امام باقر ای قبلۀ جان! امام باقر ای کهف امان! امام باقر ای فوق بیان! امام باقر ای نور عیان! امام باقر مولای زمان! امام باقر تو باقر علم کبریایی تو آینۀ خدانمایی تو قبلۀ جان انبیایی حق است که حجت خدایی ما یکسره درد و تو دوایی ما جسم و تو جان امام‌ باقر تو مظهر رب‌العالمینی تو هستی زین‌العابدینی عیسای مسیح آفرینی سر تا قدم آیت مبینی سلطان جهان، امام دینی در کون و مکان امام باقر ای دوستی تو اعتبارم من آرزوی مدینه دارم تا روی به درگه تو آرم تا چهره به تربتت گذارم شاید به بقیع، جان سپارم با اشک روان امام باقر ای قلۀ عرش، خاک پایت ای جان جهانیان فدایت گل‌واژۀ وحی در صدایت تو پادشهی و ما گدایت چشم همه بر درِ سرایت از پیر و جوان امام باقر افسوس که حرمتت دریدند بعد از نبی از شما بریدند در شام، غریبی تو دیدند ننگ ابدی به خود خریدند بر قتل تو نقشه‌ها کشیدند پنهان و عیان امام باقر بودی ز حقوق خویش محروم تا شد جگرت به زهر، مسموم با یاد تو ای امام مظلوم گردید قلوب شیعه مغموم از قبر غریب توست معلوم صد رنج نهان امام باقر گریه به عزای تو ثواب است دل‌ها ز مصیبتت کباب است قبر تو میان آفتاب است از کینۀ دشمنان خراب است این حرمت آل بوتراب است؟! کی بود گمان امام باقر تو جور و جفای شام دیدی خاکستر و سنگ و بام دیدی بر نیزه سر امام دیدی خوشحالی خاص و عام دیدی بیداد و ستم مدام دیدی از خرد و کلان امام باقر ای وصف تو بار نخل میثم وی خاک رهت به زخم، مرهم وی ریزه‌خور عطات، آدم وی لطف و کرامتت مسلّم در حشر ز آتش جهنم ما را برهان امام باقر ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چقدر خاطره از رنج‌های قافله داری گمان کنم که به پایت هنوز آبله داری اگر به هلهله سر برده‌اند از تو در آن دشت ولی هنوز صبوری، هنوز حوصله داری تویی که کودکیَات را به پای نیزه دویدی تویی که تا سر نی یک نگاه فاصله داری پی که می‌رود آن دل، دل شکسته و خونت به شوق کیست که دستی به دست سلسله داری؟! هنوز تیر سه شعبه نرفته است ز یادت هنوز دلهره از خنده‌های حرمله داری به شور و شوق کشیدی به بر هر آنچه بلا را  که گفته است که از درد و داغ‌ها گله داری... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اگرچه در نظرت آنچه نیست، ظاهر ماست سیاه‌جامۀ سوگت لباس فاخر ماست سلام می‌دهم و دلخوشم که فرمودید هرآن‌که در دل خود یاد ماست، زائر ماست تویی که نام غریبت خودش به تنهایی اثرگذارترین روضۀ منابر ماست بگو چگونه نگویم که دوستت دارم که این حدیث شریف از امام باقر ماست: «خبر کنید کسی را که دوستش دارید»* خدا کند برسد، این پیام آخِر ماست مرا که در سفر آخرت امیدی نیست مگر به این‌که بگویید: او مسافر ماست اگرچه درخورتان شعر، ناسرودنی است بگو به لطف خود: این روسیاه، شاعر ماست ✍ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ * در روایت است که مردی از مسجد گذر کرد، در حالی که امام باقر و امام صادق(علیهماالسلام) نیز در مسجد نشسته بودند. یکی از اصحاب امام باقر(علیه‌السلام) گفت: به خدا قسم من این شخص را دوست می‌دارم. امام فرمود: «اَلا فَأَعْلِمْه فَاِنَّهُ اَبْقی لِلْمَوَدَّهِ وَ خیرٌ فی الأُلفه؛ پس به او خبر بده، چرا که این خبردادن، هم مودّت و دوستی را پایدارتر می‌کند، هم در ایجاد الفت، خوب است». (بحارالأنوار، ج۷۱، ص۱۸۱) 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e