ایلیا🇵🇸 ༄
هیاتِ نفس: 「@iliya_52 」•🌿•
بسم الله الرحمن الرحیم
«هیات نفس»
نگارنده: #سجاد_ایمانیپور
در مباحث علوم تربیتی، مکرر از علما شنیده ایم که اگر می خواهیم روی دیگران اثری داشته باشیم، بهتر آن است که خودمان را بسازیم. هر چه خودساخته تر و خالص تر، اثرات بر جای مانده عمیق تر و سازنده تر.
هیات اباعبدالله مدرسه ی بزرگ عشق است. کانون انسان سازی است. اما چه شده که این مدرسه ی عالی را در سطح نازل آن به نمایش گذاشته ایم؟ مشکل دقیقا همین جاست که سعی کردیم همه چیزمان را به نمایش بگذاریم. که تصور کردیم در این عصر پر زرق و برق، هر چه بیشتر در چشم بیاییم، تاثیرگذار تریم. کاربری هیات را تغییر داده ایم و آنقدر رنگ و لعاب های اضافه به آن چسبانده ایم که از اصالتش فاصله گرفته است.
و پدیده ی نوظهور مداحان استودیویی که این روزهایمان را پر کرده، مصداق کامل این زرق و برق های بی فایده و مخرب است. حالا برای خودشان سلبریتی های قشر مذهبی شده اند! آن قدر که بعضا حرف هایشان بی هیچ چون و چرا دست به دست می چرخد و شنیده می شود و تمجید پشت تمجید که چه نوآورانه تولید محتوا! میکنید. متناسب با نوجوان نسل زد!
ای آقایان مسئولین هیئات! ای حضرات مادحین! هر کاری راه خودش را دارد. اگر برای سیدالشهدا میکروفون به دست میگیرید و نه شهوت دیده شدن، اگر برای ترویج فرهنگ اهل بیت فعالیت میکند نه عطش هر روز معروف تر شدن، راه و رسم این مسیر را از خود اهل بیت مطالبه کنید. هیاتی که از اصالت هیات بودنش تهی شود، دیگر اثری ندارد. هیاتی که به جای خودسازی و تعمیق مخاطب، به باند و میکروفون بپردازد، هیاتی که بیش از فهم و تفهیم فرهنگ و ادب عاشورا، به تأثیرگذاری فکر کند، هیچ وقت اثر لازم را نخواهد داشت
کاش زودتر بساط این استودیویی خوانی ها و از آن بدتر بساط مفتضح ترکیب مدح اهل بیت و موسیقی های سخیف به اصطلاح نوجوانانه، آن هم با همراهی خوانندگان تازه سر از تخم در آورده ی معلوم حال اینستاگرامی را برچینید که این هیات، نه برای ثارالله که برای نفوس خود ماست، که حتی اگر آنقدر معصوم باشید که از سراب دیده شدن حذر کنید، مخاطبین کم سن و سالتان را به ورطه ی سلبریتی پرستی میاندازید.
#بیرق
#ادب_مرثیه
این ۲ پوستر و یکی دوتا پوستری که در ادامه ارسال میشه، لایو هستن که هرکدوم بالای ۴۰ دیقه زمان دارن و بخاطرِ یسری محدودیتها نمیشد که ارسالشون کنیم:)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ذائقه نسلِ دهه شصت با دهه هشتاد یکی نیست؛خصوصیتِ هردوشون اینه که هرکدومشون آینده سازِ این مملکت بودن و هستن!
「
@iliya_52 」•🌿•
ایلیا🇵🇸 ༄
پافشاری بر منطقی بینتیجه!: 「@iliya_52 」•🌿•
بسم الله الرحمن الرحیم
نگارنده: #مهدی_کاشفی
🔺پافشاری بر منطقی بینتیجه
نگاهی به کلیپ اخیر مأوا از منظر صنایع رسانهای
یک محصول رسانهای، فراتر از صرف یک پیام رسانهای، ابعاد گوناگونی را در تحلیل برای خود میپذیرد. تحلیلهای اخیر، از ابعاد گوناگون، مورد توجه قرار گرفته است: ادبیات، فرهنگ شیعی، تبارشناسی تاریخی تشیع، مسئله نوجوانی، مرگ امر سیاسی و... در کنار اینها بایستی به منطق صنایع رسانهای نیز توجه داشت؛ منطقی که فقط پول میفهمد و جذابیت (حتی جذابیت را هم برای پول میخواهد).
