eitaa logo
تاریخ و سیره اهل بیت علیهم السلام
482 دنبال‌کننده
312 عکس
82 ویدیو
26 فایل
💠 امیرالمومنین علیه السلام در نامه ای به امام حسن علیه السلام: 📜 اعْرِضْ عَلَیْهِ أَخْبَارَ الْمَاضِین! تاریخ گذشتگان را به او(نفست) ارائه کن تا ببیند که در گذشته چه اتفاقاتی افتاده است! 💠 پیامگیر: @amdabir
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 گويد: ✍ به همراه براى زيارت عليه السلام به رفتم، البتّه پرسشهاى مشكلى نيز داشتم كه مى خواستم از آن حضرت بپرسم. وارد سامرّاء شديم، به سوى خانه امام حسن عسكرى عليه السلام رفتيم، اجازه ورود خواستيم. اجازه ورود عنايت شد، احمد بن اسحاق، انبانى را بر دوش گذاشته بود، در آن انبان - كه با پارچه طبرى پوشيده شده بود - يكصد و شصت كيسه درهم و دينار بود كه هر كيسه اى با مهر صاحب آن بسته شده بود. وارد محضر آن امام همام شديم، من آن لحظه اى را كه نور جمالش ما را احاطه كرد چنين تشبيه مى نمايم: او همانند ماه درخشان شب چهاردهم بود، روى زانوى راست آن حضرت، كودكى قرار داشت كه خلقت و منظرش بسان ستاره مشترى بود، موهاى زيباى آن كودك، از دو سوى سرش روى گوشش ريخته بود، و ميان آن باز بود، گويى الفى است كه ميان دو و او قرار گرفته است. در برابر امام عليه السلام انار زرّينى بود كه نقشهاى بديع و نوآور آن مى درخشيد ودر ميان آن، نگين هاى شگفت انگيز و گوناگونى به كار رفته بود، كه آن را يكى از رؤساى اهل بصره به حضرتش اهدا نموده بود؛ در دست مبارك امام حسن عسكرى عليه السلام قلمى بود، وقتى مى خواست چيزى در ورق سفيدى بنويسد، آن كودك انگشتان حضرتش را مى گرفت، مولايمان امام حسن عسكرى عليه السلام آن انار زرّين را در برابر آن كودك مى غلطاند و آن كودك زيبا را به گرفتن و آوردن آن مشغول مى نمود تا مانع از نوشتن آن حضرت نشود. ما به حضورش سلام نموديم، امام عليه السلام با ملاطفت و مهربانى پاسخ داد و اشاره نمود كه بنشينيم، وقتى آن حضرت از نوشتن آن اوراق فارغ شد، احمد بن اسحاق انبان را از ميان پارچه بيرون آورده و در برابر حضرتش نهاد. در اين هنگام، مولايمان امام حسن عسكرى عليه السلام نگاهى به آن كودك زيبا نمود، و فرمود: فرزندم! مهر از هداياى شيعيانت كه براى تو فرستاده اند، بردار! آن كودك زيبا لب به سخن گشود و فرمود: يا مولاي! يجوز لي أن أمدّ يدي الطاهرة إلى هدايا نجسة، وأموال رجسة، قد خلط حلّها بحرامها. مولاى من! آيا شايسته است كه من، دست پاكم را به سوى اين هداياى آلوده و اموال پليد – كه و باهم مخلوط شده - دراز كنم؟! امام عليه السلام رو به احمد بن اسحاق كرد و فرمود: اى پسر اسحاق! آنچه در انبان است بيرون آور تا فرزندم حلال آن را از حرامش جدا كند. احمد، طبق فرمايش مولا، كيسه‌ها را از انبان بيرون آورد، وقتى نخستين كيسه را بيرون آورد آن كودك زيبا فرمود: اين كيسه مال فلانى پسر فلانى از فلان محلّه است، در اين كيسه، شصت و دو دينار است، بخشى از آن، پول حجره اى است كه فروخته - و آن ارثى بود كه از پدرش به او رسيده بود - كه چهل و پنج دينار ارزش داشت و از پول نه طاقه پارچه، چهارده دينار بدست آورده و سه دينار آن نيز از اجاره دكّان‌ها است. مولايمان امام حسن عسكرى عليه السلام فرمود: فرزندم! اينك به اين مرد، حرام آن را مشخص كن. آن كودك زيبا، رو به احمد كرد و فرمود: يك دينارى