eitaa logo
بانوی ایده آل😍👌
3.1هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
2.9هزار ویدیو
22 فایل
🌸قراره با هم یکم پیشرفت کنیم! 🌸در هر زمینه ای : #فرهنگی #هنری #آشپزی #رواشناسی #تجربه #خیاطی و ... ♥️تب و درخواست هرنوع مشاوره: @m_haydarii 💚لینک گروه: eitaa.com/joinchat/4222091472C4859ce0158 🌿تبلیغات و خدمات: @hich_club
مشاهده در ایتا
دانلود
دیشب برام خواستگار اومده میگم نظرتون درباره جهیزیه چیه؟ میگه توقع دارم جهیزیه کامل و آبرو دار باشه گفتم خونه چی؟! میگه یه کم پدر شما کمک کنه یه کم پدر من یه جارو اجازه میکنیم نگران نباش بچه زرنگ کجایی شما :) 💕@kadban0_bash💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هنری😊 🎨 🎨 🔮بهترین کانال همسرداری و کدبانوگری :🔮 @kadban0_bash 🔮چت کن و خونه داری یاد بگیر و بپرس:🔮 https://eitaa.com/joinchat/4222091472C6c23f9a27a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انگشتر کاغذی🦋 🌹 🌹 🔮بهترین کانال همسرداری و کدبانوگری :🔮 @kadban0_bash 🔮چت کن و خونه داری یاد بگیر و بپرس:🔮 https://eitaa.com/joinchat/4222091472C6c23f9a27a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوشمزه😋 🍫 🍫 🔮بهترین کانال همسرداری و کدبانوگری :🔮 @kadban0_bash 🔮چت کن و خونه داری یاد بگیر و بپرس:🔮 https://eitaa.com/joinchat/4222091472C6c23f9a27a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فانتزی💚 🌿 🌿 🔮بهترین کانال همسرداری و کدبانوگری :🔮 @kadban0_bash 🔮چت کن و خونه داری یاد بگیر و بپرس:🔮 https://eitaa.com/joinchat/4222091472C6c23f9a27a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه غذای جدید بدون گوشت😍😋 🔮بهترین کانال همسرداری و کدبانوگری :🔮 @kadban0_bash 🔮چت کن و خونه داری یاد بگیر و بپرس:🔮 https://eitaa.com/joinchat/4222091472C6c23f9a27a
🧔بیشتر به علت مشغله کاری فراوانی که دارند از ابراز محبت و قدردانی از همسرشان می شوند. چنانچه احساس کنیم همسرمان به تلاش های ما توجهی ندارد، یا حتی بدتر، فقط ما را به علت کارهایی که انجام نداده ایم، سرزنش می کند، علاقه مان را به انجام آن کارهایی که روابطمان را شکوفا می کند، از دست خواهیم داد و و تحریک پذیر می شویم.🤔 درنهایت هم این به ما دست می دهد که قدرمان را نمی دانند. یکی از شایع ترین مشکلات در ازدواج، ندانستن قدر همسر و کاهش به نیازهای او در طول زمان است.🧐بدون اینها فرد شروع به احساس بودن، گرفته شدن و می کند.😟 ✅راه حل این : 👈راه حل این مشکل چندان سخت نیست. با دادن یک یا یک ساده سپاسگزاریتان را نسبت به همسرتان نشان دهید.🙂 برای بهبود رابطه تان وقت بگذارید، به عنوان نمونه قراری برای رفتن به یک رستوران بگذارید.