eitaa logo
نویسندگان حوزوی
3.3هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
531 ویدیو
186 فایل
✍️یک نویسنده، بی‌تردید نخبه است 🌤نوشتن، هوای تازه است و نویسندگی، نان شب. 🍃#مجله_ی_نویسندگان_حوزوی معبری برای نشر دیدگاه نخبگان و اندیشوران #حوزویانِ_کنشگرِ_رسانه_ای 👇 ارتباط @Jahaderevayat
مشاهده در ایتا
دانلود
❓پلمپ یا پلمب؟ *پُلُمب* در اصل واژه‌ای فرانسوی (Plumb) و معادل کلمۀ انگلیسی (Plombe) و به این معناست: *۰۱* قطعۀ سرب یا موم آب شده‌ای که برای جلوگیری از دستکاری و سوء استفاده، روی پاکت یا درِ مغازه یا خانه یا مکان دیگری می‌زنند و آن را مُهر و موم می‌کنند؛ مُهر سُربی. *۰۲* مجازاً به معنای تعطیل کردن و بستن جایی. پس تلفظ و املای درست آن پُلُمب (با حرف پایانی *ب*) است، نه پلمپ. @HOWZAVIAN
به تازگی کلیپی از یک روحانی جوان منتشر شده که مسافران مشهد را به بوسیدن در و دیوار حرم امام علی بن موسی الرضا علیه السلام و نزدن ماسک دعوت می‌کند. شاید به این مناسبت بد نباشد مرور کنیم یادداشتی را که پارسال در همین ایام نوشته شد: میکروب‌زدا یا روح‌افزا؟ به این چند گزاره دقت کنید: 1. نه امام شیعه با ترور بیولوژیک به شهادت رسیدند. 2. تاکنون بارها زائران اربعین در مسیر پیاده‌روی تاول زده و یا مسموم شده‌اند. 3. چهار سال پیش در منا که یکی از مقدس‌ترین مکان‌های روی زمین است هزاران زائر در اثر خفگی جان سپردند. 4. همان سال در مسجد الحرام، شئ سنگینی سقوط کرد و جان ده‌ها حاجی را گرفت. 5. دعا و توسل موثر است اما خداوند می‌خواهد جهان را بر اساس قانون علت و معلول اداره کند و تا اطلاع ثانوی بنا ندارد تغییر رویه دهد! پس اگر دیوار حرم مطهر به ویروس کرونا آلوده شود هیچ فرقی با دیوار آلوده دانشکده موسیقی یا صندلی عفونی تئاتر شهر نخواهد داشت. قداست آن دیوار به خاطر نزدیکی به پیکر دختر امام است نه خاصیت میکروب‌زدایی! ✍ علی بهاری @HOWZAVIAN
✴️معرفی نکردن یک ترجمه! 🔷🔸 سال‎‌های سال پیش من و دوستم می‎‌نشستیم و بعضی آیات را به زبان خودمان ترجمه می‎‌کردیم. شاید به زبان راحت‎‌فهم خودمان. به زبان کوچه‎‌بازاری و کمی هم چاشنی طنز. می‎‌گفتیم باید این ترجمه را منتشر کنیم تا همگان بفهمند و درکش کنند و حسابی حالش را ببرند. آن روزها گذشت تا این‎‌که ترجمۀ استاد ملکی منتشر شد... . 🔶🔹 ترجمه استاد ملکی است یا همان ترجمۀ خواندنی قرآن. ترجمه‎‌ای که امیدهایم را ناامید کرد و حیف و صد حیف! کاش دقیق‎‌تر بود و بی دست‎‌کاری بسیار به‎‌عنوان روان‎‌سازی و پیام‎‌رسانی... استاد بار سنگینی را برداشتند و به‎‌نظرم در به مقصد رسیدنش ناموفق بودند. من نمی‎‌گویم نخوانیدش. به‎‌تر است بگویم به‎‌عنوان اولین تهیه‎‌کننده‎‌های این ترجمه از خیرش گذشتم... . به مذاق من خوش نیامد و به مذاق دانش‎‌آموزهایم هم. چند صباحی ترجمه را بردم مدرسه و گذاشتم جلوشان تا بخوانند... چیزی که می‎‌دیدم برایم جای تعجب داشت، بچه‎‌ها ترجمۀ مرحوم قمشه‎‌ای را راحت‎‌تر می‎‌خواندند! چند نکته می‎‌خواهم بگویم. اول این‎‌که به‎‌نظرم روان‎‌سازی صورت نگرفته. یعنی راحت شدن... در خیلی از جمله‎‌ها باید صبر کنی و برگردی و دوباره بخوانی تا بفهمی که کلمۀ اصلی و منظور مترجم چه بوده و دیگر این‎‌که روان‎‌سازی و پیام‎‌رسانی به چه بهایی؟ به بهای تغییر در معنا، حتی اگر بر اساس یک تفسیر باشد؟ خیلی جاها کلماتی که به‎‌کار برده‎‌اند بار معنایی ویژه‎‌ای دارد که در جای خودش خوش نمی‎‌نشیند. 🏁🚩بگذارید مقایسه کنم. یک آیه از ترجمۀ خواندنی قرآن و یک آیه از ترجمۀ ابوالفضل بهرامپور و دیگری از ترجمۀ آقای قرائتی: 1️⃣استاد ملکی: در کل، هم به پیامبرانی که داستانشان را قبلاً برایت گفته‎‌ایم، وحی کردیم و هم به پیامبرانی که داستانشان را برایت نگفته‎‌ایم، به‎‌علاوه، خدا با موسی به‎‌طور ویژه حرف زد. 2️⃣بهرام‎‌پور: و پيامبرانى كه سرگذشت آنها را پيش‌تر با تو گفته‌ايم و پيامبرانى كه حكايتشان را با تو نگفته‌ايم و خدا با موسى به طرز خاصى سخن گفت. 3️⃣قرائتی: و پیامبرانى [فرستادیم] كه پیش از این داستان آنان را برایت بازگفته‌ایم و پیامبرانى كه ماجراى آنان را براى تو نگفته‌ایم. و خداوند با موسى سخن گفت، سخن گفتنى ویژه. ✴️ این یک نمونه است و هنوز جایی را مثال نزدم که از ضرب‎‌المثل‎‌های فارسی استفاده کرده‎‌اند، البته جاهایی خوب است اما اکثراً نه و بازهم حیف! البته این نظر بنده است برای اطلاع بیش‌تر می.توانید این لینک را ببینید. ✍ حسین ابراهیمی @HOWZAVIAN
🔻گاندو، الگوی روایت حق مهمان یک عزیز بودیم و مشغول تماشای سریال بسیار عالی گاندو. میگفت مدتهاست که تلویزیون را روشن نکرده بودم. چه بسا کم نباشند کسانی که برنامه های ی بی کیفیت و محتوای تلویزیون،آنهارا را بیخیال رسانه ی ملی کرده و اکنون و با لذت و حساسیت تمام پای تماشای گاندو هستند. پرسش مهمی که وجود دارد این است که چیست و چگونه باید باشد؟ توضیح بیشتر اینکه وقتی میخواهد قدرت امنیتی باطل خود را به رخ بکشد، تمام تاکیدش بر و است، یعنی همان چیزی که به تمامه در گاندو می‌بینیم. به این جمله دقت کنید: بگذار آمریکا با مانورهای ستاره ی دریایی و جنگ ستاره ها خوش باشد. دریا، دل مطمئن این بچه هاست و ستاره ها نور از ایمان این بچه مسجدی ها میگیرند، همان ها که در جواب تو میگویند: ما خط را نشکستیم خدا شکست، و همه اسرار درین کلام نهفته است. در ، محور اساسی ایمان است یا ابزار؟ و اگر پاسخ ایمان است، ارکان آن چه چیزهایی هستند؟ ✍ بسلام آمنین @HOWZAVIAN
🔶 خطر بی اعتمادی هشدار مسئولین ستاد ملی کرونا از خیزش موج چهارم این بیماری، نشان از دوگانگی تصمیم گیری در دولت جناب روحانی دارد. وقتی نتوانستند مشکل صف مرغ را حل کنند، برای راضی نگه داشتن ملت، محدودیت های بهداشتی را کاهش دادند. به عبارت دیگر چون مشکل معیشت حل نشد، سیاحت بر سلامت ترجیح پیدا کرد. زمانی که بیشتر پروازهای بین المللی برقرار بوده و فقط مسافرت به شهرهای مذهبی همچون نجف و کربلا تعطیل می باشد، این تناقض در تصمیمات، بدبینی ها را افزایش می دهد. اما مساله اصلی این است که بی اعتمادی مردم نسبت به مسئولین، آرزو و نقشه دشمنان ملت بوده و نباید با چنین رفتارهای نسنجیده، آب به آسیاب دشمن ریخت. ✍ امین محمدلو @HOWZAVIAN
