🔅جزئیاتی درباره ی یک وفای به عهد
💠 همسایه ای داشت که طرفدار خلیفه بود و با اموالی که بدست آورده بود، مجلس رقص و آواز به راه انداخته بود و مردم شهر را راهی ِ خانه اش کرده بود. خیلی شکایت کرده بود، اما گوش همسایه بدهکار نبود تا اینکه یک روز و بعد از شنیدن شکایتهای همیشگی گفت: «من مبتلا به گناهم اما تو ـ ای ابابصیر ـ از گناه برکناری. حال مرا به #جعفر_بن_محمد گزارش بده تا شاید خدا مرا هم بوسيله تو نجات بخشد»
💠 حرف همسایه به دلش نشست و ابابصیر وقتی به مدینه رفت و قضیه را برای #اباعبدالله تعریف کرد، سعی کرد دقیقا این جملات حضرت را حفظ کند: «چون به كوفه باز گردى، نزد تو آيد. به او بگو جعفر بن محمد ميگويد: تو آنچه را بدان مشغولی واگذار، من از طرف خدا بهشت را براى تو ضمانت ميكنم.»
💠 هنوز ابوبصیر خستگی راه مدینه تا کوفه را از تنش نتکانده بود که جمعیت زیادی به خانه اش آمدند. آن همسایه را هم بین جمعیت دید که حتماً به امیدی آمده بود. او را نگه داشت تا بقیه بروند. خانه که خلوت شد و ابوبصیر پیغام را به مرد رساند، صدای گریه ی مرد، خلوتیِ خانه را شکست که: واقعاً ابوعبدالله همین جملات را فرمود؟!
💠 بعد از چند روز، کسی ابوبصیر را صدا زد که: «همسایه ات تو را می خواند.» وارد خانه اش شد. مرد را دید که پشت در، لخت و عریان نشسته است و می گوید: «هر چه در منزل داشتم بيرون كردم و اكنون چنانم كه مي بينى!» دقایقی بعد ابوبصیر با چند تکه لباسی که از برادران شیعه اش گرفته بود، درگاه خانه ی همسایه اش را پُر کرده بود.
💠 چند روز بعد، پیک بعدی از قول همسایه نقل میکرد که: «بیمار شدم ابابصیر! به خانه ام قدم رنجه نمی کنی؟» تلاشش را برای معالجه ی مرد کرد اما وقتش رسیده بود. لحظات آخر به هوش آمد و بریده بریده گفت: «ابابصیر! آ...قا..یت..به..قول..ش.و..فا...کر..د» و جان داد.
💠 موسم حج رسید و ابوبصیر دوباره راهی حجاز شد و مثل همیشه خود را در خانه ی ابوعبدالله پیدا کرد. هنوز یک پایش در صحن خانه و یک پایش در راهرو بود که از داخل اتاق، صدای جعفر بن محمد را شنید:
«ای ابا بصیر! به قولی که به همسایه ات داده بودیم، وفا کردیم...»
#فما_اوفی_عهدکم
ـــــــــــــــ
✅ ما که اباعبدالله نداریم، به چه کسی رو بزنیم و چه کسی برایمان نسخه بفرستد؟
#جمعه_ناک
#استاد_حیدری
#اندیشه منیر
از حمله به افراد پرهیز کنید اما به محتوای مصاحبات حمله نمایید. نگویید از فلان شخص روحانی یا غیر روحانی در حوزه سوال کردیم و ایشان چنین و چنان جواب دادند. باید مطالب را فلک کرد و از ذکر نام گوینده پرهیز نمود؛ آنقدر به مطالب ناقص و انحرافی چوب بزنید که حتی قائلین آنها دست از مدعای خود بردارند؛ در نحوه انتقال مطالب نیز باید از قلم کارشناسانه و قلم طنز و بالاخره قلمی که عهدهدار داوری و قضاوت بین اینها باشد بهره ببرید.
@hoseiniyehandisheh
مرحوم استاد صدوق رحمه الله علیه: حسینیه اندیشه یعنی کسانی که وقف هستند برای این که پرچم عاشورا را بخواهند در افق یک نظام زنده نگه دارند.