👌ممکن است آنقدر نسبت به همسرتان دلخور و خشمگین باشید که سپاسگزاری او برایتان مشکل باشد. حتی اگر این چنین است توصیه این است که سپاسگزاری تان را انجام دهید.😊هر بار با انجام این کار دیوار دلخوری و خشم اندکی پایین می آید.😄همچنین با به یاد آوردن چیزهایی در همسرتان که زمانی دوست داشتید و گفتن آنها به او و چیزهایی در رفتار او که شما را آزار می دهد در یک زمان آرام، خودتان را با همسرتان بیشتر کنید.👌
💑 در صحبت با همسرتان همچون دیگران، و را رعایت کنیـد! 🔸همانطــور که وقتی با همکار یا دوستتان صحبت می‌کنید، مــراقب هسـتید او را ندهید، در گفتگو با همسرتان نیز چنین باشید. یادتان باشــد به هنگام صحبت از خانــواده همســرتان با احتــرام از آنهـا یاد کنیـد.👌☺️ 🔸اگر از چیــزی هستید یا مسئله‌ای را نمی‌توانید فرامــوش کنید، آن را درمیان بگذارید.😊 🔮بهترین کانال همسرداری و کدبانوگری :🔮 @kadban0_bash 🔮چت کن و خونه داری یاد بگیر و بپرس:🔮 https://eitaa.com/joinchat/4222091472C6c23f9a27a
✅نه ازدواج کردن اونقدر و نه جدا شدن اونقدر و بحران 👈ما عادت كرديم با خاص كردن رويدادها، عدم وجود و نبودشون را تبديل به فاجعه كنيم. 😐 👈واسه همينه كه در كشورهاى عقب افتاده، ٣٠ سالگى سن خاصيه چون فكر ميكنن بعدش قراره چى بشه!😕 حالا قبلش چى بوده كه بعدش چى باشه🤔 👈٢٩ سالگيمون خيلى خاص بود حالا كه ٣١ سالگيمون بخواد فاجعه باشه! اصلا فراتر از اون از صفر تا ٣٠ سالگيمون چه گلى به سرمون زديم كه حالا از ٣٠ تا ۶۰ نمی‌تونیم بزنيم. 😐 👈اما ما هنر و اصليمون خود زنيه يعنى اين هستیم كه شرايط عادى رو كنيم😑 و بعدش براش دنبال راه حل بگرديم😒 👈الآن كسانى كه گرفتن مردن يا كسانى كه ازدواج نكردن خيلى درمانده هستن!😐 👈يا كسانى كه دار نشدن خيلى بدبخت هستن؟!🤔 چى تو سر ماست انصافاً؟!😕😕 لطفاً ياد بگيريم كه و تحصيلى و و...👇 ما نيست❌ 👈و اين‌ها فقط و كه ما در طول زندگى ممكنه بگيريم يا نگيريم.✅ 👈پس هر موضوعى را اونقدر خاص نكنيم كه جهت مقابلش تبديل به فاجعه بشه.😊 🔮بهترین کانال همسرداری و کدبانوگری :🔮 @kadban0_bash 🔮چت کن و خونه داری یاد بگیر و بپرس:🔮 https://eitaa.com/joinchat/4222091472C6c23f9a27a
👇 ‌ «مونـٰالیزا»بٖی‌لَبخَند شیرازبی‌ٖ«حافِظیهِ» «پاییز»بی‌بارانْ دَࢪیاِبی‌«موجْ» هَمه‌ࢪا تَجَسم‌کـٌن "مـَن"بـی"تــٌو" همانقَدࢪْ، نَچَسب‌ْودِلگیٖࢪَم ♥👫✨🍷 . 🔮بهترین کانال همسرداری و کدبانوگری :🔮 @kadban0_bash 🔮چت کن و خونه داری یاد بگیر و بپرس:🔮 https://eitaa.com/joinchat/4222091472C6c23f9a27a
