eitaa logo
نویسندگان حوزوی
4.6هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
611 ویدیو
205 فایل
✍️یک نویسنده، بی‌تردید نخبه است 🍃#شبکه_نویسندگان_حوزوی معبری برای نشر دیدگاه شما فاضل ارجمند 🌱 یادداشت شما با این مشخصات پذیرش می‌شود ۱. نام و نام خانوادگی... ۲. از استان ... ۳. نشانی کانال شخصی @Jahaderevayat 🚫 این صفحه تبلیغ و تبادل عمومی ندارد.
مشاهده در ایتا
دانلود
. ⁉️ به روحانی‌ها حمله می‌کنند بعد می‌گویند ضارب، بوده، اختلال داشته... 📌بله اختلال در فهم انقلاب اسلامی ما اکنون با جمعی از ضاربان روانی روبه‌روییم که از رسانه‌های غربزده‌‌ی داخلی سمت و سو می‌گیرند. @HOWZAVIAN
11.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. 📌کاهش محبوبیت روحانیت را ببینید!👇 ▪️تشییع پیکر آیت الله سلیمانی با این کلام👇 🍃 عمامه‌ی روحانیت پرچم ایستادگی ست🍃 ▪️تشییع پیکر مطهر آیت‌الله شهید «عباسعلی سلیمانی» در شهر بابلسر، با حضور انبوه مردم قدرشناس و دوستدار روحانیت ▫️صبح امروز جمعه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۲ @HOWZAVIAN
🌹 خون ✍️ علی مهدیان 🔹خودم را میگویم و همه مان را. خون یک عالم مظلومانه ریخت، متوجه شدیم اصلا؟ این چندمین خون بیگناه است؟ طلبه همدانی بیگناه جلوی در مدرسه! طلبه‌های جهادی مظلوم در حرم امام هشتم! طلبه ای مظلوم در کرج، طلبه ای یک لا قبا در مترو! این غیر از خون آرمان عزیز و روح الله مظلوم و چندین شهید حزب اللهی بود که جلوی چشممان پرپر شدند. این غیر از چادر کشیدن از سر «فاطمه» های مظلوم و یتیم شهر ما بود جلوی چشممان. این غیر از هتک حرمت علنی شریعت در کوی و برزن این شهر های پر از خانواده شهید است. این غیر از بمباران توهین و هتک مقدسات در «مملکت طاغوتی مجازی» است. خفه شده ایم؟ کور شده ایم؟ باز نمیکنیم چشمانمان را! 🔹نهادهای امنیتی آچ مز شده اند چرا؟ چون بحث ربط آشکار به گروهکهای تروریستی شناخته شده ندارد. ربط آشکار امنیتی به مزدوران آمریکا و اسراییل ندارد. این خونی است که دفاع از او کار مسوولین فرهنگ و اندیشه این کشور بود. بیش از ده سال بود که خود مسوولین فرهنگی درگیر ترویج «بیست سی» بودند و باید همه را رها میکردیم و غضنفرهای فرهنگی را جمع میکردیم. بیش از ده سال است که به تعبیر رهبری فرماندهی فرهنگی کشور مختل شده بود و باید آتش به اختیار عمل میکردیم. بیش از ده سال بود که حتی نیروهای انقلابی ما مانند «مرغ نجاستخوار» عادت کرده بودند به تنفس در زمین بازی مجازی تحت حکومت طاغوت و با جمع کردن آن مخالفت میکردند و میکنند. 🔹حالا داریم چه میکنیم؟ شورای عالی انقلاب فرهنگی! آقای حوزه علمیه! سازمان تبلیغات اسلامی! وزارت فرهنگ و ارشاد! مبلغین! مراجع! طلاب! فرهنگیان! انقلابیان! آی منتسبین به فرهنگ! چند خون پاک دیگر به زمین بریزد تا تفاوت میز کار و تریبون را یاد بگیریم؟ 