کانال حسینیه اندیشه مجالی برای مطلع کردن نخبگان، مسئولین و مردم از محصولات علمی( کتب تدوین شده، بیانیه ها...) ، فعالیت ها و برنامه های حسینیه اندیشه و همچنین مجالی برای آشنایی اجمالی با اندیشه ی مرحوم علامه سید منیرالدین حسینی الهاشمی(رحمه الله علیه) و شاگرد بزرگوارشان مرحوم استاد صدوق (رحمه الله علیه)
@hoseiniyehandisheh
به مناسبت سالگرد شیخ فضل الله نوری در 9 مرداد 1288 ه. ش؛ قسمتی از کتاب « #گفتمان_انقلاب» اثر مرحوم #استاد_صدوق رحمه الله علیه که به «بررسی منزلت آزمون و خطا در عقلانیت دین محور فقهای عظام شیعه برای اقامه کلمه حق» می پردازد در معرض دیدتان قرار می گیرد
@hoseiniyehandisheh
🔰 «منزلت آزمون و خطا در عقلانیت دین محور فقهای عظام شیعه برای اقامه کلمه حق»
باید توجه داشت که با ختم نبوّت و همچنین قرار گرفتن در دوران غیبت، ارتباط مستقیم با وحی و علم الهی ممکن نیست و لذا #عقلانیت غیرمعصوم برای فهم از قرآن و روایات و انجام وظایف خود در امر #پرچمداری دین، قهراً به ایمان و #اجتهاد عقلانی خود تکیه میکند و از اینرو در برخی امور ناچار است تا براساس #تعاریف و ظرفیت گذشتهی خود، به آزمون و خطا بپردازد تا در طول زمان، راه صحیح را تشخیص دهد. بهعنوان نمونه، حرکت شیخ شهید فضلالله نوری، آیتالله مدرس و آیتالله کاشانی بهعنوان فقهای عالیمقامی که #پرچمداری توحید را بهعهده گرفته و اولین گامها را در برابر هجمهی #کفر پس از #رنسانس برداشته بودند، همراه با آزمون و خطاهایی بود که جمعبندی دقیقِ امام خمینی از آنها، باعث شد تا در ٍ#انقلاب_اسلامی از چنین روشهایی استفاده نشود. لذا علیرغم پیشنهاد برخی علمای مبارز و انقلابی به حضرت امام برای تصدّی پست ریاستجمهوری، ایشان به چنین اقدامی مبادرت نکرد زیرا در صورت پذیرش مناصب موجود در عرف #مدرنیته توسط حضرت امام، همان چالشهایی گریبانگیر انقلاب میشد که برای شیخ فضلالله نوری، مرحوم مدرس و آیتالله کاشانی پیش آمد.
با این توضیح، عمق فرمایش مقام معظم رهبری روشن میشود که فرمودند: «در مشروطه، نظارت فقهاء بر قوانین دنبال میشد اما این حرکت به نتیجه نرسید و در نهضت ملیشدن صنعت نفت، استقلال در موضوع نفت پیگیری میشد اما در نهایت موفق نشد و این در حالی است که انقلاب اسلامی با وجود آرمانهایی حداکثری برای تحقق همهجانبهی اسلام و استقلال در تمامی ابعاد جامعه، به پیروزی کامل رسید.» در واقع حضور دین در همهی شئونات کشور هنگامی محقق میشد که بهجای تصدی ریاست مجلس یا دولت، منزلت « #ولایت_مطلقه_فقیه» شکل بگیرد.