❤️ابراز کنید: گفتن “” و تعریف و تمجید کردن از و بیان اینکه چقدر او برای شما اهمیت دارد یکی دیگر از روشهای بودن است که تاثیر مثبت زیادی روی روابط شما می گذارد.☺️ 👈معمولا در ابتدای روابط، رد و بدل کردن حرفهای بسیار معمول است، اما نکته مهم این است که شما بعد از گذشت مدتها از رابطه تان باز هم همان فرد عاشق پیشه و رمانتیک باشید و هنوز هم به همان شکل ابراز احساسات کنید.😘 برای عشقتان یادداشتهای عاشقانه بگذارید، زیبا بفرستید و به او بگویید هنوز هم مثل همان اوایل دوستش دارید.😍😊 🔮بهترین کانال همسرداری و کدبانوگری :🔮 @kadban0_bash 🔮چت کن و خونه داری یاد بگیر و بپرس:🔮 https://eitaa.com/joinchat/4222091472C6c23f9a27a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ترفند بسته بندی موادغذایی 🔝🎥 🔮بهترین کانال همسرداری و کدبانوگری :🔮 @kadban0_bash 🔮چت کن و خونه داری یاد بگیر و بپرس:🔮 https://eitaa.com/joinchat/4222091472C6c23f9a27a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نفخ گیری و زمان پخت حبوبات 🔝🎥 اگه این زمانبندی رو رعایت کنید هم نفخ نمیکنین هم سرعت پخت حبوبات بیشتر میشه. 🔮بهترین کانال همسرداری و کدبانوگری :🔮 @kadban0_bash 🔮چت کن و خونه داری یاد بگیر و بپرس:🔮 https://eitaa.com/joinchat/4222091472C6c23f9a27a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آموزش باکس خرسی 🔮بهترین کانال همسرداری و کدبانوگری :🔮 @kadban0_bash 🔮چت کن و خونه داری یاد بگیر و بپرس:🔮 https://eitaa.com/joinchat/4222091472C6c23f9a27a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این رو یاد بگیرید شاید یه روز بکارتون بیاد 🔝🎥 🔮بهترین کانال همسرداری و کدبانوگری :🔮 @kadban0_bash 🔮چت کن و خونه داری یاد بگیر و بپرس:🔮 https://eitaa.com/joinchat/4222091472C6c23f9a27a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹به وقت رمان🌹 ❤️
بانوی ایده آل😍👌
#سجده_عشق نوشته:عذراخوئینی #قسمت_ششم موقع رفتن پکربودم سیدصبح زودازخونه بیرون رفته بود حتی نموندب
نوشته:عذراخوئینی چندروزی ازاومدنم می گذشت ساراهم بلاخره به یکی ازخواستگاراش جواب مثبت دادقرارشدبعدازچهلم سیدهاشم مراسم نامزدی روبگیرن.عکسش روبرام فرستادپسرخوشتیپی بودوبه قول مامانم پولشون ازپاروبالامی رفت مدام تعریفشون رو می کرد.وسط حرفهاش منومخاطب قرارمیداد که یعنی همچین شانسی بایدنصیبم بشه، دیگه نمی دونست دلم اسیرکسی شده بود که هیچ کدوم ازاین امکانات رونداشت ولی قلب من براش تندمیزد!. انس عجیبی به این کتاب پیداکرده بودم بیشترمعنی دعاهارومی خوندم چون تلفظ عربی برام سخت بودکلی غلط داشتم.دوراسم دعای کمیل،توسل،وزیارت عاشوراخط کشیده شده بودکه همین کنجکاویم روبیشترمی کرد. ازاینترنت این دعاهارودانلودکردم هندزفری رو توگوشم میذاشتم وازروی کتاب معنی هارومی خوندم بخاطرهمین ارتباط بهتری برقرارمی کردم مخصوصادعای کمیل که بایدپنجشنبه هاخونده میشد. اخرهفته متفاوتی روتجربه کردم همیشه به خوشگذرانی می گذشت اماحالاقدرش روبیشترمی دونستم.