به نظرم این منظرگاه، نزدیکتر است به چیزی که میبینیم! نگاهی به سریالها و شوهای صنایع رسانهای ایران بیندازید! منطقی که ماوا در این کلیپ دنبالش میکند، نیز، به همین ترتیب، به منطق صنایع رسانهای در ایران متعهد است نه به انسانی (نوجوان) که دغدغه تعالیاش را داریم! «در راه شهرت حلال باید شهید شد» که همان اسلامیشده «باید به هر طریقی دیده شد»، منطق رسانههای جهان و رسانههای ایران است. چرا؟ چون پول حول افراد مشهور میچرخد.
دکتر حسینی این منطق را خوب فهمیده است و مسیر زندگی حتی فرزندش را نیز، شاید همین مسیر در نظر داشته باشد! البته که این مسئله سوالهایی را در باب حقوق گروههای اقلیت (کودکان و نوجوانان) ایجاد میکند. صراحتاً، باید درباره عددورقمهایی پرسید که برای پژمان جمشیدی، مهران مدیری، چهرههای شرکتکرده در شبهای مافیا، برنامه مهلا و حتی همین کلیپ دوسهدقیقهای خرج شده است. حتی باید پرسید آیا مأوا پولی را برای نوشتن متنهای حمایتی درباره این کلیپ پرداخت کرده است؛ مانند آنچه مهدیان نوشته بود؟
پرسیدن این سوالات عیب نیست؛ قائمشدن پشت الفاظ فریبکارانه عیب است. فراموش نکنیم که محصولات رسانهای در بستر رسانهها، با #طراحی تولید و منتشر میشوند و تبلیغات نقش برجستهای در این فرایند دارد. بیتعارف، تولید مأوا مبتنیبر منطق صنایع رسانهای است. اطلاعاتمان برای این که حکم به موهونبودن چنین کاری بدهیم، کم است. اما آیا این منطق به هدف میرسد؟ خیر. صنایع رسانهای در ایران وضعیت منحصربهفردی دارند. بدون بازار و بدون رقابت!
ادامه در کامنت:
#بیرق
#ادب_مرثیه
#دهه_هشتادیا
#ماوا
لذا، محصولات تولیدشده، خریده نمیشوند و فقط عرضه میشوند و مبالغی برای تولیدشان هزینه میشود بدون هیچ آوردهای. همواره باید برادر بزرگترِ پولداری حضور داشته باشد که پول بدهد تا کاری تولید شود. لذا کسبوکار رسانهای در این وضعیت معنی ندارد. فقط باید طرحها و پروژههایی برد که به فضای گفتمانی مدیران نزدیک و در لیست اولولیتهای مدیران باشد! پس کارکرد این محصولات چیست؟ صرفاً کارکرد ایدئولوژیک با هدفهایی مثل مقابله با تهاجم فرهنگی و... خارج از این فضا نمیتوانید کاری کنید. مگر عالَمی دیگر بسازید. این برادرِ بزرگتر، قدرتمندتر از آن است که نقدهای ما آزارش دهد. در این شرایط، باید خود را کوتاهقد کنید! چون رقابتی وجود ندارد که خود را محک بزنید. یک مسیر یکسویه! معلوم است که وقتی رسانههای رسمی هنرمندان اصیل موسیقی را کنار میگذارند و با سیاستگذاریهای غلط حوزه موسیقی، بازار سابقاً پرطراوت موسیقی در ایران را میکشند، گوش این نسل عادت به شنیدن اثر خوب نکرده است. این همان منطقی است که سالهایسال توسط صداوسیما دنبال شد و الان بارش بر دوش بسترهای جدید توزیع محتوا افتاده. هر وقت آن سیاستهای رسانهای در صداوسیما جواب داد، این کار هم جواب میدهد و نوجوانان را امامحسینیتر میکند!
اگه کسی به امام حسین علیه السلام همچین حرفی بزنه بنظرتون توهینه؟!
「@iliya_52 」•🌿•
انصافا نمیدونم چرا فکر ملت فکر میکنن هرچی به این الفاظ روی بیارن خیلی باهاشون ارتباط میگیرن؟!
「@iliya_52 」•🌿•
ایلیا🇵🇸 ༄
این مختصر مفصل تر خواهد شد:) : 「@iliya_52 」•🌿•
این مختصر، مفصلتر خواهد شد.
