🔆 به بهانه حکم آغاز دورهی جدید شورای عالی انقلاب فرهنگی از سوی رهبر انقلاب
✔️ ضرورت توجه به ابزار خط مشیگذاری داوطلبانه در فرهنگ
✍️ مجید نقدی، دانشجوی دکتری فرهنگ و ارتباطات دانشگاه باقرالعلوم(ع)
اهتمام به حوزه سیاست گذاری فرهنگ، یکی از ماموریت های اصلی در حکم مقام معظم رهبری به شورای عالی انقلاب فرهنگی می باشد. معظم له در این حکم می فرمایند: «مأموریت شورای عالی انقلاب فرهنگی، از آغاز، ساماندهی به وضعیت فرهنگ و دانش در کشور، و سیاستگذاری در این دو مقوله، و هدایت دستگاههای متصدی آن به سمت ارزشها و هدفهای انقلاب، و برآوردن نیازهای فکری این دستگاهها و ظاهر شدن در نقش قرارگاه فرهنگی کشور بوده است.» ایشان ساماندهی به وضعیت فرهنگ و دانش و نقش هدایت گری دستگاههای متصدی امور را، بخشی از وظیفه سیاست گذارانه این شورا می دانند. حال سوال این است که نهادها و سازمان های فرهنگی از چه ابزار خط مشی گذاری در سامان دهی به وضعیت فرهنگی و ایفای نقش قرارگاهی خود استفاده کنند؟
ابزار خطمشی گذاری؛ وسایل یا تدابیر واقعی و عینی را گویند که دولت ها در مرحله اجرا، از این ابزار استفاده می کنند. انتخاب ابزار غالباً هم، به اندازه انتخاب خود خطمشی و سیاست گذاری کلان، بحث برانگیز است. وظیفه خطمشیگذارانه سازمان ها و نهاد های فرهنگی، انتخاب درست یک یا ترکیبی از چند ابزار متناسب با مسئله فرهنگی روز کشور است که در این انتخاب باید محدودیتها و قابلیتهای هر مقوله از ابزارهای خط مشی گذاری و همچنین پیامدهای ناشی از به کار گیری آنها را مدنظر قرار داد. ابزارهای خط مشی گذاری، درجات مختلفی از اثربخشی، کارآیی، برابری، مشروعیت و حمایت سیاسی دولت ها را دارند که انتخاب مناسب آنها منجر به خلق موقعیت های اثر گذار در حل مسائل فرهنگی و اجتماعی می شود. این ابزارها در مقیاسی مبتنی بر میزان «اجبار قانونی» و «داوطلبانه» درجه بندی که در آن «خودتنظیمی» یا ابزار های داوطلبانه به عنوان حداقل اجبار و «مالکیت عمومی» به عنوان حداکثر اجبار در نظر گرفته می شود.
با نگاهی آسیب شناسانه، تمایل غالب سازمان ها و نهادهای سیاست گذار فرهنگی کشور، در بکارگیری ابزارهای خط مشی گذاری، بر اساس «اجبار قانونی» و دستورکار می باشد. در این تفکر(رویکرد نهادی) بیشترین اصالت در اجرا، دستورکار از بالا به پایین، مداخله حداکثری و نحوه تعامل با مساله تابع فرآیند دستورکاراست.در واقع این فرآیند دستورکار است که خط مشی فرهنگی را تحت تاثیر قرار داده و بشدت مبتنی بر نوعی بروکراسی فرسایشی، ساختارگرایی، هزینه های بالا و دستوری می باشد.
اما نقطه مقابل این نگاه، که می تواند نقش تبیینی و اقناعی در حوزه فرهنگ داشته باشد، رویکرد تقویت ابزارهای داوطلبانه خط مشی گذاری فرهنگی است که اغلب به شکل داوطلبانه و همدلانه به مرحله اجرا رسیده و دولت یا سازمان ها می توانند توسط این ابزار ، بسیاری از مشکلات عمومی را حل و فصل کنند.
به عنوان مثال اولین مجموعه از ابزارهای داوطلبانه که دولت و نهاد های فرهنگی میتواند در اجرای خطمشیها به آن تکیه کنند نهاد خانواده است. دولت میتواند اقداماتی در جهت گسترش نقش خانواده انجام دهد، به گونهای که اهداف خطمشیهای دولت به شکل بهتر و با هزینه کمتر در همه ابعاد اقتصادی و اجتماعی تحقق یابد. اصلیترین مزیت ارتقای خانواده و جامعه به عنوان یکی از ابزارهای خطمشی عمومی آن است که هیچ هزینهای برای دولت ندارد؛ مگر آنکه دولت تصمیم بگیرد یارانه یا امتیازاتی در قبال این تلاشها پرداخت کند.