🔸توسعه بی ضابطه رسانه‌های تصویری! 🔹افزایش درآمد پلتفرم های شبکه نمایش خانگی تا جایی پیش رفته که حالا نه تنها از صداوسیما درآمد بیشتری دارند، بلکه تولیدات آن‎ها هم بیشتر از این سازمان است. فیلیمو در حال حاضر برای حق اشتراک یک ماهه خود ۹۹ هزار تومان دریافت می‎کند. 🔹باتوجه به ۲.۵ میلیون نفری که در سال ۱۴۰۰ اشتراک این پلتفرم را دارند، حتی اگر بر فرض نیم میلیون نفر را نیم‎بها یا اشتراک‎های رایگان محاسبه کنیم، فیلیمو در ماه حدود ۲۰۰ میلیارد تومان درآمد ناخالص خواهد داشت که ضرب آن در ۱۲ ماه سال عدد بسیار بزرگتری را به ما می‎دهد. 🔹در این‎باره مدیر شبکه کودک می گوید: اگر بخواهیم حجم این درآمد را بهتر بفهمیم باید بدانیم که در بودجه سال جاری سازمان صداوسیما، بودجه همه شبکه‌های تلویزیونی سراسری ۷۰۱ میلیارد تومان تعیین شده است. معاون سیما هم معتقد است که جایگاه رسانه ملی با هیچ بخشی قابل مقایسه نیست و هرقدر بخش خصوصی بتواند مبتنی بر هنجارهای بومی حرکت کند، به فرهنگ کشور کمک می‎کند. ✍ خانه هنر طلاب @HOWZAVIAN
😊 چاپ پول بعد از کله پاچه‌ی صبحگاهی! حسن روحانی از ۲۰ شهریور 97 تا ۱۰ دی ۹۹، دست‌کم ۱۵ بار اعلام کرده است که از بانک مرکزی استقراضی نکرده است؛ حتی یک ریال. (گزارش کامل و مستند در مشرق نیوز: ۸ فروردین 1400) عبدالناصر همتی، رئیس کل بانک مرکزی: بگذارید با مردم شفاف باشیم برای مثال در سال ۹۸ و ۹۹ بخش‌هایی از بودجه دولت از طریق درآمدهای تسعیر صندوق توسعه ملی تأمین شد که به زبان ساده‌تر به معنای چاپ پول است که نتیجه‌اش تورم خواهد بود. به نظر شما جناب آقای روحانی برای حل این تناقض‌گویی، چه جوابی ممکن است بدهد؟ ۱. بانک مرکزی مال خودمونه، كلاٌ واس ماس؛ دلمون خواسته از پول خودمون یه نمه برداریم. آدم از پول خودش برداره، اسمش استقراضه؟! ۲. ما استقراض نکردیم، خودشون به ما استقراض دادند، تازه اولشم نگرفتیم، اون قدر این عبدالناصر اصرار کرد، ما هم خجالتی، توی رودربایستی گیر کردیم و نخواستیم یه وقت دلش بشکنه قبول کردیم. بد کردیم؟! ۳. آقا ما یه روز از جلوی بانک مرکزی رد شدیم دیدیم یه مقدار پول افتاده همون جا کنار جوب، درب بانک مرکزی هم بسته بود چون خارج از وقت اداری بود، با داداشم یه خاور کرایه کردیم، برداشتیم بردیم یه وقت خدای نکرده دست نااهل نیفته که فردا بیاریم تحویل بانک بدیم؛ ولی متأسفانه دیگه فرصت نشد، داداش که یه تک پا رفت زندان، من هم که دیگه کرونا اومد، گفتم یه وقت میرم بانک مرکزی هم کارمندان اونجا رو کرونایی می‌کنم یا اونا من رو؛ برای همین هم بعضی از آشنایان گفتن حالا چه عجله‌ایه، بذار بعداً سر فرصت ببر. حالا یه عده نفهم اومدن می‌گن فلانی استقراض کرده! آخه بی‌سوات‌های دلواپس روسیاه این اسمش استقراضه؟! ۴. استقراض چی؟ کشک چی؟ من به بچه‌ها گفته بودم اگر یه وقت کم و کسری داشتین، برین بانک وام بگیرین، اصلاً به منم نگین. خودتون اگر دوست داشتین انجام بدین. صبح جمعه بیدار شدم دیدم یه پیامک اومده از بانک که فلان میلیارد تومن اومده به حسابت. بعداً پرسیدم گفتند آره رفتیم وام گرفتیم. تازه الآن من دارم از شما می‌شنوم که از بانک مرکزی گرفتن. ۵. یک شب عبدالناصر برای یه کاری بهم زنگ زد؛ آخر که می‌خواست خداحافظی کنه، گفت: راستی اهل کله پاچه هستی؟ گفتم:‌ چطور؟ گفت: یه کله پاچه‌ای نزدیک خونه‌مون باز شده یکی دو بار گرفتم خیلی کارش درسته، اگر اهلش هستی صبح بیام دنبالت بریم بزنیم به بدن. من گفت: حال ندارم سر صبحی بلندشم محاسنم رو اتو کنم و اینا... اگر می تونی بگیر بیار با هم بخوریم؛‌ خلاصه یه دست گرفت و آورد وقتی داشت می‌رفت، گفتم: عبدالناصر جان یه خرده پول دستی داری بهم یه مدت قرض بدی؟ دست به جیباش برد و گفت: نه شرمنده چیزی تو دست و بالم نیست الآن. گفتم: اشکالی نداره و خداحافظی کرد. چند دقیقه بعد زنگ آیفون رو زدند، دیدم عبدالناصره گفتم: چی شده؟ اول فکر کرده قابلمه رو جا گذاشته ولی دیدم نه یه چیزی دستشه اندازه یه ماشین تایپ قدیمی. گفت:‌ در رو باز کن. اومد بالا گفتم: این چیه؟ گفت: چیزی نیست. ماشین چاپ پوله، خراب شده بود داده بودم تعمیر، دیروز عصر گرفتم گذاشتم صندوق عقب که امروز ببرم بانک. گفتم: خب که چی؟ گفت: برگه A4 داری، گفتم آره. چند بسته بهش دادم و تا رفتم یه چایی نبات براش اوردم دیدم تا چند بسته پول چاپ کرده و گفت: فعلاً این رو داشته باش، کم و کسری بودجه نداشته باشی؛ اینم اینجا باشه هفته‌ی بعد که اومدم دوباره برات چاپ می‌کنم. به نظر شما این استقراضه؟! معلومه که نیست. اینا حرفای یه مشت از طرفدارای ترامپ و کاسبان تحریمه که می‌خوان علیه این دولت سیاه نمایی کنند. ✍️ جیم جواتی @HOWZAVIAN
😊وقت ندارم کتابتو بخونم ‍ سامان با لحن طلبکارانه گفت: اصلا چرا علما نمیان با احمد الحسن مناظره کنن که تکلیف ما هم روشن شه! هومن هم که دیگه خواب از سرش پریده بود با طمانینه پتو رو جمع میکرد و گفت: بحث میکنن، بحث کردن، کوتاه نمیاد که! -عه کی بحث کرده؟ +مثلا آیت الله روحانی... -رئیس‌جمهورو میگی! +نخیر، آیت الله سید محمدصادق روحانی گفتن بیا قم بحث کنیم! یارو گفته بود نه شما میخواید منو بکشید! فکر کن یارو نمیتونه طی الاض کنه زود برگرده! بعد آقای روحانی... -رئیس‌جمهور؟ +عه! نه دیگه آیت الله سیدمحمدصادق روحانی گفتن خب آدرس بده من بیام صحبت کنیم! گفته بود نه میخواید بریزید اینجا منو بکشید! آقای روحانی... - این بار رئیس‌جمهور دیگه؟ +یه بار دیگه وسط حرف من بپری میگیرم میخوابم دیگم نمیتونی بیدارم کنیا! -خیله خب بابا شوخی کردم! بگو +آره، خلاصه آیت‌الله سیدمحمدصادق روحانی گفته بودن خب یه کشور دیگه تعین کن بریم اونجا بحث کنیم! گفته بود نه شما کلا میخواید منو بکشید! -ای بابا یکی هم نیست بگه اینا اگه میخواستن تو رو بکشن که الان تو سلول روح‌الله زم چهرت نورانی شده بود که! +آره داشتم میگفتم، بعدش آقای روحانی... -این بار دیگه رئیس‌جمهور؟... نه!... آره؟.... +من خوابیدم... خُر پُفففففف -اه پا شو دیگه خودتو لوس نکن! + کسی که خوابه رو میشه بیدار کرد اما... سامان پارچ آب رو روی سر هومن ریخت. هومن هول هولکی پاشد و گفت: چی کار میکنی دیوونه تختو خیس کردی! -خواستم ثابت کنم میشه! +چی میشه؟ -میشه کسی که خودشو به خواب زده هم بیدار کرد! +مسخره صبر میکردی حرفم تموم شه شاید میگفتم کسی که خودشو به خواب زده هم میشه بیدار کرد! -حالا جمله رو بعدا درست میکنی بگو ببینم ته بحث آقای روحانی چی شد؟ +رئیس‌جمهور؟ خخخخخ هیچی دیگه آیت‌الله روحانی گفتن خب من 10 جلد کتاب فقه دارم، شما ایرادات منو همینجوری بدون این که بیای یا جات رو به ما بگی، بگو؟ یارو هم گفته بود من وقت ندارم کتابای شما رو بخونم! -خب ایرادش چیه؟ لابد وقت نداشته دیگه! +اون حوله رو از پشت سرت بده من! -بفرما! +‌‌ داریم راجع به امام زمان حرف میزنیما... امامی که ندونه تو کتاب چی نوشته، نتونه به همه ی زبون ها صحبت کنه، نتونه امامتش رو به یه مرجع اثبات کنه امامه؟ -خب نه، اگه پسر امام بود چی! +خدا بگم چیکارت کنه لباس تمیز ندارم! چی گفتی تو؟ -میگم اگه هنوز امام نشده باشه چی! خودش میگه من امام بعد از امام زمانم دیگه! +دیگه داری میری رو اعصاب منا! خب یه زنگ بزنه از از بابایی بپرسه دیگه! چطور تو میتونی از این طرف سالن به اون طرف سالن تقلب برسونی، امام نمیتونه به پسرش یه ندا بده؟ -راست میگیا بهش میگم اگه زبونی که خودم برا تقلب ساختم رو فهمید امامه! +از دست تو... پا شو پا شو سر این رو تختی رو بگیر دست گلت رو بندازیم رو تراس خشک شه! بعدم بیا یه کتاب بهت میدم بشین تاریخ بخون ببن بابیت و بهائیت و وهابیت چطو به وجود اومده... ✍️ ابراهیم کاظمی‌مقدم @HOWZAVIAN
انتظار، چشم به راه بودن است و «چشم به راهی» به تناسب بستر و زمینه آن ارزش پیدا می‌کند. انتظار تنها یک حالت روحی نیست؛ بلکه از درون به بیرون سرایت می‌کند و اقدام می‌آفریند. انتظار به منتظر شکل می‌دهد، به کارها و تلاش‌های او جهت خاصی می‌بخشد. انتظار با منفعل بودن در تضاد است، در حقیقتِ انتظار؛ حرکت، نشاط و شورآفرینی نهفته است. ✍ سلاله اخلاقی @HOWZAVIAN
🔹از گم‌شدن کیسه‌ برنج تا سرمایه‌گذاری در بورس! 🔹چند ماه قبل یک گونی برنج فرد اعلای ایرانی خریدم و گذاشتم توی بالکن. خیالم راحت بود اگر مهمان بیاید، برنج داریم. دو هفته بعد رفتیم سراغ آن گونی برنج. خانه را زیر و رو کردیم؛ اما اثری از کیسه ده کیلویی برنج نبود. چند مرتبه مانند مادران فرزند گم کرده، در جستجوی گونی برنج، بین آشپزخانه و بالکن هروله کردیم؛ نبود که نبود! یعنی کیسه برنج کجا می‌توانست رفته باشد؟ من و خانم مثل کارآگاه‌های کارکشته تمام احتمالات را ریختیم توی گود و شروع کردیم به بررسی. پای ده کیلو برنج دانه بلند ایرانی در میان بود و چشم‌پوشی از آن غیر ممکن. مطمئن بودیم گم شدن گونی برنج بی‌ارتباط با مسافرت چند روزه ما نیست. احتمال دزدی منتفی بود. مگر ممکن بود دزد به بالکن طبقه پنجم بزند! فقط دزدی با اوصاف مرد عنکبوتی می‌توانست به آنجا سرک کشیده باشد. گفتم شاید آن را هنگام مسافرت همراه خودم برده باشم؛ اما نه، این یک قلم هم با مرور« آنچه در سفر گذشت» از احتمال افتاد. 