ادامه⏪
🔸ادامه:
البته باید توجه داشت که رفتار شیخ شهید فضلالله نوری، آیتالله مدرس و آیتالله کاشانی، مبتنیبرمبنای موجود در ٍ#ادبیات_تخصصی حوزه بود. چرا که #جامعه در این مبنا، در چارچوب ادراکاتِ قبل از #رنسانس تحلیل میشود؛ یعنی هویت #جامعه به نظم حاکم بر آن باز میگردد و تحقق نظم نیز وابسته به «#قانون» است. پس «#قانونمحوری» در تحلیل از #جامعه، موجب میشد تا «#فقه» بهمثابه #اوامر و #نواهی شارع و #قوانین برگرفته از وحی، اساس حرکت اجتماعی این بزرگواران قرار گیرد و تمرکز بر قانونگذاری و کنترل قوه مقنّنه، اولویت پیدا کند. حتی حضرت امام در سال 1348 و در درس حکومت اسلامی، به تشریح همین #مبنای_تخصصی میپردازد اما در عمل، در فضایی بسیار فراتر از آن حرکت میکند که این یکی از معجزات #انقلاب_اسلامی است. زیرا هر عالم و نخبه و دانشمندی براساس هویت علمی خود رفتار میکند اما نور ولایت حضرت ولیعصر باعث میشود تا امام خمینی با اخلاصی بینظیر، از وضعیت موجودِ #ادبیات_حوزه عبور کند و فراتر از توانمندی و ادراکات و تجاربِ همهی علمای مبارز و مجاهد عمل نماید. در واقع اندیشه و رفتار حضرت امام، فراتر از #فقه و #اصول و #فلسفه و #عرفانی بود که خود در قلّهی آنها قرار داشت و با خروج از فضای «#فقه و #اعتقادات و #عرفانِ فردی» و بهرهگیری از ادبیات وحی، به بنیانگذار «عرفان اجتماعی» تبدیل شد. به همین دلیل، امام در بیانات خود مکرّراً تمامی مسائل انقلاب را به ارادهی خدای متعال نسبت میداد و با رفع ید از ارادهی خود، ملت ایران را به کانون نور الهی توجّه میداد.
✳️ پایان
@hoseiniyehandisheh
هدایت شده از کانال رسمی حسینیه اندیشه
🔷 «حسینیه اندیشه» در لبیک به فراخوان مقام معظم رهبری نسبت به «بررسی، اصلاح و ارتقای پیشنویس سند الگوی پایه»، طی نامه رسمی، ویرایش جدید سند «بررسی پیشنویس سند الگوی پایه؛ مرحله اول: نقد» را تقدیم مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت نمود.
✉️ بخشهایی از نامه حسینیه اندیشه به ریاست مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت:
✅ حسینیه اندیشه در سال 1394 و با انتشار اولین پیشنویس الگوی پایه توسط آن مرکز، فعالیتهای داوطلبانه و مفصلی را در زمینه نقد و بررسی آن انجام داد که محصول آن در کتاب «نقد و نقض پیشنویس الگوی پایه پیشرفت» منتشر شد. این کتاب تفصیلا اثبات کرد که علیرغم نیات خیرخواهانه و تلاشهای پیگیر، سند تنظیمشده ناخواسته سفارش مقام معظم رهبری برای تولید الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت را «تأویل نخبگانی» کرده است.
✅ البته پیشنویس منتشره در سال 1397 نیز از حیث مبنا و روبنا تفاوت معناداری با پیشنویس قبلی ندارد؛ اما مطالبه مقام معظم رهبری از همه دستگاههای علمی و اجرایی نظام برای اصلاح و ارتقاء پیشنویس، وظیفه جدیدی را متوجه نخبگان انقلابی کرده است. در این راستا حسینیه اندیشه به برگزاری جلسات پژوهشی جدیدی اقدام کرد که محصول آن در قالب این جزوه ارائه شده است. این محصول علاوه بر جمعبندی از نقدهای قبلی، اشکالات نوینی را به تغییرات جدیدی که در پیشنویسِ فعلی اعمال شده، مطرح میکند.
✅ در پایان باید توجه داشت که الف) عدم اقدام آن مرکز محترم در انتشار «اسناد پشتیبانِ الگوی پایه»، ب) فقدان هرگونه اطلاعرسانی به نخبگان فعال در این عرصه پیرامون روند محتوایی، اجرایی و زمانبندیِ مدنظر برای جمعآوری نقدها و اصلاحات ج) عدم وضوح راهکار علمی برای جمعبندی دقیق از نقدها و إعمال آنها و... مشکلات زیادی را در برابر تحقق مطالبه رهبری مبنی بر مشارکت نخبگانی برای نقد و بررسی پیشنویس الگوی پایه قرار داده و معالاسف سرنوشت تلاشهایی که وارد عرصهی نقد اساسی این سند شدهاند را از هماکنون مشخص کرده است.