#رضا_زنگنه
۱.مدیریتِ فرهنگیِ بلاتکلیف، دههْ شصت را مسلخِ موسیقی کرد. خود را در حوزهٔ موسیقی تا حدِ زیادی به سانسورچی تنزل داد و موسیقیِ موسوم به پاپ را به لسآنجلسنشینها سپرد. تا میانههای دههْ هفتاد، رویکردِ حداقلی به موسیقی و لوازم و متعلقاتِ آن ادامه پیدا کرد. سازها پنهان بود. ستارهسازی از اهالیِ موسیقی تقریبا ممنوع بود. کلا موسیقی در رودربایستی و تعارف، حیاتی قطرهچکانی داشت. مذهبیترها با موسیقی آشنا نمیشدند و سلیقهٔ غالبِ صاحبانِ رسانه و مدیرانِ فرهنگی انکار موسیقی بود. اصطلاحِ «ترانه» و «آهنگ» بارِ معناییِ خوبی نداشت و بهتر بود از لفظِ «سرود» استفاده شود، حتی برای آثاری که سرود نبودند. میدانید در نتیجه چه شد؟ دستِ جامعه از موسیقی خالی شد. دستِ همهٔ اقشارِ جامعه، از جمله قشرهایِ مذهبیتر و انقلابیتر. اما چه کسی است که با موسیقی کاری نداشته باشد؟
.
۲.مدیریتِ فرهنگیِ منفعل، ناگهان چشم باز کرد و دید موسیقیِ مذهبی عملاً وجود ندارد؛ حتی بسیاری از ذاکران و مداحان به ملودیهایِ لسآنجلسی و قبلانقلابی پناه میبرند و از کیسهٔ آن برمیدارند. تقریباً کسی با موسیقیِ دستگاهیِ ایرانی هم آشنا نیست. خب یک مقدار بد بود!
در دهه هشتاد مخاطب ایرانی کمکم با پدیدههایی مثلِ سامی یوسف مواجه شد. قطعههایِ یوسف بدونِ آن که در پیچوخمِ کسبِ مجوزِ مشروعیت و حلالیت از جانب نهادهای فرهنگی بماند مخاطب پیدا کرد و از رسانههای رسمی هم پخش شد.
.
۳.مدیرانِ فرهنگیِ بیسواد، کمکم متوجه شدند که میشود بدون تعارف و ترسولرز از موسیقی استفاده کرد، میتوان برای موسیقی، حتی موسیقیِ مذهبی، ویدئو ساخت، و میتوان ستاره و شبهستاره داشت و منتظرِ عذابِ الهی نبود. احتمالاً در دلِ خود چیزهایی میگفتند با این مضمون: «این پسر انگار شیعه هم نیست. چرا ما از اینها نداشته باشیم؟ شیعهتر، هیاتیتر، انقلابیتر...»
احساس میکردند که خیلی عقب ماندهاند.
.
۴.مدیریتِ فرهنگیِ کپیکار، حالا عجله دارد. میخواهد با خیلیها رقابت کند. از سامی یوسف و ماهر زینِ مذهبیخوانِ غیرفارسیزبان گرفته تا ساسی و تتلوی فارسیزبانِ لجنپراکن. واکاویِ تلاشِ مضحکی هم که برای جذبِ این موردِ آخر داشت بماند برای فرصتی دیگر.
.
۵.مدیریتِ فرهنگیِ عقدهای، دنبالِ اثباتِ خود است. انتقامِ تنگنظریهایِ دههشصتی را امروز با پولپاشی و زرقوبرقِ تکنیک از بودجههایِ دولتی و شبهدولتیِ فرهنگی (فرهنگی-نظامی؟) میگیرد. مشکلش اینجاست که «ما میتوانیم» را اینگونه میفهمد: من گند میزنم، پس هستم.
#بیرق
ایلیا🇵🇸 ༄
اینجا رضایت به حداقل جایز نیست: 「@iliya_52 」•🌿•
بسم الله
نگارنده: عبدالحسین_ریگی
اینجا رضایت به حداقل ها جایز نیست!
