فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روستاييان تصميم گرفتند براى بارش باران دعا كنند در روزيكه براى دعا جمع شدند تنها يك پسربچه با خود چتر داشت
👈این یعنی ایمان...
كودك يك ساله اى را تصور كنيد زمانيكه شما اورابه هوا پرت ميكنيد او ميخندد زيرا ميداند اورا خواهيد گرفت.
👈اين يعنى اعتماد...
هر شب ما به رختخواب ميرويم ما هيچ اطمينانى نداريم كه فردا صبح زنده برميخيزيم
با اين حال هر شب ساعت را براى فرداكوك ميكنيم
👈 اين يعنى اميد...
برايتان "ایمان ، اعتماد و امید به خدا"
را آرزو ميکنم ...
صبحتون بخیرودعای امام زمان عجل الله بدرقه راه زندگیتون انشاالله 🤲💫💫💫
🇮🇷ایران وطنم جان و تنم....
@iranvatanamjanotanam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پنجشنبه...دل تنگیم،برای آنهایی
ڪه تادیروز درڪنارمان بودند
وامروز شدندخاطره ای زیبادرذهن ما
برای شادی روح شان هدیه باارزش
فاتحه وصلوات راتقدیم میڪنیم
یادشان گرامی روحشان شاد
🇮🇷ایران وطنم جان و تنم....
@iranvatanamjanotanam
🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥فیلم کمتر دیده شده از شهید حججی
👈 اینها فکر میکنند من شهید میشم!
#شهید_محسن_حججی
🇮🇷ایران وطنم جان و تنم....
@iranvatanamjanotanam
حاج قاسم سلیمانی:
دعای همه بسیجیهای مظلوم و همه پابرهنهها و همه مستضعفین جبههها و همه گردن کجها در پیشگاه خدا این بود:خدایا نیاور اون روزی رو که ببینیم ملتمون سرافکنده است.
#حاج_قاسم ❤️
🇮🇷ایران وطنم جان و تنم....
@iranvatanamjanotanam
17.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💖عشق بازی یعنی این😍😍
حتما این کلیپ رو امشب قبل از خواب ببین...
[اینو باید تو گوشی ذخیره کرد و هر روز دید]
🍃 آقا درباره نوشتههای او فرمودن چندین بار مرور میکنم و هربار بهره و فیض تازه ای از آن گرفته ام...
🌹
___________________
🇮🇷ایران وطنم جان و تنم....
@iranvatanamjanotanam
18.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دوربین مخفی
تست شکلات عجیب در تهران!
تو بودی میخوردی؟
#اسرائیل
_______________________
🇮🇷ایران وطنم جان و تنم....
@iranvatanamjanotanam
دو کلیپ جالب از دیدار دیروز
لحظه ورود و حرکت جالب و جوانپسند آقا 😘
و لحظه درخواست و اهدا انگشترشون
#عجب_حلوای_قندی_تو
🌸🌼🌺🌼🌸🌺
📕کتاب«شهید عزیز»،مجموعه خاطرات شهید مدافعحرم محمود رادمهر
💐جبهه الحاضر که بودیم وقت ناهار،هرکس که میتوانست خودش را به سفره ناهار یا شام میرساند.بچه های با صفایی بودند که وقتی دور هم مینشستند،حال و هوای بینظیری بین دوستان ایجاد میشد.محمود هم خودش را به سفره میرساند.وقتی میآمد با شوخطبعی بینظیری که داشت،جمع ما را گرم میکرد.گاهی از شوخیهایش آنقدر میخندیدیم که ریسه میرفتیم.
🧃آن ایام موقع ناهار و شام به ما نوشابههای پپسی هم میدادند.برخی دوستان معتقد بودند که این نوشابه ها تحت مالکیت صهیونیستها است و استفاده از آن به نوعی حمایت مالی از اسرائیل محسوب میشود؛آنها تاکید میکردند پول این نوشابهها تبدیل به گلوله میشود و به قلب مسلمانان فروخواهد رفت.برای همین خودشان نمیخوردند و به دیگران هم توصیه میکردند از آنها استفاده نکنند.
🍹محمود با اینکه با نظر آنها موافق بود،گاهی سر به سرشان میگذاشت و وقتی سر سفره میآمد،به یکی از همسفرهایها میگفت:«داداش!یکی از اون پپسیهای اصل اسرائیلی رو بده! ».آن را میگرفت و دربش را باز میکرد و سر میکشید و بعدش یک«سلام بر حسین!»بلند میگفت.
🧃بعدش هم خندهکنان میگفت: «چه حالی میدهد نوشابه اسرائیلی بخوری وآخرش بگویی سلام بر حسین علیه السلام!».با این حرفها آنقدر ما را میخنداند که نمیفهمیدیم کِی غذایمان را خوردیم.
🌷#پاسدار_مدافع_حرم
#شهید_محمود_رادمهر🕊
🎂#سالروز_ولادت🎀
🌼
🇮🇷ایران وطنم جان و تنم....