درروقفل کردم وبه دورازچشم بقیه می خوندم واشک می ریختم. برای خودم هم عجیب بوداین یک هفته بدون گوش دادن به اهنگ سپری شد.انگارهمه دنیام این کتاب بود. سیدنهال عشق روتودلم کاشته بودوبدون اینکه خودش خبرداشته باشه جوانه میزدوبزرگترمی شد. این تغییرات کم کم تودرونم شکل می گرفت وکسی متوجه تحولم نمی شد البته ظاهرم هنوزمثل سابق بود همون تیپ وارایش روداشتم ولی موهام روکمتربیرون می ریختم ودیگه دورشونه هام پخش نمی کردم چون چهره سیدمقابلم نقش می بست حتی توخیال هم ازش حساب می بردم.ازوقتی که نمازخوندن روشروع کرده بودم ارامشم بیشترشده بودتواینترنت می چرخیدم وکلی مطلب درموردنماز سرچ می کردم خیلی زودیادگرفتم واطلاعاتم بیشترشد ولی صبح هاخواب می موندم بیدارشدن برام سخت بود! چهلم اقاهاشم نزدیک بودوقتی فهمیدم بابام هم می خوادتومراسم باشه خیلی خوشحال شدم اماتاگفتم منم دوست دارم برم. مامانم مخالفت کرد_چندوقت دیگه نامزدی دخترعموته بایدبه فکرلباس باشی.نه ختم!.همون موقع هم نبایدمی اومدی اشتباه ازمن بود. بایدراضیش می کردم تااین دل بی قرارم اروم میشد. بین وسایل کلیدی که می خواستم روپیداکردم توانباری پرازخرت وپرت های اضافه بود،درکمدروبازکردم بیشترپارچه هاقدیمی وقیمتی بود امابلاخره چیزی که می خواستم روپیداکردم محترم خانم همسایه محله قبلی ازکربلااورده بود دستی روی پارچه مشکی کشیدم اون موقع مامانم برای اینکه محترم خانم ناراحت نشه قبول کردولی بی استفاده موند فکرنمی کردم یک روزی به سرم بزنه وبیام سراغ پارچه.سریع گذاشتم توکیفم تاسرفرصت پیش خیاط ببرم تصمیم نداشتم برای همیشه چادربپوشم یعنی امادگیش رونداشتم امادلم می خواست این بارچادرروامتحان کنم هنوزنرفته کلی استرس داشتم. به جاده خیره شدم وبه اتفاقاتی که گذشت فکرمی کردم واینکه چطورزندگیم زیروروشد.اولش می گفتم این احساس وهیجان خیلی زودفروکش می کنه اماروزبه روزبیشترشد، به سمت بابام برگشتم که درارامش رانندگی می کرد_میشه قبل ازمسجدبریم حرم شایدبرگشتنی وقت نشه.
نوشته:عذراخوئینی _چشم باباجان هرچی توبگی. خم شدم وصورتش روبوسیدم بالبخندگفت:عزیزم دارم رانندگی می کنم حواسم پرت میشه.مثل خودش تکرارکردم_چشم باباجان هرچی توبگی.هردوخندمون گرفت حالاکه به مقصدنزدیک بودیم انرژیم دوبرابرشده بود.. چادرموسرم کردم بابام متعجب نگام کردبلافاصله گفتم:_هدیه محترم خانومه ازکربلااورده بودیادتون نمیاد؟.چادرای اینجاروهمه می پوشندمن دوست ندارم، بخاطرهمین باخودم اوردم.