🗂 لینک دانلود فایل متن نامه به دکتر واعظزاده (ریاست مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت) و جزوه پیوستی «بررسی پیشنویس سند الگوی پایه؛ مرحله اول: نقد»
👇 👇 👇 👇
هدایت شده از کانال رسمی حسینیه اندیشه
نامه به دکتر واعظ زاده.pdf
244.8K
نامه حسینیه اندیشه به ریاست مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و شورای عالی آن مرکز
هدایت شده از کانال رسمی حسینیه اندیشه
نقد و بررسی سند الگوی پایه پیشرفت، مرحله اول ــ حسینیه اندیشه.pdf
1.2M
ویرایش جدید جزوه «نقد و بررسی سند الگوی پایه پیشرفت، مرحله اول»
پشتبام
#یادداشتهای_حجت_الاسلام_حیدری
جاهای عادیای هم هستند که خاطرات خوب را یاد آدم میآورند. برای من، پشت بام یکی از همان جاهاست. کوچکتر که بودم، با عموها در یک ساختمان سه طبقه زندگی میکردیم. کلی صفا داشت وقتی با پسر عموها توی پشت بام جمع میشدیم و هر نوع آتشی که میخواستیم، میسوزاندیم یا از آن بلندی، هواپیماهایی که در فرودگاه مهرآباد توقف کرده بودند را میشمردیم و درباره اسم و مدل شان برای هم خالی میبستیم.
بزرگتر که شدم، پشت بام برایم بیشتر تبدیل شده به جایی برای زیارت. همان زیارتی که حضرت سفارشش را به کسانی کرد که دستشان از کربلا دور است: به بام خانه برو و به چپ و راستِ آسمان نگاه کن و سپس رو به کربلا بایست و ....
اما همچین شبی، پشت بام بد تا میکند با دل آدم. شیعه را یاد غریبی و بی کسی میاندازد. یاد تنهایی و خنجری که نزدیک ترین آدمها از پشت زدند به عزیزترین عزیزها.
نمیدانم این روایت چقدر معتبر است، اما شبهای شهادت #محمد_بن_علی ، «پشت بام» بد تا میکند با دل من. چون میگویند تا چند روز تبدیل شده بود به جایی که از پیکر بی جان و رها شدهی #اباجعفر ، نورانی شده بود...
.
.
باشد، باشد؛ قبول دارم. «پشت بام» با همهی این تنهایی و غربتی که با خودش دارد؛ خیلی بهتر است از عارضههای طبیعی زمین یا پستی و بلندیهای آن
یعنی خیلی بهتر است از آن جایی که روضه خوانها بهش میگویند:
گودال
@msnote
@hoseiniyehandisheh
به مناسبت سالگرد ازدواج حضرت مولی الموحدین امیرالمومنین یعسوب الدین علی بن ابی طالب علیه السلام و سیده نساء العالمین أم المومنین فاطمه الزهراء سلام الله علیها، بخشی از کتاب «بررسی سه تئوری تولید «قدرت-اطلاع-ثروت» در سبک زندگی غربی و سبک زندگی اسلامی» اثر #مرحوم_استاد_صدوق (رحمه الله علیه) تحت عنوان «تحلیل نهاد خانواده از منزلت تکوینیِ «مرد» و «زن» و سهم تأثیر «عقلانیت» و «عاطفه» در تکامل اخلاقی و رشد ایمانی » تقدیمتان میگردد.👇🏻
@hoseiniyehandisheh
🔰« تحلیل نهاد خانواده از منزلت تکوینیِ «مرد» و «زن» و سهم تأثیر «عقلانیت» و «عاطفه» در تکامل اخلاقی و رشد ایمانی »
خانواده ابتدائاً از یک زن و یک مرد تشکیل میشود که:
شاخصه مرد،«#عقلانیت» و شاخصه زن،«#عاطفه» است. این بدان معناست که برای پرستش خدای متعال به آفرینش یک قوه اکتفاء نشده بلکه دو قوه خلق گردیده تا با تجمیع آن دو، یک مجموعه کامل پدید آید.