كه سكّه رى است و در فلان تاريخ زده شده و نصف نقش يك روى آن پاك شده با قطعه طلايى آملى كه وزن آن ربع ديناراست، بيرون آور و ببين! علّت اين كه آنها حرامند اين است كه صاحب آن، در فلان ماه از سال فلان مقدار پنبه ريسيده شده اى را وزن كرد و يك من و ربع شد و آن را به پنبه زنى - كه همسايه اش بود - داد، مدّتى گذشت، دزدى آمد و آن را از او دزديد، او به صاحبش جريان را گفت، ولى صاحبش او را تكذيب كرد و عوض آن پنبه‌ها را خواست و به جاى آنها، يك من و نيم پنبه بهتر از آن گرفت، و با پول آن پارچه اى خريد و آن را فروخت كه اين دينار و آن قطعه طلاى آملى، از فروش آن پارچه است. وقتى احمد بن اسحاق آن كيسه را باز كرد، نامه اى در ميان سكّه هاى ديناريافت كه در آن، نام صاحب كيسه و مقدار سكّه ها، همان گونه كه آن كودك زيبا فرموده بود، نوشته شده بود، و آن دينار سكّه رى و قطعه طلايى آملى نيز با همان علامت‌ها بودند. آنگاه كيسه ديگرى را بيرون آورد و در برابر آن كودك زيبا نهاد. آن كودك زيبا فرمود: اين كيسه نيز متعلّق به فلان، فرزند فلانى از فلان محلّه است، كه حاوى پنجاه دينار است. كه تصرّف در آن براى ما جايز نيست. احمد بن اسحاق گفت: چرا؟ فرمود: چون از پول گندمى است كه صاحبش در هنگام تقسيم محصول، نسبت به ظلم كرده است، پيمانه خود را پر مى كرد، ولى پيمانه آنها را پر نمى نمود، بلكه كمى از سر آن را خالى مى نمود.امام حسن عسكرى عليه السلام فرمود: راست گفتى فرزندم.(۱)(۲)(۳) 📚منابع ۱. الثاقب في المناقب: ۵۸۵ ح۱. ۲. : ۷۸/۵۲ ح۱. ۳. اين روايت را شيخ صدوق رحمه الله در كمال الدين: ۴۵۴/۲ح۲۱ (باتفاوت در الفاظ) نقل نموده است. 🆔 @islam_history
📌يعقوب بن منقوش مي گويد: ✍ به خدمت عليه‌السلام شرفياب شدم، روي سکويي در کنار دودمان امامت نشسته بود، در سمت راست آن حضرت اطاقي بود که پرده اي بر آن آويخته بود. 🔹عرض کردم: اي سرور من! صاحب اين امر کيست؟ 🔸فرمود: پرده را کنار بزن. پرده را کنار زدم کودک پنج ساله اي ديدم که هشت، ده ساله مي نمود، با پيشاني باز، صورتي سپيد و زيبا، ديدگاني جاذب و گيرا، شانه هايي فراخ و ران‌هايي چاق، که در طرف راست صورت مبارکش خال و بر سر مبارکش گيسوهايي داشت. آمد و روي زانوي امام عليه‌السلام نشست. امام حسن عسکري عليه‌السلام به من فرمود: 🔸«اين است صاحب شما». آنگاه به آقازاده ي گرامي فرمود: «پسر جان! وارد خانه شو، تا روز وقت معلوم». آقازاده ي بزرگوار جلو ديدگان من وارد خانه شد، آنگاه امام عليه‌السلام به من فرمود: «اي يعقوب! ببين در خانه کيست؟». وارد خانه شدم کسي را نيافتم».(۱) 📚منبع ۱. / ج51/ ص161. 🆔 @islam_history
📌 برادران صلی الله علیه و آله و سلم ✍ عليه السلام مى فرمايد: 🔹روزى گروهى از ياران رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم در گرداگرد شمع وجودش حلقه زده بودند، پيامبر خدا صلى الله عليه وآله وسلم دو بار فرمود: 🔹«أللهمّ لقّني إخواني»؛ خداوندا! برادران مرا به من نشان بده. 🔸اصحاب عرض كردند: اى رسول خدا! مگر ما برادران شما نيستيم؟ 🔹فرمود: نه، شما اصحاب من هستيد، برادران من گروهى در هستند، آنان در حالى كه مرا نديده اند به من ايمان مى آورند. 🔹خداوند متعال آنها را پيش از آن كه از صلب پدرانشان و رحم مادرانشان بيرون بيايند، با نام ونام پدرانشان، به من شناسانده است. باقى ماندن يكى از آنها بر دين خود، از صاف كردن درخت قتاد؛ (خاردار) در شب تاريك و يا مانند نگاه داشتن آتش چوب درخت غضاء (۱) سخت تر است. 🔹آنان چراغهاى نورانى شب تاريك هستند، خداوند آنها را از هر گونه فتنه تيره و تاريك نجات مى دهد.(۲)(۳) 📚 منابع ۱. غضاء: درختى است كه هنگام سوزاندن كنده اش بيشتر مى سوزد و زود خاموش نمى گردد. ۲. بصائرالدرجات: ۸۴ ح ۴. ۳. : ۱۲۳/۵۲ ح ۸. 🆔 @islam_history