@iranvatanamjanotanam
🥀🕊#لاله_های_زینبی
💐برادر شهید نقل میکنند:عمر روی مسائل دينی تعصب داشت و روی نماز و روضه تعصب زيادی به خرج میداد؛ گاهي برای نماز خواندن كل افراد خانواده را بسيج میكرد؛ يادم هست آنقدری كه عمر صبحها برای نماز خواندمان تأكيد داشت،پدرمان حساسيت نداشت📿
🌾عمر خيلی روی مسائل اعتقادی حساس بود و به همان اندازهای كه در مسائل اعتقادی محكم بود، در موارد ديگر زندگی شوخطبعی هم داشت.
🌴هر وقت از روستا میآمد،ماشين پدرم را نگاه میكرد و میگفت كدام قسمت ماشين خراب است و ماشين را تعمير میكرد.
🌷پدرم میگويد:عمر واقعاً در هر زمينه ای عصای دستم بود و الان ماندهام چه كار كنم؛ برادرم واقعاً ستارهای بود كه الان نبودش در زندگی همهمان احساس میشود
🇮🇷ایران وطنم جان و تنم....
@iranvatanamjanotanam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلمی از شهيد عباس محمد رعد در کنار نوزاد تازه به دنیا آمده اش.
ایشون اسم پسرشو سلیمانی گذاشته بود.
࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
● شهید عمر ملازهی و شهید اصغر بامری از اولین شهدای #اهل_سنت هستند که در سوریه و درحال دفاع از اسلام ناب محمدی و مبارزه با تروریستهای تکفیری به مقام والای شهادت نائل آمدند.
● شهید «عمر ملازهی» از اولین شهدای مدافع حرم اهل تسنن است که پنجمین روز از هفتهی وحدت به نام این شهید نامگذاری شده است. این شهید والامقام در بخشی از وصیتنامه خود این چنین میگوید: «من نه بهشت میخواهم نه شهادت من ولایت میخواهم (ولایت مولایم علی) مرا به ولایت مولایم علی بمیران.»
● شهید «اصغر بامری» نیز از اولین شهدای مدافع حرم اهل سنت است. این شهید والامقام زمانی که ندای مردم ستم دیده سوریه بلند شد، در صف اول دفاع از حریم آل الله قدم بر داشت. شهید بامری در وصیتنامه خود #حجاب را کوبندهتر از خون خود و چادر مشکی را زیباتر از خون سرخش میداند
#شهید_عمر_ملازهی
#شهید_اصغر_بامری
#سالروز_شهادت 🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄
🇮🇷ایران وطنم جان و تنم....
@iranvatanamjanotanam
● #شهید_سلمان_برجسته یکی از رزمندگان تیپ نبویون بود. اما حکایت اعزامش حکایت اعزام عشق و شور است. پسری که همراه پدر راهی دیار حرم حضرت زینب (س) میشود با اینکه از جوانان دهه هفتادی اهل سنت بود، اما اهل بیت و خاندان رسول خدا (ص) را دوست داشت. برای همین کسب و کارش را در شهرداری بخش «بنت» شهرستان «نیکشهر» سیستان و بلوچستان رها کرد و راهی سوریه شد.
● اما اعزامش به همین راحتیها نبود. در واقع، گوش سلمان بدهکار نبود. هر چقدر پدرش که از جانبازان دفاع مقدس است، از او خواست بماند تا سایه سر مادر، چهار خواهر و برادر کوچکش باشد، قبول نکرد، بلکه با جدیت تمام گفت: پیرمرد ریش سفید! تو در خانه بمان. من جوانم و زرنگ، من میروم. اما از پدرش هم انکار که: من جنگ را دیدهام، جنگ شوخی نیست، خمپاره، ترکش و هزار تا سختی و مجروحیت دارد. ممکن است یک عمر ویلچرنشین شوی! این کلکلهای پدر و پسری تمامی نداشت. حتی در لحظات آخر اعزام هم ادامه داشت
● مسؤول اعزام به سوریه که میان این پدر و پسر مردد مانده بود، خطاب به پدر سلمان گفت: تنها یک نفر از شما میتواند اعزام شود، همین حرف کافی بود که دل سلمان بشکند و بزند زیر گریه؛ گریهای که بند نمیآمد، اما توانست دل مسؤول اعزام را نرم کند و پدر و پسر را باهم به سوریه بفرستد.
● در یکی از پیشرویها، سلمان در کمین داعش قرار گرفت و با ترکش خمپاره در سوم آذرماه سال ۱۳۹۴ به شهادت رسید و بعد از شهادتش پدرش بر بالین او حاضر شد و گفت: الحمدلله! به آرزویش رسید.
#سالگرد_شهادت 🌹
#شهیدانه 🕊 🕊
●➼┅═❧═┅┅───┄
🇮🇷ایران وطنم جان و تنم....