🔹 برای فضای مجازی بی در و‌ پیکر تحت حکمرانی کفر طرحی داریم؟ برای سریالهای خانگی که مثل فاضلاب در خانه های مردم جاری شده کاری میخواهیم بکنیم؟ برای برهنگی وارداتی طرحی داریم؟ برای آنکه دوباره نیروی انتظامی در ماجرای برهنگی، تنها و بی حامی نشود و به تبع امنیت کشور ضربه نخورد و خون مردم بیگناه زمین نریزد فکری کرده ایم؟ 🔹گیجی صحنه را میبینیم؟ طلبه هایی که نمیدانند یقه چه کسی را بگیرند. دانشجوهایی که ظلم را گردن رهبری میاندازند و با شعارهای انقلاب بلندگوی نسل غربگرای دشمن پرست شده اند. خانواده های شهدایی که با خون دل صحنه را نگاه میکنند، هیاتهایی که جز دهه گیری و سینه زنی کاری بلد نیستند. صحنه بلبشوی اجتماعی فرهنگی را میبینیم؟ آقا خواهشا بنا نیست صلای «جهاد تبیین» و نبرد امیدآفرینی را لبیک بگوییم؟ 🔹راستی از «بازسازی انقلابی ساختار فرهنگی کشور» چه خبر؟ دست روی دست گذاشتن ما باعث نمیشود دشمن هم دست روی دست بگذارد. پاسخ خون عالم شهید را من و شما باید بدهیم. چرا ریخته شد؟ به کدامین گناه؟ 🔹خدایا چنان جوششی به این خون بیگناه بده که همه ما را بیدار کند. وادار به تعقل و حرکت کند. خدایا این خون پاک و مظلوم «دو قطبی» نخواهد ساخت اما مدد کن که «بیداری» بیافریند. @HOWZAVIAN
📌جزئیات رازگشا 🔺همیشه جزئیات مهم هستند ✍️ محمدرضا جوان آراسته همیشه جزئیات مهم هستند. سرنوشت همه ‌داستان‌ها در دست جزییات است و پرونده‌های مهم را جزئیات رازگشایی می‌کنند. من پشت در ICU بودم فکر می‌کردم ماشین وقتی به کسی می‌زند و چند متر پرتش می‌کند آن‌ طرف‌، واکنش دفاعی بدن این هست که اعصاب را از کار بیاندازد یا نه؟ عکس‌ها را توی ایتا نگاه می‌کنم. یک تیباست که همان اول‌های خیابان صفائیه قم، جدول‌کشی جوب را رد کرده و آمده وسط پیاده‌رو ایستاده. عکس بعدی یک عمامه است روی زمین و یک کیف سیاه طرح چرم هم کنارش. عکس بعدی توی آمبولانس است و کسی که صورتش زیر دستگاه اکسیژن و لباسش خونی است. جزئیات البته بیشتر از چیزهایی است که توی عکس‌ها دست به دست می‌شود. من پشت در ICU می‌فهمم. چاقو رگ گردن را بریده، مری را هم بریده، پهلو را هم دریده، به شش‌ها هم آسیب زده. توی تلفن به پدرش می‌گویم عمل خوب بوده، سطح هشیاری پایین است، سجاد بی‌هوش است، منتظریم تا ببینیم چه می‌شود. این «منتظریم» را تا غروب به صد نفر دیگر می‌گویم. توی ICU راه‌مان نمی‌دهند، دکترش را ولی در رفت و آمد‌های بین سالن‌ها گیر می‌آورم و از حال سجاد می‌پرسم. می‌گوید عمل خوب بوده، الان توی مرحله بحرانی هستیم، باید ببینیم بدن چه جوابی می‌دهد. این بدنی که می‌گوید، منظورش همان سجادی است که تازه از مشهد آمده قم و همین تازگی‌ها خانه ما بود و من بهش می‌گفتم همان مشهد می‌ماندی قم مگر چه خبر است که آمدی؟ دکتر جزئیات بیشتری را نمی‌گوید. دیگران اما وقتی به من زنگ می‌زنند جزئیات بیشتری می‌خواهند. جزئیاتی که امید بدهد به پایان خوشِ خبر سخت امروز. می‌گویم کسی که حمله کرده را گرفته‌اند، توی همین بیمارستان بستری است. می‌گویم وقتی پلیس می‌خواسته دستگیرش کند، خودزنی کرده. فکر می‌کنم ضارب چقدر خودش را آماده کرده، از کی چاقو را کنار دستش گذاشته، چطور تصمیم گرفته به یک طلبه جوان ساده کنار خیابان حمله کند. فکر می‌کنم آدم عادی نبوده، آدم‌های عادی وقت تصادف دست‌پاچه می‌شوند، این آدم اما دست‌پاچه نشده، برای بعد از تصادف برنامه داشته، چاقو را برای همین دم دستش گذاشته. من فکر می‌کنم آدم‌های عادی هیچ وقت بعد از حادثه خودزنی نمی‌کنند، می‌کنند؟ سجاد دو تا بچه کوچ دارد، توی قم به جز من، فقط دو سه تا فامیل دیگر دارد و چندتا دوست و همکار، باقی دوستان و بستگانش مشهد هستند. ماجرا حتما جزئیات بیشتری هم دارد، جزئیاتی که دوست ندارم به‌شان فکر کنم، جزئیاتی درباره یک طلبه جوان وقتی تنها و بی‌دفاع روی زمین بوده و مردی ناشناس چاقو به دست بالای سرش بوده. . پ.ن: الحمدلله وسط نوشتن این متن، سجاد به هوش آمد. @HOWZAVIAN
⁉️جامعه روحانیت یا روحانیت جامعه 🔻آخوندی در آبشار نیاسر! ✍️مجید ابطحی 🔹پله های آبشار را یکی یکی پایین می‌روم. نگاه‌هایشان نشان می‌دهد انتظار حضور یک روحانی را بین این جمعیت ندارند! هم کسانی که باما پایین می‌روند هم کسانی که برمی‌گردند هم کسانی که زیراندازی انداخته و نشسته‌اند با تعجب نگاه می‌کنند! مردمی خوب، که دوست دارند یک روز تعطیل را با طبیعت باشند؛ هست، با حجاب و هست، بدحجاب هم هست؛ بدحجابهایی که اگر نبود، شاید الان چادری بودند! 🔹از پشت سرم مرد جوانی به همسرش می‌گوید: "آخوندهای..." به این گمان که ترکی متوجه نمی‌شوم فحشی کاملا ترکی می‌دهد و می‌رود! و من که تُرک‌ام و متوجه اهانتش شده‌ام با خودم می‌گویم کاش دست به شانه‌اش می‌زدم و چندقدم هم‌صحبتش می‌شدم که "برادرم آنچه نسبت به روحانیت در ذهنت پر کرده اند درست نیست و ما طلبه‌ها..." تا من تصمیم بگیرم و کلامی آماده کنم رفته‌اند... به سمت آبشار! شاید فکرمی‌کند این فحش دادن _آن هم طوری که شخص متوجه نشود_ حداقل اعتراضی‌ست که می‌توانم به حکومت بکنم؛ از نظر او این لباس نماینده‌ی حاکمیت است و جواب کم‌کاری‌ها یا حتی خیانت‌های همه‌ی مسئولین را از وزیر و نماینده‌ی مجلس گرفته تا کارمندان سازمان‌های مختلف(که اتفاقا اکثرشان هستند نه !) باید همین طلبه بدهد! مسئولینی که به راحتیِ آب خوردن زحمت‌های خمینی کبیر و خون دل‌های سیدعلی عزیز را هدر می‌دهند! 🔹درحال قدم زدن از خودم می‌پرسم: بودنِ یک روحانی در این ازدحام جمعیت که مجبوری پشت سر زنانی با لباسهای بدن‌نما راه بیفتی چه وجهی دارد؟ غیرازاینکه خودت را در معرض قرار بدهی؟ خودم پاسخ می‌دهم: چاره ای نداریم، ما برای همین‌ مردم شده‌ایم؛ خوب،بد،زشت،عالی... همین است، راهکار اصلاح جامعه از‌ نیست، گفتگو ست، گفتگویی عالمانه اما صمیمی. حضور یک یاچند روحانی اگر در از بین بردن منکرات اثر نداشته باشد(که قطعا دارد!)