📌 خدمت به خلق معادل ۹ هزار سال عبادت‼️ ✍ علیه‌السلام از قول صلی‌الله‌علیه و آله فرمودند: 💠 مَنْ سعي في حاجةِ أَخيهِ الْمؤمن فَكانَّما عبدالله تسْعَةَ الافِ سَنةٍ صائماً نَهارَهُ قائماً ليْلهُ. 💠 كسي كه براي برآوردن حاجت برادر خود كوشش كند مانند اين است كه نُه هزار سال خدا را كرده باشد كه روزها را به داري و شب را به شب زنده داري بگذراند. 📚 ، چاپ بيروت، ج ۷۱ ، ص ۳۱۵. 🆔 @islam_history
📌 بی‌نیازی از پزشک ✍ علیه‌السلام خطاب به علیه‌السلام: ❓فرزندم! آیا می خواهی چهار چیز به تو یاد دهم که به وسیله آنها از مراجعه به پزشک بی نیاز شوی؟ 🔹عرض کرد: بله یا امیرالمومنین! 🔸حضرت فرمودند: بر سر سفره منشین مگر آنکه گرسنه باشی، در حالی که هنوز میل به غذا داری دست از غذا خوردن بکش، عمل جویدن غذا را به خوبی انجام ده و قبل از خواب، خود را از ادرار و مدفوع تخلیه نما. 📚 ، ج۷۰، ص۱۸۷. 🆔 @islam_history
❓توکل چیست؟ ✍ گرامی اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله توکل را از جبرئیل سوال کردند، گفت: 💠 آن است که انسان یقین کند که سود و زیان و بخشش و حرمان به دست مردم نیست و باید از آنها ناامید بود و اگر بنده‌ای به این مرتبه از معرفت برسد که جز برای خدا کاری انجام ندهد و جز او به کسی امیدوار نباشد و از غیر او نهراسد و غیر از خدا چشم طمع به کسی نداشته باشد، این همان توکل بر خداست. 📚 ، چاپ بیروت، ج۶۸، ص۱۳۸. 🆔 @islam_history
📌 حواسمان به باشد... 🔸حضرت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله در نمازی، را بسیار طولانی کرد. بعد از نماز مردم علت این طولانی شدن را پرسیدند. 🔸حضرت فرمود: فرزندم بر گردن من بود، نخواستم عجله کنم تا نیاز فرزندم برآورده شود یا این که خودش پایین بیاید. 📚 ، ج۴۲، ص۲۹۴. 🆔 @islam_history
📌 از سلمان فارسی تا سلمان محمدی ✍ منصور بزرج خدمت علیه‌‌السلام عرضه داشت: 🔹یابن رسول اللّه! نام را از شما زیاد می شنوم؟ 💠فرمود: «مگو سلمان فارسی، او است. می دانی به چه علّت او را یاد می کنم؟ برای سه خصلتی که در او هست: 1⃣اوّل این که خواسته علیه‌السلام را بر خواسته خود مقدّم می داشت. 2⃣دوم این که فقرا را دوست می داشت. 3⃣سوم این که علم و علما را دوست می داشت. 💠 بنده ای صالح و مطیع و تسلیم پروردگار بود و از مشرکان نبود». 📚 ، ج۲۲، ص۳۲۷. 🆔 @islam_history
📌 مایه زینت علیهم‌السلام باشیم... ✍ حضرت علیه‌السلام فرمودند: 💠 هر يک از شما بايد عملي را انجام دهد که سبب نزديکي به ما و جذب محبّت ما گردد، و بايد دوري کند از کرداري که ما نسبت به آن، ناخوشايند و خشمناک مي‌باشيم، پس چه بسا شخصي در لحظه‌اي کند که ديگر به حال او سودي ندارد و نيز او را از عِقاب و الهي نجات نمي‌بخشد. 📚 ، ج۵۳، ص۱۷۶. 🆔 @islam_history