دولت و سازمان های فرهنگی با تکیه بر ابزارهای داوطلبانه خط مشی گذاری مانند خانواده می توانند برای مشکلات عمومی جامعه از قبیل اعتیاد، طلاق، افسردگی و دیگر ناهنجاری های اجتماعی گامی هر چند ابتدایی در حل مسئله بردارند.
#انقلاب_فرهنگی
#مدیریت_فرهنگ
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
🔻پیوندی خطرناک برای دشمن
✍ سید مسعود حسینی
آیا میدانید چرا بیشترین حمله توسط دشمن به پیوند خانواده میشود؟
در فرهنگ غربی، خانواده به یک قرارداد ساده اجتماعی تقلیل یافته و بسیاری از نیازها، بصورت فردی تامین میشود و عنوان خانواده کمترین کارکرد را دارد. چون در تعریف ساختار جامعه، تنها دو نقش اصلی محور قرار گرفته است؛ حاکمان و شهروندان. در این تعریف، تک تک شهروندان بصورت فردی مخاطب حاکمیت قرار میگیرند. در نتیجه، در منشور تعهدات متقابل، فقط به یک نوع تعهد تاکید میشود تعهدات متقابل حاکمیت و شهروندان! و هرگونه پیوند و هویت گروهی باید بهصورت قراردادهای اجتماعی مقطعی و ناپایدار خواهد بود. مثلا حاکمیت با کوچکترین بهانهای، حضانت فرزندان را سلب و آنها را از خانواده جدا میکند. از کنار طلاقها به سادگی عبور میکند و برای ایجاد ثبات و بالا بردن آستانه تحمل متقابل در خانواده هیچ تلاشی نمیکند.
این نحوه جامعهپردازی باعث میشود هیچ نهاد و اجتماع قدرتمندی در مقابل نهاد حاکمیت شکل نگیرد که این اتفاق بقای حاکمیت را تضمین میکند. پیوند خانواده ذاتا یک پیوند قوی و پایدار است و در گذر زمان به یک اجتماع و نهاد بزرگ و قدرتمند به نام قوم و عشیره تبدیل میشود که این مساله برای حاکمان مادی و دنیا طلب که ماهیت و هویت استکباری دارند، یک تهدید جدی به حساب میآید لذا تمام تلاش خود را برای از بین بردن آن میکنند. و در واقع از ابتدا مانع ایجاد این نهاد قدرتمند میشوند. نظام مستکبر، با تقسیم قدرت مخالف است و به دنبال تمرکز قدرت است و با هر چیزی که تمرکز قدرت را به چالش بکشد مبارزه میکند.
اما در فرهنگ اسلامی ایرانی اساسا این مردم هستند که محور جامعه پردازی اند و اسلام همه رتبهها را در برخورداری از مواهب الهی مساوی میداند لذا از آنجا که حاکمیت اسلامی انگیزهای برای تبعیض و ویژهخواری ندارد، از تشکیل و تقویت نهادهای مردمی پایدار، هیچ واهمهای ندارد. بلکه برای رسیدن به عدالت اجتماعی، آن را تقویت و تاکید میکند. در این راستا بسیاری از نیازهای افراد، در خانواده تامین میشود.
بخش قابل توجهی از آموزش، پرورش، تفریح، خوراک، پوشاک و حتی شغل و فعالیت اقتصادی همه در خانواده و پیوندهای فامیلی تامین میشود.
وقتی انسان را به عنوان یک ماشین، باز تعریف کردیم و جامعه را به لحاظ بهرهمندی از مواهب طبیعی، یک مجموعه طبقاتی دانستیم که سطوح بالا و پایین دارد، نتیجه قهری این تعاریف، نظام برده داری خواهد شد که اقلیت ثروتمند، در اوج و صدر هرم قرار بگیرند و نقش اکثریت جامعه، تنها در نوع خدمت به آنها قابل تعریف است.
بله در نظام ولایی و توحیدی هم طبقات وجود دارد اما تفاوت اساسی این دو نظام، در این است که در نظام توحیدی، ملاک طبقه بندی و رتبه بندی، معیارهای الهی و معنوی است و در برخورداری از امتیازات مادی، همه طبقات، مساوی اند بلکه هرچه رتبه فرد در نظام اسلامی بالاتر تعریف میشود به همان اندازه لازم است از برخورداری و رفاه مادی او کم شود. تا حدی که حاکم اسلامی باید با فقیرترین سطح جامعه برابر باشد.