@iranvatanamjanotanam
🥀🕊#لاله_های_زینبی
💐مدافعان حرم اهل سنّت در قالب گردان «نبویّون» برای جنگ با داعش اعزام میشدند. آی که چه حالی داشت سلمان وقتی اجازه اعزامش را دادند. اینها را حرفهای پدر وصف میکند. توی راه بارها صورت پدر را بوسید. سرش را روی شانهاش گذاشت و سایید تا اگر بین کلکلهای اعزام چیزی گفته و دل پدر رنجیده جبران شود. رسول برجسته پدر شهید میگوید: «۳،۴نفر اهل سنّت بودیم و الباقی شیعه. چه عزت و احترامی داشتیم. آنقدر که یکجا صدایمان درآمد. فرماندهمان خیلی حواسش به رخت، غذا و جای خواب ما بود و معمولاً بقیه را برای کمین و شناسایی میفرستاد.
🌷یکبار گفتم: حاجی، ما آمدهایم جنگ. نیامدیم بخور و بخواب! وقتی عزم ما را جزم دید، در دو گردان مختلف من و سلمان هم اعزام شدیم. نزدیک مرز بودیم. پیشروی میکردیم و داعشیها عقبنشینی اما به کمین خوردیم. بعد خبر آمد ترکش خمپاره سلمان را شهید کرده و گفتم: الحمدالله! به آرزویش رسید.»🕊😭
✍به نقل از: پدر شهید
🌹#بسیجی_مدافع_حرم
#شهید_سلمان_برجسته
#سالـروز_شهـادت🕊
🇮🇷ایران وطنم جان و تنم....
@iranvatanamjanotanam
🥀🕊#لاله_های_زینبی
🌴از سپاه ایرانشهر جهت دوره آموزشی به فرماندهی جناب سرهنگ میرزائیان به تهران اعزام شدیم.بعد از اتمام دوره آموزشی ما را به سوریه منتقل کردند.چه ایام بیاد ماندنی بود.سه شب جهت عرض ادب وزیارت قبرمطهر حضرت زینب(س) در دمشق ماندیم.شب چهارم به ما گفتند باید به حلب اعزام شوید.وقتی که پا به شهر حلب گذاشتیم.غصه تمام وجودمان را فرا گرفت.چون شهرحلب توسط داعشی ها به یک مکان ویران تبدیل شده بود تمام منازل و ساختمان ها با آرپی چی تخریب شده بودند.ماجهت پاکسازی به منطقه حمیدیه منتقل شدیم.این منطقه چهاربار از دست داعشی ها آزاد شده بود.
🌷در شب عملیات همه همرزمان نظر محمد درکنار او بودند وباهم شعر شهادت را بانوای گرم حاج صادق آهنگران نجوی میکردند.آن شب عملیات شکل گرفته بود.تعدادی از بچه ها به شهادت رسیده و تعدادی مجروح شدند در همان عملیات نزدیک صبح روز سوم آذرماه۱۳۹۴در حلب سوریه نظرمحمد نیز به خیل عاشقان حرم پیوست وروحش را به خاندان رسالت هدیه داد.🕊😭
✍به نقل از:همرزم شهید
🌹#بسیجی_مدافع_حـرم
#شهید_نظرمحمد_بامری
#سالروز_شهادت 🕊
🇮🇷ایران وطنم جان و تنم....
@iranvatanamjanotanam
✍نامه دردناک #شهید_رستمعلی #آقا باباپور
✅در هشتمین روز کمین، گلوله تک تیرانداز نشست وسط دو اَبروی رستمعلی و پیشانیش را شکافت.
صدای یا زهرایش بلند شد و مغزش پاشید روی تنم و کیسه های کمین، با پشت سر آرام نشست روی زمین، سریع عکس گرفتم، به سه ثانیه نکشید که شهید شد.
ناگهان از توی کانال یک نفر داد زد که رستمعلی نامه داری
فرمانده نامه را گرفت و باز کرد، از طرف همسرش بود ، نوشته بود :
رستمعلی جان، امروز پدر شدی،
وای ببخشید من هول شدم، سلام
عزیزم، نمیدونی چقدر قشنگه، بابا ابوالقاسم اسم پسرت رو گذاشته مهدی، عین خودته، کشیده و سبزه، کی میای عزیزم ؟
از جهاد اومده بودن پی ات، می خوان اخراجت کنند،
خنده ام گرفته بود.
مگه بهشان نگفتی که جبهه ای ؟ گفتند بخاطر غیبت اخراج شده ای،
مهم نیست، وقتی آمدی دوباره سر زمین ، کار می کنی، این یه ذره حقوق کفاف زندگی مان را نمی دهد،
همان بهتر که اخراجت کنند.
عزیزم زود برگرد، دلم برایت تنگ شده...
😭😭😭😭
💚تعالی درجات شهدا و این شهیدنازنین و
به نیت ظهورحضرت حجت ؛ هزارااااان هزارسلام ودرودو#صلوات
🇮🇷ایران وطنم جان و تنم....
@iranvatanamjanotanam.