📌 شوخی با نامحرم ✍ گوید: 🔰در براى زنى مى‌خواندم. یک بار در موردى با او شوخى کردم! بعد از مدتى که به خدمت علیه‌السلام رسیدم؛ مرا مورد مذمت و سرزنش قرار داد و فرمود: کسى که در خلوت مرتکب شود خداوند به او نظر لطف نمى کند. چه سخنى به آن زن گفتى؟ 🔰از روى شرم و حیا سر در گریبان افکندم و کردم. 💠 امام باقر علیه‌السلام فرمود: شوخى با زن نامحرم را تکرار نکن. 📚 ، ج۴۶، ص۲۹۷. 🆔 @islam_history
📌 ترکی صحبت کردنِ علیه‌السلام 🔰ابوهاشم جعفری می گوید در بودم زمانی که "بغا" در زمان عباسی از آنجا می گذشت. 💠 امام هادی علیه السلام فرمودند: برویم و گروه "بغا" را ببینیم. 🔰پس خارج شدیم و به تماشا ایستادیم. گروه از مقابل ما عبور می کرد و یک تُرک از مقابل ما می گذشت. 🔰امام هادی علیه السلام به زبان تُرکی با او صحبت کرد. آن شخص از اسبش پایین آمد و سُم اسب امام را بوسید. 🔰ابوهاشم می گوید: آن شخص را قسم دادم که به شما چه فرمود؟ 🔰پاسخ داد: آیا او است؟! گفتم نه پیامبر نیست. 🔰مرد تُرک زبان گفت: او من را به نامی صدا زد که در کودکی من را به آن اسم میخواندند و هیچکس از این نام (در اینجا) با خبر نبود! 📚 اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۲، ص۱۱۷. 📚 ، ج۵۰، ص۱۲۴. 🆔 @islam_history
📌 معرفت کبوتر به علیه‌السلام ✍ علی بن ابوحمزه ثمالی حکایت نماید: 🔰روزی یکی از دوستان حضرت  امام موسی کاظم علیه السلام به دیدار آن حضرت آمد؛ و حضرتش را به میهمانی در منزل خود دعوت کرد. 🔰 علیه السلام دعوت دوست خود را پذیرفت و به همراه آن شخص حرکت کرد تا به منزل او رسید. همین که حضرت وارد منزل شد، میزبان تختی را مهیّا نمود و امام کاظم علیه السلام بر آن تخت جلوس فرمود. چون صاحب منزل به دنبال آوردن غذا رفت ، حضرت متوجّه شد که یک جفت کبوتر زیر تخت در حال بازی و معاشقه با یکدیگر می باشند. 🔰وقتی صاحب منزل با ظرف غذا نزد حضرن وارد شد، امام علیه السلام در حال خنده و تبسّم مشاهده کرد، از روی تعجّب اظهار داشت: یاابن ! این خنده و تبسّم برای چیست؟ 🔸حضرت فرمود: برای این یک جفت کبوتری است ، که زیر تخت مشغول شوخی و بازی هستند، کبوتر نر به همسر خود می گوید: ای انیس و مونس من ، ای عروس زیبای من ! قسم به خداوند یکتا! بر روی زمین موجودی محبوبتر و زیباتر از تو نزد من نیست ؛ مگر این شخصیّتی که روی تخت نشسته است . صاحب منزل با تعجّب عرضه داشت: آیا شما زبان حیوانات و سخن کبوتران را هم می فهمید؟ 🔸امام علیه السلام فرمود: بلی ، ما رسالت ، سخن حیوانات و پرندگان را می دانیم ؛ و بلکه تمام علوم اوّلین و آخرین به ما داده شده است. 📚 ، ج۴۱، ص۵۶. 🆔 @islam_history
📌 شفیع قرار دادن علیهم‌السلام برای طلب حاجات ✍ اکرم صلی الله علیه و آله از قول خداوند عزّوجلّ مي فرمايند: 💠اي بندگان من آيا چنين نيست كسي كه حاجات بزرگي از شما مي خواهد و شما حوائج او را بر نمي آوريد مگر اين كه در نزد شما كسي را كه محبوب ترين مردم پيش شماست شفيع قرار دهد، آن گاه حاجات او را به خاطر آن شفيع بر مي آوريد؟ 💠اكنون آگاه باشيد و بدانيد كه محبوب ترين خلق و افضل آنان نزد من، و برادر او و امامان پس از وي هستند. اينان وسيله هاي مردم به سوي من هستند. بدانيد هر كس حاجتي دارد و نفعي را طالب است و يا آن كه دچار حادثه اي بس صعب و زيان بار گرديده و رفع آنرا مي خواهد، بايد مرا به محمّد و آل طاهرينش بخواند تا به بهترين وجه، حاجات او را برآورم. 📚 ، ج۹۴، ص۲۲. 🆔 @islam_history