در این رابطه باید توجه داشت که قدرت مرد برای تصرف در عالَم (از یک شغل ساده در یک مغازه تا قرارگرفتن در منصب ریاستجمهوری) متّکی به #عقلانیت اوست اما هوای نفس این امکان را به او میدهد که #عقلانیت خود را با تجاوز و تعدّی آمیخته کند. لذا قوهای در کنار او قرار داده شده تا او را در کنترل هوای نفس خود کمک کند و در برخورد با حوادث و خشم و عصبانیتِ ناشی از مشکلات و چالشها، به او آرامش دهد. این قوه، همان #عاطفه زن است که میتواند به لباسی برای #عقلانیت مرد مبدل شود. همانگونه که زن به دنبال پرستش خدا در محیط خانه و خانواده (همسر و فرزندان) و نظام ارحام است ولی ممکن است عواطف او با هوای نفس همراه شود و لذا به #عقلانیت مرد نیاز دارد تا از این خطر رهایی یابد. پس برای هر یک از زن و مرد، #وصفی قرار داده شده که با آن میتوانند در مجموعه #مشارکت کنند و در جامعه اسلامی، تمامی ظرفیتِ آن #وصف را در راه پرستش خدای متعال صرف نمایند و به ظرف رحمت الهی برای یکدیگر تبدیل گردند. گرچه در این روند، نیاز جسمی و جنسی آنان نیز برطرف میشود اما رابطه جنسی، نباید بهعنوان #متغیر_اصلی در تعریف خانواده به حساب آید بلکه اثر و راندمان رابطه جنسی نیز باید در #بهینهی روحی و ارتقای ایمانی ملاحظه شود. همانگونه که خوردن و آشامیدن باید در این چارچوب سنجیده شود که به چه میزان ایمان را افزایش داد و چه سهمی در کمک به فعالیت فکری و عقلانی داشت؛ گرچه بهرهمندی از خوردنیها و نوشیدنیها آثار جسمی نیز دارد و بدن را آرام میکند. در نتیجه، آثار خوردن و آشامیدن و روابط جنسی و... به بدن و جسم منحصر نمیشود بلکه #اختیار و #روح و #عقل نیز در این #رفتارها حضور دارد و در نهایت، تمامی عملکردهای انسان باید در جهت ارتقای #ظرفیت #اراده و #اختیار او قرار گیرد.
@hoseiniyehandisheh
🔸ادامه:
پس #خانواده اولین سلولی است که در آن، مذکر و مؤنث در همتنیده میشوند و همافزایی میکنند تا #ظرفیت ایمانی و روحیِ یکدیگر را ارتقاء بخشند. در این صورت، خانه به محلی برای استراحت و خواب و خوراک و تأمین نفقه تعریف نمیشود بلکه محلی برای عبادت و کسب نور است که در این راه، هم #عقلانیت مردان به #عاطفه زنان محتاج است و هم #عواطف بانوان به #عقلانیت مردان نیاز دارد؛ زیرا یکی کمال بهرهمندی از #عواطف را داراست اما در عرصهی #عقلانیت به «نواقصالعقول» توصیف شده و دیگری کمال بهرهمندی از #عقلانیت را داراست اما دچار نقص در #عواطف است و ترکیب آنها با یکدیگر، زمینهی تکامل هر دو را فراهم میآورد. مبحث فوق، #نسبیت_عام در موضوع #خانواده را بیان میکند و نشان میدهد که چرا این نهاد مهم بهمثابه اولین پایهی ایمان است که فرمود: «مَنْ تَزَوَّجَ أَحْرَزَ نِصْفَ دِينِهِ» .
به این صورت، #فلسفهی_جلال_و_جمال در این سطح روشن میشود و دو #وصف مستقل از یکدیگر، هنگامی که با هم #ترکیب میشوند، یک مجموعه و منتجهی واحد به نام #خانواده را پدید میآورند که در عینیت، هویّت جداگانهای از مرد و زن دارد. البته در عالَم خارج، هیچ زن و مردی حتی قبل از ازدواج نیز دارای هویتی منفکّ از #خانوادهی خود نیستند بلکه هریک دارای مادر و پدر و خواهر و برادر و یک نظام از ارحام هستند و ازدواج در واقع، خروج از مجموعه و #خانواده قبلی و ورود به یک مجموعه دیگر و نظام ارحام جدید به شمار میرود. بنابراین در بحث #جامعه_شناختی، #ولیفقیه به جای آنکه نسبت به شهروندان مسؤول باشد، نسبت به #خانوادهها و رشد ایمانی آنها مسؤول است.
