eitaa logo
حسینیه اندیشه و جبهه مقاومت
551 دنبال‌کننده
254 عکس
61 ویدیو
138 فایل
مباحث و یادداشت‌هایی هم‌سو با حسینیه اندیشه در موضوع جبهه مقاومت ✔️آدرس وب سایت: http://hosseiniehandisheh.ir ✔️آدرس کانال رسمی حسینیه اندیشه: https://eitaa.com/HossiniehAndisheh ✅ ارتباط با مدیر کانال: @azn1360
مشاهده در ایتا
دانلود
📝 بخشهایی از چکیده مبحث اول «فلسفه بلاء و مصیبت براساس فلسفه انبیا» 🔸معمولاً مصیبت یک مقوله‌ی استثنائی تلقّی می‌شود و از امور اصلی در زندگی محسوب نمی‌گردد و از این جهت ممکن است بررسی فلسفی آن، امری غریب به نظر برسد؛ اما توجه به دسته‌بندی‌های ذیل می‌تواند به تبیین بحث کمک کند: 1️⃣ یک دسته از بلاها و مصائب، بلاهای طبیعی هستند مانند سیل، زلزله، گردباد، سونامی و... که به ندرت اتفاق می‌افتد؛ یعنی این‌طور نیست که شهرها دائماً دچار این حوادث شوند و لذا ابتلاء به این بلایا، به صورت مداوم و مستمرّ نیست. 2️⃣ دسته‌ی دیگری از مصائب، به مرگ و میر مربوط می‌شود و علّت آن، اموری از قبیل مریضی، کهنسالی و حوادثی مانند تصادف و... است که این دسته نیز از امور استثنائی در زندگی محسوب می‌شود. یعنی این‌طور نیست که خانواده‌ها دائماً دچار مرگ و میر در حوادث شوند و افراد همواره در بستر بیماری باشند. 3️⃣در مسائل اجتماعی، از «بلا و مصیبت‌ها» با تعابیری همانند «مشکلات و بحران‌ها» یاد می‌شود و مواردی مانند گرانی، فقر، عقب‌ماندگی‌ها و... از مصادیق آن‌هاست. مصیبت و بلا در امور اجتماعی نیز بمثابه یک امر طبیعی و پایه‌ی زندگی محسوب نمی‌شود بلکه قاطبه‌ی کشورها توانسته‌اند این مشکلات خود را حلّ نمایند یا در این مسیر قرار گرفته‌اند. 4️⃣برخی مصائب نیز مصائب تاریخی هستند که انسان‌ها و ملّت‌ها با آن روبه‌رو می‌شوند مانند جنگ جهانی اول و دوم. اما مردم و دولت‌ها مدعی هستند که نمی‌خواهند جنگ را به عنوان اساس و پایه‌ای در زندگی خود بدانند. ✅ اما مصائب پیامبر اکرم(ص) و اهل‌بیت عصمت و طهارت و انبیاء علیهم‌السلام و جامعه مؤمنین، از سنخ مصائب فوق‌الذکر نیست. 🔹مضامین آیات و روایات و ادعیه نشان می‌دهد که بلا و مصیبتِ انبیا و ائمه اطهار و مؤمنین، یکی از پایه‌های زندگی دینی و یکی از ارکان برنامه‌های خدای متعال در مدیریت این دنیاست. 🔸اگر مصیبت در یک دستگاه فکری بمثابه پایه و اساس تلقّی شود، فلسفه و علّت‌یابی آن ضرورت می‌یابد و تبیینِ «چرایی، چیستی و چگونگی» آن به امری الزامی تبدیل می‌شود و الا به سردرگمی و تحیّر مبتلا شده و مصیبت‌ها به جبر و فطرت و سایر امور تحلیل‌ناپذیر ارجاع خواهند شد. 🔹مصیبت در فرهنگ انبیاء و ائمّه(ع)، بمثابه شغل آن بزرگواران تلقّی می‌شود و هویّت آنان بر مبنای «استقبال از بلا» شکل گرفته است. 🔸شب قدر، شب نزول بلایا و مصائب است و «کلّ امر» در آن، ناظر به دنیا به عنوان دار بلاست. در این میان حضرت ولی‌عصر(عج) است که به تنهایی، تمامیِ مصائب مقدّر شده را می‌پذیرد و دیگران نیز به میزانی که از بلاهای نازل شده درکی پیدا کنند، حظّ خواهند برد و توفیق نوکری و خدمت خواهند یافت. 🔹حال چگونه می‌توان مصائب حضرت ولی‌عصر(عج) را فهمید و در دوران غیبت، با آن حضرت زندگی کرد و رضای خدا را به دست آورد؟ 📋متن چکیده مبحث اول 👇👇👇 ✅ @hoseiniyehandisheh