، حداقل قوت قلبی ست برای حضور افراد مذهبی در این قبیل مکان‌ها. قوت قلبی برای برخی از خانوم‌های چادری که شیطان در گوششان پچ پچ میکند: الان دیگر چادر پوشیدن... ! و شاید قوت قلبی برای نیروهای انتظامی که حوصله‌ی ورود به پارک را هم ندارند؛ و شاید انگیزه‌ای هم برای برخورد با منکرات...! 🔹می‌دانم این صدای دلنشین آبشار و برخورد آب با سنگ‌ها و صخره‌ها را در قم پیدا نخواهم کرد؛ اما چه کنم که بیشتر نمی‌توانم بمانم، موسیقی تند و بی‌ربطی که مدعیان پخش می‌کنند مانع و لذت بردن ماست، البته حضور خانوم‌های بی‌حجاب و بد‌حجاب برای تلخ کردنِ تفریح نیم‌‌روزی‌مان کافی ست اما باز هم دعایشان می‌کنیم، ان‌شاءالله به همه خوش‌ بگذرد و خون از دماغ این مردم خوب نیاید! 📌به امید حضور بیشتر روحانیون مجاهد در بین مردم و همین پارک‌ها و مراکز تفریحی... @HOWZAVIAN
✔️ روحانیتِ نشسته، روحانیتِ راهبر من یه طلبه سال دوم خارج فقه هستم. و به خاطر علایق شخصی و استعدادی که دارم عمده فعالیت‌های تبلیغی‌ام در کار های مدیریتی متمرکز شده است. اولین باری که با کاروان به اربعین رفتم، کاروانی بود که راس و مدیر اصلی کاروان یک روحانیِ خیلی مدیر بود. در طول سفر خیلی به ارتباط حاج آقا با مردم دقت کردم. به وضوح برایم روشن بود که ارتباط مردم با ایشان ارتباط امام و مامومی است. به عبارت دیگر در این برنامه چند روزه آن روحانی در جایگاه امامت و هدایت بود و مردم در جایگاه تبعیت و پیروی. حس مردم هم کاملا رضایت بود. هیچکس به این قالب ولایی انتقادی نداشت. کانه بر اساس فطرت دینی اقدامی انجام داده باشیم. آن کاروان گذشت و بنده همواره آن خاطره را در ذهن داشتم تا این که چرخ روزگار چنان چرخید که بنده را در همان شرایط قرار داد. با توجه به پیش فرضی که داشتم با تمام وجود سعی کردم چیزی که خوب دیده بودم را خوب اجرا کنم. هر چند بین شخصیت من که یک طلبه جوان هستم با آن روحانی جا افتاده و سرد و گرم چشیده که این روزها امام جمعه یکی از مراکز استان‌ها است تفاوت از فرش است تا عرش؛ ولی عنایت الهی این بنده را بی نصیب نگذاشت و برای دومین سال کاروان مسجد محله به خوبی برگزار شد. در این دو سال سعی کردم رئیس نباشم امام باشم. در جلو کاروان راه میرفتم ولی دلم با نفرات آخر بود. آن که کند میرود و خسته است. آن که پایش تاول زده، آن که سرما خورده و.... سعی میکردم برای هر یک از نفرات حرفی را بزنم و کاری را انجام دهم که باعث رشدش شود. گاهی اوقات در اوج خستگی پای صحبت جوان‌ها نشستم و در پاسی از روز پای صحبت بزرگ‌ترها. بحث سیاسی و عقیدتی و احکام و... که جای خود داشت. حسی که از مردم به من منتقل میشه حس رضایته. گویا مردم از ما چنین توقعی داشتند که کف میدان باشیم و امامت کنیم. نه الزما به