@hoseiniyehandisheh
🔸#یادداشتهای_حجت_الاسلام_حیدری
یکی از دعاهایی که در تعقیب نماز صبح نقل شده، همان دعایی است که امیرالمومنین در لیله المبیت و در بستر پیامبر خواند؛ وقتی جانش را برای رضای خدا در معرض فروش گذاشته بود: و من الناس من یشری نفسه...
علی به خدا پناه می برد در این دعا از شر هر بیدادگری
اما پناهش یک سپر است که از جنس محبت و عشق به اهل بیت پیامبر ساخته شده
و یک دژ محکم که آجرهای آن را چیز دیگری روی هم نگذارده جز اقرار به حق این خاندان و تمسک به ریسمان آنها:
فی جنه من کل مخوف بلباس سابغه ولاء اهل بیت نبیک ... بجدار حصین الاخلاص فی الاعتراف بحقهم و التمسک بحبلهم
و من هی فکر میکنم که در شب هجرت پیامبر، از خاندان او چه کسی مانده بود؟ خدیجه؟! ابوطالب؟! غم از دست رفتن اینها که چند وقتی می شد که پیامبر را گداخته بود. پس چه کسی جز فاطمه مانده بود که اهل بیت پیامبر باشد؟
علی هنگام فروختن جانش به خدا؛ وقت انجام یکی از بزرگترین عباداتش که از شدت عظمت، آیه قرآن برایش نازل شد؛
به عشق فاطمه پناه برده بود و به اخلاص در تمسک به او متوسل شده بود! و همه اینها قبل از امروز بود؛ یعنی قبل از شروع پیچیده ترین و عمیق ترین زندگی عاشقانه در تاریخ! گمان می کنم خیلی از روضه های فاطمیه را باید بر این اساس توضیح داد؛ اما فعلا روز جشن است...
پ.ن: چه نیازی دگر این مرد به جوشن دارد؟
إن یکاد از نفس فاطمه بر تن دارد...
@hoseiniyehandisheh
📝بازتاب انتشار «نقد و بررسی پیش نویس سند الگوی پایه پیشرفت» (ویرایش دوم و نهایی) توسط «حسینیه اندیشه» و تقدیم رسمی آن به «مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت» و متن نامه حسینیه اندیشه به دکتر واعظ زاده -رییس مرکز-👇🏻
khorafeh.mp3
3.07M
#اندیشه_منیر
🎧 بخشی از سخنان مرحوم علامه سید منیرالدین حسینی الهاشمی در جلسه ای با موضوع: خرافات و موهومات
در این قطعه صوت ایشان به دو مقوله تهتک و تنسک به عنوان دو خرافه علمی می پردازند
مدت قطعه صوتی: 7 دقیقه و 19 ثانیه
@hoseiniyehandisheh
#اندیشه_منیر
🔸مثلا شما می گویید که ما در فلان ده می بینیم که فلان درخت را نظرکرده می دانند و پارچه برای حاجت به آن میبندند ...یا یک چیزهایی را نحس می دانند... ؛ اینها را خرافه می دانید.....
❓اگر از من سوال کنند سخت ترین خرافه چه است؟ نمونهاش را مدل «کینز» می گویم و دلیل الهی هم برایش دارم.
قرآن درباره ربا می فرماید: که ربا نخورید. بعد می گوید: «می گویند: ربا مثل بیع است». بعد می گوید کسانی که این طوری می گویند شیطان دیوانه شان کرده (است).
بله، می شود الان ما در ضعف باشیم از نظر مدل ساختنِ واحد پولی و سازماندهیِ جریان اعتبارات اقتصاد اسلامی؛یعنی در تعریف ساختار بانک اسلامی، چرخش اعتبارات، توسعه و تکاملش، .... در ضعف باشیم(و) در اضطرار قبول کنیم(بلکه) اصلا دلیل هم بیاوریم که این ربا نیست ......