1_293685497.pdf
حجم: 352.6K
📋متن چکیده مبحث اول «فلسفه بلاء و مصیبت براساس فلسفه انبیا»
📝 بخشهایی از چکیده «فلسفه بلاء و مصیبت براساس فلسفه انبیا» 🔸 گفته شد که مصیبت و بلاء در فرهنگ انبیاء و زندگی دینی، رکن است و هویت آن بزرگواران را تشکیل می‌دهد و به همین دلیل لازم است قبل از بررسی فلسفه این مصیبت‌ها، توصیفی عینی و تاریخی از مصیبت‌های انبیاء ارائه ‌شود.‌ 🔹 در همین راستا این سوال قابل طرح است: کیفیت تبلیغ پیامبر اکرم (ص) چگونه بوده که سران جامعه‌ی عرب و ملأ و مترفین به ترس و وحشت افتادند؟ چرا به عنوان یک مسأله‌ی امنیتی با حرکت ایشان برخورد شده است؟ اگر طبق ادراکات موجود قرار بوده تا اعتقادات و معارف نظری به مردم ارائه شود، آیا این حجم از وحشت و مقابله و توطئه و درگیری معنادار خواهد بود؟! 🔸 گرفتاری و بلای نبیّ اکرم(ص) و سایر پیامبران این بوده که مردم اسیر نظامات اجتماعی کفر شده‌ و به بردگانی برای حاکمان تبدیل شده‌ بودند؛ یعنی به جای انتقال یک سری اعتقادات نظری، مسأله‌ی آزاد کردن یک امّت مطرح بوده که زیر یوغ قدرتمندان به اسارت درآمده‌اند و به آنها بیگاری می‌دهند. 🔹پیامبران برای تحقق کلمه‌ی توحید و مبارزه با کلمه‌ی کفر قائل بودند که نباید از روش‌های موجود برای رسیدن به قدرت استفاده کرد. پس تفهیم «تئوری خلافت» به مردم و کفّار و افشای سست بودن «تئوری قدرت» توسط پیامبران، و به صحنه آوردن مردم و وعده‌ی پیروزی و نابودی قدرت کفر برای تحقق خداپرستی، از مصائب و گرفتاری‌های فرهنگ انبیاء بوده است. 🔸 پس گرفتاری انبیاء، مصیبت‌ها و بلایایی بوده که ایجاد یک نهضت در پی داشته است؛ نهضتی که در جهت به باور رساندنِ این حقیقت بوده که می‌شود جامعه را بر محور قدرت الهی تشکیل داد و نه بر مبنای نیاز و ارضاء مادّیِ اجتماع. 📋متن چکیده مبحث دوم 👇👇👇 ✅ @hoseiniyehandisheh
1_296527485.pdf
حجم: 358.8K
📋متن چکیده «فلسفه بلاء و مصیبت براساس فلسفه انبیا»
📝 بخشهایی از چکیده «فلسفه بلاء و مصیبت براساس فلسفه تاریخ انبیا» 🔸 در مبحث قبلی به بررسی مصائب از منظر «فلسفه‌ی چیستی» پرداخته شد و حال باید مصائب را از بُعد «فلسفه‌ی چرایی» تبیین کرد: از آنجا که خدای متعال علاوه بر خلقت عالَم، «فاعل منفی» را خلق کرده است و ریشه‌ی مصیبت نیز به خلق فاعل منفی باز می‌گردد، باید به تشریح «فلسفه‌ی خلقت» پرداخت. 🔹 چرا خداوند فاعل‌هایی را آفریده که قدرت دارند با طغیان و سرکشی خود به عالم خلقت زهر بپاشند؟ پاسخ آن است که اگر غرض خلقت به رشد و تکامل مخلوق باز می‌گردد، هر فرضی که از نظر عقلانی برای تکامل قابل تصوّر است باید محقق شود. یعنی گرچه خلق فاعل منفی، منجرّ به «زندگی همراه با مزاحمت» می‌شود، اما چنین فضایی باعث می‌شود که ظرفیت مخلوق افزایش یافته و مشمول نعمات جدیدی شود که مقیاسی کاملاً متفاوت دارند؛ نعمات و لذّاتی که دستیابی به آنها با «زندگی در یک محیط بدون مزاحمت» ممکن نمی‌شد. 🔸اگر فاعل منفی به این دلیل خلق شود و جایگاهی در اصل نظام خلقت و برنامه‌ی خدای متعال برای مدیریت این دنیا پیدا کند و اجازه داده شود تا فعلِ فاعل منفی در این دنیا دارای اثر باشد، منشأ تمام گرفتاری‌ها و مصیبت‌های بعدی در تمام بخش‌های نظام، به فاعلیت او بر می‌گردد. 🔹 البته هنگامی که خدای متعال چنین برنامه‌ای را تدارک دید، باز هم آغاز خلقت در این دنیا برای حضرت آدم در «بهشت اول» رقم خورد و این امر نشان می‌دهد که آغاز خلقت با رحمت الهی شروع شد و مصائب با اختیار انس و جنّ و با زندگی در محیط مصیبت در این دنیا ادامه می‌یابد و بالمآل به نعماتِ «بهشت دوم» در عالم آخرت دست خواهند یافت. 🔸بر این اساس، یک مرحله از بروز فاعلیت منفی در عالم ذرّ بود و مرحله‌ی بعدی آن، تمرّد ابلیس از سجده و سپس عزم ضعیف حضرت آدم و حوّا در نخوردن از شجره‌ی ممنوعه بود. 🔹از سوی دیگر، هر شخص و امّتی در مقطع خاصّی از تاریخ حضور دارد و تاریخ نیز دارای سه سرفصل است که بلاها و مصیبات و امتحانات و همچنین آیات و حجّت‌های هر یک از این سرفصل‌ها با دیگری متفاوت است: سرفصل اول از هبوط حضرت آدم تا بعثت نبیّ‌اکرم(ص)، سرفصل دوم از بعثت نبیّ‌اکرم(ص) تا ظهور حضرت ولی‌عصر(عج) و سرفصل سوم از ظهور تا روز قیامت است. 📋متن چکیده مبحث سوم 👇👇👇 ✅@hoseiniyehandisheh
1_299208160.pdf
حجم: 358.3K
📋متن چکیده «فلسفه بلاء و مصیبت براساس فلسفه انبیا»
«یا قریباً لا یبعد عن المغترّ به» ای نزدیکی که از فریفته اش دور نمی‌شود [وداعی با مناجات شعبانیه و سلامی به دعای افتتاح) خاطرخواهی بددردی است. چون نیاز که شدید بشود، سریع آدم را می‌فرستد گوشه‌ی رینگ. تقاضا که بالا برود، عرضه‌کننده پشت‌چشم نازک می‌کند و جاخالی می‌دهد و غیبش می‌زند و ناز می‌کند و طوری دور می‌شود که همه دنبالش بدوند و حقیرش شوند و به قدرت و برتری‌ش اعتراف کنند و پیشش لُنگ بیاندازند. اما تو این‌طوری نیستی. تمام قانون‌های عرضه و تقاضا را زیر پای بزرگواری‌ت لِه کرده‌ای. منتظر نیاز شدید نیستی که هیچ. کورسویی از نیاز را هم اگر ببینی، نه فقط ناز نمی‌کنی و جاخالی نمی‌دهی؛ این‌قدر نزدیک می‌شوی که داراییت را، نقطه قوت‌ت را، برگ برنده‌ات را با مهربانی می‌چپانی توی بغل خاطرخواه‌های خالی‌بند یا نصفه‌ونیمه یا کور و کچلی که ما باشیم. البته این عبارت‌ها در شأن تو نیست‌ها ولی احتمال می‌دهم که منظور عزیزانت در مناجات شعبانیه از «یا قریباً لایبعد عن المغترّ به» چیزی شبیه به همین حرف‌های من باشد البته به اضافه چند میلیارد سال نوری تفاوت با همین حرف‌های من! خلاصه