یکی از اصلی ترین ادعاهای مدافعان کلیپ دهه هشتادی ها اصل تولید چنین اثری فارغ از محتوا و شعر و دکور و حواشی پس و پیش از ان است. البته این گروه منهای آن دسته ای هستند که به هر علت و دلیل صفر تا صد کار را تایید می کنند کانه بهترین محتوای تولید شده تاریخ در این زمینه است. این گروه مدعی این هستند که چون برای دهه هشتادی ها اثری با مضمون دینی و برای امام حسین ع تولید شده است باید خدا را شکر کنیم و کلاهمان را بالا بیاندازیم. رضایت به یک مطالبه حداقلی که همه چیز را فدای خود می کند. رویکردی خطرناک که به نظر من ارزش رها کردن گروه اول و پرداختن صرف به این ها را دارد.
گروهی که سرکشی رئیس جمهور از مناطق محروم کشور آن هم 40 سال بعد از انقلاب پابرهنه ها اتفاقی بزرگ می داند، گروهی که عذرخواهی علنی یک مسئول بخاطر اشتباهش را رشد سیاسی می داند و پای انقلابی گری می گذارد و ... . اما آیا اساسا چنین مطالبه ای و رسیدن به این حد نازلی از آرمان ها توجیه مناسبی است؟
چندسالی است فرصت حضور در رسانه را پیدا کرده ام و نیمی از این چندسال، این طرف و آن طرف دنبال متخصصانی می گردم مطلع از اتمسفر دوران نوجوانی، کسانی که مطالبات نسل های اواخر هفتاد و تمام دهه هشتاد را بفهمند و آن را توصیف و تحلیل کنند. منتها عایدی تمام این چند سال چیزی نزدیک به صفر بود. البته این اواخر یعنی مثلا یکسال اخیر همه سید بشیر حسینی را به عنوان لیدر تحلیل و تفهیم نوجوانی در ایران معرفی می کردند (استدلال ان ها هم از سطح ادبیات این استاد دانشگاه بالاتر نمی رفت، چند واژه دم دستی در مکالمات و اظهارات از بشیر حسینی متخصص حوزه نوجوان ساخت.
همان چیزی که این کلیپ را هم محتوای مخصوص نوجوانان دهه هشتادی معرفی می کند!) و این یک هفته اخیر هم که الی ماشاالله متخصص حوزه نوجوان از این طرف و ان طرف سربرآورده اند و لایو و نشست و دوره می گذارند برای فهم کنش های دهه هشتادی ها!
من نمی دانم چه اتفاقی افتاد که انقدر نوجوان برای جریان رانت و سرمایه مهم شد، نمی دانم این سفره تازه پهن شده چه عایدی دارد که همه برای نشستن سر آن به جان هم و به جان اصول و عقاید افتاده اند، تخصصی هم در این باره ندارم و صرفا از یک تجربه زیسته حرف می زنم، منتها پیکان نقد اصل نوجوانی و تولید محتوا برای ان نیست، بلکه ذبح مفاهیم و اصول و عقاید به اسم نوجوانی و به پای فهم غلط از هردوی این هاست.
ادامه در کامنت اول:
#بیرق
#ادب_مرثیهآن ترانه مزخرف (تعبیر بهتری در لغتنامه پیدا نکردم)، آن میزانسن متهوع، آن تیپ و آن دو سلبریتی جامعه مداحان و آن مانور تجمل و آن ... همه اش نه تنها دلیل کافی برای رد تولید چنین اثری است، بلکه اصلا توجیه اصل تولید یک اثر باصطلاح دینی برای نوجوانان را هم بلاوجه می کند.
واژه تکراری اما مهم ذائقه سازی که این روزها بین نقادی های صورت گرفته نسبت به این اثر به چشم می خورد، شاید همان جمله ای باشد که به نظر من می بایست در ابتدای تمام محتواهای فرهنگی در کشور درج و ثبت شود. مسئله ای که با رواج و ساده انگاری ان، هیئت های مردانه مذهبی تبدیل به دیسکو، محافل مذهبی زنانه تبدیل به شو لباس و تجملات و مجامع مداحان و روضه خوان ها را هم تبدیل به گعده اینفلوئنسرها و سلبریتی ها شده است.
حقیقتش را بخواهید روحیه روزنامه نگارانه ام بیشتر میل به کنکاش و نگارش حول ماجرای رانت و رویه تولید چنین اثری با چهره خرده آقازاده های حاضر جلو و پشت صحنه اش داشت، ولی حرمت محتوایی به نام امام حسین ع را بالاتر از سیاه کردن کاغذ برای این تازه به دوران رسیده ها می دانم.