eitaa logo
نویسندگان حوزوی
3.3هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
478 ویدیو
177 فایل
✍️یک نویسنده، بی‌تردید نخبه است 🌤نوشتن، هوای تازه است و نویسندگی، نان شب. 🍃#مجله_ی_نویسندگان_حوزوی معبری برای نشر دیدگاه نخبگان و اندیشوران #حوزویانِ_کنشگرِ_رسانه_ای 👇 ارتباط @Jahaderevayat
مشاهده در ایتا
دانلود
به نام و یاد او سلام و نه انگار به صدا و تصویر پرزیدنت روحانی در اولین ارتباط با مردم بعد از حوادث تلخ بنزینی نگاه کردید؟ خبری از تأسف و تأثر و عذرخواهی و پوزش‌طلبی وجود داشت؟ هیچ نشانه‌ای از همدردی و مرهم‌گذاری بر تن زخم‌دیده ایران اسلامی دیده می‌شد؟ ادبیات و زبان بدنش، شبیه دورهمی خاطرات دوران دانشجویی در خوابگاه‌ها بود. دورهمی‌های شاد و خاطره‌انگیز. انگار نه انگار که مسبب اصلی حوادث تلخ این روزهاست. انگار نه انگار که پیکر ملت ایران اسلامی زیر بار تصمیمات او زخم خورده است و به مرهم نیاز دارد نه نمک. این ادبیات بی‌خیال مردم و این «زبان بدن خندان و بشاش» بعد از ریخته شدن خون عده‌ای بی‌گناه در حوادث روزهای اخیر، چقدر دردناک بود و هست. بی بی خانم @Jalal_va_bibikhanom
😊 سلام و الاغ در حال رانندگی، یه دفعه ماشینی با سرعت از کنارم رد شد و راننده با بوق ممتد داد زد: هی الاغ حواست کجاست؟ پشت چراغ قرمر ایستاد. منم رفتم کنارش ایستادم. یواشکی با گوشه چشمش به من نگاه می کرد. مستقیم بهش نگاه کردم و گفتم: آقا می دونستی الاغ ها ماده اند و خرها، نر ؟ تو باید به من می گفتی خر😳. تازه ، اگه من الاغم، حتما تو هم حضرت سلیمانی چون الان داری زبان الاغ ها رو می فهمی که باهات حرف می زنم. سوم این که اصلا حواسم به تو نبود تو عالم خودم بودم که بد رانندگی کردم. لبخندی زد و سه بار گفت: معذرت می خوام. منم تو ماشین شکلات داشتم براش پرت کردم تو ماشینش. با اشاره اون، هر دو تا کناری ایستادیم و الان که خیلی وقته با هم دوستیم یادمون نمیره که یک " الاغ" ما رو با هم آشنا کرد. سوال : وقتی آخرش تو دادگاه با هم صلح می کنیم، خب چرا الان نه ؟ بی بی خانم @Jalal_va_bibikhanom @HOWZAVIAN
. جایی درست مثل ایران ✍️فاطمه میری‌طایفه‌فرد به مناسبت فوت جلال، یاد یادداشتی افتادم که قرار بود بنویسم و مثل یادداشت‌هایی که طبق عادت به دلیل کمال‌گرایی همیشه به تاخیر می‌افتد، ننوشتم تا به امروز. ▫️▫️▫️▫️▫️ در حال خواندن کتاب غربزدگی با اصطلاحی از آل احمد مواجه شدم که انگار حرفی بود می‌خواستم بزنم ولی بلد نبودم و شگفتی جلال است که کلمات را به تسخیر مفهوم مورد اراده خویش می‌چیند و به کمال می‌رساند. لفظ ام‌القری واژه‌ای‌است که جلال به کمال توضیح می‌دهد: "مکه ام‌القری بود، اما این آغوش گرم مادرانه گرچه پناه‌گاهی بود برای ما کودکان، اما هیچ کودکی در نازپروردگی آغوش مادر به جایی نرسیده‌است." جلال، هجرت به سوی مدینه را برای کودک نو پای دین مسیری از کمال می‌یابد که باید از آغوش مادر کنده شود تا به رشد برسد. این هجرت هنوز نیز ادامه دارد و جدا شدن و فاصله گرفتن اسلام راستین و حقیقی از مبدا جغرافیایی خود به نوعی مصداق همین مثال جلال است. حالا این جدا شده از مادر در سرزمین‌های دیگر، عراق، مصر، شام، روم و در نهایت ایران به بلوغ و بالندگی خود نزدیک می‌شده‌است. هرچند که اسلام در موطن خود به کمال نرسید و ابتلائات آخرالزمانی دچار شد، مثل آزاد شدن مشروبات الکی و هجمه به بسیاری از مضامین دینی که با سلیقه آل سعود خوش نیامده؛ اما اسلام راستین برپایه پیامبری و ولایت در جایی دورتر از آغوش مادر به رشد رسیده و امروز جدی‌ترین ادبیات گفتمانی اسلام همین ادبیات تشیع است. ادبیاتی که عزت همراه با شعور دینی را به نمایش می‌گذارد. الان این ادبیات عزت‌مند مکانی دورتر از آغوش مادر است جایی درست مثل ایران. @AFKAREHOWZAVI