مجبورشدم اینطوری بگم که خداروشکرباورکردوپیگیرنشد. بادل سیرزیارت کردم وحرف های که تودلم تلنبارشده بودروبه زبون اوردم بیشترازقبل احساس سبکی می کردم. بابام باتلفن حرف میزداصلامتوجه نشدباچادرتوماشین نشستم بایکی ازهمکاراش بحث می کرد نزدیک مسجدکه شدیم تلفن روقطع کردازبس فکرش درگیرشرکت بود به ظاهرم ایرادی نگرفت.. نفس عمیقی کشیدم وواردحیاط شدم بچه هامشغول بازی بودند نگاهی به اطراف انداختم بلاخره دیدمش قلبم توسینه بی قراری می کرد لرزش دستام رونمی تونستم مهارکنم لباس طلبگی تنش بودعمامه سیاه وعبای همرنگش وقبایش قهوه ای روشن بود هیچ وقت فکرنمی کردم روزی برسه که عاشق یک طلبه بشم کسی که همین چندسال پیش باسارادرموردش حرف میزدیم ومی خندیدیم اماحالا فکرموبه خودش مشغول کرده بود پسربچه ای کنارش رفت فکرکنم ازش سوالی پرسید چون به قسمتی ازحیاط اشاره کردکه همون موقع نگاهش به من افتادحیرت وتحسین روتوچشماش دیدم.اماخیلی زودرنگ بی تفاوتی به خودش گرفت!ای کاش می شدازعمق نگاهش به راز دلش پی برد.... اخرمجلس حال فاطمه خانم بدترشد.خوب نمی تونست نفس بکشه.یکی ازخانم هاگفت:_به اقاسیدخبربدیدبنده خداقلبش مشکل داره این همه بی قراری براش خوب نیست.بدون هیچ حرفی بلندشدم. نگاهی به سمت اقایون انداختم یکم جلوتررفتم تاازکسی بخوام صداش کنه._شمااینجاچی کارمی کنید!!.به عقب برگشتم حالادردوقدمی من ایستاده بود.کلایادم رفت چی می خواستم بگم .چون جلوی راه روگرفته بودم اقایی که می خواست بیرون بیادباتشرگفت:_بروکناردخترخجالت هم خوب چیزیه.باشرمساری کناررفتم. _دلخورنشیدچون شمارواینجادیدتعجب کردمن بخاطرلحن بدشون عذرخواهی می کنم!. شیفته همین اخلاق ورفتارش بودم بااینکه اشتباه ازمن بودولی سعی کردبه روم نیاره تازه معذرت خواهی هم کرد!خاص ترین ادمی بودکه توعمرم می دیدم. _درضمن چادرخیلی بهتون میاد!. باورم نمی شدبلاخره یک باربه چشمش اومدم داشتم ذوق مرگ میشدم.نگاهش کردم این بارهم سرش روپایین انداخت!حضورمن اون هم مقابل دوست واشنامعذبش کرده بود بادیدن فاطمه خانم که باکمک چندنفربه سختی راه می رفت هول کردم.این فراموش کاری ازم بعیدبود مسیرنگاهم رودنبال کرد حسابی رنگش پریدوباعجله به سمتشون رفت کمکش کردیم توماشین نشست نمی دونستم چی کارکنم برم یانه که سیدمنوازبلاتکلیفی دراورد _اگه زحمتی نیست ممنون میشم همراهمون بیاید.منم ازخداخواسته قبول کردم. تواورژانس بستری شد متخصص قلب که توبخش اورژانس بود باچندتاپرستاربالاسرش حاضرشدند تودلم ازخداخواستم مشکلی پیش نیاد. فضای بیمارستان حالم روبدمی کرد به محوطه حیاط رفتم وروی صندلی نشستم تازه یادبابام افتادم حتماتاالان نگران شده بود شمارش روگرفتم وماجراروگفتم ادرس بیمارستان روگرفت تازودخودش روبرسونه. کتابم روازکیفم دراوردم صفحه ای که بازکردم زیارت عاشورابود نسبت به قبل خیلی بهتربودم وکمترغلط داشتم به سجده که رسیدم لحظه ای مکث کردم نمی دونستم قبله کدوم طرفه!یاتواین شرایط چطوری بایدبخونم _ازجایی که نشستیدیکم به این سمت برگردیدقبله ست. تعجب کردم اصلامتوجه نشدم کی اومدازکجافهید چه دعایی رومی خونم ؟