🍃🌸دستور العمل معنوی #کرونا
ضمن رعایت نکات بهداشتی؛ «آیت الله تحریری» به عموم مؤمنین چنین توصیه کردند :
🔺 خواندن نماز #جعفر_طیّار
🔺 قرائت دعای #نور (از حضرت زهرا سلام الله علیها)
🔺 دعای #سریع_الإجابه
🔺دعای #یا_مَن_تحل_به_عقد_المکاره (دعای هفتم صحیفه سجادیه)
🔺دعای #فرج (الهی عظم البلا)
💠دعای نور:
بِسْمِ اللهِ النُّورِ بِسْمِ اللهِ نُورِ النُّورِ بِسْمِ اللهِ نُورٌ عَلى نُورٍ بِسْمِ اللهِ الَّذى هُوَ مُدَبِّرُ الاُْمُورِ بِسْمِ اللهِ الَّذى خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ وَاَنْزَلَ النُّورَ عَلىَ الطُّورِ فى کِتابٍ مَسْطُورٍ فى رَقٍّ مَنْشُورٍ بِقَدَرٍ مَقْدُورٍ عَلى نَبِیٍّ مَحْبُورٍ اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى هُوَ بِالْعِزِّ مَذْکُورٌ وَبِالْفَخْرِ مَشْهُورٌ وَعَلَى السَّرّاءِ وَالضَّرّاءِ مَشْکُورٌ وَصَلَّى اللهُ عَلى سَیِّدِنا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرین.
💠 دعای سریع الإجابه :
اللّٰهُمَّ إِنِّى أَطَعْتُكَ فِى أَحَبِّ الْأَشْياءِ إِلَيْكَ وَ هُوَ التَّوْحِيدُ ، وَلَمْ أَعْصِكَ فِى أَبْغَضِ الْأَشْياءِ إِلَيْكَ وَ هُوَ الْكُفْرُ ، فَاغْفِر لِى ما بَيْنَهُما ، يَا مَنْ إِلَيْهِ مَفَرِّى آمِنِّى مِمَّا فَزِعْتُ مِنْهُ إِلَيْكَ؛ اللّٰهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الْكَثِيرَ مِنْ مَعاصِيكَ ، وَاقْبَلْ مِنِّى الْيَسِيرَ مِنْ طاعَتِكَ ، يَا عُدَّتِى دُونَ الْعُدَدِ ، وَ يَا رَجائِى وَ الْمُعْتَمَدَ ، وَ يَا كَهْفِى وَ السَّنَدَ ، وَ يَا وَاحِدُ يَا أَحَدُ ، يَا قُلْ هُوَ اللّٰهُ أَحَدٌ اللّٰهُ الصَّمَدُ لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ؛ أَسْأَلُكَ بِحَقِّ مَنِ اصْطَفَيْتَهُمْ مِنْ خَلْقِكَ وَ لَمْ تَجْعَلْ فِى خَلْقِكَ مِثْلَهُمْ أَحَداً ، أَنْ تُصَلِّىَ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ تَفْعَلَ بِى ما أَنْتَ أَهْلُهُ؛ اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِالْوَحْدانِيَّةِ الْكُبْرىٰ ، وَالْمُحَمَّدِيَّةِ الْبَيْضاءِ ، وَالْعَلَوِيَّةِ العُلْيا ، وَ بِجَمِيعِ مَا احْتَجَجْتَ بِهِ عَلىٰ عِبادِكَ ، وَ بِالاسْمِ الَّذِى حَجَبْتَهُ عَنْ خَلْقِكَ فَلَمْ يَخْرُجْ مِنْكَ إِلّا إِلَيْكَ ، صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَاجْعَلْ لِى مِنْ أَمْرِى فَرَجاً وَ مَخْرَجاً ، وَارْزُقْنِى مِنْ حَيْثُ أَحْتَسِبُ وَ مِنْ حَيْثُ لَا أَحْتَسِبُ ، إِنَّكَ تَرْزُقُ مَنْ تَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ. "سپس حاجت خود را بخواهد"
💠دعای «یا مَن تُحلّ به عُقد المَکاره» :
یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ وَ یَا مَنْ یُفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ وَ یَا مَنْ یُلْتَمَسُ مِنْهُ المَخْرَجُ إِلَی رَوْحِ الْفَرَجِ ذَلَّتْ لِقُدْرَتِکَ الصِّعَابُ وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِکَ الْأَسْبَابُ وَ جَرَی بِقُدْرَتِکَ الْقَضَاءُ وَ مَضَتْ عَلَی إِرَادَتِکَ الْأَشْیَاءُ فَهِیَ بِمَشِیَّتِکَ دُونَ قَوْلِکَ مُؤْتَمِرَةٌ وَ بِإِرَادَتِکَ دُونَ نَهْیِکَ مُنْزَجِرَةٌ أَنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ وَ أَنْتَ الْمَفْزَعُ فِی الْمُلِمَّاتِ لا یَنْدَفِعُ مِنْهَا إِلّا مَا دَفَعْتَ وَ لا یَنْکَشِفُ مِنْهَا إِلّا مَا کَشَفْتَ وَ قَدْ نَزَلَ بِی یَا رَبِّ مَا قَدْ تَکَأَّدَنِی ثِقْلُهُ وَ أَلَمَّ بِی مَا قَدْ بَهَظَنِی حَمْلُهُ وَ بِقُدْرَتِکَ أَوْرَدْتَهُ عَلَیَّ وَ بِسُلْطَانِکَ وَجَّهْتَهُ إِلَیَّ فَلا مُصْدِرَ لِمَا أَوْرَدْتَ وَ لا صَارِفَ لِمَا وَجَّهْتَ وَ لا فَاتِحَ لِمَا أَغْلَقْتَ وَ لا مُغْلِقَ لِمَا فَتَحْتَ وَ لا مُیَسِّرَ لِمَا عَسَّرْتَ وَ لا نَاصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ افْتَحْ لِی یَا رَبِّ بَابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِکَ ،وَ اکْسِرْ عَنِّی سُلْطَانَ الْهَمِّ بِحَوْلِکَ وَ أَنِلْنِی حُسْنَ النَّظَرِ فِیمَا شَکَوْتُ وَ أَذِقْنِی حَلاوَةَ الصُّنْعِ فِیمَا سَأَلْتُ وَ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَ فَرَجاً هَنِیئاً وَ اجْعَلْ لِی مِنْ عِنْدِکَ مَخْرَجاً وَحِیّاً وَ لا تَشْغَلْنِی بِالاهْتِمَامِ عَنْ تَعَاهُدِ فُرُوضِکَ وَ اسْتِعْمَالِ سُنَنِکَ [سُنَّتِکَ] فَقَدْ ضِقْتُ لِمَا نَزَلَ بِی یَا رَبِّ ذَرْعاً وَ امْتَلَأْتُ بِحَمْلِ مَا حَدَثَ عَلَیَّ هَمّاً وَ أَنْتَ الْقَادِرُ عَلَی کَشْفِ مَا مُنِیتُ بِهِ وَ دَفْعِ مَا وَقَعْتُ فِیهِ فَافْعَلْ بِی ذَلِکَ وَ إِنْ لَمْ أَسْتَوْجِبْهُ مِنْکَ یَا ذَا الْعَرْشِ الْعَظِیمِ [وَ ذَا الْمَنِّ الْکَرِیمِ فَأَنْتَ قَادِرٌ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِین]َ
#كرونا_را_شكست_ميدهيم
╔═══💌══╗
🆔 @ishiaa
╚═══💌══╝
🌀#خاطره کرونایی
✔️به عشق اباالفضل (ع)
#قسمت_دوم
آب سُرم سرازیر شده بود و داشت همه جا رو خیس میکرد.. پیرمرد بازیگوش، میخواست همه چیز رو بهم بریزه که سریع با یه دست، مانعش شدم.. اون یکی دستم درگیر آبمیوه بود.. سریع آزادش کردم و سُرم و داروها رو نجات دادم.. یه وضعی شده بود که نگو.. خلاصه با یه مکافاتی وضعیت به حالت عادی برگشت..
حالا دیگه خودم دستهای بیمار رو بستم به تخت و رفتم پیش پرستار.. قضیه رو که بهش گفتم، گفت: «دیدی نباید دستشو باز میکردیم.. هِی به دکتر میگم ولی کو گوش شنوا..».. راست میگفت.. دکتر اینجور چیزا رو که نمی بینه..
راستشو بخوای مریضا به محض دیدن دکتر، در جا حالشون خوب میشه و همه درد و مرضها از بین میره .. ولی برعکس.. با رفتن دکتر، دوباره همه درد و مرضها بر میگردن و دوباره روز از نو، روزی از نو.. بگذریم..
برگشتم و با حوصله و آروم آروم مشغول خوراندن آبمیوه به مریض شدم.. خیلی سرفه میکرد.. بیشتر از یکی دو قاشق هم نتونست بخوره.. منم دیگه بهش اصرار نکردم.. خوف اینو داشتم که خدای نکرده.. نکنه یهو خفه بشه و..
چند دقیقه گذشت.. با سختی و تکلّف زیادی به حرف اومد..
-آجام.. آجام.. (گرسنه ام.. گرسنه ام)
با حرفی که زد مو به تنم سیخ شد.. به سرعت خودمو به ایستگاه پرستاری رسوندم و ماجرا رو تعریف کردم.. قرار شد براش لوله بذارن و بیمار، از راه بینی تغذیه بشه(گاواژ)..
چندبار برای لوله گذاری تلاش کردند ولی نشد.. چیکار کنیم؟ یعنی بره آی سی یو؟؟
پیرمرده فکرمو مشغول کرده بود.. پرستار که نتونسته چیزی بهش بده بخوره.. منم که نتونستم.. لوله گذاری هم که نشد.. پس این بنده خدا چطوری میخواد دوباره قوی و خوب بشه و برگرده خونه؟..
دیگه کم آورده بودم.. از بخش زدم بیرون.. رفتم نمازخونه.. رشته افکار از دستم در رفته بود و به همه جا سرک می کشید..
- یادته پارسال چهارم شعبان کجا بودی و چیکار میکردی؟
-پارسال که با رفقا رفته بودیم پُلدختر.. برای کمک به سیل زده ها.. عجب صفایی داشت.. با بَر و بچه های باحالِ سپاه قدس یه جا بودیم.. صبح تا شب برای مردم بیل میزدیم و خسته میشدیم و کِیف میکردیم.. بعضی از طلبه های مدافع حرمم کنارمون بودن.. عجب توفیقی.. آهان..تازه یادم اومد.. یکی از فرماندهان نُبل و الزّهرا سوریه هم اونجا بود.. به دستور حاج قاسم اومده بود پلدختر برای کمک..
عجب عشقی میکردیم.. بعضی ها –به اصطلاحِ بچه های جنگ- نور بالا میزدن و احساسم بهم میگفت که اینا بالأخره یه روزی شهید میشن..
وااای.. برای ولادت حضرت ابواالفضل(ع) چه جشنی گرفته بودیم.. یادش بخیر.. چقدر خندیدیم.. چقدر گریه کردیم.. چه روضه های قشنگی خونده شد.. مداح میگفت: یه وقت نگی چرا داری تو ولادت حضرتش روضه میخونی؟! روضه میخونم چون پدرش امیرالمومنین(ع) موقع ولادتش، وقتی بغلش کرد و نگاش به دستهای پسرش افتاد براش روضه خوند و گریه کرد..
فاز روضه برداشته بودم که.. یهو جرقه ای توی ذهنم زده شد..
-امروز ولادتِ حضرت عبّاسه(ع).. چرا از حضرتش کمک نمیگیری؟.. حضرت باب الحوائجه.. ما ایرانیها هم که عاشقِ حضرت اباالفضل(ع)..
با خوشحالی برگشتم ایستگاه پرستاری و یه سُرنگ ازشون گرفتم..
رفتم بالاسرِ پیرمرده.. و به زبان آذری بهش گفتم:
-حاجی.. بوگون حضرت ابالفضلین ولادتی دی .. ایستیرن سنی آپارام کربلایه؟ ایستیرن آقامیزدان اوخویام؟ (حاجی..امروز ولادت حضرت ابوالفضله.. دوست داری ببرمت کربلا؟ دوست داری از آقامون برات بخونم؟)
با اشاره ی چشمهاش گفت که بخون..
شروع کردم به خوندن یکی از شاه بیتهای معروف تُرکی..
-موشکُلدَه قالسا هَر کیم دنیادَه یا اباالفضل، سَسلَر سَنی اورَکدَن اِمدادَه یا اباالفضل.. (مضمونِ فارسی : هر کی گرفتاری داره ذکر اباالفضل میگیره، نداره هیچ راه چاره ذکر اباالفضل میگیره «نوحه معروف محمودکریمی»)
اشک تو چشمهای قشنگش جمع شد.. از فرصت استفاده کردم و گفتم اگه میخوای ادامه بدم باید تمام تلاشتو بکنی و آبمیوه تو بخوری.. قبول کرد.. سرنگ رو از آبمیوه پُر کردم.. و آرام آرام بهش خوراندم.. همه آبمیوه رو خورد.. دوباره پر کردم.. در کمال تعجب و بدون مشکل، بازم همه آبمیوه رو خورد.. آره تونسته بود بخوره..
خیلی خوشحال شدم.. ادامه دادیم.. من براش از حضرت اباالفضل میخوندم و اونم به عشق اباالفضل(ع) آبمیوه رو میخورد..
چند دقیقه به همین مِنوال گذشت.. حالا دیگه ظرف آبمیوه خالی شده بود.. و پیرمردِ خاطره ما، حسابی گلویی تَر کرده بود و احساس گرسنگی هم نمیکرد.. با خودم گفتم که بله : علمدارِ تشنه لب ، از تشنگان عالَم خوب سقایت میکند.. حالا دیگه بغضم گرفته بود.. سلام بر ساقی عطشان کربلا.. سلام بر ساقی طفلان حسین(ع)...
❤️خاطره از: طلبه جهادی
👌وقت سحر و وقت افطار برای تعجیل در #فرج آقا امام زمان(عج) دعا کنید.
التماس دعا
╔═══💌══╗
🆔 @ishiaa
╚═══💌══╝