که «ای نزدیکی [که به جای ناز کردن] از فریفته‌اش دور نمی‌شود»... ای بغل‌گیرنده‌ی همه‌ی فریفتگان و خاطرخواهانت... ای نابوده کننده‌ی همه قواعد بازار.... و ای کوبنده‌ی مکانیزم عرضه و تقاضای بشر مادّی... و ای تربیت‌کننده‌ی انبیاء و اوصیائی که هزاران سال است این قواعد را به بازی گرفته‌اند و حتی مومنین باورشان نمیشود... اصلا شما عنایت کنید؛ مثلا همین جمله ی قبل از «یا قریبا لایبعد عن المغتر به» را. شاید خدا را با این اسمش صدا زدیم بخاطر خواسته‌ای که در جمله قبل به او گفتیم: «و انظر الیِّ نظر من نادیته فاجابک و استعملته بمعونتک فاطاعک» طوری به من طوری نگاه کن که انگار از همان‌هایی هستم که برای کمک به خودت بکارشان گرفتی و آنها هم پا دادند. این «معونتک» و کمک کردن به تو هم که معنایش را نمی‌فهمم مگر این که همان کمک و یاری ِ علی باشد. مثل «زید بن صوحان» که کمک و معونه اش را خود علی امضا کرده. همان که در جنگ نهاوند دستش را داد و بعد عاشق سلمان شد و بعد کارهایی کرد که «بعضی‌ها» به شام تبعیدش کردند و بعد.... تا دستش به علی رسید و در معرکه جمل، قصد «شتر» را کرد. هم‌قبیله‌ای‌هایش گفتند: «اینجا چه می‌کنی؟! دور و برِ این شتر، مرگ پرسه می‌زند.» زید سفره‌ی دلش را باز کرد: «مرگ همان چیزی است که من می‌خواهم.» و به امیرالمومنین رو کرد و گفت: «من را کشته خواهی دید. دستی را در آسمان می‌بینم که به من می‌گوید: به سوی ما بیا!» انگار همان دست قطع‌شده‌اش آمده بود تا بقیه‌ی بدنش را هم بهشتی کند و ... به خاک افتاد. خاطرخواهی و نیاز زید به علی به اوجش رسیده بود و توی خونش موج میزد و خونش فوران کرد. یا قریبا لایبعد عن المغتر به: علی اما دور نشد، رفت نزدیک تا جایی که راوی میگوید: «حتی جلس عند رأسه» بالای سر زید نشست و جمله‌ای گفت تا زید را به بالاترین درجات ِ قرب به قریب بفرستد و «من استعملته بمعونتک» و اهل یاری را تعریف کند: _ رحمک الله یا زید لقد کنت خفیف الموونه و عظیم «المعونه»... رحمت خدا بر تو ای زید که کمهزینه بودی و «کمک‌کاری بزرگ» اصلا شما عنایت کنید؛ همین که ما کورسویی از نیاز به علی پیدا کنیم و کمی خاطرخواه کمک و یاری به او بشویم، لطف می‌کند و جرأت میدهد که از او بخواهیم تا مثل «زید بن صوحان» با ما معامله کند: «انظر الیّ نظر من... استعملته بمعونتک فاطاعک» چرا؟ چون تو کسی هستی که همه‌ی قانون‌های ناز و نیاز و تمامی قواعد بازار را زیر پای بزرگواری‌ خودت و اولیائت لِه کرده‌ای؛ چون «یا قریبا لایبعد عن المغتر به» حالا همه اینها که گفتم برای مناجات شعبانیه بود و ماه شعبان. اگر برویم به سمت ماه مبارک، چشمه‌های دیگری نشان می‌دهد. کجا؟ وسط دعای دیوانه کننده‌ی «افتتاح» همان جا که می‌گوید اصلا نیاز مصنوعی و خاطرخواهی ِ نصفه و نیمه هم نخواستیم که هیچ؛ اگر بدبخت ِ نیازمند ِ نداری بود که خیلی نفهم بود و به جای نیاز داشت ناز می‌کرد و بد و بیراه می‌گفت و منت می‌گذاشت، باز هم مهربانی‌م را توی بغلش می‌چپانم: «مدلاً علیک... تدعونی فأولّی عنک و تتحبب الیّ فاتبغض الیک و تتودّد الیّ فلا اقبل منک کأن لی التطول علیک... ناز می‌کنم... تو مرا می‌خوانی و من از تو روی میگردانم و با من دوستی می‌کنی و دشمنی می‌کنم و محبت می‌کنی و از تو نمی‌پذیرم انگار که من بر تو منت دارم».... «فلم یمنعک ذلک من الرحمه لی و الاحسان الیّ و التفضل علیِّ... اما همه اینها تو را از مهربانی و خوبی کردن به من باز نمیدارد...» _ بزرگوار! می‌شود توضیح بدهی که این چه وضعش است؟ میشود توضیح بدهی که چرا این‌قدر خوبی؟ پی نوشت: 👇👇👇
پی‌نوشت: تقدیم به شهید یک و بیست دقیقه‌ی همه‌ی شب‌های جمعه؛ که از شدت خاطرخواهی و فریفتگی به خمینی و خامنه‌ای، در میانه آتش الحاد مدرن به معونه و کمک ِ «پرستش اجتماعی ِ خدای متعال» رفت و با دریافت مدال «استعملته بمعونتک فاطاعک»، ظفرمندانه در آغوش «قریبا لایبعد عن المغتر به» قرار و آرام گرفت. @msnote @hoseiniyehandisheh
🔰نه تسامح در قضاوت نسبت به تجارب بشری، و نه غارنشینی 💢 گاهي ما با ديد عمومي و به مي‏نگريم و آنها را غير مضّر نسبت به ساحت مي‏دانيم، ولي گاهي هم از منظري ديگر به اين واقعيت نگاه كرده و قائل مي‏شويم كه نمي‏توان به هيچ وجه «تسامح در تعبّد» را پذيرفت. ❓آيا مي‏توان در خصوص مضرّ يا غير مضرّ بودن نسبت به ساحت مقدس تسامح را روا دانست؟! آيا غير از اين است كه آنچه با شيوه آزمون و خطا شده است مفاهيمي كاربردي و برخاسته از يك «» تعريف شده مي‏باشد كه بر اساس يك مدل براي كنترل تغييراتي خاص در حال تجربه شدن مي‏باشد؟ ❌مسلماً صحيح نيست كه براي نجات خود از تكليف الهي سريعاً به قضاوت در اين امر حسّاس و پيچيده بپردازيم و را در اين وادي امري مباح بدانيم و بگوييم اصولاً محصولات تجربه بشر داراي لوازم و اقتضائات خاصي نمي‌باشد، بنابراين با ما هماهنگي دارند! ادامه دارد⏮ ✅@hoseiniyehandisheh
ادامه:👇👇 🐪در مقابل، هيچ يك از ما و شما قائل نيستيم كه بايد موجود را كنار بگذاريم و به همان انسانهاي باز گرديم. 🌀اما تا زمان دستيابي كامل به يك مدل اداره جديد بايد در آن تأمّل كرد تا ببينيم كداميك از اين بخشها از ضرر كمتر و ضرورت بيشتري برخوردار است تا از همان نقطه كار خود را آغاز كنيم. به تعبير ديگر بايد به تغيير تخصيصهاي كلّي و عمومي در مدل موجود بپردازيم تا تدريجاً با تعريف به اين واقعيّت پي ببريم كه مدلهاي موجود نمي‏تواند نيازهاي جديد ما را پاسخگو باشد و مي‌بايست نيازهاي نوين جامعة اسلامي خود را به وسيلة پاسخ دهيم و آنها را به بگذاريم. 💠 پس اولاً ما مُهر ابطال بر تجارب بشري نمي‏زنيم. ثانياً تجارب بشري را يك سري تجارب مفرده نمي‏دانيم كه همچون نظر گذشتگان حاكي از «يك حقيقت مسلّم» در عالم تكوين باشند، بلكه قائليم اينها هستند كه با تغيير در تئوري اصلي آنها، تعريف از موضوع نيز عوض مي‏شود. 📚منبع: کتاب دفتر از منظر استاد ✅@hoseiniyehandisheh