به همون سمتی که ایستاده بود برگشتم دست راستش رو روی پیشانی اش گذاشت منم همین کارروکردم وسرم روپایین انداختم وباصدایی اروم ولی پرسوز سجده زیارت عاشوراروخوند. بعداون نمازی که باهم توحرم خوندیم این سجده زیارت هم به دلم نشست. بابام که اومدنیم ساعت بیشترتوبیمارستان نموندیم خداروشکرخطررفع شده بودوخیال ماهم راحت شد موقع رفتن به سیدگفت که متخصص خوبی توتهران میشناسه حتماخبرمیده تاسرفرصت فاطمه خانم روبرای مداوابیارن .کلی تشکرکردرفتارش به سردی سابق نبودولی هنوزهمون غروروحیاروداشت. تاخواستم سواربشم بابام
نوشته:عذراخوئینی گفت:_توچراهنوزچادرسرته؟.چون سیدهم کنارمون بودبیشتراسترس گرفتم به سختی تونستم بگم_توماشین درمیارم._یعنی چی معلوم هست چت شده؟.به سمتم اومدوچادرروبرداشت اون هم مقابل چشمایی که همین چندساعت پیش ازچادرم تعریف کرد این یعنی نابودی قلبم.روصندلی که نشستم اشکام جاری شدبه جای خالیش نگاه کردم دلم می خواست ازته دل زاربزنم . توفضای مجازی بایه دخترمذهبی اشناشدم چون غریبه بودراحت می تونستم دردودل کنم.ازعشقی که تودلم بودبراش گفتم واینکه مقابل چشماش بابام چادرازسرم برداشت!نوشته هاش دل غمگینم رواروم می کردوبرام جدیدوجالب بود (_خداتوروخیلی دوست داره که ذره ذره باخودش وحجاب اشنات کرده،امادرموردچادربایدبدونی چراسرمی کنی.اگه فقط بخاطراونی که دوستش داری باشه فایده ای نداره چون ممکنه عشق و احساست یک طرفه باشه بعدش ازروی لجبازی میذاری کنار!.تواین زمینه به عشق بالاترفکرکن که تحت هیچ شرایطی تنهات نمیذاره اگه برای خداباشه حتی شکست عشقی هم نمی تونه توروازحجاب دورکنه.بیشترتحقیق کن تودنیای واقعی بادوستای مذهبی رفت وامدکن تاجواب سوالات روپیداکنی،چون عشق وتحولت یکدفعه پیش اومد مراقب باش به همون سرعت ازبین نره..) پیام های مختلفی برام می فرستاد کلی کتاب بهم معرفی کرد یاادرس سایتی رومی فرستادتادانلودکنم... دریچه جدیدی اززندگی به روم بازشده بود باچیزهایی اشنامیشدم که تاقبل ازاین هیچ شناختی نداشتم اولین قدمی که برداشتم رابطم روبادوستام محدودکردم مخصوصامجازی که گروه های مختلط داشتم. گیتاری که عاشقش بودم روتوانباری گذاشتم به قول بهارهمین دوست جدیدم بایدازمنیت وعلاقه های پوچ دل می کندم تاراه درست برام همواربشه. ولی هنوز خیلی ازسوالام بی جواب مونده بود.بهارپایگاه بسیج روبهم پیشنهاد داد.تواینترنت سرچ کردم اطراف ماکه نبودولی یکم دورترپایگاه داشت شمارش روتوگوشیم سیوکردم نمی خواستم بسیجی بشم احتیاج به کمک داشتم تادرست تصمیم بگیرم یک هفته ای ازثبت نامم می گذشت موقعی که رفتم فکرنمی کردم اینقدربرخوردخوبی داشته باشند.