◀️ این میزان تاثیری که دارد سهم تاریخی اش خیلی بیشتر از پارچه گره زدن به درخت برای حاجت است و این زیر بنایش، قرآن می گوید: مثل کسی است که شیطان او را خل کرده باشد. یتخبّطه الشیطان. خبط دماغ یعنی همان توهم پیدا شدن. خب البته خرافه ی بسیار متکامل تری است نسبت به آن خرافات. آن خرافات باهاش دعوا کردن سخت است؛ این خیلی سخت تر است. این قاعده مند شده(است). این قواعد کاربردی خودش را در جامعه پیدا کرده. این، دلهایی را به خودش اسیر کرده و بند شده(است) گردن دلها.
💢هرچند خرافه ها در هر زمانی مبارزه با آنها سخت بوده درزمان خودشان، ولی خرافه های علوم انسانی الان سخت ترین و متکامل ترین و پیچیده ترین(است)....
@hoseiniyehandisheh
📝به مناسبت دهه اول ذی الحجه و ایام اقامه #حج در مکه مکرمه سلسله یادداشت هایی در تبیین «جایگاه حج و مناسک آن در اقامه کلمه حق» که برگرفته از آثار #مرحوم_استاد_صدوق می باشد؛ به زودی تقدیم می گردد.
این مباحث در کتاب«بررسی سه تئوری تولید «قدرت-اطلاع-ثروت» در سبک زندگی غربی و سبک زندگی اسلامی» مطرح شده است.
@hoseiniyehandisheh
🔻 برش اول:
سه قوهی «#اختیار، #عقل و #زادولد» نعمتهایی نورانی هستند که در #سنّ_بلوغ به بشر عطا میشوند و با کمک #دستگاه_الهی و #پرورش های خاصی که از طریق عبادات برای رشد این قوا إعمال میشود، انسان میتواند از خطرها و انحرافاتی که در دار بلاء و امتحان وجود دارد نجات پیدا کند. اما احکامی مانند نماز و روزه و حج و...، تنها به آحاد مکلفین اختصاص ندارد بلکه #تشریع آنها باید از منزلت #حاکمیت و #اقامه کلمهی حق (جریان پرستش خدای متعال) نیز مورد ملاحظه قرار گیرد.
بر همین اساس، #حج بهعنوان عبادتی که در پایان سال قمری قرار گرفته، برآیند تمام عبادتهایی است که نسبت به خدای متعال و #دستگاه_الهی انجام شده و در مقابل برآیند همهی سجدههایی که برای #دستگاه_ابلیس واقع شده، قرار میگیرد.
لذا تعبیر قرآن کریم پیرامون حج به «قیاماً للناس» به اجتماع بزرگ امت اسلام برای برائت از مشرکین و #کفّار و تحقق #بت_شکنی اشاره میکند که لعن ابلیس و بیزاری از زشتیها و سلام بر پاکیها را با خود به همراه دارد. از اینرو در احادیث وارد شده که ابلیس در روز #عرفه، در خشمناکترین حالت خود قرار میگیرد و دستگیر میگردد و سپس در روز #عید_قربان «رمی» میشود.
#حج
#اقامه_کلمه_حق
#دستگاه_الهی
#اختیار
#پرورش
#حاکمیت
@hoseiniyehandisheh
☑️تردیدهایی درباره یک صورت مساله ی معروف
#یادداشتهای_حجت_الاسلام_حیدری
صورت مسأله، یک استاد شهیر و شاگردان متعدّد و کرسی تدریس معروفش نبود؛ چون حقیقتِ کار کسی که علم پیامبر را میشکافد و مرزهای دانش دین را جابجا میکند، به لزره درآوردنِ هویت یک جامعه و شکستن زنجیرهایی است که افکار عمومی را به بند کشیده است. قضیه برای اهل نفاق اینقدر خطرناک بود که وقتی جابربنعبدالله انصاری در مسجد پیامبر مینشست و به امید وعدهی پیامبر و در انتظار دیدنِ محمدبنعلی فریاد میکشید که: «یا باقر العلم... یا باقر العلم...»، مردم مدینه تمامقدّ جلویش ایستادند و گفتند: «صحابی پیامبر هم به هذیانگویی افتاده...»