🔹حس ششمم من را به سوی بالکن هل می‌داد. می‌دانستم که آن را آخرین بار در بالکن دیده‌ام. بنابراین به بالکن رفتم تا شاید سرنخی از آن طلای سفید پیدا کنم. بله حدسم درست بود. پیکر بی‌جان گونی برنج در گوشه بالکن افتاده بود؛ اما استرس و عجله و توقع یک گونی پر از برنج باعث شده بود کیسه خالی را نبینیم. گونی سالم و سالم بود. فقط ته آن یک سوراخ به اندازه بند انگشت ایجاد شده بود. اگر گونی را به دست کسی می‌دادی متوجه نمی‌شد که قبلا داخل این گونی برنج بوده است. در عوض بالکن پر بود از فضله‌ی پرنده و غیر پرنده. با دیدن این صحنه یاد داستان قلعه حیوانات افتادم. گویی این جا نیز دست به یکی کرده و در غیبت ما دلی از عزا در آورده بودند. پرنده‌ها و مورچه‌ها و موش‌ها و...هر کدام سهمی از دانه ها برده بودند. 🔹حکایت کیسه برنج ما بی‌شباهت به سرمایه‌گذاری در بورس نیست. بسیاری از مردم رنج دیده پول‌های خود را در بورس سرمایه‌گذاری کردند تا به قول خودشان با سود آن خندقی از خندق‌های زندگیشان را پر کنند؛ اما در چند ماه گذشته نمایشگر بورس رنگ خون به خود گرفته و خون به دل مردم کرده. این روزها بورس پای ثابت گعده‌های خانوادگی و دوستانه است. مردم در این گعده‌ها که بی‌شباهت به مراسم ختم نیست، دنبال یک دلیل قانع کننده برای مال باختگی خود هستند؛ این که چه کسی این بلا را سرشان آورد؟ چه کسی آنها را در این چاه ویل انداخته که راه گریزی آن نیست؟ البته درست تر این است که بگویم آنها می‌دانند چه کسی در باغ سبز به آنها نشان داد و آخر سر هم این آش را برای آنها پخت. هر چند یک دانه برنج هم ته کیسه برنج نمانده اما فضله ها و پرهای ریخته شده ردی از آنهاست. چندی پیش یکی از مسئولان گفته بود که دولت از بورس سود چند ده هزار میلیاردی به دست آورده است! چگونه این اتفاق ممکن است در حالی که اصل سرمایه مردم دود شده و به هوا رفته؟! آیا این سود همان سرمایه مردم نیست؟ 🔸بگذریم...نباید در قضیه گونی برنج کسی جز خودم را مذمت کنم. این من بودم که سرمایه زبان بسته‌ام را در بالکن قرار دادم. بعد‌ها جریانم را به اهل‌دلی بازگو کرده و طلب توصیه کردم. در پاسخ گفت:«گذشته ها گذشته!» گفتم پس با موش‌ها و پرنده‌هایی که برنجم را خوردند چه کنم؟ گفت:«موش نگرفته پادشاه است!» ✍ مجتبی عادل پور، عضو تحریریه مدادالفضلاء‌ @HOWZAVIAN
🔴 مطالبه همگانی پخش گاندو پیرو اعلام ناگهانی توقف پخش سریال ، پویش پخش سریال گاندو قبل از انتخابات را با هدف ادامه ی پخش این سریال ارزشمند تایید فرموده و به دیگر دلسوزان و حقیقت جویان نیز اطلاع دهید: پویش: پخش سریال «گاندو ۲» قبل از انتخابات ادامه یابد -در خبرگزاری فارس 👈 نام‌نویسی👇👇👇 https://www.farsnews.ir/my/c/57355 @HOWZAVIAN
اگر توان به دست آوردن چیزی را ندارید، درباره‌اش بنویسید... دارا می‌شوید. @HOWZAVIAN