🔰بخشهایی از چکیده «فلسفه بلاء و مصیبت براساس فلسفه ✍️ حجت‌الاسلام و المسلمین استاد مسعود صدوق (ره) 🔹برای توضیح «فلسفه‌ی چگونگی مصیبت و بلاء» باید به این نکته توجه کرد که ولایت بر سه نظام «کفر، نفاق و ایمان»، به معنای سه نوع تدبیرِ جدا و منفکّ از یکدیگر نیست بلکه با «فلسفه‌ی إمداد» به وحدت می‌رسد؛ یعنی امداد به دستگاه کفر و دستگاه نفاق، دارای علّت و فلسفه است که خداوند متعال فرمود: «کّلاً نُمدّ هولاء و هولاء». 🔸به نظر می‌رسد علت «امداد» به این نکته باز می‌گردد که مؤمنین به علت هوای نفس، تا حوادث متعدّدی را تجربه نکنند، زیر بار ولایت نمی‌روند. لذا خدای متعال، دستگاه کفر و نفاق امداد می‌کند (اجازه طغیان می‌دهد) و آنان نیز به مؤمنین حمله‌ور شده و جامعه‌ی اسلامی دچار بلاء و نقص در اموال و انفس و ثمرات می‌شوند. 🔹 چنین شرایطی موجب می‌شود آثار نظام طغیان به صورتی ملموس و عینی در برابر اهل ایمان قرار بگیرد و آن را وجدان کنند. این تنفّر در کنار تعلّق مومنین به خدای تعالی باعث می‌شود تا آنان زیر این فشارها و مصیبت‌ها به دستگاه الهی پناه ببرند و به تدریج «حبّ» برای آنان ایجاد شود. 🔸 در واقع خدای تعالی برای آن‌که هوای نفس را از درون ما جدا کند، بستری از حبّ و بغض فراهم می‌کند و به وسیله‌ی درگیری انبیاء و اوصیاء با ائمّه‌ی کفر و نفاق، فضایی از تنفّر و محبّت ایجاد می‌نماید. آن بزرگواران با استقبال از بلاء، مجرایی برای جریان اراده‌ی خدای متعال قرار می‌گیرند تا تعلیم و تربیت و پرورش در سطح کلان و برای کلّ نظام واقع شود. همین حقیقت است که روشن می‌کند «دین چیزی جز حبّ و بغض نیست». 🔹 این روند درگیری بین هوی و تقوی در شکل اجتماعی، در تمامی مراحل تاریخ جریان دارد اما متغیر اصلی در سرفصل اول تاریخ، «امور حسّی» است. در دوره‌ی دوم تاریخ، «قوای عقلانی» بمثابه متغیر اصلی قرار می‌گیرد و خلقت انسان‌ها به نحوی است که عقلانیت‌ها در این سرفصل در سطح بسیار بالایی هستند. اما متغیر اصلی در دوره‌ی سوم تاریخ، «امور شهودی» است و روح‌ها به قدرت‌های بزرگی دست می‌یابند. 🔸همچنین در سرفصل اول تاریخ، دستگاه ایمانی در جهت «چگونگی حفظ جامعه‌ی دینی» تربیت می‌شوند؛ در سرفصل دوم تاریخ، مؤمنین برای «چگونگی اداره‌ی یک حکومت دینی» پرورش می‌یابند و در سرفصل سوم تاریخ، نسبت به «تحقق یک تمدّن الهی» مورد آزمایش قرار می‌گیرند. 🔹حال با توجه به این چارچوب باید به تشریح مصیبت‌های پیامبراکرم و ائمّه‌ی معصومین علیهم‌السلام پرداخت؛ یعنی آن بزرگواران گرچه به ابلاغ احکام فردی و سایر جزئیات دین نیز اهتمام داشته‌اند، اما باید روشن شود که شخصیت و هویت و مأموریت اصلی آنان و مصیبت‌ها و محن و بلایایی که دچار آن بوده‌اند، از چه سنخی بوده است. 📋متن چکیده مبحث چهارم👇👇👇 ✅ @hoseiniyehandisheh
1_301430453.pdf
حجم: 372.2K
📋متن چکیده «فلسفه بلاء و مصیبت براساس فلسفه انبیا»