نکته دوم اینکه طبقه بندی رتبهها در نظام اسلامی، با معیارهای حقیقی و مطابق واقع و استحقاق ذاتی آحاد جامعه صورت میگیرد و برخورداریها در هیچ موردی، بر اساس رانت یا به صورت اتفاقی نیست. بلکه کاملا مستدل و منطقی و عادلانه است.
حالا هرچه نظام موجود به نظام اسلامی آرمانی نزدیکتر شود، این مساله بیشتر مصداق پیدا میکند.
همه تعالیم اسلام را میتوان از این زاویه نگاه کرد و به اهمیت روابط پایدار انسانی در اسلام پی برد. تاکید اسلام به ازدواج رسمی به جای دوستی با جنس مخالف، تاکید به صله رحم، احترام به والدین، سلام کردن و...
حالا بهتر میتوانیم در مورد ضرورت #حجاب و عفاف در سطح جامعه تصمیم بگیریم!
#انقلاب_فرهنگی
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
📌وقت ارزیابی انقلاب فرهنگی
✍️ سعید خورشیدی
🔻کشور ما در سال تحصیلی 1399 - 1400 ، شاهد حضور حدود یک میلیون و 616 هزار نفر دانشجوی علوم انسانی بوده است. میلیونها نفر از فارغ التحصیلان این رشته را نیز باید به این تعداد اضافه کرد تا مشخص شود چند میلیون نفر آموخته اند تا تئوری های ماکس وبر در جامعه شناسی سیاسی را بر جمهوری اسلامی تطبیق دهند یا انسان را همان گونه که فروید میدید ببینند و هر صدایی که از درون آنها بر خلاف این تئوری های پذیرفته شده بلند شد را در نطفه خفه کنند، تا بعد از آن راهی میزهای شخصی خویش شده و نظام دیوانسالاری را یاری کنند.
❗️اینکه فرض کنیم درصد قابل توجهی از این جمعیت، هیچ ارتباطی با متون درسی خود نگرفته اند، مشخص نیست مصداق خوشبینی خواهد بود یا بدبینی ؟! چه اینکه عدم مواجهه با علوم انسانی غربی، در کوتاهی کم از مواجهه انفعالی در برابر آن ندارد.
جامعه برای زیستن، علاوه بر حوزه های های فنی و پزشکی، به تئوری هایی در باب عدالت، پیشرفت، اقتصاد و مانند آن نیاز دارد و از آنجا که هیچکس قادر به حیات در خلأ نیست، عدم انتخاب تئوری توسط ما قطعا به تسلط تئوری های انتخاب نشده خواهد انجامید.
🔰امروز ، اگر دیر نشده باشد، زمان مناسبی برای ارزیابی و سنجش راهی ست که بیش از 60 سال با علوم انسانی طی کرده ایم.
امروز علوم انسانی غربی امتداد تمدنی خودش را نشان داده و بعد از بنای آرمانشهر خود بر فراز ظلم به ملت ها، جواب خود را پس داده است. امروز صدای اعتراف به فروپاشی آرمانهای اجتماعی لیبرالیسم بعد از صدای شکسته شدن استخوان های مارکسیسم به گوش می رسد.
امروز پناه بردن به متون و افکار کهنه برای حل مسئله های تازه ای که جامعه ایران و تمدن نوین اسلامی با آن ها روبروست، مصداق بی پناهی است.
❇️ امروز تفکر تقلیدی همان زنجیر سنگین دست و پای علوم انسانی و اصحاب آن است. اگر تفکر تقلیدی کنار نرود، تعطیلی موقت دانشگاه، تألیف کتب، تدوین کتب، اصلاح اساتید و هر اقدام مفید دیگری، تنها مانند این است که علوم انسانی را با همان زنجیر ها چند قدمی جلو ببریم.
«نظام علمیای که نتواند سؤالات نظری و نیازهای کاربردی جامعهی خود را پاسخگو باشد، منزوی خواهد شد و خواسته یا ناخواسته به موزهی علم خواهد پیوست.
تحول، طبیعت و سنت آفرینش الهی است؛ این را بارها من مطرح کردهام، گفتهام.
تحول رخ خواهد داد.
خوب، حالا یک واحدی را، یک موجودی را فرض کنیم که تن به تحول ندهد؛ از یکی از دو حال خارج نیست: یا خواهد مُرد یا منزوی خواهد شد. یا در غوغای اوضاعِ تحول یافته مجال زندگی پیدا نمیکند، زیر دست و پا له میشود، از بین میرود؛ یا اگر زنده بماند، منزوی خواهد شد.» (بیانات در دیدار استادان و مبلغان حوزههای علمیه - 8 آبان 1386 )
#انقلاب_فرهنگی
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN