خیلی خیلی معذرت میخوام بابت تاخیر. واقعا جایی بوم که دسترسی نداشتم و نشد بفرستم.
امشب به مناسبت #میلاد_امام_علی علیهالسلام چهار قسمت تقدیمتون شد.☺️🌷
روز پدر.mp3
1.35M
🌱دخترانش را مینشاند روی پایش.
در عرب رسم نبود «دختر داری»...
علی با آنها بازی میکرد.
نازشان را هم میخرید.
چنان محترم بزرگشان کرد که وقتی زینب وارد اتاق میشد، حسین مقابلش بلند میشد.
خودش خدا را یاد کودکانش میداد.
ریشه ای، که حتی با تمام مصیبتها هم خشک نمیشد.
ثمر دختر علی در کربلا بود که ماندگاری قیام برادر شد... حماسه زینب!
دختر را لوس نمی کرد، مقاوم بار میآورد.
دختر را ضعیف نمیکرد، مجاهدت یادش میداد.
دخترانههای دختران علی، مادرانههای دختران علی، شد زنانگیهای کربلایی…
دختران علی، یزید را خوار و خفیف کردند.
علی پدرِ زن نمونه کربلاست.
زینب آنقدر شخصیت عظیمی دارد که می شود: زینب کبری...
📗بریده ای از کتاب پدر
✍️به قلم نرجس شکوریان فرد
نشر عهدمانا
کاری از: درختان سخنگوی انجمن نویسندگان انقلابی رمان(باغ انار)
#میلاد_امام_علی
#روز_پدر
#ماه_رجب
https://eitaa.com/istadegi
⭐ فعال کرار؛ مثل امیرالمؤمنین
🔻 رهبر انقلاب: امیرالمؤمنین یکی از القابش «کرّار غیر فرّار» است... یعنی مهاجم، مقتدر، دارای فکر و بدون عقبگرد.... اگر به زندگی امیرالمؤمنین نگاه کنید، میبینید از اول تا آخر، زندگی آن بزرگوار اینگونه است. علاج ما هم در همین است... فعال، کرّار، خستگیناپذیر و دنبال کنندهی اهداف خود؛ آیندهی چنین ملتی روشن است. ۱۳۸۴/۰۵/۲۸
#میلاد_امام_علی
#امام_علی
#ماه_رجب
http://eitaa.com/istadegi
جز او کسی لیاقت حیدر شدن نداشت
شایستگی فاتـــح خیبر شدن نداشت... 💚
◽#میلاد_امام_علی علیهالسلام و #روز_پدر مبارک✨
https://eitaa.com/istadegi
1623647933-.pdf
4.4M
#معرفی_کتاب 📚
سیری در نهجالبلاغه
✍️ استاد شهید مرتضی مطهری
#نشر_صدرا
مضامین کتاب سیری در نهجالبلاغه، ابتدا طی پنج جلسه سخنرانی در حسینیه ارشاد با موضوع «سیری در نهجالبلاغه»، از سوی مرتضی مطهری ارائه شد و پس از آن، مطهری مجموعه مقالاتی با همین عنوان نگاشت که در طول سالهای ۱۳۵۱ و ۱۳۵۲ش در نشریه درسهایی از مکتب اسلام انتشار یافت. کتاب سیری در نهجالبلاغه، حاصل گردآوری همان مجموعه مقالات است که نویسنده در سال ۱۳۵۳ش آن را بازنویسی و تنظیم کرده و با افزودن مقدمهای به دست چاپ سپردهاست.
#میلاد_امام_علی علیهالسلام مبارک!
http://eitaa.com/istadegi
Ali Ghelich - Live Like Ali.mp3
11.35M
✨🌱
تویی آن که داده تیغ دو دم یگانه به دست تو...
🎤 علیاکبر قلیچ
#میلاد_امام_علی علیهالسلام و #روز_پدر مبارک!
#ماه_رجب
http://eitaa.com/istadegi
امشب به مناسبت #میلاد_امام_علی علیهالسلام دو قسمت تقدیمتون شد🌷
عیدتون مبارک☺️
این سه روز انشاءالله توفیق اعتکاف دارم و به گوشی دسترسی ندارم؛
کانال تا سه روز آینده در سکوت خبری میباشد 😅
اگر تشریف میبرید اعتکاف التماس دعا✨
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
🌱همیشه آرزو داشتم ببینمش...!
باباجان میگفت وقتی به درمانگاه رسیده بود، از پنجره دیده بود دارند چراغها را روشن و خاموش میکنند و نگران شده بود؛ چون آن زمانها وقتی یکی در حال احتضار بود چراغها را روشن و خاموش میکردند. باباجان رفته بود توی درمانگاه، سراغ پدرش را گرفته بود. برادرها گفته بودند پدر با تو کار دارد، سراغ تو را میگیرد. باباجان رفته بود بالای سر پدرش که صدایش میزدند «آقاجون». آقاجون سن زیادی نداشت که سکته کرده بود و پزشکها امیدی نداشتند.
توی بستر، گیج و سردرگم بود. تا باباجان را – پسر بزرگش را – دیده بود، گفته بود: اومدی؟ خوب شد اومدی... من یه چیزی رو یادم رفته، بیا کمکم کن.
باباجان نشسته بود کنار تخت و آقاجون پرسیده بود: من یه ذکری رو همیشه میگفتم، خیلی دوستش داشتم، اون چی بود؟ یادم نمیاد.
باباجان گفته بود: شما همیشه «یا علی» میگفتین.
آقاجون خندید؛ طوری که انگار بار سنگینی از روی دوشش برداشته باشند. نفس آسودهای کشید و شروع کرد: یا علی و یا علی و یا علی... یا علی و یا علی و یا علی...
وسط «یا علی» گفتنش، به باباجان گفته بود: یه شعری بود که برام میخوندی، میشه بازم بخونیش؟
باباجان شروع کردند به خواندن شعر شهریار: علی ای همای رحمت! تو چه آیتی خدا را؟/که به ماسوی فکندی همه سایهی هما را/ دل اگر خداشناسی، همه در رخ علی بین/ به علی شناختم من به خدا قسم خدا را...
آقاجون یکباره گفت: مچ پاهام راحت شد.
و باز هم ادامه داد: یا علی و یا علی و یا علی...
کمی که گذشت، گفت: پاهام تا زانو راحت شد.
و باز هم: یا علی و یا علی و یا علی...
کمی بعد، میان «یا علی» گفتنها، خبر داد که تا کمرش راحت شده و بعدتر، تا سینهاش. ناگاه دیگر یا علی نگفت، دو دستش را گرفت به میلههای بالای تخت و بالای سرش را نگاه کرد. آنطور که باباجان گفته بود، صورتش پر بود از ذوق و اشتیاق. گفته بود: این حرم امام علیه که همیشه آرزو داشتم ببینمش!
و چشمانش همانجا باز مانده بودند.
این ماجرا را باباجان بارها برایم تعریف کرده. بعضی وقتها خودم اصلا دلم میخواهد برایم تعریفش کند. همهاش را حفظم، حتی جملات باباجان و حالت چهرهشان را موقع تعریف کردنش؛ ولی باز هم دوست دارم آن را بشنوم. دلم میخواهد یادم بیفتد که من هم یک زمانی، مثل آقاجون، در مرز مرگ و زندگی حیران میشوم و باید کسی به دادم برسد که بیاید و آرام آرام جانم را بگیرد.
راستش من خیلی از مرگ میترسم، ولی ماجرای آقاجون را که میشنوم، ترسم میریزد. به این فکر میکنم که من هم اگر صدایش بزنم، میآید و میبینمش و با دیدنش، سختی سکرات موت را فراموش میکنم. شاید مثل آقاجون، آخرین حرفی که میزنم این باشد که من خیلی آرزوی دیدنش را داشتم. همیشه آرزوی دیدنش را داشتم، همیشه دوستش داشتم، بیشتر از هرچیز دیگری. و آن وقت شاید من هم مثل آقاجون نتوانم چشمهایم را ببندم؛ چون دلم میخواهد تا چشمهایم و مغزم و انتقال دهندههای عصبیام زندهاند، فقط او را ببینم؛ حتی به اندازه چند ثانیه بیشتر.
من باور دارم که مرگ، بازتابی کوتاه از زندگی ست. اگر آقاجون با ذکر یا علی جان داد بخاطر این بود که با این ذکر زندگی کرده بود و آن لحظه آخری که شیطان یاد خدا را از حافظه میبرد، خدا آن ذکر را به یادش آورده بود. خدا نخواسته بود کسی که با علی زیسته، بی علی بمیرد.
الان هم مزار آقاجون توی گلستان شهداست، آن آخر، نزدیک لسان الارض، در یکی از راهروها. جایی تقریبا در مرز شهدا و مردگان. هر وقت میروم گلستان شهدا، به آقاجون سر میزنم و از او میخواهم دعا کند مثل خودش، با علی(علیهالسلام) زندگی کنم و با علی(علیهالسلام) بمیرم.
✍🏻ش. شیردشتزاده
#میلاد_امام_علی #ماه_رجب #روز_پدر
http://eitaa.com/istadegi
6.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این علی(ع) همهچیز است...💚✨
#میلاد_امام_علی علیهالسلام
http://eitaa.com/istadegi
از صبح ازل تا شام ابد
از کودکیام تا سنگ لحد
بی هوی علی هوهو نشود
تیغ کج او کی کج برود؟
✨🌱
#میلاد_امام_علی علیهالسلام مبارک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هو القَلُب سلطانه💚✨
#میلاد_امام_علی