خاطر شخص خودم بلکه به خاطر عنوانی که بر گُرده‌ام گذاشته شده است. هر چند امامت واژه ای مشکک هست که در صدر آن انبیاء و ائمه اطهار قرار دارند و در مراتب بعد از آن اولیاء الهی قرار دارند ولی با تمام وجود امامت را احساس کردم. خوشحالم از این حسی که دارم و من هم حس میکنم بر اساس فطرت دینی عمل کرده‌ام. اما غرض از نوشتن این متن چیز دیگری است. در طول مسیر پیاده روی اربعین میزهای متعددی مربوط به پاسخگویی به سوالات شرعی مشاهده کردم که وظیفه خودم می‌دانستم که از ایشان تشکر و قدردانی داشته باشم لکن از دیدن صندلی‌های خالی پرسش کنندگان کمی ناراحت شدم. البته ندیدن من نمی‌تواند ملاک بهره‌وری این اقدام تبلیغی باشد ولی احساسم این بود که بین من طلبه با آن طلبه‌ها خیلی تفاوت است. شاید امروز نیاز جامعه ایمانی ما فراتر از پاسخگویی به سوالات شرعی باشد. شاید اگر مردم یک پیکر بودند و یک زبان رسا داشتند از ما می‌خواستند که امامت کنیم. نکند روزی برسد که مردم ما طلبه‌ها را در پیشگاه خداوند محکوم کنند که ما پای کار پیروی و تبعیت بودیم ولی طلاب نشستند و قیام کردند و امامت نکردند. @HOWZAVIAN
🔘حاشیه ای بر سینمایی حق سکوت ✍️سلمان ایرانمنش ▫️در کنار استادی نشسته بودیم که او نیز از جرگه روحانیت بود اما اهل هنر و فهم مطلب. ◾️داستان فیلم را روحانی‌ای روایت می‌کرد که در دل مشکلات مالی فرو رفته و قصد برنامه ریزی اقتصادی برای جبران کم ‌و کاستی‌های مالیش داشت ▫️تصمیم گرفت برای تبلیغ به روستا برود و این حرکت برای ما چیز عجیبی نبود چون بسیاری از طلبه‌ها و روحانیون برای معاششان مدتی را در تبلیغ سپری کرده‌ و می‌کنند ◾️اما چیزی که توجهم را جلب می‌کرد استاد کنارم بود؛ بعضی دیالوگ‌های فیلم را دوباره زمزمه می‌کرد و کمی می‌خندید و از این خنده متوجه می‌شدم فیلم هدف گیری درستی دارد و استاد با فیلم همزاد پنداری می‌کند. ▫️یک لحظه خنده همه گیر شد و بقیه هم که عموما طلبه بودند،خندیدند ◾️فیلم کمدی نبود اما روایتی درست از طلبگی، سادگی و منش آنها داشت. ▫️بعد گفته شد نویسنده و کارگردان فیلم هم طلبه است ◾️این نشان می‌داد که چقدر فضای طلبگی ناشناخته است که اگر طلبه باشی می‌توانی روایتگر زیست آنها شوی و اگر طلبه نباشی قاعدتا فهمی از منش و زندگی آنها نداری، در حالی که روحانیان و طلاب امامان و الگوی معنوی جامعه هستند ▫️چگونه می‌توان از الگویی پیروی کرد که روایتی از زیست او را نمی‌دانیم و فقط آنها را در جلوی صفوف نماز یا بر منابر دیده‌ایم. ◾️این ضعف روایتگری تا کجا می‌خواهد شکاف میان روحانیت و مردم را افزایش دهد؟ و چرا افرادی از بین طلاب برای روایتگری زیستشان دست به قلم نمی‌شوند و این سیره پر از عبرت را به تصویر نمی‌کشدند؟ 🔻انجمن سواد رسانه طلاب ایتا @HOWZAVIAN