مانتوی بلندی که نداشتم ولی همون روباشلوارپارچه ای مشکی پوشیدم ومقنعه سرکردم ارایشی هم نداشتم یعنی اینطوری هم خوشگل بودم البته دیگه مثل قبل زیادقربون صدقه خودم نمی رفتم. هفته ای دوبارجلسه داشتند چیزی که نظرم روجلب کرد سخنران جوانشون بود.همون دوبارکلی به اطلاعاتم اضافه شد بیچاره روباسوالام خسته می کردم امابامحبت ولبخندجوابم رومیداد. نامزدی سارانزدیک بود مامانم تواین مدت باخالم رفته بودترکیه!وکلی هم خریدکرده بود وقتی هم چهره بی ذوقم رودیدگفت:_خوشت نیومد؟!بهترین مارکه خیلی هم گرون خریدم!. فقط به لبخنداکتفاکردم دیگه این چیزهامنوسرذوق نمی اورد مثل همه مهمونی هااین جشن هم مختلط بود برای اولین باردلم نمی خواست مثل گذشته ظاهربشم تانگاه خریدارانه دیگران روبه جون بخرم.حس می کردم این کارم خیانت به سیدمحسوب میشه بایدخودم دست به کارمی شدم حتماتواین شهرلباس پوشیده ودرعین حال شیک ورسمی پیدامی شد... ادامه دارد...‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام دوستان دوشنبه سوم بهمن، اول رجب هست😍 ولادت امام محمد باقر(علیه السلام) توی این ماه خیلی ولادت داریم. ماه خوبیه برا چله برداشتن و حاجت روایی یعنی از اول رجب چله بردارید با تمرکز و حضور قلب هر چله‌ای خواستین میتونید بردارید: 🌸زیارت عاشورا 🌸حدیث کساء 🌸چله یس 🌸چله سوره حشر 🌸چله سوره احزاب یا طه یا مریم و... (برای ازدواج خیلی خوبن) 🌸چله دعای نادعلی و هر چله دیگه ای که بنا به حاجتتون مناسبه... یه پیشنهاد😊 🌹 میتونید  ختم فوق العاده مجرب چهارده هزار ذکر "یا جواد الائمه ادرکنی" بردارید 👈 از اول ماه رجب(روز دوشنبه سوم بهمن) تا چهارشنبه(دوازدهم بهمن) که ولادت امام جواد (علیه السلام)👉 هست تموم کنید توی این ده روز إن شاء الله روز ولادتشون بهترین عیدی رو بهتون هدیه بدن... می‌دونید که برای حاجت‌های مادی و دنیوی(شغل و مسکن و قرض و ازدواج و ....) توسل به امام جواد (علیه السلام) خیلی کار گشاست. 🌺دقت کنید👇👇👇 میتونید تقسیم کنید توی این ده روز، روزی هزار و چهارصد تا بگید (یعنی روزی چهارده تسبیح) تا روز ولادت امام جواد (علیه السلام) تموم بشه ختمتون إن شاءألله صدر حاجات فرج باشه... هرکس توفیق انجام ختم رو داشت برا من و همه ی انسانهای روی زمین دعا کنه لطفاً... این پیام رو نشر دهید شاید خیلی ها نمی‌دونن اول چه زمانی هست و این ختم رو شاید خیلی ها برداشتن و حاجت همه گرفتن وای در راس تمام حوائج و نیات پاکتون فرج صاحب الامر حضرت حجت ابن الحسن روحی وارواح العالمین له الفداءرا قرار دهید التماس دعای ویژه 🙏🙏 💕@kadban0_bash💕
میگفت: رجب‌‌یعنی‌ماه‌ورودی! زیارت‌امام‌رضا(؏)‌ڪه‌مشرف‌میشید، اول‌میرسید‌به‌بَست.. ارزش‌بست‌زیاده‌چون‌ورودیه‌حرمه! رجب‌هم‌‌ماه‌ورودیِ‌.. +رجب‌بست‌‌است،شعبان‌صحن‌است، رمضان‌حرم‌است‌و‌شب‌‌قدر‌ضریح..💚 👌 💕@kadban0_bash💕