اما وقتی اباجعفر به امامت رسید، نه فقط نگرانیِ مردم مدینه که کابوسهای دستگاه حاکم هم به یک واقعیت تمامعیار تبدیل شد. مردم در موسم حج هم محمدبنعلی را حتی در حال دعا رها نمیکردند و به سوی او سرازیر میشدند و سوال میکردند و پاسخ میشنیدند. مسلمانان با اینکه در مقابل مکتب سقیفه و سلطنت اموی و دربار مروانی تسلیم شده بودند، اما در مقابل چشمان هشامبنعبدالملک هم از حضرت باقر جدا نمیشدند و خلیفه که برای نمایش قدرت به خانهی خدا آمده بود، مسجدالحرام را دید که در سیطرهی علم محمدبنعلی است. تمامی اهل اسلام در مکّه حاضر شده بودند اما او مجبور شد برچسب «پیامبر کوفه» و «فریبدهندهی مردم عراق» را به امام بچسباند و به خیال خودش نفوذ حضرت را به یک منطقه محدود کند اما وقتی در مناظرهای که وسط صحن مسجدالحرام به راه افتاد، از محمدبنعلی شکست خورد، معلوم شد که شکافندهی علم، هویت جامعهی نفاق را به تزلزل درآورده است.
صورت مسأله، یک استاد شهیر و شاگردان متعدّد و کرسی تدریس معروفش نبود؛ که اگر بود هشام، اباجعفر را تا شام نمیکشاند و یک نمایش اموی به راه نمیانداخت و به اطرافیان نمیگفت: «هر وقت تمام سرزنشهایم را نثار محمدبنعلی کردم و ساکت شدم، تکتک شما شروع به توبیخش کنید.» اما اباجعفر وقتی وارد قصر شد، معادله را تغییر داد و در همان ابتدا ابهت مادّیِ خلیفه را مبهوت خود کرد: به جای آنکه به خلیفه سلام دهد، به تمامی اهل مجلس سلام داد و بدون اجازهی هشامبنعبدالملک، بر جای خود نشست. ضربهای که هشام دریافت کرد، حقد و کینهاش را شعلهورتر کرد و بیادبیهای او و یارانش به امام بیشتر شد. اما حضرت باقر صبر کرد تا تکتک دشنامها تمام شود و پاسخی داد که از قصر، راهی زندان شد. تاریخ گزارشی از مباحث علمیِ باقرالعلم در زندان دمشق برای ما نقل نکرده اما حال زندانیان در برابر اباجعفر را با یک کلمهی عجیب توصیف کرده: هیچ مردی در زندان نبود مگر اینکه نسبت به محمدبن علی در «تَرشُّف» بود که در فارسی همان «مکیدن شدید» است. محبوسین طوری علمِ باقرالعلم را میمکیدند که رئیس زندان نزد خلیفه آمد و گفت: «میترسم که اهل شام بین تو و تختت جدایی بیندازند.» هشام راهی نداشت جز اینکه امام و یارانش را به مدینه بازگرداند و همهی بازارهای بینراه را تعطیل کند تا زلزلهی بنیهاشم بیش از این مروانیان را نلرزاند...
در «کافی شریف باب مولد ابیجعفر» نقل شده که حضرت باقر با چه معجزهای حتی بازارهای بینراه را هم از تعطیلی درآورد اما قضیهی مهمتر آن است که وقتی علمِ حضرت باقر در پایتخت شرارت یعنی شام، انقلاب به راه انداخته و از زندان دمشق، قصر امپراطوری مروانی را تکان داده، باید قبول کنیم که تعریفمان از «علم دین» تجدیدنظرهایی اساسی لازم دارد...
پی نوشت:
امیدوارم که اباجعفر این متن دستوپاشکسته را ـ که ترکیبی از چند روایت در کافی و الارشاد و مناقب آل ابیطالب بود ـ به عنوان قصد و أمل و رجاء از من بپذیرد و نمی از یم علمش را صلهی امروزم قرار دهد؛ که دربارهاش گفتهاند: کان لایملّ من صله قاصدیه و مؤمّلیه و راجیه خسته نمیشد از بخشش به کسانی که قصد او را کرده بودند و به او امید بسته بودند...
@hoseiniyehandisheh