🔘 آخوند‌ها به چه دردی می خورند؟! ✍️ جواد حاجی اکبری قسمت اول: هنگامی که من وارد حوزه شده بودم، افرادی که من و استعدادم را می‌شناختند، می‌گفتند: اصلاً دوره آخوندی گذشته و این کار چه فایده‌ای داره؟ من خوشحال بودم که مسائل و گرفتاری‌هایم را از اول برایم می‌شماردند. بعد از خطبه طولانی آنها می‌گفتم: این حرف‌ها را قبول دارم و بهتر از شما هم می‌دانم و چون اینها را دانسته‌ام مجبور شدم در این راه بیایم. اگر به اندازه احتیاج، روحانی و آخوند داشتیم که به من احتیاج نبود، حال شما هم باید بیایید تا این زمینه پر شود و به اندازه احتیاج و نیاز اجتماع، فقیه در دین تهیه شود و آنگاه به کارهای دیگر بپردازیم؛ چون اجتماعی که مغز و قلبش گرفتار است، فکر و روحش علیل است، نمی‌توان برایش لباس قشنگ و وسائل قشنگ و مدرن و تکنیک پیشرفته درست کرد؛ چون این تکنیک پیشرفته با این فکر مسموم و قلب آلوده جز به نابودی و هلاکت ما خدمت نمی‌کنند، جز تیغ دادن در کف زنگی مست نیست.! و در اینجا بود که همان خطبه سرایان زبردست با بیچارگی می‌گفتند: آخر ما کار داریم و بار داریم و فلان داریم و بهمان داریم و من گفتم وقتی که انسان کارهای زیادی پیش رو دارد، باید به ترتیب «الاهم و فالاهم» شروع کند و با ملاک اهمیت جلو بیاید. مگر این تربیت و آدم سازی‌ها و درمان دردها بی کاری است. این بزرگترین نیاز و بزرگترین احتیاج و در نتیجه بالاترین کار است. آخر آدم‌هایی که از درون پوک و فاسد شده‌اند، طبیب و مهندس می‌خواهند چه کار؟!! (علی صفایی حائری؛ عین_صاد، آیه های سبز، ص 204) گفته شده است که تیموریان برای احترام به روحانیون زمان خود، به آنها «آخوند» می‌گفتند، صفویان این سنت را اجر نهادند، اما قاجاریان مفهوم آن را گسترش دادند و در دوره پهلوی، حرمتش کاسته شد و حتی مورد استعمال استهزاءآمیز پیدا کرد! ظاهراً از زمان پهلوی‌ها این سؤال را بین مردم رواج دادند که؛ آخوند‌ها به چه دردی می‌خورند؟؟!! البته چیزی نگذشت که سید روح الله، جواب عملی محکمی را به آنها داد. اما اینک در آستانه روزهای پایانی ثبت نام حوزه‌های علمیه بر آن شدیم تا این سؤال غبار گرفته شده را جوابی دیگر بدهیم. روحانیت شیعه، در طول تاریخ، خدمات شایانی به انسانیت کرده است؛ چه در وادی علم و چه در وادی عمل. در ادامه به برخی از مهمترین عناوین این خبر اشاره میشود: الف: خدمات علمی: از قرن سوم (غیبت صغرا) تا کنون چهره‌های شاخصی از روحانیت و فقها را داریم که مجاهدت بسیاری در دنیای علوم دینی داشته و همواره نامشان ورد زبان‌ها بوده است. شیخ صدوق، عباس سمرقندی، ابن قولویه، ابن ابی عقیل، شیخ مفید، سید مرتضی، شیخ ابوجعفر طوسی، ابن البراج، محقق کرکی، مقدس اردبیلی، سید مهدی بحرالعلوم، شیخ جعفر کاشف الغطاء، شیخ مرتضی انصاری، میرزای شیرازی بزرگ و صدها عالم دیگر که چون ستارههای درخشانی، آسمان تاریک جهالت را روشنایی دادند. همه این فرزانگان، در سایه اوصاف پیشرو، چهره ماندگار روزگار شدند: ترویج مسائل حلال و حرام الهی بدون دخل تصرف، ترویج علوم قرآن و اسلام و اهل بیت در بین مردم، جمع‌آوری و نگهداری علوم قرآنی و اسلامی و آثار و احادیث پیامبر(ص) و سنت و سیره معصومین با امکانات اندک، مهمترین پایگاه محکم اسلام در برابر حملات و انحرافات و کج‌روی‌ها، رسیدگی به محرومان، مقاومت در برابر ظلم و ستم و ... ب: خدمات عملی: خدمات عملی روحانیت در سطوح مختلف جاری بوده است؛ چه در سطح خدمات اجتماعی مانند تأسیس مدارس، مساجد، مراکز فرهنگی، بیمارستان و کمک به سیل‌زدگان و زلزله‌زدگان. خلاصه اینکه اینان در تعمیر بلاد و تأمین عباد تلاش‌های فراوانی را به منصه ظهور رسانده‌اند. @HOWZAVIAN
🏴 در دل تاریخ این سرزمین، همیشه عمامه و رَدا، پرچمی بوده است بر افراشته در قلب طوفان‌ها. روحانیت، نه فقط لباسی بر تن، که راهی است روشن در ظلمت دنیا، که علمدار آن، مردانی از جنس نور و ایمان‌اند. مردانی که هر گام‌شان، سنگری است برابر ظلم، و هر کلام‌شان، تیر و شمشیری بر علیه باطل. روحانیت، در مسیری که پیموده، همواره خار چشم طاغوت و دشمنان عدالت بوده است. آنان که عمامه بر سر می‌نهند، نه از برای آرامش و آسایش، بلکه از برای جهاد در راه خدا و خلق قدم برمی‌دارند. این مردان، وارثان پیامبران‌اند؛ کسانی که رسالت‌شان، دمیدن روح توحید و عدالت در جان جامعه است. شهادت برای روحانی، پایان نیست؛ آغاز مسیری است که به جاودانگی ختم می‌شود. آنان که خرقه‌ شهادت بر تن می‌کنند، خونشان نه تنها خاموشی نیست، که مشعل فروزانی است بر تاریکی زمانه. ای مردان روحانی! ای شهداء! شما که چراغ هدایتید و ستون خیمه‌های اسلام، بدانید که خون پاک شما، ریشه‌های این دین را استوارتر خواهد کرد. دشمنان شاید بتوانند جسمتان را از میان بردارند، اما اندیشه‌تان، راهتان و جهادتان، چونان رودخانه‌ای خروشان، در دل‌ها جاری خواهد ماند. سلام بر مجاهدان راه خدا؛ و سلام بر آنان که شهادت را چونان هدیه‌ای الهی در آغوش کشیدند. این زمین به برکت خون شما مقدس‌تر شده و آسمان، نامتان را در ستارگان حک کرده است. ✍ میلاد حسن زاده @howzavian_alborz
مردی که پدر همه بود ✍️ سیده الهام موسوی قلم به دست می‌گیرم، بارها قصد نوشتن می‌کنم، اما تار و پود کلمات از همان ساعت، از همان تماس، و از همان خبری که هنوز بعد از این چند روز نتوانسته‌ام باورش کنم، پاره شده است. آه می‌کشم و چشمانم پر از اشک می‌شود، گاهی بی‌اختیار قطره‌هایی از آن می‌چکد. نه هضم این خبر آسان است، نه باورش... بگذار بگویم از مردی که پدر همه بود. از کودکی به یاد دارم که در مسیر شهر تا روستا، هر جا توقف می‌کرد، یا مشکلی را حل می‌کرد، یا دست به جیب می‌شد و کمک می‌کرد، یا واسطه‌ی صلح میان گروهی می‌شد. همیشه در ماشینش صوت قرآن و دعا پخش می‌شد. او نه تنها مبلغ دین بود، بلکه مبلغ قرائت قرآن و حفظ آن هم بود. همیشه تشویق می‌کرد که قرآن را به دقت بخوانیم و در آن تأمل کنیم. جلسات شبانه‌ای که در کنار هم می‌نشستیم، همیشه پر از سفارش‌های ایشان بود؛ سخن از قرآن، حدیث و آموزه‌های اهل‌بیت. گویی هر شب فرصتی برای یادگیری و رشد بود. همین یک ماه پیش، دخترعمویم نهج‌البلاغه‌ای را از او به امانت گرفت. نه‌تنها تشویقش کرد، بلکه گفت: «نهج‌البلاغه را نباید فقط خواند، باید در آن تأمل کرد. هر سؤالی برایت پیش آمد، بیا از من بپرس!» به مطالعه اهمیت زیادی می‌داد. یک‌بار کتابی قدیمی به نام چرا شیعه شدم را از کتابخانه‌ی پدربزرگ امانت گرفتم. وقتی فهمید، چنان خوشحال شد که هنگام بازگرداندن کتاب، گفت: «هدیه‌ی من به تو.» اولین کتابی بود که از او هدیه گرفتم. خادمی اهل‌بیت یکی از بارزترین ویژگی‌های او بود. صاحب حسینیه بود و همیشه در ایام شهادت اهل‌بیت، مراسم برگزار می‌کرد. همیشه توصیه می‌کرد نماز را اول وقت بخوانیم. یادم نمی‌آید که در حضورش، سخنی بیهوده گفته باشد. یا از گذشته می‌گفت، یا از قصص انبیا، یا از احکام دین سخن می‌گفت. و همیشه می‌گفت: «از من بپرسید، قبل از آن‌که دیر شود.» (چه زود دیر شد...) یادم هست که کارگری داشتیم که اهل نماز و روزه نبود. با نرمی و مهربانی او را اهل نماز کرد، و در ماه رمضان، به ازای هر روزی که روزه می‌گرفت، مبلغی به او می‌داد. او از روحانیت، تنها لباسش را نداشت، بلکه در عمل، آیینه‌ی اخلاق و دیانت بود. همیشه می‌گفت: «روحانی واقعی کسی است که نه با سخن، بلکه با رفتار و کردار خود مردم را به دین دعوت کند.» و او دقیقاً چنین بود؛ ساده‌زیست، مردمی، و دلسوز. اگر بخواهم بنویسم، کتابی می‌شود... به همین اندازه بسنده می‌کنم. یادش با ماست، در هر لحظه‌ای که به کمک نیاز داشتیم، در هر کجا که سخن از قرآن و اهل‌بیت بود، در عمل به آموزه‌هایی که خود همیشه پایبند بود، و در مهربانی‌هایی که هیچ‌گاه از او دریغ نشد. "صلواتی هدیه به روح بزرگ روحانیت و پدربزرگم که نه تنها در مسیر دیانت، بلکه در راه آزادی و انقلاب نیز با ایمان راسخ خود ایستاد و درخت امید را در دل مردم کاشت، بفرستید." @howzavian_khuzestan
💠 روحانیت؛ پرچمدار هدایت در تحول ❇️ هدایت معنوی، نورانی‌کردن دل‌ها، و توصیه به صبر و سکینه و ثبات مردمی. این وظیفه سه‌گانه، صرفاً جنبه توصیه‌ای ندارد؛ بلکه راهی برای نقش‌آفرینی در مدیریت روانی جامعه در کوران بحران‌ها و تحکیم . ✍️ حجت الاسلام مهدی مهدوی جهت مطالعه کامل یادداشت کلیک کنید @HOWZAVIAN_khorasan ■ نویسندگان خراسان 👆
💠 روحانیت؛ پرچمدار هدایت در تحول ❇️ هدایت معنوی، نورانی‌کردن دل‌ها، و توصیه به صبر و سکینه و ثبات مردمی. این وظیفه سه‌گانه، صرفاً جنبه توصیه‌ای ندارد؛ بلکه راهی برای نقش‌آفرینی در مدیریت روانی جامعه در کوران بحران‌ها و تحکیم . ✍️ حجت الاسلام مهدی مهدوی جهت مطالعه کامل یادداشت کلیک کنید @Howzavian_Khorasan ■ نویسندگان خراسان 👆